تاریخ انتشار : ۰۳ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۲  ، 
کد خبر : ۲۳۴۱۹۸

باغچه شیشه‌ای انزوا


سعید رضوی‌فقیه
چند سالی است میدان رقابت‌های هیجان‌انگیز و پرطرفدار فوتبال به ضمیر ناخودآگاه عرصه سیاست بدل شده که در عالم رویاگونه آن، ناکامی‌های جهان واقعیت‌های سرد سیاسی به گونه‌ای جبران می‌شود و پیروزی در یک مسابقه چون آبی، آتش دلسوختگی از شکست در عرصه سیاست را خنک می‌کند.
سالها پیش که کشور آرژانتین در عرصه جنگ و سیاست جزایر مالویناس (فالکلند) را به استعمار بازنشسته بریتانیا واگذار کرد، پیروزی تیم ملی فوتبال آرژانتین بر انگلیس غرور جریحه‌دار شده‌ای را التیام بخشید. در هشتم آذرماه 1376 نیز عقده احساسات سرکوب شده و ناکام ملی بود که گشوده شد و حس یک کامیابی عظیم ملی را در مردم ایران ایجاد کرد. بیهوده نبود که در آن بعدازظهر تماشایی جوانان و نوجوانان تهرانی و شهرستانی بدون هماهنگی پیسین سرود رسمی «جمهوری اسلامی» و «ای ایران» را همصدا فریاد می‌کردند. پس از ناکامی‌ ایران از راهیابی به جام جهانی کنونی نیز بغض فروخورده احساسات ملی و میهنی یک ملت بود که سرباز کرد و گویا چرک یک زخم درونی کهنه و مزمن را در تجمعات نه چندان منضبط شبانه بیرون رفت.
با این فرض می‌توان بسیاری از رویدادهای نمادین رویاهای بیداری فوتبال را به مثابه ضمیر ناخودآگاه سیاست تاویل و تعبیر کرد و از مجاز، نقبی به حقیقت زد.
این روزها در کرانه‌های خاوری قاره ما مسابقات جام جهانی فوتبال به عنوان مهمترین رویداد این عرصه در جریان برگزاری است و از گوشه و کنار جهان تیم‌های ملی فوتبال کشورهای مختلف در کره جنوبی و ژاپن به رقابت می‌پردازند، اما خوب یا بد در این جشنواره جهانی غایب است و مردم تنها از روزن چشم‌های شیشه‌ای جام جهان نمای رسانه ملی حوادث جام جهانی را نظاره می‌کنند و چونان تماشاگران بی‌تاثیر، احساسات و عواطف خویش را میان تیم‌های بیگانه تقسیم می‌نمایند. در حالی که در جام پیشین، ایران پس از دو دهه غیبت، حضوری خبرساز داشت و در رویارویی با تیم ملی بزرگترین رقیب سیاسی خود در یکی از حساس‌ترین مسابقات آن جام ـ از حیث توابع و حواشی ـ به یک پیروزی از سه مسابقه خود دست یافت و در میان همه تیم‌های آسیاسی شرکت‌کننده به یک رکورد انحصاری دست یافت.
آنچه در جام پیشین (فرانسه 98) گذشته نسبتی تقریبی با وضع سیاسی ایران داشت. ما پس از دو دهه، حضوری موفق در عرصه‌های بین‌المللی را تجربه می‌‌کردیم و در دیپلماسی رقابتی خود با یک حریف قدیمی برگهای برنده قابل اعتنایی در دست داشتیم.
احترام و تحسینی که آمریکایی‌ها طوعاً یا کرهاً از خاتمی و ایده‌ها و سخنانش می‌کردند، نوعی پیروزی در میدان دیپلماسی بود که به رغم همه تنش‌ها و حساسیت‌ها آرام آرام ما را به سمت تمرین یک بازی جوانمردانه پیش می‌برد. ملت‌های زیادی پیروزی ایران را در آن بازی نمادین جشن گرفتند و چهره‌ای تازه از این کشور را در ذهن خود تجربه کردند اما مع‌الاسف رویای آن نیمه شب تابستانی چندان دوام نیافت و ما با از دست دادن فرصت‌ها ـ و مهمتر از همه فرصت‌ زمان ـ به نقطه‌ای بازگشتیم که حرکت تازه خویش را از همان جا آغاز کرده بودیم.
حصاری که ما سالهاست گرداگرد خود کشیده‌ایم دو سویه دارد،‌ از یک سو ما را چونان غریبه‌ها از حضور در کانون رویدادهای جهانی محروم ساخته و از سوی دیگر ما را از پذیرش میزبانی هر بزم جهانی نیز مانع شده است. ما نه تنها در المپیک‌ها و جام‌های جهانی حضور محدود و مرزبندی شده داریم بلکه تصور میزبانی ما برای چنین برنامه‌هایی حتی در مخیله‌مان نمی‌گنجد.
در ماجرای بازسازی افغانستان به رغم همه هزینه‌ها که در جنگ‌های بیست و سه ساله این کشور کرده بودیم به سادگی به حاشیه رانده شدیم و فرصت‌ها را در قفقاز و آسیای مرکزی از دست دادیم. به خلاف روزهای پس از یازدهم سپتامبر که تهران کانون رایزنی‌های بین‌المللی شده بود به یکباره و به ناحق همردیف عراق در محور شرارت قرار گرفتیم. اینها همه نیست جز از آن‌رو که بیش از ده دهه است ما به جای زیست طبیعی در محیط باز و واقعی جهان امروز، خواسته‌ایم یک فضای مصنوعی و گلخانه‌ای پدید آوریم تا اگر نتوانسته‌ایم جهان را آنگونه که می‌خواهیم بسازیم دست کم عالمی کوچک مطابق با خواست‌ها و الگوهای خود بسازیم و در آن آدم‌های همتراز با معیارها و کلیشه‌های انعطاف‌ناپذیر پرورش دهیم.
جهان امروز بر مدار ارتباطات و مبادله اطلاعات می‌چرخد و فرایند پرشتاب جهانی شدن زمین را به دهکده‌ای کوچک و حتی به کلبه‌ای کوچک برای گفت‌وگوی نمایندگان فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف بدل کرده و تلاش برای بالا بردن حصارها به قصد ساختن فضاهای مصنوعی زیست و پرهیز از مواجهه فراهنگی و اجتماعی با دیگر ملت‌ها و اقوام علاوه بر آنکه بی‌نتیجه است و در حکم کوبیدن آن در هاون به شدت به آسیب‌پذیری جامعه محصور و محدود نیز می‌انجامد چرا که باز کردن لاعلاج هر منفذ و پنجره‌ای به فضای طبیعی بیرون منجر به عدم توازن در شرایط بیرونی و درونی و در نهایت بروز بحران‌های ناخواسته خواهد شد. معیارهای فرهنگی و اجتماعی دنیای امروز از طریق کتاب، مطبوعات، تلفن‌، مشاهدات عینی، گفت‌وگوهای رودررو و شبکه‌های اینترنتی با سرعت و حجم روزافزون در حال انتقال به جامعه ماست و چنانچه با چشم بستن بر واقعیت‌های موجود به جای تلاش برای انطباق فعال با شرایط واقعی و طبیعی تنها به بستن درها و پنجره‌ها فکر کنیم، پیشاپیش فردا را به همه رقبای بالقوه باخته‌ایم.
با این اوصاف اندیشه‌سوزترین پرسش رودرروی ما اینست که چگونه کشور و ملتی که چندبار فرهنگ و تمدن پربارش را به اقصی نقاط عالم صادر کرده و از جهان پیرامونی هم تاثیر پذیرفته و هم بر آن تاثیر نهاده دچار بیماری بیگانه‌‌ترسی شده و با احتیاطی نابجا خود را به بهانه ایمنی از آفات از کانون رخدادهای جهانی کنار می‌کشد؟ اگر برای جهان امروز الگوهای خواستنی داریم چرا از برخوردهای رودررو می‌پرهیزیم و در برابر مهمترین ابزارها و رسانه‌های ارسال پیام‌های خواستنی خود، پروا پیشه می‌کنیم ما امروز تنها در جام جهانی غایب نیستیم بلکه فراتر از آن به نحوی ناملموس از مرکز بسیاری تحولات جهان فاصله گرفته و به محیط تماشاگران محض نزدیک شده‌ایم و در روزگاری که روند جهانی شدن یا جهانی‌سازی یک قاره مثل آفریقا را به انزوا می‌کشاند، حال و روز یک کشور معلوم است. تلاش برای استمرار فضای مصنوعی باغچه شیشه‌ای و پیشگیری از گردش آزاد اطلاعات که بنیاد مدنیت نوین است تنها موجب آن خواهد شد که روزی با یک آلبانی بزرگ و پهناور مواجه شویم.
این واقعیتی است انکارناپذیر که کنش‌های تاثیرگذار محتاج برقراری ارتباط و کاهش فاصله است. فقدان ارتباط و افزایش فاصله با جهان خارج نه تنها مانع تأثیرگذاری ما بر بیرون است بلکه از تأثیرپذیری مثبت ما نیز از همه پیشرفت‌های بیرونی پیش می‌گیرد و عقب‌ماندگی ما را از جهان متمدن روز به روز بیشتر خواهد کرد و ما را به گذشته‌های دور تمدن فرا تبعید خواهد کرد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات