پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ واژه «استکبار» که در ادبيات سياسي انقلاب اسلامي به طور مکرر به بهره برداري ميرسد از تعاليم قرآن کريم مايه ميگيرد. اين واژه که مفهوم آن اظهار علو و برتري در زمين و بر ديگران بزرگي فروختن و خود را قاهر و مسلط دانستن است در آيات مختلف قرآني و براي نماياندن ماهيت قدرتهاي استکباري در هر عصر و زمان و معرفي خصال و صفات و روحيات و عملکردهايشان مطرح مي گردد.
«في صدور هم الا کبر: «نيست در دلهاشان مگر تکبر و احساس بزرگي» (غافر: 56) « فاستکبرتم»: «شما استکبار و گردن کشي کرديد»(جاثيه: 31) «کذبوا باياتنا و استکبروا عنها»: «آيات ما را دروغ شمردند و از روي تکبر از آنها رخ برتافتند»(اعراف: 40) از جمله آياتي است که به صراحت واژه «استکبار» را درباره جبهه کفر و شرک و نفاق به کار برده و اين خصلت و صفت شيطاني و نفساني را در همه اعصار و به تمام دشمنان و مخالفان دين مبين حق تعميم داده است.
يکي از مشخصه هاي بارز انديشه سياسي حضرت امام خميني(ره) تلاش براي وارد کردن واژهها و مفاهيم قرآني و اسلامي در ادبيات سياسي انقلاب اسلامي بود که از جمله مهمترين آنها واژه استکبار است.حضرت امام(ره) از همان آغاز نهضت، نوک حمله تهاجم خود را به سوي استکبار جهاني و در راس آن آمريکاي جنايتکار نشانه رفت و نهضت اسلامي خود را مبتني بر "دکترين استکبارستيزي" بنيان نهاد. آموزه هاي قرآني که يکي از مهمترين اهداف ارسال ا��بياء و اوصياء الهي را در طول تاريخ شمرده مي شد.
حضرت امام(ره) تنها در مقام توصيف ويژگيهاي استکبار جهاني باقي نميماند و با بصيرت و آگاهي و شجاعت تمام آمريکاي جنايتکار را به عنوان راس استکبار جهاني معرفي و مورد خطاب قرار ميدهد.
رهبرکبير انقلاب اسلامي با فرياد برآوردن آنکه «همه بدبختي ما از آمريکاست»از خوي تجاوزطلبي و ضرورت مبارزه و عدم رابطه با استکبار چنين سخن گفت: «خيال نكنيد كه روابط ما با امريكا و روابط ما با نميدانم شوروي و روابط ما با اينها يك چيزي است كه براي ما يك صلاحي دارد. اين مثل رابطه بره با گرگ است! رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندي براي بره نيست، اينها ميخواهند از ما بدوشند، اينها نميخواهند به ما چيزي بدهند.» [1]
ايشان با صراحت تمام آمريكا را «شيطان بزرگ » ناميدنده و اعلام ميدارد: «آمريكا دشمن شماره يك مردم محروم و مستضعف جهان است»[2] و از ملت ايران و ملل مسلمان و محروم جهان چنين خواستند: «هرچه فرياد داريد سر آمريكا بكشيد.»[3] و همه مبارزان جبهه توحيد در سرتاسر جهان را اين گونه بشارت دادند: «اگر دقيقا به وظيفه مان كه مبارزه با آمريكاي جنايتكار است ادامه دهيم فرزندانمان شهد پيروزي را خواهند چشيد.»[4]
حضرت امام(ره) در اين مسير تلاش کرد تا با نمادسازي جبهه مبارزه با استکبار جهاني را تثبيت کرده و بسط دهد. حمايت از اقدام انقلابي دانشجويان پيرو خط امام در تسخيرلانه جاسوسي و ياد کردن از آن به عنوان "انقلاب دوم" (انقلابي بزرگتر از انقلاب اول) و تثبيت آن به عنوان روز مبارزه با استکبار جهاني، معرفي آخرين جمعه ماه مبارک رمضان به روز جهاني قدس، و دعوت از همه مسلمان و آزاديخواهان جهان براي تبديل اين روز به روز مبارزه با رژيم اشغالگر قدس و صهيونيسم بين الملل و استکبارجهاني، و احيا سنت ابراهيمي و محمدي برائت از مشرکين در مراسم حج و فرياد برآوردن شعار مرگ برآمريکا و اسرائيل در اين مراسم به عنوان فريضهاي محوري و کليدي که لازمه پذيرش حج واقعي است، نمونههايي از اين تلاش همه جانبه حضرت امام(ره) در تحقق عملي دکترين استکبارستيزي است.
حضرت امام(ره) در طول مبارزه و بالاخص بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و شکل گيري نظام اسلامي که نظام استکبار جهاني بطور تمام قد در برابر نهضت اسلامي ملت ايران قرار گرفت و آن را بزرگترين تهديد قلمداد کرد، به تبيين ابعاد و شاخصههاي دکترين استکبارستيزي پرداختند که مهمترين آن را ميتوان چنين مورد مطالعه قرار داد:
1- الهي بودن
يکي ازمولفههاي مهم مباني انديشهاي حضرت امام(ره) مساله مبارزه با استکبارمساله ماهيت الهي مبارزه و قيام براي خداست. تاريخيترين سند مبارزاتي حضرت امام(ره) با آيه شريفه «قُلْ انَّما اعِظُكُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثني وَ فُرادي» آغاز ميشود. ايشان در ابتداي پيام که خطاب به همه مسلمانان و علما و روحانيون نوشتهاند آورده اند:
«خداي تعالي در اين كلام شريف، از سرمنزل تاريك طبيعت تا منتهاي سير انسانيت را بيان كرده، و بهترين موعظههايي است كه خداي عالم از ميانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را پيشنهاد بشر فرموده. اين كلمه تنها راه اصلاح دو جهان است... خودخواهي و ترك قيام براي خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاي اسلامي را زير نفوذ ديگران درآورده.»[5]
اين عبارات اولين گامهاي حضرت امام(ره) در آغاز حرکت بزرگ استکبارستيزي ايشان است، که مبتني برآموزهاي قرآني و دکترين "قيام لله" شکل گرفته است. تورق در صحيفه حضرت امام(ره) نمونههايي فراوان ديگر از تاکيد و توجه حضرت امام(ره) به مفهوم قيام لله را آشکار ميسازد و نشان ميدهد که قيام و مبارزه براي خدا جزء کليدواژههاي اصلي گفتمان ايشان و روح و جوهره دكترين استكبار ستيزي مي باشد.
حضرت امام(ره) بارها در طول مبارزه با يادآورياين نکته که »اين نزاع و مبارزه اي كه الآن بين كفر و اسلام است، اين منازعه بين ما و آمريكا نيست، بين اسلام است و كفر» تلاش نمود تا ماهيت اسلامي و الهي استکبارستيزي را به ملت ايران گوشزد کند تا بر اثر غفلت سطح مبارزه تا کسب منافع مادي و غيرالهي تنزيل نيابد.
2- سازش ناپذيري
ايشان امكان هرگونه تلاش براي نزديكي و سازش و مصالحه با استكبار را نفي ميكند و آن را نافي عزت مسلمين ميداند. ضمن آنكه اين حركت را ثمربخش ندانسته و بر اين باور است كه استكبار از موضع خود كوتاه نخواهد آمد. اين نگاه برآمده از آموزه هاي قرآني است كه خدواند در شرح وضعيت جبهه حق و دشمنان آن بدان اشاره كرده است.
خداوند متعال مومنين را از هرگونه دوستي با دشمنان نفي ميكند و ميفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصاري اولياء بعضهم اولياء بعض و من يتولهم منكم فانه منهم ان الله لايهدي القوم الظالمين» (اي كساني كه ايمان آوردهايد، يهود و نصاري را دوستان خود مگيريد چراكه آن ان دوستان يكديگرند. و هر كس از شما آنها را به دوستي گيرد، از آنان خواهد بود. آري، خدا گروه ستمگران را راه نمينمايد.) (مائده: 51)
و در جايي ديگر يادآوري مي كنند: «يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا عدوي و عدوكم اولياء تلقون اليهم بالموده و قدكفروا بماجائكم من الحق» (اي كساني كه ايمان آوردهايد، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستي برمگيريد [به طوري] كه با آنها اظهار دوستي كنيد، و حال آنكه قطعاً به آن حقيقت كه براي شما آمده كافرند(ممتحنه: 1) خداوند در ادامه همين آيه آنهايي كه تلاش دارند تا پنهاني با دشمنان ارتباط برقرار كنند را به عنوان منحرف معرفي ميكند و خطاب به آنها هشدار مي دهد: «انا اعلم بما اخفيتم و ما اعلنتم و من يفعله منكم فقد ضل سواء السبيل«(من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم. و هر كس از شما چنين كند، قطعاً از راه درست منحرف گرديده است)(همان)
حضرت امام(ره) مبتني بر اين آيات و روايات متعددي كه در نفي پذيرش ولايت كفار و مستكبر آمده، آنهايي را كه بدنبال مذاكره و كنارآمدن با دشمنان خدا هستند را به عنوان خائن معرفي ميكند. ايشان با صراحت در نفي هرگونه سازش با استكبار جهاني فرياد بر ميآورد:
«كسي تصور نكند كه ما راه سازش با جهانخواران را نميدانيم. ولي هيهات كه خادمان اسلام به ملت خود خيانت كنند!... اگر بندبند استخوانهايمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالايدار برند، اگر زنده زنده در شعلههاي آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستيمان را در جلوي ديدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه كفر و شرك را امضا نميكنيم.»[6]
3- دائمي بودن
اصل اساسي ديگر براي مبارزه با استكبار جهاني در نگاه ژرف و دقيق حضرت امام خميني "تداوم و هميشگي بودن" مبارزه است. اين پيشواي بزرگ الهي مبارزه با كفر و شرك و نفاق را كه جب��ه متحد نظام استكباري دنيا را به وجود مي آورند فصلي و مقطعي و محدود و محصور به عصر و زمان خاصي نمي دانست كه در اين صورت هيچ تضمين و پشتوانه اي براي تامين صلح جهاني وجود نخواهد داشت و جهان هر لحظه آبستن حوادثي خواهد بود كه توسط سران نظام هاي سياسي و حكومتي استكبار و مطابق با خواست و اراده و صلاحديد و مطامع و منافع ضدانساني آنها به وقوع خواهد پيوست .
مبتني بر باور امام جنگ ما با استکبار جهاني «جنگ عقيده است، و جغرافيا و مرز نميشناسد.»[7] ، «جنگ حق و باطلي که تمام شدني نيست»[8] و «اين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجود دارد» [9] حضرت امام در تعيين اين خط مشي اساسي و زيربنايي با قاطعيت و صراحت و صلابت با نفي نگاههاي انحرافي اعلام مينمايد:
«مليگراها تصور نمودند ما هدفمان پياده كردن اهداف بين الملل اسلامي در جهان فقر و گرسنگي است. ما ميگوييم تا شرك و كفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستيم. ما بر سر شهر و مملكت با كسي دعوا نداريم. ما تصميم داريم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفيع كرامت و بزرگواري به اهتزاز درآوريم.»[10]
اين خط مشي اساسي در انديشه سياسي امام خميني نيز همچون دو اصل و خط مشي قبلي از تعاليم سياسي قرآن كريم مايه مي گيرد. خداوند متعال ميفرمايد: «قاتلوهم حتي لاتكون فتنه» (با كفر و شرك و نفاق مقاتله و مبارزه كنيد تا فتنه از روي كره زمين برطرف و مرتفع گردد) (بقره: 193) حضرت امام با استاد به اين آيه شريفه و در شرح آن ميفرمايند:
«اينهايي كه گمان ميكنند كه اسلام نگفته است «جنگ جنگ تا پيروزي»، اگر مقصودشان اين است كه در قرآن اين عبارت نيست، درست ميگويند، و اگر مقصودشان اين است كه بالاتر از اين با زبان خدا نيست، اشتباه ميكنند. قرآن ميفرمايد: قاتِلُوهُمْ حَتّي لاتَكُونَ فِتْنَة، همه بشر را دعوت ميكند به مقاتله براي رفع فتنه؛ يعني «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»، اين غير از آني است كه ما ميگوييم، ما يك جزء كوچكش را گرفتهايم، براي اين كه خوب! ما يك دايره خيلي كوچكي از اين دايره عظيم واقع هستيم و ميگوييم كه: «جنگ تا پيروزي». مقصودمان هم پيروزي بر كفر صدامي است يا پيروزي بر، فرض كنيد بالاتر از آنها. آنچه قرآن ميگويد اين نيست، او ميگويد: «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم»؛ يعني، بايد كساني كه تبعيت از قرآن ميكنند، در نظر داشته باشند كه بايد تا آن جايي كه قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا اين كه فتنه از عالم برداشته بشود. اين، يك رحمتي است براي عالم و يك رحمتي است براي هر ملتي، در آن محيطي كه هست. »[11]
4- تهاجمي بودن
يکي ديگر از شاخصه هاي قابل توجه در گفتمان استکبارستيزي، تهاجمي بودن آناست. بدان معنا که براي مقابله با استکبار جهاني بايد طرحريزي کرد و همه راهها و ايدهها را مورد بررسي قرار دارد. شيوه مبارزه انفعالي و آرايش دفاعي در برابر استکبار نه تنها مناسب نيست، بلکه انديشهاي که نابودي استکبار را در سر ميپرواند، حتما نيازمند اتخاذ استراتژي تهاجمي است. با همين نگاه حضرت امام(ره) از شکل گيري هسته مقاومت در جهان چنين سخن ميگويد: «بسيج تنها منحصر به ايران اسلامي نيست، بايد هستههاي مقاومت را در تمامي جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ايستاد»[12]
ايشان در جايي ديگر از راه اندازي"بسيج بزرگ سربازان اسلام" چنين سخن ميگويد: «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدي است. و مسلمانان در يك تشكيلات بزرگ اسلامي رونق و زرق و برق كاخهاي سفيد و سرخ را از بين خواهند برد. امروز خميني آغوش و سينه خويش را براي تيرهاي بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشكهاي دشمنان باز كرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براي درك شهادت روزشماري ميكند. جنگ ما جنگ عقيده است، و جغرافيا و مرز نميشناسد. و ما بايد در جنگ اعتقاديمان بسيج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازيم.»[13]
حضرت امام(ره) مبتني بر اين نگاه با صراحت اعلام ميدارد: «ما بايد در ارتباط با مردم جهان و رسيدگي به مشكلات و مسائل مسلمانان و حمايت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماييم. و اين را بايد از اصول سياست خارجي خود بدانيم. ما اعلام ميكنيم كه جمهوري اسلامي ايران براي هميشه حامي و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و كشور ايران به عنوان يك دژ نظامي و آسيب ناپذير نياز سربازان اسلام را تأمين و آنان را به مباني عقيدتي و تربيتي اسلام و همچنين به اصول و روشهاي مبارزه عليه نظامهاي كفر و شرك آشنا ميسازد.»[14]
5- تکليف گرايي و شکست ناپذيري
شاخصه ديگر در دکترين استکبارستيزي حضرت امام اميد به پيروزي هميشگي جبهه حق و عدم شکست در ميدان مبارزه با استکبار است. مبتني بر باور امام، ما مکلف به انجام وظيفهايم و نتيجه فرع آن است[15]، لذا با صلابت و مبتني بر نگاه تکليف گرايي اعلام ميدارد:
«تكليف ما اين است كه در مقابل ظلمها بايستيم، تكليف ما اين است كه با ظلمها مبارزه كنيم، معارضه كنيم، اگر توانستيم آنها را به عقب برانيم كه بهتر، و اگر نتوانستيم به تكليف خودمان عمل كرديم. اينطور نيست كه ما خوف اين را داشته باشيم كه شكست بخوريم. اولًا كه شكست نميخوريم؛ خدا با ماست، و ثانياً بر فرض اينكه شكست صوري بخوريم شكست معنوي نميخوريم، و پيروزي معنوي با اسلام است، با مسلمين است، با ماست.»[16]
6- مبارزه بر دوش مستضعفين و تودههاي ملت
در نگاه حضرت امام(ره) بخش عمده اردوگاه جبهه مبارزه با استکبار جهاني را تودههاي محروم و مستضعف که از رفاه و آزادي برخوردار نبودهاند، تشکيل خواهند داد. چرا که رفاه طلبي و مبارزه در اين نگاه قابل جمع نبوده و مرفهان بيدرد در اردوگاه جبهه حق جاي ندارند. حضرت امام(ره) اين حقيقت را چنين شرح ميدهند:
«ملت عزيز ما كه مبارزان حقيقي و راستين ارزشهاي اسلامي هستند، به خوبي دريافتهاند كه مبارزه با رفاه طلبي سازگار نيست؛ و آنها كه تصور ميكنند مبارزه در راه استقلال و آزادي مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه داري و رفاه طلبي منافات ندارد با الفباي مبارزه بيگانهاند. و آنهايي هم كه تصور ميكنند سرمايه داران و مرفهان بيدرد با نصيحت و پند و اندرز متنبه ميشوند و به مبارزان راه آزادي پيوسته و يا به آنان كمك ميكنند آب در هاون ميكوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمايه، بحث قيام و راحت طلبي، بحث دنياخواهي و آخرت جويي دو مقولهاي است كه هرگز با هم جمع نميشوند. و تنها آنهايي تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند. فقرا و متدينين بيبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعي انقلابها هستند.»[17]
حضرت امام(ره) که بعد از نصرت الهي به نصرت مومنين و مستضعفين اميدوار است خطاب به سردمداران استکبار جهاني فريادمي زند: «قدرتها و ابرقدرتها و نوكران آنان مطمئن باشند كه اگر خميني يكه وتنها هم بماند به راه خود كه راه مبارزه با كفر و ظلم و شرك و بت پرستي است ادامه ميدهد و به ياري خدا در كنار بسيجيان جهان اسلام، اين پابرهنههاي مغضوب ديكتاتورها، خواب راحت را از ديدگان جهانخواران و سرسپردگاني كه به ستم و ظلم خويشتن اصرار مينمايند سلب خواهد كرد.» [18]
7- مبارزه با تمام قوا
حضرت امام خميني به منظور تعيين يكي از اصول و خط مشي هاي اساسي براي مبارزه با استكبار جهاني اعلام مينمايد: «ما اگر قدرت داشته باشيم تمام مستكبرين را از بين خواهيم برد»[19]
اين اصل براي مبارزه با قدرتهاي استكباري جهان از اصول و مباني قرآني و تعاليم مربوط به تقابل با جبهه كفر و شرك و نفاق در هر عصر و زمان سرچشمه ميگيرد. چنان كه خداوند متعال در قرآن كريم جبهه توحيد را مخاطب قرار مي دهد و اين گونه به خيزش و جهاد قهرآميز با مستكبران زمين فرا ميخواند: «و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم» (هر چه در توان داريد بسيج كنيد، تا با اين [تداركات]، دشمن خدا و دشمن خودتان را جز بترسانيد) (انفال: 60)
در اين نگاه ديگر قدرت داشتن و تلاش براي كسب قدرت نه تنها مفهومي مذموم نيست، بلكه حركتي متعالي است كه بايد به عنوان يك امر واجب بدان توجه شود و از اين منظر است كه تلاش براي تشكيل حكومت الهي، وظيفه همه انبياء و اولياء الهي قلمداد ميشود.
حضرت امام(ره) به مسلمانان يادآوري ميکند: «مسلمانان بايد بدانند تا زماني كه تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، هميشه منافع بيگانگان بر منافع آنان مقدّم ميشود؛ و هر روز شيطان بزرگ يا شوروي به بهانه حفظ منافع خود حادثهاي را به وجود ميآورند. راستي اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدي با جهانخواران حل نكنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اكنون اگر امريكا يك كشور اسلامي را به بهانه حفظ منافع خويش با خاك يكسان كند، چه كسي جلوي او را خواهد گرفت؟ پس راهي جز مبارزه نمانده است، و بايد چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امريكا را شكست»[20]
8- مبارزه تا نابودي کامل
حضرت امام در تعيين استراتژي و خط مشي مبارزه با استكبار اولين اصلي كه مورد توجه قرار مي دهند اين است كه تا قدرتهاي سيطره جو و مستكبر جهان به اضمحلال و انقراض درنيايند محال است كه صلح و آرامش و سلامت و سعادت در كره ارض حاكم گردد و محرومان و به بند كشيده شدگان به حقوق الهي خود نائل آيند و به وراثت زمين برسند. ايشان در بياناتي اشاره دارند: «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستكبرين است و تا اين سلطهطلبان بيفرهنگ در زمين هستند مستضعفين به ارث خود كه خداي تعالي به آنها عنايت فرموده است نميرسند.»[21]
ايشان در ماجراي حمله به هواپيماي مسافربري ايران توسط ناو آمريکايي ميفرمايند: «مردم آزاده جهان هميشه از ابرقدرتها خصوصاً امريكاي جنايتكار صدمه ديدهاند و تا عزم خود را براي رويارويي با كفر و شرك جهاني و امريكاي سلطهگر جزم ننمايند، هر روز شاهد جنايتي تازه خواهند بود.»[22]
مبتني بر نگاه حضرت امام(ره) حد يقفي براي فزوني خواهي و زياده خواهي مستكبران عالم وجود ندارد و اين زياده خواهي جز هويت اصلي آنها شده و تا ديگران را به بند و زنجير و استثمار نكشانند، دست از تجاوزطلبي نخواهند كشيد. به همين خاطر است كه با صراحت به مسلمانان گوشزد مي كند: «نكته مهمي كه همه ما بايد به آن توجه كنيم و آن را اصل و اساس سياست خود با بيگانگان قرار دهيم اين است كه دشمنان ما و جهانخواران تا كي و كجا ما را تحمل ميكنند و تا چه مرزي استقلال و آزادي ما را قبول دارند به يقين آنان مرزي جز عدول از همه خوبيها و ارزشهاي معنوي و الهيمان نميشناسند و به گفته قرآن كريم هرگز دست از مقاتله و ستيز با شما برنميدارند مگر اين كه شما را از دين تان برگردانند»[23]
به واقع مبتني بر جهان بيني الهي حضرت امام(ره) در نظام سلسله مراتبي كه نظام سلطه ايجاد كرده است، يا بايد غلام حلقه بگوش بود و از خود هويتي و باوري مستقل نداشت و همواره در خوف و رجا زندگي كرد، و يا آنكه راه عزت و مقاومت و ايستادگي را برگزيد و به مبارزه با استكبار جهاني روي آورد تا با نابودي آن صلح و امنيت و آرامش را به جهان باز گرداند. و حضرت امام(ره) راه دوم را به ملت ايران پيشنهاد داد كه مورد انتخاب ايشان قرار گرفت.
[1] - صحيفه امام، ج10، ص 360، 4/8/1358.
[2] - صحيفه امام، ج 13، ص 212، 21/6/1359.
[3] - صحيفه امام، ج 11، ص 121، 4/9/1358.
[4] - صحيفه امام، ج 15، ص 171، 15/6/1360.
[5] - صحيفه امام، ج1، ص 21، 15/2/1323.
[6] - صحيفه امام، ج 21، ص 69، 13/4/1367.
[7] - صحيفه امام، ج 21، ص 88، 29/4/1367.
[8] - صحيفه امام، ج 21، ص 284، 3/12/1367.
[9] - همان.
[10] - صحيفه امام، ج1، ص 21، 15/2/1323.
[11] - صحيفه امام، ج 19، ص 112، 20/9/1363.
[12] - صحيفه امام، ج 21، ص 195، 2/9/1367.
[13] - صحيفه امام، ج 21، ص 88، 29/4/1367.
[14] - صحيفه امام، ج 21، ص 91، 29/4/1367.
[15] - صحيفه امام، ج 21، ص 284، 3/12/1367.
[16] - صحيفه امام، ج 12، ص 306، 28/2/1359.
[17] - صحيفه امام، ج 21، ص 87، 28/2/1359.
[18] - صحيفه امام، ج20، ص 318، 6/5/1366.
[19] - صحيفه امام، ج 6، ص 499، 17/1/1358.
[20] - صحيفه امام، ج21، ص 83، 29/4/1367.
[21] - صحيفه امام، ج 12، ص 144، 19/11/1358.
[22] - صحيفه امام، ج 21، ص 69، 13/4/1367.
[23] - صحيفه امام، ج 21، ص 91، 29/4/1367.