تحولات پرشتاب حوزه فناوریهای اطلاعاتی و نظامی با سرعتی شگرف چارچوبهای سنتی جنگ و منازعه را در دهه اخیر دگرگون ساخته است، به طوریکه دیگر نمیتوان ماهیت جنگها را تنها با معیارهای سنتی نظامی که در دهههاست در دانشکدههای نیروهای مسلح جهان تدریس میشود مانند توان آتش، شمار نیروها و لجستیک تحلیل کرد! بهطور نمونه جنگ اوکراین، تحولات چند ماه اخیر سوریه و بهویژه تقابلهای مستقیم و نیابتی در منطقه غرب آسیا، از جمله رویارویی دوازده روزه کشورمان با رژیم صهیونیستی، نشان داد که میدان نبرد به یک «زیستبوم شناختی- فیزیکی» تبدیل شده است که در آن، برتری اطلاعاتی، سرعت تصمیمگیری و دقت نقطهزن، مؤلفههای کلیدی پیروزی هستند. در این عرصه، فناوریهای نوینی همچون هوش مصنوعی، تحلیل کلاندادهها، سامانههای خودکار و تسلیحات هوشمند، نه ابزارهایی جانبی، که ستون فقرات دکترینهای نوین نظامی را تشکیل میدهند. در جنگ اخیر رسانههای غربی بهوضوح اذعان داشتند که نیروهای رژیم صهیونیستی به شکل گسترده از الگوریتمهای هوش مصنوعی برای شناسایی و اولویتبندی اهداف خود در کشورمان استفاده میکردند، این مسئله هر چند زنگ خطری جدی است. اما در عین حال یک فرصت یا محرک جدی برای بازنگری در معماری دفاعی کشورمان نیز محسوب میشود و میتواند زمینه را برای همافزایی ظرفیتهای ملی برای نوسازی و بهسازی معماری دفاعی و نظامی کشورمان متناسب با تهدیدات نوین فراهم کند. البته این تحول، پرسشی راهبردی را فراروی سیاستگذاران و فرماندهان ارشد نظامی کشورمان قرار میدهد که با توجه به تغییر ماهیت تهدیدات و ظهور «جنگهای الگوریتمی»، الزامات بنیادین برای نوسازی و انطباقپذیری نیروهای مسلح کشورمان در دهه پیش رو چیست و چگونه میتوان از فرصتهای این انقلاب فناورانه برای تقویت بازدارندگی و تضمین امنیت ملی بهرهبرداری کرد؟ با توجه به اهمیت موضوع تلاش میشود تا در ادامه به شکل مبسوط به این پرسش راهبردی پاسخ داده شود.
الفبای نبردهای آینده
مطالعه آثار و پژوهشهای نوین نظامی در منابع غربی و خاصه آمریکایی و همزمان تحلیل ساختاری پدیده جنگهای نوین نشان میدهد که سه متغیر کلیدی «اتصالپذیری»، «خودمختاری» و «کشندگی هوشمند» در حال بازتعریف میدان نبرد هستند. این سه متغیر، که برآمده از همافزایی فناوریهای دیجیتال، هوش مصنوعی و رباتیک هستند، ماهیت منازعات را از حالت صنعتی به دوران پساصنعتی و اطلاعاتمحور منتقل کردهاند. در این پارادایم جدید، قدرت نظامی دیگر تنها با تعداد تانکها و جنگندهها سنجیده نمیشود، بلکه با توانایی یک کشور در «دیدن، فهمیدن، تصمیمگیری و اقدام کردن» سریعتر از حریف ارزیابی میشود. اتصالپذیری از طریق شبکهای متراکم از حسگرهای زمینی، هوایی، دریایی و فضایی، بههمراه تحلیل آنی کلاندادهها، یک شفافیت نسبی در صحنه نبرد ایجاد میکند که در آن، پنهانسازی تحرکات و تجهیزات راهبردی بهشدت دشوار میشود. گزارش «روندهای جهانی ۲۰۴۰» شورای اطلاعات ملی ایالات متحده بهدرستی اشاره میکند که تا دو دهه آینده، توازن قدرت بهنفع «جستوجوگران» در برابر «پنهانشوندگان» تغییر خواهد کرد و این امر، آسیبپذیری زیرساختهای حیاتی و مراکز فرماندهی و کنترل را دوچندان میکند! در کنار این شفافیت، عامل «خودمختاری» که در قالب پهپادها، سامانههای بدون سرنشین زمینی و دریایی و بهویژه «تسلیحات خودمختار مرگبار» تجلی مییابد، سرعت و مقیاس عملیات را به شکلی بیسابقه افزایش داده است. شاهد نمونه برجسته این روند، استفاده از پهپادهای انتحاری مجهز به الگوریتمهای تشخیص هدف و همچنین حملات فوجی (Swarming) است که در آن، تعداد بسیاری از پرندههای ارزانقیمت بهصورت هماهنگ به یک هدف یورش میبرند و سامانههای پدافندی سنتی را اشباع و ناکارآمد میسازند. این فناوریها به بازیگران کوچکتر، اعم از دولتی و غیردولتی، اجازه میدهند تا با هزینهای به مراتب کمتر، تأثیرات راهبردی بر جای گذارند؛ همانطور که حمله به تأسیسات نفتی عربستان در سال ۲۰۱۹ نشان داد، ترکیبی خلاقانه از پهپادها و موشکهای کروز میتواند بیش از ۵ درصد از تولید نفت جهان را برای مدتی متوقف سازد و این یک درسآموخته مهم برای درک قدرت فناوریهای نامتقارن است. مؤلفه سوم، یعنی «کشندگی هوشمند» یا آنچه تحت عنوان عملیاتهای جراحی نیز معروف است، بهمعنای همجوشی دقت، سرعت و برد تسلیحات است. موشکهای هایپرسونیک، مهمات هدایتشونده دقیق و در آیندهای نزدیک، سلاحهای پرتوزا، این امکان را فراهم میآورند که اهداف حیاتی در عمق استراتژیک دشمن با کمترین زمان هشدار، مورد اصابت قرار گیرند. این قابلیت، مفهوم «پناهگاههای امن» را از بین میبرد و فشار روانی و راهبردی سنگینی را بر طرف مقابل تحمیل میکند. آنچه در تقابل اخیر با رژیم صهیونیستی مشاهده شد، ترکیبی از هر سه این مؤلفهها بود؛ استفاده از کلاندادهها برای شناسایی اهداف «اتصالپذیری»، بهکارگیری پهپادها و مهمات هوشمند «خودمختار» و اجرای حملات دقیق و سریع «کشندگی هوشمند.» این واقعیت میدانی نشان میدهد که رقابت نظامی آینده، یک «مسابقه نوآوری» است و هرگونه تأخیر در درک و انطباق با این روند، میتواند به ایجاد شکافهای امنیتی جبرانناپذیر منجر شود.
از یگان ۸۲۰۰ تا استارتآپهای تلآویو
یکی از دلایل کلیدی پیشگامی رژیم صهیونیستی در این حوزه، فراتر از حمایتهای خارجی، مدل منحصربهفرد «مجتمع نظامی- فناوری» آن است که بر یک زیستبوم نوآوری دفاعی- نظامی پویا و خلاق استوار است. این رژیم بخش قابل توجهی از بودجه دفاعی خود را نه فقط برای خرید تسلیحات، بلکه برای سرمایهگذاری در شرکتهای نوپا و استارتآپهای امنیتی و دفاعی تخصیص میدهد. واحدهای نخبهای مانند «یگان ۸۲۰۰» بهعنوان کارخانهای برای پرورش استعدادهای حوزه سایبری و هوش مصنوعی عمل میکنند و فارغالتحصیلان آن پس از خدمت، شرکتهای فناور پیشرفتهای را تأسیس میکنند که بهنوبه خود، راهحلهای نوآورانه را به ارتش این رژیم و حتی سازمانهای اطلاعاتی آن از جمله موساد ارائه میدهند. این چرخه سودآفرین میان نهاد نظامی، بخش خصوصی و مراکز دانشگاهی، موتور محرکهای است که به این رژیم اجازه میدهد تا در لبه فناوریهای نظامی باقی بماند و اینگونه از موجودیت اشغالگرانه خود در مقابل تهدیدات گوناگون دفاع کند. پرواضح است این مدل، در تضاد با رویکردهای سنتی است که در آن، نوآوری عمدتاً در انحصار صنایع بزرگ دفاعی دولتی یا شبهدولتی باقی میماند و چابکی و خلاقیت شرکتهای کوچک و فناور کمتر مورد توجه قرار میگیرد. سربازان ارتش آمریکا و «سگ روباتیک دارپا» در جریان رزمایش عملیات مشترک انسان و تسلیحات روباتیک (مارس ۲۰۲۵)
از سختافزارمحوری به شناختمحوری
برای کشورمان، این تحولات هم تهدید و هم فرصت است. تهدید از آن جهت که دشمنان ما با سرمایهگذاری سنگین در حال افزایش توانمندیهای خود برای اجرای جنگهای ترکیبی، سایبری و اطلاعاتی هستند و میتوانند آسیبپذیریهای بالقوه ما را هدف قرار دهند. اما فرصت از این منظر که کشورمان از سرمایه انسانی جوان، تحصیلکرده و بااستعداد در حوزههای نرمافزاری، هوش مصنوعی و مهندسی برخوردار است که میتواند در صورت وجود یک راهبرد ملی منسجم، به موتور محرکه نوسازی دفاعی تبدیل شود. پیشرفتهای چشمگیر کشورمان در حوزه پهپادی و موشکی، شاهدی بر این مدعاست که ما توانایی دستیابی به فناوریهای پیچیده و بومیسازی آنها را داریم. اکنون چالش اصلی، گذار از موفقیتهای موردی به یک «نوسازی سیستمی» است که در آن، فناوریهای نوین نه بهصورت جزیرهای، بلکه بهشکلی یکپارچه در تمامی سطوح نیروهای مسلح، از تاکتیکی تا راهبردی، و در تمام حوزهها، از آفند تا پدافند و جنگ شناختی، بهکار گرفته شوند.
نقشه راه ایران قوی
تقابل دوازدهروزه اخیر، با وجود تمام صحنههای حماسی و رشادتهای ماندگار نیروهای دفاعی کشورمان، آینهای تمامنما از واقعیتهای نبرد در قرن بیستویکم بود. این رویارویی نشان داد که عصر جنگهای کلاسیک بهسر آمده و پیروزی در منازعات آینده در گرو تسلط بر «اطلاعات» و «الگوریتمها» است. مهمترین درسآموخته این میدان، ضرورت گذار فوری از یک رویکرد «سختافزارمحور» به یک رویکرد «شناختمحور و شبکهای» در معماری دفاعی است. ایران قوی برای تداوم اقتدار خود در محیط پرآشوب کنونی و بهویژه در دهه سرنوشتساز پیش رو، نیازمند یک جهش راهبردی در حوزه نوسازی فناورانه است. هرگونه تعلل، کندی در تصمیمگیری یا اکتفا به دستاوردهای گذشته، میتواند آسیبپذیریهای کشورمان را در برابر تهدیدات پیچیده و چندلایه دشمنان افزایش دهد. برای تحقق این جهش، اقدامات زیر بهعنوان اولویتهای سیاستی پیشنهاد میشود:
نخست، تدوین و اجرای «راهبرد ملی نوآوری دفاعی». این راهبرد باید فراتر از اسناد بالادستی صرف باشد و با تعیین اهداف کمی و کیفی، نقشه راهی برای همافزایی میان نیروهای مسلح (اعم از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ارتش جمهوری اسلامی ایران و فرماندهی انتظامی)، وزارت اطلاعات، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و بخش خصوصی ترسیم کند. هدف اصلی این راهبرد باید کاهش فاصله میان «ایده تا محصول» در حوزه دفاعی و ایجاد یک چرخه سریع و کارآمد برای جذب، توسعه و بهکارگیری فناوریهای نوظهور باشد.
دوم، ایجاد و تقویت یک «زیستبوم استارتآپی دفاعی و امنیتی». این امر مستلزم تخصیص بخشی از بودجه دفاعی به صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر تخصصی، تعریف پروژههای چالشی برای شرکتهای دانشبنیان و استارتآپها، و تسهیل فرآیندهای بوروکراتیک برای همکاری صنایع کوچک و خلاق با نهادهای بزرگ نظامی است. باید مدلی شبیه به «یگانهای فناور» در نیروهای مسلح ایجاد شود که نخبگان جوان را جذب کرده و به آنها برای حل مسائل پیچیده میدانی، آزادی عمل و منابع لازم را اعطا کند. این الگو میتواند موتور محرکه خلاقیت و نوآوری از درون ساختار دفاعی کشورمان باشد.
سوم، بازنگری در دکترینها، ساختارهای سازمانی و نظام آموزش نظامی. صرفِ در اختیار داشتن فناوری پیشرفته کافی نیست؛ بلکه باید دکترینها و فرآیندهای عملیاتی نیز متناسب با آن متحول شوند. این امر نیازمند سرمایهگذاری در آموزش فرماندهان و نیروها برای درک جنگهای شبکهمحور، توسعه رزمایشهای مشترک با سناریوهای مبتنی بر جنگ ترکیبی و هوش مصنوعی، و تقویت فرهنگ «نوآوری و انطباقپذیری» در تمامی ردههاست. نیروهای مسلح کشورمان باید از یک ساختار سلسلهمراتبی سنتی بهسمت یک سازمان «یادگیرنده» و «شبکهای» حرکت کنند که قادر به واکنش سریع و هوشمندانه در برابر تهدیدات غیرمنتظره باشد. آینده از آنِ ملتها و نیروهایی است که نهتنها قوی هستند، بلکه توانایی «قوی ماندن» از طریق یادگیری و انطباق مستمر را دارند و این، فرمان قطعی تاریخ برای فردای کشورمان است!