2. ایران اسلامی
پس از گسترش اسلام تا مدتها ایران جزئی از امپراتوری پهناور اسلامی محسوب می شد و، به تبع آن، نظام اداری و سیاسی ایران هم تابع نظم نوین جهان اسلام گردید. پس از پایان عصر خلفای راشدین، امویان و سپس عباسیان بر مقدرات جهان اسلام حکم می راندند. حوزه جغرافیایی ـ سیاسی ایران هم در تمام دوران حکمرانی امویان به طور مستقیم از سوی حکمرانان عرب اداره می شد. با آغاز قدرت یابی عباسیان، در روندی تدریجی ولی مداوم، حکومتهای محلی نیمه مستقل و سپس مستقل در بخشهایی از ایران سربرآوردند. با این حال، تا آغاز حمله مغول و تسخیر سراسر ایران و بغداد (مرکز جهان اسلام)، عباسیان هنوز در ایران نفوذ و اعتباری معنوی و اسمی داشتند. با فتح ایران به دست مسلمانان و اعراب نظام سیاسی پیشین تقریباً یک سره از میان رفت. با این حال، دستگاه اداری و دیوانی آن از سوی حکمرانان جدید مورد اقتباس قرار گرفت و تا مدتها حداقل در بخشهای شرقی امپراتوری اسلامی روش اداری ـ دیوانی عصر ساسانی به حاکمان عرب و مسلمان در اداره کشور یاری می داد. هم زمان با آن، نظام اطلاعاتی ـ امنیتی جدیدی شکل گرفت که هرچند از تجارب نظم پیشین بهره می برد امّا اساساً تحت کنترل رهبران مسلمان قرار گرفت. از همان نخستین سالهای حضور اسلام در ایران بود که به تدریج اداره جدید «شرطه» که ریاست آن را «صاحب الشرطه» می نامیدند شکل گرفت و در کنار آن اداره دیگری تحت عنوان «حسبیه» به ریاست «محتسب» تأسیس شد. این دو سازمان جدید، علاوه بر حفظ امنیت و برقراری نظم در جامعه، عهده دار وظیفه اطلاعاتی و خبررسانی نیز بود و ارتباط مرکز امپراتوری با حکمرانان آن در اقصی نقاط، و از جمله ایران، عمدتاً از طریق این دو اداره تأمین می شد. طی سالهای بعد حیطه وظیفه و عمل اطلاعاتی و خبررسانی این دو سازمان گسترش بیشتری یافت و اداره دیوان جدیدتر «برید» به ریاست «صاحب البرید» بیش از پیش به تسهیل امور دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی و خبررسانی و جاسوسی خلفای اموی و سپس عباسی کمک کرد.1 علاوه بر این دوایر رسمی اداری، خلفای اموی و عباسی جهت کنترل و مراقبت از اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بخشهای مختلف امپراتوری از حضور و فعالیت گروههای پرشمار خبرچینان و منهیان بهره می بردند؛ گروههایی که گفته می شد تا خصوصی ترین زوایای زندگی افراد نفوذ کرده بودند و در این میان، به ویژه، اعمال و رفتار حکام، وزیران، نجباء و صاحبان نفوذ و قدرت در بخشهای مختلف جهان اسلام زیر ذره بین مراقبت دائمی جاسوسان پرشمار خلفای اموی و عباسی قرار داشت.2
جرجی زیدان، مورخ نامدار عرب، به گوشه هایی از تشکیلات جاسوسی و خبرچینی عباسیان چنین اشاره کرده است:
عباسیان در اجرای نقشه ی خود از جاسوسان و خبرچینان کمک می گرفتند و هر یک برای دیگری جاسوس می گماشتند. خلیفه برای وزیران، وزیران برای خلیفه، هردو برای سرداران، سرداران برای هر سه جاسوس می گماشتند. این جاسوسان بیشتر از میان غلام بچه ها و کنیزکان و همخوابه ها انتخاب می شدند. خلفا غالباً برای فرزندان و ولیعهدان خویش جاسوسان داشتند و آنها هم برای خلیفه جاسوسی می گماشتند چنان که مسرور خادم برای مأمون نزد هارون جاسوسی می کرد و جبرائیل بن بختیشوع پزشک هارون جاسوس امین بود و حتی برای هارون نفس شماری می کردند (که کی می میرد) . . .
پس از آن که دولت عباسی روی به انحطاط رفت برشماره جاسوسان چنانکه معمول است افزوده گشت. خلیفه ها بر وزیران و وزیران بر خلیفه ها و هر دو بر والیان مأمورینی می گماشتند که به نام اصحاب برید (خبرچینان) مشهور بودند. از آن گذشته کنیزان و غلامان و خدمتگزاران و سازندگان و نوازندگان و غیره نیز جاسوسی می کردند تا آنجا که مأمون برای هریک از مامورین خود یک یا چند جاسوس گماشته بود و از هر گناهی جز سه گناه یعنی تعرض به ناموس و اسباب چینی برای امور کشور و کشف اسرار صرف نظر می کرد ولی مرتکبین آن سه گناه را به سختی کیفر می داد.3
هم او در جایی دیگر درباره نقش جاسوسان و خبرچینان هارون الرشید در به دام انداختن برمکیان و مراقبت پیدا و پنهان از رفتار و کردار آنان چنین نوشته است:
هارون جاسوسانی در خانه و دفتر برمکیان گماشته بود که اگر آنان نفس بکشند خبرش را به هارون برسانند، آنها هم سخنان و عملیات آنها را بزرگ تر از آن چه می شد نقل می کردند. از آن جمله دو غلام بچه از نواحی دریای خزر که دست پرورده هارون بودند و هارون آنها را به منظور جاسوسی به جعفر هدیه کرده بود. جعفر معمولاً بزمهای شبانه ای داشت که هفته ای یک بار در کاخ خودش تشکیل می یافت و جامه های یک رنگ مخصوصی برای آن بزم آماده می شد که میهمانان و خودمیزبان پیش از حضور در بزم آن را برتن می کردند و بیشتر میهمانان از بزرگان و امیران بودند. شبی در یکی از آن بزمها سخن از ابومسلم و نیرو و همت وی به میان آمد که چگونه دولت اسلامی را از امویان به عباسیان انتقال داد. جعفر گفت ابومسلم آنقدرها هنر نکرد، چه که وی شش هزار نفر را بدون جنگ قربانی ساخت. هنر آن است که بدون خونریزی چنان انتقالی صورت گیرد. غلام بچه های خزری این سخن را به هارون رساندند و بر آن افزودند که منظور جعفر انتقال خلافت به ایرانیان و یا علویان می باشد و طبعاً هارون بیشتر از پیش اندیشناک شد.»4
با تشکیل حکومتهای محلی مستقل و نیمه مستقل در بخشهای مختلف ایران در واپسین سالهای تسلط عباسیان بر ایران، دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی امپراتوری اسلامی، در مقیاسی کوچک تر در این حکومتها تأسیس شد و به ویژه «دیوان شرطه»، «دیوان برید» و «دیوان حسبیه» و «دیوان اشراف» به ترتیب تحت ریاست صاحب الشرطه، صاحب برید و محتسب و مشرف عهده دار این وظیفه بودند.5 این نظام اطلاعاتی ـ امنیتی تقریباً در تمام حکومتهای محلی آن روزگار برقرار بود. پیشگام این دستگاه اطلاعاتی در حکومتهای محلی، ساسانیان بودند؛ و پس از آن آل بویه، غزنویان و خوارزمشاهیان و دیگر حکومتهای متقارن هم این نظام را تقلید کردند.6
پانوشت ها:
1-د.امینی، پیشین، صص12-10
2-خسرو معتضد، پیشین، ص.25
3-همان، صص 26-.27
4-همان، ص .26
5-تاریخ ایران از فروپاشی دولت ساسانیان تا آمدن سلجوقیان، ج4، صص 126-.125
6-همان، ج 4، صص 159-.158