جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران، فارغ از ابعاد نظامی و سیاسی، میدان نبردی نوین را گشوده است: جنگ روایتها. در این کارزار، هنرمندان نه تماشاچی، که در خط مقدم قرار دارند. وظیفه آنها فراتر از تنها بازتاب وقایع است؛ آنها مسئول ثبت، تحلیل و انتقال تجربه این جنگ به نسلهای آیندهاند. این مسئولیت خطیر، از جهات گوناگونی نیازمند چگونگیهایی است.
خلاقها در خط مقدم
امروزه، در عصر اطلاعات و ارتباطات، جنگ تنها در میدان نبرد فیزیکی رخ نمیدهد. قدرتهای جهانی تلاش میکنند تا با دستکاری افکار عمومی و تغییر روایتها، اهداف خود را پیش ببرند. در این میان، نقش هنرمندان حیاتی است. آنها با زبان هنر میتوانند پیچیدگیهای جنگ را بهگونهای ملموس و تأثیرگذار به تصویر بکشند که هیچ گزارش خبری یا تحلیل سیاسی قادر به انجام آن نیست. در جنگ ۱۲ روزه، رژیم صهیونی و حامیان و متحدانش با تمام توان رسانهای خود تلاش کرد تا روایت دلخواه خود را غالب کند. اما هنرمندان ایرانی وظیفه دارند تا با خلاقیت و تعهد خود، واقعیت را بازتاب دهند. این جنگ روایتها نیازمند هنرمندانی است که با درک عمیق از وقایع، به دور از هرگونه کلیشه و شعار، حقیقت را فریاد بزنند.
خودجوش و از نگاه شخصی، اما...
یکی از مهمترین نکاتی که در ثبت این رویداد باید مورد توجه قرار گیرد، خودجوشی و نگاه شخصی هنرمندان است. روایت فتح ایران در برابر رژیم صهیونیستی نباید روایتی دولتی یا دستوری باشد. زمانی یک اثر هنری ماندگار و تأثیرگذار میشود که از دل دغدغههای واقعی و تجربیات زیسته هنرمند بجوشد. هر هنرمند با توجه به زاویه دید، تخصص و سبک شخصی خود میتواند برشی منحصربهفرد از این جنگ را ارائه دهد. یک شاعر میتواند با کلمات خود رنج و پایداری را به تصویر بکشد، یک نقاش میتواند صحنههای ویرانی و مقاومت را جاودانه کند، یک فیلمساز میتواند داستانهای ناگفته قهرمانان گمنام را به نمایش درآورد و یک عکاس میتواند لحظات تاریخی را ثبت کند. این تنوع در نگاهها و سبکها، به خلق مجموعهای غنی و چندوجهی از آثار هنری منجر خواهد شد که ابعاد مختلف این جنگ را از زوایای گوناگون، اما درجهت حقیقت، انسانیت و ایرانیت به نمایش میگذارد. این رویکرد، به دور از هرگونه سفارشیسازی، تضمین میکند که آثاری اصیل و ماندگار خلق شوند که بهراستی بازتابدهنده واقعیتهای این دوران باشند.
فریاد بیعدالتی
یکی از تلخترین و در عین حال مهمترین ابعاد جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، کشتار بیرحمانه غیرنظامیان و کودکان توسط رژیم صهیونیستی بود. این جنایات، در سکوت یا حمایت رسانههای غربی، تلاش شد تا کماهمیت جلوه داده شود. هنرمندان وظیفه دارند تا با تمام وجود، این حقیقت تلخ را فریاد بزنند. آثار هنری و ادبی باید آئینهای تمامنما از رنج مادران، کودکان معصوم و انسانهای بیگناهی باشد که قربانی ماشین جنگی صهیونیست شدند. نقاشیهایی که چهرههای وحشتزده کودکان را به تصویر میکشند، شعرهایی که از درد و بیکسی سر میدهند، و فیلمهایی که شاهدان عینی این فجایع را به تصویر میکشند، همگی ابزارهایی قدرتمند برای بیداری وجدانهای خفته جهانی هستند. ثبت این ابعاد انسانی و فاجعهبار جنگ، نهتنها وظیفهای اخلاقی است، بلکه به افشای چهره واقعی رژیم صهیونیستی در برابر افکار عمومی جهان کمک شایانی میکند.
ثبت اقتدار و مقاومت
در کنار نمایش جنایات دشمن، ثبت توانمندی ایران در دفاع از خود و به شکست واداشتن رژیم صهیونیستی نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. این جنگ، نقطه عطفی در تاریخ منطقه بود که نشان داد ایران، با تکیه بر توانمندیهای بومی و اراده ملت خود، قادر به دفاع مقتدرانه از تمامیت ارضی و منافع ملی خود است. هنرمندان باید این بعد از جنگ را نیز با دقت و صلابت به تصویر بکشند. نمایش رشادت رزمندگان، هوش و تدبیر فرماندهان، و اتحاد و همدلی مردم در پشت جبهه، میتواند الهامبخش نسلهای آینده باشد. خلق آثاری که به شکلی هنرمندانه، ابعاد قدرت دفاعی و نظامی ایران را به تصویر میکشند، یا آثاری که به مقاومت و پایداری مردم در برابر فشارهای دشمن میپردازند، همگی در راستای تقویت روحیه ملی و تبیین دستاوردهای این جنگ است. این آثار، باید نشان دهند که پیروزی ایران در این جنگ، نهتنها یک اتفاق، بلکه نتیجه سالها تلاش، برنامهریزی و ارادهای پولادین بوده است. در نهایت، جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران، فصلی جدید در تاریخ معاصر ایران گشود. فصلی که نیازمند ثبت و ضبطی دقیق، هنرمندانه و صادقانه است. این مسئولیت بر دوش هنرمندان متعهد این سرزمین است. آنها باید با نگاهی ژرف و از دل برآمده، واقعیتها را به تصویر بکشند، رنجها را فریاد بزنند، و پیروزیها را جشن بگیرند. اینگونه است که روایت فتح ایران، نهتنها در صفحات تاریخ، بلکه در قلب و ذهن آیندگان نیز برای همیشه حک خواهد شد.