"باید از تاریخ عبرت بگیریم." این جمله، تکیه کلام بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی از تاریخ مشروطیت و جریان شهادت جانگذاز مرحوم آیتالله شهید شیخ فضلالله نوری است. (1) این روزها سالروز صدور فرمان مشروطیت و نیز سالگشت شهادت آیتالله شیخ فضلالله نوری است. کسی که با شجاعت و هوشمندی در برابر انحراف از مسیر مردمی و الهی مشروطیت ایستاد و با نثار جان خود جلوی جریان ضد دین و ضد مردم و ضد منافع و مصالح ملی، فداکارانه ایستاد و نگذاشت پرچم استیلای غربزدگی در ایران به حالت اهتزاز بماند. تاریخ مشروطه را باید از زوایه دید امام خمینی(ره) نگریست. امام همواره با تاسف، از اختلاف بین علما و روحانیون در صدر مشروطه یاد کرده است و از انگلستان به عنوان یک توطئهگر که میخواست قوانین غربی را جایگزین احکام اسلام در جریان مشروطه کند، نام میبرد. (2)
امام (ره) در این مورد میفرماید: "یک نقشهای بود و نگذاشت مشروطه آن طوری که علمای بزرگ طرحش را ریخته بودند عملی شود. مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری را به خاطر اینکه میگفت؛ مشروطه باید مشروعه باشد و آن مشروطهای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران دار زدند و مردم هم پای آن رقصیدند یا کف زدند!" (3)مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری از شاگردان درجه اول میرزا محمدحسن شیرازی و از مجتهدین تراز اول و از پیشوایان مردمی نهضت مشروطه بود. چه شد که او را در تهران به دار آویختند و فداکاریها و زحمات او را در نهضت مشروطه نادیده گرفتند؟
امام (ره) در پاسخ به این پرسش که چه کسی شیخ فضلالله نوری را اعدام کرد؟ میفرماید: "شیخ فضلالله مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه را یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه تهران به دار کشیدند.(4) شما میدانید چه کسی مرحوم شیخ فضلالله نوری را محاکمه کرد، یک معمم زنجانی، یک ملای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل او را صادر کرد. وقتی معمم، ملا، مهذب نباشد فسادش از همه بیشتر است." (5)این ملای زنجانی که بود؟ تاریخ میگوید او شیخ ابراهیم زنجانی از اعضای جمعیت فراماسون در ایران و نماینده سه دوره مجلس شورای ملی بود. آیتالله شهید شیخ فضلالله نوری به حکم او به دار آویخته شد.
او همان کسی بود که در جریان اولتیماتوم معروف روسیه، رای به پذیرش آن داد!
امام (ره) در واکاوی این حادثه ننگین در تاریخ معاصر میفرماید: "یک عدهای نمیخواستند در این کشور، اسلام قوه داشته باشد.... نقشه این بود برای اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه یک مشروطهای باشد که علمای نجف میخواستند. حتی قضیه مرحوم شیخ فضلالله نوری را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند که آنجا هم صدایی از آن در نیامد. جوّی درست کردند... این جّو اسباب این شد که آقا شیخ فضلالله را با دست بعضی از روحانیون محکوم کردند و بعد آوردند وسط میدان به دار کشیدند و شکست دادند اسلام را. مردم غفلت داشتند، حتی علما هم غفلت داشتند." (6)امام (ره) نتیجه این غفلت را قدرت گرفتن عناصر غربگرا و وابسته بیگانگان در ایران میدانست و به عنوان نمونه میفرمودند: "امثال تقیزادهها که در ایران قدرت داشتهاند. او گفته بود؛ باید سر تا پامان انگلیسی باشد تا آدم شویم. او آدم شدن را به کلاه و کفش و لباس و بزک امثال ذلک میدانست." (7)
هوشمندی امام در تحلیل تاریخ مشروطه و رجالشناسی او در این عصر باعث شد در نهضت اسلامی که به همت او بر پا شد جلوی غفلت مردم و روحانیون و نیز جلوی وطنفروشی عناصر روشنفکر و غربزده را بگیرد و در قضیه شورش لیبرالها علیه جمهوریت و اسلامیت نظام بایستد. البته این ایستادگی در سایه آگاهی علما و مراجع و دانشمندان اسلامی هزینههای سنگینی داشت و شهدایی چون بهشتیها، باهنرها و شهدای محراب و هزاران نفر از مردم انقلابی ایران که به دست منافقین به شهادت رسیدند، از جمله این هزینههای سنگین بود.
حال ببینیم چگونه میتوان از تاریخ معاصر عبرت گرفت و دچار غفلت تاریخی که امام (ره) بارها به آن متذکر شدند، دچار نشد؟
بیتردید برای تحقق جمهوریت نظام رقابتی بین احزاب، گروهها حتی علما و مراجع عالیمقام وجود دارد. این طبیعی است و باید هم باشد و باعث رشد و نمو حرکتهای سیاسی است. اما این رقابت باید اولا در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی باشد و ثانیا نقد درون گفتمانی مبتنی بر احترام به عقاید و نظرات و پرهیز از برخوردهای غیراخلاقی باشد. در حقیقت باید گفت؛ اگر دُز رقابت در نقد و رقابت درون گفتمان انقلاب را انقلابیون تنظیم نکنند، سفارتهای خارجی بویژه سفارت انگلیس در تنظیم دُز آن مهارت دارند و دیدیم با کوک دُز رقابتها در نهضت مشروطه و نهضت ملی چه به سر این کشور آوردند.
در جریان رقابتهای انتخاباتی سال 88 در ایام انتخابات ریاست جمهوری متاسفانه برخی علما و احزاب و گروهها به بیراهه رفتند و خواستهای خود را در چارچوب قوانین و مقررات حقوقی انقلاب اسلامی دنبال نکردند و اجازه دادند انگلیسیها و آمریکاییها دُز رقابت را در ایران تنظیم کنند، آنها به جای اینکه صدای جمهوری اسلامی را ارگان مواضع خود قرار دهند، از صدای بیبیسی و صدای آمریکا را برای بیان مواضع خود استفاده کردند و حتی اجازه ندادند انگلیسیها و آمریکاییها این زحمت را تقبل نمایند، افرادی را از تهران فرستادند و رسما برنامههای آنها را اجرا کردند. یک وقت ما چشم باز کردیم، دیدیم وزیر ارشاد دولت اصلاحات سر از بیبیسی درآورده و ملت را دارد ارشاد سیاسی میکند! او رهبری ارکستر سمفونیک ضدانقلاب علیه آرمانهای امام و اسلام را در بیبیسی با حکم اعلام نشده ملکه انگلیس پذیرفته و به آن هم افتخار میکند و هراز چندی از این آنتن، مردم را به فیض میرساند. یک دفعه چشم باز کردیم، دیدیم از گوگوش تا سروش گرفته تا ملوس و منوچ در مقابل انقلاب صف کشیدهاند و عدهای روسیاه سیاسی هم در داخل، این صف را تکریم و تعظیم میکنند و حاضر نیستند دامن خود را یک سانت از این نجاسات سیاسی کنار بکشند.
امام خمینی(ره) گویی حوادث 30 سال آینده کشور را پیشبینی کرده بود و این روزهای سیاه را میدیدند. لذا یک وقتی فرموده بودند:"ما باید از این تاریخ عبرت بگیریم که مبادا یک وقتی در بین شما آقایان روحانیون بیفتند اشخاصی یا در بین مردم وسوسه کنند و خدای ناخواسته آن امری که در مشروطه اتفاق افتاد، در ایران اتفاق بیفتد... ممکن است که اگر اشخاص هوشمند تنبه ندهند و بیدار نشوند، این انتخابات موجب این شود که دو دستگیهای زیادی ایجاد شود. این همان مسئله مشروطه است البته تبلیغ هیچ مانعی ندارد، لکن مثل مشروطه نشود. آن طور نشود که هرکدام دیگری را بکوبند و آنکه دشمن ما میخواهد خطوط مختلفه را در انتخابات عمل کند... عبرت بگیرید از آنجا، اگر مثل او بشود، آنهایی که مخالف با اسلام و جمهوری اسلامی هستند و بازیگر هستند آنها میآیند قبضه میکنند. این توطئه را که میخواهند به اسم خطوط مختلفه، یک دسته را طرفدار یک جبهه بکنند و یک دسته را طرفدار یک جبهه دیگر کنند، در صورتیکه خود آنها با هم اختلاف ندارند، یک وقت این طور نشود که مردم را به جان هم بیندازند، این برای طرفداری از فلان شخصیت و آن برای طرفداری از فلان شخصیت، در صورتیکه همهاش توهمی بیشتر نیست."(8)
در فتنه سال 88 دقیقا یک جریان سیاسی دچار غفلت سیاسی شد و حوادثی رخ داد که ذکر آن موی را بر تن آدم سیخ میکند. عناصری که روزگاری خدماتی به کشور داشتند و به همراهی با امام افتخار میکردند به خاطر "حب جاه" چنگال خونین خود را به سروصورت جمهوریت و اسلامیت کشیدند، تا مرز شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" پیش رفتند و در عاشورای سال 88حتی از حمله به دستههای عزاداری و هتک شعائر الهی عاشورا و کربلا دریغ نکردند!! و جالب است هنوز هم روی موضع خود ایستادهاند و عدهای غافل و ابله هم از آنها حمایت میکنند.
تصویر قامت استوار شهید شیخ فضلالله نوری در میدان توپخانه تهران که به دست منافقین مستبد بر سر دار رفت، به انقلابیون و دینداران هشدار میدهد؛ هشیار باشید، از تاریخ عبرت بگیرید، در رقابتها و منازعات داخلی، پای اجانب را به دخالت در سرنوشت ملت و کشور باز نکنید، آنها خوب میدانند یک انقلاب را به دست خود انقلابیون چگونه سرنگون کنند.
«اوباما، شریک جنایات جنگی صهیونیست ها»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی به سرمقاله خود اختصاص داد:
نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی روز گذشته از دولت باراک اوباما به دلیل حمایتهای همهجانبه از تلآویو در کشتار ملت فلسطین، تقدیر و تمجید کرد. آمریکا در تازهترین اقدام، یک کمک 225 میلیون دلاری برای تقویت برنامه موسوم به سامانه دفاع موشکی رژیم صهیونیستی تحویل تلآویو داد. طبق گزارش کنگره آمریکا، واشنگتن در ماههای اخیر، بیش از 700 میلیون دلار برای مصارف نظامی رژیم صهیونیستی هزینه کرده که با احتساب رقم جدید، این کمکها به مرز یک میلیارد دلار میرسد. این مبالغ، علاوه بر کمک 3 میلیارد دلاری سالانه است که آمریکا به رژیم صهیونیستی میپردازد.
در همین حال یک مقام نظامی آمریکا تاکید کرد واشنگتن، به رژیم صهیونیستی اجازه داد از انبار مهمات متعلق به آمریکا که در خاک فلسطین اشغالی قرار دارد استفاده کند. به گفته این مقام آمریکایی، انبار مذکور حاوی موشک، خودروهای زرهی و مهمات توپخانه است که از هفته گذشته در اختیار ارتش صهیونیستی قرار گرفت.آمریکا در طول جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان در سال 1385 نیز به تلآویو اجازه داد از این انبار تسلیحاتی استفاده کند.این حمایتهای گسترده نظامی آمریکا از رژیم صهیونیستی درحالی صورت میگیرد که صهیونیستها دیوانهوار به جان ملت بیدفاع فلسطین افتادهاند و هزاران نفر از فلسطینیها را در جنگی نابرابر، ناجوانمردانه به خاک و خون کشیدهاند. به گفته منابع پزشکی فلسطینیها، شمار شهدای فلسطین تا روز گذشته از مرز 1800 نفر گذشت. بیش از 10 هزار نفر مجروح و معلول شدهاند و هزاران خانه، مدرسه، مسجد، دانشگاه، بیمارستان و کلیسا با خاک یکسان گردیدهاند.
جنبش حماس در واکنش به اعطای کمکهای نظامی و پولی جدید آمریکا به رژیم صهیونیستی آنرا محکوم کرد و واشنگتن را شریک در کشتار کودکان غزه دانست.با نگاهی واقع بینانه باید گفت حمایتهای آمریکا از رژیم صهیونیستی عامل اصلی جنایات این رژیم در 66 سال موجودیت این رژیم بوده است.آمریکا در کمکهای عظیم مالی و نظامی خود به رژیم صهیونیستی حد و مرزی نمیشناسد و هیچ شرطی هم برای این کمکها قائل نمیشود. این حمایتهای گسترده با پشتیبانی کامل دیپلماتیک و رسانهای، رژیم صهیونیستی را به رژیمی خونخوار و اشغالگر تبدیل کرده است.مقامات آمریکایی در طول سه هفته جنایت صهیونیستها علیه مردم غزه، نه تنها انتقادی از این جنایات و رفتارهای ضدانسانی نکردهاند بلکه وقیحانه اقدامات رژیم صهیونیستی را "دفاع از خود" خوانده و از آن طرفداری کردهاند.جانبداری بیشرمانه از جانیان صهیونیست درحالی صورت میگیرد که جنایات تکان دهنده نظامیان صهیونیست در غزه، اعتراضات جهانی را باعث شده و حتی در شهرهای آمریکا نیز تظاهراتی در محکومیت اعمال رژیم صهیونیستی برگزار شده و مردم آمریکا با صراحت اعلام میکنند دولت حق ندارد مالیاتی را که از ما میگیرد برای کشتار مردم غزه هزینه کند.
جانبداری بیچون و چرا و همه جانبه دولت آمریکا از رژیم صهیونیستی، تاکنون هزینههای سنگین حیثیتی برای آمریکا?یها به دنبال داشته و این کشور را به شریک جرم صهیونیستها در کشتار فلسطینیها تبدیل کرده و بیآبرو ساخته است.اگرچه بسیاری از دولتها به دلیل ملاحظات، از ابراز این موضوع که آمریکا شریک قتل عام فلسطینی هاست ابا دارند ولی ملتهای جهان، دولتمردان آمریکا را نیز همچون رژیم صهیونیستی مجرم میدانند که دستشان به خون زنان و کودکان فلسطینی آغشته است و این را در تظاهرات گستردهای که در هفتههای گذشته برگزار کردند اعلام نمودند.دولتمردان آمریکا به دلیل وابستگی به شبکه صهیونیستی در داخل آمریکا به طور ذلیلانه و بردهوار در خدمت رژیم صهیونیستی قرار دارند و در این خوش خدمتی، و سرسپردگی حد و مرزی نمیشناسند. حتی اگر این حمایتها، به بهای بیاعتبار ساختن کل مردم آمریکا منجر شود.
لابی قدرتمند صهیونیسم در داخل آمریکا، ابتکار عمل در تعیین دولتمردان و ترسیم سیاستهای این کشور به خصوص سیاست خارجی را دردست دارد و این شبکه با تبلیغات گسترده تلاش کرده است در جامعه آمریکا چنین القا کند که منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی یکسان است.این رسانههای وابسته به صهیونیسم برای افکار عمومی آمریکا چنین استدلال میکنند که رژیم صهیونیستی یک رژیم دموکراتیک و حامی ارزشهای غربی است که در میان دشمنان محاصره شده و باید حمایت شود و لازم است همواره از لحاظ نظامی، بر دیگر همسایگانش برتری داشته باشد.این رسانهها با ایجاد فضای جهت دهی شده و سانسور، فلسطینیها را که صاحب اصلی سرزمین فلسطین هستند گروهی بیگانه و تروریست معرفی میکنند که مستحق سرکوب هستند. در جریان فجایع اخیر در غزه نیز، این رسانهها قتل عام فلسطینیها را سانسور و حملات راکتی فلسطینیها را بزرگنمایی کردند که هزاران آمریکایی در اعتراض به این پوشش جعلی رویدادهای غزه علیه رسانههای آمریکا دست به تظاهرات زدند.
آمریکاییها در عین حال که حامی اصلی رژیم صهیونیستی در ارتکاب جنایاتش علیه ملتهای منطقه از جمله مردم بیدفاع و مظلوم فلسطین هستند مزورانه میکوشند خود را در نقش یک میانجی که طالب صلح در منطقه است نشان دهند. این سیاست و رفتار سالوسانه متأسفانه از سوی برخی حکام منطقه نیز همراهی میشود و این دولتهای وابسته و مرعوب، ملتها را به پذیرش آن تشویق میکنند.
نفوذ آمریکا در مجامع بینالمللی به ویژه در سازمان ملل یکی دیگر از عواملی است که باعث بیخاصیت شدن این مجامع و ناتوانی آنها در برخورد باصهیونیستهای جنایتکار و کوتاهی در احقاق حقوق ملت فلسطین شده است.رژیم صهیونیستی به پشت گرمی آمریکا، تاکنون پشیزی برای مصوبات و خواستههای سازمان ملل ارزش قائل نشده و قواعد و قوانین این مجامع را زیر پا نهاده و تقریباً تمام قطعنامههای الزام آور سازمان ملل را وتو کرده و آنها را از اجرایی شدن بازداشته است.
با اینحال یک واقعیت مسلم وجود دارد که رژیم صهیونیستی و آمریکا نمیتوانند آنرا نادیده بگیرند، و آن اینکه تمامی این تلاشها نتوانسته است موجودیت رژیم صهیونیستی را تثبیت کند و بقای صهیونیستها را تضمین نماید. در جنایت اخیر نیز با وجود حملات جنون آمیز صهیونیستها تحت حمایت واشنگتن، شکست این رژیم محتوم است و هیچ تردیدی وجود ندارد که طرف پیروز این نبرد نابرابر، کودکان و شهروندان فلسطینی هستند که به ناحق خونشان ریخته میشود ولی دست از پایداری و استقامت بر نمیدارند.این دور از جنایت صهیونیستها نیز پایانی به جز شکست خفت بار برای صهیونیستها و بیآبرویی و شکست حیثیتی بیشتر آمریکاییها نخواهد داشت. به اذعان بسیاری از سازمانهای بین المللی، اقدامات رژیم صهیونیستی در غزه مصداق بارز جنایت جنگی است و شخص "اوباما" رئیسجمهور آمریکا به دلیل حمایتهای همهجانبه عملی و لفظی از این جنایت جنگی و تروریسم دولتی، اکنون نزد ملتهای سراسر جهان و حتی نزد ملت خود منفورترین رئیسجمهور آمریکاست و باید به عنوان شریک در جنایت جنگی و حمایت از تروریسم دولتی محاکمه و مجازات شود.
مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله خود با عنوان«زمان توسعه بازار اوراق استقراضی (بدهی)»و به قلم دکتر پرویز عقیلی به چاپ رساند به شرح زیر است:اصولا بازار سرمایه از بازارهای اصلی سهام و بدهی و بازار مشتقات تشکیل میشود. بازار سهام که نشانه مالکیت در شرکتها است کاملا شناخته شده بوده و نقل و انتقال مالکیت شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار از طریق این بازار انجام میگیرد. در بازار بدهی، اوراق استقراضی منتشر شده توسط دولت، شرکتها و احتمالا استانداریها و شهرداریها مبادله میشود. هرچه تنوع ابزارهای مالکیتی، استقراضی یا مشتقات این ابزارهای اصلی بیشتر باشد، بر تعداد معاملهگران در بازار سرمایه افزوده شده و در نتیجه نقدینگی بیشتری در بازار متمرکز میشود که به افزایش عمق بازار سرمایه میانجامد.با معرفی اوراقی که نشاندهنده مقدار معینی طلا، انواع ارز یا ساختمان و سایر کالاها باشد، دیگر وجوه سرگردانی در اقتصاد وجود نخواهد داشت؛ بلکه این وجوه بنا به میل و تشخیص سرمایهگذاران در ابزارهای مختلف بازار سرمایه که نشاندهنده مالکیت انواع دارایی اعم از سهام، بدهی (مطالبات) یا با پشتوانه کالا هستند، در بورس دادوستد شده و از بازار سرمایه خارج نخواهد شد. نوشته حاضر بر لزوم توسعه بازار بدهی در کشور بهویژه در شرایط کنونی متمرکز است.
همانطور که اشاره شد علاوهبر دولت، استانداریها و شهرداریها، بنگاههای اقتصادی نیز در بازارهای بدهی اقدام به انتشار اوراق استقراضی (دریافت تسهیلات) میکنند که شامل شرکتهای صنعتی و خدماتی، بانکها و سایر موسسات مالی هستند. معمولا بانکها یا برای افزایش متوسط عمر سپردههای خود یا برای افزایش حد کفایت سرمایه به وسیله اوراق قابل تبدیل به سهام، از اوراق استقراضی استفاده میکنند. به هر صورت بانکها منابع مالی به دست آمده را در اختیار تسهیلاتگیرندگان دیگر قرار داده یا با منابع مالی مزبور خدمات مالی گوناگونی ارائه میدهند، در حالی که بنگاههای اقتصادی غیربانکی معمولا مصرفکننده نهایی این منابع مالی هستند. هدف اصلی بازار اوراق استقراضی، فراهم کردن مکانیزمی برای تامین مالی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت مخارج بخش خصوصی و دولتی است. آمارها نشان میدهد که همواره حجم مبادلات و ارزش بازار اوراق استقراضی (بدهی) در جهان به مراتب بیشتر از بازار سهام بوده است. بهعنوان مثال در سال 2011، بازار بدهی با رقم 157 تریلیون دلار حدود 74 درصد از کل بازار سرمایه 212 تریلیون دلاری جهان را به خود اختصاص داده بود. در این سال، بازار اوراق استقراضی در کشور آمریکا به تنهایی 37 تریلیون دلار و بازار سهام آن 21 تریلیون دلار از کل بازار سرمایه جهان را تشکیل داد.
اهمیت بازار اوراق استقراضی بهعنوان یکی از منابع تامین مالی در سالهای بحران اقتصادی اخیر و کندشدن رشد اقتصادی کشورها، افزایش یافت. دلیل این امر تکیه کمتر شرکتها به سیستم بانکی برای تامین منابع مورد نیاز خود و همچنین افزایش استقراض دولتها بوده است. سهم بالای کشورهای توسعه یافته مانند آمریکا و ژاپن در بازار اوراق استقراضی در جهان عمدتا به اقتصاد بزرگ این کشورها و همچنین استقراض دولتی گسترده آنها در طول زمان باز میگردد. در سالهای اخیر بازار اوراق استقراضی دولتها و شرکتها در کشورهای در حال توسعه نیز رشد نسبی بالایی داشته است که نشان از افزایش علاقه سرمایهگذاران جهان به استفاده از فرصتهای سرمایهگذاری با نرخ سود معین و از پیش تعیین شده در اقتصادهای نوظهور دارد. با این حال عمق بازارهای مالی (نسبت ارزش بازار سرمایه به تولید ناخالص داخلی) در اقتصادهای نوظهور و در حال توسعه نسبت به کشورهای توسعهیافته بسیار کمتر است که دلیل عمده آن نبود بازار گسترده و فعال اوراق استقراضی دولتی و شرکتی است. بهاینترتیب، با وجود رشد سریع بازارهای سهام در کشورهای در حال توسعه در سالهای اخیر، بازار اوراق استقراضی آنها متناسب با آن توسعه نیافته است.
بدیهی است که در صورت نبود یک بازار اوراق استقراضی فعال، شرکتها وابستگی شدیدی به سیستم بانکی برای تامین منابع مالی خود خواهند داشت. این در حالی است که نقش اصلی بانکها در تامین مالی شرکتهای کوچک و متوسط و بهویژه در بخش تامین سرمایه در گردش آنها نمود پیدا میکند و معمولا شرکتهای بزرگتر و دارای اعتبار بیشتر باید از ابزارهای موجود در بازار بدهی برای تامین منابع جدید مورد نیاز خود کمک بگیرند. نهادهای مختلف بینالمللی و اقتصاددانان برجستهای مانند آلن گریناسپن (رئیس سابق بانک مرکزی آمریکا) مکررا به عواقب عمق کم بازارهای مالی و وابستگی بیش از حد اقتصاد کشورها به منابع سیستم بانکی اشاره کرده و بر لزوم ایجاد ساختارهای متنوع مالی تاکید کردهاند. در این زمینه میتوان به بحران بانکی سالهای 1998-1997 کشورهای آسیای شرقی اشاره کرد که نبود تنوع در نهادهای واسطهگری مالی آنها به شدت گرفتن و طولانی شدن این بحران منجر شد. آموزههای این بحران نشان میدهد که در صورت اختلال کانالهای اصلی واسطهگری مالی در یک اقتصاد، وجود مسیرهای دیگر برای تبدیل پساندازها به سرمایههای قابل استفاده، مجموعهای از ابزارهای پشتیبان را برای بر عهده گرفتن وظیفه واسطهگری مالی فراهم و از گسترش بحران جلوگیری میکند. با وجود توسعه نسبی بازار سهام در ایران بهعنوان یک کشور در حال توسعه، تاکنون اقدامی جدی درجهت ایجاد و توسعه یک بازار اوراق استقراضی (بدهی) فعال صورت نگرفته است. در طول سالهای گذشته زمینه برای استفاده گسترده شرکتها از این ابزار مالی قدرتمند فراهم نشده است.
نبود چنین بازاری منجر به ایجاد فشار مضاعف بر منابع محدود سیستم بانکی شده و در نتیجه با ایجاد محدودیت در فرآیند تامین مالی شرکتها، به ناکارآمدی و عدم شفافیت فرآیند تسهیلاتدهی بانکها منجر خواهد شد که در نهایت تخصیص بهینه منابع را با مشکل روبهرو میکند. این در حالی است که وجود یک بازار فعال برای اوراق استقراضی شرکتی میتواند بهعنوان پشتیبانی برای سیستم بانکی و بازار سهام عمل کند. بهاینترتیب که در صورت وقوع شوکهای مختلف در این بازارها به دلایل مختلف از جمله تغییرات نرخ بهره، نقدینگی جامعه بین بازارهای بدهی و سهام جریان یافته و از جریان احساسی و مخرب نقدینگی سرگردان بین بازارهای مختلف مانند ارز، مسکن، طلا و ... جلوگیری میشود. از سوی دیگر، وجود این بازار به بهبود قابل توجه تامین مالی بنگاهها و کاهش فشار بر سیستم بانکی برای تامین نقدینگی مورد نیاز آنها میانجامد. بهاینترتیب، با ایجاد و توسعه بازار اوراق استقراضی در کنار توسعه بازار سرمایه، بازاری کامل شکل میگیرد که میتواند به بهترین شکل وظیفه واسطهگری مالی را به عهده گرفته و از هزینههای بنگاهها (خصوصا بنگاههای بزرگتر) بکاهد و به افزایش شفافیت مالی کمک کند. از دیگر مزایای مهم ایجاد و گسترش بازار بدهی فعال میتوان به تعیین غیردستوری نرخ بهره در بازار و توسط فعالان اقتصادی اشاره کرد که به آزادی عمل بیشتر بانک مرکزی در راستای تحقق اهداف ضد تورمی خود و همچنین گسترش ابزارهای مالی جدید منجر خواهد شد. بهاینترتیب، ایجاد چنین بازاری نه تنها باعث برداشته شدن فشار از روی سیستم بانکی و بانک مرکزی میشود؛ بلکه به اثرگذاری بیشتر سیاستهای پولی میانجامد. از سوی دیگر، توسعه این بازار به ایجاد تعادل در بازار سهام کمک قابلتوجهی کرده و از نوسانات شدید ارزش سهام شرکتهای بورسی جلوگیری میکند.
بنابراین باید توجه داشت که ایجاد موسسات رتبهبندی اعتباری برای اعتبارسنجی شرکتها و همچنین بهبود قوانین نظارتی حاکم، لازمه گسترش و تکامل چنین بازاری است. هرچند برای توسعه بازار آزاد اوراق استقراضی زمان لازم است، ولی در کوتاهمدت و قبل از تشکیل موسسات رتبهبندی مورد اعتماد مردم، میتوان از تضمین بانکها برای شرکتهای درخواستکننده منابع استقراضی از طریق بازار سرمایه، در جهت جلب اعتماد عمومی و کاهش ریسک سرمایهگذاران در این اوراق کمک گرفت. در دوران ابتدایی شکلگیری بازار و با توجه به آشنایی کمتر مردم با این اوراق، اوراق استقراضی با سررسید کوتاهمدتتر و با تضمین بانکی در سررسید منتشر خواهد شد. پس از چند سال با افزایش اعتماد سرمایهگذاران و فعال شدن موسسات رتبهبندی مذکور و با افزایش آگاهی عمومی نسبت به این نوع اوراق، میتوان به تدریج از نقش بانکها بهعنوان پذیرنده ریسک صرفنظر کرده و متعاقبا اوراق با سررسید بلندمدتتر نیز منتشر کرد. بهاینترتیب، فعالان این بازار با توجه به اطلاعات شفافی که در دسترس عموم قرار دارد، نسبت به تامین نیازهای خود بدون دخالتهای غیرضروری اقدام خواهند کرد.
در مجموع، در صورت ایجاد و توسعه هر چه سریعتر بازار اوراق بدهی، ثبات بازارهای مختلف افزایش یافته و تامین مالی بنگاهها تسهیل و تسریع خواهد شد که به تامین کم هزینهتر مواد اولیه بنگاهها، افزایش تولیدات داخلی و در نهایت خروج از رکود کمک خواهد کرد. از سوی دیگر با کاهش آسیبپذیری اقتصاد از تکانههای وارد شده به بازارهای مختلف، زمینه برای ایجاد ثبات اقتصادی بیشتر و جذب سرمایهگذاری خارجی نیز مساعدتر خواهد شد. امید است با توجه به مزایای گسترش بازارهای بدهی برای رشد و توسعه اقتصادی کشور بهویژه در شرایط کنونی، شاهد اقدامات اثرگذار در این زمینه باشیم.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«تعطیلات و آرامشی که در سفرها رنگ باخت»نوشته شده توسط حمید رضا شکوهی اختصاص یافت:
تعطیلات چند روزه هفته گذشته، تعطیلاتی بود که بیش از پیش نشان داد تا چه میزان تفریح مردم برای مسوولان حایز اهمیت است. البته طبیعی است که وقتی سخن از مسوولان به میان میآید صرفا منظور مسوولان دولت فعلی نیست و دولتهای قبلی نیز هر یک در بخشی از این بیتفاوتی به طرق مختلف سهیم هستند. اینکه گفته میشود در آمارهای بینالمللی، ایران دومین کشور غمگین جهان است، شاید در ظاهر براساس آمارهای کمی، خیلی قابل اثبات نباشد، اما وقتی از این منظر به وضعیت زندگی مردم در ایران بنگریم که در عین فشارهای مختلف اقتصادی که بر آنها وارد میشود و بویژه در یک دهه اخیر که این فشارهای استرسزا چند برابر شده، محملی برای تخلیه این فشارها و استرسها از طرق راحت و کمهزینه پیش روی خود نمیبینند، اینگونه آمارهای بینالمللی ملموستر به نظر میرسد. مصداق بارزش تعطیلات هفته گذشته بود که سیلی از ترافیک خودروها را راهی جادههای اصلی کشور بویژه محورهای شمالی که از معدود مقاصد تفریحی کمهزینه برای مردم است کرد و موجی از استرس، عصبانیت، ناراحتی و فشار روانی حاصل از ترافیکهای چندین ساعته را در تعطیلاتی پدید آورد که قرار بود موجب آرامش خاطر و تمدد اعصاب و راحتی روان و آسایش مردم شود. اینکه مردم ساعتها در ترافیکهای جادههای منتهی به شمال کشور ماندند، موضوعی نیست که بتوان آن را صرفا با مرتبط کردن با بیسابقه بودن موج سفرها یا درخواست از مردم برای مدیریت سفر، به فراموشی سپرد یا صورت مساله مربوطه را حل کرد.
وقتی از روز دوشنبه گذشته، یعنی یک روز پیش از آغاز تعطیلات رسمی، تا روز یکشنبه (دیروز) که دو روز از پایان تعطیلات سپری شده، محورهای مواصلاتی شمال کشور در تمام مدت، زیر بار ترافیک سنگین بوده، دیگر از کدام مدیریت در سفر میتوان صحبت کرد؟ تقریبا تمام مسافران شمال کشور، چه در زمان رفت و چه در زمان برگشت، دو تا چهار برابر زمان معمول را در ترافیک جادهها سپری کردند و در چنین شرایطی صحبت از مدیریت زمان سفر بیشتر به یک شوخی شبیه است. ارائه طرحهایی همچون افزایش دورههای تعطیلی، اضافه کردن تعطیلات زمستانی یا تقسیم کردن تعطیلات در طول سال نیز اغلب طرحهایی خام است که حق بدیهی مردم در سفر رفتن در هر زمان را نادیده میگیرد و در غیر این صورت باز هم نمیتواند مانع از ترافیک جادهها شود چراکه طبیعی است اغلب مردم در زمانهای خاصی مثل تعطیلات نوروز یا تعطیلات عید فطر تمایل به سفر دارند. حال بگذریم از این موضوع که حضراتی که تعطیلات عید فطر را به دو روز افزایش دادند اصلا فکر کرده بودند که این تعطیلات را مردم چگونه باید سپری کنند یا فقط هدفشان پررنگ کردن تعطیلات عید فطر در مقابل سایر اعیاد بود؟! مسوولانی که در تمام دولتهای پس از پایان جنگ، برای توسعه زیرساختهای جادهای کشور تلاش نکردند، اکنون باید پاسخگو باشند. هنوز محورهای مواصلاتی تهران به سمت شمال کشور، همان محورهایی است که بیش از نیم قرن از احداث آن گذشته است. جاده چالوس که به غیر از چند کیلومتر ابتدایی آن از سمت چالوس، تغییری نکرده است و با وجود سپری شدن 18 سال از آغاز ساخت آن، هنوز پیشرفت محسوسی نداشته است. جاده هراز هم وضعی شبیه به جاده چالوس و حتی بدتر از آن دارد و هر دو تقریبا همانند 80 سال پیش هستند.
جاده فیروزکوه در اغلب نقاط تعریض شده، اما دو برابر شدن حجم این جاده، پاسخگوی دهها برابر شدن حجم خودروهای عبوری از آن نیست؛ کمااینکه سایر محورهای مواصلاتی استان تهران به مازندران هم چنین هستند. آزادراه تهران – رشت هم همچون سایر پروژههای افتتاح شده در دولت احمدینژاد، نصفهکاره توسط شخص او و با حضور او افتتاح شد و نقطه اصلی آن که تونل بین منجیل و رودبار است، به امان خود رها شد تا ساعتها از وقت مردم در داخل شهرهای منجیل و رودبار تلف شود و عملا هزینههای صرف شده برای احداث این آزادراه بیفایده بماند. کسانی که در این مسیر سفر کردهاند میدانند که در زمان تعطیلات، فاصلهای را که در صورت تکمیل آزادراه میتوانستند فقط در 5 دقیقه طی کنند، در مدت زمانی بین یک تا سه ساعت طی میکنند. ضمن اینکه یک آزادراه کوچک چهاربانده به عنوان تنها محور ارتباطی تهران با استانهای گیلان و اردبیل به هیچ وجه پاسخگوی سیل ترددها نیست و نشان از میل شدید مسوولان ساخت این پروژه برای افتتاح آن بدون هیچگونه آینده نگری دارد.
وضعیت جادههای شمال کشور، مصداق بارزی، نه فقط از توجه دولتها به محورهای مواصلاتی به سمت مهمترین تفریحگاه مردم تهران و سایر شهرهای مرکزی کشور حکایت میکند، بلکه اهمیت تامین زیرساختهای مناسب برای تفریح مردم را از منظر مسوولان نشان میدهد؛ اهمیتی که این روزها مشخص شد وجود نداشته؛ چرا که اصولا برخی دوست دارند مردم ایران با تفریح غریبه باشند. از وضع امکانات بین راهی برای سفر، هتلها یا حتی توالتهای عمومی میگذریم که تنها مشقت سفر را برای مردم بیشتر میکند. از آن گذشته، مگر مردمیکه در شهرهای خود میمانند و به شمال کشور نمیروند، چه امکاناتی برای تفریح و شادی دارند؟ وضع تفرجگاههای تهران، از دربند و درکه تا کن و چیتگر، که همه تفرجگاههای قدیمی مردم تهران هستند، به خوبی گویای اوضاع است: ترافیکی که در تعطیلات قفل میشود، جای پارکی که پیدا نمیشود و اعصابی که از مردم زایل میشود. وضعیت شهربازیها هم که اسف بار است. بزرگترین شهربازی تهران سالها پیش خراب شد و هیچ جایگزینی برایش پیدا نشد و شهربازی پارک ارم هم که باسابقهترین شهربازی پایتخت بود، چند ماه پیش سه دختر جوان را به جرم اینکه میخواستند ساعاتی شاد باشند برای سالها و شاید یک عمر زمینگیر کرد. برگزاری کنسرتهای موسیقی با دهها گیر امنیتی سلیقهای بر مبنای قوانین نانوشته همراه است و باقی تفریحات هم ... بگذاریم و بگذریم.
با این اوضاع اقتصادی، اغلب مردم پول ندارند که به سفر خارج بروند و تعطیلات را در کشور خود سپری میکنند اما برای این مردم چه زیرساختهایی تامین کردهایم؟ مردمیکه برای سفر، نه فقط ترافیک سرسام آور جادهها، بلکه ازدحام سرویسهای بهداشتی اندک بینراهی را هم باید تحمل کنند تا علیرغم همه این کمبودهایی که موجب میشود مردم با اعصابی ناراحت از سفری که قرار بود موجب آرامش خاطرشان شود برگردند، مسوولان یا از افزایش آمار گردشگران در تعطیلات عید فطر سخن بگویند بدون اینکه خودشان نقشی در افزایش این سفرها یا تاثیری در بهبود خدماترسانی به مردم داشته باشند، یا اینکه کاهش تصادفات جادهای را اعلام کنند، بدون آنکه به این موضوع بیندیشند که در این همه ازدحام و ترافیک خودروها، آیا اصولا میتوان انتظار تصادفی سنگین را داشت؟ و سخن آخر با دولتی است که نام تدبیر و امید به خود گرفته و میتواند گرهگشای این مشکلات باشد. آقای روحانی! مردم به تفریح و آرامش و سفر نیاز دارند تا به آینده «امید» داشته باشند. یک سال گذشت؛ لطفا در سه سال باقیمانده، کمی به فکر تامین زیرساختهای تفریح و گردش و سفر مردم باشید تا دیگر نام مردم ایران در ردههای آخر غمگینترین مردم دنیا نباشد.