* گزینه اصلی اصلاحطلبان برای انتخابات آتی ریاستجمهوری میان خود این جناح یا افراد شاخص آن مشخص شده است؟
** خیر. ما در مجموع جلساتی که درمدت اخیر و حتی چند شب گذشته با بزرگان و فعالان اصلاحطلب داشتیم، چند مورد مهم را ازجمله بحث کاندیدای واحد اصلاحطلبان مورد بررسی و پیگیری قرار دادیم.
* خروجی این جلسات در زمینه کاندیدای واحد به انتخاب فرد خاصی انجامیده است؟
** با توجه به اینکه اصلاحات بهعنوان یک اندیشه و محمل تفکر درون نظام و دارای پایگاه رأی شناخته شده، انتظار میرود که کاندیدایی معین بهعنوان برآیند فکری خود داشته باشد، تاکنونی تمامی تلاشها برای انتخاب فردی مورد اعتماد مردم و پایبند به اصول و مبانی اصلاحات بوده و هست اما هنوز این موضوع به قطعیت نرسیده؛ چراکه علاوه بر موارد فوق، موافقت مجموعههای اصلاحطلب با گزینه احتمالی و همچنین توافق خود فرد برای پذیرش این موضوع نیز مهم است.
* درصورت عدم اجماع بر فردی واحد، اصلاحطلبان چه رویکردی را اتخاذ خواهند کرد؟
** درصورت عدم اجماع، پیشنهاد شده است که نخبگان اصلاحات از سراسر کشور گردهم جمع شوند و یک نفر را از میان خود یا فردی اصلاحطلب را به پیشنهاد اعضای این جمع انتخاب کنند که البته این مورد شاید به اندازه فرد مورد اجماع احزاب و گروهها امکان پیروزی نداشته باشد اما احتمال اقبال عمومی به آن بسیار است.
* چنانچه هیچ توافق حزبی یا درون جبههای میان اصلاحطلبان حاصل نشود، آیا این تفکر بدون گزینه انتخاباتی میماند یا روی به تاکتیک و روشهای دیگری میآورد؟
** انتخاب اصولگرایی که دارای زمینه رأیآوری بالایی باشد و در کنار آن کینهای نیز نسبت به اصلاحطلبان نداشته باشد. چنین گزینهای به شرایط قرابت و یا حتی نزدیکی حداقلی با جریان اصلاحات، درصورت نبود سایر گزینهها، میتواند انتخاب سوم اصلاحطلبان باشد.
* واکنشها به چنین گزینههایی میان نخبگان اصلاحات و یا چهرههای شاخص آن چه بوده است؟
** در برخی جلسات که این موضوعات و احتمالات مطرح شده، برخی بزرگان اعلام کردهاند که خوب اما سخت است. بهعبارت دیگر، اظهارنظر کردهاند اینکه اصولگرایی بیاید و نیروهای اصلاحات با پذیرش فرد معقولی از میان رقبا که دارای شروط فوقالذکر باشد، کنارگیری کنند از اعلام کاندیداتوری، امری خاص است.
* چه چیزی حمایت اصلاحطلبان از کاندیدایی اصولگرا و نزدیک به اصلاحات را خاص میکند؟
** اگر این موضوع را فرض اولیه بگیریم که جریان اصلاحات، مجموعهای دروننظامی ولو با نگاههای متفاوت با بسیاری از دیگر نیروها و مجموعههاست، باید پذیرفت که این طیف نیز باید اعلام موضع انتخاباتی و اعلام حضور بهصورت پویا و تعیینکننده سرنوشت داشته باشد؛ از این رو، گاهی باید به اعمال نقشی 30 درصدی نیز قانع شد و این بسیار بهتر از عدم حضور در صحنه به دلیل نبود امکان حضور 100درصدی است. چنین ساختار و پیشفاکتورهایی، رسیدن به اینگونه جمعبندیها را خاص میکند.