مفهوم «انقلاب فرهنگی» برای ما تازگی ندارد؛ چراکه در سال ۱۳۵۹ انقلابی به همین نام برای اصلاح نظام آموزشی کشور رخ داد که متأسفانه اثربخشی کافی نداشت.
پس از شکست مفتضحانه رژیم بعث عراق و متحدان غربی و شرقی آن در جنگ هشت ساله با کشورمان، بین نظام جمهوری اسلامی ایران و بلوک غرب، «جنگ سرد» به وقوع پیوست. جنگ سرد شامل درگیری غیرمستقیم بین دو یا چند کشور است که از طریق روشهای غیرنظامی، مانند رقابت فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، ایدئولوژیکی، تبلیغاتی و روانی انجام میشود و هدف از آن کسب نفوذ و شکست رقیب بدون توسل به رویارویی مستقیم نظامی است. از جنگ سرد، با نامهایی مانند «تهاجم فرهنگی»، «ناتوی فرهنگی» و «جنگ هیبریدی» نیز نام برده میشود.
حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی) در بیانیه گام دوم انقلاب در اینباره میفرمایند: «تلاش غرب در ترویج سبک زندگی غربی در ایران، زیانهای غیرقابلجبران اخلاقی، اقتصادی، دینی و سیاسی به کشور و ملت ما زده است؛ مقابله با آن، جهادی همهجانبه و هوشمندانه میطلبد که باز چشم امید در آن به شما جوانهاست.»
ایشان همچنین میفرمایند: «ابزارهای رسانهای پیشرفته و فراگیر، امکان بسیار خطرناکی در اختیار کانونهای ضدّ معنویت و ضدّ اخلاق نهاده است و هماکنون تهاجم روزافزون دشمنان به دلهای پاک جوانان و نوجوانان و حتی نونهالان با بهرهگیری از این ابزارها را بهچشم خود میبینیم.» ایشان در ادامه فرمان تنظیم برنامههای کوتاهمدت و میانمدت جامع و اجرای آن را صادر کردند و این وظیفه سنگین را بر دوش دستگاههای مسئول حکومتی و غیرحکومتی نهادند.
بیان رهبر فرزانه انقلاب برای مقابله با مضامین فرهنگ غربی، در راستای قاعده اسلامی «نفی سبیل» قرار دارد و باید تلاش کنیم وظیفه اسلامی و انقلابی خود را به نحو احسن انجام دهیم.
البته مقصود ما در این مجال ابطال و انکار گذشته فرهنگی نیست؛ اما در سیاستهای فرهنگی گذشته، لایههای غیردفاعی هم وجود دارد و این امر ذهنیت جمعی را نسبت به رویکرد فرهنگی انقلاب واکنشی و تدافعی کرده است.
به نظر میرسد، چنین مقاومت و مقابلهای، طبیعی و منبعث از سنگبنای غلطی است که جریان چپ در انقلاب گذاشت و براساس آن انسداد فرهنگی و اختناق معرفتی ایجاد کرد و درنهایت این انسداد فرهنگی بهنام انقلاب تمام شد. متأسفانه نگاه غلط درخصوص مسائل فرهنگی، به انقلاب چهرهای خشن، غضبناک و بازدارنده داد. اکنون با جامعهای مواجه هستیم که در گرداب این واقعیتها و روایتهای فرهنگی افتاده و سرشار از نقد، نفی و مخالفت است. باوجود این، «منِ فرهنگی» جامعه «ما» است. بددلی و بیاعتمادی مانعی بنیادی است که امکان تفاهم و تعاون را ستانده و ما را در جدال و معارضه و ستیزهگری متوقف کرده است.
برای درمان این نقیصه مزمن، بنابه رهنمودهای رهبر حکیم انقلاب، باید با بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگی، این منِ فرهنگی را بهبود داد.