تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۰:۲۰  ، 
کد خبر : ۲۴۸۲۰۱

بحران تئوری اپوزیسیون


علیرضا رجایی
هنگامی می‌توانیم از "نقش اپوزیسیون" در هر عرصه‌ای سخن بگوییم که پیش از آن، به تصور روشنی از اپوزیسیون نز رسیده باشیم. البته انتقاد آن‌هایی که حرافی‌های مطول و بی‌سرانجام را مفری برای گریز از عمل مخاطره‌آمیز می‌دانند تا حدودی بجاست، اما اشتیاق بی‌اندازه نشان دادن برای دگرگون ساختن چیزی که به درستی نمی‌دانیم چیست نیز دست ما را برای ساختن آینده‌ای که نامعلوم است و عناصری از پیشرفت نسبت به اوضاع جاری در آن به چشم نمی‌خورد، خالی خواهد کرد. هر چند مضمون اپوزیسیون ممکن است مناسب بیش‌تری با تخریب داشته باشد تا ساختن، اما معمولاً هیچ‌کس با شیفتگی صرف نسبت به تخریب و بدون دلبستگی به ساختن، مبادرت به عمل در سیاست نمی‌نماید، مگر آن که در نزد افرادی، تخریب، فی‌نفسه واجد ارزش باشد و آن را روندی رو به جلو ارزیابی کنند.
شاید امروز دیگر کسی نتواند به روشنی تبیین مشخصی از "پیشرفت" مطرح نماید، زیرا بدون یک نظام اخلاقی، پیشرفت و پسرفت، واجد معنای محصلی نخواهد بود. اما وقتی گروه یا جریانی خود را به عنوان "اپوزیسیون" متصف می‌سازد، لاجرم می‌اندیشیم که آن گروه از وضع موجود ناراضی است و احتمالاً طرح بهتری از آینده برای ما ترسیم کرده است. در این صورت فارغ از بحث‌های فلسفی و این که آیا اساساً در سیاست جدید می‌توان از بدتر و بهتر سخن گفت، تصور از آن جریان اپوزیسیون، تصوری اخلاقی است که صرف‌نظر از آمار و ارقامی که در خصوص نامطلوب بودن اوضاع جاری ارایه می‌دهد، باید انگیزه‌ای فراتر از آن آمار و ارقام نیز داشته باشد تا تنها به در آوردن گلیم خود از آب اکتفا نکند و اهتمامی جمعی، وقت‌گیر و پرهزینه برای بهبود عمومی امور مصروف نماید.
بنابراین از عوامل تکوین هر اپوزیسیونی صلاحیت و مشروعیت اخلاقی است که در کنار دیگر ساز و کارهای سیاسی باید از آن برخوردار باشد. اگر این سطح از صلاحیت و مشروعیت محل اعتنا نیست؛ پس چرا حکومت‌های مستقر تا این درجه شهوت اعتراف‌گیری از مخالفان خویش را دارند و چرا خود را همیشه در سقف همه امور نیک،‌ عالم جلوه می‌دهند؟
این مقدمات از آن جهت گفته شد تا بدانیم موضوع چندانی آسان نیست و به راحتی نمی‌توان به گروهی اطلاق کلمه اپوزیسیون نمود، زیرا میان "صلاحیت اخلاقی به لحاظ فردی" و "صلاحیت اخلاقی به لحاظ جمعی"، فاصله‌ای طولانی وجود دارد و بدون صحه گذاشتن مردم به سطح دوم صلاحیت، اپوزیسیون به معنای دقیق کلمه که مستلزم مشروعیت اخلاقی است، شکل نخواهد گرفت، شرح جزییات نکات گفته شده، ما را از بحث‌ اصلی بیش‌تر دور خواهد کرد؛ زیرا موضوع مورد بحث این نوشتار،‌ پاسخ به این پرسش است که نقش اپوزیسیون در ایران چیست؟
اگر بخواهیم باز هم پاسخی ناامیدکننده به این پرسش‌ها بدهیم؛ باید بگوییم در چارچوب تعریف بالا، شاخصه‌های اپوزیسیون چندان در ایران به چشم نمی‌خورد و آن چه را هم تحت این مفهوم به کار می‌بریم، غالباً با تسامح یا در متن یک ادبیات سیاسی دیگر است. البته در ایران،‌ گروه‌ها و جریان‌های فراوانی وجود دارند که کسی نسبت به صلاحیت‌های اخلاقی آن‌ها ابراز تردید نمی‌کند، اما چنان که گفتیم، هنوز این صلاحیت اخلاقی به مشروعیت اخلاقی تبدیل نشده است و به همین جهت، حتی اگر برای آن‌ها مرجعیت سیاسی هم حاصل شود، این مرجعیت استمرار نخواهد داشت و مثلاً به محض سرکوب این گروه فرضی، عکس‌العملی در نزد مردم دیده نمی‌شود.
طرحی که در این جا از اپوزیسیون متذکر شدیم، مقتضای وقوع انقلاب است و در حال حاضر و حداقل در کوتاه‌مدت، زمینه‌ای از انقلاب در هیچ کجای عالم دیده نمی‌شود و آن چه نیز تحت عنوان‌ انقلاب‌های نارنجی یا هر رنگ دیگری به وقوع می‌پیوندد، عین بسط و گسترش وضع موجود است، به نحوی که مردم در آن احساس ناراحتی کم‌تری داشته باشند. این امر در ایران،‌ بدون انقلاب‌های نارنجی نیز قابل دست‌یافتن است و یقیناً هم به وقوع خواهد پیوست. هر چند به فرض ضعیف اگر با چنین حوادثی هم توام گردد، استبعادی نخواهد داشت.
بنابر آن‌چه گفته شد، مخالفت سیاسی، لزوماً یک گروه یا جریان را در مقام اپوزیسیون نخواهد نشاند بلکه این قبیل مخالفت‌ها، چنان که گفتیم از جنس اصلاح وضع موجود است که سرانجام و لاجرم اتفاق نیز خواهد افتاد. چنین گروه‌های مخالفی در صحنه سیاسی ایران، هم در داخل نظام و هم در بیرون نظام، هم در داخل ایران و هم در بیرون ایران وجود دارند و اگر آن‌ها تعبیر ما را از اپوزیسیون بپذیرند که البته نخواهند پذیرفت، هر نوع تلاش سیاسی و مخالفت‌آمیز خود را برای اصلاح وضع موجود و به ویژه اصلاح نظام سیاسی موجود به کار خواهند گرفت و از تعقیب استراتژی تغییر رژیم، تحت هر عنوانی، دست برخواهند داشت.
معنای این شیوه اصلاح، هضم شدن در داخل نظام یا جلب اعتماد آن به هر قیمت نیست و چه بسا رفتار همه جریان‌های سیاسی اصلاح‌طلب نسبت به آن‌چه تاکنون انجام شده است، تفاوتی پیدا نکند. اما پرسش بسیار مهم این است که یک جریان سیاسی، در بحبوحه عمل، نسبت به خود و نتیجه فعالیتش چه تصور مشخصی دارد؟ اگر جریانی به لحاظ شیوه عمل، اصلاح‌طلبانه حرکت کند اما از خود و برنامه‌هایش تلقی اپوزیسیون داشته باشد، به هیچ جایی نخواهد رسید و تنها متحمل پرداخت هزینه‌های متوالی و احیاناً بی‌حاصل خواهد شد.
به نظر می‌رسد براساس تجربه چند سال اخیر پس از خرداد 1376 همچنان استراتژیک‌ترین نیروی تغییر در صحنه سیاسی ایران اصلاح‌طلبان داخل نظام هستند و برخوردهای مختلف با آنان نظیر تبارشناسی آن‌ها در طول دهه 1360 یا نقد آن‌ها به جهت برخورداریشان از امکانات ناشی از قدرت و ثروت، ضمن ضروری بودن قطعی چنین رویکردی، اگر به انگیزه خارج کردن اصلاح‌طلبان دوم خرداد از چرخه نیروهای موثر سیاسی باشد، تنها ضربه‌ای است به کلیت حرکت ترقی‌خواهانه و دموکراتیک در ایران که نتایج منفی آن شامل حال گروه‌های بیرون از نظام نیز خواهد شد.
اکنون با طرح پروژه اصلاحات و فراگیر شدن آن، تئوری اپوزیسیون رو به پایان است. فرآیند تکوین و استقرار یک اپوزیسیون،‌ سیری است از صلاحیت اخلاقی به مشروعیت اخلاقی و از مشروعیت اخلاقی به مشروعیت حقوقی و سیاسی. زمانی که یک جریان به مشروعیت سیاسی دست یابد، حکومت مستقر دیر یا زود منحل خواهد شد و اپوزیسیون جایگزین آن می‌گردد. این فرآیند در ایران ممتنع به نظر می‌رسد و گروه‌ها در بهترین حالت در همان مرحله اول صلاحیت اخلاقی باقی می‌مانند. سخن اخیر مسلماً مناقشه‌انگیز و مستعد سوءفهم است، اما با فضایی که اکنون در ایران به چشم می‌خورد، بسیار بهتر خواهد بود اگر جریان‌ها به جای بحث‌های بی‌انتها در باب استراتژی‌های محتمل اپوزیسیون، درباره نفس اپوزیسیون و کم و کیف آن نیز سخنی بگویند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات