قاسم غفورى
این روزها صحنه بین الملل به عرصه جدال میان کشورها برای حفظ و یا گسترش حوزه نفوذ مبدل شده است. در این چارچوب، رژیم سلطنتی انگلیس که سال ها خود را حاکم بر جهان می دانست به مرور جای خود را به آمریکا داد و در سال های اخیر، تحت نام همراهی با آمریکا تلاش کرده تا همچنان حضور در صحنه بین الملل را حفظ کند. بسیاری تأکید دارند جنگ افروزی ها و مداخلات آمریکا برگرفته از طراحی های انگلیس با مجری گری آمریکا است و لندن همچنان کانون بحران سازی در جهان است.
غرب آسیا (خاورمیانه) از جمله نقاطی است که رژیم سلطنتی انگلیس به رغم کم رنگ شدن حضور نظامی اش به دنبال احیای این جایگاه و به نوعی، سلطه بر منطقه است. در این چارچوب انگلیس طرح های متعددی را برای بازگشت به منطقه در پیش گرفته که در ماه های اخیر ابعاد گسترده تری یافته است.
اولاً، سوق دادن آمریکا به جنگ افغانستان و عراق بخشی از این طراحی بوده است. انگلیس، افغانستان را به دلیل موقعیت راهبردی و عراق را به عنوان منبع انرژی منطقه تحت اشغال قرار داد. هر چند لندن ادعای خروج از این کشورها را سر می دهد، اما در عمل سلطه بلندمدت بر این کشورها را در دستور کار دارد. در این چارچوب، در حوزه عراق، انگلیس با ایجاد فتنه های طایفه ای درصدد بازگرداندن اعضای حزب بعث برای حفظ سلطه خود بر این کشور است. در حوزه افغانستان نیز لندن رویکرد به طالبان را محوری برای تحرکات خود قرار داده است. انگلیس طرحی به نام طرح (c) را ارائه کرده که بر اساس آن، بخشی از مناطق به طالبان واگذار خواهد شد. لندن با این رویکرد، به دنبال تقسیم قدرت در افغانستان و متعاقب آن در پاکستان است تا در سایه آن، سلطه بر منطقه را اجرایی سازد.
ثانیاً، حفظ حاکمان دست نشانده غرب، محور بعدی تحرکات انگلیس است. سران لندن از طریق سیاسی و نیز حمایت های تسلیحاتی به دنبال حفظ حاکمان بحرین، عربستان، اردن، امارات، قطر و ... می باشند. چشم بستن از جنایات آنها در مقابله با مردم و نیز ارسال سلاح برای آنها از جمله این تحرکات است. این امر را در مواضع سران لندن به خوبی می توان مشاهده کرد که چگونه در برابر جنایات حکامی مانند آل خلیفه و آل سعود سکوت کرده و حتی با ادعای برقراری ثبات منطقه به حمایت تسلیحاتی از آنها می پردازند.
ثالثاً، بازگشت نظامی به منطقه با دو محور فروش تسلیحات به کشورهای عربی و نیز توافقات امنیتی با آنها از دیگر تحرکات اخیر انگلیس است. لندن از یک سو به فروش تسلیحات جدید و پیشرفته به کشورهای عربی اقدام کرده، در حالی که به بهانه آموزش استفاده از این تسلیحات، حضور نظامی در این کشورها را توجیه می کند. از سوی دیگر، با توافقات نظامی و امنیتی، طرح اعزام نیرو به این کشورها را اجرا می کند.
گزارش های منتشره نشان می دهد انگلیس به دنبال احداث پایگاه نظامی در بحرین، امارات و قطر است. در این چارچوب «کامرون» نخست وزیر انگلیس در سفر به عمان از استقرار پایگاه نظامی در این کشور خبر داد. تحرکات کامرون در منطقه چنان بوده که بسیاری از محافل رسانه ای نام تاجر سلاح را برای وی انتخاب کرده اند و تأکید دارند، کامرون برای رسیدن به منابع مالی و نظامی گری انگلیس در منطقه به دلالی اسلحه به کشورهای عربی روی آورده است.
رابعاً، بهره گیری از ناتو نیز ترفند دیگر انگلیس است. ناتو اکنون دامنه فعالیت خود را از دامنه اروپا خارج ساخته، در حالی که غرب آسیا (خاورمیانه) از محورهای کاری آن است. استقرار طرح سامانه دفاع موشکی و نیز موشک های پاتریوت در ترکیه و نیز احداث پایگاه نظامی در کویت از جمله این تحرکات است. با توجه به اینکه انگلیس از بزرگان ناتو است، این سناریو مطرح است که لندن با نام ناتو ورود نظامی به غرب آسیا (خاورمیانه) را اجرایی سازد. کشورهایی مانند آمریکا، انگلیس و فرانسه با ادعای حضور فعال ناتو در اصل طرح نظامی گری در جهان را پیگیری می کنند که بخشی از آن شامل ترکیه می شود.
خامساً، نکته مهم در تحرکات لندن برای بازگشت به غرب آسیا را جنگ افروزی علیه سوریه تشکیل می دهد. لندن مانند واشنگتن بر این عقیده است که با سلطه بر سوریه کل منطقه را تحت سلطه خواهد داشت. با این طرح از یک سو متحدان آنها در کشورهای منطقه حفظ می شوند و از سوی دیگر مقاومت و بیداری اسلامی به عنوان دشمنان نظام سلطه از صحنه حذف خواهند شد. لندن برای اجرای این سناریو به هر ابزاری حتی اقدام نظامی نیز متوسل شده و از طریق خاک اردن و ترکیه به اقدام علیه سوریه مبادرت می ورزد. لندن اکنون به کانون های بحران ساز در سوریه مبدل شده است که از عوامل اصلی به شکست انجامیدن روند سیاسی است.
در جمع بندی نهایی از آنچه ذکر شد می توان گفت که؛ لندن به دنبال احیای رویای قدیمی سلطه بر غرب آسیا است که به بهانه های مختلف در حال اجرا شدن است، در حالی که با پنهان شدن در سایه برخی کشورهای عربی، آمریکا، ناتو و ادعاهای بشردوستانه این رویاپردازی را پنهان می سازد. به عبارتی دیگر، لندن تلاش دارد تا از فضای بحرانی در غرب آسیا برای احیای منافع از دست رفته بهر ه برداری کند، در حالی که در این راه از هیچ اقدامی حتی به راه انداختن جنگ منطقه ای فروگذار نیست.