تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۳۸۸ - ۱۰:۰۴  ، 
کد خبر : ۱۲۳۰۰۵

جنگ تحمیلی علیه ایران چگونه رقم خورد؟

نویسنده: سرتیپ دوم عباس نبی زاده

یک سال دیگر گذشت و مجدداً هفته دفاع مقدس فرارسید. این بهترین فرصتی است که در محضر شهدا سر تعظیم و کرنش فرود آوریم و به محضر امام راحل که بنیانگذار استقلال ما، آزادی ما و حکومت اسلامی ماست که امروز معنای واقعی زنده بودن شخصیت و آرمان های امام را می توانیم هر لحظه حس کنیم چرا که زندگی ما آمیخته شده به راهی که او برای ما ترسیم کرده و خداوند توفیق داده در ادامه این راه ثابت قدم بمانیم.و ابراز ارادت می کنیم به محضر رهبر انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا حضرت آیت الله خامنه ای که امروز کاروانسالار ادامه این راه و این انقلاب عظیم می باشند که حکومت اسلامی را سکانداری می کنند و این کشتی با عظمت و سربلندی به سمت ساحل عزت و اقتدار پیش می رود.
آنچه می خواهم عرض کنم پیرامون سه محور است:
1- نگاهی اجمالی به اهداف دشمن در هجوم به سرزمین ما و میزان تجاوز در عمق و عرض
2- پیش روی دشمن در روزهای نخستین و توقف ناگهانی دشمن
3- تفاوت 8 سال دفاع مقدس با سایر جنگ‌ها
1- نگاهی اجمالی به اهداف دشمن در هجوم به سرزمین ما و میزان تجاوز در عمق و عرض:

اغلب نویسندگان و تحلیلگران کشورهای خارجی، آگاهانه یا ناآگاهانه سعی کرده اند اختلافات مرزی ایران و عراق را از دلایل اصلی تجاوز عراق به ایران معرفی کنند. ایشان همیشه به کرات گفته و نوشته اند که اختلافات مرزی بر روی اروند رود مهمترین اختلاف بین دو کشور بوده است و تازگی هم ندارد. این مسئله ای نبود که دو کشور همسایه به طور تمام عیار به جنگی خانمانسوز کشیده شوند؛ دشمن اهداف دیگری داشت هدفش از بین بردن انقلاب اسلامی بود. خلاصه کلام پس از انعقاد قرارداد 1975روابط ایران و عراق به طور نسبی بهبود یافت. در جهت تحکیم روابط دو کشور، وزیر خارجه وقت ایران درسال 1354رسماً از عراق بازدید کرد و در همان سال صدام حسین هم رسماً از ایران بازدید کرد.
قبل از پیروزی انقلاب روابط به ظاهر حسنه و گرم بود، ولی با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه، خلاء قدرتی در منطقه ایجاد شد. صدام حسین برای رسیدن به اهداف توسعه طلبانه خود و برای ژاندارم شدن در منطقه، جنایات بسیاری را مرتکب شد که روی چنگیز و اسکندر را سفید کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چون آمریکا پایگاه های نظامی فرهنگی خود را در ایران از دست داده بود، صدام از سوی آمریکا مأموریت یافت که ج.ا.ا را از صحنه روزگار محو کند، چون با پیروزی انقلاب اسلامی ایران تمام منافع آمریکا در منطقه به خطر افتاد و آمریکا وجهه خود را از دست داد. البته صدام حسین و سخنگوی عراق اهداف دیگری از قبیل عربی بودن خوزستان واینکه خوزستان جزئی از عراق است و حاکمیت بر سرزمین های عربی را عنوان می کردند. صدام به همین خیال باطل بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دست به تحریکات مرزی زد تا بهانه لازم برای حمله همه جانبه خود بدست آورد.
ارتش عراق در 13 فروردین 1358 ، پنجاه روز پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، شهر مهران را مورد تجاوز هوائی قرار داد و روز بعد گروه پیاده به سمت قصرشیرین روانه ساخت. در 18 فروردین همان سال تأسیسات نفتی این شهر را مورد هجوم قرارداد. این حملات و تحریکات نظامی همچنان ادامه داشت به طوریکه علناً با تجاوز 31 شهریور 59 ، حدود 636 مورد تجاوز هوائی- زمینی- بمباران و غارت احشام مرزنشینان توسط عراق انجام شد که طی آن عده ای از مردم بیگناه کشته و مجروح شدند. پایبندی جمهوری اسلامی ایران به قرارداد 1975 تا این حد بود که پس از بمباران های روستاهای مرزی ایران توسط هواپیماهای عراقی، دولت ایران بدون اقدام متقابل به منظور کاهش تشنج در منطقه، استاندار آذربایجان غربی را جهت مذاکره با استاندار سلیمانیه به عراق اعزام نمود. به هرحال عراق پس از مقدمه چینی اشاره شده در تاریخ 17 شهریور سال 1359 به بهانه اینکه ایران در امر تحویل و تحول زمین هائی که مجدداً علامت گذاری شده کوتاهی می کند، مبادرت به اشغال این زمین ها با ارتش خود نمود؛ در صورتی که در 24 اردیبهشت ماه سال 57 کمیسیونی جهت تحویل و تحول زمین ها تشکیل شده بود ولی قبل از تحویل و تحول می بایستی برخی از علائم که تعداد آنها 21 عدد بود تغییر کند. این کمیسیون در تهران فعالیت می کرد که عراقی ها کار را نیمه تمام گذاشتند و تهران را ترک کردند. دولت عراق بعدها به یادداشت های ایران پاسخ نداد و این موضوع مسکوت ماند.
تا اینکه در تاریخ 17 و 19 و 26 شهریور سال 59 کاردار سفارت ایران در بغداد به وزارت امور خارجه احضار شد و طی دو یادداشت به وی اعلام نمودند که نیروهای مسلح عراق ناگزیرند تجاوز ایران در منطقه زین القوس و حوزه میمک را دفع کنند. این مسئله جالب توجه است چرا که پس از دوسال که رژیم عراق به یادداشت های ایران جواب نداد، به کاردار ایران در عراق اعلام می کند و در همان روز یعنی دوساعت بعد با عملیات نظامی پاسگاه زین القوس حوزه میمک را اشغال می کند. بالاخره صدام حسین در 26 شهریور سال 59 طی نطقی در پارلمان آن کشور الغاء قرارداد 1975 را اعلام کرد. وی با نفی نمودن قرارداد 1975 در دیدگاه مجامع بین المللی تأکید کرد که عراق برای ایران در اروندرود حقی قائل نیست و حاکمیت خود را بر اروندرود اعلام کرد. اعلام لغو قرارداد 1975 مقدمه تجاوز نظامی عراق به خاک ایران بود.
قرائنی در دست هست که نشان می دهد آمریکا و اسرائیل به طور مستقیم و غیرمستقیم عراق را تشویق به تجاوز به خاک ایران میکردند چون می خواستند به مقاصد خودشان برسند و بهتر از صدام هم کسی پیدا نمی شد. ارتش عراق در 31 شهریور بیش از 1300 روستا را منهدم و شهرهای هویزه- سومار- خسروی- قصرشیرین را با خاک یکسان کرد و عده ای از مردم بیگناه را شهید کرد.
2 - علت پیشروی در روزهای نخست جنگ و توقف ناگهانی دشمن:
پیشروی سریع و گسترده دشمن در روزهای اول جنگ دلایل بسیاری دارد که می توان به سازماندهی دقیق نیروی دشمن بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، اطمینان از پشتیبانی های ابرقدرت ها و کشورهای منطقه و حضور نیروهای ارتش برای مقابله با ضدانقلاب و گروهک ها در شمال غرب، و وجود بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا و دیگر موارد اشاره کرد؛ اما علت توقف ناگهانی دشمن به عوامل مختلفی مربوط میشود. چرا دشمن به پیشروی خود ادامه نداد؟ در این مورد کارشناسان نظامی دلایل بسیاری دارند:
1- چنانچه جبهه ای بیش از حد گسترش پیدا کند از نظر لجستیکی و فرماندهی دچار اشکال خواهد شد.
2- موانع طبیعی و وضعیت زمین اجازه پیشروی بیشتر را نداد.
3- و یکی از مطالب مهم اینکه برخلاف انتظار صدام، در روزهای اول، ارتش شامل نیروهای زرهی، پیاده، توپخانه، هوانیروز و نیروی هوائی و نیروهای موجود ژاندارمری، در مقابل هجوم ارتش عراق مقاومت های سرسختانه ای را نشان داد و به مرور تشکیل سپاه و انسجام و حضور بسیج مردمی اجازه پیشروی بیشتر را به خاک عراق نداد. این مسئله باعث شد صدام فکر پیشروی را از سر خود بیرون کند چون قبلاً هم قول داده بود که ظرف 48 ساعت در میدان آزادی تهران از یگانها سان خواهم دید. در اینجا صدام با مقاومت نیروهای مسلح و مردم به اشتباه خود پی برد و دیگر چاره ای جز تثبیت یگان های خود در مناطق به دست آمده نداشت.
3- تفاوت هشت سال دفاع مقدس با سایر جنگ‌ها:
جنگی که به ما تحمیل شد اختلاف فاحشی در ماهیت فکری و ایدئولوژیکی با سایر نبردها یا جنگ هایی که تاکنون در سطح بین المللی رخ داده، دارد. درواقع نمی توانیم نبردی پیدا کنیم که یک طرف موضع کاملاً حق و الهی و نشأت گرفته از مکتب الهی اسلام باشد و طرف دیگر موضع شیطان با پشتوانه استکبار جهانی. در همین راستا نبرد بین موضع حق و باطل نبردی بسیار قاطع است و در این نبرد است که می بینیم خداوند متعال آن نظر لطفش را شامل حالمان می نماید.
این وضعیت کاملاً در جنگ ملموس بود که این دو موضع چقدر روشن در مقابل هم قرار گرفته و نبرد ظاهراً نبرد توپ و تانک و هواپیما و تجهیزات زرهی بود، ولی در ریشه نبرد انگیزه و عقیده بود. وجود انگیزه عمیق و ریشه دار الهی در رزمندگان به آنها قدرت بخشیده و اطمینان داده بود که خداوند خریدار متاع آنهاست و قدرت خداوند است که تمامی ندارد. (لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم) و در مقابل نیروی شیطان بود که در مقابل قدرت حق با همه تمهیدات و پیش بینی ها چاره ای جز فرار و تسلیم نداشت.
بنابراین اگر بخواهیم بارزترین اختلاف این نبرد را با نبردهای دیگر که در سطح بین المللی در قرن بیستم به وقوع پیوسته - اعم از جنگ جهانی اول و دوم و جنگ نفت و جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل و... - بیان کنیم در هیچکدام از اینها ماهیت جنگ ماهیت ایدئولوژیکی نبوده و انگیزه الهی نداشته اند.
تفاوت دیگر که در برابر اولی پیش پا افتاده و محدود است، محور بحث کلاسیکی جنگ است. دفاع مقدس ما که هشت سال به طول انجامید، هشت سال نبرد در مقابل جهان استکبار در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی و از همه مهمتر تبلیغاتی بوده است، درحالی که نبردهایی که در کلاسها تدریس می گردد این قدر طول نکشیده، یعنی در ظرف مدت کوتاهی به پایان رسیده است. برای مثال جنگ نفت که در حقیقت جنگ بزرگی بوده است فقط 48 روز طول کشید. نهایتاً باید گفت که ما تجربیات و تحولات جدیدی در صحنه تاکتیک ایجاد کردیم که در گذشته نمی توانستیم داشته باشیم ولی دشمن از همان تاکتیک های کلاسیک دیکته شده استفاده می کرد. شاید یکی از علل عمده شکست دشمن محدود شدن به تاکتیک های دیکته شده اربابانش بود.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات