پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ تأسيس نظام مردم سالاري ديني در ايران و موفقيت در تلفيق دين و سياست يکي از دستاوردهاي بزرگ انقلاب اسلامي ايران است که از جمله نتايج و ثمره هاي مثبت آن، تحکيم نقش و جايگاه مردم در حوزه ي سياست است.
تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، اين تصور بر دنيا حاکم بود که دين مربوط به حوزه ي فرديات است و ناتوان از شکل دهي و اداره ي تحولات سياسي اجتماعي است. به عبارت ديگر، تصور بر آن بود که گرچه ممکن است دين بتواند امور فردي را مديريت کند اما نمي تواند در اداره ي جامعه موفق باشد و اساسا دين را امري مربوط به حوزه ي فردي مي دانستند و نقشي سياسي اجتماعي براي آن قائل نبودند. از سوي ديگر، اين تصور نيز بردنيا حاکم بود که لازمه ي مردم سالار بودن، حذف خداوند و دين از عرصه ي زندگي است. به عبارت ديگر، اينگونه تبليغ مي شد که لازمه ي مردم سالار بودن و نقش سياسي اجتماعي براي مردم قائل شدن، حذف خداپايگي از زندگي، بويژه در حوزه سياست، است.
در اين شرايط، امام خميني(ره) نهضت خود را درست در نقطه مقابل اين دو تصور رايج شروع کردند، به گونه اي که ايشان در اولين بيانيه ي مبارزاتي شان در 15 ارديبهشت 1323 با شروع بيانيه ي خود با آيه ي شريفه «قُلْ انَّما اعِظُكُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنى وَ فُرادى» مردم را به قيام براي خدا فرا خواندند. قيام براي خدا، قيامي که مبتني بر حضور مردم در صحنه باشد، دو نکته و گزاره ي اصلي در اين آيه شريفه است که در دقيقا در نقطه ي مقابل آن دو باور رايج قرار دارند و مورد تأکيد امام(ره) بودند. در همين چارچوب، امام(ره) در تمامي سير مراحل شکلگيري، تکوين و پيروزي و حتي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي همواره بر مبناي اين دو گزاره ي اصلي بود که تحول آفريني کردند. ايشان در 22 مهر 1357 در پاريس در مصاحبه با فيگارو براي اولين بار در خصوص نوع نظام سياسي آينده از «جمهوري اسلامي» نام بردند و در توضيح خصوصيات آن فرمودند که "حکومت جمهوري اسلامي مبتني بر ضوابط اسلام، متکي به آراي ملت" خواهد بود. امام(ره) در ادامه افزودند که "جمهوري به همان م��نايي است که همه جا جمهوري است"، مراد از قيد اسلامي هم اين است که همه ضوابط ديني بايد در اين جامعه مراعات شود. ... تفاوت جمهوري اسلامي با جمهوريهاي ديگر اين است که "اين جمهوري بر يک قانون اساسياي متکي است که قانون اسلام ميباشد. اينکه ما جمهوري اسلامي ميگوييم براي اين است که هم شرايط منتخب و هم احکامي که در ايران جاري ميشود، اينها بر اسلام متکي است و "اسلام در همه ابعاد قانون دارد و به همين جهت احتياج به قوانين ديگري نداريم". لکن انتخاب با ملت است".
در همين راستا، امام(ره) همه ي انواع بديل جمهوري اسلامي، از جمله جمهوري دموکراتيک اسلامي، جمهوري دموکراتيک خلق، حکومت اسلامي و.... را رد کردند و اعلام کردند که "من به جمهوري اسلامي رأي مي دهم نه يک کلمه بيشتر نه يک کلمه کمتر". از اين پس نيز امام(ره) همواره بر نقش تعيين کننده و حضور مردم در صحنه تأکيد داشتند، از جمله اينکه ايشان تأکيد داشتند که انتخابات در ايران صورت بگيرد و مردم در انتخابات نمايندگان خود براي امور مختلف قانونگذاري، خبرگان و... مشارکت داشته باشند و... .
پس از امام(ره) نيز مقام معظم رهبري همواره بر نقش مردم و حضور آنان در صحنه تأکيد داشته اند.به گونه اي که ايشان مي فرمايند: " در اسلام مردم يك ركن مشروعيتند، نه همهى پايهى مشروعيت. نظام سياسى در اسلام علاوه بر رأى و خواست مردم، بر پايهى اساسىِ ديگرى هم كه تقوا و عدالت ناميده مىشود، استوار است. ... در مردمسالارى دينى و در شريعت الهى اين موضوع مطرح است كه مردم بايد حاكم را بخواهند، تا او مورد قبول باشد و حق داشته باشد كه حكومت كند.” در واقع مي توان گفت که مردمسالاري ديني حکومتي است که مبتني بر دو پايه اصلي آموزه هاي اسلامي و مردم شکل گرفته است. بنابراين مشخص است که در چنين حکومتي، مردم نقش بي بديلي دارند. اين اعتقاد راسخ به نقش و جايگاه مردم در نظام اسلامي سبب شد که طراحان قانون اساسي، درصدد ايجاد مکانيسمي برآيند که تضمين کننده نقش و جايگاه مردم در نظام برآمده از انقلاب اسلامي باشد. از اين رو، آنان با تعيين عنوان جمهوري اسلامي براي نظام جديد، به اين دغدغه و اعتقاد خود جامه عمل پوشاندند. حضور مداوم و مستمر مردم در صحنه هاي گوناگون مانند انتخابات، راهپيمايي و... و اهميتي که مسئولان و به ويژه رهبر معظم انقلاب براي اين امر قائل هستند، گوياي اين واقعيت بسيار مهم است که در نظام مردمسالاري ديني مردم از نقشي واقعي و تعيين کننده برخوردارند نه نقشي که صرفا صوري و ظاهري باشد.
به عبارت ديگر، تکيه و تأکيد نظام اسلامي به حضور مردم در صحنه و مشارکت آنان در زمينه هاي مختلف، از همان ابتداي پيروزي انقلاب، نقطه قوت انقلاب اسلامي و ضامني براي عبور موفق آن از صحنه هاي مختلف بوده است و از همين رهگذر است که مردم احساس مي کنند که در نظام اسلامي داراي جايگاهي واقعي هستند و از اين جهت، کسي نمي تواند جمهوري اسلامي را به ديکتاتوري و بسته بودن عرصه ي مشارکت مردمي در آن متهم کند. کما اينکه 8 سال جنگ تحميلي جز با تکيه بر نيروي الهي عظيم نهفته در آحاد مردم ميسر نبود، عبور از غائله 18 تير جز با حضور انقلابي و بموقع مردم در صحنه امکان پذير نبود، تداوم 8 ماه فتنه در سال88 نيز تنها با حضور حماسي مردم در 9 دي بود که بساط اهل فتنه را از هم پاشيد و در شرايط کنوني نيز، که به تعبير مقام معظم رهبري در حساس ترين مرحله تاريخ يا پيچ تاريخي قرار داريم، همين تأکيد و توجه به ظرفيت ها و نيروي نهفته در مردم از يک سو و تقويت اين ظرفيت ها از سوي ديگر است که مي تواند سرنوشت و آينده روشن تري را براي کشور رقم بزند.
از منظري ديگر مي توان به تشريح اين دستاورد انقلاب اسلامي پرداخت و گفت در حالي که در رژيم پهلوي مردم فاقد نقشي واقعي و تعيين کننده بودند، با پيروزي انقلاب و حتي در جريان مبارزات انقلاب،اين مردم هستند که موتور محرکه اصلي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را تشکيل مي دهند. دقت در اين بخش از سخنان محمدرضا شاه پهلوي که در مصاحبه با اوريانا فالاچي گفته است، بخوبي نوع نگاه رژيم شاه به مردم را نشان مي دهد. شاه در آنجا گفت که در مملکتي که بيش از سه چهارم آن سواد خواندن و نوشتن ندارند، بهترين شيوه ي حکومت،سرسخت ترين ديکتاتوري هاست. يا اينکه ايرواند آبراهاميان، استاد ايراني الاصل دانشگاه هاي امريکا، ارتش،دربار و بوروکراسي را سه پايه ي اصلي رژيم شاه مي داند. يعني ملاحظه مي شود که اساسا مردم در رژيم پهلوي فاقد نقش و جايگاه درخور و تعيين کننده اي هستند. از درون اينگونه شرايطي انقلاب اسلامي در ايران متولد مي شود و با ارئه ي الگويي موفق از تلفيق دين و سياست، نه تنها به ادعاي معتقدان به جدايي دين از سياست مهر باطل مي زند و به دين باوران نوعي اعتماد بنفس و روحيه ي خوداتکايي مي دهد، بلکه با تعيين نقشي اساسي و بي بديل براي مردم در حوزه ي سياست نشان مي دهد که از هرگونه ديکتاتوري مبراست و مي توان در عين خدا محور بودن، براي مردم نيز نقش و جايگاه درخوري قائل بود و اتفاقا موفق نيز بود.