محمدامین قانعیراد / رئیس انجمن جامعهشناسی ایران
1- مساله جنبش دانشجویی را میتوان از دو زاویه مورد بررسی قرار داد: وضعیت تا کنونی و وضعیت مطلوب. به عبارت دیگر از یکسو میتوان فضای امروز دانشگاهها را مورد بررسی قرار داد و از سوی دیگر به ترسیم تصویر ایدهآل خود از جنبش دانشجویی پرداخت.
2- تصویر جنبش دانشجویی در ذهن ما تصویر فعالیتهای آمیخته به احساسات و هیجانات تند سیاسی است. اما در واقع رادیکالیزه شدن مقطعی جنبش دانشجویی از خلأ فعالیت احزاب در ایران ناشی شده است. در فقدان نهادینه شدن فرآیندهای رقابتهای حزبی، فعالیتهای سیاسی خواهناخواه به دانشگاه منتقل میشود. وقتی محلی برای نقد نباشد و احزاب سیاسی فعالی نداشته باشیم، نهادهای غیرسیاسی مثل دانشگاه سیاسی میشوند. این روند، بدون اینکه کسی تصمیم بگیرد و برنامه سازمانیافتهای برای نفوذ در دانشگاهها وجود داشته باشد، اتفاق میافتد. این فرآیند حاصل جریان طبیعی سیاسی در جامعه است.
در شرایط کمتحرکی احزاب سیاسی، حس رقابت و چندگانگی سیاسی در جامعه را نمیتوان از بین برد بلکه این احساس از نهادی به نهاد دیگر منتقل خواهد شد. افراد احتیاج به محلی برای بروز تفکرات خود و مخالفت با تفکرات دیگران دارند و بهدنبال محلی برای ابراز عقایدشان میگردند. در این میان معمولا جوانان تمایل بیشتری برای ابراز وجود سیاسی دارند و ناکارآمدشدن احزاب در ایران فضای دانشگاه را سیاسی میکند.3- برخوردهای دولتها با حرکتهای دانشجویی باید با مسالمت و رواداری بیشتری همراه باشد. برخوردهای تند اغلب از طرف دانشجویان تحمل نمیشود و بازخوردهایی در پی دارد. سیاسی شدن فضای دانشگاه و جنبش دانشجویی در تقابل با دولتها شکل میگیرد.
جنبش دانشجویی در ایران ذاتا گرایش سیاسی ندارد ولی هرگاه دستگاه سیاسی جنبش دانشجویی را به حساب نیاورد یا فعالیتهای دانشجویی را محدود کند اقدامات دانشجویان هم از فعالیت مسالمتآمیز فاصله میگیرد و به حرکتهای تندتر منجر میشود. 4- عدم توجه به جنبش دانشجویی بسیاری از دانشجویان را به سمت بیتفاوتی نسبت به مسائل جامعه میراند. در دوره احمدینژاد هم دانشگاه با شیوه خاص اداره میشد و برخی اساتید، بازنشسته میشدندو تشکلهای دانشجویی از رونق مطلوبی برخوردار نبودند. این روند منجر به رکود در جامعه دانشگاهی شد. 5- برای دستیابی به وضعیت مطلوب جنبش دانشجویی باید بر کارکرد ارتباطی آن تاکید کرد. دانشگاه به دستگاه سیاسی و دستگاه اقتصادی تعلق ندارد. دانشگاه بهعنوان دستگاه تولید دانش و عقلانیت ارتباطی باید از تسلط 1- قدرت سیاسی و 2- نهادهای اقتصادی آزاد باشد. هرگاه دانشگاه در خدمت یکی از این دو نهاد قرار گیرد یا در آنها مستحیل شود، نمیتواند کارکرد ارتباطی خود را به خوبی انجام دهد.
با وجود این، دانشگاه باید با این دو نهاد رابطه تعاملی و در عین حال انتقادی برقرار کند. رابطه دانشگاه با فرآیندهای تولید ثروت و قدرت باید همواره فاصلهآمیز و انتقادی باشد. به تعبیر دیگر دانشگاه نباید بوروکراتیزه شود. دانشگاه با کارخانه، پادگان، اداره، سازمان تولیدی و خدماتی تفاوت دارد. دانشگاه نهادی غیربوروکراتیک است که از قضا با سلطه قواعد بوروکراسی و منطق ثروت و قدرت بر جامعه مبارزه میکند. دانشگاه نوعی نقش رهاییبخش دارد اما، این نقش را نباید از طریق مداخله مستقیم در فرآیندهای سیاسی ابراز کند. دانشگاه باید با رویه معمول رقابت بر سر کسب قدرت فاصله داشته باشد.
در غیر این صورت دانشگاه با تعویض دولتها و جابهجایی قدرت بلافاصله تحتالشعاع قرار میگیرد و به نهادی بیثبات تبدیل میشود. 6- دانشگاه باید رابطه خود را با قدرت بازتعریف کند و درحالی که به عنوان نماینده غیرسیاسی جامعه و در راستای منافع اجتماع وارد عمل میشود وجهه غیرسیاسی خود را حفظ کند. البته هر امری میتواند لبه سیاسی هم داشته باشد اما، حرکتهای دانشجویی و فعالیتهای اساتید نباید در راستای کسب قدرت باشد. اساس قدرت دانشگاه را تاثیر دانش بر جامعه تشکیل میدهد. دانشگاه باید سیاستهای دولت را از موضع دانش و جامعه مورد نقد و بررسی قرار دهد. این رویکرد انتقادی از جایگاه دفاع از جامعه و فرهنگ صورت میگیرد. در واقع، دانشگاه سخنگو و نماینده غیرسیاسی جامعه است. هرگاه امکان تحقق این کارکرد دانشگاه وجود ندارد و نهاد قدرت محدودیتهایی در این زمینه ایجاد میکند، دانشجو، دانشگاه و علم رادیکالیزه میشوند.
در غرب هم این اتفاق در جنبش دانشجویی ماه می1968 افتاد و پس از آن هم بر محتوای معرفتی علم تاثیر گذاشت و نظریههای انتقادی به نقد تبعیض و نابرابری، مناسبات قدرت و نارساییهای دموکراسی پرداختند. 7- جنبش دانشجویی باید به جنبشی ایدهساز و ایدهپرور تبدیل شود و کانون طرح مسائل موجود در جامعه باشد. جنبش دانشجویی باید برای پروبلماتیزه کردن مشکلات موجود و دعوت به اندیشه پیرامون آنها و جستوجو برای یافتن راهحلهای متفاوت و نقد رویهها و سیاستهای موجود تلاش کند. دانشجویان باید به گسترش گفتوگو در جامعه و ایجاد فضای بحث کمک کنند. همچنین جنبش دانشجویی باید به جای مستحیل شدن در گروههای مختلف، در راستای کنارهم نشاندن جریانهای موجود و پیداکردن سنتز جدید برای حل مسائل حرکت کند. این مسائل میتواند در هر زمینهای باشد.
دانشجویان باید به مسائل بیندیشند و سعی کنند راهحلهایی بیابند. البته این راهحلها بیشتر معرفتی است و غیرسیاسی؛ همچنین بیشتر سیاستی است تا سیاسی. ابزار و روش این جنبش، گسترش فضای گفتوگو و تعامل است. به عبارت دیگر در شرایط ضعف عقلانیت ارتباطی در جامعه ایران، دانشگاه باید بتواند بهعنوان عقل ارتباطی منفصل جامعه عمل کند. 8- به نظر میرسد جنبش دانشجویی هنوز آزردهخاطر است و نیاز به دلجویی و اعتمادسازی دارد. جنبش مزبور باید احساس کند که میتواند کاری کند و دیگران نیز میخواهند که کاری انجام دهد. جنبش دانشجویی امروزه گویا در حال بازیابی و تامل در خویش است و هنوز نمیداند چه باید انجام دهد و مطالبهاش چیست. جنبش دانشجویی با وجود تاثیر گسترده خود بر فضای سیاسی ایران هنوز وارد دوره مطلوب خود نشده و شکوفا نگشته است.
این جنبش باید درخصوص رویکرد خود تئوریپردازی کند و برای تبیین نقش و راهبرد خود و جلب اعتماد جامعه بکوشد. جنبش دانشجویی باید به جای واکنشهای مقاومتی به هویتی برنامهدار تبدیل شود و نشان دهد که چه برنامههایی برای حل چالشهای کشور دارد. جنبش دانشجویی باید روشن کند که تا کجا میخواهد برود و دنبال چیست. لازمه این روشنگری بحث و گفتوگو و اجماع میان اعضای این جنبش است. دانشجویان باید امکان گفتوگو با همدیگر را داشته باشند و بتوانند نتایج این گفتوگوها را به جامعه منتقل کنند.
دولتها اگر نتوانند الزامات این فضا را فراهم کنند به سیاسی شدن دانشگاه دامن زدهاند. دولتها باید به نقشآفرینی عقلانیت ارتباطی جنبش کمک کنند، چنین روندی حتی به افزایش ثبات سیاسی جامعه کمک میکند. جنبش دانشجویی به ایجاد ائتلافی میان اعضای خود و همچنین تعامل با دولت نیاز دارد. علاوه براین جریان روشنفکری کشور باید تحلیل کند که چطور میتوان این نقش را تعریف کرد که هم به ویژگی آرمانگرایانه فعالیتهای دانشجویی توجه شود و هم این فعالیتها به تعالی جامعه کمک کنند.