مسئله برنامه هستهای ایران بسیار حائز اهمیت است توسعه برنامه هستهای ایران، همانطور که برخی گفتهاند به منزله اخر دنیا نیست، اما تاثیر منفی بر امنیت آمریکا، منطقه و جهان خواهد داشت و این خطر را در پی خواهد داشت که ملتها یا بازیگران غیر دولتی یک روز از سلاحهای هستهای استفاده کنند میتوان مانع از این شد و وجود راهبردی هوشمندانه در آمریکا برای جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای نقش مهمی برای جلوگیری از ان خواهد داشت.
از طرف دیگر، اقدامات نسنجیده و ضعیف آمریکا ممکن است تاثیر معکوس برجابگذارد و احتمال دستیابی ایران به سلاح اتمی را تقویت کند اهمیت انجام دادن درست این کار و پیچیدگی این چالش اشکار است اما رویدادهای اخیر در اسرائیل و لبنان ان را بیش از پیش اشکار میسازد من در اظهارات خود به چهار مسئله عمومی میپردازم.
1- ماهیت بلندپروازیهای هستهای ایران
2- وضع فعلی و چشماندازهای احتمالی مذاکرات میان اروپا و ایران
3- گزینههای سیاست آمریکا و بدیلهای این گزینهها
4- نقش مهم کنگره در حل و فصل مسئله هستهای ایران
من ترجیح میدهم تجربهام را در خصوص مذاکرات مسیر دو آمریکا، ایران و تحولات سیاسی اخیر در داخل ایران را بطور خلاصه تشریح کنم. مذاکرات مسیر دو با ایران: تحقیقات من به عنوان یک کارشناس عمدتا بر تصمیمگیری هستهای و منع گسترش سلاحهای هستهای متمرکز، سیاست نوظهور داخلی، همبستگی در مسئله هستهای.
اما محبوبیت احمدینژاد؛ شکی نیست که یکی از مهمترین تحولات سال گذشته انتخاب احمدینژاد برای ریاست جمهوری ایران بود وی به سبب اظهارات به شدت دردسرافرین خود درباره اسرائیل و هولوکاست و لفاظیهای ستیزهجویانهاش در خصوص مسئله هستهای ایران در آمریکا مشهور است. اما در ایران هویت سیاسی وی عمدتا در سیاست داخلی ریشه دارد نه در سیاست خارجی او. مسئله اصلی او پوپولیسم اقتصادی است، مانند توزیع ثروت، مبارزه با فساد و ضدنخبهگرایی. احمدینژاد موقعیت سیاسی خود را در نخستین سال دوره ریاست جمهوری تحکیم بخشیده و به عنوان نخستین رئیسجمهوری که به استانهای کشور سفر و با مردم محلی دیدار میکند امتیازاتی برای خود کسب کرده است تمایل وی برای تعویض یا به حاشیه راندن ان دسته از عناصر دستگاه دیوانسالاری که مخالف دیدگاهها و احساسات پرشور و شوق وی هستند به تقویت وجهه وی به عنوان یک سیاستمدار اماده برای به هم ریختن و رویارویی با نخبگان قدیمی کمک کرده است.
گرچه این اقدامات امتیازاتی را برای وی میان مردم اورده است اما روابط سیاسی وی با دیگر مراکز قدرت چندان موفقیتآمیز نبوده است با اینکه مجلس جدید ایران در کنترل تندورهاست روابط رئیسجمهوری با قوه مقننه چندان مستحکم نیست همچنین به نظر میرسد که احمدینژاد برخی از روحانیان قم را از خود دور کرده است ظاهرا چندین آیتالله العظمی از رئیسجمهوری جدید دل خوشی ندارند این نارضایتی ناشی از عوامل گوناگونی است که بیاعتنایی وی به تشریفات مذهبی، مخالفت او با برخی امتیازات سیاسی آیتالله العظمیها که پیشتر از ان برخوردار بودهاند، و دیدگاههای مذهبی نامتعارف وی در خصوص امام دوازدهم از ان جمله است البته دیدگاهها در باره احمدینژاد یکسان نیست برخی از روحانیان ارشد مانند مصباح یزدی نیز از وی حمایت میکنند مهمتر اینکه، آیتالله العظمیها مایل نیستند تا زمانی که احمدینژاد از حمایت رهبر عالی کشور برخوردار است نارضایتی خود را از وی ابراز کنند که یک نمونه اخیر ان مسئله حضور زنان در ورزشگاههای فوتبال بود
روابط احمدینژاد و رهبر عالی
شاید مهمترین جنبه در سیاست ایران رابطه آیتالله علی خامنهای رهبر عالی کشور با احمدینژاد است این رابطه بسیار پیچیده و متحولشونده است که در ان هر دو طرف چیزی برای عرضه دارند اما رهبر عالی به روشنی بازیگر غالب است باید به یاد داشت که احمدینژاد بر خلاف اسلاف خود روحانی نیست در نظام دینسالاری که در ان مهمترین بازیگر سیاسی یک شخصیت مذهبی است این بسیار قابل توجه است اهمیت آیتالله خامنه ای برای احمدینژاد بیش از اهمیت احمدینژاد برای آیتالله خامنهای است اما این دیدگاه به اینده مهم است که سه ویژگی سیاست ایرانی را در ذهن داشته باشیم که ممکن است بر مسیر رویدادها تاثیرگذار باشند نخستین ویژگی این است که اوضاع سیاسی سیال و متکثر است مراکز قدرت سیاسی در ایران چندگانه و شامل رهبری عالی، ریاست جمهوری، آیتالله العظمیها، سپاه پاسداران انقلاب و دستگاههای اطلاعاتی، مجلس، رفسنجانی، بازار، و افکار عمومی است شاید انچه بیش از همه مورد غفلت تحلیلگران غربی قرار گرفته است افکار عمومی است از انجا که تحلیلگران حکومت ایران را استبدادی و نقضکننده حقوق بشر میدانند اغلب نمیتوانند اهمیت محوری افکار عمومی را درک کنند حتی رهبر عالی نباید بیش از حد از مردم دور شود افکار عمومی میتواند هر انچه را میدهد مانند حمایت از یک سیاست هستهای ستیزهجویانه پس بگیرد با توجه به استعداد احمدینژاد برای کارهای نمایشی و هیجانبرانگیز و تمایل ایران برای بزرگ جلوه دادن خود، تغییرات اساسی در سیاست و افکار عمومی را نمیتوان کم اهمیت دانست.
دومین ویژگی سیاست ایرانی که باید به یاد داشت این است که تاکنون احمدینژاد پیرو چیزی بوده است که راهبرد کوتاه مدت تلقی میشود، راهبردی که ممکن است پیش از پایان دوره ریاست جمهوری وی از هم بپاشد و بسوزد وی به عنوان رئیسجمهوری عوامگرا که به چالش با نخبگان و محافظهکاران برخاسته است از جایگاهی ضعیف کار خود را شروع کرده است در کشورهای دیگر، عوامگرایانی که یکباره به قدرت میرسند مجبور هستند راهی برای تعامل با دست کم بخشی از نظام دیوانسالاری و رهبری بیابند تا مبنایی برای حاکمیت ایجاد کنند احمدینژاد تاکنون نتوانسته است به این گروهها نزدیک شود دوستان وی در میان مردم بیش از دوستانی است که وی میان نخبگان دارد.
چالش دیگر و شاید مهمتر برای احمدینژاد این است که وی به عنوان یک عوامگرای اقتصادی وعدههای بزرگی درباره توزیع مجدد ثروت میان مردم داده است اما سیاست اقتصادی دولتی و سیاست خارجی تحریکآمیز وی احتمالا مانع از جذب سرمایه خارجی که ایران به شدت به ان نیازمند است خواهد شد بهای بالای نفت در کوتاه مدت نقدینگی ایران را بالا برده است اما به سبب نبود سرمایهگذاری در زیرساختها و بهبود نیافتن وضع تولید برای احمدینژاد بسیار دشوار خواهد بود که به وعده اصلی خود عمل کند یک سناریو این است که محبوبیت احمدینژاد رو به نزول خواهد گذاشت و او صحنه را پس از یک دوره ریاست جمهوری ترک خواهد کرد.
جیم والش در ادامه سخنان خود در کمیته مجلس سنای آمریکا که موضوع ان برنامه هستهای ایران بود گفت سناریوی دیگر این است که احمدینژاد به سبب ناتوانی در تحقق بخشیدن به وعدههای خود تلاش خواهد کرد با آمریکا بحرانافرینی کند در واقع برخی گفتهاند که حملات هوایی آمریکا به تاسیسات هستهای ایران دقیقا همان چیزی است که احمدینژاد از ان استقبال خواهد کرد زیرا به او کمک خواهد کرد در مسند خود بماند.
اما آیتالله خامنهای و دیگر روحانیان و مقامات ایران در نطقهای عمومی خود به ان اشاره کردهاند گفته میشود این یک فتوای مذهبی است نه یک فتوای سیاسی و ظاهرا به برخی اصول قرانی استناد کرده است که استفاده و احتمالا تولید سلاح هستهای را منع میکند چنین فتوایی با نظرات و عقاید قبلی نیز سازگاری خواهد داشت و منعکسکننده یک رشته اصول اسلامی نسبتا محکم است که ظاهرا استفاده از سلاح هستهای را در هر شرایطی، البته غیر از شرایط بینهایت اضطراری منع کرده است از طرف دیگر، خود این فتوا انقدر مبهم توصیف شده که ممکن است منع و ممانعت چندان سفت و سخت نباشد.
احمدینژاد و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
دیدگاههای رئیسجمهوری ایران در خصوص تسلیحاتی شدن نامشخص است اما روشن است که احمدینژاد مسئله هستهای را ارزشمند و برگی برای بازی با عموم مردم میداند در این شرایط توسعه هستهای برای دلگرمی دادن یا بهرهگیری از احساسات ملیگرایانه و نشان دادن بی عدالتی، مانند معیارهای دوگانه آمریکا، و اینکه غرب در برابر کشورهای محروم از فناوری پیشرفته قرار گرفته است مورد استفاده قرار میگیرد احمدینژاد روابط نزدیکی با سپاه پاسداران و دستگاههای اطلاعاتی دارد که عموما تصور میشود هر دو انها از طرفداران دستیابی ایران به سلاح هستهای هستند در جامعه ایران اینها همان گروهی هستند که گفته میشود بیش از همه به رهبر عالی وفادار هستند از اینرو، این احتمال هست که فتوای واقعی رهبر عالی کشور بتواند مانعی مهم بر سر راه تولید سلاح هستهای باشد.
دیوانسالاری هستهای
در درون دیوانسالاری هستهای، مهمتر از همه در سازمان انرژی اتمی ایران، برخی به شدت طرفدار توسعه چرخه کامل سوخت هستهای هستند اما معلوم نیست این دیدگاه چقدر عمومیت دارد از لحاظ تاریخی، نقش دیوانسالاری هستهای در تصمیمگیری هستهای اغلب در کمک به برنامه تولید سلاح هستهای یا در جلوگیری از ان نقش مهمی بوده است دستگاههای اداری مرتبط با برنامههای هستهای معمولا به صورت انحصاری اطلاعات را در اختیار دارند، بویژه در کشورهای در حال توسعه که در انها منابع تخصص هستهای یا منع گسترش هستهای به شدت محدود است دیوانسالاری هستهای همچنین منافع خاص خود را دارد اگر دیوان سالاری هستهای یا رهبران اصلی دستگاه اداری پروژه تولید سلاح هستهای را عاملی برای افزایش بودجه خود یا دیگر منافع اصلی خود ببینند میتوانند شریک قدرتمندی با دیگر دستگاهها و عناصر طرفدار تولید سلاح هستهای باشند برخی تحلیلگران گفتهاند سیاست دستگاه دیوانسالاری ممکن است نقشی در بلندپروازیهای هستهای ایران داشته باشد اما اطلاعات در این زمینه زیاد نیست.
جیم والش در ادامه سخنان خود؛ در کمیته فرعی نتیجه یک فرایند تصمیمگیری دشوار و شاید نه چندان محکم در میان دستگاههای مختلف آمریکا بوده است امیدواریم اینک مفهوم واقعی اظهارات رایس و فرصتی که فراهم شده است برای محافل تصمیمگیرنده در سیاست ایران روشن شده باشد ایرانیها چه میخواهند همانطور که قبلا گفته شد نتیجه ارمانی برای ایران این است که این کشور از چرخه کامل سوخت برخوردار باشد و انزوای بینالمللی و آمریکایی ایران پایان یابد و موقعیت این کشور به عنوان یک قدرت منطقهای و فرهنگی به رسمیت شناخته شود و ایران با دسترسی به سرمایه خارجی به توسعه اقتصادی دست یابد تهران همچنین این را میداند که نمیتواند همه اینها را داشته باشد و از این نیز اگاه است که مثلا یک برنامه هستهای تحریکآمیز توانایی ایران را برای رسیدن به اهداف اقتصادی خود کاهش میدهد.
برخی ایرانیها، متاثر از تب و تاب ملیگرایانه و حس عمیق قربانی بودن امادهاند که هزینه سنگینی برای برنامه هستهای خود بپردازند این دیدگاه منعکسکننده این حقیقت ساده است که برخی چیزها مهمتر از پول هستند این طرز تلقی که ایران هرکاری انجام دهد بازهم آمریکا تلاش خواهد کرد بر ان فشار وارد سازد این دیدگاه را تقویت میکند برخی دیگر از ایرانیها اینقدر مطمئن نیستند مردم کوچه و خیابان ایران هر احساسی که داشته باشند اتفاق نظر کنونی بر سر سیاست این کشور احتمالا چیزی شبیه این است. ایران نمیتواند در مورد ابشار یکصد و شصت و چهار سانتریفوژی خود به عقب بازگردد اما فراتر از ان شاید بتوان به مصالحهای، از جمله بر سر نوعی تعلیق، دست یافت این احتمال هست که آیتالله خامنهای همچنان به مذاکره با آمریکا بدبین باشد و در عین حال به لاریجانی اجازه دهد مشروط بر انکه رهبر بتواند فاصله سیاسی خود را تاحدودی با مذاکرات حفظ کند ان را تا انجا که میتواند پیش ببرد
آیا گفتگوهای فعلی به نتیجه خواهد رسید
مذاکرات فعلی ممکن است کاملا موفقیتآمیز باشد اما شکی نیست که این مذاکرات دشوار خواهد بود هم آمریکا و هم ایران عمیقا به انگیزههای یکدیگر بدگمان هستند ایرانیها مذاکرهکنندگانی زیرک و از لحاظ تاکتیکی بسیار حرفهای هستند، اما معمولا دست خود را بهتر از انچه هست نشان میدهند و بسیار تحریکآمیز و لجوجانه عمل میکنند و عادت دارند که شرکای همدل با خود را در مذاکرات از خود دور کنند در مورد طرف آمریکایی نیز میتوان همین را گفت، البته به اضافه مشکلاتی که آمریکا در عراق و افغانستان دارد در اغلب موارد نیز خطاهای ایران موجب تقویت موضع ضعیف آمریکا در چانهزنیها شده است و این ممکن است در اینده نیز تکرار شود مسلما اظهارات رایس احتمال موفقیتآمیز بودن مذاکرات را تقویت کرده است، چرا که یا ایران به روند مذاکرات خواهد پیوست یا اینکه توانایی آمریکا برای جلب حمایت روسیه یا دیگران در شورای امنیت بیشتر خواهد شد فعلا توپ در زمین ایران است ماهیت پاسخ ایرانیها به اظهارات رایس و بسته پیشنهادی سولانا، تصمیم تهران در خصوص راهاندازی دو ابشار تحقیقاتی سانتریفوژی دیگر، و تحولات منطقهای، مانند تحولات ناشی از درگیریهای لبنان و اسرائیل، احتمالا اینده کوتاه مدت روند مذاکرات را تعیین خواهد کرد گفتگوهای مستقیم درمان همه دردها نیست چنین گفتگوهایی نیز مخاطراتی به دنبال دارد و تضمینکننده دستیابی به نتیجه نیست گفتگوهای مستقیم شرط لازم و در عین حال اقدامی ناکافی برای حل و فصل مناقشه هستهای و مناقشات درگیر در روابط ایران و آمریکاست از مقامات دولتی آمریکا اغلب اینگونه نقل قول میشود که بوش قصد دارد همه گزینهها، از جمله گزینه نظامی، را برای خود باز نگه دارد عجیب اینکه گفتگوهای مستقیم و عادی کردن روابط با ایران جزو همه گزینهها نیست.
راهبرد جامع در برابر راهبرد بررسی مورد به مورد مسائل
سرانجام اینکه، آمریکا باید پیگیری اهدافش را در چهارچوب یک محیط راهبردی جامعتر مورد توجه قرار دهد روابط ایران و آمریکا بسیار پیچیده و متاثر از سیاست داخلی هر دو طرف است و ریشه در تاریخی دارد که به دو طرف دلایل خوبی برای بدبین بودن به نیات طرف دیگر میدهد در چنین شرایطی پیگیری یک راهبرد جامع، یا یک معامله بزرگ ممکن است بسیار دشوار به نظر اید لازم نیست که به سراغ بحث قدیمی و همچنان جاری در باره مزایای راهبرد جامع در برابر راهبردهای محدود و تک موردی برویم و این را نیز نمیتوان منکر شد که رویکرد جامع هم نقائص خاص خود را دارد با اینحال، ایران به لحاظ ژئوپولیتیکی چنان به هم پیوسته و مهم است که نمیتوان تصور کرد برای یک مسئله واحدی مانند مسئله هستهای راهحل پایداری پیدا میشود، انهم در زمانی که مسائل بسیار دیگری ممکن است جلو پیشرفت را بگیرند مسلما، ایران و آمریکا علائق و منافع مشترک بسیاری دارند، منافع مشترکی که با برجسته شدن اختلافات به فراموشی سپرده شدهاند یا کنار گذاشته شدهاند مثلا در خصوص مسائلی مانند انرژی، افغانستان، عراق، مواد مخدر و تروریسم که فقط چند نمونه هستند حوزههای بالقوهای برای حصول توافق و همکاری وجود دارد.
رویدادهای اخیر در اسرائیل و لبنان به ما یاداوری میکند که در دستور کار ایران، آمریکا پیوستگی متقابل وجود دارد برخی ناظران فکر میکنند ایران در ادمربایی حزبالله و تحولات و کشمکش متعاقب ان نقش داشته است مسلما میتوان گفت که زمان این رویدادها موجب شده است که توجه از برنامه هستهای ایران در نشست گروه هشت به نقطه دیگری منحرف شود برخی دیگر به سوریه و انگیزههای خود حزبالله اشاره میکنند اما طراحی و پیامدهای این رویدادها هرچه باشد اقدامات حزبالله نقش بالقوه ایران را چه منفی و چه مثبت برجسته کرده است روابط ایران و حزبالله نشان میدهد حمله به ایران یا تحریم این کشور ممکن است اوضاع را برای سیاست آمریکا در خاورمیانه، حتی بدون در نظر گرفتن مسئله عراق، بسیار دشوار سازد.