تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۲  ، 
کد خبر : ۲۷۰۷۸۴

فصل مشترک اصلاحات و جریان انحرافی


ناصر مولایی

ریچارد فرای کوشید تا در هر دو دولت اصلاحات و احمدی‌نژاد با استفاده از همه ظرفیت‌ها و اهرم‌های شبکه گسترده‌اش در ایران که 50 سال قدمت داشت ـ یک بحران گفتمانی ایجاد کند. برای این کار تئوریسین مکتب ایرانی، با نزدیک کردن خود به خاتمی در دولت اصلاحات و جریان انحرافی در دولت احمد‌ی‌نژاد، توانست گفتمان اصیل انقلاب اسلامی را با چالش مواجهه کند.

ـ از خاتمی تا احمدی‌نژاد

سال 85 محمد خاتمی با ویزای ویژه رئیس‌جمهور آمریکا برای دو هفته به شرق ایالات متحده رفت و عصر دوشنبه 20 شهریور 1385 پس از دیدار با جرج سوروس از رهبران کودتای مخملی و سیدحسین نصر از رهبران سنت‌گرایی، راهی تپه‌های معروف بیکون هیل نیویورک شد تا در واپسین نقطه توقف خود شام آخر را در منرل زنی به نام دکتر الگا دیویدسن صرف کند. ماموران FBI در طول مسیر حضور داشتند و مسیرهای منتهی به خیابان «ریورز 25» شدیدا کنترل می‌شد. همه چیز نشان می‌داد که شخصیت‌های سرشناسی عازم «ضیافت بلوط سبز» هستند.

خانم دیویدسن شخصیتی پیچیده و ناشناخته است. او از پژوهشگران انستیتوی مطالعاتی جوامع و تمدن اسلامی در دانشگاه بوستون و دارای پیوندهای نزدیکی با بنیاد اشرف پهلوی بود. از طریق احسان یارشاطر به هیئت امنای دانشنامه ایرانیکا در دانشگاه کلمبیا راه یافت و در محافل آمریکایی از مدافعان اصلاح‌طلبان ایرانی شناخته می‌شد. دیویدسن هم‌زمان که درباره شاهنامه فردوسی و کوروش پژوهش‌های گسترده‌ای را انجام می‌داد، طرف مشورت وزارت امور خارجه آمریکا برای ارزیابی برنامه سلاح‌های استراتژیک ایران نیز قرار می‌گرفت. از سوی دیگر، روابطش با ایرانیان بسیار متنوع و پرشمار بود و با چهره‌هایی مثل داریوش مهرجویی و سیدحسین نصر که در کمیسیون‌های فرهنگی جشن هنر شیراز، پروژه باستان‌گرایی را پیش می‌بردند، تماس داشت.

خاتمی همراه صادق خرازی شام آخر را در آمریکا خورد و 70 میهمان برجسته در ضیافت بلوط سبز با رئیس‌جمهور اصلاحات سر یک میز نشستند اما دیویدسن فقط یک میهمان ویژه داشت؛ پیرمردی 86 ساله‌ ولی سالم و سر حال که مثل خودش آمریکایی بود. یک زن و مرد با شب��هت‌های شگفت‌انگیز بسیار، خاتمی نیز انتظار این ملاقات را می‌کشید چون همان طور که انستیتو مطالعات خاورمیانه برای واشنگتن در گزارش خود تایید کرده است، اساسا خاتمی صدور روادید سفرش به آمریکا را مدیون رایزنی‌های موثر چنین چهره‌هایی با کاخ سفید بود. این میهمان ویژه کسی جز پروفسور ریچارد فرای نبود که کمی بعد از محمد خاتمی وارد خانه الگا دیویدسن شد. تا این زمان، قدمت تماس‌های فرای با ایران از نیم قرن می‌گذشت.

تماس‌های ریچارد فرای با ایران از طریق ایستگاه CIA در لندن از سال 1330 در حال شکل‌گیری بود. پیش از فرای، استادش پروفسور آرتور پوپ به دعوت حسین علاء نخست‌وزیر وقت برای هدایت فرهنگی و هنری حکومت پهلوی اول از سال 1304 در تهران و شیراز اقامت داشت و به دلیل تئوری‌پردازی و تبارسازی برای فرهنگ باستانی ـ پادشاهی ایران نفوذ فراوانی روی رضاخان یافت. پروفسور پوپ طی 40 سال در پوشش مورخ هنرهای باستانی ایران و باستان‌شناس، مافیای انگلیسی ـ آمریکایی قاچاق عتیقه‌های قیمتی ایران را شکل داد که ریچارد فرای جوان نیز به آن پیوست.

اولین سفر فرای به ایران از مبداء انگلیس انجام شد. او در سال 1330 با یک ماشین لندرورز ابتدا از لندن به بغداد آمد و سپس راهی تهران شد. در این سفر، فرای با سناتور پرویز ناتل خانلری وزیر فرهنگ کابینه علم، صادق چوبک و صادق هدایت در کافه لاله‌زار ملاقات کرد. روابطش با سناتور خانلری به سرعت گرم شد و کمک‌ها و منابعی را برای انتشار مجله سخن در اختیار او گذاشت، اما ماموریت اصلی فرای دیدار با محمدرضا پهلوی بود که یک سال از ازدواجش با ثریا می‌گذشت. در آن زمان خطر کودتای حزب توده و اقتدار کمونیست‌های روسی بر ایران از دغدغه‌های مهم دولتمردان آمریکا به شمار می‌رفت و مذاکرات فرای با شاه جوان نیز حول این محور بود. او از رهبران شبکه انگلیسی بدامَن در کودتای آژاکس بود و چندین بار با دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر وقت، درباره خطر روس‌ها ملاقات و رایزنی کرد. مذاکرات فرای و مصدق به تدریج از علایق و ماموریت اصلی فرای در ایران پرده برداشت. فرای در این دوره کوشید روابطش را با مشاوران نزدیک دکتر مصدق نزدیک‌تر کند. مرحوم علی‌اکبر دهخدا دایره‌المعارف‌نویس برجسته ایرانی یکی از این افراد بود و فرای گاهی به منزلش می‌رفت تا درباره تاریخ ایران و انقلاب مشروطه با هم گپ بزنند. معلومات وسیع یک آمریکایی درباره ایران می‌توانست برای یک دانشمند جذاب باشد اما فرای می‌خواست رابطه‌اش با مرحوم دهخدا را به کانال ویژه‌ای برای اثرگذاری روی دیدگاه‌های نخست‌وزیر تبدیل کند. او تا حدی پیش رفت و در روزهای بحرانی منتهی به کودتای 28 مرداد سال 1322 دهخدا نزد او از احتمال دسیسه انگلیسی‌ها برای سرنگونی دولت مصدق ابراز نگرانی کرد. راه‌حل فرای شگفت‌انگیز بود و بعدها به نظریه بنیادین او درباره رابطه ایران و غرب تبدیل شد. فرای به دهخدا پیشنهاد سازش با انگلیس را داد و در دهه 1360 صراحتا از آن دفاع کرد؛ «فکر می‌کنم اگر آن‌ها به انگلیس امتیازات خوبی می‌دادند، خیلی از مصیبت‌ها به سر ایران نمی‌آمد!»

ریچارد فرای و محمد خاتمی شناخت خوبی از یکدیگر داشتند. تعامل این دو از هنگام به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان در دوم خرداد سال 1376 شتاب بیشتری گرفت و ایده‌هایش درباره تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران باستان یکی از پارادایم‌های غالب در حیطه ایران‌شناسی و تحقیقات علوم انسانی به شمار می‌رفت، چنانکه سال 1382 رئیس‌جمهور خاتمی در پیامی به مناسبت بزرگداشت ریچارد فرای در دانشگاه کلمبیا بر این نفوذ صحه گذاشت. خاتمی هشت سال پیش در اولین سفرش به نیویورک برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل، فرای را در بوستون دید و در سال پایانی ریاستش بر دولت اصلاحات با همکاری ایرج افشاریزدی جشن مفصلی برای تجلیل از او ترتیب داد. در آن دیدار صادق خرازی رابط و هماهنگ‌‌کننده ملاقات‌های رئیس‌جمهور خاتمی با فرای بود و در آخرین سفر و شام آخر ضیافت بلوط سبز نیز، خرازی این بار با یک کراوات مشکی کنار دست دیویدسن، فرای و خاتمی نشست.

با به قدرت رسیدن احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری رابطه ریچارد فرای با دولت نهم بد نبود و پس از ریاست جمهوری خاتمی، رفت و آمدهایش به تهران، شیراز و اصفهان ادامه یافت. او خرداد سال 1384 در اوج رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری به ایران آمد و شش ماه پس از آغاز به کار دولت نهم در نوزدهمین جشنواره خوارزمی از وی تجلیل شد. در همین سفر دیدار مفصل دیگری با محمد خاتمی و غلامرضا اعوانی رئیس پیشین انجمن حکمت و فلسفه داشت ولی علی‌رغم کهولت سن آماده حضور فعال‌تر در پشت صحنه سیاسی ایران می‌شد؛ چه اینکه فرای مانند هوشنگ امیراحمدی عضو بلندپایه «گروه تماس نیوجرسی» معروف به شورای آمریکا ـ ایران بود و به واسطه اسفندیار رحیم‌مشایی کانال ارتباطی مطمئنی را در دفتر رئیس‌جمهور جدید ایجاد کرد. گرچه در مقایسه با روابط گرم این گروه تماس با اصلاح‌طلبان، هنوز سطح تعامل‌شان با محمود احمدی‌نژاد چندان جدی به نظر نمی‌رسید.

ماجرای ارتباط فرای با جریان انحرافی دولت نهم از دومین همایش ایرانیان مقیم خارج کشور در مرداد سال 1389 علنی شد. در آن سال محمدشریف ملک‌زاده، دبیر وقت شورای عالی رسیدگی به امور ایرانیان خارج از کشور، از اسفندیار رحیم‌مشایی جانشین رئیس‌جمهور در این شورا دعوت کرد به عنوان سخنران اختتامیه به جایگاه بیاید. مشایی در سخنان خود، به کار بردن کلمه ایران را یک ذکر مذهبی دانست و گفت: «من اصرار دارم بر مکتب ایران. بعضی‌ها ممکن است بر من خرده بگیرند که تو چرا نمی‌گویی مکتب اسلام؟ از مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی وجود دارد... دریافت ناب از حقیقت اسلام، مکتب ایران است. باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم».

همایش ایرانیان خارج از کشور، یک مدعو آمریکایی به نام پروفسور ریچارد فرای داشت که سعی می‌کرد با زبان دست و پا شکسته فارسی، از ارادات خود به فرهنگ ایران سخن بگوید. این محقق آمریکایی در پایان سخنرانی خود از درخواستش برای دفن در کنار زاینده‌رود ـ هم‌چون پروفسور پوپ ـ سخن گفت. درخواستی که بلافاصله توسط رئیس‌جمهور و با اهدای یک خانه سنتی در اصفهان پاسخ داده شد. او یکی از مبدعان مکتب ایرانی است که گفته می‌شود مشایی به شدت تحت تاثیر کتاب‌هایش قرار دارد.

او در کتاب‌هایش سعی در اثبات این مطلب دارد که خصلت ایرانیان محافظه‌کاری است و آنان فرهنگ‌های مختلف را ابتدا با سنت کهن خود سازگار می‌کنند و سپس می‌پذیرند. برای مثال وی معتقد است: «ایرانیان در حقیقت اسلام را نپذیرفتند بلکه با روحیه محافظه‌کاری خود و پس از حمله اعراب، اسلام را ایرانی کردند و با این ایرانی ساختن، دین و تمدنی جهانی پدید آوردند که به خوی‌ها، اعتقادات و آیین‌های عربی بادیه ربط نداشت؛ تمدنی که با حمله ترکان دچار انحطاط شد و با شاه اسماعیل موسس سلسله صفویان دوباره نضج گرفت».

کتاب فرای از منابع اصلی ملی‌گراها و روشنفکران متاخر ایرانی است که سعی در کمرنگ کردن اسلام در تاریخ ایران دارند و اسلام را به عنوان سدی در برابر ظهور شکوه مجدد ایران قلمداد می‌کنند. برای مثال سیدجواد طباطبایی در کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» از مدعیات ریچارد فرای بارها وام گرفته و از ایرانی کردن اسلام توسط ایرانیان سخن گفته است.

ریچارد فرای برخلاف آنچه مشایی و یارانش بیان می‌کنند، یک محقق دانشگاهی بی‌طرف نیست. یکی از اقدام‌های انجام شده توسط وی، تجارت کتاب‌های خطی است و در این زمینه، ناراستی‌هایی نیز از او سر زده. برای مثال، از وی مقالاتی منتشر شده که به نسخه خطی منحصر به فردی از قابوس‌نامه اشاره می‌کند که توسط یکی از نزدیکانش در ایران نگهداری می‌شود.

وزارت اطلاعات در سال 1376 کتابی در 375 صفحه با عنوان «هویت» منتشر کرد که در صفحه 131 که آن توسط انتشارات حیان به چاپ رسیده، درباره ریچارد فرای آمده است: «ریچارد فرای چندی پیش به دعوت و تلاش برخی روشنفکران داخلی به ایران سفر کرد و در طول اقامت خود در تهران، با استفاده از برخی عناصر ناآگاه اقدام به جمع‌آوری گسترده اطلاعات محرمانه کرد».

فرای در سال‌های 1942 تا 1944 میلادی مامور اداره خدمات استراتژیک آمریکا بود و در راه‌اندازی این اداره سفرهای زیادی به کشورهای آسیایی کرد.

فرای اندکی بعد از دریافت خانه ویلایی در اصفهان، در مصاحبه با آسیه نامدار، خبرنگار سی‌ان‌ان قدرناشناسی خود در قبال هدیه دولت ایران را نشان داد و گفت: «مردم خوب و مردم بد در همه جای جهان وجود دارند و حکومت مذهبی در ایران نیز از بین می‌رود و همه چیز تغییر می‌کند. این آمد و شد حکومت‌ها در گذشته نیز بارها وجود داشته است».

فرای که پس از این مصاحبه، خانه خود در اصفهان را در معرض پس گرفتن می‌دید، در نامه‌ای به مسئولان دولت ایران نوشت: «من قلبا خود را یک ایرانی می‌پندارم و آرزوی من این بوده است که پیکر خود را در ایران اسلامی به خاک بسپارم. جایی که اسلام واقعی به همه عالم گسترش پیدا کرده تا به خواست خداوند این درخواست من سبب موافقت آقای احمدی‌نژاد قرار گرفت. اخیرا نقل قول‌هایی به نقل از من در برخی از رسانه‌های ایران منتشر شده است که هیچ نزدیکی‌ای به تفکرات و باورهای من به عنوان عاشق ایران ندارد».

وی در ادامه این نامه کاسبکارانه خود آورده است: «چنانچه بارها در کتاب‌ها و سخنرانی‌های خود اعلام کرده‌ام، معتقدم که فرهنگ و جامعه ایرانی خدمات ارزنده‌ای در جهت گسترش اسلام واقعی به سراسر عالم داشته است. ضمن احترام به سایر ملت‌ها و جوامع اسلامی، ایران را منشاء پرورش و گسترش دین مبین اسلام می‌دانم و هم‌چنین اعتقاد دارم که دین اسلام دین جامع و کاملی در راستای رسیدن بشر به سعادت بشری است».

تیم مطبوعاتی حامی مشایی بعدها کوشیدند کم‌توجهی او به مکتب اسلامی و تاکید بر مکتب ایرانی را به نوعی توجیه کنند. این کار را احمدی‌نژاد با سخنان حمایت‌آمیز خود کلید زد. او گفت: «به ما می‌گویند چرا می‌گویید ایران! پس چه بگوییم؟ حق اظهارنظر نداریم! اگر بقیه بگویند مکتب خراسان، مکتب ری، مکتب عراق، مکتب اصفهان، مکتب یونان اشکالی ندارد».

وی خطاب به نمایندگان مجلس گفت: «من باید به حکم وظیفه و سوگندی که خورده‌ام، از آزادی بیان دفاع کنم. البته شما هم باید همین کار را بکنید. چرا برای اعلام نظر این همه جار و جنجال شده؟ می‌گویند چرا گفته‌اید ایران! اگر نگوییم ایران پس چه بگوییم؟ بگوییم انگلیس، آمریکا؟ ما ایرانی هستیم. با صدای بلند می‌گویم تا در تاریخ ثبت شود که ایران و تاریخ، فرهنگ، عظمت و ملت آن را دوست دارم و به آن افتخار می‌‌کنم. دوست داشتن ایران عین انقلابی بودن و حزب‌اللهی بودن است».

ریچارد فرای کوشید در هر دو دولت اصلاحات و احمدی‌نژاد، با استفاده از همه ظرفیت‌ها و اهرم‌های شبکه گسترده‌اش در ایران که 50 سال قدمت داشت ـ یک بحران گفتمانی ایجاد کند. برای این کار فرای و امیراحمدی در دولت هاشمی رفسنجانی با استفاده از روابط‌شان با دولتمردان حزب کارگزاران، یک پروژه جمع‌آ‌وری اطلاعات را پیش بردند اما با هوشیاری وزارت اطلاعات این پروژه کشف شد و حتی اسناد آن در برنامه تلویزیونی هویت به روی آنتن رفت. تئوریسین مکتب ایرانی از بهمن سال 1384 توانست با حلقه انحرافی ارتباطات نزدیکی برقرار کند اما مکاتبات او با شخص رئیس‌جمهور از شهریور سال 1386 آغاز شد و احمدی‌نژاد در انتهای پاسخ به نامه فرای دعا کرد موانع ارتباط با آمریکا برداشته شود! در زمستان سال 1386 ریچارد فرای موفق شد احمدی‌نژاد را مقالات کند و از رهگذر این تماس‌ها، مرداد سال 1389 مکتب ایرانی از سوی اسفندیار رحیم‌مشایی به عنوان ایدئولوژی رسمی دولت معرفی شد. در واقع شبکه جاسوسی آکادمیک انگلیس و آمریکا که از رهگذر سیاست‌های دولت هاشمی در ایران رشد کردند توانستند به کمک حلقه انحرافی، گفتمان اصیل رئیس‌جمهور را تغییر دهند.

نظرات بینندگان
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات