روزنامههای صبح امروز ایران در سرمقالههای خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداختهاند که برخی از آنها در زیر میآید.
کیهان: این صدا خاموش نمی شود
این صدا خاموش نمی شود» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛ این نوشته در پی آن نیست که با ارائه دلایل و شواهد ثابت کند آمریکا بزرگ ترین ناقض حقوق بشر در دنیاست؛ چرا که پرونده حقوق بشر ایالات متحده آشکارا بر نقض گسترده حقوق بشر و نادیده گرفتن اصول و میثاق نامه های بین المللی دلالت دارد.از همین روی، نیم نگاهی به نشست اخیر شورای حقوق بشر سازمان ملل که در چارچوب بررسی دوره ای وضعیت حقوق بشر کشورها-UPR- پرونده حقوق بشری آمریکا را مورد بررسی قرار داد خود گویای وضعیت وخامت بار این کشور داعیه دار حقوق بشر است که تبعیض نژادی، شکنجه زندانیان، رفتار وحشیانه و خشونت بار سربازانش با مردمان مناطق تحت اشغال، نادیده گرفتن حقوق اقلیت ها، اعدام بیماران مجرم روانی، شرایط نامطلوب پناهندگان و مهاجران و... در آن کشور موج می زند.البته در همین راستا؛ باید گزارش اخیر 310 سازمان غیردولتی حقوق بشری از کشورهایی چون آمریکا، عراق، کوبا، سوئیس، انگلستان، بلژیک و جمهوری اسلامی ایران که شاخص های اصلی نقض حقوق بشر در ایالات متحده را برملا و بازگو نمود به پرونده سیاه کاخ سفید در زمینه حقوق بشر پیوست کرد.تازه نشست اخیر شورای حقوق بشر سازمان ملل درباره پرونده قطور آمریکا در نقض حقوق بشر و گزارش این 310 سازمان غیردولتی حقوق بشری و همچنین صدها کمیته و نهاد حقوق بشری جدا از گزارش های قبلی شورای حقوق بشر سازمان ملل (the Human Rights council)، سازمان دیده بان حقوق بشر (Human Rights watch)، سازمان عفو بین الملل (Amnesty International) و یا حتی گزارش سالیانه برخی کشورها مثل وزارت امور خارجه چین درخصوص نقض حقوق بشر در آمریکا است.تمامی این گزارش ها به روشنی و بی آنکه جای شک و شبهه ای را باقی بگذارد نشان می دهد ایالات متحده رتبه نخست را در نقض حقوق بشر و شهروندان از آن خود کرده است.کشوری که هر ساله بصورت یکجانبه در کمیسیون حقوق بشر خود با ژست حامی حقوق بشر بودن! وضعیت 019 کشور دنیا را واکاوی نموده و حتی برای اتخاذ تصمیم به کنگره می فرستد وضعیتش در رعایت شاخص های حداقلی حقوق بشر به گونه ای است که: رکورددار بیشترین زندانی در دنیاست، از بزرگ ترین تولیدکنندگان و توزیع کنندگان تصاویر فحشای کودکان است، یکی از دو کشوری در جهان است که کنوانسیون حقوق کودک را نپذیرفته است، بیشترین کودتاها را در کشورهای مختلف طراحی و اجرا کرده است، جنگ های متعددی که میلیون ها کشته و زخمی در پی داشته را در اقصی نقاط عالم به راه انداخته است و...
جالب است که حتی مقامات ارشد این کشور هر از گاهی به اقدامات خودشان که مصداق بارز نقض حقوق بشر است اعتراف می کنند. همین اواخر جرج بوش در کتاب خاطراتش با عنوان «لحظات تصمیم گیری» به دستور شکنجه زندانیان اعتراف کرده و گستاخانه اقرار می کند برای شکنجه زندانیان از روش غرق مصنوعی استفاده می کرده است.از این مقدمه که بگذریم آنچه علت قلمی شدن این سطور است، پیام ها و پیامدهای کشتی حقوق بشری آمریکایی هاست که به گل نشسته است.نشست اخیر شورای حقوق بشر -4 نوامبر 0201- که برایاولین بار پرونده حقوق بشر آمریکا را مورد رسیدگی قرار داد قطع نظر از اینکه پس از بررسی نهایی در پروسه زمانی دو، سه ماهه چه تصمیمی اتخاذ می کند یک پیام استراتژیک به دنیا مخابره کرد و آن اینکه دوره معیار بودن آمریکا درخصوص حقوق بشر به سر رسیده و اکنون عیار حقوق بشر این کشور به خواست ملت ها و دولت ها و افکار عمومی دنیا در دست بررسی و بازبینی قرار گرفته است.این پیام بدان معناست که شمشیر برنده و براق حقوق بشر آمریکا دیگر چشم ها را به خود جلب نمی کند بلکه همگان فهمیده اند که این شمشیر علی رغم ظاهر به اصطلاح براق و شیک، نتایجی دردآور و خونین به همراه داشته است.در واقع حقوق بشر آمریکایی ها که همیشه طی دهه های گذشته و به خصوص یک دهه اخیر و پس از سناریوی ساختگی 11سپتامبر اسم رمزی برای چپاولگری ها و غارتگری ها و کشتار و جنگ و خونریزی بوده و اکنون لو رفته و نقاب داعیه داران و مدعیان به زیر کشیده شده است.در اینجا نکته ای را داخل پرانتز باید اشاره کرد و آن اتفاقی بود که خردادماه گذشته به وقوع پیوست و سرانجام پس از یک ماه گفت وگو و بحث در نشست بازنگری ان.پی.تی در نیویورک، تمام 918 کشور شرکت کننده با امضای سندی 82 صفحه ای خواستار پیوستن اسرائیل به معاهده ان.پی.تی و پاسخگویی این رژیم درباره اشاعه تسلیحات هسته ای شدند.بنابراین آنچه اکنون در جامعه بین المللی در خصوص پرونده حقوق بشری آمریکا و پرونده هسته ای رژیم صهیونیستی شکل گرفته و قوام یافته است مطالبه جهانی افکار عمومی پیرامون افزون طلبی ها، زیاده خواهی ها و چپاولگری های آمریکا و فرزند خوانده اش- رژیم صهیونیستی- است.پیامد این خیزش و خروش ملت ها و دولت ها که برآیندی از آن در کنفرانس بازنگری ان.پی.تی یا شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد متجلی شده است تغییر در ساختار کهنه و ظالمانه سازمان ملل را در پی خواهد داشت، چرا که اکنون صدای جامعه جهانی به گوش می رسد و اگر چه واشینگتن- به قول نوام چامسکی- سعی می کند جامعه جهانی را مساوی با آمریکا و اقمار خود معرفی نماید ولی اکنون افکار عمومی مردم جهان نسبت به سیاست های غارتگرانه و چپاولگرانه کابوها اعتراض شدید دارند.و اما، شکافی که در این میان مشاهده می شود نبود ضمانت اجرا برای خواست جامعه جهانی است. یعنی هر چند این فضا بوجود آمده است که عموم کشورهای دنیا با بهره گیری از نشست ها و یا اجلاس هایی بین المللی «نه بزرگ» خود را در قبال مشی ظالمانه مستکبرانی چون آمریکا و رژیم صهیونیستی فریاد به اعتراض بلند کنند اما در نهایت به خاطر ساختار بسته سازمان ملل و قانون ناعادلانه «حق وتو»، صدای جامعه جهانی به تصمیماتی الزام آور و لازم الاتباع منجر نمی شود. اما علی رغم این واقعیت تلخ، شواهد و قراین حکایت از آن دارد که جامعه جهانی با ادامه دادن مسیر خود و فریادهای پی درپی در نشست های سازمان ملل یا اجلاس های بین المللی خواهد توانست بالاخره نظم به اصطلاح حقوقی سازمان ملل و شورای امنیت را به چالش کشیده و به خواسته حقیقی تمام کشورها و ملت ها مبدل سازد.آمریکایی ها باید بدانند و به باور برسند شرایط و اتفاقات دوران حاضر به گونه ای علی رغم میل آنها در حال سپری شدن است. اگر آمریکایی ها با هیاهو و کمک دو، سه کشور غربی، ایران اسلامی را به فعالیت غیرصلح آمیز در زمینه انرژی هسته ای متهم می کنند نمی توانند مجمع عمومی آژانس بین المللی انرژی اتمی را که از جمله 811کشور عدم تعهد در آن بر پایبندی ایران به رعایت قوانین آژانس و مفاد ان.پی.تی گواهی می دهند نادیده بگیرند.همچنان که خواسته به حق 918کشور در خصوص پیوستن رژیم صهیونیستی به معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای و عدم اشاعه را نمی توان در تصمیم گیری ها به حساب نیاورد.و بالاخره باید گفت، بررسی پرونده حقوق بشری آمریکا در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در قالب ساختار یو.پی.آر (بررسی دوره ای و جهانی حقوق بشر) از این جهت قابل اهمیت است که پروژه حقوق بشر آمریکا برای تامین منافع و اهداف شوم سیاسی و اقتصادی اش با شکست مواجه شده است و همه ملت ها و دولت های آزاده و مستقل دنیا باید مسئولیت تاریخی خود را برای تغییر در ساختار مندرس و ظالمانه سازمان ملل متحد انجام داده تا همچنان که صدای جامعه جهانی را بر صدر نشانده اند این فرصت را قدر بدانند تا ضمانت اجرای لازم برای تصمیمات مهم و برچیدن ظلم و تجاوز و تعدی و غارت و چپاولگری را عینیت بخشند.
ابتکار: همه تقصیرها گردن مردم است نه مسئولان!
«همه تقصیرها گردن مردم است نه مسئولان!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم عباس رضایی ثمرین است که در آن میخوانید؛ چندی پیش یادداشتی در باب یکی از مسائل اجتماعی نوشته بودم و در آن نگاهی انتقادی داشتم به گوشهای از خلقیاتمان. پس از انتشار وقتی برای بررسی بازخوردهای مطلب مراجعه کردم، یکی از نظرات درج شده بیش از بقیه توجهم را به خود جلب کرد.یکی از خوانندگان نوشته بود: "می بینم که فضا آنقدر گل و بلبل است که مصادر اصلی انتقادات را رها کرده اید و چسبیده اید به ملت بدبخت.»البته به شخصه در نقادی فرهنگی و طرح آسیبهای اجتماعی، قائل به تفکیک دولت و ملت نیستم و اتفاقا این تفکیک را ریشه بسیاری از معضلات کنونی میدانم. لذا این جمله را در آن مقطع منصفانه نیافتم.اما در طی چند روز گذشته و همزمان با اینکه اخبار متعدد و تحلیلهای متفاوت و بازتابهای متناقضی از حادثه تکان دهنده سعادت آباد را در رسانهها دنبال میکردم، این جمله مدام از مقابل چشمانم میگذشت و ذهنم را مشغول میساخت.بگذارید قبل از اینکه سوء تفاهم ایجاد شود، تکلیفمان را روشن کنیم. در اینکه ما به نقدهای فرهنگی و اجتماعی نیاز داریم هیچ شکی نیست. هیچ کس از جمله نگارنده، با این مسئله که ما با تدبر در خلقیاتمان آسیبهای فرهنگی خود را بیابیم و آنها را برطرف کنیم، مشکلی ندارد.اساسا ما اگر میخواهیم به عقلانیت برسیم، چارهای نداریم جز اینکه که خود شیفتگی را کنار بگذاریم و با تازیانه نقد فرهنگمان را آبدیده کنیم. لذا مشکل در اینجاها نیست. حتی در اینکه بسیاری از خلقیات ما ایرانیان مستوجب نقد و نکوهش است هم حرفی نیست. نه تنها حرفی نیست که اتفاقا طرح معضلات و مسائل اینچنینی کاری قابل تقدیر و درخور تحسین نیز هست. پس مشکل چیست؟ببینید مشکل دقیقا از جایی شروع میشود که ما به عنوان کسانی که ادعای نقادی اجتماعی داریم، خودمان در دام آفتهایی میافتیم که قرار بود آنها را چاره کنیم.مشکل این است که ما در مسیر بررسی و نقد آفتهای اجتماعی از جمله خلقیات نامطلوب مردم، از آن طرف بام بیفتیم و "به مردم گیر دادن” خود تبدیل به یکی از بزرگترین آسیبها و معایبمان شود. این یعنی اینکه ما طوری عمل کنیم که به جای درمان درد، دچار درد بزرگتری شویم.متاسفانه امروز نه تنها این اتفاق افتاده که این روند نامیمون تبدیل به رویه شده است. انگار این رسم شده که ما وقتی میخواهیم از هر کس و هر جایی انتقاد کنیم، در ابتدا برای دستگرمی هم که شده تعریضی ولو مختصر به مردم داشته باشیم. یعنی در سطحی ترین نا به سامانیهای امور جاری هم که تشخیص مقصر اظهر من الشمس است، سهم مردم را نادیده نمیگیریم.با پلیس مشکل داریم، به مردم گیر میدهیم.منتقد اقدامات دولتیم، مردم را مینوازیم. عملکرد مجلس را قبول نداریم، به مردم فحش میدهیم. شاید یکی از دلایل همان جملهای باشد که در ابتدا اشاره شد، یعنی بالاخره با توجه به اینکه زورمان به اصل کاریها نمیرسد، بچسبیم به کسانی که زورمان به آنها میرسد. اگر هم بخشی از دلیل این باشد که هست، قطعا همه آن این نیست. اگر در همین حد بود، لابد با توجه به فضای موجود قابل توجیه بود، اما به نظر میرسد مشکل عمیق تر از حد تصور باشد.همین حادثه سعادت آباد یکی از مواردی است که به راحتی میتوان شتابزدگی و به خطارفتن تحلیلها را به وضوح در آن مشاهده کرد. حادثه قتلی اتفاق افتاده، به جای آنکه مراجع مسئول این حادثه مورد مواخذه قرار گیرند و البته در کنار آن اشارهای هم به رفتار نادرست مردم حاضر در صحنه بشود، مراجع ذیصلاح و حتی شخص قاتل در تحلیلهای ما کاملا فراموش شده اند و عابران نگون بخت تبدیل به متهمین اصلی شده اند.«پنجشنبه گذشته،برای تهران یک روزسیاه بود و میدان کاج سعادت آباد هم مرکز این سیاهی؛جایی که جوان چاقوخورده، 45 دقیقه نقش برزمین بود و از مردمی که اطرافش جمع شده بودند،التماس میکرد که به دادش برسنداما "مردم فهیم وبافرهنگ” ما،تنهاتماشاچی مرگ یک همنوع خود بودند تا شعر "بنی آدم اعضای یکدیگرند” درمیان وارثان سعدی،عینیت یابد!»این جملات را ببینیم و قبول کنیم که دچار مشکل شده ایم. بپذیریم که به خطا رفته ایم. گاهی اوقات لازم است که به خودمان نهیبی بزنیم که آقا دست از سر مردم برداریم. منطقی باشیم، اصلا مگر ما به مردم چه داده ایم که دائما از آنها طلبکاریم. مگر ما در طی سالها چه در عرصه فرهنگ کاشته ایم که امروز میخواهیم همه چیز برداشت کنیم؟باز هم تاکید کنم به هیچ روی مخالف نقد رفتارشناسانه مردم نیستم، اما ورود به این بحث ملزوماتی دارد که این روزها متاسفانه رعایت نمیکنیم.اول اینکه اگر غرض نقد فرهنگ است که نقد فرهنگ ادبیاتی چنین پدرسالارانه را بر نمیتابد. اگر هدف طرح دغدغههای اجتماعی است که این عصبیت در آن جایی نباید داشته باشد. اگر منتقد رفتار مردم حاضر در آن حادثه هستیم، باور کنید راه حلش این نیست که با ادبیات قیصری دهه چهل، دیالوگهای فیلمهای کیمیایی را بازتولید کنیم و از مرگ مردانگی و فتوت سخن سر دهیم و قاتل را رها کنیم و مردم را مقصر جلوه دهیم.دوم اینکه انگار اساسا دچار سوء تفاهم بزرگی شده ایم. مگر فرهنگ و خلقیات یک جامعه چیزیست که در لحظه متولد میشود و در لحظه اصلاح پذیر است که اینچنین «گازانبری» حمله میکنیم و از زمینهها و ریشهها غافلیم؟سوم اینکه اساسا نقد فرهنگ مقولهای نیست که به این شکل بشود تک عاملی وارد ساحت آن شد. اگر چه به اعتبار اینکه مردم انسان هستند و از قدرت اختیار برخوردارند، میشود به برخی رفتارهای آنان خرده گرفت و از آنان خواست که دیگر مرتکب آن رفتار نشوند، اما این را هم باید در نظر گرفت که بخشی از فرهنگ، خلقیات و روحیات ما باز هم به اعتبار اینکه انسان هستیم و در اجتماع زندگی میکنیم، تابع شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی است. لذا بدون در نظر گرفتن جبر جغرافیایی، شرایط اقتصادی و زمینههای شکل گیری خلقیات مردم، به مصاف نقد آنها رفتن، خطایی به غایت بزرگ در تحلیل خواهد بود.چهارم اینکه اصلا چرا ما خودمان را مبری میدانیم؟ اگر به روحیات و اخلاق مردم اعتراض داریم، چرا ر کنار هزار عامل دیگری که در رسیدن آنها به جایگاه فعلی نقش داشته اند، نقشی برای خودمان قائل نمیشویم. یعنی خود ماها در شکل گیری تدریجی و نهادینه شدن این خلقیات در مردم، هیچ نقشی نداشته ایم؟ حاشا که اینگونه باشد.قطعا تا شمارههای بیشتری هم میتوان ادامه داد و موارد دیگری را نیز مطرح کرد که بیم به درازا کشیدن سخن مانع از آن است.بپذیریم که اساسا طرح دغدغههای اجتماعی مناسبتی با نشستن بر برج عاج و نسخه پیچیدن از بالا ندارد. پرداختن به دغدغههای اجتماعی نه از سر پرخاشگری که باید از سر دردمندی باشد. تا زمانی که مدام بگوییم مردم در فلان رفتار خود اشتباه میکنند، مطمئن باشیم که به خطا رفته ایم. اگر هم رفتار اشتباهی وجود دارد- که قطعا وجود دارد- باید بپذیریم که همه ما در آن دخیل هستیم و ما اشتباه میکنیم، نه اینکه مردم اشتباه میکنند.
سیاست روز:استقبالی متفاوتتر از متفاوت
«استقبالی متفاوتتر از متفاوت»عنوان سرمقاله ی روزنامهی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛همواره محبوب بودن روسای جمهوری آمریکا در اذهان مردم یکی از شاخصهای ریاستجمهوری در این کشور بوده است. آن ها همواره سعی داشتند تا خود را در دل ملتهای جهان محبوب قلمداد کنند و از این محبوبیت تخیلی خود لذت ببرند.اما هنگامی که به کشورهای دیگر سفر میکنند آنگاه متوجه میشوند که چقدر در نزد افکار عمومی مردم دنیا منفور و غیر قابل پذیرش هستند.از آن ها استقبال میشود، اما استقبالی متفاوت و دگرگون.پیش از این نیز روسای جمهور آمریکا سفرهای خارجی داشتهاند و هر بار مردم آن کشورها به گونهای متفاوت از آنها استقبال گرمی کردهاند.سفر بوش به عراق را به یاد آورید، آن لنگه کفشی که به سوی او پرتاپ شد و موج حمایت از آن خبرنگای که دست به این کار زده بود، نشان دهندههمان استقبال متفاوت است.باراک اوباما، چند روزی است ، سفر خاورمیانهای خود را به کشورهای هندوستان ، اندونزی، ژاپن و کره جنوبی آغاز کرده است.بسیاری از مردم هندوستان با برپایی راهپیمایی مخالفت خود را از حضور رئیسجمهور آمریکا در کشورشان ابراز کردند. مردم اندونزی نیز همینطور و در کره جنوبی هم مردم این کشور با این سفر مخالفند. ژاپن هم که جای خود دارد. نفرت مردم این کشور دو چندان است. این مردم تجاوز سربازان آمریکایی مستقر در خاک این کشور به دختران جوانشان را از یاد نخواهند برد.دلایل این نفرت و عدم محبوبیت بسیار روشن است. خوی استکباری ، دخالت در امور دیگران، جنگ افروزی و جنایت در دنیا، شکنجه و ... اما هنگامی که رئیس جمهور کشوری همچون ایران یک سفر خارجی انجام میدهد ، تفاوت های فاحش آن با سفر رئیسجمهور شوری همچون آمریکا نمایان میشود.همین سفر اخیر آقای احمدی نژاد به لبنان را به یاد آورید که مردم این کشور از رئیسجمهوری اسلامی ایران چگونه استقبال کردند.رهبر فرزانه انقلاب درباره سفر رئیس جمهور کشورمان به لبنان فرمودهاند: استقبال پر شور ملت لبنان از رئیس جمهور ملت ایران شایسته مطالعه و تحلیل است. اینگونه حقایق نشان دهنده جذابیت و عظمت ملت ایران در چشم دیگر ملتها است.این استقبال پر شکوه برای رئیس جمهور هیچکشوری در هیچ جای دنیا اتفاق نخواهد افتاد و موضوع سفر رئیس جمهوری اسلامی ایران به لبنان و استقبالی که انجام شد نباید دست کم گرفته شود. این جمله حضرت آیتالله خامنه ای در مقایسه سفر اوباما به چند کشور آسیایی و سفر احمدی نژاد به لبنان کاملا نشان دهنده این موضوع است که نباید استقبال لبنان را دست کم گرفت.
مردم سالاری:عاقبت برنامه توسعه
«عاقبت برنامه توسعه»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردمس الاری به قلم کورش شرفشاهی است که د آن میخوانید؛پس از آنکه دولت با تاخیر چندین ماهه، لا یحه برنامه پنجم توسعه را تحویل مجلس داد حاضر به تحمل تغییرات اعمال شده از سوی نمایندگان مردم در خانه ملت نشد و تقاضای بازپس گیری آن را مطرح کرد اما در نهایت با وساطت های فراوان، مجلس دوباره لا یحه برنامه پنجم را مورد بازنگری قرار داد و کتابچه ای به صحن علنی مجلس ارایه شد که رضایت مجلس و دولت در آن لحاظ شده بود.از آن پس نیز مجلس تمام توان خود را برای بررسی و تصویب نهایی آن گذاشت و روزهای کاری مجلس از 3 روز به 5 روز و ساعات کاری مجلس از یک شیفت 3/5 ساعته به 2و3شیفت تغییر یافت و اکنون نیز این روال ادامه دارد; به نوعی که در آخرین جلسه مجلس یکی از نمایندگان اعلا م کرد که مجلس توان این همه کار را ندارد و خواهان پایان دادن به جلسه شده بود.اما سوال اینجاست که شاهنامه آخرش خوش است یا خوش نیست؟ اکنون که زمان برنامه چهارم توسعه به پایان رسیده طی بررسی های گوناگون مشخص شده که تنها 30 درصد این لا یحه اجرایی شده و 70درصدآن اجرا نشده است و جالب تر این که دولت نهم برای 50 درصد مواد برنامه چهارم تهیه شده در دولت هشتم حتی آیین نامه اجرایی نیز ننوشته است.البته در واکنش به این اقدام، اظهار شده که چون لا یحه برنامه چهارم درآن دولت تهیه شده و مغایر با سیاست های دولت احمدی نژاد است آن را اجرا نکرده اند.
با توجه به این مقدمه چندین نکته مطرح است که توجه و تفکر در مورد آن برای آینده کشور لا زم است.
نکته اول اینکه مگر برنامه های توسعه، قانون نیست؟ البته با توجه به سابقه قانون گریزی دولت که بارها از سوی نمایندگان مجلس مطرح شده زیاد جای تعجب ندارد که 70 درصد قانون برنامه چهارم توسعه اجرایی نشود.
نکته دیگر آنکه برنامه چهارم توسعه را دولت اصلا ح طلب ارائه کرده بود اما فراموش نکنیم که مجلس اصولگرای هفتم آن را تصویب کرد.اما با این وجود 70 درصد آن اجرایی نشده است و امروز در نقطه ای ایستاده ایم که دولت اصولگرا تحمل اصلا حات مجلس اصولگرا را نداشت وخواستار بازپس گیری این لا یحه شده بود.
البته مساله مهم تر آن است که از عمر مجلس اصولگرا تنها یک سال و نیم باقی مانده و معلوم نیست مجلس بعدی با چه رویکردی فعالیت خود را آغاز کند و نکته مهم تر آن که از عمردولت دهم نیز دو سال و نیم باقی مانده که باز هم معلوم نیست دولت یازدهم با چه تفکری اداره امور را به دست گیرد.به هر حال اکنون نگران این هستیم که برنامه پنجم توسعه به سرنوشت برنامه چهارم دچار شود و دولت یازدهم حاضر نشود بیش از 30 درصد برنامه دولت فعلی را اجرا کند. البته دو سال و نیم زمان خوبی است که احمدی نژاد مصوبات برنامه پنجم توسعه را اجرایی کند اما سوال اینجاست که این دولت بسیاری از مصوبات سفرهای استانی دور اول خودش را که 100 درصد مورد تایید هیات دولت بوده اجرایی نکرده است، چطور انتظار داشته باشیم مصوبات برنامه پنجم توسعه را به طور کامل اجرا کند؟ با این اوصاف، زمانی که به تلا ش نمایندگان در بررسی لا یحه برنامه پنجم توسعه نگاه می کنیم و فریادهای موافق و مخالف را برای تصویب بهتر آن می شنویم به ما حق بدهید که از اجرا نشدن آن نگران باشیم.
رسالت:توافق نخبگی و مشارکت مردمی در هدفمند کردن یارانه ها
«توافق نخبگی و مشارکت مردمی در هدفمند کردن یارانه ها»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛بدون تعارف باید گفت امروز اصلی ترین مسئله کشور طرح تحول اقتصادی و موضوع هدفمند کردن یارانه هاست. این مسئله آنقدر اهمیت دارد که معادلات داخلی و خارجی در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی را تحت الشعاع قرار داده است. دولت و مجلس با درک صحیح از فوری ترین مسائل کشور طرح تحول اقتصادی را در چند سال گذشته به عنوان یکی از مهمترین اولویت های سیاست گذاری روی میز کار خود قرار داده اند و فارغ از همه فضاسازی ها و سنگ اندازی های دشمن و اذناب داخلی آن که دانسته یا نادانسته با خارج از مرزها هم آوا و هماهنگ هستند مقدمات اجرایی این طرح ملی را فراهم کردند و با جلب اعتماد و مشارکت بیسابقه مردم استارت اجرایی این طرح را زده اند.
امروز فضای عمومی کشور نیازمند توافق نخبگی و انسجام نظری، مشارکت ملی و توسعه اعتماد عمومی، آگاهی از گارد جدید دشمن برای سوء استفاده از تهدیدات احتمالی اجرای طرح، امید بخشی به مردم و پرهیز از سیاه نمایی، تدبیر همراه با قاطعیت در برخورد با اخلالگران و ... است.
هر ساز مخالفی می تواند هارمونی این ارکستر بزرگ را به هم بریزد و هزینه های زیادی به مردم و کشور متحمل نماید. اغلب کشورهایی که در معرض تحولات اقتصادی بزرگ قرار گرفتند عمده تلاش خود را معطوف این مهم نمودند تا با ایجاد یک انسجام نظری و عملی در سیاست گذاری و مدیریت تحول مانع از تسری آلام این جراحی های بزرگ به مردم و به خصوص قشرهای ضعیف تر شوند.
در تجربه خصوصی سازی مجارستان این کشور با ایجاد یک توافق نخبگی توانست تنها در یک دهه دوران انتقال خود را از سیستم سوسیالیستی طی کند این کشور از سال 1989 پس از فروپاشی نظام کمونیستی به عنوان یکی از کشورهای پیشگام در زمینه انتقال از نظام اقتصادی متمرکز به اقتصاد بازار آزاد بوده و در زمینه خصوصی سازی نسبت به دیگر کشورهای اروپای شرقی پیشتاز و طی سال های اخیر بخش خصوصی در مجارستان حتی از برخی کشورهای قدیمی اتحادیه اروپا سهم بیشتری در اقتصاد این کشور دارند. به طوری که بر اساس آخرین آمار موجود در پایان سال 2005 میلادی نزدیک به 90 درصد اقتصاد مجارستان در کنترل بخش خصوصی (80درصد خارجی و 10 درصد داخلی) قرار دارد.
بررسی سیاستهای اقتصادی 30ساله مالزی نیز که در لوای آن تا سال 2020 تبدیل به یک کشور کاملا" صنعتی و پیشرفته تبدیل میشود و تلاشهای متمرکز و منسجم ماهاتیر محمد و تیم اقتصادی اش بر این توافق نخبگی و مشارکت مردمی در راستای مدیریت تحولات اقتصادی تاکید می کند. در دهه 1970، مالزی به تقلید از رویه چهار ببر(قدرت اقتصادی) اصلی آسیا پرداخت و خود را واداشت تا از وابستگی به استخراج معادن و کشاورزی به اقتصادی عادت دهد که بیشتر به سازندگی (صنعت) وابسته میباشد. با سرمایه گذاری ژاپن ، در طول چند سال صنایع سنگین آن شکوفا شد ، و صادرات مالزی به موتور اولیه رشد کشور تبدیل شدند. مالزی پیوسته به رشد بیش از7% در تولید ناخالص ملی درکنار تورمی پایین در دهههای 1980 و 1990 دست یافت.
امروزه بسیاری ماهاتیر محمد را به علت نقشش در مدرنسازی سریع مالزی و رشد رفاه در این کشور تحسین میکنندچرا که وی به واسطه شناخت صحیح از اولویت های سیاست گذاری در مالزی و تمرکز در نظام تصمیم گیری و مدیریت تحول توانست فقر را در این کشور از 50 درصد به6 درصد کاهش دهد.
البته کشورها هر یک به واسطه مقتضیات بومی، فرهنگی، اقتصادی و ... خود مسیر یگانه ای برای توسعه در پیش می گیرند و مطمئنا تحول اقتصادی در کشورهای مختلف مانند نسخه های بهداشت جهانی تجویزی و فراگیر نیست. اما از تجارب سایر کشورها در مدیریت تحول می توان بهره برد و مانع از ناسازه های نظری و عملی در اجرای تغییرات شد.
البته تاکید بر توافق نخبگی و انسجام نظری به معنای پیروی از الگو های اقتصادی نخبه محور نیست چرا که توافق نخبگی تنها با مشارکت مردمی منجر به تغییرات خیرخواهانه و مستمر در اقتصاد کشور خواهد شد. نسخه های تجویزی و نخبه محور در تحول طی یک دوره 8 ساله روى میز کار اغلب دولتمردان ایرانى قرار گرفت، اما به سرعت با واکنشهاى شدید اجتماعى روبرو شد. جامعهشناسان پاسخهاى متفاوتى را در توجیه علل این دست عکسالعملهاى اجتماعى در دولتهاى پنجم و ششم مطرح کردهاند که هریک به نوبه خود تا حدودى مىتواند علتهاى واکنش منفى جامعه ایران به این نسخه توسعه را تبیین نماید. اما مسلما بىعدالتىها، نسخههاى برنامهاى و نخبه محور که توسط نظریه پردازان غربى تدوین شدهاند یکى از عوامل تاثیر گذار در اعتراضات اجتماعى دهه70 بود.
مضاف بر اینکه لایههاى اجتماعى در ایران شاید در نرمها و ایستارهاى مدرن نگنجد اما به پیچیدگى یک تمدن چند هزار ساله است. تغییرات کلان اقتصادی از گلوگاه، تحولات روانشناسى اجتماعى مىگذرد و در پیوند مستقیم با تغییرات فرهنگى است. امروز که سه دهه از عمر انقلاب اسلامى مىگذرد و کشور در آستانه ورود به دهه چهارم انقلاب است باید یک نسخه بومى براى پیشرفت کشور نوشت. به تعبیر مقام معظم رهبرى "در این گونه موارد نباید نسخههاى غرب بهعنوان تنها راهحل تصور شوند بلکه در چنین مسائلى تاکید بر نوآورى و استفاده از ایدهها و فکرهاى نو است." آدرس پیشرفت کشور برآیند نوآورى و خلاقیت فرد فرد ایرانى است و لایههاى پیچیده اجتماعى در ایران دوشادوش نخبگان در این عزم و اراده ملى سهیم هستند. لذا به همان میزان که ایجاد توافق نخبگی در اجرای طرح تحول اقتصادی اهمیت دارد مسئله مشارکت مردمی و جلب اعتماد آحاد شهروندان در اجرای این طرح ملی و بزرگ از اهمیت مضاعفی برخوردار است.
گفتمان پیشرفت پس از گذشت سه دهه از عمر انقلاب اسلامی در سال 1357 موجد مطالبات اجتماعی و سیاسی جدیدی شده است که در صورت ناکارآمدی دولت به معنای state می تواند چالش زا باشد. اقتصاد انقلابى نسخه قابل اعتمادى براى یک انقلاب اقتصادى در کشور است. این گزاره ساده ماحصل سه دهه تجربه کار اقتصادى در ایران پس از انقلاب اسلامى است. همه مردم و مسئولان باید دست در دست یکدیگر، و با همت، پشتکار جدى و در چارچوب یک برنامه زمانبندى مشخص و به عنوان یک وظیفه ملى کشور را در عرصه اقتصادى به مرحلهاى برسانند که تهدید به تحریم و محاصره اقتصادى به هیچ وجه تاثیرگذار نباشد و این مقطع مهم در اقتصاد کشور را نیز از سر بگذرانند. انقلاب اسلامى در سال 1357 ایران را از وابستگى سیاسى نجات داد و امروز وقت استقلال اقتصادى کشور است. خوشبختانه باید گفت امروز تحول اقتصادی در جامعه ایران به یک تصمیم ملى تبدیل شده است و آحاد مردم اعم از مسئولان، نخبگان و سواد مردم در آن سهیم هستند.
تهران امروز:وحدت اصولگرایان و اصول وحدت
«وحدت اصولگرایان و اصول وحدت»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهارن امروز به قلم محمدحسین عباسی است که در آن میخوانید؛در اینکه اصولگرایان در شرایط کنونی و پیشرو بیشتر از هر زمان دیگری به وحدت رویه احتیاج دارند، تردیدی نیست. جریان سیاسی و تفکر اصولگرایی بنابر الزامات تحولات سیاسی – اجتماعی نیازمند بازنگری است. هر فکری که بخواهد در عرصه سیاسی چراغ راهنمای سیاست در کلان کشور باشد، نیازمند نقادی و جرح و تعدیل است و اصولگرایی نیز از این قاعده مستثنا نیست. تحولات یکسال گذشته این نیاز را دوچندان کرده است.
اقتضای یک جریان سیاسی مثل اصولگرایی این است که در مسیر حرکت و در فرآیند شدن هویت سیاسی خود را تعریف کند. از این رو با وجود مشخص بودن چارچوبهای اصلی تفکر اصولگرایی، مرزهای سیاسی آن باید متناسب با شرایط تعریف و بازتعریف شود. خود را به جریان اصولگرایی منتسب کردن الزاما به معنای باور به تفکر اصولگرایی نیست.جریان سیاسی اصولگرایان زمانی به فرمایشات مقام معظم رهبری عمل خواهد کرد که در ارتباط مداوم و تنگاتنگ با تفکر اصولگرایی باشد. فراموش نکنیم از نظر تسلسل زمانی تفکر اصولگرایی مقدم بر جریان سیاسی اصولگرا بوده است. حتی در بعد فلسفی و علمی هم این رابطه صحیح است.ممکن است جریان اصولگرایی مثل هر جریان دیگری شاهد ریزشها و رویشها باشد اما این اتفاقات نباید تفکر اصولگرایی را تضعیف کند. در جنگ نرم دشمن آنچه هدف قرار گرفته، تفکر اصولگرایی است و بنا به همین دلیل باید هوشیاری لازم را داشت و سره را از ناسره تشخیص داد. در کنار تلاش برای ایجاد وحدت رویه میان اصولگرایان نباید از ضرورت انسجام تفکر اصولگرایی غافل شد.
امروزه برخیها ذیل چتر اصولگرایان کارهایی را انجام میدهند که آگاهانه یا ناآگاهانه، خواسته یا ناخواسته منجر به ایجاد ابهام در ذهن نیروهای حزباللهی و وفادار نظام میشود و این تصور را ایجاد میکند که نکند طرح وحدت اصولگرایان اقدامی تاکتیکی جهت عبور از انتقادات یا خدای نکرده منحرف کردن مسیر انتقادات دلسوزانه از برخی رفتارها باشد. اگر معیار اصولگرا بودن اطاعت از ولی امر میباشد، همه موظفاند خود را با این معیار تطبیق دهند بیآنکه درصدد تفسیر و کشف نیت و اجتهاد شخصی در این مورد باشند.اصولگرایی نباید از بابت مصلحتگرایی آسیب ببیند. یک طیف قائل به این است که پیروزی جریان سیاسی اصولگرا نتیجه پیروزی آقای احمدینژاد است. برخی نزدیکان رئیسجمهور هم صراحتا از این فرضیه دفاع میکنند که جریان سیاسی اصولگرا در پی انتخابات 1384 مطرح شد و اکنون در پی سهمخواهی از دولت و حامیان آن و جناب آقای احمدینژاد است.در اینجا مجال بحث در مورد درستی یا نادرستی این مفروض وجود ندارد اما همگان قبول دارند که پیروزی آقای احمدینژاد بدون حمایت عقبه اجتماعی تفکر اصولگرایی در میان امت حزباللهی و وفادار به نظام ممکن نبود. نیروهای حزباللهی در بدنه جامعه چه در ابتدای امر و چه در حال حاضر طرفدار و حامی تفکر اصولگرایی بوده و هستند و وظیفه ما اصولگرایان این است که این تفکر و بدنه اجتماعی حامی آن را ملاک هر نوع اقدام تاکتیکی یا استراتژیک در عرصه سیاست قرار دهیم.بیدلیل نیست مقام معظم رهبری در فرمایشات خود در چند سال گذشته همواره بر رسیدگی به مشکلات مردم تاکید ویژهای داشته و از هر حرکتی در این راستا استقبال کردهاند. این تفکر برگرفته از اندیشههای والای امام خمینی(ره) است که در هر سیاستی مردم را در کانون توجه قرار میداد و با تکیه بر همین مردم، بحرانهای متعدد دهه 1360و در راس آنها جنگ تحمیلی را پشت سرگذاشت.رقابت سیاسی، برنامهریزی استفاده از فرصتها، همه و همه خوب است منوط به آنکه مردم به عنوان عقبه اصلی تفکر اصولگرایی متغیر اصلی در تصمیمگیریها و نه سخنرانیها باشند. وحدت اصولگرایان جز در پرتو توجه به چارچوبهای تفکر اصولگرایی محقق نخواهد شد و این نیز در سایه پاسخگویی به دغدغههای جدی عقبه اجتماعی اصولگرایی محقق میشود. این عقبه اجتماعی از برخی بازیهای سیاسی ولو با عناوین و تابلوهای مختلف ناراضی است و حتی در برخی موارد نگران است.
در شرایطی که برخی ولخرجیهای اقتصادی و سیاسی به منظور شناخته شدن در جامعه و کسب آرای قشر معروف به خاکستری اسباب نگرانی امت حزبالله و علما و سران اصولگرا را فراهم کرده، آنها حق دارند نگران باشند که مبادا طرح وحدت اصولگرایان در مقطع فعلی هم اقدامی تاکتیکی در این راستا باشد. خاصه اینکه وحدت اصولگرایان، بدون حضور باید توجه کرد که طرح زودهنگام اهداف انتخاباتی ولو با پوشش وحدت اصولگرایان میتواند در شرایط فعلی باعث سرخوردگی برخی اقشار حزباللهی شود.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛ماه شریف و پربرکت ذیحجه در این هفته آغاز شد. این ماه که از نفحات قدسی و نسیمهای روحبخش معنوی آکنده است به دلیل تقارن با دو عید بزرگ اسلامی از شرافت و عظمت ویژهای نیز بهرهمند گردیده است. عیدین سعیدین "قربان" و "غدیر" در این ماه جلوه گری میکنند ضمن اینکه روز شریف "عرفه" هم در آن واقع است. زائران خانه خدا نیز با آمدن این ماه در جوار قرب بیت الله و در میقات الهی در پوششی از یکرنگی و صفا گردهم میآیند تا هفته آینده اوج فرصت معنوی حج را تجربه کرده و روح خویش را صیقل دهند. شایسته است ما نیز از راه دور، دل خود را به این کاروان معنوی گره زده و گشایش درهای رحمت الهی و سعادت دنیا و آخرت را برای خود و دیگر مسلمانان مسئلت کنیم.
هفته جاری همچنین با سالروز شهادت نهمین اختر ولایت و شمس هدایت، حضرت امام جواد علیه السلام تقارن داشت؛ امامی که با نور علم و معرفت الهی خویش، راه سعادت را در سختترین ایام به مردم نمایاند و همچون ستاره تابناکی بود که راههای کمال در زمین و آسمان را به مردم نشان داد.
در هفته جاری موضوع بررسی لایحه برنامه پنجم که چشم انداز و اهداف اجرایی نظام برای یک دوره چهار ساله است، همچنان در دستور کار جلسات علنی مجلس قرار داشت و فصلها و مواد متعدد آن مورد تصویب قرار گرفت. آنچه در این باره حائز اهمیت است، دقت نظر و توجه ویژه نمایندگان به برنامه پنجم است که به لحاظ بالادستی بودن برنامههای آن باید با دقت بیشتری از لوایح بودجه مورد کنکاش مجلس قرار گرفته و معایب آن برطرف شود. دومین مورد آنکه مصوبات این لایحه هرگز نمیتواند خلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران باشد به عنوان مثال اگر قانون اساسی تصریح بر رایگان بودن آموزش و پرورش دارد، نباید موادی در لایحه تصویب شود که مدارس دولتی به خصوصی تبدیل شده و مردم مجبور شوند بار مسئولیت دولت را نیز بردوش بگیرند. در مورد آموزش عالی نیز تلاش قانونگذاران باید بر تسهیل باشد و قانونی تدوین شود که زمینه را برای تحصیل محرومترین افراد جامعه و امکان ارتقاء آنها تا عالیترین سطوح آموزش فراهم سازد.
این هفته در مرور رخدادهای مهم خارجی، حوادث و تحولات عراق و بازتاب انتخابات آمریکا و شکست سنگین دمکراتها، اهم رویدادهای خبری بودند. در عراق تشکیل نشست اربیل و گرد آمدن سران گروههای سیاسی مطرح عراق، به عنوان نقطه عطفی در تحولات سیاسی 8 ماهه اخیر این کشور یعنی از زمان برگزاری انتخابات مجلس، محسوب میشود. نشست اربیل درحالی برگزار شد که 8 ماه از انتخابات اسفند ماه عراق میگذرد و این کشور از داشتن دولت محروم مانده است چرا که گروههای سیاسی از دستیابی به تفاهم برای تشکیل دولت، به دلیل مداخلات خارجی و زیادهخواهی برخی گروهها، باز ماندهاند.
در تازهترین تحول، روز گذشته نوری مالکی اعلام کرد روز پنجشنبه (امروز) دولت جدید تشکیل خواهد شد. امروز طبق توافق گروهها و اعلام "فواد معصوم" رئیس موقت مجلس عراق، جلسه مجلس جدید این کشور تشکیل خواهد شد. بدون تردید جلسه امروز بسیار حساس و با اهمیت خواهد بود و قطعاً هر تصمیمی که از این جلسه بیرون آید میتواند در ترسیم آینده سیاسی عراق نقش اساسی داشته باشد.
با اینحال هنوز مسائلی وجود دارد که باعث میشود نتوان خوش بینی قاطعی نسبت به پایان بحران و بلاتکلیفی 8 ماهه در صحنه سیاسی عراق داشت. روز گذشته در دومین جلسه نشست گروههای سیاسی عراق، ایاد علاوی رئیس گروه العراقیه و رقیب اصلی جناح شیعه حضور نداشت. اگرچه مقامات ذیربط اجلاس، غیبت علاوی را به کسالت جسمی و بیماری ربط دادند ولی برخی منابع عراقی، عدم حضور علاوی را به اعتراض وی نسبت به روند نشست مرتبط دانستند. به گفته این منابع، علاوی گفته است در نشست جدید، موضوع تازهای وجود ندارد و مواضع طرفین تکرار مطالب گذشته است. این وقایع، خوش بینیها را کمرنگ میکند و احتمال ادامه بن بست سیاسی را گوشزد مینماید.
کشمکش گروههای سیاسی بر سر تقسیم قدرت درحالی است که مردم عراق در وضعیت رقت بار امنیتی، اقتصادی و اجتماعی به سر میبرند و وقوع چند انفجار مرگبار طی هفته گذشته نزدیک به 100 عراقی را به کام مرگ کشاند و شمار کثیری را نیز مجروح و مصدوم کرد. ملت عراق از بازی گروههای سیاسی خسته شدهاند و از بی توجهی سران این گروهها به وضعیت وخیم و شرایط طاقت فرسایی که مردم در آن به سر میبرند، خشمگین هستند. عراقیها اینک به دنبال آن هستند که امنیت به جامعه باز گردد و سایه اشغالگران از سرشان کوتاه شود.
آنچه مسلم است این است که اشغالگران غربی و برخی دولتهای منطقه نمیخواهند عراق روی ثبات و آرامش را ببیند چرا که در سایه ثبات و آرامش، قدرت تحرک و مانور آنها به شدت محدود میشود. هرج و مرج و ناامنی، دستاویزی است تا اشغالگران آمریکایی با تمسک به آن، حضور غیرقانونی و شرارت بار خود را در عراق توجیه کنند.
در این میان نقش ریاض را نیز در تداوم و تشدید بحران عراق نباید نادیده گرفت. عربستانیها در طول پنج سال عمر دولت شیعه در عراق، نشان دادهاند رضایت و دل خوشی از این موضوع ندارند و برای برهم زدن این قاعده، به تلاشهای گوناگونی متوسل شدهاند. از مدتها پیش، مقامات عراقی جسته و گریخته، اعلام کردهاند سرنخ حملات تروریستی عراق دردست برخی جناحهای افراطی وهابی در عربستان قرار دارد. در حوادث اخیر نیز، برخی مقامات دولتی عراق، صراحتاً عربستان را دخیل در این حوادث اعلام کردند و علت آن را عدم قبول طرح عربستان برای تشکیل دولت عراق دانستند.
مجموعه این مسائل این ظن را تقویت میکند که حل کامل بحران سیاسی عراق، حداقل در آینده نزدیک بعید میباشد. این واقعیتی غیرقابل انکار است که حضور و مداخله دولتهای خارجی در عراق مانع اساسی در استقرار صلح و ثبات در این کشور میباشد و توافق و اتحاد گروههای سیاسی عراق، گام نخست برای مهیا کردن زمینه خروج بیگانگان و قطع مداخلات خارجی میتواند باشد. تصادفی نیست که درست در لحظات حساس، عناصری از حاکمیت آمریکا یکباره وارد عراق میشوند و اوضاع را تغییر میدهند و این روزها نیز بغداد مهمانان ناخوانده آمریکائی دارد!
دومین تحول مهم هفته، بازتاب شکست اوباما و حزبش در انتخابات اخیر میباشد. اگرچه اوباما و دمکراتها از قبل نیز پیش بینی میکردند شرایط خوبی در انتخابات ندارند ولی تبعات این شکست، آنچنان گسترده بود که دمکراتها را شوکه کرد و موقعیت و ادامه حکومت باراک اوباما را به شدت تحت تاثیر قرار داد. اوباما درحالی با این شکست سنگین مواجه شد که تنها 18 ماه از عمر ریاست جمهوریاش میگذرد و قطعاً وی برای ادامه دوره ریاست جمهوری با دشواریهای زیادی مواجه خواهد شد.
اینک مجلس نمایندگان آمریکا در سلطه جمهوریخواهان قرار گرفته است و اوباما برای کار با این مجلس و تصویب طرحهایش، قطعاً با کارشکنیها و موانع روبرو خواهد شد. جمهوریخواهان در تصویب لایحه اصلاح خدمات درمانی دولت اوباما متفقاً به آن رای منفی دادند و با آن اقدام، این پیام را به اوباما رساندند که درصورت کسب اکثریت، اوباما باید از خواستهها و مواضع آنها تبعیت کند.
اوباما در مصاحبهای که در سفر اخیرش به هند داشت اعلام کرد مجبور است در سیاستهایش اصلاحاتی صورت دهد تا نظر رای دهندگان آمریکایی را که از وی رویگردان شدهاند جلب کند. با اینحال ناظران براین عقیده هستند که اوضاع هم در داخل و هم در خارج آمریکا به نفع اوباما پیش نمیرود و این امر میتواند موید این مسئله باشد که اوباما تنها یک دوره رئیسجمهور خواهد بود و کسب آرای رای دهندگان در انتخابات آتی برای وی بسیار دشوار خواهد بود.
نکتهای که در این زمینه قابل تأمل است این است که اوباما نیز قربانی تنفر مردم از سیاستهای کلی حاکم بر آمریکا شده است. به تعبیر دیگر، اقبال مردم آمریکا به جمهوریخواهان در این دوره از انتخابات، نه به دلیل رغبت و رضایت آنها از عملکرد جمهوریخواهان، بلکه نشان دادن اعتراض به وضعیت و شرایط حاکم میباشد.
آرمان:تلاش صهیونیستها برای شکست مذاکرات آتی هستهای
«تلاش صهیونیستها برای شکست مذاکرات آتی هستهای»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم سید صادق خرازی است که در آن میخوانید؛ به دنبال پیروزی جمهوری خواهان در انتخابات میان دورهای کنگره آمریکا، مقامات رژیم صهیونیستی که پس از قطع گفت وگوهای صلح با فلسطینیها در لاک خود فرو رفته بودند از این پیروزی به وجد آمده و دوباره تحرکات سیاسی و تبلیغاتی خود را شدت بخشیدهاند.
از دید کارشناسان امور آمریکا، با بدست گرفتن مجلس نمایندگان توسط جمهوری خواهان و کاهش نفوذ دموکراتها در مجلس سنای آمریکا، قدرت اوباما در صحنه داخلی آمریکا کاهش یافته و در صحنه بینالملل نیز اوباما قادر نخواهد بود در همه زمینههایی که در دو سال اول ابتکار داشت به کار خود با همان قوت ادامه دهد. یکی از این موضوعات نوع تعامل آمریکا و اسرائیل است که گفته میشود در دوسال آینده شدیداً تحت تأثیر قدرت یافتن دوباره جمهوری خواهان در صحنه سیاسی آمریکا قرار خواهد گرفت.
به عبارت دیگر فشار جمهوری خواهان به اوباما برای ملایم برخورد کردن با اسرائیل از یک سو و نگرانی اوباما از فعالیت منفی لابی اسرائیل علیه وی در انتخابات سال 2012 از سوی دیگر باعث خواهد شد که باراک اوباما در برخورد با رژیم اسرائیل در طول دو سال آینده کاملاً با احتیاط برخورد کند.
برای رهبران صهیونیستها هیچ خبری خوشحالکنندهتر از پیروزی جمهوری خواهان و به تبع آن کاهش فشار اوباما برآنان نبود. آنها با علم به این موضوع بلافاصله فعالیتهای دیپلماتیک و تبلیغاتی خود را آغاز کرده در این مسیر تحرک خود را بر تبلیغات سوء علیه جمهوری اسلامی ایران متمرکز کردهاند.
نتانیاهو در سفر به شهر نیواورلئان آمریکا با جوبایدن ملاقات کرد و به وی گفت که تنها راه ترغیب ایران به دست برداشتن از برنامه هستهایاش تهدید نظامی صریح علیه ایران است. وی سخنان مشابهی را در جمع یهودیان آمریکا مطرح کرد. چند روز قبل از آنان نیز وزیر دفاع اسرائیل طی سخنانی در کانادا از پیشرفت در مذاکرات آتی ایران و 1+5 اظهار ناامیدی کرد و گفت هدف ایران مقابله با کل جهان است.
تحرکات جدید صهیونیستها با چند هدف صورت میگیرد: ایجاد جو منفی بینالمللی در خصوص موفقیتآمیز بودن مذاکرات آتی ایران و 1+5 قبل از آغاز مذاکرات انحراف اذهان عمومی جهان از موضوع سلاحهای هستهای رژیم صهیونیستی و لزوم برخورد با آن. از اولویت خارج کردن موضوع مذاکرات با فلسطینیها و فشار برآنها برای شروع مذاکرات بدون توقف شهرکسازی.
جالب توجه است که یک روز بعد از ملاقات نتانیاهو با بایدن،وزارت کشور اسرائیل اعلام کرد که برنامه ریزی برای ساخت 1300 آپارتمان در شرق بیتالمقدس را آغاز کردهاند. اعلام موضع مشابه توسط وزارت کشور آن رژیم در ماه مارس گذشته در خصوص شهرک سازی در سرزمین اشغالی همزمان با سفر بایدن به اسرائیل روابط آمریکا و رژیم صهیونیستی را تا حدودی تیره ساخت و مقامات آن رژیم در زمینه دخالت آمریکا در فرآیند صلح در خاورمیانه با احتیاط بیشتری برخورد میکردند.
از دید صهیونیستها نتایج انتخابات اخیر میان دورهای آمریکا این فرصت را برای آنها بوجود آورده که یک بار دیگر از موضع قدرت با آمریکاییها برخوردکرده و تلاش کنند از شکست هم حزبیهای اوباما در انتخابات اخیر حداکثر بهرهبرداری را بنمایند.
در چنین شرایطی که فشار صهیونیستها و نئوکانهای آمریکا برای به شکست کشاندن مذاکرات آتی هستهای ایران و 1+5 هر روز شدیدتر میشود، ضروری است جمهوری اسلامی ایران با حفظ اصول خود وارد مذاکره شده و با در نظرگرفتن حقوق بلامنازع کشورمان مذاکرات را تا به نتیجه رسیدن آن و لغو تحریمها ادامه دهد. بدیهی است در صورتی که طرف مقابل هیچ نوع انعطافی از خود نشان ندهد و بر مواضع خود اصرار داشته باشد، ما هیچ مسئولیتی در قبال شکست مذاکرات به عهده نخواهیم داشت.
آفرینش: اجلاس کشور های دریای مازندران و رویکرد ما
«اجلاس کشور های دریای مازندران و رویکرد ما»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در ان میخوانید؛این روزها بار دیگر بحث برروی دریای مازندران حقوق کشور های ساحلی و نوع تقسیم بندی آن در میان 5 کشور ساحلی این بزرگترین دریاچه جهان بالا گرفته است و نشست ها و همایش هایی در این راستا برگزار شده و میشود در این راستا گذشته از اجلاس گروه کاری رژیم حقوقی دریای خزر در تهران و اجلاس مهم سران کشور های حاشیه دریای مازندران را به زودی در باکو خواهیم داشت همین امر اهمیت توجه به این مساله را در کشورما را نیز بالابرده است.
چه اینکه در دو دهه گذشته این کشور ما بوده است که به نوعی شاهد بازی های چند گانه روسیه در این دریا بوده و همین امر دسترسی به توافقی چند جانبه را مشکل کرده است در این حال هر چند برگزاری دومین اجلاس سران کشورهای ساحلی خزر در تهران در سال 2007 و توافقات آن زمینه ساز همکاریهای جدید در خصوص دریای خزر وآغاز مذاکرات مربوط به تدوین موافقتنامه همکاریهای امنیتی، تشکیل کنفرانس همکاریهای اقتصادی کشورهای ساحلی دریای خزر و نهایی شدن پروتکلهای الحاقی به کنوانسیون حفاظت از محیط زیست دریای خزر شد اما همچنان بحث نوع سهم گیری آینده کشور ما از این دریا مطرح است سهمی که با توجه به رویکرد های کشور ها شمالی این دریاچه تا حدود زیادی برخلاف منافع ملی ایرانیان عنوان شده است.
یعنی کشور های شمالی این دریا از یک طرف کوشیده اند با قراردادهای دوجانبه حدود و منافع خود را از این دریا مشخص کنند و از سوی دیگر نیز این کشور ما بوده است که نظاره گر عملکرد این کشور ها در چگونگی تقسیم دریا بوده و عملا نتوانسته آنگونه که باید در راستای حفظ منافع ملی خود از دریای مازندران حرکت کند در این راستا بسیاری ازکارشناسان نیز معتقدند که ایران به موجب عهدنامه های 1921 و 1940 دارای حقوق مساوی و برابر و مشترک با شوروی سابق بوده است ودر نتیجه قراردادهای دوجانبه غیر قانونی سالهای گذشته بین کشور های شمالی دریا حقوق ما ایرانیان دچار تضعیف فاحشی شده است لذا اکنون بر ماست تا درراستای حفاظت از حقوق خود در این دریا بیشتر از هر زمانی در سیاست خارجی بر منافع ملی کشور در این دریا تاکید کنیم دراین بین باید گفت هرچند تدوین کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر می تواند زمینه مناسبی را برای توسعه همکاریهای منطقهای در این حوزه در ابعاد اقتصادی، سیاسی و امنیتی به ارمغان آورد اما مهمتر از همه این امور حفظ منافع ملی کشور در این دریاست چه اینکه هم اینک نیز این کشور ما بوده است که به نگاه برخی از کارشناسان بازنده اصلی قراردادهای دوجانبه سایر کشور ها ی این حوزه و دارای کمترین سهم اختصاصی در میان توافقات پنهان و آشکار کشورهایی نظیر روسیه با کشورهای دیگر این حوزه بوده است امری که در صورت نداشتن جدیت در سیاست خارجی و پیگیری منافع ملی کشور پیامد های بلند مدتی بر ایران خواهد گذارد .
جهان صنعت:اوباما در تکاپوی خروج از بحران
«این صدا خاموش نمی شود»،«همه تقصیرها گردن مردم است نه مسئولان!»،«استقبالی متفاوتتر از متفاوت»،«وحدت اصولگرایان و اصول وحدت»،«اوباما در تکاپوی خروج از بحران»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم حمیدرضا آریانپور است که در آن میخوانید؛ شکست سیاسی هفته گذشته اوباما در انتخابات میان دورهای آمریکا که به دلایل اقتصادی روی داد اگر با ادامه ناکامیهای اقتصادی دموکراتها همراه شود، میتواند دولت اوباما را به اتخاذ مواضعی چالش برانگیزتر در عرصه بینالمللی وادار کند.
اوباما گرچه در هند و اندونزی بردهای سیاسی و اقتصادی بزرگی به دست آورد، در نشست سئول برای قانع کردن 19 کشور دیگر عضو گروه 20G در مورد 600 میلیارد دلاری که بناست فدرال رزرو آمریکا به اقتصاد این کشور تزریق کند، ماموریت سختی پیشرو دارد.این تزریق پول که باعث نگرانی کشورهای دنیا شده است در صورتی که به فاصله گرفتن ایالات متحده از دیگر کشورها در نشست 20 کشور صنعتی و نوظهور بینجامد و در میان مدت و دراز مدت عامل تاثیرهای کوچک و بزرگ بر شرایط زندگی آمریکاییان شود ممکن است دموکراتها را در مسیری دیگر پیش ببرد.جدا از نشست 20 G، هر ناکامی مالی و اقتصادی در شرایطی که جمهوریخواهان اندک زمانی پس از به دست گرفتن کنترل مجلس نمایندگان آمریکا خواهان برخورد شدیدتر با کشورمان ایران شدهاند، میتواند اوباما و همفکران دموکراتش را بر آن دارد تا با موضعی تندتر در برابر مساله هستهای ایران ظاهر شوند شاید که این موضوع با اقبال جامعه سیاسی آمریکا روبهرو شده و آنها را در انتخابات ریاستجمهوری آینده آمریکا قدری یاری کند.
دنیای اقتصاد:مردم با هدفمند کردن یارانهها چگونه همراه میشوند
«مردم با هدفمند کردن یارانهها چگونه همراه میشوند»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمد صادق جنان صفت است که در آن میخوانید؛اخبار، گزارشها، تحلیلها و تفسیرهای پرشمار رسمی و برخی اخبار غیررسمی که روزانه درباره پیامدهای هدفمندکردن یارانهها از سوی رسانههای گوناگون منتشر میشود، فضای ذهنی و زندگی ایرانیان ساکن در سرزمین را پر کرده و به دغدغه اصلی شهروندان تبدیل شده است. این روزها، اما شمار و غلظت اخباری که در آن هشدار، اخطار و نوعی تهدید دیده میشود بر اخباری که از سوی مدیران اقتصادی بیان میشود، سبقت گرفته است که نوعی تحول معنادار به حساب میآید.
مسوولان سیاسی و اقتصادی دولت و برخی مقامهای خارج از حوزههای یاد شده تاکید دارند، پیامدهای اجرای قانون باید گونهای باشد که کمترین دردسر را داشته و شهروندان به ویژه گروههای کم درآمد کمترین آسیب احتمالی را تجربه کنند.بازگویی و اصرار مسوولان در توضیح انواع بستههای سیاسی و حمایتی که از طرف کارگروه اصلی اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها تهیه شده است، نشان دهنده گستردگی نقاط مماس قانون با گروههای گوناگون اجتماعی است. مسوولان نیک میدانند اجرای قانونی با این حجم از تحولات و تغییرات احتمالی و با این سطح از گستردگی بدون همراهسازی همه شهروندان کار دشواری است و به همین دلیل است که بر این موضوع متمرکز شده و تلاش میشود که گروههای گوناگون اجتماعی با اجرای قانون سازگار شوند.
از ضرورتهای اجتنابناپذیر این خواسته نهاد دولت و سایر نهادهای قدرت در همراه شدن مردم، یکی هم این است که اطلاعرسانی دقیق، علمی، کارآمد و موثر صورت پذیرد که تا این جای کار به نظر میرسد کامیابی چندانی حاصل نشده است. یک مساله دیگر این است که شهروندان ایرانی را باید یک کل واحد دید و از تکه تکه کردن آنها به «اصناف» ، «تولیدکنندگان»، «مصرفکنندگان» «تجار و واردکنندگان» و ... اجتناب شود.
وقتی حدود 3 میلیون خردهفروش در ایران فعالیت دارند، وقتی دهها هزار تولیدکننده کوچک در ایران فعالیت میکنند، وقتی که هر ایرانی در هر فعالیت یک مصرفکننده نیز هست، نباید کاری کرد که هر گروه اجتماعی توپ را به زمین دیگری فرستاده و سخنانی بر زبان آورد که از همین حالا صنف و گروه دیگر را مسوول برخی نابسامانیهای احتمالی معرفی کند.
ضرورت سوم در مسیر همراه شدن واقعی شهروندان برای مواجهه منطقی و عقلانی با پیامدهای اجرای قانون هدفمند شدن یارانهها، اجتناب از خوشبینی افراطی است. اگر مسوولان سیاسی و اقتصادی میدانند که در هر طرح و تحول بزرگی با گستردگی اجرای قانون هدفمند شدن یارانهها، دستکم در کوتاهمدت تحولاتی بعضا غیرقابل پیشبینی در دخل و خرج و کسبوکار شهروندان ایجاد میشود، نباید واقعیت یاد شده را پنهان کرد و مدام از خوشی و شادمانی گفت.
شهروندان ایرانی پذیرفتهاند که این قانون- در صورتی که اتفاق غیرمنتظرهای رخ ندهد- اجرا میشود و از مسوولان انتظار دارند که در زمان اجرا، نهایت کارآمدی و تدبیر را به کار گیرند. تدبیر درست و کارآمد این است که همه گوشه و کنارهای اجرای قانون و تاثیرات آن در حوزههای متفاوت دیده شده و از دمیدن روحیه اغراق چه در شکل خوشبینانه و چه بدبینانه اجتناب شود.