صبح صادق >>  خرد >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۴۰۴ - ۲۲:۲۴  ، 
شناسه خبر : ۳۸۵۹۶۸
ضوابط تفکر انقلابی-۲۳
پایگاه بصیرت / محمدرضا ملایی

پس از بررسی تاریخی و گفتمانی دوگانه‌سازی میان «مصلحت» و «تفکر انقلابی»، اکنون به نقطه‌ای می‌رسیم که ناگزیر باید یک گام به عقب برداریم و خود نسبت میان این دو را به‌صورت روشمند تحلیل کنیم. بسیاری از منازعات نظری و سیاسی در جمهوری اسلامی، نه از ذات مصلحت یا ذات تفکر انقلابی، بلکه از نسبت‌گذاری نادرست میان این دو ایجاد شده است. پرسش اصلی این است که اساساً چه نسبت‌هایی میان مصلحت و تفکر انقلابی قابل تصور است؟ اگر از منظر منطق مفهومی به مسئله نگاه کنیم، می‌توان دست‌کم چهار نسبت امکانی میان این دو تصور کرد؛ نخست آنکه مصلحت و تفکر انقلابی کاملاً منطبق بر یکدیگر باشند، یعنی هر آنچه مصلحت است، عین تفکر انقلابی باشد و هر کنش انقلابی نیز واجد مصلحت. در نسبت دوم، این دو در تعارض کامل قرار می‌گیرند؛ جایی که مصلحت امری محافظه‌کارانه و بازدارنده تصویر می‌شود و تفکر انقلابی به‌مثابه نیرویی آرمان‌خواه و بی‌اعتنا به هزینه‌ها. نسبت سوم، نوعی عموم و خصوص یک‌طرفه است؛ به این معنا که هر کنش انقلابی مصلحت‌آمیز است، اما هر مصلحتی الزاماً انقلابی نیست، یا بالعکس. در نهایت نسبت چهارم، حالتی است که برخی مصادیق این دو با هم تلاقی دارند، اما هر یک حوزه مستقلی نیز برای خود قائل هستند. نکته مهم اینجاست که صرف امکان تصور هر چهار نسبت، خود نشانه‌ای از ابهام مفهومی در هر دو سوی ماجراست. اگر مصلحت و تفکر انقلابی مفاهیمی شفاف، دقیق و هم‌مرتبه بودند، چنین تنوعی در نسبت‌گذاری معنا نداشت. مسئله دقیقاً از همین‌جا آغاز می‌شود: این دو را نمی‌توان به‌سادگی در یک سطح قرار داد و با یک معیار واحد سنجید.
تفکر انقلابی، یک «جهت‌گیری کلان»، یک منطق هویتی و یک چارچوب ارزشی است؛ در حالی که مصلحت، ناظر به تشخیص موقعیت، سنجش پیامد‌ها و انتخابِ راهِ درست در دل همان چارچوب ارزشی است. به بیان دیگر، این دو هم‌عرض نیستند که بتوان میان‌شان رقابت یا تعارض ذاتی ترسیم کرد. از همین‌رو، آنجا که از «تضاد میان مصلحت و تفکر انقلابی» سخن به میان می‌آید، باید دقیق شد که کدام مصلحت و با چه تعریفی مد نظر است. بسیاری از آنچه در تجربه سیاسی معاصر به نام مصلحت عرضه شده، در واقع چیزی جز توجیه عقب‌نشینی، وادادگی یا خطای محاسباتی نبوده است. در چنین مواردی، تعارض واقعی نه میان مصلحت و تفکر انقلابی، بلکه میان تفکر انقلابی و «مصلحت موهوم» شکل می‌گیرد.
در مقابل، اگر مصلحت به‌درستی فهم شود (به‌عنوان تشخیص عقلانی بهترین مسیر برای حفظ اهداف، آرمان‌ها و هویت انقلاب) آنگاه نه‌تنها در تعارض با تفکر انقلابی قرار نمی‌گیرد، بلکه یکی از ابزار‌های تحقق آن خواهد بود؛ بنابراین پیش از هر داوری، باید مسئله را از سطح شعار و دوگانه‌سازی احساسی، به سطح تحلیل مفهومی و نسبت‌شناسی دقیق ارتقا داد؛ کاری که در یادداشت‌های بعدی، به‌تدریج دنبال خواهد شد.