تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۶:۱۴  ، 
کد خبر : ۲۷۲۵۶۴

اصلاح‌طلبان پیشگو!


رضا بردستانی: اگر مبنای در دست گرفتن قدرت اجرایی و باز پس دادن آن را در نظام حقوقی ایران سیزدهم (13) مرداد بدانیم، (آغاز و پایان مدت زمان ریاست جمهوری)، بیس از 500 روز از کنار رفتن احمدی‌نژاد از صحنه سیاسی ایران می‌گذرد: 500 روزی که با ضریبی چندین برابر، احمدی‌نژاد تفکرات احمدی‌نژاد، یاران احمدی‌نژاد، رفتارهای احمدی‌نژاد و در یک کلام پیدا و پنهان احمدی‌نژادی‌ها تیتر همیشه حاضر در رسانه‌های دیداری، نوشتاری و شنیداری بوده است. اگر چه بیش از 500 روز است که دیگر احمدی‌نژاد در این سرزمین سمت اجرایی ندارد امام همچنان پررنگ‌ترین چهر‌ه سیاسی – رسانه‌ای است که دیگر پذیرفته‌ایم – با شناختی که از او کسب کرده‌ایم- که روی جلد و صفحه اول بودن را دوست دارد.

اگر تا همین چند ماه قبل تمام تلاش احمدی‌نژاد، باقی ماندن تیم اجرایی و تفکرات او در پاستور بود حالا و با تغییر برخی مناسبت‌ها و توافقات یکی یکی برملا شده، تمام هم و غم او باقی ماندن بر نیم صفحه بالای روزنامه‌های صبح ایران است خواسته‌ای که تقریبا حیاتی است زیرا احمدی‌نژاد هر چیزی را تحمل خواهد کرد الا حذف شدن از تیتر اخبار و تحلیل‌ها را، به تعبیری ساده‌تر احمدی‌نژاد نمی‌خواهد فراموش شود هر چند با برررسی حضور هشت‌ساله و در پاستور باید خاطرنشان کنیم نام و چهره احمدی‌نژاد فراموش شدنی نیست! رسانه اما از پیگیری اخبار محدود احمدی‌نژاد اهدافی دیگر را دنبال می‌کند و اگر نه چندان تمایلی به پوشش اخبار برای رسانیدن شخص یا اشخاصی خاص را به اهداف و آرمان‌‌هایشان ندارد در پی حوادث اتفاق افتاده در ماه‌های اخیر به ویژه پاییز و زمستان 1393 کم‌کم اذهان به این سمت متمایل می‌شود تا با مرور هر آن چه در 10 سال گذشته رخ داده است روندی منطقی برای پیدایی و ظهور برخی افراد، چهره‌ها، گروه‌ها، تشکل‌های مثلا سیاسی و اتفاقات پیدا کند. روندی که زیر سایه پیش‌بینی و حدس و گمانه‌زنی‌های انجام گرفته در محدوده سال‌های 1393 – 1383 در اذهان باقی مانده و هر چه به پیش می‌رویم معنادار‌تر رخ می‌نماید صورت حقیقت به خود گرفتن آن حدس‌ها و آن پیش‌بینی‌ها است؛ چهره واقعی گرفتن برخی گمانه‌زنی‌ها این بازگشت به گذشته و مرور پیش‌بینی‌ها، حدس و گمان‌ها، هشدارها و دلسوزی‌ها را ضروری‌تر می‌نماید. تا پیش از ورود به بحث اصلی باید منطق پیداش دو نکته مهم و قابل توجه آشکار شود دو نکته مهم و قابل توجهی که لابه‌لای حوادث اخیر بیش از هر چیز خودنمایی می‌کند:

نخست چرایی و ابهام فاصله‌گرفتن روزافزون حامیان دیروز احمدی‌نژاد از وی که با زندانی شدن بابک زنجانی، حکم قضایی محمدرضا رحیمی و نامه‌نگاری‌های رحیمی و «دوست عزیز و قدیمی» کم‌کم وارد فاز جدیدی می‌شود و دیگر برگزاری بلاانقطاع جلسات همفکری، وحدت، اتفاق‌نظر و همگرایی اصولگرایان در گوشه‌گوشه این سرزمین؛ جلساتی که همین چند هفته قبل پنجمین آن در مشهد برگزار شده است برای چرایی فاصله گرفتن افراد و چهره‌ها از وی منهای دلایل آورده شده دلایل بسیاری می‌تواند وجود داشته باشد اما برگزاری جلسات مسلسل‌وار وحدت و همگرایی این روزها بیش از هر چیز معنایی تاکتیکی به خود گرفته است؛ جلساتی که اگر چه به ظاهر به دنبال وحدت و همگرایی است اما در عمل این حزب و منتسبان به آن به دنبال راهی برای برون رفت از بن‌بست‌های الصاق شدن به احمدی‌نژادی بودن هستند، انتسابی که بیش از هر زمان دیگری به پایه‌های فکری این حزب ضربات مهلکی وارد آورده است.

با رونمایی از چهره و پدیده‌ای به نام احمدی‌نژاد که ساکن بهشت بود و سودای پاستور داشت کم نبودند کسانی که با شناخت و مطالعه نگرانی‌هایی را با احتیاط فراوان ارائه دادند اگر چه حجم این هشدارها و حس و گمان‌ها بیش از همه از سوی اصلاح‌طلبان رسانه‌ای می‌شد، هشدارهایی که خیلی زود دچار هجمه‌هایی اساسی شد.

آن چه این روزها مایه تعجب همگان شده است درست از آب در آمدن همه آن حدس‌ها، پیش‌بینی‌ها و گمانه‌زنی‌هایی بود که با تمام تلاش سعی در نادیده شدن آن داشتند، یادآوری جلسات مناظره و حرف‌هایی که زده می‌شد در تمامی ابعاد شاهد و ناظر این حقیقتیم که اگر چه اجازه داده  نشد تا حرف‌هایی از آن دست بیش از آن رسانه‌ای و منتشر شود اما همان اندک حرف‌های منتشر شده هم رنگ و بوی حقیقت به خود گرفت. انتقاد شدید 50 اقتصاد دادن نسبت به سیاست‌های اقتصادی دولت، نامه سرگشاده 57 اقتصاد دادن به احمدی‌نژاد و چندین و چندنامه مشابه از طرف خیل عظیمی از اقتصاددانان اصلاح‌طلب به دولت که به یکی از عقده‌های فراموش ناشدنی احمدی‌نژاد بدل شد یکی از آن دست پیش‌بینی‌هایی بود که مراجعه مجدد به آن‌ها ابعاد بسیاری از ویرانی‌های اقتصادی، پیش چشم همگان خودنمایی خواهد کرد.

شاید این سوال مطرح شود که چرا دستگاه‌های اجرایی و نظارتی با وجود دلسوزانه بودن آن نامه‌ها و هشدار و انتقادها وارد عمل نشدند تا این روزها شاهد حجم وسیعی از اختلاس‌ها، ناکارآمدی‌ها و ویرانی‌های بودجه‌ای و اقتصادی نباشیم که پاسخ به آن در دو وجه ممکن است وجه اول و چرایی عدم ورود دیگر دستگاه‌ها در لای به لای سطور نامه افشاگرایانه محمدرضا رحیمی نهفته است و بخش دیگر شاید مصلحت اندیشی‌هایی بوده است که متفکرانه اتخاذ باشد و قابل دفاع نیز باشد.

نکته دیگر که از نظر نویسنده گزارش فوق حائز اهمیت است که عدم توجه کافی به این گونه حدس و گمانه‌زنی‌هایی است که عمدتا از سوی اصلاح‌طلبان ارائه می‌شده است مضافا این که طرح‌هایی چون تولید بنزین توسط پتروشیمی‌ها، مسکن مهر، هدفمندی‌ یارانه‌ها و طرح‌هایی نظیر آن نیز همواره مورد اعتراض و انتقاد متخصصین اصلاح‌طلب بود طرح‌هایی که سالیان دراز بخش‌های زیادی از توان اجرایی و مالی دولت‌های از پی آینده را درگیر سر و سامان دادن به آن خواهد کرد.

گذشته از این طرح‌هایی که صفتی بهتر از خلق الساعه بودن برای آن نمی‌توان برگزید نیز سرنوشتی شبیه دیگر طرح‌ها داشتند طرح‌هایی چون طرح‌ 1500 میلیارد تومانی فرهنگی، حذف سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی شورای ایرانیان و غیره که دست بر فضا بسیاری از بی‌انضباطی‌های مالی از همین حوزه‌های نام برده شده نشأت گرفته است.

این روزها تمرکز بر دو نامه بسیاری از گره‌ها را خواهد گشود علاوه بر این دو نامه، تامل در رفتارهای برخی مجلس‌نشینان زیر نظر داشتن تحرکات جبهه پایداری و تحلیل محتوای برخی مصاحبه‌ها نیز می‌تواند ابهام‌های بسیاری را از پیش روی بردارد:

نامه نخست، نامه هاشمی رفسنجانی است که در زمانه خود اعتراض بسیاری را برانگیخت نامه دیگر حتی اگر آن را محتاطانه نیز بدانیم نامه نگاشته شده از سوی رحیمی به «دوست عزیز و قدیمی است که پالس‌های روشنگرانه بسیاری در درون آن نهفته است. انگشت نهادن بر حمایت مالی از 170 نماینده مجلس به خودی خود می‌تواند به یک سونامی حزبی سیاسی تبدیل شود حتی اگر تمامی 290 نماینده حال حاضر مجلس نیز بکوشند که نام آن 170 نماینده افشا نشود قطعا با اندکی دقت در جبهه‌گیری‌ها مصاحبه‌ها، پشتیبانی‌ها و عیب‌ و ایرادهای بنی‌‌اسرائیلی ارائه شده، نام برخی‌ها شاید برای رسانه‌ها، فعالین سیاسی و حتی عموم مردم آشکار است اگر چه هدف نگارش نامه ایراد برخی گلایه‌های دوستانه بود اما چندین عبارت در آن نامه مفهومی فراتر از گلایه و اعتراض به روش رفتاری احمدی‌نژاد دارد:

‌- رفاقت من و شما به سال‌های دوری بر می‌گردد که در کردستان و آذربایجان غربی بودید و سپس به اردبیل رفتید تا تقدیرمان این باشد که هر دو استانداری دولت ششم را تجربه کنیم. گذر زمان شما را به ریاست جمهوری و بنده را به خدمتگزاری در دیوان محاسبات کشور رساند. (رحیمی به زبان بی‌زبانی مسیر بررسی‌ها را نشان داده است: کردستان، آذربایجان غربی، اردبیل)

‌- بدون اطلاع من حکمی صادر کردید و با حفظ سمت به عنوان معاون حقوقی منصوب نمودید که خلاف مقررات بود...! (این تنها یکی از صدها انتصاب‌های خلاف مقررات احمدی‌نژاد است)

‌- در اواخر دولت نهم بود که به دلایلی که هنوز هم برخی از آنها برای من نامعلوم است، چندتن از اعضای دولت را کنار گذاشتید و حتما خاطرتان هست که من از باب مشورت مخالف بودم و دلایلی آوردم و وقتی نپذیرفتند یاد‌آوری کردم که دولت از نصاب می‌افتند و نیازمند رای مجددا اعتماد مجلس می‌شود. (شدت لجاجت‌ورزی احمدی‌نژاد را می‌رساند که حتی در جریان نبوده است ممکن است دولتش از حد نصاب قانونی بیفتد!)

‌- همان موقع گفتم که با وجود کینه‌های سیاسی و برخی زخم‌های کهنه، از من بگذرید زیرا عاقبت کار را می‌دانستم. (رحیمی عاقبتش را می‌دانسته است زیرا اگر چه احمدی‌نژاد ممکن است گذشته‌اش را فراموش کرده باشد اما رحیمی نه!)

‌- جدیت در کار از نگاه منصف نمایندگان محترم وقت مجلس شورای اسلامی پنهان نماند و  در نامه‌ای به امضاء 211 نفر تقدیر خود را از انتصاب شما اعلام نمودند (حاصل تفریق 211 با 170 می‌شود 41 نماینده!)

‌- زمان گذشت و رفته‌رفته احمدی‌نژاد و رفتارهایش متفاوت از سال‌های گذشته شده بود. هر بار که به مشورت می‌نشستیم به سروش آسمانی کذایی بیشتر توجه می‌کردید تا مشورت‌های ناشی از تجربه‌های مختلف من. (تغییر رفتارهای احمدی‌نژاد حقیقتی که دوست و دشمن به آن اذعان دارند! و قصه پر غصه «سروش آسمانی کذب» و این سوال در اینجا مطرح می‌توان شود که اساسا جدایی احمدی‌نژاد و مشایی می‌تواند ممکن نه محتمل حتی تصور شود؟)

‌- در جریان قهر شما... بسیاری از دوستان شما تلاش کردند که من هم کار را رها کنم تا دولت بخوابد و بسا کسانی که به من گفتند آماده باشم برای عهده‌دار شدن کفالت ریاست جمهوری. اما گفتم حوصله کنید احمدی‌نژاد باید برگردد (آن دوستان، برخی از دوستان، دیگر دوستان و... این‌ها چه کسانی هستند که تا پای دردسر عظیم نظام و انقلاب نیز از پای نمی‌نشینند؟)

‌- ذکر یک نمونه دیگر از خاطرات تلخ این دوره شاید خالی از فایده نباشد. به یاد دارید که خود را در فضای سیاسی و رسانه‌ای سپر کردم تا خانم‌ دکتر دستجردی که پر تلاش و مردانه در میدان کار بود از دولت خارج نشود؟ اما متاسفانه شما لجبازی کردید و به بهانه تعادل در عزل رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران که فردی توانمند و متعهد بودند، او را عزل کردید و مرا هم نزد رسانه‌ها و افکار عمومی سکه یک پول ساختید و البته‌ همان موقع در جریان قرار گرفتم که با مشورت اطرافیان پیش‌نویس عزل بنده را هم آماده کرده بودید. (این معما همچنان پیش‌نویس عزل بنده را هم آماده کرده بودید. (این معما همچنان باقی است که دکتر دستجردی از زین اسبب افتاد یا از سراشیبی دانشگاه علوم پزشکی تهران؟)

‌- در میان افراد کمک‌کننده فردی به نام جابر ابدالی که از سوی برخی نمایندگان مجلس و مقامات اجرایی به این جانب معرفی شده بود. برای کمک اعلام آمادگی نمود. (بابک زنجانی، رضا ضراب، جابر ابدالی و... این نام‌ها کی به انتها خواهد رسید؟)

‌- در نهایت نامبرده مجموعا یک میلیارد و دویست میلیون تومان را به این امر اختصاص داد و البته کلیه اسناد و کپی‌چک‌های صادره که به قریب 170 نفر از کاندیداهای مجلس هشتم پرداخت شده است در پروندۀ ثبت و ضبط است و همه آن به مصرف انتخابات رسید. بنابراین کل این مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون تومان بوده و عینا به حساب نامزدها پرداخت گردیده است. (چقدر ارزان و هنجار‌شکنانه برخی وجدان و انقلاب را به تاراج گذاردند!)

از این نمونه‌ها کم نداریم مصاحبه اخیر بهمنی و اتفاقاتی که در معارفه سیف رخ داد نیز گویای برخی از حقایق است، حالا شاید معنای برخی دلواپسی‌ها را بهتر از همیشه متوجه شویم و حق بدهیم که چقدر کم دلواپس بوده‌اند عده‌ای و ما متوجه نبودیم! با این حجم اتفاقاتی که اگر بنیان‌های اعتقادی این نظام استوار بر ایمان و توکل بر خداوند‌منان نبود چه نتایجی که به بار نمی‌آمد. این روزها و در پس به حقیقت پیوستن تک‌تک پیش‌بینی‌ها و گمانه‌زنی‌ها بیش از هر زمان دیگر می‌خواهیم چهره در چهره نویسنده کتاب احمدی‌نژاد معجزه هزاره سوم – سرکار خانم فاطمه رجبی – بدوزیم و بگوییم بنا به قولی و حرفی که داده‌اید و زده‌اید استعمار کنید بارها و بارها استغفار کنید که سهم بسیار زیادی در متوهم نمودن ایشان استغفار کنید و همسرتان تنها به دلیل آن لبخندهای ملیح که سعی داشت همه چیز را خوب و آرام جلوه دهد!

این روزها چقدر همه چیز در حال تکرار و یادآوری است، چقدر هاله‌ها دور سرمان در گردش است، چقدر می‌خواهیم جهان را اصلاح  کنیم، چقدر به ارزش‌ها برای خوب جلوه دادن خرابی‌ها محتاجیم و اما این روزها بیش از همیشه به آرامش نیازمندیم آرامشی که درست از سال 1384 تا به حال همیشه به دنبال آن بوده‌ایم. کاش یک نفر پیدا شود و کتابی دیگر اما با همان نام یعنی «احمدی‌نژاد معجزه هزاره سوم» را از زاویه‌ای به جز دیدگاه‌های ناب و نایاب خانم فاطمه رجبی به رشته تحریر در آورد.

در مرور هشت ساله‌ای که همه چیز بوی عدالت محوری می‌داد آن چه برای مدت‌ها از این سرزمین رخت بر بست صداقت بود، صداقتی که مردم ما آن را با جان و دل خریدارند، در مرور هشت ساله 1392 – 1384 چقدر رد پای حقیقت در جریان امور اجزایی کشور کم رنگ و ناپیدا است دیگر کار از طنز و کاریکاتور و غیر گذشته است این روزها حتی اگر رسانه ملی به جای هر پنجشنبه هر روز و به جای 5 دقیقه 500 دقیقه اقدام به پخش برنامه صرفا جهت‌اطلاع نیز کند نمی‌تواند گوشه‌ای از رخدادهای عجیب و غریب هشت ساله را به نمایش در آورد زیرا هر روز دولت عدالت‌محوری خود مستندی بیست‌ چهار ساعته و نام و محتوای صرفا جهت‌اطلاع بوده است.

 تا قبل از آن رحیمی  - احمدی‌نژاد در اصطلاح با قصد یا بدون قصد قبلی به تیپ و تار هم بزنند هر مشکل و معضلی به پای اصلاح‌طلبان نوشته می‌شد حتی این اواخر نطق ناتمام علی مطهری نیز زیر حساب‌بدهی‌های اصلاح‌طلبان نگاشته شد. فردای نطق ناتمام یکی از روزنامه‌های منتسب به اصولگرایی و برخی از سایت‌ها جملاتی نظیر «افتادن مطهری به دام اصلاح‌‌طلبان» به نام اصولگرایی به کام اصلاح‌طلبی» تسلیم صددرصدی علی مطهری به اصلاح‌طلبان و نظائر چنین تیترهایی چنین وانمود شد که اصولگرایان وقتی گمراه می‌شوند و حرف‌هایی که نباید بزنند می‌زنند قطعا یا اصلاح‌طلبان آنان را اغوا و منحرف کرده‌اند و یا اساسا تمایل اصولگرایی اینگونه افراد به تمایلات اصلاح‌طلبی مبدل شده است.

اما این عادت عادتی دیرینه است زیرا همگان باور داشته و دارند که نه اصولگرایان قرار است اساسا تقصیری به گردن بگیرد. برای پرداخت‌کننده نبودن اصولگرایان چه شاهدی بهتر از گفتار اخیر آقای زاکانی در مناظره هسته‌ای با سیدصادق خرازی که می‌گوید: «من جزو منتقدان دولت قبل بودم و بارها از سال 84 گفته‌ام که خوبی آقای احمدی‌نژاد مربوط به اصولگرایی است و بدی او ربطی به اصولگرایی ندارد ایشان در لفافه احتمالا منظورشان این بوده است که خوبی‌های آقای احمدی‌نژاد به اصولگرایان مربوط است و بدی‌های احمدی‌نژاد به پای اصلاح‌طلبان باید نوشته شود. تا هیچ قصوری در این سرزمین بر زمین نمانده بلا صاحب نماینده باشد. این حرف منطقی‌ترین تحلیلی است که می‌توان از یک اصولگرایی واقعی شنید زیرا آن گونه که این روزها باب شده است همه خرابی‌ها، کارشکنی‌ها و هر آنچه دولت و ملت و نظام را دچار درد سرساخته است زیر سر اصلاح‌طلبان است!

مثلی معروف برخی را که دلسوزی‌هایشان منطق و تحلیلی ندارد را دایه‌های دلسوزتر از مادر می‌نامد اما وجه درست و مثبتی نیز برای این ضرب‌المثل می‌توان قائل بود و آن این که چون این روزها اصولگرایان اساسا قائل به پرداخت دانگ و سهم خود از حمایت‌های چون و چرای خود از احمدی‌نژاد نیستند پس لاجرم یکی باید این هزینه‌ها را و سهام مشارکت در دولتین نهم و دهم را پرداخت نماید از آن جایی که راست‌سنتی در این امور اساسا ورود نمی‌کند و پایداری‌ها هم سخت درگیر مراقبت از تیم هسته‌ای هستند و از چیزی‌ هم لابد خبر ندارند پس تنها می‌ماند اصلاحات یکی از روش‌ترین و آشکارترین اهداف اصولگرایان ساماندهی امور به جهتی است که اگر پرونده محبوب آنها به مرحله حاد و غیر قابل توجیهی رسید روش معمول را در پیش گیرند یعنی قید خوبی‌های احمدی‌نژاد را نیز بزنند و در بست او را اصلاح‌طلب بدانند و این حدس نادرستی نیست!

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات