نويسنده مجله تايم در ابتدا تلاش ميكند كه ماجراجويي اخير گروه تروريستي داعش را به اختلافات مذهبي نسبت دهد آنجا كه مينويسد: " سخنگوي داعش پس از حمله به عراق در ابتداي ژوئن (تير) بيانيهاي صادر كرد كه در آن تاكيد ميكرد كه جنگجويان موسوم "دولت اسلامي عراق و شام" در پي انتقام از نوريالمالكي نخستوزير عراق هستند كه از سوي بسياري از شيعيان جهان حمايت ميشود.
در واقع اما انتقام داعش از نوريالمالكي تنها با تصرف بغداد به دست نميآيد چرا كه سخنگوي داعش قول داد كه با تصرف و انقياد نجف و كربلا كه دو شهر مقدس براي شيعيان است، نقشه انتقام خود را تكميل كند. سوال محوري و اساسي كه در اين ميان به وجود ميآيد اين است كه چرا داعش و ديگر تكفيريهاي درگير در عراق بيش از آنكه به تصرف شهرهاي اصلي نظير بغداد اشتياق نشان دهند، تلاش دارند كه شهرهاي مهم و اثرگذار براي شيعيان مانند نجف و كربلا را تحت تسلط خود در بياورند؟
پاسخگويي به اين سوال حتي ميتواند پرده از لايههاي زيرين درگيري كنوني خاورميانه بردارد و مشخص كند كه هدف نهايي داعش چيست و دامنه اين ناآراميها تا كجا كشيده خواهد شد؟
آمريكا بايد تصميمات دشواري بگيرد
نويسنده در ادامه بدون اشاره به مسئوليت نيروي اشغالگر آمريكايي در كمك به ايجاد زيرساختهاي امنيتي و اقتصادي عراق پس از اشغال، مشكلات اين روزهاي عراق را به سابقه تاريخي اختلاف ميان شيعه و سني نسبت ميدهد و شيعيان را هدف اصلي حملات تنروهاي تكفيري قلمداد ميكند و در ادامه اعلام جهاد دفاع كفايي حضرت آيتالله سيستاني را به عنوان مصداقي براي اين مدعاي خود ميآورد.
تايم در اين باره مينويسد: " پيشروي سريع داعش از سوريه به عراق تنها بخشي از مشكلات سرزمينياست كه آمريكا با صرف ميلياردها دلار سرمايه و فدا كردن جان بسياري از افراد اميد داشت كه بتواند در آن دموكراسي پايدار را برقرار كند. چرا كه دامنه فعاليتهاي گروه تروريستي داعش و ديگر زيرشاخههاي آن از پاكستان گرفته تا آفريقاي شمالي و سرتاسر خاورميانه را در بر گرفته است. از نشانههاي وجود گروههاي تندرو تكفيري در ديگر نقاط خاورميانه ميتوان به بمبگذاري در شلوغترين فرودگاه پاكستان اشاره كرد كه به كشته شدن 36 غير نظامي انجاميد.
همچنين ربايش دختران نوجوان توسط گروهك "بوكوحرام" در نيجريه و يا حملات خشن و انتحاري طالبان به رايدهندگان افغان هم نشانهاي از حضور تكفيريها در ديگر نقاط خاورميانه از شمال تا جنوب است. نبايد فراموش كرد كه امروز "بنلادن" رهبر "طالبان افغانستان" مرده اما ميراث فكري او كه بر ايدئولوژي "كشتار به نام خدا" استوار است همچنان به جاي خود باقياست. مشخص است كه اكنون داعش خطرناكتر از گذشته شده است چرا كه يكي دو سال پس از عقبنشيني و خروج نيروهاي آمريكايي از عراق كه حدود ده سال در اين كشور ميجنگيدند بار ديگر كينههاي قومي و مذهبي در اين كشور سر برآورده است.
حتي واشنگتن هم نتوانسته واكنشي مثبت به اين واقعه داشته باشد و از سرعت حوادث در عراق شوكه شدهاست. با اين وجود اتفاقاتي كه اكنون در عراق در جريان است سابقه تاريخي دارد و به تفرقه شيعيان و سنيهاي تندرو باز ميگردد كه به نوعي آخرين فصل از تاريخ اين كشور است. نكته اينجاست كه تندروهاي تكفيري روياي روزي را در سر ميپرورانند كه بتوانند به يك خلافت گسترده اسلامي دست پيدا كنند كه در آن هيچجايي براي شيعيان وجود نداشته باشد. به همين دليل هم هست كه يك مرجع عاليقدر شيعه -آيتالله سيستاني- براي مقابله با تروريستهاي داعش اعلام جهاد كرد."
به گزارش خبرگزاري فارس نويسنده مقاله در بخش ديگري از گزارش خود به واكنش ناكافي واشنگتن نسبت به تحولات اخير عراق اشاره ميكند و تحركات تكفيريهاي داعش را تهديدكننده منافع آمريكا توصيف مينمايد تا به اين ترتيب انگ آمريكايي بودن گروههاي تروريستي را از اين كشور دورنمايد. ضمن آنكه تلاش ميكند داعش را دشمن مشترك ايران وآمريكا معرفي كند.
كراولي مدعي است: " از سوي ديگر ايران هم كه پيش از اين در سال 1980، نزديك به 8 سال با عراق دوران صدام جنگيده بود حاضر شده است كه به جنگ با دشمنان عراق در خاك اين كشور بپردازد كه اين فعاليتها نشان از مقاومت شيعيان در مقابل خواستههاي تكفيريها دارد. در چنين وضعيتي اما آمريكا چشم خود را به روي وقايع عراق بسته، چنانكه چندي پيش "سارا پلين" سياستمدار آمريكايي و فرماندار ايالت آلاسكا در سخنان خود گفت كه "بگذاريم خدا به وضعيت اين منطقه سر و سامان دهد."
در همين مسير باراك اوباما رئيسجمهور آمريكا هم سعي كرده از دخالت در ناآراميهاي عراق فاصله بگيرد و خود را از تصميمگيري در اين ميان كنار بكشد. اما به نظر نميآيد كه چنين عملكردي از سوي آمريكا در آينده امكانپذير باشد. به بيان بهتر تا زماني كه غرب به نفت خاورميانه نياز دارد و تكفيريها هم دست به حملاتي عليه مواضع غرب ميزنند آمريكا نميتواند از شر اين وقايع در امان باشد و ناگزير است كه هميشه دست به اتخاذ تصميماتي دشوار براي سر و سامان دادن به وضعيت خاورميانه بزند."
دشمنان ديرينه در خاورميانه
مجله تايم درطول اين گزارش تلاش ميكند آنچه امروز در خاورميانه رخ ميدهد را بدون اشاره به عوامل اصلي پيدايش آن به تمايزات ميان اهل تسنن و تشيع نسبت دهد و در اين راه به اختلافات طرفداران اين دو مذهب در صدر اسلام اشاره ميكند وسپس آن را به پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 پيوند ميزند. نويسنده حتي تلاش دارد شكاف ميان اين دو را از ريشههاي ديني و مذهبي بسيار فراتر بداند و به تشكيل دولت جمهوري اسلامي ايران و تلاش اين كشور براي بدست گيري رهبري جهان اسلام نسبت دهد آنجا كه مينويسد: "براي فهم وضعيت امروز خاورميانه و مخصوصا عراق، نياز است كه سري به وقايع تاريخي مهم گذشته بزنيم. وينستون چرچيل كه كمك بسياري به ترسيم نقشه خاورميانه پس از جنگ جهاني اول كرد در آن برهه زماني از رهبر يكي از اصليترين قبايل عرب در مورد "عقايد مذهبي" او پرسيد.
سوال چرچيل اين بود كه "اين رهبر قبيلهاي عرب يك سنياست با گرايشهاي شيعي يا يك شيعه است كه گرايشهاي سني دارد؟" او پاسخ داد كه گرايش مذهبياش مخلوطي از اين دو است. پس از آن در يك قرن گذشته بسياري از رهبران غربي كه سعي داشتند نقشي در خاورميانه ايفا كنند با تكيه بر اين سوال چرچيل تلاش ميكردند كه فهم درستي از نقش مذهب در اين خطه جغرافيايي داشته باشند. اكنون اما رهبران سكولار غرب به دليل عدم توجه به نقش اساسي مذهب در خاورميانه از درك قوانين، فرهنگ و تاريخ اين سرزمين ناتوانند و به همين دليل نميتوانند با نگاه به گذشته، آيندهاي براي اين منطقه متصور باشند.
اين در حالياست كه از زمان رحلت پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) مسلمانان به دو فرقه شيعه و سني تقسيم شدند و اختلافات در مورد اينكه كدام يك از اين دو فرقه بايد در آينده مسلمانان را رهبري كنند همچنان پابرجاست. در گذر تاريخ هم اين دو فرقه تمايزات جغرافيايي، فرهنگي و سياسي بسياري پيدا كردهاند كه شكاف ميان اين دو را از ريشههاي ديني و مذهبي بسيار فراتر برده است. امروز سنيها 90 درصد جمعيت مسلمانان در جهان را تشكيل ميدهند اما شيعيان كه از نظر تعداد كمتر هستند توانستهاند با پشتيباني ايران كه اكثريت جمعيت آن شيعه هستند و همچنين با در اختيار داشتن مناطقي با درآمدهاي سرشار نفتي قدرت بيشتري كسب كنند. به بيان بهتر محور قدرت شيعيان ايران است كه پس از انقلاب اسلامي به رهبري آيتالله خميني(ره) كه به سرنگوني شاه انجاميد توانست يك نظام ديني مدرن را در اين كشور استوار كند.
اشغال لانه جاسوسي در ايران و پيوند آمريكا و تروريسم!
گزارشگر تايم آنگاه با ظرافت خاصي به اشتباهات آمريكا در رابطه با تروريسم تكفيري ميپردازد و اگرچه ميپذيرد كه واشنگتن بادست خود اين تكفيريها را آموزش و حمايت مالي كرده است اما دليل آنرا پيروزي انقلاب اسلامي و خطري كه از سوي اين انقلاب متوجه جهان تسنن بوده معرفي ميكند. اين مجله نوشت: "پس از آن (پيروزي انقلاب ايران و تشكيل يك نظام ديني مدرن) بود كه برخي از گروههاي تندرو سني و تكفيري در كنار آمريكا قرار گرفتند و پس از مسايلي نظير اشغال لانه جاسوسي آتش دشمني در ميان آنها شعلهورتر شد و به همكاري آنها با صدام حسين در جنگ ميان ايران و عراق انجاميد.
در واقع آمريكا پس از اين واقعه با حمايت و آموزش جوانان تكفيري عربستان سعودي و مخصوصا شخص "اسامه بن لادن" كه بعدها به دشمن شماره اول آمريكا تبديل شد تلاش داشت كه با استفاده از اين اهرم با شوروي مبارزه كند. اين پيروزي آمريكا اما كوتاه مدت بود چرا كه طالبان با افزايش قدرت نظامي و عقيدتياش توانست خود را تا پشت درهاي آمريكا برساند و بر كشورهاي غربي نام "دشمن دور" بگذارد. دشمناني كه پيش از اين اصليترين حاميان اين گروه تروريستي به حساب ميآمدند."
مايكل كراولي نويسنده اين مقاله كه به خوبي از اهداف اوليه سازمان القاعده يعني "جنگ با دنياي غرب و يهوديان" آشنا است با ظرافت خاصي و بدون اشاره به برنامه ريزي سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا براي تغيير اهداف اوليه اين سازمان تروريستي از جنگ با غرب به جنگ با مسلمانان خصوصا شيعيان، اذعان ميكند كه اساس تفكر القاعده بر شيعه ستيزي است نه آمريكا ستيزي و اسراييل ستيزي. وي در ادامه مدعي ميشود:" نكته اما جاي ديگري است! آمريكا و كشورهاي غربي جاي كمي براي تكفيريها و تروريستهاي تحت حمايت خود در نقشه جغرافيايي كنار گذاشته بودند.
چرا كه گروهاي تندرو تكفيري براي ادعاي خلافت اسلامي خود به كل جهان احتياج داشتند كه در اين صورت جهان تحت تسلط شيعيان بايد به كلي از روي نقشه حذف ميشد. چنين عقيدهاي در حقيقت در ذهن همه اعضاي القاعده وجود دارد. چرا كه در همه اسناد مربوط به القاعده تكرار ميشود كه شيعيان حتي از آمريكاي سكولار كافر، و اسرائيل كه تجسم بارز شيطان است بدتر است و بايد كاري براي نابودي اين فرقه انجام داد. حتي در عربستان سعي ميشود كه در كتابهاي درسي، شيعيان منحرفتر از مسيحيان و يهوديان تصوير شوند."
تايم در ادامه مدعي شد: "از سوي ديگر براي دههها، رهبران ديكتاتور كشورهاي عربي سعي كرده بودند با حمايت غرب، اختلاف ظاهري ميان شيعه و سني را سركوب كنند و سرپوشي بر اين معضل بگذارند. حملات 11 سپتامبر اما نشان داد كه سركوب هم راه مناسبي براي خاموش نگه داشتن اين آتش نبوده است و پس از آن "جرج بوش" رئيس جمهور چهلوسوم آمريكا سعي كرد با طرح موسوم به "دستور كار آزادي" به عراق حمله كند و با سرنگوني صدام حسين يك دموكراسي اجباري و دستوري را در اين كشور پايهگذاري كند.
اين اقدام جرج بوش اما بار ديگر به اختلافات فرقهاي در عراق دامن زد. زماني كه "نوري المالكي" به جاي صدام حسين بر مسند نخستوزيري تكيه زد و از حمايت عموم شيعيان و مخصوصا ايران برخوردار شد سنيهاي تندروي منطقه از جمله كشورهاي حاشيه خليجفارس نظير عربستان سعودي و امارات متحده عربي اين اقدام را اعلام خطري به خود تفسير كردند. مقامات اين كشورها سعي كردند با بزرگنمايي مسئله هستهاي ايران و ادعاي دستيابي ايران به سلاح هستهاي به ديگر كشورهاي غربي نشان دهند كه شيعيان خطري براي كل دنيا- و نه فقط كشورهاي حاشيه خليج فارس- به حساب ميآيند.
اين مجله در ادامه مدعي گرديد: "با وزيدن نسيم بهار عربي در كشورهاي عربزباني كه پيش از اين تحت سلطه ديكتاتورها بودند، اين اميد براي مقامات غربي به وجود آمد كه شايد در آينده دموكراسي مورد نظر آنها در اين كشورها هم رشد كرده و پا بگيرد. اين وضعيت اما در عراق و سوريه به اين شكل پيش نرفت. بهار عربي موجب شد كه در عراق گروههاي راديكال مذهبي و يا تروريستي بار ديگر تشكيل شود و در سوريه هم تروريستهاي تكفيري براي از بين بردن قدرت بشار اسد دور يكديگر جمع شوند و به جنگ شيعه و سني عليه يكديگر دامن بزنند. در مقابل، شاخههايي از فرقه تشيع و متحدان ايران در تلاش بودند كه از رژيم بشار اسد كه آنرا قانوني و مشروع ميدانستند دفاع كنند.
همين امر موجب شد كه يك ديپلمات عرب شرايط سوريه را كه به محلي براي تجمع جهادگران تبديل شده بود، به وضعيت افغانستان شبيه بداند. بر اساس گزارشهايي كه منتشر ميشود اين روزها حدود 12 هزار تروريست خارجي در سوريه مشغول قتل و كشتار در اين كشور هستند. گروههاي تروريستي سوريه اما ديگر در فكر مبارزه با بشار اسد نيستند بلكه حالا به فكر افتادهاند كه مرزهاي خلافت مورد نظر خود را گسترش دهند و براي همين از سوريه به عراق نقل مكان كردهاند. به بيان بهتر اين روزها ديگر تروريستهاي تكفيري در مورد مبارزه با بشار اسد حتي كوچكترين سخني هم به زبان نميآورند. "
خلافت "دولت اسلامي عراق و شام"
نويسنده با اين مقدمه مفصل از چرايي پيدايش گروههاي تكفيري سپس به تحولات اين روزهاي عراق و ظهور پردامنه گروهك داعش ميپردازد و براي اينكه به نتيجه اصلي خود از تحرير اين مقاله برسد، به چرايي سقوط داعش در سال 2003 ميلادي (1382ش) و احياي دوباره آن اشاره ميكند و مينويسد: "با اين توضيحات نياز است كه به بررسي "دولت اسلامي عراق و شام" موسوم به داعش پرداخته شود. واضح است كه "داعش" يك گروه بسيار كارآزموده اما به شدت قرون وسطايياست. آنها علاقه زيادي به اين دارند كه فيلم و عكسهاي قتلها و كشتارهاي خونين خود را در شبكههاي اجتماعي نظير فيسبوك يا توييتر به اشتراك بگذارند.
اين گروه سعي دارد با تفسير و مصادره به مطلوب شريعت و متون ديني كشتارهاي خونين خود را توجيه كند و اين رويكرد آنها از سوريه تا عراق به خوبي قابل مشاهده است. آنطور كه گفته ميشود عملكرد اين گروه تروريستي حتي از عملكرد طالبان افغانستان كه دست به كشتار نيروهاي غربي در اين كشور ميزد هم دهشتناكتر و خطرناكتر است. شايد اولين اعلام حضور اين گروه به زمان حمله آمريكا به عراق بازگردد. اين گروه تروريستي در آن برهه زماني براي جنگ با نيروهاي غرب آماده شد و نام "القاعده عراق" را بر روي خود گذاشت. اختلافات دروني موجود در اين گروه به دليل مخالفت بعضي از اعضا با كشتار بيحد و مرز شيعيان و همچنين افزايش تعداد نيروهاي آمريكايي در سال 2007 و اتحاد اين نيروها با برخي گروههاي سني مذهب در نهايت به نابودي "القاعده عراق" منجر شد. "
فرافكني تايم
تايم در تشريح عوامل ظهور مجدد داعش به خوبي حقايق را براي دستيابي به نتيجه مورد دلخواه وارونه جلوه ميدهد و بيآنكه اشارهاي به كمكهاي ميلياردي مصوب كنگره آمريكا براي حمايت از داعش و ساير گروههاي تروريستي در سوريه داشته باشد صرفا ظهور اين گروهك را در نفس تحولات سوريه و عملكرد دولت عراق ميبيند و فراتر از آن اين گروهك تروريستي را در پوشش انقلابيون مذهبي جا ميزند و مدعي ميشود:" در اين ميان اما دو عامل موجب شد كه اين گروهك تروريستي بار ديگر متولد شود. عامل اول بروز جنگ داخلي در سوريه بود.
جنگ داخلي سوريه موجب شد كه كشورهاي حاشيه خليجفارس نظير عربستان سعودي بار ديگر گروههاي تكفيري تحت سلطه خود نظير جبهه النصره و القاعده پاكستان را از نظر مالي و نظامي تقويت كرده و آنها را راهي سوريه كنند. باقي ماندههاي اين گروهكها اكنون تحت نام "داعش" در عراق مشغول كشتار نظاميان و غيرنظاميان هستند. دليل دوم و اصليتر نخستوزير عراق "نوري المالكي" و عملكرد او در عراق است. براساس قوانين و پيمانها قرار بود كه المالكي دولتي فراگير كه هم شيعيان وهم سنيان را در بر بگيرد در عراق تشكيل دهد اما آنطور كه مشخص است نخستوزير عراق اين مطالبه و پيمان را زير پا گذاشته است.
پس از روي كار آمدن "نوري المالكي" بسياري از سنيها از شغلهاي حساس خود كنار گذاشته شدند. براي بسياري از سنيها نوري المالكي همان صدام است كه تنها از لحاظ مذهب با او تفاوت دارد و همين امر به خوبي توضيح ميدهد كه چگونه هزار عضو داعش با تجهيزات جنگي سبك و غيرحرفهاي توانستند برخي از شهرهاي عراق با 30 هزار نيروي نظامي را به تصرف خود در آورند. به بيان بهتر اين اقدامات مالكي موجب شد كه داعش به محلي براي ائتلاف سنيها تبديل شود و از برخي تندروهاي عراقي در شهرهاي خود از آنها استقبال كنند. داعش حتي موفق شد كه برخي از فرماندهان نظامي وفادار به صدام را جذب خود كند تا از اين طريق آنها هم فرصتي براي زنده ماندن به دست بياورند. آنچنان دور از انتظار نيست كه اين روزها مردم عراق تاكيد ميكنند كه از دولت فعلي نااميد شدهاند."
كراولي در ادامه مقالهاش نوشت: "در مقابل اما آمريكا اميدوار است كه داعش از تصرف بغداد و شهرهاي مهم براي شيعيان مثل نجف و كربلا ناتوان باشد. با وجود اين اميدواري اما نميتوان كتمان كرد كه درگيري و جنگ چريكي در عراق بسيار طولاني مدت خواهد بود و كشتههاي بسياري بر جاي خواهد گذاشت. با اين وضعيت حتي امكان دارد كه ديگر كشورهاي منطقه هم به كام اين جنگ خونين و خشن تروريستها كشيده شوند.
چرا كه اگر چنين شود و جنگ در عراق به نبرد با عموم شيعيان كشيده شود ميتوان گفت كه داعش به اصليترين هدف خود كه نزديك شدن به قلمرو شيعيان است، دست خواهد يافت. براي نيل به سوي اين هدف داعش از نظر امكانات مالي و نظامي هم هر روز قدرتمندتر ميشود چرا كه به بسياري از سلاحها، پول، طلا و سرمايههاي موجود در شهرهاي تحت تصرف خود، دست يافته است.
داعش و تلاش براي برپايي تجزيه كشورهاي اسلامي
تايم با ذكر اين نكته كه غرب در واقع هدف دورتر حملات داعش خواهد بود و از حمله به آمريكا سود مهمي نميبرد، پيشبيني كرد: آنطور كه برخي از منابع تاييد نشده خبري گزارش ميدهند سرمايه مالي داعش كه از تصرف برخي شهرهاي عراق به دست آمده چيزي حدود 425 ميليون دلار برآورد ميشود. حتي اگر اين رقم اغراق آميز باشد چيزي از قدرت مالي تازهيافته داعش كم نميكند. چرا كه هماكنون ده هزار تروريست منتسب به داعش در عراق و سوريه در حال سازماندهي به شبكههاي مافيايي مالي خود و اخذ ماليات از ساكناني هستند كه هنوز در اين مناطق زنده ماندهاند. اين منابع قطعا ميتواند امور يك شبهدولت نوپا را سر و سامان دهد و به افزايش قدرت آنها كمك كند.
به بيان بهتر تا زماني كه داعش بتواند تسلط خود بر برخي مراكز نفتي را حفظ كند و از حمايتهاي مالي همپيمانان خود نظير عربستان سعودي بهرهمند باشد ميتواند به حكمراني خشن و خونريز خود ادامه دهد و در آينده هم با تاسيس يك كشور سني مذهب كه "سنيستان" نام خواهد گرفت به يك تهديد بالقوه و شديد براي آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تبديل شود. از سوي ديگر آنطور كه برخي مقامات امنيتي آمريكايي گزارش ميدهند اكنون هزاران نفر از تروريستهايي كه پيش از اين تابعيت اروپايي داشتهاند از سوريه به عراق كوچ كردهاند و متاسفانه مقصد بعدي اين تروريستهاي تكفيري ميتواند هر جاي ديگر خاورميانه هم باشد.
البته با وجود اينكه حمله داعش به دشمنان دورتر خود نظير كشورهاي غربي و مخصوصا آمريكا براي اين گروه تروريستي سود مهمي در بر ندارد اما به هر حال ميتواند نقشي اساسي در تبليغ و اشاعه عملكرد اين گروه و ايجاد رعبووحشت در منطقه داشته باشد. از همينرو بود كه البغدادي رهبر اين گروه چندي پيش در يك پيام ويديويي به مقامات آمريكايي هشدار داد كه "در انتظار روزي هستيم كه با شما رو در رو شويم".
اين مجله آمريكايي در ادامه ادعا ميكند: "به هر روي آنطور كه مسلم است دامنه اقدامات داعش از بغداد و حتي غرب هم فراتر ميرود و شايد روزي برسد كه تروريستهاي دولت اسلامي عراق و شام نقشه خاورميانهاي كه يك قرن پيش اروپاييها ترسيم كرده بودند را پاك كند و آنرا از نو و به خواست خود طراحي كند. آنطور كه تاريخ به ما ميگويد در حدود يك قرن پيش غربيها تصميم گرفتند كه منطقه خاورميانه را ميان خود تقسيم كنند و اين امر با ترسيم يك خط كه سوريه را از عراق جدا ميكرد و موجب تقسيم خاورميانه، بين كشورهاي غربي درگير در اين منطقه ميشد، انجام شد.
حالا پس از يك قرن با تحولاتي كه امروز در جريان است امكان دارد كه خطوطي كه يك قرن پيش براي جداسازي كشورهاي خاورميانه انجام شده بود پاك شده و برخي از مناطق اين كشورها بار ديگر به يكديگر بپيوندند. از همينرو شيعيان عراق با تسلط بر منابع نفتي جنوب ميتوانند منجر به تجزيه سنيها در شمال و غرب عراق شوند و كردها هم با مشاهده چنين اتفاقي لاجرم علم استقلال برخواهند داشت و عراق به سه بخش "سنياستان"، "شيعهستان" و "كردستان" تقسيم خواهد شد."
نويسنده مقاله در پايان تلاش ميكند با تهديد فرض كردن داعش همزمان براي آمريكا، عربستان، اردن، ايران و حتي رژيم اشغالگر قدس به نتيجه دلخواه خود در اين مقاله مفصل دست يابد و نياز به همسويي اين طرفها با يكديگر را لازم و ضروري معرفي كند و چه بسا بتواند با بزرگنمايي خطر داعش براي ايران و عربستان امتيازاتي را در ساير حوزهها از اين كشورها براي آمريكا به دست آورد، آنجا كه مينويسد: "احتمال وقوع اين رخدادها در ديگر نقاط خاورميانه هم موجب از سرگيري برخي درگيريهاي فرقهاي گذشته شده است. زماني كه داعش به مراكز نفتي كركوك دسترسي پيدا كرد پيشمرگههاي كرد براي مقابله با آنها خود را آماده كردند.
از سوي ديگر كردهاي تركيه بار ديگر به مخالفت خود با دولت تركيه شدت بيشتري بخشيدند. اين اتفاقات زنجيرهاي، خطر تغيير خطهاي مرزي براي ديگر كشورهاي همسايه را هم افزايش خواهد داد. براي مثال اردن هم با اينكه پادشاهي سني مذهب دارد اما به دليل اينكه تحصيلكرده غرب است و آنچنان با مواضع و نظريات تكفيريهاي داعش همسو نيست ميتواند در خطر قرار گيرد. اين مساله حتي براي ايران به عنوان مركز قدرت شيعيان و همچنين پادشاه عربستان سعودي كه به نوعي پشتيبان تروريستهاي عراق است ميتوان خطرات زيادي در پي داشته باشد.
درست است كه سقوط عراق يا بركناري نوريالمالكي براي ملك عبدلله پادشاه عربستان سعودي يك پيروزي و پيشرفت به حساب ميآيد و شايد از نظر آنها نشانه پيروزي در مقابل ايران و شيعيان باشد اما در نهايت به قدرت رسيدن تكفيريها در عراق و تغيير مرزها، به ضرر عربستان سعودي هم تمام خواهد شد. چرا كه تندروهاي القاعده از گذشته تا به حال روياي براندازي خانواده عبدالله پادشاه عربستان از تخت حكومت و در اختيار گرفتن كنترل شهرهاي مذهبي بسيار مهمي نظير مكه و مدينه را در سر ميپرورانند.
مجله تايم كه معمولا ديدگاههاي دولت آمريكا را باز نشر ميدهد، بدون اشاره به درمان صدها عنصر داعشي در بيمارستانهاي رژيم صهيونيستي در خلال جنگ عليه نظام سوريه و همچنين خدماتي كه داعش نيابتا به اهداف اسراييل در منطقه ارزاني داشته تلاش ميكند داعش را خطري براي اين رژيم جلوه دهد در حالي كه تاكنون اين گروهك يك گلوله هم سمت سرزمينهاي اشغالي فلسطين عليه دشمن شماره يك جهان اسلام شليك نكرده است.
تايم در اين باره مدعي ميشود: "در اين ميان خطرات بيشتري "اسرائيل" را هم تهديد ميكند چرا كه سالهاست كه آنها هدف حملات سنيها و شيعيان قرار دارند. حتي ميتوان گفت كه خطرات تكفيريهاي عراق كه به ظاهر سني هستند براي رژيم صهيونيستي بيشتر است چرا كه با از بين رفتن مرزها ائتلاف گروههاي تكفيري قويتر از پيش ميشود و در اين صورت اسرائيل ميتواند هدفي براي حمله بعدي داعش باشد. "
نويسنده در پايان مقاله از يك سو خروج نيروهاي آمريكايي از عراق را دليل اصلي وقوع جنگ و درگيري در عراق توصيف ميكند و از سوي ديگر با طرح پرسشهاي ضد و نقيضي اتفاقات اخير در عراق و حتي جهان را نتيجه تصميمات اشتباه واشنگتن و هم پيمانانش ميداند آنجا كه مدعي ميشود: "زماني كه سربازان آمريكايي در سال 2011 در حال ترك عراق بودند باراك اوباما رئيسجمهور آمريكا از عراقي سخن گفت كه پس از خروج نيروهاي آمريكايي "امن، با ثبات و به دور از جنگ و درگيري" بود. گذر زمان نشان داد كه آمريكا و شخص باراك اوباما در اين زمينه اشتباه كرده است چرا كه اين روزها جنگي بسيار گستردهتر در عراق در جريان است.
اين بار اما آمريكا تمايلي به دخالت نظامي در خاك عراق ندارد و تلاش دارد تا با اهرمهاي سياسي و با فشار بر نوريالمالكي نخستوزير عراق موجب شود كه برخي سنيها به درون دولت راه پيدا كنند و وضعيت به سمت ثبات و آرامش حركت كند. شايد با وضعيتي كه اين روزها عراق و خاورميانه در آن گير افتاده است اين سوال براي مسئولان و مقامات آمريكايي پيش بيايد كه چه ميشد اگر آمريكا به عراق حمله نميكرد؟ يا اين سوال پيش بيايد كه اگر آمريكا شورشيان تروريست سوريه را با مجهزترين سلاحها تغذيه نميكرد چنين اتفاقاتي اكنون در عراق رخ ميداد يا خير؟
پاسخگويي به اين سوالات اكنون ديگر مشكلي را حل نميكند چرا كه تاريخ بار ديگر راه خود را خواهد رفت و در تصوير اين تاريخ ميتوان نشانههايي از شكست سياستهاي آمريكا در خاورميانه را جستوجو كرد، همانطور كه در طول تاريخ بسياري اروپاييان، عثمانيها و حتي اسكندر كبير در اين منطقه ناچار از پذيرفتن شكست شده بودند. فراتر از اينها، امروز در خاورميانه جنگ مسلمان با مسلمان در ميان است كه اين برادركشي در عراق هم ريشه در جايي جز تصميمات غلط آمريكاييها و همپيمانان آنها در منطقه ندارد؛ تصميمات اشتباهي كه آنها اتخاذ كردند اما بهاي آنرا در نهايت تمام جهان پرداخت خواهد كرد."
"داعش" يك گروه بسيار كارآزموده اما به شدت قرون وسطايياست. آنها علاقه زيادي به اين دارند كه فيلم و عكسهاي قتلها و كشتارهاي خونين خود را در شبكههاي اجتماعي نظير فيسبوك يا توييتر به اشتراك بگذارند. اين گروه سعي دارد با تفسير و مصادره به مطلوب شريعت و متون ديني كشتارهاي خونين خود را توجيه كند و اين رويكرد آنها از سوريه تا عراق به خوبي قابل مشاهده است. آنطور كه گفته ميشود عملكرد اين گروه تروريستي حتي از عملكرد طالبان افغانستان كه دست به كشتار نيروهاي غربي در اين كشور ميزد هم دهشتناكتر و خطرناكتر است.