تاریخ انتشار : ۰۴ آذر ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۷  ، 
کد خبر : ۲۷۰۹۲۱

مشکلات سیاسی و امنیتی لبنان


مصیب نعیمی

ریشه بحران لبنان به دو خط مشی متفاوت برمی گردد. از سالها قبل این دو نگرش و جود داشته است، اما این امر در سال 1385 با پیروزی حزب‌الله و فشار برخی از غربی‌ها و عناصر عربی، نوعی حالت رویارویی به خود گرفت و بعد هم به دو جناح 14 مارس و 8 مارس بدل شد. مسیر این دو مشخص بود. 8 مارس در مسیر مقاومت و قرار گرفتن در برابر خط سازش با رژیم صهیونیستی بود و دیگری 14 مارس معمولا سبکی غربی داشته و از ابتدا با مقاومت مخالف بود.

با شروع بحران سوریه این وضعیت به اوج خود رسد و جناح 14 مارس همراه با نیروهای مسلح مخالف اسد بود و از هم پیمانان عربی وغربی خود تبعیت کرد. در این حال اختلافات در لبنان به شدت بالا گرفت و تا پایان ریاست جمهوری ادامه یافت. در این شرایط بر سر رئیس‌جمهور آینده توافقی حاصل نشد. یعنی با توجه به قانون اساسی لبنان، باید دو سوم اعضای مجلس برای ریاست جمهوری حضور یابند اما هیچ کدام از دو گروه، دو سوم اعضا را نداشتند و این امر تا پایان ریاست جمهوری میشل سلیمان ادامه یافت.

لذا هیچ کدام از طرفین نمی‌توانند به تنهایی رئیس‌جمهور را انتخاب کنند. همچنین در برخی از طرف‌هایی که میشل سلیمان را به سوی خود کشانده بودند، تلاش کردند که این امر تمدید گردد اما این امر هم تحقق نیافت. همچنین با توجه به اینکه عناصر تندرو از سوی 14 مارس برای پست ریاست جمهوری معرفی شد، این امر از سوی 8 مارس رد شد و به دنبال آن هم بر سر نامزد 8 مارس یا آقای میشل عون توافقی صورت نگرفت. در واقع همه عوامل دست به دست هم دادند تا لبنان در وضعیت مبهمی قرار گیرد.

اهمیت انتخاب رئیس‌جمهور

رئیس جمهور در لبنان بعد از پیمان طائف یکی از سه عنصر قدرت است و به تنهایی قدرتی کامل نیست و در کنار نخست‌وزیر و رئیس مجلس، از سه طایفه لبنان قرار دارد. لذا اگر گروه‌ها از نظر خط و مشی سیاسی به توافقی نرسند، هیچ حرکت تاسیسی محقق نمی‌گردد. معمولا در لبنان عرف و تفاهمی وجود داشته که تا حدی قابل قبول طرفین بوده است. در این بین با توجه به تعلق جایگاه ریاست جمهوری به مسیحیان، آنان اصرار دارند که این پست بیش از حد خالی نماند. چرا که اگر این امر بیش از حد ادامه یابد، موقعیت آنان را تضعیف می‌کند. از این رو چه مسئولان کلیسا و چه سیاستمداران منطقی و عاقل مسیحی، وساطت‌هایی در مورد پایان بحران ریاست جمهوری انجام می‌دهند.

با توجه به نبود یکی از اهرم‌های دولت و نظام، بقیه مقامات در کشور هم شرایط باثباتی نخواهند داشت. چرا که دوره مجلس هم به سر آمده و باید انتخابات انجام گردد و نخست‌وزیر در این کشورهم به گونه موقت حضور دارد. به نظر من طرفین دعوا به رغم اینکه می‌دانند به تنهایی نمی‌توانند در این زمینه گامی بردارند، این امر را به زمان واگذار کرده تا این امر پذیرفته گردد و شرایط به گونه‌ای باشد تا راه حل میانه برگزیده گردد. تجربه نشان داده که هیچ نوع جناحی به تنهایی نمی‌تواند در لبنان قدرت را در دست بگیرد. این امر یکی از نکات مثبت در لبنان است که هیچ وقت عوامل غرب نمی‌توانند سلطه مطلقی بر لبنان داشته باشند و آن را به سمتی خاص هدایت کنند.

اما با توجه به بحران امنیتی و حضور گروه‌های تکفیری در شرق لبنان، این ضرورت بیشتر احساس می‌شود. همچنین با توجه به تنش‌های منطقه‌ای و علمیات و ناامنی‌های ایجاد شده در عراق و غزه، ضرورت تسریع در حل بحران لبنان، بیشتر است.

بازگشت سعد حریری و تغییر در فضای داخلی لبنان

با بازگشت سعد حریری به لبنان بعد از سه سال، به نظر میرسد وی با چراغ سبزهایی از سوی هم پیمانان خود حضور یافته است. چرا که همه آنها احساس می‌کنند اگر لبنان در خلا قرار گیرد همه متضرر خواهند شد و تنها جناح 8 مارس آسیبی نمی‌بیند. در واقع بازگشت حریری نشان می‌دهد که 14 مارس هم به این امر پی برده که باید حتما راه حل سیاسی در لبنان اعمال کرد و گرنه گوی و میدان از دست همه خارج می‌شود. این امر، از بیم ورود لبنان در خلا طولانی است و گرنه حریری در ورود به لبنان عجله نمی‌کرد. یکی از عوامل اصلی بحران کنونی، لجبازی جناح 14 مارس بود.

آنها تا این مرحله فکر می‌کردند که با گذشت زمان می‌توانند 8 مارس را از نظر سیاسی به زانو در بیاورند، اما این امر رخ نداند. لذا بازگشت حریری می‌تواند دلیل روشن و چراغ سبزی از نظر هم پیمانان و کسانی که از بیرون 14 مارس را اداره می‌کنند، باشد. در واقع حریری برای عدم از دست دادن همه امتیازهای سیاسی، وارد صحنه شده تا مصالحه‌ای در بعد سیاسی و انتخاب رئیس‌جمهور انجام شود. چرا که قبل از این حریری می‌توانست به لبنان برگردد، ولی به نوعی اعتراض کرده و به بهانه عدم امنیت در لبنان حضور نیافت تا بر 8 مارس فشار آورد. اما حریری اکنون با هیچ پیش شرطی برگشته است. این امر ادعای ایشان را نقض می‌کند.

از نظر دیگر هم، وضعیت کنونی نشان میدهد 14 مارس به نقطه‌ای رسیده که احساس می‌کند شرایط خروج یا تضعیفش در صحنه سیاسی لبنان جدی شده و باید چاره‌ای بیندیشد تا باقی مانده سهم سیاسی را در اختیار گیرد. همچنین اکنون شرایط اقتصادی در این کشور بغرنج است و گردشگری (که از درآمدهای اصلی در لبنان است) با رکود مواجه شده است. در این حال اگر دولتی توافقی و پایدار در این کشور برقرار شود، هم زمینه امنیت بیشتر فراهم می‌شود و هم زمینه اقتصادی بهتری برقرار می‌گردد.

نگاه جریان‌های مختلف به بحث پایان دوره مجلس، تمدید آن و برگزاری انتخابات در لبنان

بدعت تمدید مجلس در لبنان در دوران بحران جنگ داخلی لبنان بین سال‌های 1379 - 1356(1977-1990) رخ داد. در این دوره می‌گفتند انتخابات را نمی‌توان انجام داد. ولی اکنون موضع تمدید دوره مجلس از سوی جناح‌ها و سیاستمدارانی که واقعا به ثبات در لبنان اعتقاد دارند، رد شده است. آنها بر این نظرند که هیچ گونه تمدیدی صورت نگیرد و انتخابات درلبنان برگزار گردد. در واقع امنیت لبنان (که مساحت آن ده هزار و 452 کیلومتر مربع است) خیلی آسان است. در این بین بحث تمدید دوره مجلس یکی از بحث‌های چالشی بین جناح‌های سیاسی بوده و تقریبا اکثرا نیروها، مخالف این قضیه هستند. در کنار این نیز در این برهه جدا از انجام انتخابات، بر سر نحوه انتخابات یا منطقه‌ای و سراسری بودن و سهمیه‌های آن اختلاف نظر وجود دارد.

برخی جناح‌ها با توجه به موقعیت خیلی خوب خود، از انتخابات سراسری نمی‌ترسند. اما برخی چون در محله‌ها نفوذ دارند، سعی می‌کنند انتخابات به سبک سنتی و قدیمی در محله - محله و منطقه- منطقه انجام شود. برخی احساس می‌کنند که با توجه به کوچک بودن لبنان، باید همه مردم در انتخابات مشارکت و انتخابات سراسری و یکپارچه و حداقل در 4 منطقه جداگانه برگزار گردد. این امر قبلا 2-3 بار در مجلس مورد توافق قرار گرفت، اما در مرحله عمل به قانون تبدیل نشد. برخی جناح‌ها و گروههای کوچک احساس می‌کنند گروه‌هایی (به ویژه 8 مارس یا حامیان مقاومت) صحنه سراسری لبنان را در اختیار دارند و از حمایت اکثریت قاطع مردم لبنان برخوردار هستند و می‌توانند بیشترین کرسی‌های مجلس را به دست آورند و از طریق آن رئیس مجلس و هم رئیس‌جمهور و هم نخست‌وزیر را در کنترل خودشان خواهند داشت. لذا سعی می‌کنند این اتفاق رخ ندهد و با آن مخالفت می‌کنند.

14 مارس اینک حداقل بخشی از مجلس را در اختیار دارد و تقریبا نزدیک به نیمی دیگر از صندلی‌های مجلس، متعلق به 8 مارس است. اما در سطح اجتماعی، 14 مارس در این جایگاه نیست. یعنی جایگاه آنها چه از لحاظ جغرافیایی و چه استراتژیک مثل جنوب لبنان، ضعیف‌تر از 8 مارس است. پایگاه 14 مارس، معمولا بخشی از بیروت مرفه نشین است و شمال لبنان از آن حساسیت جنوب لبنان برخوردار نیست. لذا عملا 14 مارس بدون همکاری با 8 مارس به تنهایی نمی‌تواند هیچ کدام از خواسته‌هایش را محقق کند. آنها از همین ابزار و قانون سو استفاده می‌کنند و 8 مارس را تحت فشار قرار می‌دهند.

چالش‌هایی فراروی لبنان

چالش‌های لبنان متعدد است. عناصر و عوامل چالش زایی در لبنان وجود داشته که بخشی از آن قدیمی بوده و بخشی از آن در 3 - 4 سال اخیر اضافه شده است. تاثیر بحران سوریه بر لبنان و طرح اختلافات مذهبی بین جناح‌های لبنانی در مواردی به یک سری از خشونت‌ها انجامید و عملیات‌هایی تروریستی تحت همین بهانه، ناامنی‌هایی ایجاد کرد.

خطر مهم‌تر و اساسی تر، خطر رژیم صهیونیستی است که همواره به اختلافات و درگیری‌های لبنان دامن زده تا بتواند هم انتقام بگیرد و هم قدرت لبنان را به ضعف تبدیل کند. جدا از این نیز موضوع آوارگان فلسطینی (که معمولا غربی‌ها اصرار دارند تابعیت لبنانی بگیرند) مد نظر دولت‌های مختلف لبنان بوده است.

استراتژی مقاومت در دوره‌های گذشته به صراحت اعلام شده که لبنان نباید کشور موطن فلسطینی‌ها باشد. چرا که قضیه فلسطین را تحت تاثیر قرار می‌دهد. علاوه بر این، فشارها و تطمیع و تهدیدها از بیرون برای برخی جناح‌ها، می‌تواند عامل ناامنی شود. همه اینها دست به دست هم داده تا لبنان وضعیت کنونی خود را داشته باشد اما خوشبختانه در بحران‌های اخیر مقاومت توانسته خودش را مصون نگه دارد. همچنین با توجه به ایستادگی و استراتژی پیشگیرانه‌ای مقاومت، مسیر بحران در سوریه در نطفه خفه شده است. در یک سال اخیر مقاومت وارد مرزهای بیرونی شد و در کنار مرزهای لبنان با مخالفان روبرو شد. این امر مورد انتقاد قرار گرفت بود ولی امروز همه باور دارند که اگر دور اندیشی و پیشگیری نبود، لبنان هم مانند عراق، سوریه و خیلی از کشورهای دیگر تحت تاثیر تئوری جنگ و بحران منطقه ای، در دام تکفیری گرفتار شده بود.

وضعیت کنونی مناطق و شرایط امنیتی در لبنان

عرسال روستایی بود که داعش در آن نفوذ کرده و تعدادی را گروگان گرفته بود. اگر از نظر جغرافیایی به عرسال نگاه کنیم، تقریبا ارتباط آنچنانی با لبنان ندارد و بیشتر به سوریه متصل است. درست است که عرسال جزئی از خاک لبنان است، ولی در پشت کوهها بوده و این منطقه از ابتدای بحران سوریه به جولانگاه گروههای مسلح بدل شده بود. لذا اینکه گروههای تروریستی چنین اقدامی کنند، کار دشواری نبود. وگرنه لبنان از نظر مرزی تا حالا خوب کنترل شده و حتی زمانی که داعش در شهر عرسال نفوذ کرد، پیش‌بینی نمی‌شد که بتوانند به نقطه دیگر بیاید. یعنی عرسال به قلمرو سوریه نزدیک‌تر است، و باید گفت نفوذ در این منطقه، نقطه قوتی برای تکفیری‌ها محسوب نمی‌شود. این گروه‌ها در بقیه نقاط و طرابلس در مراحلی نفوذ داشتند اما وجود و بقایشان در لبنان امکانپذیر نشد.

نتیجه‌گیری:

لبنان در ادوار گذشته با بحران‌های بزرگتر مواجه بوده است. لبنان دوره تقریبا 17 -18 ساله جنگ داخلی و سنگر بندی در وسط شهرها و تقسیم مناطق به مسیحی نشین و مسلمان نشین داشته است. بعضی‌ها از آن زمان به دنبال تجزیه لبنان بودند، که میسر نشد.

بعد از آن، از سال 61، اشغال بخش‌هایی از لبنان تا سال 1379 (2000) یعنی 18 سال به طول انجامید و سر انجام آزاد شد. در کلیه موارد یک سری جنگهای پراکنده تحت عنوان گروهی، حزبی و جناح‌های سیاسی و حتی بین مسیحی و مسیحی و بین مسلمان و مسلمان را شاهد بودیم. اما هیچ کدام از اینها نتوانست لبنان را با خطر و تهدید تجزیه مواجه کند. چرا که خاک لبنان قابلیت تجزیه ندارد. کل طول لبنان 200 کیلومتر و عرض آن بین 10 تا 70 کیلومتر است و موقعیت تجزیه ندارد. همچنین پراکندگی جمعیت طوایف مختلف در اقصی نقاط لبنان از عوامل باز دارنده هرگونه تجزیه و تقسیم است. یعنی هر اتفاقی هم که بیافتد و اختلافات بالا گیرد، امکان تجزیه در لبنان وجود ندارد. لذا هر مشکلی سرانجام باید به راه حل منتهی شود.

وضعیت کنونی نشان میدهد 14 مارس به نقطه‌ای رسیده که احساس می‌کند شرایط خروج یا تضعیفش در صحنه سیاسی لبنان جدی شده و باید چاره‌ای بیندیشد تا باقی مانده سهم سیاسی را در اختیار گیرد.

اگر چه ممکن است جنگی کوچک یا یک درگیری وجود داشته باشد، ولی سرانجام همه مجبورند برای بقای جمعی خود، به یک راهکار مصالحه روی بیاورند. این اتفاق در دو سه مرحله بحران گذشته لبنان رخ داده و الان هم در مرحله رخ دادن است. در این شرایط برخی جناح‌های کوچک لبنانی که خیلی نقش آفرین نیستند (ولی در هر طرف قرار بگیرند می‌توانند کفه ترازو را به سمتی دیگر سوق دهند)، وارد عمل شده و زمینه برای افراد ریش سفید فراهم و صحبت و مذاکرات پشت پرده برای تعیین رئیس‌جمهور و دولتی جدید و کارآمدتر، بیشتر شده است. در این بین، شرط جناح 8 مارس و به ویژه مقاومت، که ایستادگی دولت آینده در برابر زیاده خواهی رژیم صهیونیستی است، روشن و آشکار است. لذا آنها با دولتی که نسبت به زیاده خواهی‌های رژیم صهیونیستی کرنش داشته و موضع ایستادگی مقاومت را تضعیف کند، حاضر به همکاری نخواهند بود. از این رو تلاش می‌شود وضعیت میانه‌ای برای برون رفت از بحران ایجاد شود.

آنچه مشخص است این است که اختلافات سیاسی همیشه در لبنان وجود داشته ولی نکته تجربه شده این است که وقتی همه احساس خطر کنند، به یک تفاهمی ولو تلخ روی می‌آوردند و آن را می‌پذیرند. ما اکنون در لبنان در آستانه چنین توافقی هستیم که اگرچه برای بعضی‌ها تلخ است، ولی بهتر از شکست کامل است. در این شرایط باید گفت تجربه نشان داده که هیچ نوع جناحی به تنهایی نمی‌تواند در لبنان قدرت را در دست بگیرد. این امر یکی از نکات مثبت در لبنان است که هیچ وقت عوامل غرب نمی‌توانند سلطه مطلقی بر لبنان داشته باشند و آن را به سمتی خاص هدایت کنند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات