تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۵:۴۸  ، 
کد خبر : ۲۳۷۵۹۰

پارادایم‌های اندیشه سیاسی در ایران (بخش اول)

دکتر عباس منوچهری اشاره: «اندیشه سیاسی» باسابقه‌ترین نوع دانش بشری است و از بسیط‌ترین تا عمیق‌ترین تاملات برای آسایش و آرامش بشری را شامل می‌شود. اندیشه سیاسی چیزی «بیش از توضیح جامعه و دولت و بیش از توجیه وضع موجود یا تقبیح آن است.» اندیشه سیاسی را «فلسفه‌های زندگی» که بیانی است از «آنچه فرد راجع به انسان و موفقیت انسان در جهان احساس می‌کند»، نیز دانسته‌اند. به تعبیری، اندیشه سیاسی را چونان «نقشه‌ای جغرافیایی از سیاست» می‌پندارند که می‌تواند به «ما بگوید کجا هستیم و چه راهی ما را به مقصد مورد نظرمان می‌رساند.» آرای سیاسی، «برای فهم عناصر تشکیل‌دهنده جامعه خوب» و «برای یافتن معیارها و راه‌حل‌ها»، بینش‌هایی را ارایه می‌دهند. متفکران سیاسی، معضلات و بحران‌ها را مشاهده و فهم می‌کنند و پس از تشخیص منشا آنها، برای آنها با ترسیم یک وضعیت هنجارین راه‌حل ارایه می‌دهند. به‌عبارت دیگر، اندیشه سیاسی تعیناتی دارد و تضمناتی. از یک‌طرف از متن ضرورت‌هایی به وجود آمده است و از سوی دیگر، اندیشه‌ای هنجاری پردازش می‌شود که متضمن وضع بدیل است.

مقومات فکری مختلف انواع متفاوتی از اندیشه سیاسی را به وجود آورده‌اند. فلسفه سیاسی، آن نوع اندیشه سیاسی است که با استدلال عقلانی سعی در نشان دادن برتری سامان سیاسی- اجتماعی معینی دارد. اندرزنامه، که در ایران بعد از اسلام به صورت سیاستنامه‌نویسی و نصیحت‌الملوک (یا سیرالملوک) تداوم یافت، از طریق پند و اندرز «حکیمانه» یا «مصلحت‌اندیشانه»، سعی در ایجاد وضعیت بهتری در جامعه داشته است.
الهیات سیاسی (کلام، فقه، عرفان) آن نوع اندیشه‌ورزی سیاسی است که مبتنی بر استنباط وحی است. کلام سیاسی در غرب و فقه سیاسی، که به صورت شریعتنامه‌نویسی در دنیای اسلام نوشته شده است، با استخراج و استنباط احکام شرعی ناظر به زندگی سیاسی و حکومتداری است (احکام سلطانیه) و آموزه‌ها و احکام اسلام درباره نظم سیاسی و اعمال و روابط سیاسی را بیان می‌کند.
ایدئولوژی سیاسی، از سوی دیگر، آن نوع اندیشه سیاسی است که یک وضع آرمانی و نحوه دستیابی به آن را ترسیم می‌کند؛ ایدئولوژی سیاسی به تجویز سامان سیاسی مطلوب می‌پردازد. ایدئولوژی، یک مکتب فکری است که به‌عنوان راهنمای عمل ارایه می‌شود. ادبیات سیاسی همان ادبیات داستانی و شعر با مضامین سیاسی است. فردوسی، شکسپیر، جلال آل‌احمد و پابلو نرودا نمونه‌هایی از ادیبان سیاسی برجسته هستند. و ادبیات سیاسی نیز آن نوعی اندیشه‌ورزی است که وضع هنجاری را در روایت ادبی ترسیم می‌کند.
اشکال متفاوت اندیشه سیاسی را می‌توان در تاریخ و در فرهنگ‌ها و تمدن‌های گوناگون دید. در غرب، «تاریخ فکر» یا تاریخ‌نگاری اندیشه سیاسی، به شرح، تحلیل و تبیین مکاتب و آرای سیاسی از دوران یونان کلاسیک تا امروز در یک سیر تاریخی که شامل دوران کلاسیک، قرون وسطا، دوران مدرن و دوران معاصر است، می‌پردازد. سه رویکرد عمده در تاریخ‌نگاری اندیشه‌شناسی سیاسی وجود دارد، یکی «نسبیت‌گرا» (relativist) است، دیگری «عام‌گرا» (universalist) است؛ سومین نوع، «تبارشناسانه» است.
رویکرد نسبی‌گرا، قایل به این است که هر اندیشه سیاسی در چارچوب شرایط زمانی و مکانی معینی شکل گرفته و صرفا به ‌کار پاسخگویی به همان شرایط و زمینه‌های عینی- اجتماعی و همان دوران معین تاریخی می‌آید. شاخص‌ترین نظریه نسبی‌گرا، نظریه چهار مرحله‌ای اسپریگنز است. اسپریگنز، رویکردی تاریخی و زمینه‌ای به اندیشه سیاسی دارد. وی قایل به وجود چهار مرحله در سیر شکل‌گیری هر اندیشه سیاسی است، که عبارتند از: «مشاهده بحران»، «تشخیص درد»، «ارایه وضع بدیل» و نهایتا «راه» رسیدن به وضعیت بهتر. برای مثال اندیشه سیاسی ماکیاولی در باب سامان سیاسی در پاسخ به «بحران ثبات» بود؛ ولی، «بحران عدالت آتنی» پاسخ خود را در سامان سیاسی (politheia) افلاطون به‌عنوان اولین پاسخ به بی‌نظمی در ساخت و در اخلاق جامعه گرفت.
در رویکرد «عام‌گرا»، اندیشه سیاسی فارغ از الزامات و ضرورت‌های عینی دیده شده و دارای اعتبار برای شرایط گوناگون و دوره‌های مختلف تاریخ انگاشته می‌شود. شاخص‌ترین نظریه عام‌گرا نظریه لئو اشتراوس است. وی «فلسفه سیاسی» را نوع شاخص اندیشه سیاسی می‌داند و آن را فلسفیدن در باب آنچه به «حیات سیاسی» یا همان علت غایی کنش سیاسی، مربوط است، می‌داند.
میشل فوکو، از سوی دیگر، با تحلیلی پسا‌ساختاری میراث اندیشه سیاسی غرب را با مقوله «حکومت‌مندی» مشخص می‌کند. از نظر فوکو صحیح‌تر آن است که به جای «حاکمیت»، از واژه «سلطه» استفاده کنیم و «فلسفه حق» (یا فلسفه دولت) را در طریقی کلی، «ابزار این سلطه بدانیم.» به تعبیر وی، سنت فلسفه سیاسی در قرون وسطا با نگرش «شبانی»، قدرت را در حیطه روابط «حاکم- رعیت» تعریف می‌کرد. اما، این سنت، با ساز و کارهای جدید دولت- رفاه، در عصر متاخر تداوم‌یافته است.
در حاکمیت شبانی، تکنیک قدرت معطوف به افراد و حکم راندن دایمی و همیشگی بر آنهاست. به گفته فوکو، در این قدرت، چوپان بر «گله» قدرت می‌ورزد نه بر یک قلمرو، دولت رفاه نیز، در قالب انضباطی (Disiplinary Power)، ظهور مجدد تطبیق قدرت سیاسی بر سوژه قانونی و قدرت (Pastoral) بر افراد زنده است. در تاریخ فکر ایران نیز می‌توان انواع اندیشه سیاسی را دید. در تاریخ‌نگاری اندیشه سیاسی در ایران، سیدجواد طباطبایی نظریه‌ای مشابه نظریه سیاسی اشتراوس و حاتم قادری و داوود فیرحی نظریاتی مشابه فوکو در مورد اندیشه سیاسی در ایران ارایه کرده‌اند.
به نظر طباطبایی مجموع اندیشه سیاسی ایران به دوران قدیم تعلق دارد و قادر نیست طبیعت و ماهیت دوران جدید را مورد تفکر قرار دهد. به عبارت دیگر، تجدد به معنای تفکر درباره طبیعت و ماهیت دوران جدید و درک مفهومی آن از اندیشه ما غایب است. از این‌رو، وی به بررسی عوامل و اسبابی می‌پردازد که ما را از اندیشه سیاسی دور ساخت و به بیان وی به «انحطاط و زوال اندیشه سیاسی در ایران» انجامید.
قادری، از طرف دیگر، قایل به «تاریخ‌مند بودن نظریات خلافتی» است، به نظر وی، «نظریات خلافتی نسبت به امر واقع، متاخر بودند و مشروعیت مستند در این نظریات در هیچ یک از مراحل استقرار، تداوم و انتقال قدرت، یکسان و یکنواخت نبود. به نظر وی، آرای سیاسی «خلافت» در مجموع از متن وقایع تغذیه شدند و همچون هر موجودی که دارای قوه غاذیه است، برای خود حیات و سرنوشتی دیگر یافتند.» لذا، وی به برخاستن این آرای «از متن رویداد» قایل است.
داوود فیرحی نیز، «نگاه بیرونی نسبت به رابطه دانش، قدرت و مشروعیت در دوره میانه» دارد. وی قایل به تقدم عمل بر نظر و اراده به اندیشه وابستگی دانش سیاسی این دوره بر ساختار قدرت سیاسی است. فیرحی قایل به وجوه مشترکی بین «سه جریان عمده» در اندیشه سیاسی اسلامی، یعنی فلسفه سیاسی، فقه سیاسی اهل سنت و فقه سیاسی شیعه و نیز «برخی جریا‌ن‌های فرعی همچون تاملات عرفانی و تصوف سیاسی» است که شاخص‌ترین وجه مشترک آنها، پیوند «ایجابی یا سلبی با نظام قدرت» است.
حسین زرگری‌نژاد، اما، از منظری تاریخی، تاریخ اندیشه سیاسی در ایران را «چه در تکوین و چه در امتداد حیات خود، حیاتی توام با تکرار ارکان، مفاهیم و مقوله‌ها و مضامین» دانسته که «با زیرساخت‌های اجتماعی و تاریخی خود پیوندی تنگاتنگ داشته» است. لذا، به تعبیر وی، «چه شالوده‌های اولیه و ساختار نخستین آن و چه مبانی سکون و رکود آنها را باید در ربط با تحول یا رکود همین زیرساخت مورد مداقه و بررسی قرار داد.»

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات