صبح صادق >>  دیدگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۳۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۰:۰۲  ، 
شناسه خبر : ۳۸۱۵۹۱
پایگاه بصیرت / رضا صارمی‌راد

«دونالد ترامپ» در مقایسه با دوره اول ریاست‌جمهوری خود تغییرات زیادی داشته است، چه از لحاظ ادبیات سیاسی و چه در ساحت عمل سیاسی. شاید یکی از مهم‌ترین تغییراتی که او در دور دوم داشته است، بحث فعال‌تر شدن در حوزه دیپلماسی و دیدار با رهبران خارجی است. این مسئله چند علت مهم دارد؛ اول آنکه ترامپ با شعار‌های خود در زمینه در اولویت قرار دادن منافع ملی، میزان همکاری و اعتماد خود را تا حدود زیادی از سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای کاهش داده است. به علاوه، پیگیری سیاست‌های اقتصادی، مانند تعرفه‌ها موجب شده است که نیاز به دیپلماسی تا حدود زیادی افزایش یابد. اینها و بسیاری دلایل دیگر از ترامپ چهره‌ای پرکارتر و فعال‌تر در زمینه دیدار‌های دوجانبه و چندجانبه با رهبران خارجی ساخته است.
به علاوه، پر واضح است که ترامپ در بسیاری از موارد نه به دلیل برنامه‌ها و سابقه موفق سیاسی‌اش، بلکه به دلایلی، چون شخصیت متمایزش توانسته است به این درجه از رتبه سیاسی در آمریکا نائل شود. طبیعتاً برای چنین فردی بهترین زمین بازی دیدار‌های مستقیم و بی‌واسطه است تا بتواند با این توانایی‌های شخصی برنامه‌های خود را پیش ببرد. معمولاً این جلسات بسیار پر سر و صدا بوده‌اند و جنجال‌های بسیاری در پی داشته‌اند. البته این مسئله دقیقاً همان چیزی است که ترامپ می‌خواهد؛ از تحقیر زلنسکی در کاخ سفید بگیر تا نشاندن رهبران اروپایی جلوی خودش در دفتر بیضی کاخ سفید. اما فارغ از این موفقیت‌های رسانه‌ای، دیدار‌های ترامپ در دور دوم تا چه میزان بر سیاست جهانی و ایالات متحده تأثیر داشته است؟
بهترین معیار برای سنجش این سؤال مهم در واقع بازگشت به وعده‌های انتخاباتی ترامپ است. در حوزه سیاست خارجی، ترامپ چند ادعای بزرگ داشت؛ پایان سریع و بی‌قید و شرط جنگ اوکراین، پایان تجاوز به غزه و بازگشت اسرای صهیونیست به دولت سرزمین‌های اشغالی، فشار به ناتو و کشور‌های اروپایی در افزایش سهم مشارکت و البته مقابله با چین.
شاید پرمشغله‌ترین بخش را مسئله روسیه و اوکراین به خود اختصاص می‌دهد؛ بحرانی که ترامپ معتقد بود تحت تصدی او بر کاخ سفید در عرض ۲۴ ساعت خاتمه خواهد یافت. ادبیات ترامپ در این دیدار بسیار تند بود. او زلنسکی را تا حد زیادی برای پذیرش یک توافق تحت فشار قرار داد و با ستایش‌هایی که از رابطه خود و پوتین می‌کرد، در تلاش بود با دادن امتیاز‌هایی به روسیه و البته گرفتن امتیاز‌های اقتصادی و تجاری از اوکراین، این مسئله را فیصله دهد؛ اما در واقعیت اوضاع اصلاً اینگونه پیش نرفت. این تصویر یک رهبر شکست‌خورده از زلنسکی، اتفاقاً به نفع روسیه تمام شد و پوتین را برنده این جنگ معرفی کرد. در واقع ترامپ ناخواسته توازن رسانه‌ای را به نفع پوتین به هم زد و خب در چنین شرایطی پوتین که هم در میدان نبرد و حالا به لطف ترامپ در رسانه‌ها دست بالاتر را داشت، علاقه خود را برای پایان این جنگ به سرعت از دست داد. ترامپ نیز به سرعت متوجه اشتباهش شد و به جای ادبیات عملگرایانه در پایان فوری جنگ، به یک چرخش بزرگ به سمت دستیابی به صلحی پایدار بعد از یک آتش‌بس موقت روی آورد. همه اینها موجب شد که ترامپ به فکر راه‌حلی دیگر بیفتد و آن دیدار مستقیم با خود پوتین در آلاسکا بود. ترامپ تلاش کرد که با آرایش صحنه با مدرن‌ترین جنگنده‌های خود به نوعی پوتین را تحت فشار قرار دهد و اقتدار خود را در مذاکرات به رخ بکشد؛ اما بسیاری از تحلیلگران این حرکت ترامپ را نیز اشتباه دانستند؛ زیرا این دیدار موجب شد که روسیه باز هم به جریان گفت‌و‌گو‌های بین‌المللی با غرب بازگردد و در بحث نتیجه نیز این دیدار عملاً نافرجام ماند و نتوانست راه‌حل نهایی را برای مسئله اوکراین در پی داشته باشد.
همه اینها موجب شد که ترامپ به فکر راه‌حلی دیگر بیفتد و آن، جلسه مشترک بین رهبران اروپایی در کاخ سفید بود. ترامپ تلاش کرد با کشاندن پای رهبران اروپایی، روند مذاکرات صلح را دوباره به نفع خود فعال کند و با صحبت‌هایی درباره گرفتن تضمین از روسیه، تا حدی دیدار‌های اشتباه خود با زلنسکی و پوتین را جبران کند. البته هیچ‌یک از این موارد جوابگو نبود و به جای آن، ترامپ توانست با ساختن یک تصویر مقتدر از خود به عنوان رهبر اصلی غرب، فعلاً خوراک مناسبی را برای رسانه‌های راست‌گرا در آمریکا تأمین کند تا ببینیم در آینده چه اتفاقی در مسئله اوکراین خواهد افتاد!

دیدار‌های ترامپ با محوریت مهار چین نیز سرنوشتی مشابه داشتند.
دیدار با «نارندرا مودی» نخست‌وزیر هند. برنامه ترامپ این بود که از هند همچون یک سد دفاعی محکم در مقابل توسعه سیاسی‌ـ تجاری چین استفاده کند. این دیدار موجب راه‌اندازی مذاکرات برای قرارداد تجاری دوجانبه شده بود و شرکت‌های آمریکایی و هندی علاقه‌شان به سرمایه‌گذاری مشترک در فناوری، زنجیره تأمین، انرژی و دفاع بیشتر شده بود. اما سیاست‌های کلان ترامپ در برخورد با هند، در زمینه خرید انرژی از روسیه و درواقع ایجاد تعرفه‌های مضاعف بر صادرات این کشور، عملاً باعث شد که هندی‌ها در نتایج آن دیدار تردید پیدا کنند و به دنبال یک موازنه در روابط میان چین و آمریکا بگردند که این مسئله را می‌توان در دیدار دوجانبه مودی و شی در هفته گذشته دید.
دیدار‌های معطوف به مسئله غزه نیز عملاً حاصلی برای آمریکا نداشتند. ترامپ با همان خوش‌بینی نسبت به پایان دادن به جنگ اوکراین، در ۲۳ بهمن به سراغ «ملک عبدالله» پادشاه اردن رفت. ترامپ در این دیدار سعی کرد به نوعی بحث جابه‌جایی دائم ساکنان غزه و مهاجرت گسترده به اردن و مصر را پیگیری کند، اما این اظهارات باعث شد که به سیاست‌های ترامپ سریعاً برچسب «پاکسازی قومی» بخورد. در چنین وضعیتی، پادشاه اردن عملاً تمام این خواسته‌ها را رد کرد. این دیدار مهم‌ترین دیدار وی در مسئله غزه بود؛ زیرا پس از این دیدار او مدتی درباره گرفتن غزه به دست آمریکا و تبدیل آن به یک ساحل تفریحی هذیان‌گویی کرد و وقتی کسی آنقدر این ایده‌ها را جدی نگرفت، او ترجیح داد مسئله غزه را عملاً به نتانیاهو واگذار کرده و از برنامه‌های تهاجمی رژیم صهیونیستی حمایت کند.

الگوی ترامپ در دیدار‌های دوجانبه خود در دور دوم را می‌توان در سه نکته اصلی خلاصه کرد.
ابتدا دادن پاداش‌های اقتصادی، ترامپ سعی کرده است در دیدار‌های خود به واسطه این امتیازات مالی، سیاست‌های کشور‌ها را با خود همراه کند، مانند برداشتن تحریم‌ها در دیدار با جولانی در سوریه یا همین سفر اخیر وی به بریتانیا که به ارائه یک بسته اقتصادی و فناورانه و سرمایه‌گذاری مشترک در حوزه‌های مختلف منجر شد. در همین راستا، ترامپ تلاش می‌کند آنجایی که نمی‌تواند امتیاز اقتصادی معناداری به کشور‌ها بدهد، خود این امتیاز را ایجاد کند. برای نمونه، مسئله تعرفه‌ها به همین شکل عمل کرده است. او ابتدا تعرفه‌های سنگین وضع می‌کند و سپس برداشت این تعرفه‌ها را به عنوان یک امتیاز اقتصادی به همان کشور‌ها می‌فروشد.
مورد دوم، تحت فشار قرار دادن متحدان، این نیز یکی دیگر از تفاوت‌های ترامپ با رؤسای پیشین است. ترامپ در راستای سیاست‌های خود در زمینه اولویت قرار دادن آمریکا، تلاش کرده است متحدان خود را مجبور به نقش‌آفرینی کند. دیدارهایش با رهبران اروپایی، اردن و هند نمونه‌های آشکاری از همین مسئله‌اند؛ و در آخر نیز کارکرد رسانه‌ای دیدار‌ها که شاید مهم‌ترین نکته برای شخص ترامپ همین باشد. اگر خود شخص ترامپ را در نظر بگیریم، احتمالاً از منظر روان‌شناسی سیاسی مهم‌ترین مسئله در دیدار‌ها همین تصویری است که از او مخابره می‌شود. او دیدار‌ها را جوری تنظیم می‌کند که حتی اگر بعد از آن پیروزی کسب نکند، در خود دیدار به عنوان برنده اصلی ظاهر شود و بتواند با ایجاد تحقیر و ضعف در طرف روبه‌رو، انتقاد‌ها از خود را به تعویق بیندازد.
اما شاید سخت‌ترین دیدار دوجانبه ترامپ هنوز از راه نرسیده باشد و آن، دیداری است که محتمل است تا پایان سال جاری با «شی جین‌پینگ» رهبر جمهوری خلق چین به وقوع بپیوندد. با افزایش تنش‌ها میان این دو قدرت جهانی، صحبت‌هایی مبنی بر تمایل هر دو طرف به برگزاری دیداری دوجانبه وجود دارد. باید دید که ترامپ آیا الگوی خود را که منجر به شکست در دیدارش با پوتین شد، تغییر می‌دهد یا این ریسک را به جان می‌خرد و سعی می‌کند اقتدار شی جین‌پینگ را به چالش بکشد.