صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۳۸۹ - ۱۳:۰۲  ، 
کد خبر : ۱۷۴۶۵۸

تکوین مکتب رئالیسم در مقابل ایده‌آلیسم

شهاب زمانی مقدمه: در دو شماره گذشته به بررسی مکتب ایده آلیسم، سیر تطور و گونه های آن پرداختیم که مکتبی بود که وجود جهان خارج را نفی کرده، همه چیز را منوط به تصورات و خیالات ذهنی می دانست. در این شماره مکتب رئالیسم را که نقطه مقابل مکتب ایده آلیسم است از نظر خواهیم گذراند.

واژه‌شناسی رئالیسم
واژه رئالیسم (realism) به معنای «واقع گرایی» ، از لغت (real) به مفهوم واقع اخذ شده است. خود این واژه از (res) لاتین مشتق شده که به معنای «شیء» است و (reality) از ریشه همین کلمه به معنای اشیای واقعی یا واقعیت است. در هر صورت رئالیسم معانی اصطلاحی گوناگون و انواع مختلفی دارد که دو نوع کاربرد آن در علوم اجتماعی و سیاسی و دنیای هنر و ادبیات مشهورتر می باشند.
رئالیسم در واقع به معنای «مکتب اصالت واقع» است. زیرا رئالیسم، یعنی اصالت واقعیت خارجی. این مکتب به وجود جهان خارج و مستقل از ادراک انسان قائل است. در حالی که مکتب مقابل آن، یعنی ایده آلیسم همه موجودات و آنچه را که در این جهان قابل درک است، تصورات ذهنی و وابسته به ذهن شخص می دانستند و معتقد بودند که اگر من که همه چیز را ادراک می کنم نباشم، دیگر نمی توانم بگویم که چیزی هست، اما از منظر اندیشه و عقیده رئالیست ها، اگر ما انسان ها از بین برویم، باز هم جهان خارج وجود خواهد داشت. به طور کلی یک رئالیست، موجودات جهان خارج را واقعی و دارای وجود مستقل از ذهن خود می داند. به این معنا باید گفت در واقع همه انسان ها رئالیست هستند، زیرا همه به وجود دنیای خارج اعتقاد دارند. حتی ایده آلیست ها نیز در زندگی و رفتار، رئالیست هستند زیرا باید جهان خارج را موجود دانست تا بتوان کاری کرد و یا حتی سخنی گفت. رئالیسم با پذیرش وجود عالم مستقل از ذهن قائل است که لااقل در پاره ای از وجود به این عالم معرفت داریم. بنابراین معرفت بر طبق رئالیسم، تصویری از عالم واقع است که مستقل از معرفت بشری وجود دارد و معرفت بشری صرفاً توصیفی از آن است. رئالیسم گرایشات گوناگونی دارد ولی اصل استقلال عالم از معرفت بشری را می توان گوهر رئالیسم دانست که هسته اصلی تمام گرایشات رئالیستی است.
رئالیسم در فلسفه دو معنای مصطلح دارد؛ یکی از این دو اصطلاح مربوط به گذشته است و دیگری مربوط به عصر جدید. در قرون وسطی واژه «رئالیسم» را در مقابل «نومینالیسم» یا اصالت تسمیه قرار می دادند و آن را آموزه ای می دانستند که معتقد است «کلیات» وجود عینی و واقعی دارند و صرفاً اشتراک در اسم نیست که حقیقت «کلی» را تشکیل می دهد. بنابراین رئالیسم در گذشته به معنای مکتبی بوده است که در مقابل نومینالیسم (nominalism) یا اصالت تسمیه قرار داشت. ولی امروزه «رئالیسم» در فلسفه به معنای مکتبی است که در مقابل مکتب «ایده آلیسم» قرار می گیرد. اینک رئالیسم فلسفی به معنای اعتقاد به تحقق حقایق خارجی، صرف نظر از ادارک ما و با قطع نظر از وجود مدرک انسانی است. در مقابل آن ایده آلیسم قرار دارد که بر آن است که اشیای مادی و واقعیت های خارجی جدای از معرفت یا ادراک ما وجود ندارد.
معناها و گونه‌های رئالیسم
کلمه رئالیسم در طول تاریخ به معانی مختلفی غیر از معنایی که گفته شد، استعمال شده است. مهمترین این استعمال ها و کاربردها، معنایی است که در فلسفه مدرسی یا اسکولاستیک ( Scholastic) رواج داشته است. در میان فلاسفه مدرسی، جدال عظیمی بر پا بود که آیا «کلی» وجود خارجی دارد و یا اینکه وجودش فقط در ذهن است؟ کسانی که برای کلی واقعیت مستقل از افراد قائل بودند، رئالیست و کسانی که کلی را تنها دارای وجودی ذهنی و در ضمن موجودات محسوس می دانستند و برای آن وجود جدا از جزئیات قائل نبودند، ایده آلیست خوانده می شدند. بعدها در رشته های مختلف هنر مانند ادبیات نیز سبک های رئالیستی و ایده آلیستی به وجود آمد و سبک رئالیسم در مقابل سبک ایده آلیسم قرار گرفت. سبک رئالیسم، یعنی سبک گفتن و نوشتن متکی بر نمودهای واقعی و اجتماعی، اما سبک ایده آلیسم عبارت است از سبک متکی به تخیلات شاعرانه گوینده یا نویسنده از این منظر رئالیسم نوعی «واقع گرایی» است در رمان و نمایشنامه که خیال پردازی و فردگرایی رومانتیسم را از بین می برد و به مشاهده واقعیت های زندگی و تشخیص درست علل و عوامل و بیان، تشریح و تجسم آنها می پردازد. هدف حقیقی رئالیسم در این صورت تشخیص تأثیر محیط و اجتماع در واقعیت های زندگی و تحلیل و شناساندن دقیق «تیپ هایی» است که در اجتماع معینی به وجود آمده است. سعی نویسندگان رئالیسم در این است که جامعه خود را تشریح کنند و تیپ های موجود در جامعه را نشان دهند. از این رو است که کار نویسنده در این مکتب به کار یک مورخ نزدیک می شود با این تفاوت که عادت و اخلاق مردم اجتماع خویش را بیان می کند.
در واقع رئالیسم در عرصه ادبیات و هنر به معنای التزام هنرمند به انعکاس واقعیت بیرونی در صحنه تصویر و آفرینش هنری است. بنابراین رئالیسم در هنر به معنای تخیلی نبودن در هنر و عمل هنری است. چیزی که در مکتب رومانتیسم و تخیلات شاعرانه عکس آن اتفاق می افتد. در شماره های آتی در ضمن بررسی مکتب رومانتیسم و طلوع و فروغ آن در اروپا بیشتر به این تمایزها و تفاوت ها پی خواهیم برد.
رئالیسم به عنوان مکتبی ادبی در اواخر قرن هجده در فرانسه به وجود آمد و عبارت بود از مشاهده دقیق واقعیت های زندگی، تشخیص درست علل و عوامل و بیان و تشریح و تجسم آنها. رئالیسم از این منظر بر خلاف رمانتیسم مکتبی برون گرا، عینیت یافته و ابژکتیو است و نویسنده رئالیست در واقع تماشاگری است که احساسات خود را در هنگام آفریدن اثر بروز نمی دهد. هنرمند رئالیست هنر و ادبیات را دارای کار ویژه ای در راستای اهداف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی می داند و به آسیب شناسی اجتماع می پردازد تا مشکلات و تنگناها را عیان کند و از این رو است که هنرمند نقشی روشنفکرگونه می یابد. بالزاک فرانسوی ، چارلز دیکنز انگلیسی، تولستوی و داستایوسکی روسی را می توان از نویسندگان طراز اول و غول های رئالیسم دانست. رئالیسم در مباحث گوناگون خود را به نوعی بروز می دهد و می توان انواع رئالیسم را به وسیله جریانی که در آن مطرح می شود به گونه هایی از جمله؛ رئالیسم عرفی، رئالیسم هستی شناختی، رئالیسم روش شناختی، اخلاقی، ارزش شناختی و رئالیسم معناشناختی و ... تقسیم بندی کرد. در شماره آتی به معرفی اجمالی این گونه ها و ارکان آن خواهیم پرداخت.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات