
مقام معظم رهبری در در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت(29/4/93) با تأکید بر اینکه ضروری است در عرصه فرهنگی سیاستهای نظام به درستی درک و اِعمال شود، هرگونه تغییر مسیر فرهنگ از چارچوب نظام اسلامی را موجب برهم خوردن انتظام فکری و هویت واقعی جامعه دانستند و تصریح کردند که خطاها و اشتباهات فرهنگی به راحتی قابل جبران نیست. حال سوال اینجاست که فرهنگ حاوی چه ویژگی هایی است که می تواند اینگونه اهمیت و جایگاهی حساس در حیات یک جامعه داشته باشد.
به عنوان مقدمه باید گفت که اگرچه در گذشته لشکرکشی های نظامی و حضور مستقیم و سلطه علنی در سایر کشورها کارآمدترین راه تأمین منافع استعمارگران بود اما امروزه، سلطه غیرعلنی و غیرمستقیم بهترین راه تداوم سلطه گری است که این نیز از طریق کنترل فرهنگ، ذهنیت سازی برنامه ریزی شده و شکل دهی به افکار عمومی[1] امکان پذیر شده است و در یک کلام، از طریق فرهنگ به مطلوبیت های خود در حوزه سیاست و اقتصاد دست می یابند. با این مقدمه، باید گفت که اهمیت فرهنگ به دلیل کارکردهایی است که آن می تواند داشته باشد. دراین رابطه میز به موارد متعددی اشاره شده است که مهم ترین آنها عبارتند از:
1- فرهنگ به مثابه نرم افزار ذهن
فرهنگ عبارت است از الگوهای فکر، احساس، عمل و نظام های معنا که نگاه فرد به جهان یا برداشت او از جهان را شکل می دهد. این الگوها در طول زمان و به شیوه های مختلف به فرد منتقل می شوند و در حکم «برنامه ها یا نرم افزارهای ذهن» هستند که نقش مهمی در زندگی سیاسی اجتماعی ایفا می کنند.[2]
2- فرهنگ؛ ابزاری برای درک جهان
فرهنگ حاوی اعمال و عادتهایی است که ما را یاری میکنند تا جهان را درک کنیم و در آن عمل کنیم. فرهنگ همچنین منبعی برای نهادهای احساسی (مانند هویت ملی) و ارزشها (مانند آزادی و عدالت) است که به واسطة آنها هویت کسب میکنیم و به اعمال خود جهت میدهیم و آنها را توجیه میکنیم. بنابراین، فرهنگ ضمن اینکه در درک عالم به ما کمک می کند، جهت دهنده اعمال و رفتار ما نیز می باشد. این کارکرد فرهنگ در مورد زیر به طور دقیق تر توضیح داده می شود.
3-فرهنگ؛ غنیترین منبع هویت
بیگمان فرهنگ را باید مهمترین و غنیترین منبع هویت دانست. افراد و گروهها همواره با توسل به اجزاء و عناصر فرهنگی گوناگون هویت مییابند، زیرا این اجزا و عناصر توانایی چشمگیری در تأمین نیاز انسانها به متمایز بودن و ادغام شدن در جمع دارند. به بیان دیگر فرهنگ هم تفاوتآفرین است، هم انسجامبخش. هر شخص هنگامی که زندگی را به شیوة خاصی، سازمان میدهد، در واقع خود را در چارچوب دنیایی قرار میدهد که به واسطة مرزها و تفاوتهای فرهنگی از دنیاهای دیگر جدا میشود و از این دیدگاه فرهنگ مقولهای تفاوتمدار است و شیوة زندگی خاصی را میسازد. این تفاوت و خاصیت نه تنها امکان هویتیابی را فراهم میکند، بلکه به زندگی انسانها نیز معنا میبخشد.
حاصل اینکه فرهنگ مقوله ای بنیادین است که بنیان هویت هر انسان و جامعه ای را شکل می دهد و از این نظر در شکل دادن به رفتارهای فردی و اجتماعی نقش تعیین کننده دارد و از این جهت است که عناصر فرهنگی را به مثابه نرم افزارهای ذهن دانسته اند. به عبارت دیگر، اینکه انسان ها در مواجهه با یک پدیده یا واقعه چه واکنشی نشان خواهند داد و اساسا اینکه یک انسان چگونه زندگی کند به محتویات و عناصر فرهنگی بستگی دارد. با توجه به آنچه گفته شد، مشخص است که هرگونه بی توجهی و یا اشتباهی در این حوزه می تواند سایر ساحت های زندگی را دستخوش دگرگونی کند. یعنی فرهنگ به مثابه زیر بناست که سایر ساحت های زندگی از آن مایه می گیرند و مسلم است که هرگونه اشتباه در این زیربنا، حوزه روبنا را نیز دستخوش دگرگونی می کند. از این جهت است که خطاها و اشتباهات فرهنگی به راحتی قابل جبران نیست.