تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۳۹۴ - ۰۵:۳۴  ، 
کد خبر : ۲۷۶۸۵۲

یادداشت روزنامه ها 9 تیر


روزنامه کیهان **

دو سوی این نقشه راه/ حسین شریعتمداری

1- در چالش هسته‌ای پیش‌روی که 12 سال به درازا کشیده است، ما و حریف هر‌دو در پی «توافق خوب» هستیم و هر دو طرف نیز «توافق نکردن» را به «توافق‌بد» ترجیح می‌دهیم. اختلاف‌نظر در تعریف «توافق خوب» است. توافق خوب از نگاه ما، توافقی است که در آن صنعت هسته‌ای کشورمان پا بر جا بماند، اگرچه در جریان بده و بستان مذاکرات، ملزم به پذیرش برخی از هزینه‌ها باشیم و به قول رهبر معظم‌انقلاب در دیدار اخیر مسئولان نظام؛ «ما از ابتداء گفته‌ایم می‌خواهیم تحریم‌های ظالمانه برداشته شود که البته در مقابل آن، حاضریم یک چیزهایی بدهیم، به شرط این که صنعت هسته‌ای متوقف نشود و لطمه نخورد». این تعریف از توافق خوب، یک تعریف قانونی و منصفانه است چرا که موضوع - کف- مذاکرات، «صنعت‌هسته‌ای ایران» است و دستور کار مذاکرات،  یافتن راه کاری است -سقف-  که حفظ صنعت هسته‌ای کشورمان را با اطمینان از غیرنظامی بودن آن تضمین کند. بنابراین اگر نتیجه نهایی و خروجی مذاکرات، لغو همه تحریم‌ها و پا بر جا ماندن صنعت هسته‌ای ایران نباشد، مذاکرات از «کف» عبور کرده و مفهوم و معنای حقوقی- و حتی سیاسی- خود را از دست می‌دهد.

طرف مقابل اما، از «توافق خوب» تعریف دیگری دارد که با نگاه و تعریف مورد نظر ما، نه فقط متفاوت، بلکه کاملا متضاد است. از نگاه آمریکا و متحدانش، توافق خوب، توافقی است که نتیجه آن برچیده شدن کامل صنعت هسته‌ای کشورمان باشد و یا، نابودی نهایی آن را در یک سند بدون بازگشت- نظیر توافق‌های ژنو و‌لوزان- تضمین کند. از این روی به آسانی می‌توان نتیجه گرفت مادام که صورت واقعی مسئله چنین است - که هست- رسیدن به توافق ناممکن و محال خواهد بود.

بیرون از این جغرافیا نمی‌توان «افق مذاکرات هسته‌ای» را آنگونه که واقعا هست به ارزیابی نشست و دراین‌باره گفتنی‌هایی هست که با توجه به مرحله کنونی مذاکرات هسته‌ای اشاره‌ای گذرا به چند نکته در این زمینه ضروری به نظر می‌رسد.

2- برخلاف تصور برخی از دوستان که روزهای پیش‌روی را مرحله پایان مذاکرات تلقی می‌کنند و احتمال دستیابی به یک توافق را دور از انتظار نمی‌بینند، با قاطعیت و به یقین می‌توان گفت که هیچ توافقی در پیش نخواهد بود، و باز هم مانند 12سال گذشته، مذاکرات در مرحله پایانی خود با شکست روبرو می‌شود مگر آن که یکی از دو حالت اتفاق بیفتد. اول آن که ما از حق مسلم و قانونی خود که حفظ صنعت هسته‌ای کشورمان است دست بکشیم و به تعبیر رهبر معظم انقلاب«به یک کاریکاتور از فعالیت هسته‌ای و تابلوی بی‌محتوا» تن بدهیم و حالت دوم این که، حریف با دست کشیدن از نگاه سلطه‌جویانه خود، برخورداری ایران اسلامی از صنعت هسته‌ای را بپذیرد. ولی هیچیک از دو حالت یاد شده در افق پیش‌روی دیده نمی‌شود بنابراین، از هم‌اکنون به جد می‌توان پیش‌بینی کرد که توافقی در میان نخواهد بود و از آنجا که طرف مقابل قواعد بازی و اصول مذاکرات را رعایت نکرده و برخلاف روال تعریف شده مذاکرات، موضوع مذاکره- کف مذاکره- را که برخورداری ایران از صنعت هسته‌ای بوده است، دور زده است، به عنوان عامل اصلی شکست مذاکرات شناخته می‌شود. روشنگری مستند در این‌باره وظیفه‌ای است که علاوه بر دست‌اندرکاران مذاکرات هسته‌ای برعهده همه جریانات سیاسی- صرفنظر از سلیقه‌های متفاوت آنها- نیز هست و باید در انجام این وظیفه، دولت و تیم هسته‌ای را همراهی کنند.

گفتنی است که معرفی عامل شکست مذاکرات برای حریف از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و از چند هفته قبل تلاش گسترده‌ای را به منظور معرفی ایران به عنوان عامل و علت اصلی شکست مذاکرات آغاز کرده و با جدیت دنبال می‌کند. دراین‌باره اگرچه اسناد و شواهد فراوانی قابل ارائه است ولی از آن میان به خبر زیر بسنده می‌کنیم؛

یک ماه و چند روز قبل- روز چهارشنبه 6 خردادماه/27 می- پایگاه اطلاع‌رسانی «شورای آتلانتیک» از نشست سفرای انگلیس، فرانسه و آلمان خبر داد که با عنوان «اروپا و توافق هسته‌ای ایران» در محل این شورا در آمریکا برپا شده بود. پایگاه آتلانتیک در گزارش خود آورده است؛ «سفرای سه کشور یاد شده به این نتیجه رسیدند که در صورت شکست مذاکرات ایران و 5+1 اگر افکارعمومی جهانیان به این نتیجه برسد که آمریکا در شکست مذاکرات مقصر بوده است، نظام تحریم‌های اقتصادی به شدت آسیب می‌بیند و صاحبان صنایع در اروپا و آمریکا، ادامه تحریم‌ها را غیرقابل توجیه تلقی می‌کنند ولی چنانچه ایران به عنوان مقصر تلقی و معرفی شود، ادامه تحریم‌ها قابل توجیه خواهد بود».

3- متاسفانه باید گفت؛ توافق‌های ژنو و لوزان که در آن از خطوط قرمز هسته‌ای کشورمان عبور شده بود، به حریف امید داده بود که می‌تواند توافق مورد نظر خود را به ایران تحمیل کند و پروژه برچیدن صنعت هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران را کلید بزند ولی بیانات صریح و قاطع رهبرمعظم انقلاب در دیدار اخیر مسئولان نظام با ایشان، پروژه تحمیلی آمریکا را با بن‌بست جدی روبرو کرد که در این خصوص گفتنی است؛

تلقی حریف آن بود که از ایران اسلامی درباره توافق هسته‌ای دو صدای متفاوت و در پاره‌ای از موارد، متضاد به گوش می‌رسد. دیدگاه طیفی که آمریکا را قابل اعتماد و توافق «برد-برد» را دور از دسترس نمی‌داند و در همان حال گشایش اقتصادی را به توافق هسته‌ای گره زده است. و طیف دیگری که به آمریکا کمترین اعتمادی ندارد و نگران از دست رفتن دستاوردهایی است که تاکنون در عرصه فن‌آوری هسته‌ای به دست آورده است.

رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیر خود، از یکسو بر سلامت و دلسوزی تیم هسته‌ای کشورمان تاکید ورزیده و آنان را افرادی، مومن، امانت‌دار و صاحب غیرت و شجاعت معرفی کردند و در همان حال خطوط قرمز و غیرقابل عبور نظام در مذاکرات هسته‌ای را برشمرده و تعریف مشخصی از این خطوط ارائه کردند. این اقدام هوشمندانه خط بطلانی بود که با قاطعیت و اقتدار بر توهم دوصدایی نسبت به توافق احتمالی و سرنوشت صنعت هسته‌ای کشورمان کشیده شد. ایشان با تأکید بر دو گزاره یاد شده دندان طمع دشمن را که برای بهره‌گیری و سوءاستفاده از دوگانگی مورد اشاره تیز شده بود، کُند کرده و شکستند.

در پی بیانات رهبر معظم انقلاب بسیاری از مقامات و رسانه‌های آمریکایی، اروپایی و شرقی، معادلات پیش‌بینی شده درباره نتیجه مذاکرات را به نفع ایران تغییر یافته ارزیابی کرده و از جمله بر این نکته تاکید داشتند که «حمایت آیت‌الله خامنه‌ای از تیم مذاکره‌کننده و بر شمردن خطوط قرمز ایران، علاوه بر آن که پشتیبانی دلگرم‌کننده‌ای برای تیم هسته‌ای بود، برطرف کننده نگرانی طیف‌های دیگر نیز بود»، از جمله، نیویورک‌تایمز نوشت؛ «برخی بر این باورند که مواضع رهبر عالی ایران سبب محدود شدن فضای مانور تیم مذاکره‌کننده ایران می‌شود، اما کارشناسان هسته‌ای معتقدند این سخنان بسیار هوشمندانه و جهت تقویت مذاکره‌کنندگان بوده است زیرا آنها در مقابل خواسته‌‌های 5+1 خواهند گفت؛ از خط قرمزهای رهبر خود کوتاه نیامده و امتیاز بیشتری نخواهند داد» و خبرگزاری اسپوتنیک روسیه، نوشت «این‌بار ظریف با شرایطی به مذاکرات می‌رود که بتواند توافقی مبنی بر رفع یکجای تحریم‌ها امضاء کند وگرنه فعلا ایران نیازی به توافقی که نتیجه‌اش مشخص نیست ندارد» و نمونه‌های مشابه دیگری از این دست.

4- در پی بیانات اخیر حضرت آقا و حمایت کم‌نظیر ایشان از تیم هسته‌ای کشورمان، برخی از تحلیل‌گران داخلی بر این گزاره و تحلیل تاکید می‌کردند- و شاید هنوز هم می‌کنند- که وقتی رهبر معظم انقلاب تیم مذاکره‌کننده را امانت‌دار، مومن، غیرتمند و شجاع می‌دانند، می‌توان نتیجه گرفت توافقی که مورد تائید این تیم با این ویژگی‌ها باشد، همان «توافق خوب» است. در این برداشت اگرچه بر سلامت و ایمان و شجاعت تیم مذاکره‌کننده تاکید شده است ولی باید توجه داشت که بیانات‌حضرت‌آقا نیمه دیگری نیز دارد و آن، این که، سلامت تیم هسته‌ای تنها معیار و میزان برای ارزیابی یک «توافق» خوب نیست بلکه رهبر معظم انقلاب با برشمردن خطوط قرمز هسته‌ای، «توافق خوب» را توافقی می‌دانند که در آن از خطوط قرمز یاد شده عبور نشده باشد. به بیان دیگر معیار و میزان برای ارزیابی یک «توافق‌خوب» و تشخیص آن از «توافق بد»، همان خطوط قرمز ترسیم شده در بیانات رهبر معظم انقلاب است و دراین‌باره اشاره به نکته‌ای ضروری به نظر می‌رسد.

حضرت آقا می‌فرمایند «آنچه رهبری در جلسات عمومی می‌گوید عینا همان مسائلی است که در جلسات خصوصی به رئیس‌جمهور و دیگر مسئولان ذیربط می‌گوید».

با توجه به این بخش از بیانات حضرت آقا اولا؛ تاکید ایشان بر «امانت‌داری، غیرت، شجاعت و تدین اعضای تیم مذاکره‌کننده» باور و اعتقاد قلبی رهبر‌معظم‌انقلاب است و علت‌تراشی‌های دیگر برای آن، غیرقابل قبول و مردود خواهد بود.

و ثانیا؛ خطوط قرمزی که حضرت آقا ترسیم کرده‌اند نیز، قابل تخفیف و عقب‌نشینی نبوده و نیست بلکه از باور عمیق و عالمانه حضرتش درباره نتیجه مورد نظر ایشان از مذاکرات هسته‌ای ریشه می‌گیرد.

نتیجه آن که حمایت از تیم هسته‌ای با تاکید بر حفظ خطوط قرمز یاد شده وظیفه همگان است و در هیچیک از دوسوی این قضیه کمترین زمینه‌ای برای تردید و «اما و اگر» وجود ندارد.

5- در فاصله کوتاهی بعد از بیانات قاطع رهبر معظم انقلاب در جمع کارگزاران نظام، حریف که نقشه قبلی خود را نقش بر آب می‌دید، گزینه دیگری را پیش کشیده و در آن دمید و آن گزینه‌ای بود که دو روز بعد از بیانات حضرت آقا، شبکه‌تلویزیونی C.N.N از آن خبر داد و به عنوان نتیجه احتمالی مذاکرات، اعلام کرد؛ «احتمال دارد متن توافق 5+1 با ایران که شامل ضمایم فنی است، بدون امضای طرفین حاضر در مذاکرات منتشر شود».

درباره این گزینه که ترجمان ترفند موذیانه دیگری از سوی حریف است گفتنی‌هایی هست که به بعد موکول می‌کنیم.

***************************************

روزنامه قدس **

غول سازی در انتقال ارزش های مذهبی بیشتر ضد تبلیغ است/ مجید ابهری

از نگاه رفتارشناسی، محیط زندگی افراد تاثیرِ مستقیمی بر رفتار آنها دارد،  ...

 یعنی همانطور که گرمی و سردی و روشنایی و تاریکی محیط بر افزایش و کاهش ناهنجاری های رفتاری تاثیر مستقیم دارد، شرایط محیطی نیز همین اثر را بر رفتار انسان ها بر جای می گذارد.

در ماه مبارک رمضان به دلیل حاکمیت معنویت بر فضای زندگی، آسیب های اجتماعی کاهش چشمگیری می یابد و با توجه به فلسفه روزه که انسان ها را به صبر، استقامت و چشم پوشی از اشتباهات دیگران دعوت می کند، ناهنجاری های رفتاری از قبیل ناسزاگویی و بدزبانی حتی تصور بد داشتن درباره دیگران با کاهش همراه است، تا جایی که در 90 درصد شاهد کاهش جرائمی همچون شُرب خم، انحرافات جنسی و فسادهای اخلاقی هستیم.

باید توجه داشت که معنویت و تاثیر آن بر کاهش جرم، مورد تایید همه رفتارشناسان و جرم شناسان است، به عبارت بهتر بزهکاری و خلاف در میان افراد مذهبی پنج برابر کمتر از افراد دیگر است و بزهکاری های رفتاری در بین کسانی که باورهای مذهبی دارند، کاهش چشمگیری دارد. بنابراین، معنویت و ارزش های معنوی تاثیر مستقیم بر تکامل رفتاری و برکنار ماندن از جرائم دارند چراکه رشد و تعالی فکری، روحی و اخلاقی انسان در پرتو معنویت رخ می دهد.

علاوه بر این، همانگونه که در بین افراد مذهبی فاصله گرفتن از جرائم و مفاسد به وضوح دیده می شود، در ماه مبارک رمضان نیز بر اثر روزه داری و دیگر عبادات، آسیب های رفتاری و جرائم اخلاقی کاهش می یابد. برای همین است که باید تمرینات معنوی اخلاقیِ ماه مهمانی خدا به دیگر ماه ها نیز تسری داده شده و این تمرین تداوم و استمرار داشته باشد چراکه روزه داری صرفا به نخوردن و نیاشامیدن نیست بلکه فرد روزه دار باید همه اعضاء و جوارحش را از بزهکاری و گناه باز دارد وگرنه زحمات جسمیش به هدر می رود و برایش فایده ای نخواهد داشت؛ از این رو، روزه خود سد و مانعی بزرگ برای انسان در مسیر گناه و بزه است.

اما در باب چرایی اینکه برخی افراد بعد از ماه مبارک رمضان دوباره به سوی بزهکاری کشیده می شوند، باید گفت این اتفاق برای این رخ می دهد که معنویت در رفتار آنها نهادینه نشده است یعنی آنها در کلاسی یک ماه حضور می یابند اما به محض خوردن زنگ کلاس هر آنچه را فرا گرفته اند، فراموش می کنند؛ درست مثل دانش آموزی که در کلاس تابع مقررات است و بیرون از کلاس دست به رفتارهای ناهنجار می زند!

علاوه بر این، علت دیگر این بازگشت، کم کاری نهادها و متولیان فرهنگی جامعه است چراکه اگر آنها معنویت را به دیگر ایام سال نیز تسری دهند، مردم به راحتی پذیرفته و برایشان نهادینه می شود. اما متاسفانه این اقدام صورت نگرفته است.

چراکه ما در جامعه خودمان به جای تربیت دینی، آموزش دینی را مد نظر قرار داده ایم، به همین جهت است که اصول و باورهای دینی کمتر در افراد نهادینه می شود این در حالی است که اگر تر بیت دینی در فرزندان ما نهادینه شده و بعد در مدرسه و جامعه تداوم بیابد، این پرهیز از جرم و گناه دیگر به ماه مبارک رمضان محدود نمی شود بلکه در همه ایام در رفتارهای ما دیده می شود.

بنابراین، باید به جای آموزش دینی، تربیت دینی را مورد توجه قرار دهیم و به جای پُرکاری فرهنگیِ بیرونی، پُرکاری فرهنگی درونی را حاکم کنیم؛ چراکه در جامعه ما معمولا بودجه های هنگفت از سوی نهادهای مختلف هزینه می شود اما چون موقت و روبنایی است، اثر مفید و ماندگار ندارد در حالی که باید مستمر، آرام و همیشگی باشد تا آثار مثبت خود را بر جای بگذارد.

برای افزایش بهره وری از فضای معنوی ماه مبارک رمضان و روزه داری، باید مساجد، نهادهای فرهنگی مذهبی، کارشناسان و نخبگان دینی اولا فضائل و فواید روزه را از نظر جسمی و روحی و با زبانی ساده برای نوجوانان و جوانان بیان کنند و سپس کاهش ناهنجاری ها و آسیب های رفتاری اخلاقی به طور واقعی و ملموس برای حجامعه تصویر شود.

باید توجه داشت که ساخت چند سریال مناسبتی کافی نبوده و مجموعه های تلویزیونی تکراری که در همه آنها فردی بزهکار در پایان به شخصیتی مثبت تبدیل می شود، دیگر اثرگذار و کارگشا نیست. چراکه غول سازی در انتقال ارزش های مذهبی بیشتر ضد تبلیغ است تا تبلیغ، از این رو باید با بیان واقعی مطالب همراه با استفاده از جذابیت های هنری بر افراد و اجتماع اثر گذاشت.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

آل سعود و سرانجام تجاوز به یمن

بسم‌الله الرحمن الرحیم

با اینکه ماه مبارک رمضان، ماه عبادت و توبه و رفتن به سوی خدای متعال است، بمباران جنگنده‌های رژیم سعودی به مردم بی‌دفاع یمن همچنان ادامه دارد و این مدعیان خدمت به اسلام و حرمین شریفین در ایام ماه مبارک رمضان نیز به ویران کردن مساجد، بیمارستان‌ها، مدارس،‌ خانه‌ها، زیرساخت‌ها و به خاک و خون کشیدن مردم ادامه می‌دهند.

این روزها که جنایات سعودی‌ها در یمن وارد چهارمین ماه خود شده و به یکصدمین روز خود نزدیک می‌شود، اظهارات فراوانی از چهار گوشه جهان، از غرب گرفته تا شرق و جهان عرب، درباره بی‌نتیجه بودن این حملات و شکست سعودیها در دستیابی به اهدافشان شنیده می‌شود که نشان دهنده فرو رفتن حکام جاهل آل سعود در باتلاق و دست و پا زدن در آن می‌باشد.

مشاور ولیعهد ابوظبی که خود یکی از متحدان عربستان در این جنگ بی‌حاصل است، در مقاله‌ای که در یک نشریه مصری منتشر شده، اعتراف کرده با گذشت بیش از سه ماه از جنگ یمن، اهداف عربستان در عملیات نظامی علیه این کشور محقق نشده است. این نشریه به نقل از وی به افزایش قدرت نظامی حوثی‌ها اشاره کرده و می‌نویسد: پس از هزاران سورتی پرواز علیه یمن که به تنهایی می‌توانست یک ارتش مجهز را در قبال حملات 10 کشور عضو ائتلاف که سالیانه میلیاردها دلار صرف خرید سلاح‌های پیشرفته و تجهیزات نظامی می‌کنند، نابود کند، هنوز ریاض نتوانسته مواضع حوثی‌ها را از بین ببرد تا چه برسد به اینکه آنها را وادار به تسلیم کند.

این مقام اماراتی همپیمان ریاض اذعان می‌کند اکنون مشخص شده عملیات هوایی نمی‌تواند سرنوشت جنگ را تعیین کند، چرا که انصارالله همچنان با قدرت بر بخش وسیعی از یمن تسلط دارد و تشکیل دولت و نیروی نظامی موازی در عدن نیز نتوانسته تحولی در این معادله ایجاد کند زیرا اوضاع آنچنان به نفع حوثی هاست که دولت منصور هادی حتی نمی‌تواند به عدن بازگشته و از حمایت مردم برخوردار شود. از این جهت به نظر می‌رسد امروز کسب مشروعیت برای دولت سابق از هر زمان دیگری سخت‌تر است.

وی در پایان تصریح می‌کند که دستاورد سه ماهه این جنگ نشان می‌دهد، غالب و مغلوبی در صحنه نظامی یمن وجود ندارد بلکه یک فاجعه هولناک انسانی درحال وقوع است که رسیدن به پیروزی را برای سعودی‌ها به یک سراب مبدل کرده است.

از سوی دیگر «دنیل پاییز» رئیس انجمن خاورمیانه در واشنگتن نیز در این باره گفت: ائتلاف تحت رهبری عربستان به هیچیک از اهداف خود در مقابله با حوثی‌ها دست نیافته ولی با این حال، به حملات کورکورانه هوایی به یمن ادامه می‌دهد. وی اعلام کرد «من فکر می‌کنم رهبران سعودی به این نتیجه رسیده‌اند که نمی‌توانند در نهایت به پیروزی دست یابند به همین جهت سعی دارند با ادعای پیروزی، از کنار این جنگ عبور کنند.»

فراوانی این قبیل اظهارات کارشناسان سیاسی و نظامی درباره نتایج جنگ نابرابر و ظالمانه آل سعود علیه مردم یمن نشان می‌دهد آگاهان و تحلیلگران بین‌المللی همگی بر شکست عربستان در تحقق اهدافش در جنگ اتفاق نظر دارند. آنها این سئوال را مطرح می‌کنند که آیا نتیجه این جنگ پس از گذشت سه ماه با توجه به بیانیه‌های نظامی آغاز جنگ که از سوی ستاد فرماندهی ائتلاف حول چهار محور «خروج انصارالله از صنعا و همه شهرها و تحویل بدون قید و شرط سلاح‌های خود، بازگشت عبدربه منصور هادی رئیس‌جمهور مستعفی و فراری به صنعا و ایفای مسئولیت، لغو همه انتصاب‌هایی که انصارالله انجام داده و بازگشت به نتایج گفت و گوها و اجرای آنها زیر نظر دولت منصور هادی» تاکید داشت، چیزی جز شکست نمی‌باشد، درحالی که سعودی‌ها مدعی تحقق همه اهداف خود در این حملات شده‌اند.

آیا عدم تحقق این چهار هدف عمده سعودی‌ها، به معنای به خاک مالیده شدن بینی سران آل سعود در یمن و محقق شدن پیش‌بینی‌های سیاستمداران عاقل منطقه نیست؟

سران آل سعود در آغاز این تجاوز در این اندیشه بودند که جنگ یمن ظرف یک هفته به پایان خواهد رسید و با تکیه بر همین خیال به آمریکا قول داده بودند پس از 10 روز در صنعا جشن پیروزی برپا کنند ولی اکنون در چهارمین ماه این جنگ، به دنبال یک میانجی برای حل سیاسی این بحران خود ساخته هستند. در این چهار ماه که از حملات هوایی رژیم سعودی علیه مردم یمن می‌گذرد، نتیجه‌ای جز افزایش قدرت و نفوذ جنبش مردمی انصارالله بر بخش اعظم این کشور به بار نیامده و عربستان حتی نتوانسته یک شهر را برای باز گرداندن منصور هادی رئیس‌جمهور مستعفی و فراری یمن آماده کند.

علاوه بر این، خطای استراتژیک عربستان موجب استحکام جبهه داخلی یمن و پایدارتر شدن مقاومت شده است. تجاوز آل سعود به یمن همچنین باعث افزایش نفرت مردم یمن از این خاندان و جبهه‌گیری آنها و سایر احزاب داخلی یمن علیه سعودی‌ها شده و عملاً گروه‌های یمنی را حول محور مقاومت در مقابل تجاوز، متحد کرده است. نیروهای مردمی یمن به کمک ارتش این کشور، با شلیک موشک‌های اسکاد به خاک عربستان، تصرف پاسگاه‌های مرزی عربستان، فرار نظامیان سعودی و خودکشی برخی خلبانان عربستان پس از بمباران مناطق مسکونی یمن، معادلات را برهم زده و نشانه‌های شکست عربستان در تجاوز به یمن را آشکار نموده است.

هر چند آل سعود در آغاز این تجاوز، به پیروزی در جنگ یمن اطمینان داشتند و خیال می‌کردند با بمباران بی‌امان جنگنده‌ها، تمام توان دفاعی ارتش و نیروهای انصارالله و زیرساخت‌های اقتصادی و خدماتی یمن را منهدم کرده و نیروهای القاعده نیز از جنوب شرق و هواداران منصور هادی از جنوب، کار نیروهای حوثی را یکسره خواهند کرد، اما غیرت مثال زدنی انصارالله و مقاومت دلیرانه مردم یمن، کلیه محاسبات و رویاهای عربستان را نقش برآب کرد.

بدین ترتیب، آل سعود اکنون دو راه بیشتر پیش رو ندارند. نخست آنکه شکست نظامی را با همه ملزوماتش بپذیرند و برای حفاظت از تاج و تخت خود، به یک راهکار سیاسی تن دهند. دوم اینکه دیوانه‌وار حملات جنایت‌بار هوایی خود را با وارد کردن نیروی زمینی تکمیل کنند که البته سرانجامی جز شکست بزرگ‌تر و خوار کننده‌تر برای آل سعود و سقوط حتمی این خاندان نخواهد داشت.

***************************************

روزنامه خراسان**

چارچوب سازي رواني آمريکا براي بازگشت تحريم ها/اميرحسين يزدان پناه

در روزهايي که ديگر بايد گفت ساعات پاياني ضرب الاجل براي دستيابي به يک توافق هسته اي بين ايران و 1+5 است، خبرها از موانع مهم در مذاکرات حکايت دارد. موانعي که به گفته يکي از اعضاي تيم مذاکره کننده، باعث شده پرانتزهاي مهم همچنان پابرجا باشند. يکي از اين موارد اختلافي، موضوع تحريم هاست. تحريم ها از 2 جنبه براي دو طرف به خصوص ايران و آمريکا حائز اهميت است. براي ايران برداشته شدن تحريم ها يکي از مهم ترين اهداف مذاکرات است. از سويي دولت برداشته شدن تحريم ها را جزو وعده هاي انتخاباتي خود قرار داده و برخي تحليلگران معتقدند که دولت آن چنان که مورد انتظار است به ظرفيت هاي داخلي براي رونق اقتصادي توجهي ندارد و منتظر برداشته شدن تحريم هاست؛ نکته اي که البته دولت آن را رد مي کند. در سوي مقابل آمريکايي ها قرار دارند که حداقل 3 دليل (فارغ از درست يا غلط بودن) براي تحريم ايران دارند: اول اين که تحريم ها را عامل اصلي انعطاف ايران در مذاکرات فعلي مي دانند و معتقدند ادامه تحريم ها مي تواند حتي به تغيير نظام ايران نيز منجر شود. دوم اين که تحريم ها را عامل اصلي مهار ايران در منطقه و جهان تصور مي کنند و سوم هم اين که با تحريم ايران، آمريکا مي تواند متحدان منطقه اي اش همچون عربستان و اسرائيل را راضي نگه دارد. براين اساس زياد دور از ذهن نيست که چالش هاي اصلي مذاکرات در زمينه تحريم ها باشد.در زمينه تحريم ها اکنون 2 موضوع مطرح مي شود: 1- لغو تحريم ها اعم از تحريم هاي شوراي امنيت، اتحاديه اروپايي و آمريکا و 2- بازگشت پذير بودن سازوکار لغو تحريم ها به نحوي که اگر به زعم غربي ها ايران به تعهداتش عمل نکرد، آن ها بتوانند تحريم ها را بلافاصله و خارج از سازو کار راي گيري شوراي امنيت بازگردانند.اخيرا آسوشيتدپرس در گزارشي به موضع بازگشت پذيري تحريم ها پرداخته و براي آن 3 مانع بر شمرده بود: 1- نحوه داوري درباره اين که ايران به تعهداتش عمل کرده يا نه، 2- نحوه اعمال تحريم ها با توجه به اين که ممکن است برخي کشورهاي عضو 1+5 نظير چين يا روسيه با آمريکا همراهي نکنند و 3- آني بودن بازگشت تحريم ها با توجه به ازبين رفتن جو رواني عليه ايران پس از لغو تحريم ها. به نظر مي رسد اين تحليل نوعي کژتابي را همراه خود دارد. چه اين که هرچند در مرحله چگونگي تصميم گيري درباره بازگشت تحريم ها(چه به شيوه حکميت و داوري و چه به شيوه اجماعي و ...) ممکن است موانعي پيش روي آمريکا باشد اما در دو موضوع ديگر يعني اعمال و آني بودن بازگشت تحريم ها اين موانع وجود ندارد. به خصوص اين که به ادعاي آسوشيتدپرس 1+5 حدود يک ماه پيش درباره سازوکار بازگشت آن به توافق رسيده اند. فراتر از اين توافق داخلي 1+5 براي بازگشت تحريم ها، به نظر مي رسد با اقدامات 4 سال گذشته وزارت خزانه داري آمريکا شبکه اي هوشمند عليه روابط تجاري ايران ايجاد شده و آنجايي که کشورهاي طرف معامله ايران اندک همراهي با آمريکا نداشته باشند با تنبيه هاي اقتصادي شديد مواجه مي شوند و براي اين شبکه هوشمند چندان اهميتي ندارد که مثلا بانک معروفي مانند «ب‌.ان‌.پ پاريبا» فرانسه را ۹ ميليارد دلارجريمه کند. به همين دليل در بحث توانايي براي بازگشت اين تحريم ها نبايد از نقش شبکه فعال وزارت خزانه داري آمريکا غافل شد. البته اين شبکه هوشمند نياز به مکمل هايي دارد که بتواند همچنان به لحاظ رواني ايران را مستعد تحريم يا بازگشت تحريم ها نگه دارد. به نظر مي رسد آمريکا براي اين موضوع نيز شکل دادن به يک «چارچوب رواني» عليه ايران را در دستور کار خود دارد. محل شکل دهي به اين چارچوب نيز رسانه هاي پرنفوذ غربي است. بيان چند ده باره و حتي چند صدباره اين جملات که «تحريم ها به صورت برگشت پذير لغو مي شوند...»، «لزوم بازگشت آني تحريم ها»، «تحريم هاي حقوق بشري و حمايت از تروريسم عليه ايران باقي مي ماند...» و جملاتي از اين قبيل که به صورت مدام توسط آمريکايي ها تکرار مي شود در همين راستاست. البته بخشي از اين تکاپوي موضعي درباره اشتياق شرکت هاي بزرگ براي حضور در ايران است که اين شرکت ها را همچنان در فضاي معلق آمدن يا نيامدن به ايران نگه مي دارد. واضح است که برداشته شدن تحريم ها مي تواند باعث گشايش هاي اقتصادي در ايران شود اما سوال اين است که آيا با اين جو رواني و نيز شبکه هوشمند شکل گرفته براي اجراي تحريم ها، هيچ شرکت تجاري و اقتصادي يا بانکي در دنيا حاضر است بر فرض توافق احتمالي، به اين فکر کند که مشکل آمريکا با ايران حل شده و ديگر به راحتي مي تواند با ايران مراوده اقتصادي داشته باشد؟ به خصوص اين که آمريکايي ها با پالس هايي که از سوي برخي مقامات ايران درباره تاثير تحريم ها دريافت کرده اند (همچون موضوع استخوان پوسيده و وصل کردن بحث آب خوردن به مذاکرات و خزانه خالي و ...) شايد مبناي استراتژيکي براي لغو تحريم هاي دشمن استراتژيک خود نداشته باشند. براين اساس دو نکته را مي توان پيشنهاد داد:

الف- با توجه به ساختار اجرايي و رواني که آمريکا درباره تحريم ها شکل داده نبايد انتظار حذف يک باره اين ساختار پيچيده را داشته باشيم و به نظر مي رسد به کار بردن ادبياتي مانند اين که «ساختار تحريم ها ترک خورده...»، «ساختمان تحريم ها در حال فروپاشي کامل است و ...» در تضاد با شرايط اقتصادي و سياسي کشور است و نبايد به آن دامن زده شود.

 ب- به نظر مي رسد اگر چه برداشته شدن تحريم ها که يکي از اهداف اصلي مذاکرات است مي تواند به تغيير فضاي بين المللي درباره ايران بسيار موثر باشد اما نبايد چندان به هفته ها و ماه هاي پس از توافق احتمالي دل خوش کرد. اکنون که دولت به هسته سخت تورم و نيز ساختارهاي مشکل زاي اقتصادي رسيده و کار سختي پيش رو دارد، بايد با اتکا به برنامه هاي درون زا به فکر حل مشکلات موجود باشد و قطعا در اين مسير اگر هم «توافق خوب» شکل گرفت بازهم برد با دولت و مردم ايران خواهد بود.

***************************************

روزنامه ایران**

خطراتی که ما را تهدید می‌کند/ سید مسعود رضوی

بسیاری از کشورهای اسلامی در اقیانوسی از مشکلات و بحران‌ها دست و پا می‌زنند. وضعیت این کشورها یک تراژدی واقعی است. یافتن علل این وضعیت آسان نیست اما یک علت اساسی آن فساد نظام‌های حکومتی و فقدان یا ضعف قوانین در میان این ملت‌ها است. بسیاری از اقلیت‌ها یا گروه‌های پیرامونی و شهروندان این کشورها تن به قانون نمی‌سپارند و به بهانه‌های مختلف برای خود ساز جداگانه سر می‌دهند و دولت‌ها نیز بدون حس مسئولیت و اتکا به نگاهی فراگیر و عدالت‌محور به جای اقناع و جلب رضایت ملت‌ها، مشروعیت خود را در ثروت و قدرت و استفاده نابجا از پول و اسلحه می‌یابند. ملت‌ها از نظم می‌گریزند و به حکومت‌ها اعتماد ندارند و حکومت‌های فاقد مشروعیت در پی سوءاستفاده از ثروت ملی و سرکوب هر صدای منتقد و مخالفی هستند.

ما درایران با موقعیت‌های متفاوتی رو به رو هستیم. تفاوت کیفی، عقلی، فکر دینی، دگرگونی‌های عظیم فرهنگی و تحولات اجتماعی در یک سده اخیر، بخش‌های مهمی از زندگی ما را درگیر تجاربی کرده است که به واسطه آن تا حدودی از دام‌چاله‌های فرقه‌ای و تعصبات سلفی و تکفیری جدا شده و در مقابل آن مصونیت یافته‌ایم. ما تنها کشور اسلامی با نظام مردم سالار و امنیت اجتماعی پایدار به حساب می‌آییم. قدرت‌های جهانی نیز این موضوع را فهمیده و پذیرفته‌اند. به لحاظ فرهنگی نیز، کمیات و کیفیات تفکر و اندیشه و باورهای ایرانیان قابل توجه است و بازنمود همه این‌ها را در آثار مکتوب و هنری و ورزشی و غیره می‌توانیم ملاحظه کنیم.

این‌ها دستاوردهای ما است و بهای بسیار گزافی برای آن پرداخته‌ایم. تعلق به همه مردم دارد و قشر خاصی نمی‌تواند مدعی این دستاوردهای عظیم باشد و خود را میراث‌بر امکانات و عقاید و مفاخر کشور بداند. اما گویا برخی از گروه‌های افزون‌طلب، اکثریت مردم و برآیند افکار عمومی را طفیلی خواست‌های تندروانه خود می‌دانند و نگاه کوته‌نظرانه خود را به فرهنگ بزرگ و اعتقادات عمیق و اصیل عموم تحمیل می‌نمایند. از جمله نمونه‌های نزدیک این قضایا را در چهار مورد ذکر می‌کنیم تا دانسته شود این هیاهوها چگونه به مملکت و نظام اسلامی ایران خدشه و زیان وارد کرده و چه جایگاه ناخوشایندی دارد.

1- در روزها و هفته‌های اخیر که غم جانسوز بازگشت پیکر جمعی از فرزندان رشید ایران و شهدای والامقام اسلام که مصداق واقعی غربت و مظلومیت و شهامت بودند، یعنی غواصان شهید، بر دل‌های مردم سنگینی می‌کرد، یک جریان خاص به جای ترویج وحدت و تکیه بر اهداف والای این شهیدان و سوگواری در مظلومیت و شهادت غریبانه فرزندان ایران و اسلام، سنگری برای بیان تبلیغات خود ایجاد نمود و به دولت و بسیاری از ارکان کشور توهین‌ها کرد. این دولت برگزیده اکثریت ملت است و براحتی می‌توان استدلال کرد که  گروه فوق به اکثریت مردم ایران و خواست‌های آنها بی‌اعتنایی و توهین‌های ناصواب روا می‌دارند.  برخی رسانه‌های نزدیک به این جریانات نیز با کنار نهادن نظرات و عقاید عموم، لطمه‌هایی به باورهای مردم ایران می‌زنند.

2- مذاکرات ایران و 1+5، به حساس‌ترین لحظات خود نزدیک می‌شود. درست در همین لحظات سرنوشت‌ساز، تاجران تحریم که تصور می‌کنند می‌توانند همچنان در انزوای ایران، موقعیتی نصیب برند، شروع به کوبیدن اعتبار مذاکره‌کنندگان و حیثیت دولت نموده‌اند. هدف آنها مشخص است اما منافعشان به دلیل فقدان شرایط شفاف و استفاده‌های عظیم و پنهانی در آن هشت سال معروف و خاص، چندان هویدا نیست ولی بی‌شک اگر پرده‌ها برافتد مشخص خواهد شد که در انزوای ایران و رنج اقتصادی ملت چه کسانی از درآمدهای افسانه‌ای سود برده و یک شبه به میلیاردرهای رانتی تبدیل شدند.

 

3- در انتظار انتخابات مهمی در پایان سال جاری هستیم و هر یک از دفعات حضور مردم ایران در پای صندوق‌های رأی، تأکیدی دوباره بر ماهیت مردم سالار حکومت جمهوری اسلامی ایران است. این انتخابات و تمامی آرایی که مردم ایران از سال 1358تاکنون به صندوق‌ها ریخته‌اند، امانت بزرگی است که ضمناً دستاورد عظیم جمهوری اسلامی ایران نیز محسوب می‌شود. این نوع حکومت، در واقع بیعت مردم بر اساس هر دو پایه اسلامیت و جمهوریت بوده است. کسانی که در هر یک از این دو خدشه‌ای وارد سازند، عملاً به بنیادهای اساسی حکومت تعرض کرده و اساس بیعت مردم را خدشه دار نموده‌اند. انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان در سال جاری، در شرایط بسیار حساسی در جهان اسلام و ایران برگزار می‌شود. هم رویارویی دیپلماتیک ما در موضوع هسته‌ای با ابرقدرت‌های جهانی مطرح است و هم فروپاشی کشورها و جنگ‌های داخلی و نیابتی در نزدیکی مرزهای وطن عزیزمان. مبادا کسانی به بهانه دفاع از اقلیت یا گروه‌هایی که خود می‌پسندند اکثریت مردم را از انتخاب آزاد محروم نمایند و در زمانی که چشم دنیا و امید مسلمانان به ما است، تنها سازوکار سیاسی آبرومند در جهان را از حیثیت تهی کنند و خدشه انتصابات را بر انتخابات مستولی سازند. این خطر و این گناه به هیچ وجه قابل بخشش نیست و ضربه‌ای به کلیت و اعتبار نظام قدرتمند ما خواهد زد که به هیچ روی قابل جبران نخواهد بود.

4- یک مسأله مهم دیگر اعتبار قانون و حفظ انضباط کشور است. رئیس جمهوری با توجه به اهمیت این امر و جایگاه آن در حفظ وحدت و انسجام ملی و اعتماد عمومی، بارها این امر مهم را متذکر شده است. اما گروه‌ها و جریانات تندرو، برای کاهش اعتبار دولت و قدرت نمایی، طریقت زشتی را زیر پوشش شرع و مقدسات دنبال می‌کنند: کنسرت‌ها را بر هم می‌زنند، اجتماعات و جلسات دارای مجوز را خدشه دار و تعطیل می‌کنند. به سینماها هجمه می‌کنند و... چگونه ممکن است کسانی نظم عمومی را بر هم زنند و بدون مجوز به اماکن بریزند و خود را فوق حکومتی بدانند که فقیه عادل و عالم و متقی در رأس آن است و مجامعی را بر هم بزنند که مجوز قانونی دارند و این مجوزها را نظام اسلامی و دستگاه‌های قانونگذار تنفیذ نموده و چون نظام ما دینی است، این رفتارهای ناهنجار و ضدقانونی، مستقیماً مقابله با مصالح حکومت اسلامی و ولایت فقیه محسوب می‌شود. از آن بدتر در سطح جهانی، به دستگاه‌های تبلیغاتی دشمنان اسلام اعلام می‌کند که نظام اسلامی، بی‌قانونی را می‌پذیرد و توان ایجاد نظم قانونی و دفاع از شهروندان بی‌دفاع را ندارد.

***************************************

روزنامه جام جم **

اجرای ناقص اصل 44 / مهدی عقدایی

سیاست‌های کلی اصل 44 قانون اساسی را رهبر معظم انقلاب با هدف سپردن اقتصاد به بخش خصوصی، کوچک‌سازی و چابک‌سازی دولت و ایجاد عدالت اجتماعی ابلاغ کردند.

اما در عمل اتفاقاتی افتاد که باعث شد یک قانون خوب با اجرای بد به انحراف کشیده شود. یکی از مهم‌ترین انحرافاتی که در اجرای اصل 44 رخ داد، نگاه درآمدی به واگذاری سهام دولتی بود. یعنی وقتی در بودجه‌های سنواتی سهمی مشخص برای تولید درآمد از محل فروش سهام در نظر گرفته می‌شد و به علاوه مجلس از دولت می‌خواست بخشی از مطالباتش را با سهام، تهاتر کند، انحراف اصلی از اصل 44 رقم خورد. در واقع چون نگاه در دولت‌های گذشته این بود که شاید بخش خصوصی، یعنی بخشی که پول و سرمایه‌اش متعلق به خودش باشد و این سرمایه از محل اموال عمومی تامین نشده باشد، آمادگی لازم برای خرید سهام را نداشته باشد و ضمنا آن نگاه درآمدی هم حاکم بود، دولت تصمیم گرفت سهامش را به هر طریقی که شده، بفروشد. لذا از ترکیب نگاه درآمدی و نوعی کم‌اعتمادی به بخش خصوصی واقعی، در قانون اصل 44، ورود مجموعه‌های غیردولتی و عمومی یا همان شبه‌دولتی‌ها به خرید سهام مجاز شمرده شد تا آنها بخش عمده‌ای از سهام را مالک شوند. این چنین شد که مقدار اندکی از سهام به بخش خصوصی واقعی رسید و عمده آن سهم شرکت‌های سرمایه‌گذاری بانک‌ها، هلدینگ‌های عمومی، صندوق‌های بازنشستگی و امثالهم شد. جالب اینجاست که باز براساس قانون، دولت سهم کنترلی 20درصدی خود را دستاویزی برای تداوم حضور و نقش‌آفرینی در مدیریت بنگاه‌های واگذار شده قرار داد و در نتیجه کار خصوصی‌سازی و اصل 44 به سرانجام نرسید. البته در این میان سازمان خصوصی‌سازی را نمی‌توان مقصر شمرد. چرا که این سازمان صرفا مجری قوانین و آیین‌نامه‌های دولت است، حال اگر این آیین‌نامه‌ها با نگاهی نادرست نوشته شده‌اند، موضوعی دیگر است که دولت و مجلس باید به آن رسیدگی کرده و برای بازگرداندن اصل 44 به ریل اصلی آن فکر جدیدی بکنند.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

چرا توافق خوب ممکن نیست؟/رضا شکیبایی

 هرچه به ساعات پایانی ضرب‌الاجل مذاکرات نزدیک‌تر می‌شویم افق‌ رسیدن به توافق کمرنگ‌تر می‌شود و حصول یک «توافق خوب» دست‌نیافتنی‌تر و باز هم احتمال تمدید مذاکرات محتمل‌ترین گزینه به نظر می‌رسد.

پرسش درباره چرایی رسیدن به چنین نقطه‌ای در مذاکرات مهم‌ترین سوال این روزهای محافل سیاسی است. چرا در حالی که همه می‌دانیم آمریکایی‌ها به این توافق در 2 سطح جهانی و داخلی نیازمندند و طرف ایرانی نرمش کافی را برای رسیدن به توافق در چندین مرحله از خود نشان داده، شاهد مانع‌تراشی‌های عجیب و غریب هستیم؟

آمریکایی‌ها بارها اعلام کرده‌اند که در این مذاکرات به دنبال یک توافق خوبند اما این توافق خوب از منظر آنها ویژگی‌هایی دارد که به طور طبیعی کار مذاکرات را با گره کور مواجه کرده است. دسترسی‌های نظامی، عقبگرد و انجماد «طولانی مدت» برنامه هسته‌ای، محدودیت در تحقیق و توسعه، و در نهایت عدم «لغو» تحریم‌ها و برگشت‌پذیر کردن آنها مسائلی است که هر عقل سلیمی را به این نتیجه می‌رساند که دیپلماسی برد ـ برد هرچند بارها از زبان دولتمردان ما تکرار شد اما جایگاهی در سیاست آمریکایی‌ها در این مذاکرات ندارد.

اوباما با اینکه برای جبران عقب‌ماندگی‌های خود در خاورمیانه و نیز رقابت‌های داخلی آمریکا نیازمند توافق با ایران است، اما به درستی می‌داند که هر توافقی این 2 مقصود را تامین نخواهد کرد. چرا که شوی توافق حداکثر چند هفته دوام خواهد داشت و آنچه باقی می‌ماند و درباره آن باید پاسخگو باشد محتوای توافق است لذا هر توافقی که سهمی از برد را به ایران بدهد ناقض هدف جهانی آمریکا از توافق است. آمریکایی‌ها به دنبال این نیستند که ایران این توافق را سردست بگیرد و مارش پیروزی در جهان بزند و در حالی که تحریم‌ها لغو شده است با فراغ بال، گسترش قلمرو مقاومت در منطقه را پی‌ گیرد.

در روزهای اخیر حتی در محافل نزدیک به دولت این پرسش بی‌پاسخ مانده که چطور با همه همراهی‌ها و کوتاه آمدن‌ها و نرمش‌های صورت گرفته 2 سال اخیر، آمریکا با مطالبات جدید، بساط مذاکرات را اینچنین آشفته کرده است؟ پاسخ این پرسش در راهبرد آشکار دولت آمریکاست که برد خود را در برد ایران نمی‌بیند که اگر می‌دید این همه زیاده‌خواهی معنا نداشت.

ممکن است برخی منتقدان تیم مذاکرات هسته‌ای دلایل تکنیکی و نحوه مذاکره و رویکرد دیپلماسی دولت را هم برای رسیدن به چنین وضعیتی در مذاکرات و افزایش مطالبات آمریکا موثر بدانند اما نگارنده معتقد است حتی با این فرض که تیم مذاکره‌کننده ما در ژنو توافق بهتری می‌نوشت و دست خود را از برخی داشته‌های استراتژیک برای چانه‌زنی در امروز روزی خالی نمی‌کرد و شعار «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» را هم سر نمی‌داد و اما و اگرهای دیگر، آمریکایی‌ها اصولا و به هیچ‌وجه حاضر به پذیرش یک توافق خوب از منظر ایران نبودند.

فهم این مساله که چه چیز باعث ورود آمریکایی‌ها به مذاکرات شد و نیت آنها از این مذاکرات ما را به درک درست‌تری از آنچه امروز شاهد آن هستیم، می‌رساند. آمریکایی‌ها به 3 دلیل وارد مذاکرات شدند.

1- تحریم‌ها اثر مورد نظر آنها را در دو بعد کنترل برنامه هسته‌ای و ایجاد شورش علیه دولت ایران تامین نکرد.

2- تحریم‌ها قابل تداوم نبود و ادامه آن هر چند ساختار آن را فرو نمی‌‌ریخت اما در عمل به سست شدن اجرای تحریم‌ها از سوی کشورهای مختلف منجر می‌شد. از نظر آمریکایی‌ها فشار داروغه‌وار بر کشورها از طریق سیستم اطلاعاتی و سازوکار وزارت خزانه‌داری قابل تداوم نبود و نشانه‌های تمرد از خواست واشنگتن در گوشه و کنار جهان عملا به چشم می‌خورد؛ لذا آنها به دنبال آتل‌بندی تحریم‌ها به دست خودمان بودند!*

3- آمریکایی‌ها به دنبال این بودند که با تحمیل یک توافق یکجانبه به ایران و به رخ کشیدن آن در سطح جهانی شکست‌های سال‌های اخیر را در منطقه جبران کنند و به نوعی هژمونی از دست رفته خود را بازیابی کنند و در کنار آن به اندرونی مهم‌ترین دشمن خود دست یابند.

تاکید می‌کنم، من در اینجا به دنبال توجیه اشتباهات تیم مذاکره‌کننده در نحوه مذاکره و پیشبرد آن نیستم، حرف من این است که اگر این اشتباهات هم نمی‌بود، آمریکایی‌ها آنچه را می‌خواستیم به ما نمی‌دادند.

ریشه این امر به تضاد راهبردی منافع 2 کشور بازمی‌گردد، برای همین است که گزاره برد- برد در چنین شرایطی از نظر طرف مقابل بی‌اعتبار است.

شاید کسانی در روزهای اول مذاکرات با مطرح کردن این پیش‌فرض که «آمریکا خواهان برکشیدن یک جریان سیاسی در ایران است» رسیدن به توافق را در صورت کوتاه آمدن ایران از بخش‌های مهمی از صنعت هسته‌ای، قطعی می‌دانستند اما این یک تحلیل تک‌بعدی و سطحی از مساله‌ای چندبعدی بود.

آمریکایی‌ها مدت‌هاست به این جمع‌بندی رسیده‌اند که تقویت هیچ جریان سیاسی در ایران این تضمین را به آنها نخواهد داد که تضاد راهبردی منافع 2 کشور در سطح جهانی به نفع آمریکا حل و فصل شود؛ برای همین ممکن است از یک جریان سیاسی در داخل ایران حمایت کنند اما در این حمایت از منافع راهبردی خود هزینه نمی‌کنند. لذا بارها این سوال توسط اندیشکده‌های آمریکایی در طول مذاکرات مطرح شد که ایران با پول حاصل از توافق و برداشتن تحریم‌های نفتی و بانکی چه خواهد کرد؟ متفقا جواب آنها به این سوال این بود که گشایش حاصل از توافق به افزایش قدرت ایران در منطقه منجر خواهد شد، اینجاست که بازی درآوردن آمریکا درباره رفع تحریم‌ها و مطالبه بازرسی نظامی و سایر مطالبات نامعقول معنای خود را نشان می‌دهد. «وعده» گشایش در خارج در ازای ورود مویرگی به تاسیسات نظامی ایران در داخل، موازنه‌ای که برای آنها رسیدن به توافق را توجیه و به‌صرفه می‌کرد. در حالی که با کمک عربستان و اسرائیل و لاپوشانی آمریکا، داعش به مرزهای ما نزدیک می‌شود، ایران اجازه دسترسی به تاسیسات نظامی خود را بدهد!

در صورت چنین توافقی آمریکایی‌ها قطعا آن را به رخ دیگر کشورها خواهند کشید و الگوی پیشرفت و مقاومت ایران را شکست خورده معرفی خواهند کرد.

کدام کشور است که اجازه دسترسی به مجموعه‌های نظامی خود را به اجنبی داده باشد، یک صنعت استراتژیک‌ خود را برای 10 تا 15 سال محدود کند به‌طوری که حتی اجازه تحقیق و توسعه دلخواه را هم نداشته باشد بعد بتواند ادعای پیروزی هم بکند؟

آنچه امروز آمریکایی‌ها از ما می‌خواهند بعد از دکوری کردن برنامه هسته‌ای، ورود به مساله امنیت ماست. شوق ورود به مساله امنیت ملی ایران هم خودگویای عدم تمایل آمریکا به ترک یا کاهش تخاصم با ایران است.

مخالفت دائمی آمریکا با بسته شدن موضوع PMD در مذاکرات در قبال این همه نرمش ایران و موکول کردن آن به بازرسی‌ها، مصاحبه‌ها و رضایت آژانس، تداوم همان سیاست فریب و تخاصم است. کارگذاشتن بمبی‌ مهلک در متن توافق است که در صورت پذیرش ایران صدای انفجار آن چند ماه بعد از توافق شنیده خواهد شد.

در اینجا به دنبال توصیف همه‌جانبه دام‌هایی که آمریکا به دنبال کار گذاشتن آنها در متن توافق نهایی است، نیستیم و الا بسط همین موضوع PMD و بسته نشدن آن به تنهایی برای اینکه به نیات پلید آنها از روند مذاکرات و به دام انداختن ایران پی ببریم، کفایت می‌کرد.

از جمله شگردهای آنها برای رسیدن به اهداف‌شان در مذاکرات، گنجاندن واژه‌های چندپهلو، غیرشفاف و تفسیرپذیر در متن توافق احتمالی است که هوشیاری تیم ایرانی را می‌طلبد. از طرفی تکنیک مبهم‌نویسی و پیچیده‌نویسی متن توافق برای تحمیل توافق بد و رودررو قرار دادن تیم مذاکره‌کننده ایران با قانون مصوب مجلس شورای اسلامی و ایجاد یک جنجال سیاسی در ایران پس از امضای توافق یکی از نقشه‌هایی است که در دستور کار دشمن قرار دارد.

اخیراً شنیده شده محمدجواد ظریف در یک محفل دولتی گفته است توافقی با این ویژگی را نمی‌تواند امضا کند.

هرچند ترفند خیانت‌گونه مبهم‌نویسی توافق برای فرار از خطوط قرمز امنیت ملی از سوی برخی حامیان دولت مخفیانه توصیه شده است اما با توجه به همین خبر واکنش محمدجواد ظریف، پی به عمق تعاریف اخیر رهبر حکیم انقلاب از اعضای تیم مذاکره‌کننده می‌بریم.

چه کسی در ایران پای چنین برگه‌ای را امضا می‌کند؟

از همین روست که آمریکایی‌ها در ماه‌های اخیر به موازات مذاکرات، پروژه دیگری را کلید زده‌اند و آن تلاش سازماندهی شده سیاسی - رسانه‌ای برای مقصر جلوه دادن ایران در صورت عدم توافق است. این پروژه برای آمریکایی‌ها آنقدر مهم است که ادبیات آن در ماه‌های اخیر به صورت مستمر در درجه نخست از سوی شخص رئیس‌جمهور آمریکا ساخته و پرداخته شده است.

قطعاً در چنین شرایطی دولت باید توان خود را در سطح جهانی برای مقابله با این پروژه به کار گیرد. تکرار این عبارت از سوی وزیر امور خارجه که اگر آمریکایی‌ها زیاده‌خواهی نکنند، توافق در دسترس است، نشانه‌هایی از این مسأله است که سنسورهای وزارت امور خارجه در این باره تا حدودی حساس شده است. اما این ادبیات باید گسترده‌تر شده و از سوی رئیس‌جمهور و سایر اعضای دولت در دیدارهای مختلف در سطح جهانی مطرح شود.

هرچند جمع‌بندی‌ها نشان می‌دهد در صورت عدم توافق، افکار عمومی جهان، ایران را مقصر نخواهد دانست و شاید بتوان این را یکی از دستاوردهای این مذاکرات دانست که در آینده می‌تواند مبنای فروپاشی ساز و کارهای اعمال تحریم‌ها شود اما این جمع‌بندی جهانی بیش از آنکه حاصل تلاش هدفمند و جهت‌دهی شده ما باشد، حاصل نرمش‌های مکرر ایران در مذاکرات است.

قطعاً هرچه امروز دولت و تیم مذاکره‌کننده در جهت خنثی‌سازی پروژه موازی آمریکایی‌ها (مقصر جلوه دادن ایران در عدم توافق) حرکت کند، در آینده میوه آن را در تمرد کشورها از اجرای تحریم‌های آمریکا علیه ایران خواهد چید.

وضعیت امروز آمریکا در جهان یک وضعیت بشدت شکننده است و روند نافرمانی از آمریکا به وضوح حتی در میان متحدانش نیز دیده می‌شود؛ این وضعیت یک فرصت برای سیاست خارجی ایران خواهد بود.

آمریکا امروز پس از عدم توانایی تمام‌کنندگی در مسائل مختلف جهانی و عقب‌ماندگی در منطقه به راهبرد ایجاد هرج و مرج جهانی روی آورده است که نمونه آن پدیده داعش در خاورمیانه و ویکی‌لیکس در حوزه اطلاعات است. ابرقدرتی که برای حفظ هژمونی خود، به چنین رویکردی برسد، پایه‌های سلطه‌اش در حال ویرانی است. «فروپاشی» هیچ‌گاه از «در» وارد نشده است؛ در طول تاریخ سقوط امپراتوری‌ها غالباً ناباورانه بوده است.

.................................................................................

*علاوه بر اینکه ساختار تحریم را آتل‌بندی کردند به اروپایی‌های معترض به تحریم‌ها وعده دادند با تضعیف موقعیت ایران در مذاکرات، معاملات چرب‌تری را در آینده کاسب شوند. به این ترتیب هم پروسه صدور رای دادگاه‌های اروپایی به نقض تحریم‌ها پایان یافت و هم دندان‌گردی آنها برای معاملات آینده در صنعت خودرو و نفت بیشتر شد.

***************************************

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات