تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۹۱ - ۱۳:۴۱  ، 
کد خبر : ۲۴۵۲۲۲

مواضع اتحادیه اروپا و آمریکا در پروندۀ هسته‌ای ایران

دکتر محمدعلی بصیری / عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان مصطفی قاسمی / کارشناس ارشد روابط بین‌الملل چکیده: مهمترین چالش چند سال گذشته کشورمان، گفتمان پرونده هسته‌ای است و اصلی‌ترین قدرتی که در پی مدیریت این بحران است اتحادیه اروپا است. اروپا که پس از هجوم یکجانبه آمریکا به عراق نفوذ گذشته خود در منطقه خاورمیانه را بیش از پیش از دست داده است در تلاش است تا با حل دیپلماتیک بحران هسته‌ای ایران افزون بر نگهداری یک شریک با ثبات و با نفوذ در منطقه، به اثبات نقش و توانایی خود در مدیریت و حل و فصل صلح‌آمیز بحرانهای بین‌المللی بپردازد. اما رفتار مأیوس‌‌کنندۀ اتحادیۀ اروپا در برابر بحران هسته‌ای ایران، به روشنی گویای آن بوده که با وجود تلاشهای بسیاری که برای تقویت توان مدیریت بحران شده است، اروپا هنوز فاصله بسیار با یک بازیگر پویا در بحرانهای بین‌المللی دارد. در این میان دیپلماتهای کشور نیز با توجه به اختلافاتی که بین دو سوی آتلانتیک پس از حمله آمریکا به عراق رخ داد و در پی بهره‌گیری از کارت اروپا در برابر فشارهای آمریکا بوده‌اند. اما در واقع اروپا و آمریکا در برابر ایران با یکدیگر اختلاف‌نظر نداشتند بلکه چگونگی نگرش آنها در برابر ایران متفاوت بوده است. به بیانی دیگر،‌ اروپا و آمریکا با وجود اتخاذ تاکتیکهای گوناگون یک هدف مشترک را پیگیری می‌کنند: ایران را از توانایی هسته‌ای باز دارند و از تبدیل شدن آنان به قدرت مطرح جلوگیری کنند. توجه به این مهم از سوی دست‌اندرکاران و صاحبنظران کشورمان لازم است که نباید انتظار داشت اروپا در پروندۀ هسته‌ای ایران به رویارویی با آمریکا برخیزد. شایسته است که ایران به جای اعتماد به اروپا و دیگر بازیگران درگیر در این پرونده، به آنها تکیه کند. اگر اتکا به اروپا و دیگر بازیگران درگیر، جای خود را به اعتماد به آنها دهد در آن صورت ایران ناچار به امتیازدهی و سازشهای اجباری در برابر این قدرتها خواهد شد. با وجود این، اعتمادسازی و نه اعتمادگری باید در سیاست‌ خارجی ایران و در برابر طرفهای درگیر در این پرونده در اولویت قرار گیرد.

پیشگفتار
اروپا پس از پایان جنگ سرد تلاش کرده تا نفوذ گذشته خود را در خاورمیانه از سر گیرد. در این راستا در سال 1994 اندیشه ایجاد یک بانک اروپایی برای خاورمیانه مطرح شد تا به گسترش روابط اقتصادی اروپا با این منطقه کمک کند. اما این طرح هیچ‌گاه اجرا نشد. تلاش‌های دیگر اتحادیه اروپا برای گرفتن سهمی از مدیریت خاورمیانه نیز به جایی نرسید.
تنها راهی که فراوری کشورهای اروپایی باقی می‌ماند گسترش روابط دوجانبه با هر یک از کشورهای خاورمیانه بود. اما آمریکا با نفوذی که در رژیمهای منطقه دارد به سادگی می‌تواند این راه را نیز ببندد.
به نظر می‌رسد تنها کشور مستقلی که اروپایی‌ها می‌توانند روی آن حساب کنند، ایران است. بویژه آنکه ورود محمد خاتمی به صحنه سیاسی در 1997 و اصلاحاتی چند در سیاست خارجی از جمله طرح گفتگوی تمدن‌ها با استقبال کشورهای اروپایی روبه‌رو شد و گفتگوهای انتقادی اروپا با ایران که از 1992 آغاز شده بود به گفتگوهای سازنده تبدیل شد. سفر خاتمی به چند کشور اروپایی و بسته شدن چند قراداد مهم با شرکتهای فرانسوی در برابر تحریمهای آمریا، نشانه‌های گرمیِ روابط دوجانبه بود. با توجه به آنچه گفته شد اروپا در راستای نفوذ هر چه بیشتر در خاورمیانه و تبدیل شدن به یک قدرت با نفوذ بین‌المللی، گاهی سیاست‌هایی جدا از سیاستهای آمریکا در این منطقه بویژه در برابر ایران در پیش گرفته است.
با توجه به مواضع آمریکا و ایران، اروپا در پی بهره‌برداری از این فرصت برای نفوذ در منطقه است. آنچه بیش از همه این فرصت‌ را برای اروپا آماده کرده، پرونده هسته‌ای ایران است. اروپا که طرف اصلی ایران در گفتگوهای هسته‌ای بوده تلاش کرده است این پرونده را به سرانجامی برساند اما در این راه بیش از پیش زیر فشارهای آمریکا برای تصمیم‌گیری درباره پرونده هسته‌‌ای ایران در شورای امنیت قرار گرفته است.
پی بردن به مواضع اروپا و آمریکا در زمینه پرونده هسته‌ای ایران، می‌تواند دستگاه سیاست خارجی کشور را در گرفتن تصمیمات خردمندانه‌تر در محیط تازه بین‌المللی یاری رساند؛ زیرا از دید برخی کسان امکان بهره‌گیری از تضاد و رقابت اروپا و آمریکا برپایه دیپلماسی «بده ـ بستان» وجود دارد و پاره‌ای دیگر بر این باورند که ایالات متحده و اتحادیه‌ اروپایی ارزشهای یکسان و پیوندی ناگسستنی دارند و هیچ‌گاه حاضر نخواهند شد بر سر ایران روابط خود را خدشه‌دار سازند. این نوشتار با بررسی سیاستهای آمریکا و اروپا تلاش دارد به تبیین مواضع اروپا و آمریکا در برابر پرونده هسته‌ای ایران بپردازد.
1. پیشینه هسته‌ای شدن ایران
هسته‌ای شدن ایران با موافقتنامه همکاری هسته‌‌ای غیرنظامی ایران و آمریکا در 1957 آغاز شد. برپایه این پیمان، آمریکا چند کیلوگرم اورانیوم غنی ‌شده به ایران اجاره می‌داد و در زمینه‌‌های مربوط به آن با ایران همکاری می‌کرد. با نگاهی به پاره‌ای از بندهای این موافقت‌نامه به نکات در خور توجهی برمی‌‌خوریم. در پاراگراف نخست گفته شده که انرژی اتمی نیازی است که تمام بشریت با آن روبه‌رو است و همه باید از این امکان برخوردار باشند. جالب توجه است که در توافقنامه‌ نخست (1957) محدودیتهایی برای در اختیار گذاشتن اورانیوم بالای 20 درصد در نظر گرفته شده بود که در قرارداد اصلاحی که در 1964 (1343) به امضا رسید این مانع نیز برداشته شد (نظر آهاری، 3:1385). در این مورد که چرا در آن هنگام آمریکا ایران را تشویق به هسته‌ای شدن می‌کرده است باید گفت، آیزونهاور رئیس‌جمهوری آمریکا در 1957 در دیدار با سران انگلستان، فرانسه و آلمان غربی، نگرانی خود را از احتمال حمله ناگهانی شوروی به مرزهای شمالی ایران اعلام کرد و به دوستان غربی خود گفت: برای حفظ منافع آمریکا لازم است ایران اتمی شود (شاه و اتم، 36:1383). برعکس امروز که بوش می‌گوید با مجهز شدن ایران به نیروی هسته‌ای، منافع آمریکا به خطر می‌افتد.
یکسال پس از امضای توافقنامه میان ایران و آمریکا، دولت ایران در 1958 به عضویت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (I.A.E.A) در آمد و در 1967، راکتور تحقیقاتی پنج مگاواتی در دانشگاه تهران آغاز به کار کرد که آمریکا به ایران تحویل داده بود.
در چارچوب پشتیبانی غرب از ایران، در 4/6/1976 قرارداد خرید دو راکتور 1200 مگاواتی برای نیروگاه بوشهر میان ایران و آلمان غربی امضا شد. دو راکتور 900 مگاواتی نیز برای نصب در بندرعباس از فرانسه خریداری شد. ایران و هند نیز موافقتنامه همکاری هسته‌ای امضا کردند. در اوت 1975 شرکت «گرانت ورک یونیون» (K.M.U) آلمان غربی با سازمان انرژی اتمی ایران قراداری امضا کرد که برپایه آن، کار روی نیروگاههای هسته‌ای در ایران را از آن خود کرد. در اکتبر 1977 فرانسه نیز برای ساخت دو نیروگاه هسته‌ای 900 مگاواتی در دارخوین (نزدیک اهواز) با ایران به توافق رسید و در دسامبر 1977 دولت آلمان غربی با دریافت 8/4 میلیارد دلار پروانه ساخت چهار راکتور هسته‌ای را به شرکت گرانت‌ورک یونیون داد ولی رفته‌رفته شرایط دگرگون شد.
در 1355 شرکت یوردیف فرانسه و ایران نیز همکاری هسته‌ای را آغاز کردند. این شرکت ویژه غنی‌سازی اورانیوم است. یوردیف با سرمایه چند کشور اروپایی ساخته شده و شاه نیز پذیرفته بود که در آن سرمایه‌گذاری کند. ایران نزدیک به 20 تا 25 درصد سرمایه آن را پرداخت تا بتواند به سادگی اورانیوم غنی شده برای سوخت کارخانه‌های اتمی خود فراهم کند. در شرایط امروزی نیز فرانسه همراه با آلمان و انگلیس بر این نکته تأکید دارد که ایران از تولید سوخت هسته‌ای دست بکشد و این کشورها، سوخت هسته‌ای ایران را تأمین کنند. هدف آنها این است که ایران به تکنولوژی تولید سوخت هسته‌ای دست نیابد و هر آنچه را به دست آورده است، نابود کند و به این کشورها وابسته شود.
با پیروزی انقلاب اسلامی، روند هسته‌ای شدن ایران از حرکت ایستاد. در جریان جنگ تحمیلی،‌ تأسیسات هسته‌ای بوشهر چند بار هدف حملات هوایی رژیم بعث عراق قرار گرفت و بخش بزرگ آن تخریب شد. در چنین شرایطی شرکتهای غربی از جمله آلمانی‌ها نه تنها از همکاری‌ با ایران کناره گرفتند، بلکه خواهان دریافت خسارت از ایران در دادگاههای بین‌المللی شدند؛ در حالی که طرف آلمانی‌ یک طرفه قرارداد با ایران را فسخ کرده بود. در واقع نیروگاهی هسته‌ای که غربیها در بوشهر برپا کرده بودند، هدف حملات رژیم عراق قرار گرفت که از سوی همین دولتها پشتیبانی می‌شد؛ یعنی غرب به این باور رسیده بود که ایران از این پس نباید به تکنولوژی هسته‌ای دسترسی یابد یا نیازی نیست که ایران در دانش هسته‌ای پیشرفت کند.
پس از پایان جنگ تحمیلی و همزمان با آغاز دوران بازسازی ویرانه‌‌های جنگ، تکمیل نیروگاه بوشهر در دستور کار قرار گرفت و ایران و آلمان قراردادی برای تکمیل این نیروگاه امضا کردند. اما پس از مدت کوتاهی طرف آلمانی از ادامه همکاری با ایران منصرف شد. باید توجه داشت که ایران پیش از انقلاب، وارد کنسرسیوم هسته‌ای اروپا شده بود و یک چهارم سهم آن را در اختیار داشت اما پس از انقلاب، این کنسرسیوم هیچ‌گونه حمایتی از ایران نکرد.
پس از اعلام کناره‌گیری آلمان و بی‌علاقه شدن غربیها به هسته‌ای شدن ایران، رایزنی ایران با روسیه از 1989 آغاز شد که به قرارداد 800 میلیون دلاری در ژانویه 1995 برای تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر بین دو کشور انجامید. (خلیلی، 1383:71).
2. سیاستهای آمریکا در برابر پرونده هسته‌ای ایران
ادعا در مورد تلاش ایران برای دستیابی به جنگ‌افزارهای هسته‌ای، پشتیبانی ایران از تروریسم، نقض حقوق‌بشر در ایران و مخالفت ایران با روند سازش در خاورمیانه، چهار محور اصلی سیاست‌ خارجی آمریکا در برابر ایران است و واشنگتن با به راه انداختن جنگ سیاسی و تبلیغاتی گسترده و بهره‌گیری از موضوعات مطرح شده، می‌کوشد به اهداف خود در برابر ایران دست یابد تا ایران را در انزوای جهانی قرار دهد.
هر چند تلاش گسترده آمریکا برای جلوگیری از دستیابی ایران به تکنولوژی هسته‌ای از دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون در چارچوب سیاست مهار کردن ایران آغاز شده است اما رهبران کاخ سفید در اوج دوران جنگ سرد، خود مشوق و حامی جدی دستیابی ایران به تکنولوژی هسته‌ای بودند، زیرا در آن هنگام دستیابی ایران به تکنولوژی هسته‌ای را به سوی خود ارزیابی می‌کردند اما امروز آن را بر ضد منافع خود می‌دانند.
همزمان با بسته شدن قرارداد هسته‌ای میان ایران و روسیه برای تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر تلاش آمریکا برای جلوگیری از همکاری روسیه با ایران و جلوگیری از ورود تکنولوژی هسته‌ای به ایران تشدید شد و روند تازه‌ای به خود گرفت. با آغاز ریاست جمهوری بیل کلینتون، سیاستهای ضد ایرانی آمریکا در ابعاد گوناگون در گستره جهانی شدت یافت و آمریکا استراتژی تازه‌ای برای مهار کردن ایران در پیش گرفت که تشدید تحریمهای ایران (قانون داماتو) از آن جمله بود. از این‌رو، روی کار آمدن دولت کلینتون از حزب دموکرات را باید سرآغازی بر تشدید دشمنی آمریکا با ایران ارزیابی کرد و سیاست جلوگیری از دستیابی ایران به تکنولوژی هسته‌ای نیز در همین چارچوب آغاز شد.
بدین‌سان سیاست سد نفوذ و مهار بعنوان الگوی رفتاری سیاستگذاران آمریکا در برخورد با ایران از دوران کلینتون و در مه 1993 از سوی «مارتین ایندیک» مشاور خاورمیانه‌ای کلینتون و یکی از حامیان جدی اسرائیل در شورای امنیت ملی آمریکا بیان شد که نخستین پیامد آن صدور دستور لغو همکاری شرکت آمریکایی «کونوکو» با ایران در مارس 1995 بود.
باید پرسید که اگر ژاپن می‌‌تواند به چرخه کامل سوخت هسته‌ای دست یابد و همچنان در NPT بماند، چرا ما نتوانیم؟ اروپاییها و آمریکاییها در پاسخ این پرسش می‌گویند ژاپن همه همسایگانش را به رسمیت شناخت اما ایران نه تنها موجودیت اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد بلکه از گروههای تروریستی نیز پشتیبانی می‌کند.
همچنین ژاپن در فعالیت‌های هسته‌ای خود پنهان‌کاری نکرده اما ایرانیان 20 سال فعالیتهای پنهانی در زمینه برنامه هسته‌ای داشته‌اند (Perkovich, 2005:2) کشورهای غربی می‌گویند حتی اگر بپذیریم که فعالیتهای هسته‌ای ایران یکسره صلح‌آمیز است هزینه‌های گزاف و خطرات زیست‌محیطی تولید نیروی هسته‌ای یک گزینش نادرست برای کشورهای جهان سوم است، بویژه که ایران دارای ذخایر بزرگ انرژی نیز هست و به این دلایل فعالیتهای ایران پوششی برای تولید جنگ‌افزارهای هسته‌ای به شمار می‌رود! (Zunes, 2005:6) و این موارد را دلیل بی‌اعتمادی به فعالیتهای هسته‌ای ایران و بازداشتن ایران از دستیابی به چرخه کامل سوخت هسته‌ای می‌دانند.
بر این پایه، از دیدگاه آمریکا ایران نباید در پهنه بین‌الملل و منطقه‌ای به موقعیت و اندزاه‌های واقعی خود دست یابد. از این‌رو، مقامات کاخ سفید تلاش کرده‌‌اند کشورهای گوناگون را از همکاری هسته‌ای با ایران بازدارند. آمریکا اقدام به فشار آوردن و تطمیع کشورهایی کرد که گفته می‌شد تجهیزات هسته‌ای به ایران صادر می‌کنند. از جمله این کشورها، روسیه، چین، آرژانتین، اتریش، مولداوی، اوکراین، کره شمالی، جمهوری چک، آفریقای جنوبی، پاکستان بوده‌اند.
ویلیام کوهن وزیر دفاع پیشین آمریکا در 13/5/1998 در سخنانی در کمیته فرعی سنای آمریکا گفت: «آمریکا در نظر دارد از انتقال تکنولوژی هسته‌ای به ایران جلوگیری کند و به پافشاری خود برای انصراف روسیه در انتقال فناوری هسته‌ای به ایران ادامه خواهد داد». در این چارچوب آمریکا تلاش کرد در برابر دادن سهم بیشتری به روسیه در بازار پرسود ماهواره، مسکو را از ادامه همکاری با ایران باز دارد. هر چند فشارهای آمریکا سبب شد تا روسیه قراردادهای نظامی با ایران را پس از سال 1995 تمدید نکند، اما در زمینه هسته‌ای با وجود اینکه از سال 2000 تا 2003 ده شرکت روسی به اتهام همکاری با ایران در زمینه انتقال تکنولوژی هسته‌ای مورد تحریم آمریکا قرار گرفتند اما روسیه بر ادامه همکاری هسته‌ای با ایران تأکید کرد. البته روسیه نیز مانند چین در سالهای گذشته کوشیده است با بهره‌گیری از کارت ایران، امتیازاتی از آمریکا در پهنه بین‌المللی بگیرد. یکی از نقاط ضعف روسیه، مشکلات اقتصادی این کشور است. آمریکایی‌ها نیز کوشیده‌اند در این زمینه‌ بر روسیه فشار آورند. اما روسها حاضر به پذیرش خواسته آمریکا نشده‌اند زیرا همکاری هسته‌ای‌شان با ایران در نیروگاه بوشهر، مانند نیروگاهی است که آمریکاییها برای کره شمالی ساخته‌اند. افزون بر این اگر روسیه قرارداد همکاری هسته‌ای با ایران را کنار می‌گذاشت به اعتبار و حیثیت خود بویژه در منطقه خلیج‌فارس خدشه‌ای سخت وارد می‌کرد و بعنوان شریکی نامطمئن شناخته می‌شد. روسیه در سالهای گذشته کوشیده است حضور خود را در عرصه‌های اقتصادی خاورمیانه گسترش دهد. بر سر هم سیاست روسیه در برابر برنامه هسته‌ای ایران حرکت در میانه دو گزینه ثبات استراتژیک و رقابت استراتژیک بوده است. مسکو ناچار است از یکسو به تعهدات خود در روابط با غرب پایبند باشد و از سوی دیگر به پشتیبانی نسبی از ایران ادامه دهد (مرادی، 3:1385) هر چند روسیه به همه خواسته‌های آمریکا مبنی بر قطع همکاری هسته‌ای با ایران تن نداده، اما کوشیده است نظرات آمریکا را مورد توجه قرار دهد و با به تعویق انداختن راه‌اندازی نیروگاه بوشهر، تهران را وارد به پذیرش بیشتر خواسته‌های کشورهای غربی کند. زیرا به نظر می‌رسد پس از آشکار شدن توان ایران در زمینه غنی‌سازی اورانیوم، روسها تا اندازه‌ای از ایران آزرده شده‌اند. آنان انتظار داشتند ایران همه اطلاعات مربوط به برنامه هسته‌ای خود را به آگاهی روسیه برساند. به بیان دیگر روسها حق خود می‌دانستند که در جریان همه برنامه‌های هسته‌ای ایران باشند.
از اقدامات دیگر آمریکا در پرونده هسته‌ای ایران، فشار آوردن بر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بوده است. همزمان با گسترش همکاریهای فنی و علمی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با ایران به منظور ایمن‌سازی نیروگاههای هسته‌‌ای ایران، فشارهای آمریکا بر این آژانس شدت یافت. آمریکا همواره با تبلیغات گسترده کوشیده است نشان دهد که بازرسیهای آژانس از تأسیسات هسته‌‌ای ایران کافی نیست. دیگر اینکه جهت‌گیریهای آمریکا در برابر برنامه هسته‌ای ایران یکسره در تضاد با گزارش‌های آژانس بوده است. واشنگتن همواره خواهان آن بوده است که گزارشهای آژانس همسو با اهداف و خواسته‌‌های آن باشد و اینکه فرصتی فراهم آید تا کارشناسان آمریکایی نیز در هیأتهای بازرسی حضور یابند.
با وجود این فشارها، برپایه کنوانسیون منع تولید و گسترش جنگ‌افزارهای اتمی، آژانس موظف به همکاری با ایران بوده است اما آمریکا در پی آن بوده که در روند رشد و توسعه ایران اخلال کند. در این چارچوب آمریکا به منظور قطع همکاریهای علمی و فنی آژانس با ایران، کوشیده است با ایجاد محدودیتهای مالی برای آژانس، این نهاد بین‌المللی را به قطع همکاری با ایران وادارد. به همین سبب روزنامه واشنگتن‌ تایمز در گزارش مفصلی با عنوان «پول آمریکا صرف طرحهای هسته‌ای ایران می‌شود»، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را به پشتیبانی مالی از طرحهای هسته‌ای ایران متهم کرد و نوشت: «آژانس با کمک مالی آمریکا، هزینه طرحهای مشکوک اتمی ایران را تأمین می‌کند.» واشنگتن تایمز برپایه گزارش دفتر حسابرسی عمومی آمریکا نوشت: «سازمان بین‌المللی انرژی اتمی از 1995 تا 1999 نزدیک به یک میلیون و 300 هزار دلار به ایران برای تکمیل نیروگاههایش کمک فنی کرده است. از ماه مه 1997 نزدیک به 250 هزار دلار از این بودجه صرف دو طرح (از سه طرح) شده است که این سه طرح عبارت است از: آموزش نیروهای راکتور ایران به منظور حفظ ایمنی سیستم، استقرار مرکزی برای آموزش مدیر و بازرسی برای مجتمع راکتور و ساختن یک مرکز تکنولوژی هسته‌ای برای حمایت عملیاتی از این راکتور.» (Washington Times, 1997).
یک سال و اندی پس از گزارش روزنامه واشنگتن تایمز، مجلس نمایندگان آمریکا در 20 ژوئیه 1999 (29/4/1378) تصمیم گرفت از پرداخت کمکهای آمریکا به برنامه‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که در ایران به ساخت یک نیروگاه هسته‌ای کمک می‌کرد، خودداری کند. برپایه این تصمیم، این کمکها تنها در صورتی پرداخت می‌شد که وزیر امور خارجه آمریکا تأیید می‌کرد این کمکها برای دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای یا دستیابی به تکنولوژی‌های حساس هسته‌ای به کار نخواهد رفت (خلیلی، 83:1383).
در واکنش به اقدام آمریکا، «دیوید کیت» سخنگوی پیشین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در 24/7/1999 اعلام کرد: «تصمیم‌ مجلس نمایندگان آمریکا پایه و اساس منطقی ندارد و به هیچ وجه نمی‌تواند در همکاری آژانس و ایران اثری داشته باشد.» وی به روشنی گفت که این اقدام آمریکا یک تصمیم داخلی است و نمی‌تواند بر سیاستهای کلی آژانس اثری داشته باشد زیرا کشورهای عضو با همکاری صلح‌آمیز این سازمان و ایران موافق هستند.
یکی از عواملی که سبب تشدید فشارهای آمریکا در مورد برنامه هسته‌ای ایران شد گزارش گروهک مجاهدین خلق (منافقین) در سال 2002 در مورد تأسیسات هسته‌ای نطنز و اراک بود. آمریکا با بهره‌برداری از این گزارش کوشید جامعه جهانی را مجاب کند که ادعاهای آنان در مورد برنامه‌های پنهانی ایران در زمینه هسته‌ای درست است. در 14 اوت 2002 نمایندگان سازمان مجاهدین خلق (منافقین در «هتل ویلارد» واشنگتن گزارشی در مورد نیروگاههای اراک و نطنز منتشر کردند. برپایه این گزارش ادعا شد که ایران برای دستیابی به تجهیزات اتمی از شرکتهای پوششی بهره گرفته است. همچنین گفته شد که ایران در 5 سال گذشته با به کارگیری یک شبکه گسترده از شرکتهای تجاری پوششی، تلاش فزاینده خود برای ساخت تجهیزاتی که توان تولید مواد لازم برای ساخت جنگ‌افزارهای هسته‌ای را دارد، پنهان کرده است و دانشمندان روسی و اوکراینی در طرحهای سری اتمی ایران در تأسیسات نطنز و اراک شرکت دارند و مواد لازم از هند و چین تهیه شده است. در این گزارش همچنین ادعا شد که مقامات شرکت کالا الکتریک برای تحویل مواد و تجهیزات مورد نیاز در سال 2001 چند بار به هند سفر کرده‌اند (Washington Post, 2002).
پس از آن شبکه تلویزیونی CNN آمریکا عکسهایی ماهواره‌ای از تأسیسات نطنز و اراک را پخش کرد و چنین وانمود کرد که گویی این دو سایت هسته‌ای را که برای ساخت جنگ‌افزار اتمی برپا شده است، کشف کرده‌اند. دولت و رسانه‌های آمریکایی با بهره‌برداری از این شرایط اعلام کردند که ایران این تأسیسات را از چشم بازرسان آژانس دور نگه داشته بوده است. اما محمد البرادعی مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در مصاحبه با شبکه CNN اعلام کرد: آژانس از وجود تأسیسات مزبور اطلاع کامل داشته است و این، موضوع تازه‌‌ای نیست.
آمریکا با بهره‌برداری از گزارش مجاهدین خلق کوشید تا در نشست سران گروه هشت، شرکت‌کنندگان را مجاب کند که بر ضد ایران موضعی سخت بگیرند. از آن پس شاهد گرایش اروپا به همسویی بیشتر با آمریکا در برابر برنامه هسته‌ای ایران بوده‌ایم.
سپس بوش در سخنان معروف خود در 29 ژانویه 2002 در نشست سالانه کنگره آمریکا، از ایران بعنوان یکی از سه محور شرارت یاد کرد. اعلام رسمی دستیابی ایران به تکنولوژی غنی‌سازی اورانیوم از سوی خاتمی در 20 بهمن 81 (9 فوریه 2003) و تأکید او بر اینکه ایران بر آن است که سوخت هسته‌ای مصرف شده را مورد فرآوری دوباره قرار دهد و به استخراج اورانیوم بپرداز، بی‌درنگ بخش چشمگیری از تبلیغات رسانه‌های بیگانه را به خود اختصاص داد. شورای حکّام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در سپتامبر 2003 قطعنامه‌ای بر ضد ایران صادر کرد و به تهران مهلت داد که تا پایان اکتبر 2003 به گونه مستند ثابت کند که برنامه‌ای برای تولید جنگ‌افزار اتمی و غنی‌سازی اورانیوم ندارد. در آن هنگام، تحرکات آمریکا برای ترغیب کشورهای عضو آژانس بویژه کشورهای اروپایی بر ضد ایران شدت یافت. آمریکا بر اینکه آژانس ایران را ناقض NPT معرفی کند پافشاری می‌کرد. از نظر آمریکا، این نخستین گام در مسیر اعمال تحریمهای احتمالی در مورد ایران ارزیابی شد.
در 9 اوت 2003 سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه انگلیس نامه محرمانه‌ای به تهران فرستادند و آمادگی خود را برای رایزنی در جهت حل و فصل مسائل هسته‌ای ایران اعلام کردند. هدف اساسی آنها این بود که با توجه به تشدید فشارهای آمریکا، تهران را به امضای پروتکل پیوست NPT ترغیب کنند. این در شرایطی بود که مناسبات ایران و اتحادیه اروپا دوران رکود را می‌گذراند. سپس ایران سفر وزیران خارجه آلمان، فرانسه و انگلیس به تهران را پذیرفت. توافق تهران با سه کشور اروپایی در زمینه مسائل هسته‌ای که به بیانیه تهران معروف شد تا اندازه‌ای از تبلیغات گسترده و دامنه‌دار رسانه‌های گروهی غرب و فشارهای آمریکا بر ایران کاست. مقام معظم رهبری در 2/11/2003 در سخنانی هشدار دادند که اگر طرفهای مقابل بویژه کشورهای اروپایی به تعهدات خود عمل نکنند و همراه با آمریکا قصد خدشه‌دار کردن امنیت ملی و محروم ساختن ایران از فناوری هسته‌ای را داشته باشند، ایران تعهدات خود را اجرا نخواهد کرد. آمریکا در برابر اعلام کرد: هر گونه خوداری ایران از همکاری با آژانس بین‌‌المللی انرژی اتمی نگرانی بین‌المللی را در این مورد که تهران چیزی برای پنهان کردن دارد، ژرفتر خواهد ساخت.
بر سر هم واشنگتن توانست در نشستهای بعدی شورای حکّام و نیز نشستها با اتحادیه اروپا، اتحادیه را در برابر برنامه‌‌های هسته‌ای ایران تحریک کند. بر اثر این تلاشها، سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس به تفاهم ضمنی خود با ایران در نشست ایران و اروپا در بروکسل پشت پا زدند و زمینه بحران اعتماد را نیز بر فراز روابط ایران با اتحادیه اروپا و آژانس فراهم آوردند.
ایران و سه کشور اروپایی یاد شده در نشست بروکسل که در سطح کارشناسی بود، به تفاهم ضمنی دست یافتند که در پی تعلیق غنی‌سازی و قطعه‌سازی و مونتاژ از سوی ایران، اروپا نیز در نشست شورای حکّام در جهت بسته شدن پرونده هسته‌ای ایران اقدام و از ارجاع آن به شورای امنیت جلوگیری کند. اما اروپاییها نه تنها به این تفاهم پایبند نماندند بلکه همسو با آمریکا، بانی قطعنامه‌ای بر ضد ایران شدند. تهران نیز اعلام کرد که تفاهم بروکسل دیگر وجود خارجی ندارد و شرایط به شرایط پیش از 26 فوریه 2003 (اسفند سال 1381) باز می‌گردد و ایران غنی‌سازی اورانیوم، قطعه‌سازی و مونتاژ دستگاه سانتریفوژ را از سر می‌گیرد. اعلام مواضع تهران سبب نزدیکتر شدن اروپا و آمریکا در برابر ایران شد، و روند کاهش تعاملات ایران و اروپا سرعت بیشتری به خود گرفت (خلیلی، 90:1383-89). محمد البرادعی نیز با دادن گزارش دو پهلو و متناقض در مورد برنامه هسته‌ای ایران، فضای رسانه‌ای و تبلیغاتی غرب بر ضد ایران را بسیج کرده بود. رایزنیهای گسترده آمریکا، گزارشهای البرادعی و همسویی آمریکا و اروپا که هدفمند به نظر می‌رسید، سبب باز ماندن پرونده هسته‌ای ایران شد. بدین‌سان قطعنامه‌های آژانس ناشی از نفوذ و رایزنیهای آمریکا در شورای حکّام و اثرپذیری البرادعی از سیاستهای کاخ سفید بود.
هدف آمریکا از وارد کردن فشارها این بوده است که دانش هسته‌ای در خاورمیانه تنها در اختیار و انحصار اسرائیل باشد و هیچ یک از کشورهای عربی و اسلامی به آن دست نیابند زیرا آن را برای امنیت اسرائیل خطرناک می‌داند. جنگ روانی نیز ابزاری است که آمریکا برای تحمیل خواسته‌های خود به دیگر کشورها از آن سود می‌برد. ایجاد جو تشنج در خاورمیانه با دامن زدن به نگرانی کاذب از حرکت ایران به سوی اتمی شدن، فرآیندی است که هدف آن بیشتر کشاندن اعراب به پای میز عقد قراردادهای سنگین خرید جنگ‌افزار است.
هر چند آمریکا در سالهای گذشته در مجاب کردن اعضای شورای حکّام برای ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت ناکام بود اما واشنگتن در سال گذشته فشار خود بر ایران را برای دست کشیدن کامل از فعالیتهای هسته‌ای تشدید کرد و سرانجام با فشار آوردن بر اروپا دیگر کشورهای عضو آژانس موفق به فرستادن گزارش پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت شد. با وجود این می‌توان نشانه‌هایی از محدودیت استراتژیک آمریکا در رویارویی با ایران دید. امروزه، قدرتهای بزرگ هر اندازه توانایی نظامی و استراتژیک داشته باشند، نخواهند توانست همه اهداف خود را تحقق بخشند زیرا محدودیتهای سیاسی و امنیتی برای همه کشورها وجود دارد. آمریکا نیز نمی‌تواند از موقع بین‌المللی خود برای مجاب ساختن دیگر قدرتهای بزرگ بهره‌برداری کند (متقی، 3:1385).
به نظر می‌رسد که هدف سیاست آمریکا در برابر فعالیت‌های هسته‌ای ایران امروزه بیش از هر چیز ایجاد جبهه مشترک در جامعه جهانی و همراه کردن چین و روسیه با خود، و نیز فلج کردن ابتکار روسیه در این زمینه است. واشنگتن در پی این هدف با نگاه به تجربه عراق می‌کوشد از یکسو خود را از اتهام یکجانبه‌گرایی تبرئه کند و از سوی دیگر می‌کوشد برای برخورد با دولتهایی که در جبهه مخالف واشنگتن قرار دارند به توافقی جهانی دست یابد اما آمریکا برای حل بحران هسته‌ای ایران چاره‌ای جز روی‌ آوردن به گفتگو ندارد. رابرت هانتر پژوهشگر ارشد مؤسسه رند و سفیر آمریکا در ناتو در سالهای 98 - 1993 نیز پس از بررسی راههای گوناگون برخورد آمریکا با ایران مانند عملیات نظامی، پشتیبانی از گروههای مخالف، تهدید منافع ایران در خلیج‌فارس و... سرانجام به این باور رسید که راه برخورد با ایران، گفتگوی آمریکا با این کشور است (Hunter, 2004:2-3).
3. سیاستهای اروپا در برابر پرونده هسته‌ای ایران
اتحادیه اروپا یکی از سه بازیگر مهم در معادلات هسته‌ای ایران است. جمهوری اسلامی ایران نیز نظر به اهمیت و جایگاه اتحادیه اروپا در نظام بین‌الملل، نوع نگاه این اتحادیه به تحولات جهانی پس از فروپاشی بلوک شرق بویژه پس از 11 سپتامبر و با توجه به روند رو به گسترش روابط خود با این اتحادیه و نقشی که اتحادیه اروپا می‌تواند در برابر فشارهای آمریکا بازی کند، کوشید تا از توان اروپا بویژه مهمترین اعضای اتحادیه اروپا یعنی فرانسه، آلمان و انگلیس برای پیشبرد اهداف و منافع خود در زمینه مسئله هسته‌ای بهره‌برداری کند. رفتار و مواضع اروپا تاکنون فراز و نشیبهای بسیاری داشته است و بر سر هم در برابر فعالیتهای هسته‌ای ایران دو دوره را پشت سر گذاشته است:
دوره نخست زیر تأثیر روابط اتحادیه اروپا و ایران در سالهای پس از 1991 بوده است. در دهه 90 اروپایی‌ها نسبت به فعالیتهای هسته‌ای ایران حساسیت داشتند اما آن را عادی می‌شمردند. عادی بودن وضع هسته‌ای ایران نیز بیشتر ناشی از گزارشهایی بود که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌داد. اروپایی‌ها نیز با توجه به نظارت آژانس، زیر تاثیر آمریکایی‌ها قرار نمی‌گرفتند. گفتنی است که گزارشهای «سیا» در دهه 90 در زمینه فعالیتهای هسته‌ای ایران به کنگره آمریکا که بازتاب بیرونی نیز داشت نتوانست اروپایی‌ها را مجاب کند که برنامه هسته‌ای ایران از چارچوب مقررات آژانس و صلح‌آمیز بودن بیرون رفته است.
با این حال، فعالیتهای هسته‌ای ایران بعنوان یک موضوع محوری همواره در گفتگوهای موسوم به انتقادی، سازنده و جامع مطرح بوده است. اتحادیه اروپا در گفتگوهای انتقادی و سازنده همراه با ابراز نگرانی از برنامه‌های هسته‌ای ایران، تلاش می‌کرد ایران را به امضاء و اجرای پیمانها و رژیمهای امنیتی و خلع سلاح بین‌المللی تشویق و ترغیب کند (دهقانی‌ فیروز‌آبادی، 1384: 52).
در این گفتگوها اروپا می‌کوشید برنامه‌های هسته‌ای ایران در هماهنگی کامل با الزامات نهادها و رژیمهای بین‌المللی مانند NPT و امضای پیمانهایی مانند CWC, CTBT و... در کاهش نگرانی‌ها مؤثر بود و از همین‌رو در گفتگوهای فراگیر، حساسیتها در زمینه برنامه‌های هسته‌ای کمتر و مباحث بیشتر متوجه اهداف اقتصادی بود.
دوره دوم مواضع و رفتار اروپایی‌ها نسبت به برنامه‌های هسته‌ای ایران از 11 سپتامبر بویژه در آستانه یورش آمریکا به عراق آغاز شد. در این دوره شاهد حساس شدن اروپا به فعالیتهای هسته‌ای ایران هستیم. علت اصلی حساسیت ویژه اروپا، اقدامات و تحریکات آمریکایی‌ها بوده است.
در واقع می‌توان گفت که سیاست اروپا و آمریکا برپایه دو نقش تعریف می‌شود: نقش ملی و نقش بین‌المللی ـ جهانی. سیاست اروپا و آمریکا در برابر مسائل اقتصادی ـ فرهنگی برپایه نقش ملی و سیاستشان در برابر مسائل سیاسی ـ امنیتی برپایه نقش بین‌المللی ـ جهانی تعریف می‌شود. اروپا و آمریکا در ایفای نقش بین‌المللی ـ جهانی خود مسئولیت مشترک دارند (روندی که رفته‌رفته شکل گرفته و به‌ گونه‌ای به اداره امور بین‌الملل پیوند می‌یابد) و از این‌رو مسئولیت مشترک، آنها را به در پیش گرفتن مواضع مشترک وا می‌دارد (هر چند ممکن است در زمینه ابزارها و شیوه‌ها اختلاف‌نظر باشد)؛ در همان حال این دو در اجرای نقش ملی خود مسئولیتی متفاوت دارند و ممکن است مواضع آنها نینز ناهمسو باشد (شفیعی، 3:1383). پس هر اندازه موضوعات بین‌المللی به گستره‌های امنیتی نزدیکتر شود رفتار اروپا نیز نسبت به آن حساستر و با سیاستهای آمریکا هماهنگتر می‌شود. در واقع تبلیغات پردامنه آمریکا بر ضد ایران، بزرگ‌نمایی سایت نطنز و اراک و پروژه غنی‌سازی اورانیوم و یک رشته تحریکات دیپلماتیک و عملیات روانی سبب شد که جمهوری اسلامی ایران در گسترده امنیتی اروپا قرار گیرد. نشست اویان (فرانسه) که با شرکت سران هشت کشور صنعتی (گروه 8) در 1 ژوئن 2003 گشایش یافت متأثر از تحریکات دیپلماتیک آمریکا و نقطه آغاز مواضع تازه اروپا بود. اعضای گروه 8 با توجه به دیپلماسی بوش در این نشست به این باور رسیدند که مقررات نظارت NPT در زمینه برنامه‌های هسته‌ای ایران کافی نیست و باید فشار بیشتری بر ایران وارد شود. در همین زمینه در پایان گفتگوها در روز دوم نشست، سران 8 کشور اعلام کردند که سخت نگران فعالیتهای اتمی ایران هستند (http//www.nytimes.com,2003).
سفر دوره‌ای بوش به کشورهای اروپایی در ژوئن 2003 نیز که موضوع هسته‌ای ایران یکی از محورهای اصلی گفتگوهای او با رهبران اروپایی بود، در تغییر نگاه اروپایی‌ها اثر چشمگیری داشت. با توجه به این زمینه‌ها گزارش البرادعی به شورای حکّام آژانس در 19-16 ژوئن 2003 تردید‌ها در زمینه برنامه هسته‌ای ایران را بیشتر کرد. او در این نشست گفت که شواهد نشان می‌دهد که ایران نتوانسته است گزارش دقیقی از مواد هسته‌ای و فعالیت‌هایش به دست دهد.
پس از این گزارش، فشارهای اتحادیه اروپا بر ایران به گونه‌ای بی‌سابقه افزایش یافت. وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا در نشست لوکزامبورگ در 16 ژوئن 2003 در بیانیه‌‌ای از ایران خواستند بی‌قید و شرط پروتل پیوست را امضا کند. زبان بیانیه این نشست تهدید‌آمیز بود و در آن آمده بود چنانچه تلاشهای دیپلماتیک بی‌اثر بماند و بازرسان از انجام وظایفشان ناتوان باشند اقدامات جبری می‌تواند مورد توجه قرار گیرد.
وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا بار دیگر در نشست بروکسل در 21/7/2003 با انتقاد از برنامه‌های هسته‌ای ایران بر نظارتهای گسترده آژانس روی فعالیتهای هسته‌ای ایران تأکید کردند.
بنابراین مهمترین خواسته اروپا در آن هنگام امضاء و اجرای بی‌قید و شرط پروتکل پیوست بود. در همین راستا جک استراو وزیر خارجه انگلیس و خاویر سولانا برای مجاب ساختن ایران راهی تهران شدند. سولانا در مصاحبه مطبوعاتی گفت که اگر ایران پروتکل پیوست را امضا نکند اخبار بدی برای این کشور و نیز برای اتحادیه اروپا خواهد داشت.
در چنین شرایطی آمریکاییها موضوع فرستادن پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل را در دستور کار خود قرار دادند. در این راستا حجم تبلیغات آمریکا بر ضد ایران به گونه‌ای بی‌سابقه افزایش یافت آنچنان که بیشتر تحلیل‌گران این حرکت آمریکا را «عراقیزه کردن» ایران برشمردند. به نظر می‌رسد طرح ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و حجم اظهارنظرهای مقامات آمریکایی در این زمینه، سه کشور اروپایی را وادار کرده باشد تا نامه‌ای در آگوست 2003 به رئیس‌جمهوری ایران در زمینه پیامدهای امضا نکردن پروتکل پیوست و آثار و نتایج پذیرش آن بنویسند.
به گفته بی‌.بی‌.سی منابع دیپلماتیک به این خبرگزاری گفته بودند که این نامه در آن هنگام سبب نگرانی آمریکا شده است چون آمریکا بر آن بوده که ایران بی هر گونه شرطی پروتکل را امضا کند.
در واقع اروپایی‌ها در دو وضع متباین قرار گرفته بودند؛ از یک سو به سخت‌گیری، یا فشار آوردن متوازن بر ایران برای تن دادن به نظارت بیشتر با امضاء و اجرای پروتکل پیوست و شفاف شدن پرونده هسته‌ای ایران نظر داشتند و از سوی دیگر نمی‌خواستند پرونده ایران به شورای امنیت فرستاده شود زیرا به باور اروپا، بیرون رفتن پرونده از آژانس همچون بیرون رفتن موضوع از «مدیریت اروپایی» و‌ آغاز عملکرد یکجانبه آمریکا برای کامل کردن پروژه خاورمیانه یکپارچه بود. از این‌رو از دید تحلیلگران سیاسی، سختگیریهای اروپایی نشانه نزدیک شدن دیدگاههای اتحادیه و ایالات متحده آمریکا به هم و از سوی دیگر، تلاش اروپا برای ارجاع نشدن پرونده به شورای امنیت نشانه اختلاف‌نظر دو سوی آتلانتیک شمرده شد.
بیانیه شدید شورای حکّام در نشست سپتامبر 2003 (شهریور 82) و ارجاع نشدن پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل و بیانیه وزیران خارجه اتحادیه اروپا که با تعیین مهلت برای پذیرش پروتکل پیوست و دیگر امور همراه بود بیانگر دو رویکرد گوناگون اروپا بود؛ یعنی یعنی اروپایی‌ها با اینکه از ایران برای امضا نکردن پروتکل و دیگر قضایا سخت ناراحت بودند حاضر نشدند پرونده به شورای امنیت برود. از سوی دیگر چون نسبت به ایران هسته‌ای احساس خطر داشتند در صدور این بیانیه‌ها تلاش جدی کردند. (باقری، 113:1383).
گزینش راه حل سوم از سوی ایران یعنی فراخوانی سه کشور اروپایی که بیش از آن نامه‌ای برای ایران فرستاده بودند، سبب شد که اروپایی‌ها به تکیه‌گاه اصلی برای برون‌رفت از چالش هسته‌ای ایران تبدیل شوند. اعلام امضای پروتکل پیوست از سوی ایران در 21 اکتبر 2003 مواضع اروپایی‌ها را تا اندازه‌ای ملایم کرد،‌ هر چند همچنان به پاره‌ای از انتقادات خود از برنامه‌های هسته‌ای ایران ادامه دادند.
وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا در 18 نوامبر 2003 در نشست بروکسل با انتشار بیانیه‌ای از تعهد ایران به بیانیه تهران استقبال کردند. پذیرش امضاء و اجرای پروتکل پیوست از سوی ایران و تعلیق غنی‌سازی برای اروپایی‌ها یک پیروزی شمرده شد. این موضوع، اتحادیه اروپا را بیش از گذشته مصمم ساخت که استراتژی «فشار متوازن» و «دیپلماسی‌» می‌‌تواند بحرانهای بین‌المللی مانند مسئله هسته‌ای ایران را حل کند. اروپایی‌ها در نشست شورای حکّام آژانس در نوامبر 2003 کوشیدند بیانیه ملایمتری در مورد ایران صادر شود.
اینکه چرا اروپایی‌ها با توجه به بیانیه سعد‌آباد حاضر نشدند پرونده ایران را از حالت ویژه در شورای حکّام بیرن آوردند، دلایل گوناگون دارد:
مهمترین سبب آن بود که اروپایی‌ها پذیرش پروتکل پیوست از سوی ایران و تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی اورانیوم را گام نخست می‌شمردند. همچنان که سولانا گفته بود، اروپا نمی‌خواست ایران اسلامی به یک ایران هسته‌ای تبدیل شود، هر چند مقامات اروپایی بارها اعلام کردند که در صورت توقّف غنی‌سازی از سوی ایران آنها تکنولوژی هسته‌ای صلح‌آمیز به ایران خواهند برد. این نکته در بیانیه تهران نیز مورد تأکید وزیران سه کشور اروپایی قرار گرفته بود. در واقع ته ذهن اروپایی‌ها این است که چرخه سوخت هسته‌ای که ایران در پی تکمیل آن است می‌تواند ایران را قادر به تولید سلاحهای اتمی کند و تعهدی که اروپایی‌ها در نشست خود با ایران در فوریه 2004 مبنی بر گسترش تعلیق غنی‌سازی اورانیوم از ایران گرفتند، نشانه همین نکته بود.
دومین عامل،‌ تحرکات فزاینده آمریکاییها و باز کردن پرونده‌های تازه در زمینه برنامه‌های هسته‌ای ایران برای مردد کردن هر چه بیشتر اروپایی‌ها بود، بویژه پس از ماه نوامبر و در آستانه نشست اسفند 1382 شورای حکّام، آمریکاییها با بزرگ‌نمایی موضوع سانتریفیوژهای P2 توانستند اروپاییها را ـ که در بهمن‌ماه، قول بسته شده پرونده هسته‌ای ایران را در فروردین 1383 داده بودند ـ متأثر سازند و بدین‌سان نه ‌تنها پرونده ایران بسته نشد بلکه بیانیه شدیدی در مورد ایران صادر شد.
سومین عامل، چگونگی گزارشهایی است که جمهوری‌ اسلامی ایران به شورای حکّام داده بود. کامل نبودن گزارشها به افزایش تردید اروپاییها انجامید.
چهارمین نکته مربوط به قاعده بازی بود که اروپاییها برگزیده بودند. اروپاییها برپایه قاعده با حاصل جمع متغیر می‌خواستند نه آمریکاییها برنده باشند و پرونده به شورای امنیت فرستاده شود، نه جمهوری اسلامی با بسته شدن پرونده هسته‌ای به یک ایران هسته‌ای تبدیل گردد.
پنجمین عامل این بود که اروپاییها روند موجود را مثبت ارزیابی می‌کردند و بر این باور بودند که راهی که آنها و آژانس در مورد ایران رفته‌اند آثار مثبتی به بار آورده و هر چند این حرکت کند و ناتمام بوده ولی بهتر از این بوده است که پرونده به شورای امنیت فرستاده شود و این روند پیامدهای نامشخص داشته باشد. این پیامدها را البرادعی در سفر خود به رژیم صهیونیستی و در پاسخ به پرسش یک خبرنگار آشکار ساخخت. او با تأکید اعلام کرد ما نمی‌خواهیم با ارجاع پرونده به شورای امنیت، کره شمالی دیگری داشته باشیم (باقری، 115:1385).
اما همچنان که پیش از این نیز گفته شد، نه ‌تنها اروپا به تعهدات خود در برابر ایران عمل نکرد بلکه زیر فشار آمریکا هر روز انتظارات خود از ایران افزایش داد و خواستار تعلیق دائم غنی‌سازی اورانیوم از سوی ایران شد. در واقع ایران هیچ حاصلی از گفتگوهای خود با اروپا نمی‌دید و نمی‌توانست سناریوی اروپاییِ «ادامه یافتن مذاکره در برابر ادامه یافتن تعلیق» را بپذیرد، با به راه انداختن مرکز تحقیقاتی UCF اصفهان بخشی از فعالیت مراکز خود را از تعلیق بیرون آورد، اما همچنان راه گفتگو را باز نگهداشت. اروپا که این کار را برخلاف تعهدات ایران در برابر اروپا می‌دانست واکنش تندی نشان داد و با اعلام اینکه گفتگوهای ایران و اروپا به بن‌بست رسیده است، خواستار نشست ویژه شورای حکام شد. در این نشست در فوریه 2006 با وجود مخالفت کشورهای گروه غیر متعهد، گزارش پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت فرستاده شد و ایران نیز که پیشتر هشدار داده بود در صورت ارجاع پرونده یا حتی گزارش آن به شورای امنیت همه همکاریهای داوطلبانه خود را با آژانس پایان خواهد داد، به این گفته خود عمل کرد و با دستور رئیس‌جمهوری پایان همکاریهای اختیاری خود با آژانس را اعلام کرد. در 29 مارس 2006 نیز شورای امنیت سازمان ملل متحد به اتفاق آراء بیانیه‌ای غیر الزام‌آور تصویب کرد و از ایران خواست که از غنی‌سازی اورانیوم دست بردارد و از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز درخواست کرد در مدت 30 روز در مورد همکاری ایران با آژانس گزارش دهد (روز شمار پرونده ایران، 3:1385). با همه این فشارها، جمهوری اسلامی همچنان بر حق مسلم ایران در کاربرد صلح‌آمیز انرژی هسته‌ای تأکید دارد. اعلام مشوقهای اخیر را می‌توان به گونه‌ای پسرفت اتحادیه اروپا از مواضع پیشین خود در برابر حقوق مسلم کشورمان ارزیابی کرد و این، مرهون پافشاری دست‌‌اندرکاران و شهروندان بر حقوق مسلم ایران بوده است.
4. مواضع اروپا و آمریکا در برابر برنامه‌های هسته‌ای ایران
1ـ مورد اختلاف‌نظر:

در زمینه مواضع اروپا و آمریکا درباره برنامه‌های هسته‌ای ایران باید گفت که آمریکا ادعا می‌کند که هر گونه بهره‌مندی ایران از انرژی هسته‌ای خطری برای صلح و امنیت بین‌المللی و منطقه‌ای است در حالی که اروپا با پذیرش حق ایران برای کاربرد صلح‌آمیز تکنولوژی هسته‌ای، بر این باور بوده که رفتار ایران را می‌توان با روشهای مسالمت‌آمیز دگرگون کرد و نیازی به کاربرد زور نیست. اتحادیه اروپا با حفظ موضع جداگانه در برابر آمریکا، خواهان حل و فصل تنش میان ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از راه گفت‌وگو و به روش مسالمت‌آمیز بوده، ولی آمریکا سیاست برخورد مستقیم، خشن و سخت در برابر تهران را کاراتر می‌داند.
آمریکا خواهان برخورد با برنامه‌های هسته‌ای ایران از راه ارجاع موضوع به شورای امنیت سازمان ملل متحد است در حالی که اروپا مخالف این امر بوده است. شاید هم اروپایی‌ها اقدام در چارچوب شورای امنیت و برقراری تحریمها را در سیاستهایشان منظور کرده باشند ولی می‌گویند اگر سرانجام ایران همکاری نشان ندهد، موضوع به شورای امنیت سپرده شود. از دید اروپایی‌ها آنچه مهم است «تهدید به استفاده از تحریم و یا شورای امنیت است نه اعمال آن.» (زهرانی، 505:1385). اروپا معتقد است که با دوری جستن از سیاست‌های سخت و با اولویت‌دهی به ابزارهای اقتصادی بهتر می‌توان بر فرآیند تصمیم‌گیری در ایران اثر گذاشت و تهران را با توسل به سیاست نرم به بازنگری در فعالیت‌های هسته‌ای خود وادار کرد. از این‌رو اروپا کوشیده است گفت‌وگوهای اقتصادی و فراگیر خود با ایران را ادامه دهد. بیانیه سعد‌آباد و توافقنامه پاریس میان ایران و اروپا، نشان‌دهنده‌ این راهکار و رویکرد اروپایی‌ در برابر رهیافت قهر‌آمیز آمریکا بوده است. در واقع اتحادیه اروپا در زمینه فعالیتها و برنامه‌های هسته‌ای ایران هدفهایی را پیگیری می‌کند که آفریننده فرصتها و نیز محدودیتهایی برای جمهوری اسلامی در این پهنه است.
اتحادیه اروپا شش هدف را از گفتگوهای هسته‌ای با ایران در نظر دارد:
نخست، جلوگیری از گرایش فعالیتها و برنامه هسته‌ای ایران به سوی تولید جنگ‌افزارهای هسته‌ای از راه گرفتن تضمینهای عینی و قابل وارسی. اتحادیه اروپا نیز همانند آمریکا بر آن است که به هیچ‌رو نباید گذاشت ایران به جنگ‌‌افزارهای هسته‌ای دست یابد. حتی نگرانیهای امنیتی اروپا از یک ایران هسته‌ای از آمریکا بیشتر است، زیرا در درازمدت نیز با احتمال عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا، ایران هسته‌ای در هم مرزی با اروپا، مشکل اروپا را بیشتر خواهد کرد. بنابراین، به اعتباری، مسأله هسته‌ای ایران یک موضوع اروپایی است، گذشته از اینکه واشنگتن چه بگوید.
در واقع اروپا بیشتر روش گام به گام را در نظر دارد. از دید اروپاییان آمریکا باید وارد این روند شود چون «پلیس خوب» و «پلیس بد» دارای تنگناهای مربوط به خویش است. تنها راهکار برای تغییر سیاستهای ایران این است که آمریکا هم کمی امتیاز برای ایران در نظر بگیرد و اروپا فشار بیشتری وارد کند. آمیزه‌ای از فشار اروپا و امتیاز آمریکا می‌تواند تغییردهنده رفتار ایران باشد (زهرانی، 505:1383).
هدف دوم اروپا از پافشاری بر حل مسالمت‌آمیز بحران هسته‌ای ایران، جلوگیری از اوج‌گیری این بحران و تبدیل شدن آن به یک جنگ تمام عیار در دو منطقه راهبردی خلیج‌فارس و خاورمیانه است. بسیاری از تحلیل‌گران در رشته روابط بین‌الملل بر این باورند که بزرگترین بازنده در جنگهای اول و دوم آمریکا با عراق، اروپا بوده است؛ زیرا از یک سو اروپاییان (بویژه فرانسه و انگلیس) که بازیگران سنتی در این منطقه حساس بوده‌اند، با نظامی شدن روابط درون‌ منطقه‌ای ناشی از حضور و دخالت نظامی آمریکا، نقش حاشیه‌ای پیدا کرده‌اند و مهمترین منبع انرژی جهان در دست آمریکا قرار گرفته است در حالی که اتحادیه اروپا بزرگترین واردکننده انرژی از این منطقه است. پس منافع اقتصادی، سیاسی و راهبردی اروپا ایجاب می‌کند که اتحادیه اروپا از یک درگیری نظامی دیگری که اثرگذاری اروپا در منطقه را به کمترین اندازه می‌رساند، جلوگیری کند.
هدف سوم، حفظ حضور اروپا و نقش مؤثر و پویای آن در منطقه خلیج‌فارس و خاورمیانه است. چنان که گفته شد، پس از اقدام نظامی آمریکا بر ضد عراق و اشغال آن کشور، حضور و نفوذ اتحادیه اروپا در منطقه خلیج‌فارس کاهش یافته است. پس اتحادیه اروپا بر آن است که بار دیگر جایگاه تازه‌ای در این منطقه برای خود فراهم آورد. اتحادیه اروپا نه‌تنها نتوانسته است به‌ گونه یکپارچه در بحران عراق وارد شود بلکه در بحران فلسطین نیز همواره در سایه آمریکا نقش حاشیه‌ای داشته است. همکاری اتحادیه اروپا با ایران می‌تواند به نقش‌آفرینی و پویایی اتحادیه اروپا در منطقه خلیج‌فارس و خاورمیانه کمک کند.
هدف چهارم اروپا، جلب اعتماد و همکاری ایران است. اتحادیه اروپا برای حضور در منطقه نیاز به شریک و همکار مطمئن و نیرومند منطقه‌ای دارد. ایران همچون یک بازیگر بزرگ و نیرومند منطقه‌‌ای، بهترین و دلخواه‌ترین گزینه برای اروپاست؛ زیرا همه شاخصها و ویژگیهای یک شریک باثبات و با نفوذ را برای اروپا دارد. از دید اقتصادی، ایران بازاری گسترده و بزرگ است که گنجایش لازم را برای داد و ستد اقتصادی ـ تجاری سرمایه‌گذاری دارد، بویژه که دست رقیب بزرگی چون آمریکا نیز از این بازار کوتاه است. از دید سیاسی نیز آمریکا زمینه همکاری بیشتر ایران و اروپا را فراهم می‌آورد؛ البته چنانچه روابط ایران و آمریکا وارد فاز امنیتی و نظامی نشود.
هدف پنجم، اثبات نقش و توانایی اروپا در مدیریت و حل و فصل صلح‌آمیز بحرانهای بین‌المللی است. بحران هسته‌ای ایران، فرصت بسیار مناسبی برای اروپا فراهم می‌آورد تا توانایی خود را در مدیریت یک بحران امنیتی - سیاسی به گونه صلح‌آمیز و بی‌توسل به نیروی نظامی به نمایش گذارد.
اتحادیه اروپا از دهه هفتاد میلادی بر آن بوده است تا همچون بازیگری جدا از آمریکا در نظام بین‌الملل نقش‌آفرینی کند. این انگیزه‌ و آرمان بویژه پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شدت یافته است. پایان نظام دو قطبی برای اتحادیه اروپا به معنای فراهم آمدن فرصت و زمینه‌های لازم برای بازیگری بیشتر است که در ساختار پرفشار جنگ سرد در تنگنا واقع شده بود.
اما این پندار و برداشت‌ اروپایی‌، در بحرانهایی که پس از جنگ سرد، بویژه در یوگسلاوی رخ داد به واقعیت نپیوست زیرا اتحادیه اروپا نتوانست نقش مهم و تعیین‌کننده‌ای در مدیریت آنها بازی کند. رفتار مأیوس‌کننده اتحادیه اروپا در بحران عراق و بحران هسته‌ای ایران، به روشنی گویای آن بوده است که با وجود تلاشهای بسیار که برای افزایش توان مدیریت بحران شده، اروپا هنوز راهی دراز در پیش دارد تا به گونه‌ یک بازیگر پویا در بحرانهای بین‌المللی درآید. بر این پایه، توانایی اتحادیه اروپا در مدیریت بحران و نقش‌آفرینی آن در درگیریهای بین‌المللی مورد تردید قرار گرفته است (دهقانی‌ فیروز‌آبادی، 67:1384).
اروپا برخلاف آمریکا بر این باور است که ایران بعنوان عامل ثبات در منطقه و بازیگری مهم در معادلات منطقه‌ای شایسته تعاملی سودمند است. بنابراین به جای سیاست آمریکایی کاربرد نیروی پیشگیرانه، بر ابزارهای سیاسی و تلاشهای دیپلماتیک برای مجاب ساختن تهران به اعتماد‌سازی از رهگذر همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و روشن کردن برنامه‌های هسته‌ای خود تأکید می‌ورزد. (دهشیری، 87:1383).
2ـ موارد همسویی:
با وجود اختلاف‌نظر اروپا و آمریکا بر سر برنامه هسته‌ای ایران، این دو بازیگر برای جلوگیری از دستیابی ایران به جنگ افزارهای هسته‌ای با یکدیگر همسویند. دو قدرت بر ضرورت فشار آوردن بر ایران برای توقف برنامه‌های هسته‌ای، پایان دادن به هر گونه غنی‌سازی یا پردازش دوباره اورانیوم، رعایت توافقنامه تهران و نیز پیمان منع گسترش جنگ‌‌افزارهای هسته‌ای (NPT) بعنوان اقدامی به سود جامعه بین‌المللی و شفاف‌سازی سیاستهای هسته‌ای ایران بویژه ضرورت بازنگری در رآکتورهای تحقیقاتی، پروژه آب سنگین اراک، ابهام‌زدایی در مورد قطعات دستگاه سانتریفیوژ P-2 و نیز آلودگی 36 درصدی قطعات تأکید دارند. از این رو در زمینه فشار آوردن به ایران در شورای حکام آژانس بین‌الملی انرژی اتمی و مخالفت با عملکرد هسته‌ای ایران که آن را غیر شفاف می‌دانند، مواضع اروپا و آمریکا همسو بوده است. (دهشیری، 82:1383).
پس از اینکه اروپا زیر فشار آمریکا به تعهدات خود در برابر ایران عمل نکرد و از این‌رو ایران بخشی از فعالیت‌های علمی خود را از سر گرفت، شاهد آن بودیم که اروپا در فرستادن گزارش پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت با آمریکا همراهی کرد و سپس برای صدور قطعنامه شدیدی بر ضد ایران تلاش کرد که با مخالفت روسیه و چین در برابر این قطعنامه تنها موفق به صدور بیانیه‌ای در شورای امنیت بر ضد ایران شدند. پس باید به این نکته توجه کرد که آمریکا و اروپا، در کاربرد زور (تحریم ـ برخورد نظامی) بر ضد ایران بعنوان واپسین راهکار، هم نظرند.
5. واقعیتها و فرصتهای ایران برای رویارویی با بحران هسته‌ای
پس از شکاف افتادن میان اروپا و آمریکا در جریان لشگرکشی آمریکا به عراق،‌ دو سوی آتلانتیک درصدد برآمده‌اند تا به گونه‌ای این شکاف را پر کنند و پرونده هسته‌ای ایران برای آمریکا و اروپا فرصتی در این زمینه به شمار می‌آید. اروپا در پی آن است که با سروسامان دادن به پرونده هسته‌ای ایران شکاف میان اروپا و آمریکا را ترمیم کند و از این‌رو نه ‌تنها نمی‌خواهد اختلافی با آمریکا پیدا کند بلکه در تلاش است که یاد اختلاف‌نظر در عراق را از ذهن آمریکاییان بزداید (موسوی، 3:1384).
از نکات جالبی که در ایران به آن توجه جدی نشده این است که اروپا و آمریکا در برابر ایران با یکدیگر اختلاف‌نظر بنیادی ندارند بلکه نگرش آنها به مسائل ایران متفاوت است؛ بدین‌ معنا که از دید آمریکا تنها با فشار شدید و ایجاد محدودیت می‌توان دولت ایران را وادار به تغییر رفتار کرد اما اروپاییان بر این باورند که تنها با گفت‌وگو می‌توان تهران را ترغیب به تغییر رفتار، بویژه در سیاست خارجی کرد (خلیلی، 90:1383). با توجه به این نکته مهم از سوی تصمیم‌گیران و صاحبنظران کشورمان لازم است و نباید انتظار داشته باشند که اروپا بر سر پرونده هسته‌ای ایران به ستیز با آمریکا برخیزد. پذیرش این واقعیت نیازمند آن است که در گفتمانهای سیاسی به جای دعوت از اروپا برای جدا شدن از آمریکا و نشان دادن استقلال عمل، از اروپا بخواهند به شیوه‌ای آمریکا را برانگیزاند تا گفت‌وگو را بعنوان بهترین شیوه حل مسئله هسته‌ای ایران بپذیرد.
اروپا برای آینده همگرایی خود و روابط فراآتلانتیکی نیازمند آن است که مسائل هسته‌ای ایران را چنان حل و فصل کند که در درجه نخست در صحنه بین‌المللی واقعیتی به نام «سیاست خارجی اروپایی» به رسمیت شناخته شود و در درجه دوم، ویژگی سیاست خارجی مستقل اروپایی ستیز با سیاست خارجی آمریکا نباشد بلکه مکمل آن شمرده شود.
برپایه شواهد موجود اروپا در رویکرد خود به پرونده هسته‌ای ایران بدبینانه‌ترین گزینه را مبنای تحلیل و حرکت خود قرار داده است. در این گزینه اروپا تلاش ایران برای دسترسی به تکنولوژی هسته‌ای را پوششی برای دستیابی به جنگ‌‌افزار هسته‌ای می‌داند و وظیفه خود را جلوگیری از دستیابی ایران به این جنگ‌‌افزار تعریف می‌کند. توجه به نگاه اروپایی‌ به مسائل هسته‌ای ایران در بررسی روند گفت‌وگوهای ایران و اروپا اهمیت ویژه دارد زیرا هنگامی که اروپا بنیان فکری خود را بر جلوگیری از دست‌یابی ایران به جنگ‌افزار هسته‌ای قرار دهد طبیعی است با مذاکره‌کننده‌ای که در پی تکنولوژی هسته‌ای است، حتی در زمینه مفاهیم مشترک برداشتهای متفاوت و متضاد داشته باشد.
بر سر هم، در دوره کوتاهی که از برکناری صدام‌ حسین در عراق آغاز می‌شود تا امروز،‌ اروپا و آمریکا به سرعت اختلافات خود در برابر ایران را کنار گذاشته و سیاستهایی همسو در پیش گرفته‌اند. اتحادیه اروپا نیز، اینک گسترش مناسبات خود با ایران را در گرو رعایت حقوق‌بشر، تعلیق همه فعالیتهای هسته‌ای، امضای پروتکل پیوست NPT در مورد بازرسیهای سرزده از تأسیسات اتمی، پشتیبانی نکردن از تروریسم و همکاری در تلاشهای مربوط به صلح میان اسرائیل و فلسطین قرار داده است. بی‌گمان در این میان یک دیپلماسی کارا و خردگرا می‌تواند چشم‌‌انداز تازه‌ای در پهنه سیاست خارجی برای ایران پدید آورد (خالوزاده، 2:1384). از آنجا که مطرح شدن پرونده هسته‌ای در شورای امنیت از قدرت چانه‌زنی ایران در تعامل با آژانس می‌کاهد، تأخیر در حل مسأله در چارچوب آژانس، رفته‌رفته دخالت شورای امنیت را پررنگ‌تر خواهد کرد و به تناسب دخالت شورای امنیت، بار سیاسی پرونده در برابر بار حقوقی و فنی آن افزایش خواهد یافت. شورای امنیت بعنوان یک نهاد سیاسی، نه ‌تنها خود را مکلف به رعایت عدالت نمی‌داند بلکه در ارزیابی یک وضع به عنوان تهدید‌کننده صلح و امنیت بین‌المللی از معیارهای قانونی پیروی نمی‌کند و تنها نظرات و ارزیابیهای اعضای دائم شورای امنیت بر تصمیم‌گیری‌های شورا اثر می‌گذارد. از سوی دیگر، هیچ نهاد بین‌المللی نیز بر تصمیمات شورای امنیت از جهت همخوانی یا ناهمخوانی آن با حقوق بین‌الملل نظارت ندارد و آن را کنترل نمی‌کند (مولایی، 4:1385). پس دست‌اندرکاران کشور باید دست به تلاشی دو چندان برای حل پرونده هسته‌ای در چارچوب آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بزنند.
بهره‌ سخن:
از موارد اختلاف‌نظر اروپا و آمریکا درباره خاورمیانه یکی هم به ایران مربوط می‌شود. اما پس از شکاف افتادن میان اروپا و آمریکا در جریان لشگر‌کشی آمریکا به عراق، دو سوی آتلانتیک بر آن شدند تا به گونه‌ای این شکاف را پر کنند و پرونده‌ هسته‌ای ایران برای آمریکا و اروپا فرصتی در این زمینه به شمار می‌رود. در این راستا، جمهوری اسلامی سیاست خود را بر بهره‌گیری از تضاد اروپا و آمریکا استوار ساخته بود و می‌کوشید با توجه به اختلاف مواضع اروپا و آمریکا درباره مسائل مهم بین‌المللی، همراه با خروج از انزوای سیاسی، قدرت چانه‌زنی خود را بهبود بخشد. اما اختلاف مواضع اروپا و آمریکا درباره ایران، اختلاف در تاکتیک و چگونگی برخورد است نه اختلاف بر سر ماهیت مسائل. به سخن دیگر تنها نگرش آنها به ایران متفاوت بوده است، زیرا با وجود مخالفت‌ اروپایی‌ها با سلطه‌جویی و یک‌جانبه‌گرایی آمریکا، دو طرف خواهان گسترش ارزشها و علائق مشترک خودند. آمریکا و اعضای اتحادیه اروپا هنوز به یکدیگر نیاز دارند و گمان نمی‌رود برای بازیگری مانند ایران در برابر هم بایستند.
پی بردن به مواضع اروپا و آمریکا در برابر برنامه هسته‌ای ایران، می‌تواند دستگاه سیاست خارجی کشور را در گرفتن تصمیماتی خردمندانه‌تر در محیط تازه بین‌المللی یاری رساند زیرا از دید برخی کسان امکان بهره‌گیری از تضاد و رقابت اروپا و آمریکا وجود دارد و پاره‌ای دیگر بر این باورند که ایالات متحده و اتحادیه اروپایی که در اردوگاه غرب قرار دارند ارزشهای یکسان و پیوندی ناگسستنی دارند و هیچ‌گاه حاضر نخواهند شد برای منافع ایران روابط خود را خدشه‌دار سازند.
واقعیت آن است که بهره‌گیری از تضاد‌ آمریکا و اروپا نیازمند هوشمندی و هوشیاری در چگونگی کاربرد این سیاست است. نخست، باید میان اتکا و اعتماد فرق گذاشت. اتکا به اتحادیه اروپا به معنای تکیه کردن به آن در برابر جریانهای مخالف است ولی اعتماد به معنای گذاشتن همه تخم‌مرغها در سبد اروپاست. شایسته است که ایران به جای اعتماد به اروپا و برخی دیگر از بازیگران درگیر در این پرونده، به آنها اتکاء کند. اگر اتکا به اروپا و دیگر بازیگران درگیر، جای خود را به اعتماد دهد در آن هنگام ناچار از امتیازدهی و سازشهای اجباری در برابر این قدرتها خواهد شد. با این وجود، اعتمادسازی باید در سیاست خارجی ایران در اولویت قرار گیرد. البته مشارکت دولتهای بیشتری مانند چین، هند، روسیه و غیر متعهدها در این راه نیروی مانوور و چانه‌زنی ایران را بیشتر می‌کند که این روند آغاز شده و استمرار آن می‌تواند آثار خوبی برای ایران به بار آورد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات