روزنامه کیهان **
طولانی شدن جنگ موقعیتسنجی ریاض و صنعا/ سعدالله زارعی
عربستان درصدد پیروزی در یک جنگ شکست خورده است و در عین حال میخواهد که این «پیروزی نمایان» باشد. برای رسیدن به این پیروزی، رژیم آلسعود خود را برای پرداخت هزینه گزاف آماده کرده اما واقعیت این است که از زمان آغاز تجاوز علیه یمن، از این هدف دورتر شده است.
رژیم عربستان با استفاده از تجربه رژیم صهیونیستی، شکلگیری یک جریان قوی اعتقادی که ریشه عمیقی در جامعه خود دارد را برای موجودیت خود بشدت خطرناک میداند و بر این اساس گمان میکند اگر در سالهای آغازین به طور یکپارچه و قاطع به مقابله با آن برنخیزد در آینده قطعا نمیتواند از آسیبهای حیاتی آن در امان بماند. اما در عین حال این رژیم از ابزار لازم برای ریشهکن کردن این جنبش انقلابی بهرهمند نیست بنابراین ناگزیر شده از طریق طرح یک معادله تا حدی پیچیده به این هدف نزدیک شود.
رژیم عربستان در شرایط کنونی و پس از حدود 100 روز از جنگ تحمیلی به این نتیجه رسیده که یک «پیروزی نمایان» میتواند مقدمات حذف حریف قوی پنجه را از میدان فراهم کند. منظور رژیم سعودی از پیروزی نمایان یک نوع پیروزی است که اولا کسی درباره برنده شدن عربستان در جنگ تردید نکند و ثانیا شامل یک پیروزی کانونی باشد که لایههایی را در درون خود جای دهد.
براساس آنچه از مواضع رژیم سعودی برمیآید «عقبنشینی انصارالله از شهرهای تحت اختیار خود» و یا «پذیرش مشروعیت هادی و بحاح از سوی انصارالله» بصورت توامان و یا حتی انفرادی، پیروزی نمایان عربستان در جنگ با یمن را رقم میزند. این البته اگر اتفاق بیفتد واقعیت دارد و پیروزی نمایان خواهد بود. اگر انصارالله عقبنشینی از شهرهای مختلف و یا حتی عقبنشینی از یکی دو شهر استراتژیک را بپذیرد و آنها را به نیروهای وابسته به رژیم سعودی تحویل دهد در واقع مشروعیت سیستمی - و دولتی- که در این مناطق، پس از واگذاری انصار به وجود میآید را پذیرفته است و از آنجا که در سطح بینالمللی کسی فرمول یک کشور و دو دولت را نمیپذیرد در واقع به حق طرف مقابل در نمایندگی کردن عنوان «یمن» را پذیرفته است. بنابراین عقبنشینی حتی اگر از یک شهر استراتژیک مثل عدن صورت گیرد�� عقبنشینی از چندین موضوع دیگر نیز صورت گرفته است. از این رو تیم اعزامی از ریاض به ژنو، بارها خطاب به نماینده دبیر کل سازمان ملل، گفتند «لابد لِلانسحاب- گریزی از عقبنشینی نیست». یا اگر انصارالله مشروعیت دولت هادی و بحاح را بپذیرد، در واقع پذیرفته است که فرماندهی ارتش و اداره استانها و در اختیار داشتن سلاح تنها در صلاحیت دولت است. آنگاه پس از آن انصارالله باید از شهرها عقبنشینی کند و به رژیم وابسته به عربستان تحویل دهد و یکبار دیگر و برای مدتی نامعلوم سیطره ظالمانه عربستان بر یمن را بپذیرد.
عربستان برای رسیدن به مقصود خود- پیروزی نمایان- از هر ظرفیتی که بتواند فراهم کند، استفاده مینماید که به بعضی از موارد آن اشاره میشود:
1- خبرهای متعددی از حضور افسران ارشد عملیاتی رژیم صهیونیستی در اتاق جنگ ریاض و در نزدیکی شهرهای مرزی عربستان با یمن حکایت میکنند کمااینکه بعضی از خبرهای موثق از چند نوبت عملیات نظامی هواپیماهای اسرائیل علیه مردم یمن خبر میدهند. این موضوع از روابط حساس امنیتی میان رژیمهای صهیونیستی و وهابی حکایت میکنند. حدود دو سال پیش این قلم پس از استفاده رژیم صهیونیستی از خاک عربستان برای حمله به تاسیسات یرموک واقع در شمال شهر خارطوم پایتخت سودان، در این ستون از روابط فعال دستگاههای نظامی امنیتی تلآویو و ریاض خبر داد هم اینک و پس از جنگ یمن این روابط بسیار آشکار شده به گونهای که دو هفته پیش روزنامههای معتبر رژیم صهیونیستی از همپیمانی تلآویو- ریاض در جنگ یمن خبر دادند و هیچ مقام سعودی هم در برابر آن موضع نگرفت.
2- پذیرش ریسک کشانده شدن جنگ به درون سرزمین عربستان یکی دیگر از موارد مهم در این بحث است. هیچکس جنگی را علیه همسایه خود شروع نمیکند تا سرزمین خود را در معرض آماج حملات متقابل قرار دهد اما به نظر میآید دفع خطرات آتی جنبش انقلابی انصارالله برای رژیم وهابی آنقدر مهم بوده که به این ریسک دست زده است. عربستان سعودی به خوبی میدانست که در صورت حمله نظامی به یمن، انصارالله متقابلا به خاک عربستان هجوم میبرد کما اینکه این اتفاق بصورت موردی در اثنای عملیات طوفان قاطعیت- عاصفهًْ الحزم- و بصورت گسترده در جریان دو هفته اخیر افتاده است. اما با این وجود این رژیم به چنین خطری تن داد. هماینک یک محدوده حدود 3500 کیلومترمربعی به عمق حدود 122 کیلومتر در استانهای عسیر، جیزان و نجران در تیررس حملات موشکی و غیرموشکی انصارالله قرار دارد و این امکان وجود دارد که طی روزها و هفتههای آینده مناطق بیشتری در معرض تهدید مداوم انصارالله قرار گیرد اما رژیم سعودی با علم به چنین واکنشی، عواقب حمله به یمن را پذیرفته است. اما آیا واقعا با پذیرش چنین ریسکی، ریاض به اهداف خود میرسد؟ واقعیت مطلب این است که این رژیم در میزان تواناییهای خود اغراق کرده است.
3- هماهنگی سطوح منطقهای و بینالمللی با هزینه زیاد مالی- عربستان برای همراه کردن اعضای دائم شورای امنیت و بخصوص روسیه هزینه هنگفتی را پرداخت کرده است. قراردادهای نظامی که در اوایل جنگ و در جریان سفر وزیر خارجه قبلی عربستان به فرانسه با اولاند بسته شد که به مطبوعات هم راه یافت و قراردادهای سنگین که ارزش آنها از حدود 10 میلیارد دلار فراتر میرود و در زمان مذاکرات دو هیئت یمنی در ژنو، در سفر محمدبن زاید- ولیعهد دوم- به سن پترزبورگ میان او و پوتین بسته شد تنها بخشی از هزینه بالایی است که رژیم سعودی متحمل شده است. بر این اساس ما در سطح بینالمللی و منطقهای شاهد نوعی همراهی و سکوت معنادار بودهایم. عدم صدور قطعنامه از سوی شورای امنیت که در روز روشن جنگ با این وسعت و دامنه را نمیبیند و اسمی از عربستان به میان نمیآید، نشان میدهد که عربستان و این کشورها به نوعی به توافق رسیدهاند.
4- تشدید محاصره دریایی با بهرهگیری از الگوی جنگ نابرابر غزه- رژیم سعودی از اولین روز جنگ به محاصره دریایی یمن مبادرت ورزید و تاکنون اجازه نداده که یک کشتی در سواحل یمن پهلو بگیرد. تشدید محاصره دریایی در واقع به معنای محاصره مردم مظلومی است که هماینک در زیر تابستان گرم به سوخت و دارو و غذا احتیاج دارند عربستان با کپیبرداری از نسخه رژیم صهیونیستی تلاش میکند تا حریف را ضعیف و آماده تسلیم نماید.
5- ادامه دادن به جنگ و در عین حال تشدید آن در شمال یمن- رژیم سعودی با این نیت که موقعیت استقراری انصارالله را در شمال تضعیف کند، حملات خود را علیه استانهای صعده و حجه گسترش داده است اما واقعیت این است که تصرف مناطق شمالی هدف اقدامات وابستگان به عربستان نیست بلکه هدف اصلی کشاندن محافظان از استانهای حساس تعز و عدن به سمت شمال و سپس استفاده از نیروهای خود برای سیطره بر تعز و عدن است بر این اساس حملات خود را به مناطق شمالی تمرکز داده است.
اما در ورای این مباحث عربستان اساسا ظرفیت ورود به چنین جنگی را نداشت حالا هم علیرغم تشدید حملات، عربستان نمیتواند به هدف خود برسد چرا که طرف مقابل عربستان جریان مستحکمی است که زیر بار فشار نمیرود. رژیم عربستان روی برتری هوایی، برتری اقتصادی و برتری سیاسی خود حساب کرده است و این در حالی است که نیروی هوایی عربستان قادر به شناسایی دقیق محل استقرار نیروهای پارتیزان نیست و برتری اقتصادی در اینجا معنا و مفهوم ندارد چرا که این جنگ اساسا ماهیت اقتصادی ندارد. برتری سیاسی نیز حداکثر میتواند به صدور یک قطعنامه از سوی شورای امنیت سازمان ملل منتهی شود اما نمیتواند یک حریف سرسخت را به پذیرش آن وادار نماید.
جنگ نمیتواند برای مدت زیادی دوام آورد. از این رو رژیم سعودی ضمن آنکه روی حملات شدید هوایی تاکید میورزد، از دیگران میخواهد که راهی برای برونرفت عربستان از این مهلکه بیابند چرا که به وضوح میداند ادامه جنگ ضربات مهلکی را بر پیکر عربستان وارد خواهد کرد.
***************************************
روزنامه قدس **
بیانات رهبر انقلاب و خط بطلان بر تبلیغات رسانه ای آمریکا/جعفر قناد باشی
قدس آنلاین:در آستانه نهایی شدن توافق هسته ای، مقام معظم رهبری با خردمندی جمع بندی کاملی از مواضع شفاف جمهوری اسلامی ایران را هم به ملت شریف ایران ،سران غربی و مذاکره کنندگان ارائه دادند
معظم له در سخنرانی سوم تیر ماه با بیان مهمترین مطالبی که در سالهای اخیر به خصوص در یک سال گذشته بدان اشاره فرموده بودند گزارش کاملی از شرح وضعیت هسته ای ایران را به طور صادقانه ،حکیمانه و دقیق با مردم در میان گذاشتند به نحوی که مردم احساس کنند هر آنچه در خفا و در جریان مذاکرات اتفاق می افتد توسط رهبر انقاب به مردم اعلام می شود. بی تردید مقام معظم رهبری فرمانده بی نظیری است که با اقتدار کامل در عرصه سیاسی و دیپلماسی کشور شرایط را به بهترین نحو ممکن هدایت می کند .مسلما آنچه در صحنه دیپلماسی ایران و کشورهای غربی می گذرد تشبیه جنگی رو در رو است که ما را وادار به جبهه بندی و آرایش نیروهای خودی در مقابل دشمنان و بیگانگان می کند همانگونه که انها تا بن دندان مسلح با گزینه های روی میزشان در مقابل ملت ایران ایستاده اند ازاین منظر یکی از وظایف رهبری انقلاب در حساس ترین روزهای مذاکره هسته ای ایران با کشورهای غربی آرایش نیروهای خودی است و سپردن پرچم به دست پرچمداران مقتدر نظام .
بی تردید هنگامی که رهبر معظم انقلاب از عدم اختلاف سران قوا و مسئولان جمهوری اسلامی ایران صحبت می کنند تیر خلاصی را به امیدواری دشمن بر اختلافات داخلی شلیک کرده اند وعدم اختلاف مسئولان جمهوری اسلامی موجب ناامیدی دشمن و تسلیم آنها در برابر ایران است . یقینا دشمنان با امید به اختلاف مسئولان درصدد ایجاد اختلاف در صفوف داخلی و برهم زدن آرایش اتحاد و همبستگی داخلی هستند تا با ایجاد شکاف و وارد کردن خلل بر اتحاد و انسجام داخلی به اهداف مد نظر خود دست بیابند.از این رو مقام معظم رهبری با خردمندی و درایت خاص نقشه دشمن را نقش بر آب می کند و با تاکید و نام بردنی که از خود آغاز می کنند شخص رهبری را در کنارروسای سه قوه و دیگر مسئولان را همدل و همراه موافق با توافق هسته ای به شرط عزت و اقتدار کشور عنوان می نمایند که از رهبر انقلاب تا همه مسئولان و ملت شریف ایران با توافق خوب موافق هستند.
خطوط قرمز مذاکرات هسته ای از مباحث مهمی است که رهبر معظم انقلاب بارها بر آن تاکید نموده اند و در سخنرانی اخیر خود اینگونه تصریح می فرمایند که مبادا دشمن فرض کند در آخرین مراحل توافق نامه ما در برخی از مواضع حساس خود تجدید نظر خواهیم کرد که چنین فرضی محال است .بی شک هیچ سستی و اهمالی در خطوط قرمز پذیرفتنی نیست و این نکات برای چندمین بار به تیم مذاکره کننده و جبهه مخالف گوشزد می شود .برداشته شدن یک باره تحریم ها ،عدم بازرسی از مراکز نظامی و بازجویی از کارشناسان نظامی و هسته ای و عدم توقف پیشرفت هسته ای خطوط قرمزی است که معظم له بر آن مجددا تاکید می کنند .
اقتصاد مقاومتی در کنار مباحث رهبری از مهمترین مسائلی بود که رهبر معظم انقلاب بدان توجه نشان دادند ایشان بااشاره به ضرورت اهمیت اقتصاد مقاومتی به مسئولان و مردم خاطر نشان فرمودند که اقتصاد مقاومتی و اجرای آن به عنوان یکی از موثرترین و کارآمد ترین پشتوانه های اقتصادی می تواند در پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی نظام نقش آفرین باشد .بی تردید اقتصاد و مشکلات این حوزه از ابزارهای کارشکنی دشمنان علیه نظام جمهوری اسلامی ایران است .مسائل اقتصاد مهمترین حربه ای است که دشمن تا کنون برای ضربه زدن و از پای درآوردن ملت از ان بهره برداری کرده است از این رو درصدد بوده در تحریم های هسته ای از جمهوری اسلامی ایران امتیازات نامشروع و غیر قانونی کسب کند .
تاکید بر اقتصاد مقاومتی در کنار توجه به مسائل و خطوط قرمز توافق هسته ای در سخنرانی معظم له نشان از اهمیت ویژه اقتصاد مقاومتی و استقلال اقتصادی ا یران است از آن جهت که رشد،شکوفایی و توسعه اقتصادی ایران موجب ناامیدی دشمن از تحریم ها و فشارهای مضاعفی است که بر ایران وارد می کند .توجه به اقتصاد مقاومتی یعنی عدم نیاز به دشمنان و توجه به این مهم که با اقتصاد مقاومتی حتی در صورت تداوم تحریم ها اقتصاد ایران پابرجا و شکوفاست بنابراین توجه به ظرفیت های داخلی که مقام معظم رهبری بر آن تاکید می کند از ضرورت هایی است که باید مسئولان و مردم در کنار هم با همدلی و همزبانی بر آن تکیه کرده و آن را از اهم واجبات بدانند .
از آن جهت که در همه مذاکرات طرفین مترصد یافتن نقطه ضعفی از یکدیگر هستند و در مذاکرات هسته ای، وضعیت اقتصادی نامطلوب ابزاری برای اعمال فشار بر ایران شده است ،از این رو معظم له در بیانات خود و در دیگر بیاناتی که همواره با مردم و مسئولان نظام دارند به اقتصاد مقاومتی و استفاده از ظرفیت ها و امکانات داخلی ،تولید ملی ،افزایش صادرات و خداقل واردات تاکید می کنند.مسلما بازگو کردن نیاز به اقتصاد مقاومتی و اجرای آن در همه زمانها علی الخصوص بعد از توافق هسته ای از نکات ارزشمندی است که در بطن سخنان رهبری نهفته است از آن جهت که برخی امیدوار هستند در صورت توافق و البته بر این باور هستند که با توافق هسته ای اقتصاد ایران یک شبه راه صد ساله را می پیماید به نحوی که بی هیچ تلاشی و عدم توجه به اقتصاد مقاومتی ،اقتصاد پر رونقی در انتظار کشور است در حالی که معظم له با خردمندی این مسئله را مد نظر قرار می دهند که مردم و برخی از مسئولان به این موضوع واقف شوند که چنین چیزی صحت ندارد و با توافق هسته ای و شکسته شدن تحریم ها رونق و شکوفایی به کشور باز نمی گردد الا در اجرای اقتصاد مقاومتی و تکیه بر ظرفیت ها و استعدادهای داخلی .پسا تحریم و روشنی راه اقتصاد ایران فقط منوط به کاهش یا لغو تحریم ها نیست بلکه در اراده ملی ، همبستگی و کار مضاعف ، تلاش و خودکفایی ، مصرف بهینه ،افزایش تولید ،ارتقاء کیفیت تولید و افزایش صادرات است .
رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به این موضوع که درخواست مذاکره اولین بار از سوی آمریکاییها بوده است و سلطان قابوس سلطان عمان حامل این پیام به جمهوری اسلامی ایران بوده است باب نوینی را در تاریخ مذاکرات ایران با آمریکا گشودند .بی تردید اشاره معظم له به این مسئله که قبل از ایشان آقای لاریجانی هم به این مسئله اشاره داشته بودند نشان دهنده ایستادگی و مقاومت ملت در برابر همه تحریم های دشمنان ایران است .ایران هیچ گاه از تحریم ها به تنگ نیامده و برای توقف آن دست به دامن هیچ کشوری نبرده و تقاضای مذاکره ای ننموده است .بی تردید رهبرمعظم انقلاب در این برهه زمانی بازگو کردن چنین مطالبی را برای خنثی کردن سیاست های غرب به خصوص آمریکا می دانند زیرا ممکن است آنها که در پی فریب افکار عمومی هستند به مردم جهان اینگونه القاء کنند که ایران به دلیل اعمال فشار تحریم ها پای میز مذاکره آمده است .
مسلما آمریکاییها در تبلیغات رسانه ای خود به دنبال این هستند که نشان دهند ولی فقیه و رهبر مسلمانان جهان با آمریکا همراه و اهل مذاکره شده است تا دوستی ملتهای دیگر با ایران را که به خاطر ضدیت با تبعیض ها و سیاست های ظالمانه آمریکاست را زیرسئوال ببرند از این رو مقام معظم رهبری با خردمندی و آگاهی همیشگی خود توطئه ها و اهداف رسانه ای و تبلیغی آمریکا را نقش بر آب می کند . آنچه مسلم است مقام معظم رهبری در تمام بیانات خود از آغاز مذاکرات هسته ای و جدی شدن آن بر این وضع پافشار کردند که بنده به آمریکا خوش بین نیستم و همواره با دیده شک وتردید به تصمیم ها و تعهدات آمریکا نگریسته اند. اتخاذ چنین موضعی از جانب رهبری نشانگر عد م تعهد و پایبندی همیشگی طرف غرب به تعهدات بین المللی خویش است که در جریان مذاکرات آن را بارها به نمایش گذاشته است .
مقام معظم رهبری به عنوان فرمانده کل قوا و رهبر انقلاب اسلامی روشنگری و نشان دادن خطرات راه را از جمله وظایف خود می دانند از این رو همواره بر این مسئله تاکید کرده اند که در صورت به توافق نرسیدن مذاکرات پایبندی ایران به تعهدات و عدم پایبندی غرب به تعهدات خود باید برای همه مردم دنیا آشکار شود زیرا ما از ابتدای راه بنا به آموزه های دینی خود به چیزی غیر از صداقت و شفافیت نیندیشده ایم و مطمئن بودیم که آمریکا چندان قابل اعتماد نیست . در واقع اتخاذ چنین موضعی از جانب رهبری انقلاب تضمین کننده این است که غربی ها نتوانند ما را شکست خورده بنامند .بی تردید بیانات مقام معظم رهبری را می توان جامع ،کامل و در بردارنده جزییاتی دانست که لازمه توافق هسته ای ایران و طرف غربی است .
سخنانی که معظم له در بیانات اخیر خود فرمودند کلیدی ترین مواضعی بود که در تمامی مقاطع تاریخ می تواند چراغی پیش پای همه آیندگان باشد. بی تردید سخنان مقام معظم رهبری در صفحات تاریخ ماندگار می شود به نحوی که آیندگان درباره آن قضاوت نموده و مرجعی برای اتخاذ مهمترین تصمیم های سیاسی و اخلاقی جامعه اسلامی در آینده خواهد شد. همراهی با مردم ،صداقت در رفتار و گفتار رهبری وحضور مردم در تصمیم گیری های سیاسی از مسائلی است که به جرات می توان گفت صدها سال بعد مردم درباره اهمیت آن سخن خواهند گفت و از آن تجلیل خواهند نمود.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
ما و این گنجینه گرانبها
بسمالله الرحمن الرحیم
34 سال بعد از شهادت مظلومانه آیتالله بهشتی و 72 تن از یاران متعهد امام و انقلاب در فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر 1360 هنوز این شهدای والامقام در هالهای از مظلومیت بسر میبرند. نمیخواهیم شخص یا اشخاص و یا نهاد و مجموعه مشخصی را بابت ادامه این مظلومیت زیر سئوال ببریم، ولی این سئوال را نمیتوانیم نادیده بگیریم که چرا در نظام جمهوری اسلامی برای تشریح فاجعه هفتم تیر و تبیین شخصیت شهدای آن به ویژه شهید مظلوم آیتالله بهشتی کار مهمی که در خور این واقعه حساس و این شهدای والامقام باشد انجام نشده و نمیشود؟
این سئوال بیشتر از این جهت مهم است که خون شهدای هفتم تیر توانست استمرار انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را تضمین کند، جریانهای نفاق و الحاد را در کشور منزوی نماید و به میدانداری گروههای انحرافی وابسته به غرب و شرق خاتمه دهد. بدین ترتیب، کارگزاران نظام جمهوری اسلامی باید خود را مدیون شهدای هفتم تیر بدانند و به این واقعیت توجه داشته باشند که روشنگریهای آیتالله بهشتی و مقاومت شجاعانه او در برابر انحرافات و منحرفین بود که توانست انقلاب را براساس خط امام حفظ کند و راه را برای بالندگی نظام جمهوری اسلامی هموار نماید. علاوه بر این، آیتالله بهشتی نقش اول را در تدوین قانون اساسی این نظام که مترقیترین قانون اساسی است داشت و مدیریت توانمند او بود که توانست در مدت کوتاه، این میثاق ملی را خلق نماید تا براساس آن، اندامهای نظام جمهوری اسلامی شکل بگیرند و مردم ایران بتوانند نظام حاکمیتی مورد نظر خود را جایگزین حکومت فاسد و تحمیلی شاهنشاهی نمایند.
اینها کارهای بزرگی بودند که با همت آیتالله بهشتی صورت گرفتند و به همین دلیل آن شهید بزرگوار حق بزرگی بر گردن آحاد ملت ایران، به ویژه کسانی که در بخشهای مختلف نظام جمهوری اسلامی عهدهدار مسئولیتی میشوند، دارد. هر چند شهید بهشتی نیازی به تعریف و تمجید و تجلیل و تکریم ندارد، ولی ما برای ادامه راه انقلاب به او نیازمندیم و باید برای به تکامل رساندن نسل کنونی و نسلهای آینده از افکار و اندیشههای بهشتی و از سیره عملی او بهرهبرداری نمائیم. پرداختن به فاجعه هفتم تیر و تشریح ابعاد شخصیت آیتالله بهشتی، میتواند به ما برای انجام این وظیفه مهم کمک نماید.
مروری بر اقدامات رسمی و غیررسمی که هر ساله در ایام هفته اول تیر ماه انجام میشود، نشان میدهد این اقدامات بهیچوجه تناسبی با ابعاد فاجعه هفتم تیر و عظمت شخصیت شهدای این فاجعه ندارند. در این فاجعه، دهها نماینده مجلس، چند وزیر و تعداد زیادی از شخصیتهای علمی و فرهنگی و سیاسی به شهادت رسیدند که هر کدام از آنها خدمات ارزندهای به مردم ایران کرده بودند و از سوابق مبارزاتی درخشانی برخوردار بودند. مهمتر اینکه بسیاری از آنها دارای امتیازات معنوی برجستهای بودند که برکات وجود آنها را مضاعف نموده بود و همین مجموعه کمالات و امتیازات بود که به خونهای پاک آنها قدرت حفاظت از دستاوردهای انقلاب و تداوم نظام جمهوری اسلامی را بخشید.
نکته مهم اینست که در جهان امروز هر ملتی از چنین گنجینه گرانبهائی برخوردار باشد، از آن با دقت و وسواس حفاظت میکند، برای تحویل دادن صحیح آن به نسلهای بعدی هرچه در توان دارد تلاش میکند و برای معرفی جامع و کامل آن به جهانیان از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نمیکند. درست در همین نقطه است که باید بپرسیم آیا ما که صاحب این گنجینه بزرگ و ارزشمند هستیم برای حفاظت از آن، انتقال صحیح آن به نسلهای بعدی و معرفی جامع و کامل آن به سایر ملتها به وظیفه خود عمل کردهایم؟
پاسخ متاسفانه منفی است. واقعیت اینست که در سطوح رسمی اقدامات موثری برای انجام این وظایف صورت نمیگیرد. در مراسم رسمی، از آشنایان با اندیشههای شهید بهشتی و سایر شهدای هفتم تیر برای سخن گفتن استفاده نمیشود، رسانه ملی از تلاش گسترده برای ترویج اندیشههای این شهدا به ویژه شهید بهشتی دریغ میورزد، دستگاههای دولتی و نهادها برای زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدای هفتم تیر همت لازم را به خرج نمیدهند و فقط مردم هستند که بعد از گذشت 34 سال هنوز در گوشه و کنار کشور با ��رپا کردن مجالس و محافل، برای بزرگداشت این شهدا اقداماتی انجام میدهند. آنچه در این میان کاملاً محسوس است اینست که در 8 سال عمر دولتهای نهم و دهم عزم و اراده برای ترویج اندیشههای شهدای هفتم تیر و معرفی واقعیتهای فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به نحو محسوسی کاهش یافت و در دو سالی که تاکنون از عمر دولت یازدهم میگذرد هنوز برای جبران مافات اقدام قابل ملاحظهای صورت نگرفته است.
خوشبختانه شهید مظلوم آیتالله بهشتی و سایر شهدای هفتم تیر در قلب مردم جا دارند و اراده مردمی برای بزرگداشت این عزیزان در ایام سالگرد فاجعه هفتم تیر قابل تحسین است، اما از نقشی که رسانه ملی میتواند در تقویت این اراده ملی ایفا کند – و متاسفانه نمیکند – نباید غافل شد. بخش رسمی کشور نیز نباید از کنار این موضوع مهم بیتفاوت عبور کند. از این گنجینه گرانبها که سرمایه ملی است باید با اهتمام مشترک دولت و ملت حفاظت شود.
***************************************
روزنامه ایران**
باورهای اشتباه ما ایرانیان درباره خشکسالی/ کاووس سیدامامی
مشکل کمبود آب در کشور این روزها خبری داغ شده و پس از سالها نادیده گرفتن بالاخره شرایط چنان حاد شده است که آحاد مردم و مسئولان متوجه خطرات شدید بیآبی و کاهش منابع آبی کشور شدها ند. حتی اکنون سخن از نابودی پارهای از فلات و تمدن ایرانی در صورت نیندیشیدن راهحلی برای این بحران میرود سخنی که البته با تأملی در تجربههای گذشته تاریخ، چندان اغراقآمیز نیست و باید جدی گرفته شود. با همه این اوصاف کم نیستند افرادی که همچنان این پدیده را نوعی خشکسالی گذرا میپندارند و تصورشان این است که در پی این خشکسالی روزگار ترسالی در راه است. آنها براحتی چشم و گوش به سخن عالمانه اقلیمشناسان بستهاند که به دهها زبان میگویند روند کنونی در منطقه ما به سوی خشکسالی مزمن است و نباید امیدوار به سالهای پرباران آینده بود. از آن مهمتر، سالها است که ما با منابع آبی خود حریصانه و بدون هرگونه ملاحظهای برای آینده رفتار میکنیم. نوع برداشت ما از آبهای زیرزمینی و جاری به هیچوجه به گونهای نیست که پایداری منابع آبی را تضمین کند و این منبع حیاتی را برای نسلهای آینده نیز به ارث بگذارد. در اوضاع بحرانی کنونی، دلسوزان این مرز و بوم و افراد دوراندیش به تکاپو افتادهاند و علاوه بر به صدا درآوردن زنگهای خطر، در پی چارهجویی برای مدیریت اصولی آب برای مردم این سرزمین برآمدهاند.
با تمام مخاطراتی که کمبود آب برای مردم ساکن این سرزمین دارد و نیازمند راهحلی عاجل است، نباید از حق و حقوق جانداران دیگر از آب غفلت کنیم. کسانی که اخبار و احوال حوزه محیط زیستی ایران را دنبال میکنند، قاعدتاً شنیدهاند اخیراً در جنوب هرمزگان و در یک منطقه بسیار خشک 9 رأس قوچ و میش کمیاب لارستان از فرط تشنگی به دلیل گرمای شدید هوا و خشک شدن چشمهها در بالادست به سمت روستایی رفته و تلاش کردند از آبانبار سنتی روستا که سطح آن پایین بوده است آب بنوشند و متأسفانه همگی غرق شدهاند. اکنون گرما در مناطق گستردهای از جنوب بیداد میکند. چشمهها یا خشک یا کمآب شدهاندو جانوران برای نوشیدن آب مدام ناچارند جابهجا شوند و به مناطق نزدیک شهر و روستا بروند. در این مناطق بسیاری از آنها در معرض خطر قرار میگیرند و شکارچیان غیرمجاز و خلافکار فرصت بازگشت به آنها را نمیدهند. از سوی دیگر در بسیاری از مناطق خشک و نیمهخشک کشور آن مقدار آب ناچیزی که از چشمهها بیرون میآید را در سالهای اخیر داخل لولههای پلیاتیلن کردهاند و آبی برای حیات وحش باقی نگذاشتهاند. در کل، بحران آب حیاتوحش ایران و زیستگاههایشان را حتی بیش از ما انسانها تهدید میکند و اگر چارهای نیندیشیم شمار زیادی از جانوران این سرزمین بر اثر بیآبی تلف خواهند شد.
در حال حاضر، سازمانهای مردم نهاد و مردم طبیعت دوست محلیاند که به کمک این زیستمندان مشترک سرزمین ما شتافتهاند. سازمان حفاظت محیط زیست نه بودجه کافی و نه امکانات سراسری برای مقابله با این معضل دارد. بودجه محدود که به منظور مقابله با خشکسالی در اختیار سازمان قرار دارد شاید تنها برای برخی اقدامات در مناطق چهارگانه حفاظت شده کفاف دهد. از این روست که حرکتهای مردمی در این زمینه تنها راه حل خواهد بود. بحران آب در طبیعت مثل هر عامل دیگر که به زنجیرهای از تحولات دامن میزند در هر اکوسیستم همین منطقه حاکم است و آب اساسیترین عامل در چرخه حیات است. کاهش بارندگیها و خشک شدن ذخایر آبی هم به کاهش علوفه مورد نیاز علفخواران میانجامد و هم آنها را از مصرف آب مورد نیازشان محروم میکند.
به هر روی در این وضعیت بحران آب باید تصورات خوشبینانه و سنتی را از ذهن مردم دور ساخت که میپنداشتند خشکسالی امری طبیعی است و باید به طبیعت اجازه داد خود مشکل را حل کند. واقعیت این است که وضعیت کنونی تا حد زیادی به طور مستقیم و غیر مستقیم محصول عملکرد ما انسانهاست. مدیریت نادرست منابع آبی در سطح ملی و گرمایش دمای زمین به سبب سوختهای فسیلی در سطح جهانی دست به دست هم دادهاند و وضعیت کنونی را رقم زدهاند. برای برون رفت از مشکل بیآبی در زیستگاههای طبیعی ناچار از مداخله انسان هستیم. به زبان ساده، ماانسانها مسئول حل مشکل بیآبی حیات وحش هستیم. ایرانیان هم بسان ساکنان این سیاره پر مخاطره چارهای جز این ندارند که بهطور مستقیم یا از طریق کمک به سازمانهای مردم نهادی که به کمک حیات وحش تشنه سرزمینمان شتافتهاند گامی در راه کاهش مشکل بیآبی برای ساکنان مشترک این سرزمین برداند.
***************************************
روزنامه جام جم **
خوب، منصفانه، عزتمندانه / مراد عنادی
سه شاخص اساسی برای توافق هستهای، سهشاخص که رهبر معظم انقلاب در دیدار رمضانی با مسئولان و مدیران ارشد نظام با تاکید بر آنها اعلام کردند همه مسئولان ایران به دنبال توافق خوب، منصفانه و عزتمندانه هستند.
دقت در این سه شاخص یا ویژگی یادآور سه اصل عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است که رهبر انقلاب با تاکید بر آنها نقشه راه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در تعاملات منطقهای و بینالمللی ترسیم کردند.
سه اصل و پایهای که آرمانگرایی و واقعگرایی را توأمان دارد و با ملاک قرار دادن آنها تردیدی نیست منافع ملی ایران اسلامی به بهترین شکلی تامین خواهد شد. اکنون نیز رهبر معظم انقلاب همزمان با نزدیک شدن به مرحله نهایی مذاکرات فشرده و پیچیده جمهوری اسلامی ایران با 1+5 با تشریح این سه شاخص برای توافق احتمالی هستهای اولا به طرفهای 1+5 توجه دادند که ایران اسلامی به دنبال توافقی با این مختصات است. از اینرو مخالفان منطقهای و بینالمللی به نتیجه رسیدن مذاکرات هستهای را که با طراحی سناریوهای رسانهای تلاش میکنند در صورت بینتیجه ماندن مذاکرات، توپ را به زمین ایران انداخته، تهران را مسئول انسداد مذاکرات اعلام کنند، خلع سلاح کردند.
چرا که ایران در عالیترین سطح بصراحت اعلام کرد همه مسئولان به دنبال توافق خوب، منصفانه و عزتمندانه هستند. لایه دوم این مهم اعتقاد ایران به اصل مذاکره و دیپلماسی به عنوان راهحلی برای برونرفت از وضع موجود است، بنابراین با منطق مذاکره به موضوع مینگرد نه با منطق غیرعقلانی همه گزینهها روی میز است.
ثانیا کنار هم قرار گرفتن سه عنصر یا شاخص خوب، منصفانه و عزتمندانه دربرگیرنده همه زوایا و ابعاد مذاکره و توافقی میتواند باشد که علاوه بر رعایت قاعده بازی برد-برد از حضور مقتدرانه ایران اسلامی در پشت میز مذاکرات و با قدرت چانهزنی بالا حکایت دارد؛ چنان که رهبر معظم انقلاب فرمودند ما آن روزی که وارد این مذاکرات شدیم دستاورد قابل قبول و مهمی داشتیم، احساس کردیم با دست قوی داریم وارد میشویم. با این حضور مقتدرانه در مذاکرات وین چنانکه منافع و ملاحظات ایران بویژه خطوط قرمز آن که رهبر انقلاب برشمردند در توافقنامه احتمالی هستهای لحاظ شده باشد، در آن صورت اصل انصاف و عادلانه بودن نیز در آن رعایت شده است. از طرفی با توجه به اصل بدیهی روابط بینالملل و منطق حاکم بر مذاکره و دیپلماسی که براساس فرمول بده بستان تعریف شده است، طبیعی است امتیاز دادن و امتیاز گرفتن بایستی متوازن بوده، طرفهای مقابل فقط به دنبال گرفتن امتیاز نباشند. به نظر میرسد قاعده منصفانه بصراحت اعلام میدارد توازنی بین آنچه داده میشود و آنچه گرفته میشود باید برقرار باشد.
ثالثا این تعامل و توافق باید عزتمندانه باشد یعنی متناسب با جایگاه و پرستیژ منطقهای و بینالمللی ایران، به خواستها و ملاحظات تهران احترام گذاشته شود؛ زیرا جمهوری اسلامی ایران از سر عزت و اقتدار و به عنوان قدرت بلامنازع منطقهای در مذاکرات با 1+5 حاضر شده است.
این در حالی است که شواهد و قرائن از نیاز آمریکاییها به مذاکرات و توافق حکایت دارد کما اینکه رهبر معظم انقل��ب بصراحت اعلام داشتند دستگاه مدیریت آمریکا به این توافق نیازمند است.
ترجمان شاخص عزتمندانه پافشاری ایران اسلامی بر اصول و مواضع بحق و منطبق با عنصر عزت در سیاست خارجی خود در قالب مثلث عزت، حکمت، مصلحت نیز میتواند باشد که براساس آن ایران اجازه نخواهد داد زیادهخواهیهای نامشروع و مغایر با مقررات بینالمللی آمریکا و برخی اعضای 1+5 نظیر آنچه که لوران فابیوس، وزیر خارجه فرانسه در بدو ورود به محل مذاکرات به عنوان سه شرط توافق اعلام کرد: (محدودیت طولانی در زمینه ظرفیت تحقیق و توسعه؛ بازرسی شدید از سایتها و در صورت لزوم سایتهای نظامی و سوم بازگشت خودکار تحریمها در صورت نقض تعهدات از سوی ایران)، خدشهای به آن وارد سازد.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
چالشهای امنیت انرژی اروپا/جواد حقگو
چالشهای امنیت انرژی اروپا در 20 سال گذشته دچار تحولات بنیادین شده است. از یک سو، تنشهای سیاسی میان اروپا و روسیه همکاری آنها در زمینه انرژی را تضعیف کرده است و از سوی دیگر، تحولات مهم مربوط به انرژی در سطح جهانی که ناشی از توسعه فناوری و تغییرات ژئوپلیتیک است، اروپا را به سمت بازتعریف استراتژی امنیت انرژی خود هدایت کرده است. در این نوشتار ضمن بررسی نوع مناسبات میان اروپا و روسیه در حوزه انرژی به تلاشهای اروپا برای بازتعریف سیاستهای خود در این حوزه پرداختهایم.
در چند سال گذشته بازارهای جهانی انرژی تغییرات مهمی را پشت سر گذاشتهاند. پایداری قیمت بالای نفت عاملی اساسی برای توسعه دیگر منابع انرژی بوده است. توسعه گاز شیل در آمریکا از سال 2007 به بعد، به خودکفایی انرژی آمریکا منجر شده است که خود انقلابی در بازار جهانی انرژی به شمار میآید. نتیجه آن، افزایش قدرت صنعتی آمریکا و افزایش قدرت رقابت صنایع تولیدی و شیمیایی این کشور به دلیل ارزان شدن انرژی و پایین آمدن قیمت گاز است. به این عوامل باید حادثه اتمی فوکوشیما در مارس 2011 را افزود که به افزایش قیمت الانجی در آسیا منجر شد. تمام این عوامل بر استراتژی اروپا در تأمین انرژی خود اثرگذار است. در کنار تغییرهایی که بازار انرژی جهانی در چند سال گذشته شاهد آن بوده است، 3 عامل «کافی نبودن منابع انرژی اروپا»، «نقش کمرنگ اروپا در تعیین قیمت جهانی انرژی» و «سیاستهای جداگانه و پراکنده کشورهای اروپایی در حوزه انرژی»، به عنوان واقعیتهای ثابت بر تعیین استراتژیهای انرژی کشورهای اروپایی اثرگذار بوده است.
در نتیجه این 3 واقعیت و نیز تغییرهای جهانی انرژی، امنیت انرژی اروپا با چالشهایی رو به افزایش مواجه است. آمارها نشان میدهد با وجود توسعه منابع جدید انرژی، سوختهای فسیلی همچنان بیشترین سهم را در مصرف انرژی اروپا دارند. از این رو، اروپا به میزان زیادی وابسته به منابع خارجی انرژی بویژه روسیه و بعد از آن خاورمیانه است. در حالی که تحولات جهانی و نوسانات در قیمت نفت و زغالسنگ بر امنیت انرژی اروپا اثرگذار است، امنیت انرژی اتحادیه اروپایی از گاز طبیعی بیشترین اثرپذیری را دارد. قطع عرضه نفت و زغالسنگ از یک منبع را اتحادیه اروپایی میتواند با واردات از منابع دیگر جبران کند اما در مورد گاز طبیعی به دلیل وابستگی به زیرساختهای سنگین برای انتقال گاز از محل تولید به مصرفکنندگان نهایی، تغییر منابع تأمین بسیار دشوار و هزینهبر است. به این ترتیب، اثرات اخلال در انتقال گاز طبیعی جدی است. منطقهای بودن بازار گاز طبیعی نیز مزید بر علت است و بیثباتیها و ناآرامیها در مسیر انتقال گاز، امنیت آن را تهدید میکند. از این رو است که امنیت انرژی در اروپا رابطهای نزدیک با امنیت منابع گاز طبیعی دارد که خود به صورت عمده از روسیه تأمین میشود. در حال حاضر چندین کشور اروپایی بشدت به گاز روسیه وابسته هستند. این وابستگیها اهرم فشار مناسبی برای گرفتن امتیازهای سیاسی توسط روسیه بوده است. به عبارت دیگر روسیه با توجه به وابستگیهای حیاتی اروپا به خود در حوزه انرژی تاکنون در موضوعات گوناگون سیاسی ازجمله نمونه اخیر اوکراین توانسته است تا حد مطلوبی از این اهرم فشار برای تحمیل خواستههای سیاسی خود استفاده کند. بر همین اساس، منازعه بین اوکراین و روسیه در سالهای 2006 و 2009 به قطع صادرات گاز روسیه به اروپا انجامید و بخشی از اروپا را به تاریکی فرو برد. سال 2014 و با بالاگرفتن منازعه بین کییف و مسکو، صادرات گاز به اروپا به مدت 4 ماه قطع شد. هر چند اروپا این بار با افزایش قابل ملاحظه ذخایر گاز برای مقابله با بحران آمادگی بیشتری داشت، اما دریافت نکردن گاز مورد نیاز صنایع در این مدت زمانی، تأثیرات اقتصادی منفی مهمی را بر جای گذاشت. این وضعیت مقابله با چالش وابستگی به گاز روسیه را برای کشورهای اروپایی به یک ضرورت تبدیل کرده است. در کنار افزایش بهرهوری، به دلیل توسعه انرژیهای نو و تجدیدپذیر و نیز تمرکز بیشتر بر استفاده از منابع داخلی اروپا، کشورهای اروپایی ناچار از تنوع بخشیدن به منابع انرژی خود هستند.
با این همه، شرایط بازار بینالمللی انرژی و نیز محدودیت در ظرفیتهای اتحادیه اروپایی، اجازه کاهش چشمگیر وابستگی به گاز روسیه را تا قبل از سال 2020 نخواهد داد. شرکتهای اروپایی براساس قراردادهایی که با روسیه دارند مجبور هستند تا سال 2020، 115 میلیارد متر مکعب در سال و تا سال 2030، 65 میلیارد متر مکعب در سال، گاز از روسیه وارد کنند. به این ترتیب، چارچوبهای حقوقی دست سیاستمداران اروپایی را برای کاهش واردات گاز از روسیه بسته است.
منبع تکمیلی گاز روسیه برای اروپا تا سال 2030 الانجی خواهد بود. به نظر میرسد تا آن زمان، واردات گاز از راه خط لوله از منابع داخل اروپا یا دیگر منابع وارداتی غیرروسی کاهش پیدا کند. به این ترتیب، پیشبینی میشود از سال 2013 تا سال 2030 تولید گاز در اروپا به شکل متعارف تا 110 میلیارد متر مکعب در سال (یعنی 40 درصد) کاهش یابد. در زمینه تولید گاز به شکل نامتعارف (شامل گاز شیل و گاز متان کف دریا که در حال حاضر دسترسی به آن وجود ندارد) نیز باید گفت، پیشبینیها حاکی از آن است که تا سال 2020 این منابع گازی قابل بهرهبرداری نخواهند بود و تا سال 2030 نیز تنها کمتر از 20 میلیارد متر مکعب از این منابع مورد بهرهبرداری قرار خواهد گرفت. استفاده از گاز زیستی (بیوگاز) نیز هر چند چشمانداز روشنتری دارد و پیشبینی میشود از 14 میلیارد متر مکعب در سال 2012 به 28 میلیارد متر مکعب در سال 2020 و شاید 50 میلیارد متر مکعب در سال 2030 برسد اما این پیشبینیها نیز هیچگاه قابل اتکا نبوده است. به این ترتیب اروپا تنها میتواند نیمی از کاهش تولید گاز طبیعی خود را با روشهایی چون بهرهبرداری از منابع نامتعارف یا گاز زیستی جبران کند. علاوه بر این باید این نکته را در نظر داشت که قیمت گاز روسیه نسبت به دیگر منابع تأمین گاز پایینتر خواهد ماند. تا جایی که به استفاده از منابع جایگزین برای واردات گاز بازمیگردد، اطراف اروپا را مناطق دارای ذخایر گاز در برگرفته است، اما نمیتوان تولید و واردات این منابع را تضمین کرد. نگاهی به صادرات احتمالی گاز از راه خط لوله به اروپا تا سال 2020 نشان از آن دارد که بیشترین افزایش واردات از آذربایجان خواهد بود اما این افزایش را کاهش واردات از شمال آفریقا تعدیل میکند. این وضعیت به دلیل کمبود ظرفیت تولید، نیاز رو به افزایش داخلی و بیثباتی سیاسی در شمال آفریقاست. پیشبینیها درباره وضعیت واردات گاز تا سال 2030 نیز بسیار غیرقطعی است. بنا بر همین پیشبینیها، در مقایسه با سال 2020 تا سال 2030 بین 20 تا 40 میلیارد متر مکعب گاز اضافی از راه خط لوله از منابع گازی ایران، عراق و آذربایجان در اختیار اروپا قرار خواهد گرفت اما هر کدام از این منابع گازی از شرایط متغیر سیاسی تاثیر خواهند پذیرفت. ترکیه کشوری است که بیشترین بهرهبرداری را از منابع گاز خاورمیانه خواهد کرد و پیشبینی میشود تا سال 2030 تا 35 میلیارد متر مکعب گاز از خاورمیانه و حوزه دریای خزر وارد کند. این واردات گاز، به کاهش وابستگی اروپا به گاز روسیه کمک میکند، هر چند واردات گاز از روسیه میزان فعلی خود را حفظ خواهد کرد. با این حال کشورهای حوزه بالتیک و جنوب شرق اروپا که به میزان زیادی به گاز روسیه وابسته و از این رو در مقابل قطع صادرات آسیبپذیرند، میتوانند با ترکیبی از خرید الانجی جهانی و خط لوله گاز آذربایجان واردات گاز خود را از روسیه تا سال 2020 به حداقل یا حتی به صفر برسانند. اقدامات مشابهی میتواند وابستگی اروپای مرکزی و ترکیه به گاز روسیه را نیز کاهش دهد؛ هر چند قادر به از میان بردن آن نخواهد بود.
از سوی دیگر منبع اصلی جایگزین گاز برای اروپا، بازار جهانی الانجی است. این بازار شامل کشورهای زیادی از جمله ایالات متحده آمریکا میشود. تا سال 2030، معامله جهانی الانجی میتواند تا 700 میلیارد متر مکعب در سال افزایش یابد. با احتساب مشارکت آمریکا که به تنهایی 100 میلیارد متر مکعب گاز تولید خواهد کرد، این رقم به 800 میلیارد متر مکعب در سال خواهد رسید. به این ترتیب، اروپا میتواند سهمی مناسب را از این معامله جهانی الانجی به خود اختصاص دهد. در این میان، مهمترین عوامل تعیینکننده دسترسی اروپا به الانجی، میزان صادرات آمریکا در کنار میزان تقاضای چین خواهد بود. به میزانی که چین گاز مورد نیاز خود را از راه خط لوله روسیه تأمین کند، به الانجی کمتری نیاز خواهد داشت. به این ترتیب، فرصتی مناسبتر در اختیار اروپا برای خریداری گاز الانجی از آمریکا قرار خواهد گرفت. با تمام این توضیحات، در تحلیل نهایی، اروپا تا سال 2030، کمتر از 100 میلیارد متر مکعب گاز از روسیه وارد نخواهد کرد.
راه دیگر برای کاهش وابستگی به گاز روسیه، جایگزین ساختن گاز با دیگر سوختها و ارتقای بهرهوری در مصرف گاز است. در هیچکدام از این دو مورد، نمیتوان به رقمی قابل اطمینان رسید. تا سال 2015، ظرفیت کاهش مصرف گاز تنها به جایگزین کردن گاز با سایر سوختها و به صورت مشخص نفت و زغالسنگ در صنایع و نیروگاهها محدود است و تا پایان این سال جای تعجب خواهد داشت اگر اروپا بتواند بیش از 20 میلیارد متر مکعب از مصرف گاز را با محصولات نفتی جایگزین کند. حتی در صورت موفقیت، این اقدامات برای بیش از چند ماه دوام نخواهد آورد. علاوه بر اینکه این اقدامات هزینههایی اضافی را نیز بر کشورهای اروپایی تحمیل خواهد کرد.
در مقایسه با نفت، استفاده از زغالسنگ به جای گاز به عنوان سوخت نیروگاهها وضعیت بهتری دارد. هر 13 کشور اروپایی که بیشترین وابستگی به گاز روسیه را دارند میتوانند میزان زیادی از مصرف گاز خود را به مصرف زغالسنگ تبدیل کنند. 7 کشور از این 13 کشور نیز میتوانند به صورت کامل زغال سنگ را جایگزین گاز طبیعی در نیروگاهها کنند. البته این وضعیت به تمایل کشورهای اروپایی به پذیرش افزایش آلایندگی دیاکسیدکربن و نرسیدن به استانداردهای اروپایی در زمینه محیطزیست بستگی خواهد داشت. با در نظر گرفتن محدودیتهایی از این دست، میتوان تخمین زد جایگزین کردن گاز با زغالسنگ تا سال 2020 میتواند حداکثر 14 میلیارد متر مکعب و تا سال 2030، 20 میلیارد متر مکعب از واردات گاز از روسیه بکاهد. زمانی که نوبت به بهرهوری بیشتر به عنوان راهی برای کاهش واردات گاز میرسد، تا 5 سال آینده ظرفیت این راهکار برای اثرگذاری بر واردات گاز از راههایی چون عایقبندی بهتر خانهها چندان بیشتر نیست. هدف اتحادیه اروپایی برای افزایش بهرهوری 20 درصدی انرژی تا سال 2020، در بسیاری از کشورها محقق نخواهد شد. هرچند تا سال 2030، ظرفیت کافی در اتحادیه اروپایی برای یافتن جایگزین گاز طبیعی ایجاد خواهد شد اما این ظرفیت تنها با داشتن اراده سیاسی کافی در کشورهای عضو اتحادیه، وضع قوانین مناسب و افزایش بهرهوری و ذخیره انرژی، به کاهش وابستگی به گاز روسیه منجر خواهد شد.
جمعبندی
به هر حال واقعیت این است که بحران اوکراین در سال 2014، روابط استراتژیک و سیاسی میان روسیه و کشورهای اروپایی را دچار تغییراتی مهم کرده است. برای بسیاری از کشورهای اروپایی، این باور شکل گرفته که وابستگی به گاز روسیه امنیت ملی آنها را با خطرات جدی مواجه ساخته است، چرا که روسیه از گاز خود بهعنوان یک اهرم سیاسی در ارتباط با کشورهای اروپایی بهره میگیرد. تاریخ سلطه شوروی بر بسیاری از کشورهای بالتیک، مرکز و جنوب شرقی اروپا، دلیل اصلی نگاه ژئوپلیتیک سیاستمداران این کشورها به روسیه است. از این رو است که فسخ قرارداد واردات گاز از روسیه یا تمدید نکردن آن برای این کشورها توجیهپذیر است. به همین دلیل در حالیکه این گزینه با برخی موانع حقوقی و اجرایی روبهرو است، یافتن گاز طبیعی جایگزین یا جایگزین کردن گاز طبیعی با دیگر انرژیها در دستور کار این کشورها قرار گرفته است. به همین دلیل است که این کشورها از هم اکنون به فکر افزایش ظرفیت واردات الانجی خود افتادهاند.
اما دیگر کشورهای اروپایی که چنین دغدغههای ژئوپلیتیک ندارند، یافتن جایگزین برای گاز روسیه را یک اولویت فوری و اضطراری برای خود تعریف نکردهاند. برای این کشورها اینکه هزینههای ایجاد زیرساختهای اضافی را کشورهای عضو یا اتحادیه بپردازد در سرعت پیشرفت کاهش وابستگی آنها به گاز روسیه موثر است. در نهایت، این نکته را نیز باید در نظر داشت که گاز منابع جایگزین ممکن است گرانتر از گاز روسیه باشد. به این ترتیب، روابط سیاسی بین روسیه و اتحادیه اروپایی هر چه باشد، بسیاری از کشورهای اروپایی مجبور هستند یک رابطه مستمر گازی را با روسیه حفظ کنند.
***************************************
روزنامه رسالت**
يادي از شهيد مظلوم انقلاب!/ محمدكاظم انبارلويي
نقش شهيد بهشتي در انقلاب اسلامي يك نقش بينظير و بيبديل است. او گفتمان انقلاب اسلامي و گفتمان امام خميني را در دهه اول انقلاب نمايندگي ميكرد و چون كوه در برابر گفتمان ضد انقلاب متشكل از جبهه كفر، نفاق و الحاد ايستاد. تسلط او بر دو زبان خارجي، اطلاعات وسيع سياسي او از يك طرف و آگاهي او به فقه، فلسفه، كلام و عرفان اسلامي از وي يك شخصيت برجسته ساخته بود كه نسبت به همقطاران خود يك سر و گردن بالاتر بود. همين به او يك برجستگي بخشيده بود كه به صورت يك سيبل در داخل و خارج مدام مورد هدف بود. شهيد بهشتي در همان عمر كوتاه پس از انقلاب كارهاي بزرگ و ماندني انجام داد كه جنبه تاسيسي داشت.
1- مديريت مجلس خبرگان قانون اساسي براي تدوين و تصويب قانون اساسي
2- سامان يك دستگاه قضائي بر اساس احكام الهي قرآن و اسلام
3- تاسيس حزب جمهوري اسلامي براي ساماندهي نيروهاي معتقد به انقلاب و به صف كردن انقلابيون در برابر ضد انقلاب
4- مديريت شوراي انقلاب تا استقرار نهادهاي قانوني نظام
5- پردهبرداري از چهره كريه ليبراليسم و نمايش ماهيت اين جريان به عنوان يك جريان تروريستي خونخوار
6- همت در امر وحدت ملي و انسجام اسلامي.
موارد ديگري از خدمات بيبديل او به ملت و انقلاب وجود دارد كه در حوصله اين قلم نيست.
شهيد بهشتي در مديريت 6 محور فوق به عنوان يك مدير جهادي ظاهر شد و ركوردي از مديريت جهادي برجاي گذاشت كه نظير آنرا فقط در رفتار مديريتي امام خميني (ره) و خلف صالح او مقام معظم رهبري ميتوان سراغ گرفت.
از ميان 6 كار بزرگ شهيد بهشتي كار تاسيس حزب جمهوري اسلامي و تربيت كادرهاي مومن براي اداره كشور برجستهتر از ديگر كارها بود. امروز پس از گذشت 3 دهه هنوز مديريت كشور ريزهخوار كادرهاي سفره حزب جمهوري اسلامي است. جواناني كه در حزب تربيت شدند و مسئوليتهاي خطير سه دهه گذشته در نظام را در سراسر كشور پذيرفتند اكنون به سمت پيري ميروند و پيران آن روزگار يكي يكي به ديار باقي ميشتابند.
"جمهوريت" نظام را بدون تشكل و تحزب توام با تهذب نميتوان مديريت كرد. "اسلاميت" نظام را بدون فقها و علماي عامل و عارفان بزرگ حوزههاي علميه نميتوان صيانت كرد. براي تحقق اين مهم احزاب و گروههاي سياسي و نيز مديران حوزههاي علميه سراسر كشور بايد در هدفگذاريها روي پاسداري از جمهوريت و اسلاميت نظام متمركز عمل كنند.
امروز انقلاب را بايد به دست جواناني سپرد كه همانند جوانان پاك سالهاي 57 و 58 آماده همه گونه فداكاريها و جانبازيها باشند. امروز علمايي بايد انقلاب را تحويل گيرند كه چونان شهيد بهشتي آماده شهادت و جانبازي در راه انقلاب باشند.
بنياني كه شهيد بهشتي در سالهاي 57 تا 60 براي استحكام آن از خون پاك خود مايه گذاشت، امروز به درجهاي از اتقان رسيده است كه تندبادهاي جهاني نميتوانند اندكي آن را تكان دهند.
اين بنيان و نهادها در برابر نبرد سخت و نرم و گرم و سرد دشمن با بهرهگيري از فرهنگ مقاومت تاب آورده و تا قيام صاحب اين نظام هم تاب خواهد آورد.
يك روز پيش از آنكه 72 تن از شهداي انقلاب به عدد 72 تن از شهداي كربلا از بام سرچشمه محل حزب جمهوري اسلامي به ملكوت اعلا پر كشند منافقين رهبر معظم انقلاب امام خامنهاي را هدف قرار داد. اين نشان ميدهد شناخت دشمن از شخصيتهاي تاثيرگذار و تعيينكننده در نظام دقيق بوده است اما خداوند همچنان كه موسي را در غوغاي ترور فرعونيان و يوسف را در اعماق چاه از شر حسودان و ... محافظت فرمود، مولاي ما را از غوغاي شرارت، ترور و ستم دشمنان اسلام و قرآن محافظت نمود تا پس از امام (ره) به نقش تاريخي خود در صيانت از انقلاب و نگهباني از ميراث شهيد بهشتي عمل كند.
شهيد بهشتي سيد الشهداي انقلاب اسلامي ايران است. دشمن ميخواست پيش از آن دست ابوالفضل انقلاب را قطع كند اما نتوانست. اراده خداوند به اين تعلق گرفت كه او زنده بماند و انقلاب را از مشك عرفان و معرفت سياسي خود سيراب كند.
مولاي ما، رهبر ما همانند شهيد بهشتي مظلوم است و خار چشم دشمنان. در فتنه 88 پردهها بالا رفت و اين مظلوميت تاريخي تجديد شد. منافقين قديم و جديد دست در دست هم دادند تا اين پرچم را پايين بكشند اما ملت در قيام تاريخي 9 دي آبروي منافقان جديد را برد و آنها را رسوا كرد.
آنها در فتنه 88 ديگر نميتوانستند به تن زخمي او آزار رسانند، به قلب و روح او هجوم آوردند.
به همين دليل «جمهوريت» و «اسلاميت» نظام را هدف قرار دادند. خداوند آنها را رسوا كرد و اين رسوايي تا قيامت در پرونده آنها ثبت خواهد شد.
سران فتنه در خيمه فتنه هنوز اميد دارند با جبهه كفر، نفاق و الحاد به انقلاب آسيب زنند، لذا صداي خود را رسماً از بيبيسي و راديو آمريكا به گوش ملت و جهانيان رساندند. اما اين صدا در فريادهاي خشم آلود ملت در قيام 9 دي گم شد.
ياد شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتي و 72 تن از ياران انقلاب را گرامي ميداريم و بر روح پر فتوح آنها درود ميفرستيم.
************************
روزنامه شرق**
عبور یا تمدید مذاکرات هستهای؟/علی خرم
تندروهای آمریکایی در انتظار متن توافق ایران و گروه 1+5 هستند تا درصورتی که آنها را قانع نکند، درباره مخالفت با آن تردید نکنند. دولت آمریکا تنها تعهدی که دراینباره پذیرفته، مربوط به عدم توانایی ایران از ساخت سلاح هستهای است؛ بنابراین تکیهکلام آمریکا در مذاکرات هستهای بر همین نکته بوده است و اجرای پروتکل الحاقی را کف توافقات خود میداند. فرانسه نیز با درک شرایط تندروهای آمریکایی و دیدگاههای رژیم اسرائیل و طرفداران آن، بر عدم توانایی ایران از ساخت سلاح هستهای تکیه کرده و کمتر از آن را غیرقابلقبول دانسته است. موضع ایران از ابتدا گرایشنداشتن به ساخت سلاح هستهای بوده و تولید یا بهکارگیری آن را طبق فتوای مقاممعظمرهبری حرام دانسته است. وزیر امور خارجه انگلیس اعلام کرده است بیاعتمادی بین طرفین ایجاب میکند پروتکل الحاقی در دوره اعتمادسازی ایران به اجرا درآید تا گروه 1+5 از گرایشنداشتن ایران به ساخت سلاح اطمینان یابد. به این ترتیب بنبستی که در مذاکرات هستهای میتواند باز شود، با پذیرش پروتکل الحاقی میتواند تعریف شود. چنانچه ایران اجرای پروتکل الحاقی را بپذیرد و در عمل نگرانیهای خود در مورد بازدید از مراکز نظامی را با روشهای پیشبینیشده در همان پروتکل مدیریت کند، توافق هستهای در موعد مقرر میتواند عملیاتی شود. چنانچه بر همین اساس و با پذیرش پروتکل الحاقی توسط ایران، توافق هستهای به نتیجه برسد، موضع کنگره آمریکا چه خواهد بود؟
اگر توافق دولت آمریکا با نتیجه مذاکرات هستهای منوط به تأیید کنگره باشد و کنگره آمریکا اقدام به سنگاندازی در این رابطه کند، در آن صورت توپ در زمین آمریکا قرار گرفته است و این کشور در محافل بینالمللی تحتفشار سیاسی خواهد بود و مسئول شکست مذاکرات، کنگره آمریکا معرفی میشود. در صورتی که دولت آمریکا بتواند خود رأسا توافق هستهای را موردتأیید نهایی قرار دهد، در این صورت مشکل از نظر حقوقی حل خواهد شد. آنچه دولت آمریکا بیان کرده این است که با هر گام ایران براساس توافق هستهای با گروه 1+5 در مورد تنظیم مجدد ساختار صنعت هستهای، آمریکا نسبت به برداشتن بخشی از تحریمها اقدام میکند. براساس دیدگاه اعلامشده ایران، تحریمها بایستی یکجا همزمان با اجرای تعهدات ایران برداشته شود. به نظر نمیرسد در این مورد تناقضی باشد؛ زیرا اگر ایران به یکباره قادر باشد تعهداتش را انجام دهد و آژانس آن را تأیید کند، دولت آمریکا هم بایستی کل تحریمها را برطرف کند. اما دوباره این سؤال پیش میآید که کنگره آمریکا که مسئول اکثر تحریمهای دوجانبه آمریکاست، در صورتی که قصد مخالفت داشته باشد، چه وضعیتی پیش میآید؟ یعنی دولت آمریکا تحریمهای خودش را لغو کند ولی با بهانهگیریهای کنگره روبهرو شود. این بهانهگیریها البته میتواند در ایام انتخابات آمریکا تا پایان سال 2016 ادامه یابد. به عبارت دیگر رفع تحریمها ابزاری در دست اکثریت جمهوریخواه کنگره آمریکا خواهد بود که با سبک و سنگینکردن آن بر نتایج انتخابات ریاستجمهوری آمریکا تأثیر بگذارند. پاسخ به این معما از نظر حقوقی کاملاروشن است ولی از نظر سیاسی میتواند آغازی برای اختلاف در گروه 1+5 و بهطور طبیعی عدول ایران از تعهداتش باشد که همه دستاوردهای مذاکرات هستهای را بر باد خواهد داد و کسی نمیداند عاقبت چه خواهد شد. این مهم میطلبد طرف غربی و بهویژه دولتمردان آمریکایی به استمرار و سلامت این پروسه از هماکنون بیندیشند و زحمات دوساله و بلکه 14 ساله مذاکرهکنندگان را در معرض خطر قرار ندهند. مذاکرهکنندگان ایرانی با فرض سلامت و صحت کل پروسه، مذاکرات را ادامه میدهند و گروه 1+5 را از اراده مستحکم ایران برای انجام تعهداتش مطمئن میکنند و درقبال آن مایلند از تصمیم واحد گروه 1+5 و بهویژه آمریکا نسبت به انجام تمامی تعهداتش در رفع تحریمها در میدان عمل اطمینان حاصل کنند. اکنون وزرای امور خارجه کشورهای گروه 1+5 در حال برگشتن به وین هستند تا در جایگاه خود قرار گیرند و یک «توافق خوب» را در مهلت زمانی تعیینشده به نتیجه برسانند به ترتیبی که همه طرفهای قضیه راضی از میدان مذاکره خارج شوند. هرچه پایان وقت نزدیک میشود، تلاشها بیشتر میشود و فشار بر همه مذاکرهکنندگان افزایش مییابد. درکنار شک و سوءظنها، که طرفین نسبت به یکدیگر دارند و میتواند باعث تمدید مذاکرات شود، این احتمال هم وجود دارد به علت بهرهمندی هردو طرف از رفع تنش موجود، خود ضامن سلامت و سرعت انجام تعهدات باشند و این را مقدمهای برای عبور از شرایط حاضر و دستیابی به محیط همکاری و توسعه روابط قرار دهند. شرایط خاورمیانه و اوضاع جهانی نشان میدهد منافع و مصالح عظیمی در محیط همکاری وجود دارد که چسبیدن به شرایط حاضر، بسیارکوتاهبینی به نظر میرسد. امید است مذاکرهکنندگان بتوانند در همه موضوعات مطرحشده به توافق برسند.
***************
روزنامه خراسان**
ما و آژانس غير مستقل/هادي محمدي
هفته گذشته و در ميانه سخنان مهم مقام معظم رهبري در موضوع مذاکرات هسته اي که با توجه به نزديکي به دور نهايي گفتگوها براي رسيدن به توافق جامع به نوعي آخرين مواضع جمهوري اسلامي ايران در اين خصوص را به دنيا و طرف مذاکره کننده اعلام مي داشت ، ايشان در باب رفع تحريم ها و ارتباطش با آژانس بين المللي انرژي اتمي اظهار داشتند : " لغو تحريم ها منوط به اجراي تعهّدات ايران نيست؛ نمي شود بگويند: شما رآکتور آب سنگين اراک را خراب بکنيد، سانتريفيوژها را به اين تعداد کاهش بدهيد، اين کارها را بکنيد، آن کارها را بکنيد، بعد که کرديد، بعد آن وقت آژانس بيايد شهادت بدهد، گواهي کند که شما راست مي گوييد و اين کارها را انجام داده ايد، بعد ما تحريم ها را برداريم! نه، اين را ما مطلقاً قبول نداريم؛ لغو تحريم ها منوط به اجراي تعهّداتي که ايران مي کند نيست ... يک نکته اساسي ديگر اين است که ما با موکول کردن هر اقدامي به گزارش آژانس مخالفيم. ما به آژانس بدبينيم؛ آژانس نشان داده که هم مستقل نيست، هم عادل نيست؛ مستقل نيست زيرا تحت تأثير قدرت ها است؛ عادل نيست [چون] بارها و بارها برخلاف عدالت حکم کرده و نظر داده. به علاوه، اينکه بگويند «آژانس بايد بيايد اطمينان پيدا کند که فعاليّت هسته اي در کشور نيست» اين يک حرف غير معقولي است... موکول کردن به اين مسئله، نه منطقي است، نه عادلانه است "(1)
شايد در نظر اول برخي اين سخنان را معطوف به اين دانستند که بايد نهاد ديگري غير از آژانس را براي راستي آزمايي اجراي تعهدات ايران در نظر گرفت اما توجه به محتواي سخنان ايشان و کنار هم گذاشتن تمام جملات که با دقت و توجه به مسائل گذشته و آينده بيان شده نشان مي دهد که اتفاقا نه تنها بيانگر قطع ارتباط ايران با اين نهاد سازمان ملل و پيچيده تر شدن مذاکرات نيست بلکه چنين موضعي مي تواند کمکي به پيشرفت گفتگوها و کاهش فشار از تيم مذاکره کننده هسته اي ايران باشد.
جمهوري اسلامي ايران تا قبل از زمان انعقاد برنامه اقدام مشترک يا همان توافق ژنو، يک نوع ارتباط کاري با آژانس داشت که همان بازرسي هاي معمولي تحت پادمان از يک سو و بحث پيرامون ابهامات و سوالات بي پايان آژانس در مورد صنعت هسته اي ايران بود که در اين زمينه به ويژه از سال 2006 که موضوع PMD مطرح شد شاهد عدم صداقت و استقلال آژانس بوده ايم و به نظر مي رسد اين وضعيت حداقل تا رسيدن به يک توافق سياسي ، در حوزه فني ادامه داشته باشد . در اين زمينه موضع جمهوري اسلامي همان گونه که رهبر انقلاب اعلام کردند عدم اعتماد به آژانس و نپذيرفتن ارتباط دادن تحريم ها و حل و فصل مذاکرات به گزارش آژانس است که اين مي تواند کمک بزرگي به تيم مذاکره کننده محسوب شود زيرا برخي اخبار شنيده شده از تيم مذاکره کننده نشان مي دهد يکي از مهمترين زياده خواهي هاي ۱+۵ و به ويژه آمريکايي ها در مذاکرات، آن هم در ماه هاي بعد از تفاهم لوزان ، حل و فصل موضوعات ما با آژانس و سپس رفع تحريم ها بوده که البته با واکنش مخالف تيم ايراني نيز همراه شده است. سخنان رهبر معظم انقلاب در موضع بالاترين شخصيت سياسي نظام مي تواند به تيم آمريکايي بفهماند که ايران علي رغم اينکه مي داند ميدان مذاکره ميدان بده بستان است و بايد هزينه هايي نيز در اين ميدان داد (به فرموده رهبري )(2) اما در اين زمينه با توجه به عدم اعتماد شديد به آژانس بين المللي انرژي اتمي ، زير بار چنين شرطي نخواهد رفت . گفته مي شود آخرين ساعات مذاکرات سياسي حساس ، ساعات آخرين مبادلات امتياز ميان کشورها براي رسيدن به نتيجه است و اين ساعات طلايي باعث مي شود تا آن زمان عموما کشورها در پاي ميز مذاکره سرسختي نشان دهند تا امتيازبيشتري بگيرند ، سخنان رهبري اين فشار را هم از دوش تيم مذاکره کننده در اين موضوع برداشته است زيرا طرف آمريکايي با اين بيان صريح از سوي بالاترين مرجع سياسي کشور متوجه شده که تيم ايراني قصد تغيير موضع خود را در اين موضوع نداشته و لذا پافشاري بر آن تنها مذاکرات را دچار چالش خواهد کرد . حتي گفته مي شود با توجه به اطلاع تيم آمريکايي از اين مواضع قبل از سخنراني رهبري، جان کري در سخناني کم سابقه، باقي ماندن بر مطالب ادعايي گذشته را نامطلوب توصيف کرده (3) - هرچند بعدا سخنگويان کاخ سفيد و وزارت خارجه آمريکا به تصحيح وتعديل اين موضع کري پرداختند- و آمانو نيز در آخرين گزارش آژانس بر تعيين زمان براي پايان دادن به سوالات آژانس از جمله PMD تاکيد نموده است. (4)
اما بعد از توافق ژنو، ايران و آژانس يک رابطه کاري ديگري هم پيدا کردند که عبارت است از بازرسي بازرسان اين نهاد بين المللي از تاسيسات هسته اي کشورمان براي تاييد انجام تعهدات جمهوري اسلامي در چارچوب توافق ژنو. در اين حوزه انصافا ما مشکلي با آژانس نداشته ايم و در اين مدت نيز گزارشات ماهانه آژانس ، همواره اجراي صحيح تعهدات ايران را تاييد کرده است(5) لذا مي توان درک کرد که رهبر معظم انقلاب نيز با توجه به اشرافي که بر کليات، تاريخچه و جزئيات مذاکرات هسته اي کشورمان در اين 14سال دارند نقش آژانس در تاييد اقدامات فني ايران در چارچوب توافق نهايي احتمالي را ناديده نگرفته اند وصرفا بر عدم ارتباط تاييد آژانس در حوزه سوالات قبلي و نيز تاييد يک جاي تعهدات ايران و سپس رفع تحريم ها تاکيد داشته و اين مسئله را خط قرمز دانسته اند که اقدامي به جا و با توجه به آنچه در مذاکرات جريان دارد ، منطقي و معقول است ضمن اينکه همانطور که گفته شد مي تواند تکليف مذاکره کننده ايراني را براي طرف مقابل روشن نمايد تا از فشار بي مورد بر تيم ايراني که يک تنه با غيرت ، امانت و تدين جلوي حداقل 6کشور بزرگ ايستادگي مي کند جلوگيري به عمل آيد.
1 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار با مسئولين نظام ، دوم تيرماه94 .khamenei.ir
2 - همان
3-http://www.tasnimnews.com/Home/Single/772043
4- http://www.farsnews.com/newste...=13940319000551
5-http://www.irinn.ir/news/87996
*****************************************************************