* فارس: چه مسئلهای باعث شد تا 16 آذر به عنوان روز دانشجو در تاریخ ماندگار شود؟
** بلوکات: فهم راز ماندگاری روز 16 آذر در تاریخ ایران، ارتباط مستقیم به بستر اجتماعی و زمان رخ دادن این اتفاق در سال 1332 دارد. بعد از کودتای امریکایی 28 مرداد در آن سال و دخالت آشکار دولت وقت امریکا در مناسبات داخلی کشورمان و سرنگونی دولت دکتر مصدق، شاهد شکلگیری یک نفرت عمومی در جامعه و به ویژه دانشگاهیان نسبت به استکبار خارجی و استبداد داخلی رژیم پهلوی هستیم.
بایستی توجه داشته باشیم که حادثه 16 آذر و اعتراض دانشجویی به حضور نیکسون معاون وقت رئیس جمهور آمریکا در دانشگاه تهران، در حالی رخ میدهد که نظام سیاسی حاکم بر کشور دارای یک روابط استراتژیک بسیار مستحکم و عمیق با آمریکا است و شاید به جرأت بتوان گفت رژیم پهلوی، رسما یکی از ایالتهای آمریکا محسوب میشود که فقط محل ماموریت آن در خاک ایران و منطقه خاورمیانه است!
لذا وقتی که محمدرضا پهلوی خود و سلطنتش را، هم در مقام پیدایش و به قدرت رسیدن و هم در بقا و استمرار مدیون آمریکا میداند، برای شاه بسیار مهم است زمانیکه مقامات آمریکایی به ایران میآیند از آنها استقبال و تجلیل و احترام ویژه به عمل آید.
مهمتر آنکه سفر نیکسون در حالی در سال 1332 به ایران انجام میشود که امریکاییها برای بقای رژیم پهلوی برای بار چندم سنگ تمام گذاشتهاند و دولت ملیگرای مصدق را سرنگون کردهاند.
بنابراین اتفاق روز 16 آذر برای نظام وقت به هیچ وجه قابل تحمل نبود و این حرکت دانشجویان در میان اعتراضات دیگری که علیه رژیم پهلوی میتوانست رخ دهد، از یک وزن آرمانگرایانه و استقلال طلبانه و در عین حال اثرگذاری بیشتری برخوردار بود و مرکز ثقل رژیم که همان رابطه استراتژیک با امریکا بود را هدف گرفته بود.
به این معنا، خیزش دانشجویی در 16 آذر 32 و شهادت سه دانشجوی دانشگاه تهران شهیدان شریعت رضوی، قندچی و بزرگنیا در آن روز، نمادی از قدرت دانشجویی و اثرگذاری آن در جامعه است که توانست مهمترین راهبرد رژیم پهلوی را به چالش بکشد و شاه را متحمل هزینههای بسیار بالایی در داخل و خارج بکند.
ضمن اینکه باید توجه داشته باشیم که امریکا به عنوان یکی از دو ابرقدرت آن روز دنیا، نگرانی زیادی از سرایت الگوی دانشجویی 16 آذر ایران به سایر کشورها و همینطور تکرار این الگو در مقاطع بعدی در ایران دارد که البته همین اتفاق هم میافتد و این نگرانی دولت امریکا به واقعیتی تلخ در امریکای لاتین و دیگر کشورها برایش تبدیل شد و همینطور در سالهای بعد در مسیر انقلاب اسلامی بارها شاهد تکرار الهام گیری دانشجویان انقلابی از 16 آذر 32 بودیم.
* فارس: امروز سالگرد و بزرگداشت 16 آذر چه اثری در جامعه دانشگاهی و فضای عمومی کشور دارد و اساسا بر چه محورهایی استوار است؟
** بلوکات: اینکه 16 آذر خاستگاه ضد امریکایی و ضد استکباری دارد، امری واضح است؛ اما واقعیت این است که ما نمیتوانیم هرگاه در رابطه با 16 آذر و روز دانشجو بحث میکنیم فقط به بعد استکبار ستیزی آن اشاره و بسنده کنیم و در گذشته بمانیم. مثل خیلی از مناسبتهای دیگر؛ مثلا درست است که سالروز شهادت استاد مطهری روز بزرگداشت مقام معلم است، ولی نه رسانهها و نه فرهنگیان به روایت واقعه شهادت آن استاد بزرگوار اکتفا نمیکنند و به این بهانه، سایر مسایل مربوط به استادان و فرهنگیان را مورد بحث و تبادل نظر قرار میدهند.
به این معنا اگر بخواهیم امروز و در سال 1393در رابطه با 16 آذر و روز دانشجو صحبت کنیم، حتماً مباحث ما، پیوستهای متعدد دیگری هم پیدا میکند که باید به آن توجه کنیم که مهمترین آنها، بازخوانی سیر تحولات جنبش دانشجویی از 16 آذر سال 1332 تا امروز است و بنده علاقه مندم در ادامه در این زمینه بیشتر صحبت کنیم.
* فارس: اگر بخواهیم مقاطع اثر گذاری و گفتمان های حاکم بر جنبش دانشجویی را در 60 سال گذشته مرور کنیم، شاهد چه تحولاتی در فضای دانشگاه ها هستیم؟
** بلوکات: اگر بخواهیم سیر تاریخی جنبش دانشجویی را اجمالا مرور کنیم، باید عرض کنم که در سالهای ابتداییِ شکلگیری جنبش دانشجویی در ایران، جریانات فکری و فرهنگی مختلفی در دانشگاهها فعال بودند که لااقل 4 جریان از بقیه بیشتر مطرح هستند.
جریان نخست جریان دانشجویان مسلمان یا «اسلام گراها» هستند که بر اساس مستندات تاریخی، دارای عقبه کمی و اثرگذاری کیفی بیشتری نسبت به بقیه جریانات هستند. این جریان از همان ابتدا با موانع اساسی در فعالیت خود روبرو بود که یکی از آن موانع، رژیم حاکم بر کشور است که به هیچ وجه نمیخواست یک جریان اسلامی قوی در دانشگاهها شکل بگیرد و بر مناسبات سیاسی و اجتماعی تاثیرگذار باشد؛ لذا مدیریت وقت دانشگاهها با همکاری نهادهای امنیتی رژیم پهلوی، از همه ابزارها برای منزوی کردن و فشار بر جریان دانشجویی مسلمان استفاده میکند.
مانع دوم اما، جریانات و نحلههای فکری «سکولار» به عنوان جریان رقیب دانشجویان مسلمان است که به موازات رژیم، به عنوان مانعی دیگر بر سر راه فعالیت و گسترش جریان دانشجویی مسلمان دارند که داخل خود دارای سه «خرده جریان» است.
«سوسیالیستها» یا همان چپ گراهای قبل از انقلاب، یکی از خرده جریانات سکولار آن روز هستند که رسما نماینده حزب توده در دانشگاهها بودند و به لحاظ فکری و معرفتی، قرابت بسیار زیادی به بلوک شرق آن زمان و مکتب فکری حاکم بر اتحاد جماهیر شوری داشتند. شعار عدالت و برابری طلبی، تابلوی فعالیت این گروه بود و تا پیروزی انقلاب اسلامی هم مدعی این شعار بودند.
«لیبرالیستها» یا همان راستگراهای قبل انقلاب هم به موازات چپها فعال بودند؛ با این تفاوت که علاقهمندی این جریان به غرب و مشخصا امریکا و انگلیس، وجه ممیز این خرده جریان با خرده جریانات دیگرِ سکولار بود و به نوعی ترجمهای ایرانی از مکتب لیبرالیسم را در دانشگاه ها ارائه می کردند و با شعار دموکراسی خواهی و آزادیخواهی فعالیت می کردند.
دسته آخر هم «ناسیونالیستها» یا ملی گراها بودند که با تاکید بر ایرانی بودن و برخی موارد همچون برتری نژاد آریایی و ایدههایی از این دست، در دانشگاهها فعالیت میکردند.
بایستی تاکید کرد که فصل مشترک هر سه جریان سوسیالیست، لیبرالیست و ناسیونالیست، اباحیگری در عرصه فرهنگی و همراهی هر سه طیف با راهبردهای ابتذال گرایانه و دین ستیزانه رژیم پهلوی بود و از این منظر هیچ تفاوتی با یکدیگر نداشتند.
اما به گواهی تاریخ، میزان اثرگذاری هیچکدام از جریانهای سکولار که نام برده شد، با جنبش دانشجویی مسلمان، چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی در فضای دانشگاه و چه میزان مرجعیت در تحولات اجتماعی، برابری نمیکردند.
* فارس: شما به برتری جنبش دانشجویی مسلمان نسبت به سایر جریانات در دانشگاه های قبل از انقلاب اشاره کردید. برای تبیین این موضوع به چه نمونه هایی می شود اشاره کرد؟
** بلوکات: به عنوان نمونه، استقلالخواهیِ حقیقی که آرمان دینی و مردمی بود و توسط جنبش دانشجویی مسلمان پیگیری میشد، توسط هیچکدام از جریانات سکولار، حتی ناسیونالیستها که مدعی ملی گرایی بودند، با آن کیفیت پیگیری و مطرح نمیشد و جنبش دانشجویی مسلمان بود که با رویکردی متفاوت و «غیرکاریکاتوری» به این بحث میپرداخت و این هم بیش از همه، متأثر از اندیشهها، دیدگاهها و آرای امام خمینی(ره) در مقطع نهضت انقلاب اسلامی بود.
اگر نگاهی به اسناد تاریخی بیاندازیم، در ماجرای افشاسازی کاپیتولاسیون توسط امام خمینی(ره) به هیچ وجه جریان ملّیگراها، اساسا نحوه ورودی که حضرت امام (ره) در دفاع از هویت ملی، تمامیت ارزی و استقلال کشور داشتند را ندارند و این مایه مباهات و دلگرمی جنبش دانشجویی مسلمان و اسلام گرا در دانشگاهها بود.
بدنه دانشجویی هم به روشنی میدید که استقلال خواهی و تاکید بر هویت ایرانی که اسلامگراها و پیروان خط امام خمینی(ره) در دانشگاهها طرح و پیگیری میکنند، به مراتب هوشمندانهتر، صادقانهتر، شجاعانهتر و موثر تر از ادعاهای ملی گرایان است و با چشم خود میدیدند که امام(ره) و دانشجویان پیرو ایشان، چقدر حاضر هستند در راه استقلال ایران و هویت و عزت ملی ایثار کنند.
به عنوان نمونهای دیگر، امام خمینی(ره) در موضوعی مانند مبارزه با استبداد رژیم پهلوی و لزوم رجوع به آرا و بدنه مردمی و سپردن حق حاکمیت و مدیریت به مردم، طوری نظر اسلام را تبیین میکنند که جریان لیبرالیستها که مدعی دموکراسی و مردمسالاری بودند، توان مقابله با آن را ندارند. ضمن آنکه در عرصه عمل، اساسا لیبرالها حرکت قابل توجهی را در دفاع از حق حاکمیت مردم انجام نمیدهند و این جنبش دانشجویی مسلمان است که به تاسی از امام خمینی(ره) وارد یک مبارزه تمام عیار با استبداد داخلی محمدرضا شاه و استکبار خارجیِ حاکم بر سرنوشت مردم میشود و در این راه خون میدهد و تبعید میشود و شکنجه میبیند.
خب، شما ببینید که بدنه دانشجویی آن روز، شاهد آن است که تفکر و اقدام جنبش دانشجویی مسلمان در دانشگاهها و در جامعه به کلی با ادعای دموکراسی خواهی جریان لیبرال در دانشگاهها متفاوت و به مراتب عمیقتر و اثرگذارتر است؛ لذا میبینیم که قبل از انقلاب، در این عرصه هم برتری با جنبش دانشجویی مسلمان و پیروان خط امام(ره) است و این مردمسالاری با قرائت امام خمینی(ره) است که توجهات را به خود جلب میکند و نه دموکراسیِ لیبرالها.
در رابطه با مواجهه جنبش دانشجویی مسلمان با سوسیالیستها (چپها) نیز به همین منوال است و در مقایسه با عملکرد جنبش دانشجویی مسلمان در عرصه عدالتخواهی و فسادستیزی که با قرائت امام(ره) از عدالت همراه است، سوسیالیستها حرفی برای گفتن ندارند؛ در نتیجه، مبارزه با خوانین و طبقه فاسد اشرافیت رژیم پهلوی بیش از هر جریانی، تنها از سوی جنبش دانشجویی مسلمان که جان خود را در کف دست گرفته بود برمی آمد.
جمع بندی این که از روز شکلگیری جنبش دانشجویی در کشور تا انقلاب اسلامی سال 1357، این پارادیم «اسلام خواهی» و دینداری است در مقابل با «سکولاریسم» و اباحهگری است که مسئله اصلی جنبش دانشجویی در کشور است که محور همه مناسبات و منازعات دانشگاه هاست و همه گروهها و جریانات در جنبش دانشجویی، نسبت خود را با این موضوع تعیین میکنند.
در حقیقت مکتب فکری اسلام ناب، هم آرمان استقلال خواهی را در بالاترین حد داشت، هم آرمان عدالت خواهی، هم آرمان آزادیخواهی و سایر موارد مهم همچون معنویت، عقلانیت و موارد اینچنینی. لذا در نهایت این گفتمان جنبش دانشجویی مسلمان است که بر سایر گفتمانها غلبه و برتری پیدا میکند و همراه با مردم در انقلاب اسلامی پیروز میشود.
* فارس: به مقطع انقلاب اسلامی رسیدیم. سیر تحولات جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامی چه وضعیتی دارد؟ آیا همان وضعیت قبل از انقلاب و رقابت سکولارها و اسلام گراها با یکدیگر در دانشگاه ها ادامه می یابد یا شاهد آرایش جدیدی هستیم؟
** بلوکات: از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال 1357 تا «انقلاب فرهنگی» در سال 1360 به نوعی همان منازعه سکولارها و اسلام گراها در دانشگاهها ادامه مییابد؛ با این تفاوت که برتری قاطع با جنبش دانشجویی مسلمان است و سایر جریانات سکولار، بیش از آنکه یک جریان فکری- فرهنگی در دانشگاهها باشند، صرفا فعالیتهای گروهکی انجام میدهند و عملا به عنوان دفاتر نمایندگی برخی احزاب و گروهها مانند سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، نهضت آزادی، چریکهای فدایی خلق ایفای نقش میکنند که البته خود این موضوع یکی از ریشهها و علتهای انقلاب فرهنگی بود.
در عین حال در این فاصله، گفتمان حاکم بر جنبش دانشجویی کشور، همان گفتمان «جنبش دانشجویی مسلمان» و پیروان خط امام(ره) بود که مسئله اصلی خود را از سال 57 تا 60 بر روی آرمان استقلال خواهی متمرکز کرده بود.
قله فعالیت دانشجویان خط امام(ره) در این بازه زمانی هم ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) در 13 آبان 58 بود که مورد حمایت امام خمینی(ره) و استقبال عموم مردم قرار گرفت و تحولات مهمی را در کشور رقم زد. از جمله استعفای اعتراض آمیز دولت موقت آقای مهندس بازرگان که خود موجب منزوی شدن بخشی از سکولارها در فضای سیاسی شد.
اما با شروع جنگ و تجاوز صدام به مرزهای کشور، جنبش دانشجویی مسلمان وارد مرحله جدیدی از حیات خود شد که در این مقطع 8 ساله، عملا جریانات سکولار هیچ حرفی برای گفتن ندارند و موضوع «دفاع» از کشور از طرف جنبش دانشجویی مسلمان و مشخصا انجمنهای اسلامی دانشجویان، به عنوان فضای غالب در جریان دانشجویی کشور طرح میشود.
دانشجویان پیرو خط امام(ره) در دفاتر انجمنهای اسلامی سازماندهی و به جبههها اعزام میشدند و با حضور موثر در دفاع مقدس شهیدان زیادی تقدیم کشور و انقلاب کردند که اسامی شهدایی همچون شهید علمالهدی، وزوایی، رجب بیگی و بسیاری از شهیدان دیگر، هنوز بر تارک جنبش دانشجویی میدرخشد.
* فارس: فضای جنبش دانشجویی پس از 8 سال جنگ تحمیلی به چه سمتی سوق پیدا میکند؟ پس از پایان یافتن جنگ، مساله جنبش دانشجویی در این سالها چیست؟
** بلوکات: با پایان جنگ و رفع تهدید کشور، عملا کنشهای جنبش دانشجویی ارتباط مستقیم با رویکردهای دولتهای حاکم بر دستگاه اجرایی کشور پیدا میکند و تحولات جنبش دانشجویی را باید در بستر اجتماعی مقاطع دولتها بررسی کرد.
پس از جنگ تحمیلی مختصات خاصی بر کشور حاکم میشود و کشور وارد دوران توسعه اقتصادی یا سازندگی میشود که شعار و راهبرد دولتی است که آقای هاشمی رفسنجانی ریاست آن دوره را برعهده دارد.
پر رنگ دیدن بخش سازندگی و محوریت داشتن توسعه اقتصادی از یک طرف و مشی سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی و نزدیکان و اعضای دولت وی که عموما علاقهای به رونق سیاسی و فعالیتهای انتقادی دانشجویان ندارند از سوی دیگر، نقش به سزایی در بسته شدن فضای سیاسی دانشگاهها دارد و باعث میشود مسئله اصلی بخشی از جنبش دانشجویی عموماً از مسئله «استقلال خواهی» به مسئله «آزادی و توسعه سیاسی» تبدیل شود.
البته این گفتمان را بیشتر جناح چپ جنبش دانشجویی مسلمان طرح میکند و اینکه آیا مبانی نظری و مدل عملی «آزادی» که در آن زمان عموما از سوی انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت طرح میشد درست و دقیق طرح شده یا خیر، خود جای بحث دارد که عجالتا بنده در این زمینه نقدهای جدی دارم.
این مسئله تا جایی پیش میرود که انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به رویکردهای دولت آقای هاشمی رفسنجانی، تجمعی دانشجویی - اگر اشتباه نکنم در سال 73 برگزار می کند- و این جزو معدود انتقادات دانشجویی به دولت وقت بود.
این فضا با هم افزایی احزاب و گروه های جریان چپ در آن سال ها همراه می شود و نتیجه خود را در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد سال 76 نشان می دهد که نهایتا آقای خاتمی با حمایت دفتر تحکیم وحدت و با شعار توسعه سیاسی و گفتمان آزادی در مقابل آقای ناطق نوری به پیروزی میرسد.
منتهی حمایت دفتر تحکیم وحدت از آقای خاتمی و ورود بخشی از جنبش دانشجویی به ساختار قدرت، عملا به چالشی برای جریان دانشجویی تبدیل شد و جنبش دانشجویی که تا قبل از این، رویکردی نقادانه در مواجهه با دولت داشت، حالا خودش تبدیل به بخشی از دولت شده و پروژه دولتی شدن انجمن های اسلامی و تشکل های دانشجویی در اینجا کلید می خورد.
دفتر تحکیم وحدت، رسما بخشی از جبهه سیاسی اصلاحات می شود و در انتخابات مجلس ششم لیست میدهد و اعضایش را وارد مجلس میکند.
البته این انحراف که در برخی انجمنهای اسلامی اتفاق افتاد، با نفوذ و انحرافات فکری و عقیدتی هم همراه شد که نهایتا منجر به انشقاق دفتر تحکیم وحدت در سال 78 و جدایی تعداد قابل توجهی از انجمن های اسلامی از دفتر تحکیم وحدت و نهایتا شکل گیری اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل متشکل از انجمنهای منتقد روند دفتر تحکیم وحدت شد.
* فارس: با وجود حمایت دفتر تحکیم وحدت از آقای خاتمی، آیا دولت ایشان پاسخ مناسبی به مطالبه آزادیخواهی جنبش دانشجویی داد؟
** بلوکات: به نظر بنده، مطالبه آزادیخواهی که قبل از سال 73 مطرح شد، با روی کار آمدن دولت خاتمی که بر حسب ظاهر در پاسخ به مطالبه آزادیخواهی بود به خاطر شکل گیری احزاب دولتی و جریانات شبه امنیتی متصل به دولت و تصمیماتی که دولت خاتمی میگیرد منحرف شد.
مطالبه آزادیخواهی به جای اینکه در خدمت مردم و منافع ملی قرار گیرد به عکس آن تبدیل شد و بخشی از جنبش دانشجویی به پیاده نظام احزاب دولت خاتمی مبدل شد.
آقای خاتمی با شعار «توسعه سیاسی و زنده باد مخالف من» در انتخابات پیروز شد، اما در ادامه راه دولت مسئله را منحرف کرد و تلاش کرد مطالبه آزادیخواهانه جنبش دانشجویی را به عنوان یک ابزار برای حل و فصل منازعات سیاسی مورد استفاده قرار دهد.
دولت اصلاحات تلاش کرد تا مطالبات شکل گرفته پیرامون آزادیخواهی و توسعه سیاسی را به نفع خودش تمام کرده و مصادره کند و بگوید این ندای آزادیخواهی که در دانشگاهها بلند است، ندای حامیان دولت است و از این موضوع به عنوان یک ابزار برای فشار به رقیب سیاسی خود استفاده کرد.
* فارس: آیا جریان اصلاحات برای استفاده از ظرفیت جنبش دانشجویی در جهت اهداف دولت طراحی و ساختار خاصی هم داشت؟
** بلوکات: اولین تلاشی که دولت خاتمی در این راستا داشت در وزارت علوم این دولت بود. وزارت علومی که در آن افرادی مانند آقایان معین، توفیقی، خانیکی و ظریفیان نقش اصلی را بازی میکردند.
البته حلقههایی هم در خارج از وزارت علوم به مصادره آزادیخواهی جنبش دانشجویی کمک میکردند. در وزارت کشور آقای تاجزاده، در حلقه مشاوران آقای خاتمی، سعید حجاریان و در مجلس ششم هم افرادی مانند بهزاد نبوی بودند که نقش اصلی را داشتند. این افراد اگر چه چیزی به اسم «ستاد» نداشتند ولی در واقع بسیار سازمان یافته و فعال بودند و برای استفاده از ظرفیت جنبش دانشجویی در جهت منافع اصلاح طلبان تلاش میکردند.
بایستی تاکید کرد که تمرکز این حلقهها، مشخصا معطوف به انجمنهای اسلامی و دفتر تحکیم وحدت بود. انجمنهای اسلامی که قبل از انقلاب، هم خاستگاه اسلامگرایانه داشتند و هم حضور آنها در انقلاب بر اساس پیروی از خط امام (ره) بود و حتی نام دفتر تحکیم وحدت هم برگرفته از بیاناتی بود که امام (ره) با انجمنهای اسلامی دانشجویان داشتند.
* فارس: مصادیق استفاده اصلاح طلبان از جنبش دانشجویی در راستای منافع سیاسی خود چه بود؟
** بلوکات: دولت آقای خاتمی تلاش زیادی کرد تا از ظرفیت انجمنهای اسلامی در جهت منافع سیاسی خود بهره بگیرد و این تشکل ها را به شعب احزاب حامی دولت در دانشگاهها تبدیل کند. این موضوع در چند مقطع مانند جریان 18 تیر 78 و غائله کوی دانشگاه تهران با شدت بیشتر و به صورت بسیار تأسفباری پیش رفت.
در آن مقطع با دخالتهای وزارت علوم، تلاش های زیادی برای دولتیسازی تشکلهای دانشجویی به ویژه انجمنهای اسلامی شد.
علیرغم تأکیدات فراوانی که در اساسنامه و مرامنامه انجمنهای اسلامی بر اسلام فقاهتی و اصل ولایت فقیه شده بود، دولت وقت تمام تلاشش را میکند تا این انجمن ها را از مسیر اصیل خود خارج کند و انجمنهای اسلامی را به کانونی برای حضور عناصر سکولار تبدیل کند.
سکولارهایی که بعد از انقلاب فرهنگی در سال 60، عملا جایگاهی در جنبش دانشجویی و مردم نداشتند، حالا با نقاب منافقانه و به مدد دوپینگهای پی در پی وزارت علوم دولت اصلاحات، خود را به سنگر انجمنهای اسلامی رسانده بودند؛ در حالیکه از اساس نه تنها با نظریه ولایت فقیه و مصداق ولی فقیه مشکل داشتند بلکه با اسلام فقاهتی هم سازگار نبودند و مبانی فکری خود را از افکار و آثار امثال دکتر سروش میگرفتند.
وقتی نفوذ سکولارها در انجمنهای اسلامی شکل میگیرد نتیجه بحثهای خود را در مباحث سیاسی که بارزترین آن ماجرای کوی دانشگاهی 78 است میگیرند. ماجرایی که جریان معاند با بستر جنبش دانشجویی یک پروژه را به قصد براندازی نظام شکل میدهد.
این اتفاق از نگاه دانشجویان آرمانگرا و انقلابی پنهان نمیماند و پروژه کوی دانشگاه 78 برخلاف تلاشی که از سوی برخی رسانهها و جریانات سیاسی انجام می گیرد تا این موضوع را به عنوان نقطه اوج حرکت جنبش دانشجویی مطرح کنند، به نقطه افول جنبش دانشجویی «دولت ساخته» تبدیل میشود.
در آن زمان ما شاهد یک بیداری دانشجویی هستیم و میبینیم از آن به بعد ورق برمیگردد و با روشنگری مقام معظم رهبری، همراهی مردم و هوشمندی بدنه جنبش دانشجویی مسلمان، پروژه براندازی ناکام می ماند.
پس از این اتفاق که قلب رهبر انقلاب را جریحه دار کرد، در تشکلهای دانشجویی نیز تحولات جدی هم در حوزه فکری، معرفتی و هم در حوزه تشکیلاتی و عملیاتی رخ می دهد و نهایتا ما شاهد گفتمان جدید با سردمداری دانشجویان انقلابی با محوریت «عدالت خواهی» و مبارزه با فساد هستیم.
* فارس: یعنی شکل گیری گفتمان عدالت خواهی در پاسخ به سیاست زدگی جنبش دانشجویی و موضع منفعلانه دفتر تحکیم وحدت نسبت به دولت اصلاحات بود؟
** بلوکات: در حقیقت بعد از غائله کوی دانشگاه تهران، تشکل های دانشجویی اصیل و انقلابی، با توان، اراده و انگیزه مضاعفی در دانشگا ها مشغول فعالیت شدند و در اولین گام، اقدام به گفتمان سازی و بازسازی بدنه دانشجویی خود نمودند. نقطه اوج این گفتمان سازی هم در راستای پاسخ به مطالبه رهبر انقلاب در خصوص فرمان 8 مادهای ایشان در رابطه با مفاسد اقتصادی به جنبش دانشجویی است.
لذا در این مقطع، از یک سو شاهد تقویت مبانی فکری- معرفتی جنبش دانشجویی حول و حوش مسئله عدالت از منظر گفتمان انقلاب اسلامی هستیم و از طرف دیگر اقدامات و برنامههای جدی توسط تشکل های دانشجویی صورت میگیرد و میبینیم این اتفاق اثرات خودش را در جامعه میگذارد و برخلاف همه پیشبینیهایی که میشد شاهد یک تحول جدی در این مسیر هستیم.
* فارس: تاثیر این تغییر گفتمان کجا بیشتر نمایان می شود؟
** بلوکات: در دولت آقای خاتمی به خاطر وضعیت جامعه مسئله جدیدی ذهن جنبش دانشجویی را به خودش درگیر میکند که علت اصلی آن هم تکبعدی بودن دولت خاتمی بود که بیش از حد بر توسعه سیاسی و بها دادن به احزاب و جریانات سیاسی تأکید داشت و این منجر شد فضای اقتصادی و رفاه اجتماعی دچار تغییر و تحولاتی بشود و بعد از این بحث گفتمان عدالتخواهی مسئله اصلی جنبش دانشجویی ما میشود.
با لحاظ این نکته که بر خلاف گفتمان آزادی که از سوی بخشی از جنبش دانشجویی که در اردوگاه اصلاح طلبان تعریف میشد مطرح شد، گفتمان عدالتخواهی و مبارزه با فساد از سوی تشکل های دانشجویی انقلابی طرح شد و مورد استقبال جامعه و دانشگاه قرار گرفت.
به نظر بنده بخش قابل توجهی از رخداد سوم تیر 84 و پیروزی آقای احمدی نژاد محصول این تغییر است که مسئله جنبش دانشجویی از گفتمان آزادی به گفتمان عدالت تغییر میکند.
البته در ادامه راه، انحرافاتی در دولت آقای احمدی نژاد و به نام عدالتخواهی ایجاد میشود که در نهایت صدمه اش متوجه گفتمان عدالتخواهی که جنبش دانشجویی مسلمان طرح کرده بود میشود.
اتفاقات ناگوار و غیر قابل قبولی همچون فساد 3هزار میلیارد تومانی و یا حضور برخی افراد مسئله دار و فاسد در بدنه مدیریتی دولت و اطرافیان رئیس جمهور، وصله نچسب گفتمان عدالت بود که تبعات آن دامان همه عدالتخواهان – از جمله جنبش دانشجویی _را گرفت.
* فارس: یکی از اتفاقات مهم مقطع 8 ساله دولت آقای احمدی نژاد، فتنه سال 88 است. عملکرد جنبش دانشجویی را در این مسئله چگونه ارزیابی میکنید؟
** بلوکات: به اعتقاد من در فتنه سال 88، جنبش دانشجویی مسلمان خوش درخشید. اگر چه تاثیرگذاری نامطلوب جریانات سکولار در دانشگاهها هم غیر قابل انکار است و در عمل بخش قابل توجهی از اقدامات و فعالیتهای رادیکال و افراط گرایانه سال 88 ریشه در برخی جریانات سکولار در دانشگاهها داشت.
من به خوبی به خاطر دارم بعد از آنکه موج اول تجمعات غیرقانونی و اغتشاشات ساختارشکنانه حامیان فتنه در ماههای خرداد و تیر 88 به نتیجه نرسید و شکست خورد، تمام امید محافل ضد انقلاب و اپوزیسیون خارج نشین به شروع سال تحصیلی آن سال و شکل گیری موج دوم فتنه بود. اما با هوشمندی و درایت جنبش دانشجویی دیدیم که سال تحصیلی با قوت و صلابت تمام شروع شد و دانشگاه به فتنه گران سواری نداد.
بعد از آن، همه توان جریان فتنه بر روی 16 آذر سال 88 متمرکز شد و البته حرکات ناشایستی هم در این زمینه انجام شد که مهم ترین آن هتک حرمت و توهین به امام خمینی(ره) در دانشگاه تهران بود.
آنچه اما در عرصه عمل اتفاق افتاد، خروش دانشجویان انقلابی بود که روز دانشجوی آن سال را ملقب به «16 آذر بیاد ماندنی» کرد و یکی از ضربات اصلی بر پیکره فتنه توسط جنبش دانشجویی وارد آمد که البته همراهی مردم را هم در پی داشت که منجر به تجمع مردمی روبروی دانشگاه تهران شد و آقای رحیمیان از اعضای بیت امام(ره) سخنران آن تجمع بودند.
در آن سو اما، برخی تشکلهای دانشجویی مانند انجمن اسلامی دانشگاه تهران به واسطه وابستگی که به برخی احزاب و سیاسیون خارج دانشگاه داشتند، حتی حاضر نشدند توهین به امام را محکوم نمایند چه رسد به اینکه اقدام عملی در این زمینه انجام دهند.
از طرف دیگر در خلا ورود برخی نخبگان و بزرگان سیاسی که سال ها نان انقلاب اسلامی را خورده بودند و همه حیثیت و وجودشان از انقلاب و ولایت فقیه بود ولی در دفاع از انقلاب در سال 88 سکوت را ترجیح می دادند، این جنبش دانشجویی بود که ندای «این عمار» رهبر انقلاب را پاسخ گفت و به میدان روشنگری پا گذاشت.
لذا سال 88 ترکیبی از خاطرات تلخ و شیرین برای جنبش دانشجویی بود.
* فارس: از سیر تحولات جنبش دانشجویی که بگذریم، آیا جنبش دانشجویی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به مطالبات و خواستههای خود دست پیدا کرد؟
** بلوکات: ما در بررسی جنبشهای اجتماعی با فضاهایی روبرو میشویم که مطالبات صنفی و منافع گروهی بر سایر ارکان آن جنبش برتری دارد. مثلا جنبشهای کارگری به دنبال دغدغه کارگران هستند و دغدغه قشر کارگر محور فعالیتها و تحولات این جنبش میشود و یا در جنبشهای زنان و جنبشهای دیگر نیز به همین منوال است.
در حالی که در جنبش دانشجویی در کشور ما و یا در بسیاری از کشورهای دیگر، به این صورت نیست که دغدغههای صنفی و منافع فردی قشر دانشجو محور حرکات باشد و اتفاقا جنبش دانشجویی مطالباتی دارد که بیش از آن که مستقیما معطوف به منافع صنف خودش باشد، معطوف به آرمانها و یا منافع سایر اقشار و عموم جامعه است.
به طور مثال جنبش دانشجویی وقتی بحث عدالتخواهی و استقلالخواهی را مطرح میکند شاید هیچ منفعتی برای خودش نداشته باشد و حتی این موضوع میتواند هزینههایی را هم برای آنها داشته باشد .
به همین خاطر است که زمانی که میخواهیم میزان موفقیت جنبش دانشجویی را مشخص کنیم باید مطالبات این جنبش را در بستر اجتماع تحلیل کنیم؛ یعنی هر چقدر آرمانها و مطالباتی که جنبش دانشجویی آن را در جامعه پیگیری میکرده به نتیجه رسیده باشد آن وقت میتوان گفت که جنبش دانشجویی موفق عمل کرده است و یا برعکس.
در کشور ما، جنبش دانشجویی در برخی آرمانها و مطالباتی که داشته موفق بوده و در برخی از آنها هم موفق عمل نکرده است. یکی از آرمانهای جنبش دانشجویی قبل از انقلاب مبارزه توأمان با استبداد و استکبار بود و مشخص است که با پیروزی انقلاب این مطالبه محقق شده است.
از طرفی یکی دیگر از مطالبات جنبش دانشجویی قبل از انقلاب مرجعیت پیدا کردن و نهادینه شدن دین اسلام در مناسبات اجتماعی و حکومتی بود که این موضوع نیز بعد از انقلاب محقق شد. یکی دیگر از اهداف جنبش دانشجویی نیز بحث دفاع از تمامیت ارزی بود که در این بحث هم با جان فشانی هایی که این جنبش در دفاع مقدس داشت و با مجاهدتهای بسیار به خواستهاش رسید و تمامیت ارزی کشور حفظ شد.
با اینکه بسیاری از مطالبات و خواستههای جنبش دانشجویی بعد از انقلاب محقق شد ولی برخی از مطالبات آنها محقق نشد به طور مثال در بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی علیرغم تلاشهایی که جنبش دانشجویی دارد این بحث محقق نشده است.
در رابطه با دانشگاه آزاد هم میبینیم که حرکت جنبش دانشجویی باعث میشود شاهد تحولاتی در این قسمت باشیم. این حرکت مسیر مدیریتی دانشگاه آزاد را برای مدتی تغییر میدهد و این بحث به یک مطالبه عمومی تبدیل میشود تا جایی که مجلس و دولت به آن ورود پیدا میکنند. البته این مطالبه میتوانست به یک دستاورد خوب برای جنبش دانشجویی تبدیل شود ولی متاسفانه با تغییر دولت این مطالبه به نقطه قبل باز گشت و این حرکت به نتیجه نرسید. جنبش دانشجویی در بحث موضوع هستهای نیز مطالباتی را مطرح کرد و زحمات زیادی کشید و به موفقیتهایی هم رسید اما در ادامه راه شاید آن خواستههایی که جنبش دانشجویی دارد محقق نشود که البته این به تلاش جنبش دانشجویی هم بستگی دارد.
* فارس: امروز مسئله اصلی جنبش دانشجویی چیست؟ آیا اساسا امروز جنبش دانشجویی مسئلهای دارد؟
** بلوکات: به اعتقاد من امروز جنبش دانشجویی به معنای متعارفش مسئله اصلی و گفتمان غالبی ندارد؛ البته اینطور نیست که حرفی برای گفتن نداشته باشد ولی چون مسئلهای جدی و محوری ندارد نمی تواند تحول جدیدی به وجود بیاورد.
این تحلیل بنده ریشه در مشاهده کمیت و کیفیت برنامه ها، مواضع، بیانیه ها و اقدامات جنبش دانشجویی دارد.ضمن آنکه بایستی توجه داشته باشیم تشکل های دانشجویی الزاما یک جنبش دانشجویی نیستند.
بعد از پیروزی محمود احمدینژاد از یک طرف جریان سکولار در دانشگاه از ناحیه بیاعتمادی جامعه و منزوی شدن یک صدمه جدی میخورد از طرفی هم جریان انقلابی و اصولگرایی دانشجویی قدری خیالش از دانشگاهها راحت میشود.
البته این یک اشتباه برای جریان انقلابی و اصولگرایی دانشجویی بود و ما بعد از آن در یک فرآیند تدریجی شاهد افت کیفی جنبش دانشجویی هستیم که این افت کیفی در مرحله اول در مطالعات دانشجویان این جریان و عقبه تئوریک آنها است. امروز دانشجویانی که در تشکل های دانشجویی هستند به صورت نسبی نسبت به دانشجویان گذشته این جریان دارای عقبه تئوریک ضعیفتری هستند چون مطالعه کمتری دارند.
از طرفی هم واگذاردن سرانجام تحولات به حاکمیت از سوی تشکل های دانشجویی، باعث شده آنها در فضای اجتماعی کمتر نقشآفرینی کنند. در گذشته جنبش دانشجویی در مناسبات دولت و مجلس اثر میگذاشت و بیشتر حادث وقایع بود تا اینکه شاهد وقایع باشد ولی متأسفانه امروز به سمتی حرکت میکنیم که جنبش دانشجویی بیشتر شاهد وقایع است البته استثنائاتی هم وجود دارد اما جنبش دانشجویی در این سالها میتوانست خیلی بهتر عمل کند.
* فارس: برای رفع این مشکل چه باید کرد؟
** بلوکات: در مرحله اول این تشکلها و جنبشهای دانشجویی هستند که میتوانند این مشکل را حل کنند. دیگر وقت آن رسیده که تشکلهای دانشجویی در یک پروسه جدی کارهای خود را آسیبشناسی کنند تا ببینند برای رفع این مشکل چه کاری باید انجام داد. جنبش دانشجویی مسلمان باید نقش خودش را در منظومه فکری امام (ره) و رهبری پیدا کند و مبتنی بر آن نقش وظیفه خودش را انجام دهد.
نباید جنبش دانشجویی همانطور که وزیر امور خارجه حرف میزند عمل کند. جنبش دانشجویی نقش دیگری دارد. جنبش دانشجویی دیدهبان، صیانتکننده از مرزهای فکری، اعتقادی، معرفتی و پیشرو در تحولات اجتماعی است. جنبش دانشجویی در حال حاضر باید رویکردی نقادانه و در عین حال منصفانه نسبت به فضای مسئولین و دولت و مجلس داشته باشد.
البته رویکرد مسئولان هم باید تغییر کند. یعنی به عنوان مثال اگر جنبش دانشجویی در رابطه با مذاکرات هستهای انتقادی دارد دولت نباید آن را به نشانه سنگاندازی و کارشکنی تلقی کند. این باید به عنوان یک مسئله مثبت در نظر گرفته شود. همان چیزی که غربیها از آن به درستی استفاده میکنند. وزیر امور خارجه ما باید از انتقادات جنبش دانشجویی در مذاکرات به نفع خودش استفاده کند و امتیاز حداکثری از طرف مقابل بگیرد.
تاکید میکنم، کارکرد جنبش دانشجویی دیپلماتیک نیست، بلکه آرمان گرایانه و منتقدانه است. لذا اگر جنبش دانشجویی نسبت به تبعیض، بیعدالتی و فساد انتقاد میکند دولت باید از آن استقبال کند. مسئولان باید ظرفیت خود را بالا ببرند. ظرفیت نظام بسیار بالاست و مسئولان باید ظرفیت خود را به ظرفیت نظام نزدیک کنند.
یکی از کارهایی که واجب است تشکلهای دانشجویی بیش از گذشته نسبت به آن اهتمام داشته باشند، ارتباط با نخبگان و مراجع فکری و علما است.
هیچ کس از دانشجویان توقع نظریهپردازی ندارد، ولی از آنها انتظار میرود یک تعامل خوب با علما و مراجع در حوزههای فرهنگی و اجتماعی داشته باشند.
یکی از بزرگترین ظرفیتهایی که وجود دارد ظرفیت مقام معظم رهبری است. متأسفانه ما از اندیشههای ایشان استفاده کافی نمیکنیم و به جای از این ظرفیت عظیم فکری و معرفتی درست استفاده کنیم بیشتر از آنها استفاده شعاری کردهایم. دانشجویان باید از ظرفیتهای عالمانی همچون آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی استفاده بهینه بکنند.
*استفاده درست از شبکههای فراگیر و اجتماعی در راستای منافع انقلاب
ما در شرایطی هستیم که سرعت تحولات بسیار بالاست و به واسطه پیشرفتهای تکنولوژیک ابزاری را شاهد ظهور و بروزش هستیم که در گذشته وجود نداشت. امروز وقتی از فضای مجازی صحبت میکنیم اینترنت حداقل آن است. امروز شبکههایی متولد شده که فراگیری بالایی دارند. این ابزارها هم دارای محسناتی هستند و هم نقاط ضعفی دارند که باید از آنها درست استفاده کرد. باید در این حوزهها ورود هوشمندانهای داشته باشیم و در جهت منافع انقلاب از آنها استفاده کنیم.
ما نمیتوانیم نسخهای را که چهار سال پیش برای جنبش دانشجویی پیچیدیم همان را برای سال 93 هم استفاده کنیم. دانشجوی سال 93 ادبیات، نیازها و دغدغههای خاص خودش را دارد و مسلما ادبیات، نیازها، و دغدغههای این دانشجو با یک دانشجوی 4 سال پیش متفاوت است.
اینکه بتوانیم متناسب با فرآیند عمومی دانشجویی حرکت کنیم بسیار مهم است و موفق خواهیم شد. البته ارتباط با عموم دانشجویان کمک بسیاری به تشکلهای دانشجوی خواهد کرد.
ما نزدیک به 4 میلیون دانشجو داریم و تاثیر این تعداد دانشجو بر فضای عمومی جامعه غیرقابل انکار است. این 4 میلیون دانشجو افرادی هستند که با قشرهای دیگر جامعه متفاوت هستند و از لحاظ کیفی بسیار اثرگذارند. مهمتر اینکه آنها در محیط به نام دانشگاه فعالیت میکنند. دانشگاهی که چه بخواهیم و چه نخواهیم محل تضارب آرا و اندیشههاست و این تضارب آرا و اندیشهها را نمیتوان از دانشگاه گرفت.
البته برخی از گروهها و افراد سعی دارند این تضارب آرا و اندیشهها را از دانشگاه بگیرند، زیرا حرفی برای گفتن ندارند، و کسانی که حرفی برای گفتن ندارند مسلما نمیتوانند در محیط تضارب آرا و اندیشهها فعالیت کنند و به اهداف خود برسند.
ایجاد هیاهو برای اینکه نشود در دانشگاه حرف زد کار جریان سکولار است. گفتمان انقلاب اسلامی، رهبری و امام (ره) به دنبال تضارب آرا و اندیشهها در دانشگاههاست. و بر این موضوع هم بسیار تاکید کردهاند.
* فارس: پس چرا کرسیهای آزاد اندیشی به خوبی برگزار نمیشود؟
** بلوکات: به اعتقاد من یکی از دلایل این کار این است که کسانی که حرفهای دگراندیشانه یا به اعتقاد خودشان حرفهای منتقدانه به حاکمیت و نظام دارند، به خاطر اینکه نمیخواهند فضای آزاد اندیشی به دست گفتمان انقلابی باشد نمیگذارند کرسیهای آزاد اندیشی شکل بگیرد، در صورتی که نظام همه تضمینها را برای برگزاری این کرسیها داده و شخص اول مملکت نیز برای برگزاری این کرسیها تاکید دارند.
به نظر من طرح برگزاری کرسیهای آزاد اندیشی و پیگیری آن توسط مقام معظم رهبری یک آزمون تاریخی برای جریانی است که ادعا میکنند حرف برای گفتن دارد. اگر کرسیهای آزاد اندیشی برگزار و نهادینه شود خیلی از مشکلات کشور حل خواهد شد و آزادی اندیشه به معنای واقعی محقق میشود. در غیر این صورت آزادی اندیشه به عنوان ابزاری برای سوء استفاده کردن یک سری از جریانات در منازعات سیاسی و انتخابات قرار میگیرد.