کیومرث شهبازی
رژیم صهیونیستی در اقدامی ناگهانی از طرح عقب نشینی از بخش شمالی روستای الغجر لبنان خبر داده است.
برخی منابع صهیونیستی ادعا کرده اند کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی به ریاست بنیامین نتانیاهو تشکیل جلسه داده و در پایان توصیه کرده که از بخش شمالی روستای الغجر عقب نشینی کرده و به خط آبی مرزی که توسط نیروهای یونیفیل ترسیم شده، بازگردد. این طرح پیش از این توسط تری رود لارسن فرستاده ویژه دبیرکل سازمان ملل به لبنان و پس از عقب نشینی صهیونیست ها از جنوب لبنان در سال 2000 مطرح شده بود. با توجه به این طرح، رژیم صهیونیستی پس از عقب نشینی از روستای الغجر تنها مسئولیت ارائه خدمات اجتماعی به اهالی روستا را بر عهده خواهد داشت و اهالی نیز می توانند تابعیت این رژیم را حفظ کنند. یک افسر لبنانی نیز مسئول ارتباط دولت لبنان با اهالی روستای الغجر خواهد شد. با این حال هنگامی که اهالی روستا متوجه شدند اجرای این طرح لاجرم روستاهایشان را به دو بخش تقسیم می کند، با آن مخالفت کردند. هرچند که صهیونیست ها و برخی مقامات غربی این اقدام صهیونیست ها را گامی در جهت برقراری ثبات در منطقه و به اصطلاح طرح صلح خاورمیانه اعلام می کنند اما بررسی دقیق تر این اقدام ابعاد پنهان و آشکار دیگری را برملا می سازد. در بررسی دلایل این عقب نشینی دو نکته قابل توجه است.
اولا این حقیقت انکار ناپذیر است که این خروج از دیگر شکستهای رژیم صهیونیستی در برابر مقاومت لبنان و چالشهای داخلی و ناتوانی در ادامه اجرای سیاستهای نظامی گرایانه در مناطق مرزی سرزمین های اشغالی با لبنان است بویژه اینکه شبکه های جاسوسی این رژیم که اساس سیاست آن را تشکیل می داد نیز در ماههای اخیر در لبنان فرو پاشیده اند و طرح تل آویو برای بر هم زدن اتحاد ملی لبنانی ها نیز با شکست مواجه شده است. صهیونیست ها به این امر پی برده اند که دیگر توانایی توسعه طلبی در نقاط مرزی سرزمین های اشغالی را ندارند و از سوی دیگر تحت فشارهای بین المللی باید اراضی اشغالی را نیز بازپس دهند. آنها اکنون برای فرار از تشدید شکست هایشان در برابر مقاومت و نیز کاهش فشارهای بین المللی به مسائلی مانند خروج از بخشی از روستای الغجر روی آورده اند. البته آنها سعی دارند تا بخشی از این منطقه را حفظ و از آن در جهت اهداف توسعه طلبانه بهره برداری کنند.
ثانیا در کنار آنچه از حقایق این عقب نشینی ذکر شد برخی اهداف حاشیه ای نیز می تواند در چارچوب اهداف صهیونیستها باشد از جمله صهیونیستها پس از گزارش گلدستون با چالشهای داخلی و جهانی گسترده ای مواجه شدند آنها برای کاهش انتقادها و نیز دور ساختن افکار عمومی از این رسوایی ها ، به مسائل حاشیه ای روی آورده اند که مطرح کردن طرح خروج احتمالی از الغجر و نیز مذاکره با سوریه می تواند در این چارچوب باشد . این رویکرد می تواند ابزاری تبلیغاتی برای تشدید فشارها بر اعراب ، فلسطینی ها ، سوری ها و لبنانی ها برای سازش با صهیونیستها باشد . این رویکرد برای آمریکا که تلاش دارد در لوای اصل به اصطلاح صلح خاورمیانه جایگاه منطقه ای خود را حفظ کند قابل توجه است . برخی ناظران سیاسی تاکید دارند صهیونیستها که در به سازش کشاندن سوریه و دور ساختن مقاومت از ایران و فلسطین شکست خورده اند اکنون بازی با لبنان را آغاز کرده اند تا شاید این سیاست در قبال بیروت اجرایی شود. در این سیاست اعمال فشار و حتی ایجاد چند دستگی در داخل لبنان برای اجرای طرح خلع سلاح حزب ا... به عنوان پیش شرط آزادی سایر نقاط روستای الغجر و جولان نیز می تواند در دستور کار قرار گرفته باشد که بر اساس قطعنامه 1559 و 1701 است .رودررو قرار دادن ارتش، دولت و مردم لبنان در برابر مقاومت با پیش شرط قرار دادن خلع سلاح مقاومت برای پایان کامل اشغال الغجر و حتی مزارع شبعا می تواند از اهداف پنهان صهیونیست ها باشد. مسئله مهم در ادعای عقب نشینی مذکور واگذاری امور به یونیفل است . به عبارتی صهیونیستها سعی دارند سرنوشت جولان سوریه را برای این منطقه تکرار کنند تا به مرور زمان اشغالگری خود را بر اراضی اشغالی تثبیت می کنند. براساس استراتژی صهیونیست ها حفظ منابع آبی لبنان و سوریه برای آنها امری حیاتی می باشد لذا تلاش می کنند تا به هر نحوی از جمله بازپس دهی بخشی از روستای الغجر این هدف را اجرایی کنند.
به هر حال هر چند که در سایه این عقب نشینی صهیونیستها و متحدان غربی و حتی برخی کشورهای احتمالا عربی اهداف توسعه طلبانه ای را پی گیری می کنند اما در نهایت مطرح شدن این طرح عملا اعتراف به شکستی دیگر در برابر مقاومت است که مسلما به تقویت جایگاه مقاومت در لبنان و منطقه و افزایش ناکامی ها و سرخوردگی خط سازش منجر خواهد شد.این حقیقت انکار ناپذیر است که صهیونیست ها دیگر توانایی اداره امور داخلی خود را نیز ندارند چه رسد به آنکه بخواهند به توسعه طلبی های نظامی خود ادامه دهند. آنها برای فرار از فروپاشی و زوال خود چاره ای جز پایان اشغالگریهای خود ندارند هرچند که در داخل فلسطین همچنان به توسعه طلبی در کرانه باختری و قدس ادامه می دهند.