بررسی زمینههای حزبی شدن مطبوعات به عنوان یک آفت
احزاب سیاسی و پیدایش آنها در تاریخ معاصر کشورمان را باید در مقطع پس از دوره انقلاب مشروطه مورد تحقیقی قرار دهیم و ریشه آنها را در دوره دوم مجلس شورای ملی ایران پیدا کنیم. از همان زمان و از هنگامی که دو حزب اعتدالیون و دموکراتها پیدا شدند، هر کدام برای بیان و ترویج عقاید و آراء خود روزنامههایی را منتشر میکردند. مجادلات و مباحثات سیاسی بعضا تندی نیز بین روزنامههای وابسته به هر حزب درمیگرفت و به طور کلی در جریان اینگونه انتقادات و مناظرات سیاسی، سرمقالهنویسان روزنامهها در صحنه سیاست ایران نقش عمدهای داشتند و مورد بحث خوانندهها و دولتیان بودند.
احزاب سیاسی یکصد ساله اخیر در کشور به واقع حزب نبودهاند بلکه همواره به عنوان نهادهایی صنفی که کارکرد سیاسی پیدا کردهاند، مشغول به فعالیت شدهاند. جناحهای سیاسی در ایران دو مشکل عمده دارند یکی اینکه بیشتر حرف و حدیث جناحها، دغدغههای اصلی مردم را در برنمیگیرند و این برخلاف آن چیزی است که آنها گمان میکنند حرف دل توده مردم را بیان میکنند.
دوم اینکه احزاب و طیفهای سیاسی در ایران ساخته و پرداخته و دولتمردان و مسئولان ردههای مختلف کشور است و ریشه در اجتماع و مردم ندارد و شاید همین موضوع ریشه مشکل اول باشد. به همین خاطر بوده که در کشور ما نسبت به احزاب تاکنون با نوعی بدبینی برخورد شده و احزاب نتوانستهاند آنطور که باید و شاید نظر مردم را به سوی خود جلب نمایند و در ایفای نقشها و کارکردهای خود موثر باشند.
نکته دیگر اینکه به طور کلی روزنامهنگاری حرفهای در ایران همواره تلخیهای مستمری را پشتسر گذاشته و به تعبیری میتوان گفت که هیچگاه مجال بروز و ظهور نیافته و نتوانسته خود را عرضه کند و همواره زیر سایه روزنامهنگاری حزبی و روزنامهنگاری دولتی قرار داشته است. روزنامهنگاران حرفهای نه در فضای باز سلسله جنبان حرکت روزنامهنگاری بودهاند و نه در فضای بسته. همچنین ورود استفادهکنندگان ابزار به عرصه مطبوعات، هزینههای بسیاری را به اهل این حرفه متحمل ساخته و تاسفآورتر اینکه همینها یعنی کسانی که به مطبوعات به عنوان نردبان ترقی، سکوی پرش و ابزار تجارت و... مینگریستند. بیشترین تاثیرات را در تاریخ مطبوعات و تحولات آن داشتهاند. اهل سیاست و تجارت و آنهایی که روزنامه را به عنوان حزب کاغذی و پل عبور قلمداد کردند، پس از عبور، ویرانی پل برایشان مهم نبود و تنها به مقصود خود میاندیشند. (1)
در واقع مقوله روزنامهنگاری حرفهای در دورههای مختلف تاریخ روزنامه و مطبوعات در کشورمان به دلیل تعیینکنندگی حضور مطبوعات موسمی ضربات سهمگینی را پشتسر گذاشتهاند، به طوری که این مطبوعاتیها پس از دستیابی به اغراض و آمان سیاسی و اقتصادی خود پی کار خویش میرفتند و تاوان عملکرشان را روزنامهنگاران پس میدادند. این حکایت همچنان باقی بارها نسل در پی نسل تکرار شده است. به واسطه چنین فضایی بوده که شاهدیم در برهههای مختلفی مطبوعات تبدیل به سنگر جنگ شدند و اهل سیاست و وابستگان احزاب سیاسی، پوشش مطبوعاتی را یکی از مناسبترین شیوهها برای برخوردهای خود برگزیدند. دوران پس از انقلاب مشروطه، سالهای دهه بیست، چند سال اول پیروزی انقلاب اسلامی و نیز عملکرد برخی مطبوعات پس از سال 1376 مثالها و شواهد مدعای ما هستند.
مثلا در سالهای دهه 1320 که "وکیلتراشی و خرید و فروش آرا برای تصاحب کرسیهای مجلس و بازار حزببازی و حزبسازی داغ شده بود حزبها نشریاتی را انتشار دادند تا از قافله همگنان عقب نمانند. در این گیرودار مطبوعات باز هم نتوانستند به عنوان یک رسانه جمعی به وظایف خود عمل کنند و به جبر بار دیگر نه تنها وظایف دیگر رسانهها را بر عهده گرفتند بلکه حامل پیامهای مکتوب شخصی افراد به یکدیگر شدند و مطبوعات وسیله خوبی برای بسیاری از افراد شد تا با خط و نشان کشیدن برای یکدیگر، عموم را از دعواهای شخصی خود مطلع کنند". (2)
فضای خشونت و ادبیات هتاکانه و فحشآلود بر مطبوعات این دهه به طوری بود که دکتر مصدق در اولین پیام رادیویی خود در اردیبهشت 1330 و پس از احراز پست نخستوزیری خطاب به مطبوعات گفت: "تقاضای اول من از بعضی از آقایان ارباب قلم و روزنامهنگاران است که از آزادی سوءاستفاده نکنند و عفت قلم را همیشه رعایت نمایند، زیرا هیچوقت نمیخواهیم ترتیبی پیش آید که آنها نتوانند منویات خود را اظهار کنند. ولی اظهار منویات و استفاده از آزادی باید تا حدی باشد که به آزادی دیگران و حقوق مشروع آنها و به امنیت مملکت خللی وارد نکند..." (3)
به نظر میرسد به دلایلی چون عدم بلوغ احزاب سیاسی در کشور، تنگناهای قانونی و حقوقی مطبوعات نبود آموزش روزنامهنگاری، نگرش منفعل شاهان و دولتمردان از گذشته تا حال به مقوله اطلاعرسانی به مردم، کاستیهای فنی و نرمافزاری مطبوعات، مشکلات مالی و اقتصادی، فقدان روزنامهنگاری حرفهای و.. مطبوعات کشور را در شرایط نامساعدی قرار دادهاند و رفع این معضلات، توسعهیافتگی مطبوعات را رقم خواهند زد.
دامنه فعالیتهای آزادانه مطبوعات، محدود به میزان قبض و بسطهای است که در شرایط سیاسی و اجتماعی به وجود میآید. در این شرایط حقوق همگان برای تعیین سرنوشت خود و اظهار آزادانه عقاید و دیدگاهها به رسمیت شناخته میشود و در واقع دلبستگی به حقیقت، راستگویی و بیطرفی، پشتوانه اعتبار روزنامهنگاران است و نویسندگان و اهالی مطبوعات جایگاه اجتماعی ویژهای دارند. لذا میتوان گفت دو شرط اساسی توسعهیافتگی مطبوعات، ایجاد فضای سیاسی مناسب و نظام دموکراتیک و باز است.
همچنین باید از وجود تشکلهای مدنی و صنفی سخن بگوییم که باید در دفاع از حقوق شاغلان حرفه روزنامهنگاری وارد عمل شوند، که متاسفانه چنین تشکلهایی نیز به دلیل رقابتهای جناحی به صورت دو طیف مخالف هم عمل میکنند؛ مهمترین آنها یکی انجمن روزنامهنگاران مسلمان (با گرایش به جناح سیاسی راست) و دیگری انجمن صنفی روزنامهنگاران (با گرایش به جناح سیاسی چپ) است که این مقوله نیز از کاستیهای عرصه مطبوعات به حساب میآید. همچنین باید دانست برای آنکه مطبوعات و رسانهها آزادانه به جستجو، کسب و انتشار اخبار و اطلاعات مبادرت ورزند و دائما عملکرد رهبران و مسئولان را مورد بررسی نقادانه قرار دهند باید از استقلال حرفهای برخوردار باشند. بنابراین برخورداری از حقوق قانونی، تشکیلات صنفی و استقلال حرفهای از ضروریات توسعه مطبوعات کشور است، چرا که مطبوعات به عنوان یک نهاد قانونی فعال در جامعه ضمن برخورداری از حمایتهای قانونی باید قانونمند نیز باشد و اساسا یکی از شرایط توسعهیافتگی مطبوعات، حاکمیت قانون و پرهیز از اعمال زور و خشونت است.
در خصوص رویکرد جناحی و حزبی و مطبوعات باید دانست این مقوله صرفا به مضامین یادادشتها و سرمقالهها محدود نمیشود بلکه در نوع تنظیم خبر، عناوین و موضوعات انتخاب شده برای گزارشها، تیترهای صفحه اول، ترکیببندی زاویه دید عکسها، استفاده از کاریکاتور یا نحوه چینش مطالب و... نیز قابل ردیابی است که نمونههایی از آن را در مبحث اول همین فصل آوردیم.
از لحاظ شاخص انتقادی در مطبوعات باید گفت نقد، خواه متوجه به ایدهها و نگرشها و خواه متوجه به رفتارها باشد از نوعی خواست برای بهبود و اصلاح نشات میگیرد، اما مقوله نقد در مطبوعات کنونی ما اولا بیشتر افراد و رخدادها هستند تا نقد ایدهها و سیاستها، ثانیا نقدها به نوعی فعالیت امنیتی _ اطلاعاتی متکی میشوند که جهتگیری آنها به سوی حذف رقباست و ثالثا نقدها به روشنی بر مبانی و مبادی نظری اتکا پیدا نمیکنند تا به گفتگو میان جناحها و گرایشهای مختلف دامن زنند. لدا به دلیل فقدان همین نقادی تحلیلی ایدهها و رفتارها، هیچگاه نقدها و مباحثات حول یک یا چند گفتمان فراگیر متمرکز نشدهاند، مثلا بعد از سال 1376 گفتمان اصلاحات و یا توسعه سیاسی و یا آزادی در فضای سیاسی اجتماعی کشورمان مطرح شدند و مطبوعات هر دو جناح نیز آنها را مورد اشاره یا انتقادات بسیار خود قرار دادند ولی هیچگاه به صورت عمیق و اساسی مورد توجه قرار نگرفتند، بلکه هدف هر کدام از این دو جناح از تکرار چنین مباحثی حذف رقیب با این ابزارهای تبلیغاتی بود. از این جاست که "کارکردهای سیاسی مطبوعات نوعی ناپیوستگی و ناهماهنگی نیز بین اجزای نظام سیاسی توسعهنیافته به وجود میآورد، یعنی تا حدودی بر گسترش یا کاهش دامنه مشارکت و رقابت اجتماعی تاثیر میگذارد. این مقوله که هم در شکل گسترش کمی مطبوعات و هم تنوع و غنای موضوعی و محتوایی آنها بروز پیدا میکند، به ویژه در دورههای تمرکز و خودکامگی قدرت سیاسی با ناخرسندی و حتی مخالفت و مقابله روبهرو میشود، زیرا مطبوعات به عنوان نهاد نو تمدنی معمولا به سوی کثرتگرایی در قدرت و باز بودن جامعه گرایش دارند، در حالی که ساختارهای سیاسی خودکامه به سوی بسته بودن جامعه و محدودیت و انحصار قدرت متمایل هستند". (4)
از سویی هم قابل توجه است که از دلایلی که موجب شدهاند تا غالبا مطبوعات و صاحبان جراید به احزاب و جناحهای سیاسی گرایش بیش از حد داشته باشند مشکلاتی از قبیل تامین کاغذ، تامین دستگاههای فنی چاپ و نشر، جذب آگهی و... است و همین مسایل استقلال حرفهای مطبوعات را به مخاطره میاندازند. اگر مطبوعات همچنان به کاغذ و آگهی دولتی و نهادهای وابسته به احزاب و جریانات سیاسی متصل باشند چطور میتوانند به راحتی و بدون دغدغه به نقد عملکرد آنان بپردازند؟!
"اساسا در جامعهای مثل ایران، مطبوعات متغیری مستقل نیستند و به دلیل مشخص نبودن وضعیت نهادهای مدنی و سیاسی، مثل احزاب، سندیکاها، انجمنها و گروههای داوطلبانه و زوال تدریجی یا آمرانه گروههای سنتی و عرفی به سرعت جایگزین آنها میشوند. به این دلیل مطبوعات در جوامعی این چنین، کارکردی سیاسی پیدا میکنند و در تحولات اجتماعی و نااستواریهای سیاسی، نقشی فعال مییابند. البته روشن است که به همان نسبت ضربهپذیرتر هم میگردند و بقا یا فنا، رشد یا رکود آن، تابعی از حدود توسعهیافتگی قدرت سیاسی و وضعیت دولت مستقر میشود." (5)
گوئل کوهن، محقق برجسته مطبوعات ایران و عضو هیات علمی دانشگاه تهران از این وضعیت با تعبیر حاکمیت احزاب سایه بر واحدهای مطبوعاتی یاد میکند (6) و میگوید به همین دلیل است که مثلا یک خبر را با چند محتوا و مضمون میتوان در نشریات مختلف مطالعه کرد. (7)
در اواخر سال 1375 نقش سیاسی مطبوعات پررنگتر شد و شماری از روزنامهها به عنوان حزب سیاسی شناخته شدند که هر کدام از ایده خاصی حمایت میکردند. هر چه که زمان به انتخابات ریاست جمهوری خردادماه نزدیکتر شد، این مساله شدت بیشتری به خود گرفت و بالاخره پس از شمارش آراء مشخص شد یکی از کاندیداهای انتخاباتی که وعدهمداری با مطبوعات و اهل فرهنگ و هنر را داده بود و از آزادی مطبوعات جانبداری میکرد، به پیروزی رسیده است. با روی کار آمدن او، مدیریت دستگاه فرهنگی کشور نیز در تابستان 1376 تغییر کرد و به تبع آن سیاست اعطای مجوز نشریه و نگاه به مقوله مطبوعات دگرگون شد. از این پس بود که روزنامهها و هفتهنامههای جدید یکی پس از دیگری و با گرایش سیاسی و فرهنگی ویژهای متولد شدند.
مطبوعات در نگاه فعالان سیاسی و احزاب و گروهها نیز اهمیت ویژهای پیدا کرد. همچنین خود مطبوعات از هر دو جناح نسبت به هم چنین تصوری داشتند یعنی ذهنیت روزنامهنگاران و صاحبنظران مسایل سیاسی و اجتماعی از این قرار بود که روزنامههای خود یا جناح مقابل آنها نقشی همطراز یک حزب سیاسی دارند.
برخی مطبوعات به شکل اعلامیههای حزبی و در برهههای خاص نظیر فصل برگزاری انتخابات و در جریان رویدادها و تحولات مهم سیاسی کشور منتشر میشدند و با ارایه رهنمودها و راهکارها، افکار عمومی و شهروندان را به مباحث موردنظر خویش هدایت مینمودند.
مطبوعات همچون یک حزب سیاسی که در مقاطعی حساس با صدور بیانیه و اطلاعیه از مردم میخواهد مثلا در فلان میتینگ یا راهپیمایی یا رفراندوم شرکت کنند یا نه، در تلاش بودند تا با سازماندهی مردم به نفع جریان سیاسی موردنظر خویش اوضاع سیاسی و اجتماعی را به دست گیرند و حتی مثلا در انتخابات مجلس ششم بود که برخی روزنامهها از مردم میخواستند به فلان شخص یا اشخاص رای دهند و دیگران را هم به رای دادن به همان اشخاص ترغیب کنند تا توسعه سیاسی و اصلاحات و گفتمان دوم خرداد تداوم یابد. در مقابل هم روزنامههایی منتشر میشدند که در تلاش بودند با تبلیغات منفی علیه رقیب کاندیداهای موردنظر خود را راهی مجلس کنند.