پایگاه بصیرت، بزرگترین ظلم استکبار به جهان اسلام در تاریخ معاصر دسیسهچینی شیطانی برای کمک به غصب فلسطین، اولین قبله مسلمانان و تشکیل رژیم غاصب و نامشروع رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین است. غصب و اشغالی که با بزرگترین جنایتها و کشتارها و آوارگیهای گسترده همراه بود. از زمان غصب سرزمین فلسطین و تشکیل رژیم کودککش صهیونیستی در سال 1948 ـ حدود 67 سال پیش ـ ملت فلسطین لحظهای از مقاومت دست برنداشته، اما این مقاومت با فراز و فرودهای زیادی مواجه بوده است. در سالهای اول بیشتر کشورهای عربی قاطعانه از ملت فلسطین حمایت میکردند و حتی حاضر شدند در چند مرحله با رژیم صهیونیستی جنگ کنند که در نتیجه آن جنگها، بخشهای جدیدی از خاک کشورهای عربی به اشغال صهیونیستها درآمد که هنوز هم اشغال برخی از آنها ادامه دارد. در دورههایی هم روند حمایت از مردم مظلوم فلسطین بهشدت افول کرد که شاید بدترین موقعیت در تاریخ اشغال فلسطین به اواخر دهه هفتاد میلادی یعنی در آستانه انقلاب اسلامی ایران بازگردد که کشورهای عربی از مقابله با صهیونیستها ناامید شده بودند و رفتهرفته، مردم فلسطین را در این معرکه خونین و نابرابر تنها گذاشتند.
در چنین وضعیتی انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد و اولین و برجستهترین طنینی که در جهان انداخت، حمایت همهجانبه از ملت مظلوم فلسطین و مقابله با صهیونیستها بود. این ندای دلنواز حمایت، فلسطین زخمی و بیرمق شده از جور دشمنان و بیوفایی و خیانت دوستان را به وجد آورد تا جایی که خیانت انورسادات معدوم به آرمان فلسطین و مسیر سازش و تسلیم یاسر عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین هم نتوانست غبار یأس و ناامیدی را برچهره به وجد آمده و بیدار شده ملت فلسطین بنشاند. نامگذاری آخرین جمعه ماه رمضان به «روز قدس» که امام خمینی(ره) در راستای اندیشه بلند استکبارستیزی، محو رژیم نامشروع صهیونیستی و دفاع و حمایت از مظلومان، آن را اعلام کردند، مرهم و التیامی بر پیکر مجروح فلسطین و پیام نویدبخش آغاز مرحله جدید حمایت جهانی مسلمانان از فلسطین بود. اعلام روز جهانی «قدس» همچون صاعقه بر سر رژیم پلید صهیونیستی فرود آمد و این رژیم سفاک را به لرزش و وحشت انداخت و جان تازه در رگهای خشکیده فلسطین جاری ساخت و طی سالهای طولانی ضربات سنگینی را بر پیکر ناپاک صهیونیستی فرود آورد. رژیم صهیونیستی که در این مدت بیکار ننشسته بود به انواع دسیسهها دست یازید تا در فرایندی حساب شده به کمک استکبار توانست با برخی از سران مرتجع کشورهای عربی و غربی درباره یک توطئه خطرناک به تفاهم برسد براساس این توطئه باید «فلسطین قربانی شود تا امنیت و ثبات رژیم صهیونیستی و رژیمهای مرتجع عربی تضمین گردد.» نوشتار حاضر در آستانه روز قدس به اختصار موضوع پیشگفته را بررسی میکند. انشاءالله
خاستگاه مفهومی بحث
در آستانه انقلاب اسلامی آنچه که موجب هر چه رقتبارتر شدن وضعیت مردم مظلوم فلسطین میشد، تفرقه و بیخبری در جهان اسلام بود. منشأ این تفرقه، حمایت همهجانبه استکبار از رژیم صهیونیستی و ناتوانی سران کشورهای عربی در شکست رژیم صهیونیستی و آسیب این کشورها از جنگ با این رژیم سفاک بود. برخی متحمل هزینه مالی میشدند، برخی تحت فشارهای سیاسی قرار میگرفتند و برخی نیز ضمن از دست دادن بخشی از سرزمینشان ناامنی دایمی بیشتری احساس میکردند. تنوع این آسیبها تا حدود زیادی حوزه منافع آنها را دگرگون ساخت و بهتدریج برخی تأمین منافعشان را نه در جنگ با رژیم صهیونیستی و حمایت از ملت مظلوم فلسطین که در سازش با رژیم صهیونیستی دیدند. منشأ بیخبری در جهان اسلام هم فقدان یک نظام سیاسی قدرتمند بود که همراه با اعلام شجاعانه حمایت همهجانبه از فلسطین، در عمل هم امکانات رسانهای و سیاسی خود را در خدمت دفاع از مردم فلسطین قرار دهد. پیروزی انقلاب اسلامی با عظمت و شور و شوقی که ایجاد کرد، هر دو خلأ را پرنمود و با اینکه برخی از کشورها با اکراه و با احتیاط در قضیه فلسطین در ظاهر با ایران همنوا شدند، اما مردم مسلمان در هر جای دنیا از فراخوان حمایت ایران از فلسطین مشتاقانه استقبال کردند و «تفرقه دولتی» به «اتحاد امتی» تبدیل شد و نشانه آن هم برگزاری راهپیماییهای باشکوه «روز قدس» در کشورهای اسلامی و نقاط مختلف جهان بود. توان رسانهای ایران نیز در خدمت اطلاعرسانی مسائل فلسطین قرار گرفت. در نتیجه این دو حرکت ملت فلسطین نیز امیدوارانهتر از هر زمان دیگری به پا خاست. صهیونیستها که با نگرانی شدید پیوسته وضعیت جدید را رصد میکردند در نهایت راه چاره را در نقطه مقابل حرکت صورت گرفته یافتند و درصدد ایجاد تفرقه جدید و دست چندم کردن قضیه فلسطین در جهان اسلام برآمدند و با این هدف گفتمان جدید و خطرناکی را با سران مرتجع عرب آغاز کردند.
فلسطین در افکار جهانی پس از انقلاب اسلامی
تا پیش از انقلاب اسلامی ایران قضیه فلسطین و رژیم صهیونیستی در چارچوبی به دنیا عرضه میشد که افکار عمومی دنیا کمترین اطلاعات صحیح از قضیه فلسطین داشته باشند. رسانههای صهیونیستی و استکباری جهان زمانی موضوعی مربوط به فلسطین و رژیم صهیونیستی را جهانی میکردند که در آن موضوع فلسطینیان تروریست و صهیونیستها قربانی تروریست معرفی میشدند، نمونه بارز این خط رسانهای در بازیهای المپیک دهه هفتاد میلادی در آلمان مشاهده میشود که در آن زمان چریکهای فلسطینی چند تن از ورزشکاران رژیم صهیونیستی را به گروگان گرفتند که منجر به درگیری و کشته شدن تعدادی از دو طرف شد. در آن زمان رسانههای صهیونیستی استکباری برای مخدوش ساختن چهره فلسطینیان، بیشترین بهره را از این حادثه بردند. این رسانهها کاری کرده بودند که مردم دنیا فلسطین را با چریکهای تروریست! بشناسند نه با شهدایی که در دیریاسین و صبرا و شتیلا و... به فجیعترین شکل کشته شده بودند و نه با صدها هزار آواره فلسطینی و نه با خانوادههایی که هر روز و شام صهیونیستها خانهشان را برسرشان خواب میکنند و نه با مظلومانی که هر روز بیشتر از روز پیش زمینهایشان غصب میشد و به جایش برای صهیونیستهای آدمکش شهرک ساخته میشد. پیروزی انقلاب اسلامی و به تبع آن تعیین «روز قدس» چهره واقعی و پر از زخم فلسطینیان را به جهان نشان داد. انقلاب اسلامی به افکار فریبخورده جهان نشان داد اگر رزمندگان فلسطین علیه صهیونیستها دست به عملیات میزنند از سر آدمکشی و اقدام تروریستی نیست که از سر دفاع از خانه و سرزمین و بناهای اعتقادی و برای نجات ملک و ملتشان از دست غاصبان است. تلاش انقلاب اسلامی که با مساعدت مسلمانان همراهی شد پس از چند سال توانست حقیقت قضیه فلسطین را برای جهانیان آشکار کند و در این میان «روز قدس» نقش بیبدیلی داشت.
فلسطین در افکار جهانی از رهگذر جنگهای غزه
اندیشه الهامبخش انقلاب اسلامی و ندای آزادسازی قدس سبب شد تا فلسطین بر مبنای این الهامبخشی باردیگر به خود آید و باور کند با تکیه بر اعتقادات دینی نه کمونیستی، هم میتواند نظر مسلمانان را جلب کند و هم میتواند سلاح بر دست گیرد و به قلب دشمن صهیونیستی حملهور شود و در این میدان آنقدر بکوشد تا حق ملت و سرزمینش را از خونخوارانی بگیرد که با خالی دیدن معرکه از مجاهدان، جسورانهتر غارت و کشتار میکند. اینگونه بود که «حماس» و «جهاد اسلامی» در حالی در فلسطین شکل گرفت که بیشتر نسل مبارزان گذشته فلسطین به دلیل نداشتن باورهای محکم عقیدتی اسلامی در حال افول و دگردیسی بودند. نسل جدید مبارزان فلسطینی که در پرتو تشعشات انقلاب اسلامی شکل گرفتند به سبب برخورداری از اعتقادات راستین دینی و مبارزاتی در مبارزه همهجانبه و بهویژه مبارزه مسلحانه با صهیونیستها بسیار راسختر و معتقدتر از نسل فرسوده گذشته عمل میکردند از این رو افکار جهانی و صهیونیستها که بارها ضربه شست این مجموعه جدید را چشیده بودند، متوجه شدند با پدیده نوی بسیار سرسختی مواجه هستند. فلسطین بازسازی شده در ذیل اندیشه آزادیبخش انقلاب اسلامی زمانی همه هویت نو شدهاش را به دنیا و صهیونیستها عرضه کرد که در جنگهای 22 روزه، 8 روزه و 51 روزه غزه قهرمانانه در برابر همه توان نظامی و سبعیت صهیونیستی ایستاد و در هر سه جنگ بهیاد ماندنی، طعم تلخ زهر شکست را به کام آنها ریخت تا صهیونیستها بارها پس از شکست در جنگ 33 روزه مقابل حزبالله لبنان، با تمام وجود حقارت و لگدمال شدن را احساس کنند. این دلاوریهای مجاهدان فلسطینی در حالی بود که برخی از کشورهای عرب مرتجع مانند جنگ 33 روزه دست در دست صهیونیستهای کودککش گذاشته بودند تا ریشه مقاومت در فلسطین را بسوزانند، اما مقاومت مردم فلسطین و سلحشوران مجاهد آن و نصرت وعده داده شده الهی برای آن ناپاکان جلاد سرنوشت سیاهی را رقم زده بود. این رویدادهای مبارک که هر بار بیشتر از گذشته رژیم صهیونیستی را خفیفتر و کشورهای عرب مرتجع را رسواتر میساخت سبب شد تا صهیونیستها، مزدوران و حامیانشان به راههای تفرقه بیندیشند.
فرصتطلبی صهیونیستها از تحولات منطقه
استکبار پس از عقبنشینی اولیه در برابر موج بیداری اسلامی، با برخی ترفندها و بهکارگیری برخی مزدوران توانست در نقاطی بر این موجسوار شود، صهیونیستها در این فرصتطلبی به استکبار پیوستند و با مناسب دیدن اوضاع منطقه برای عریض کردن حاشیه امنشان از یکسو در جهتدهی و حمایت همهجانبه از تروریستهایی که گویا در شکل دادن به آنها نقش جدی و پنهان داشتند، فعال شدند و از سوی دیگر برخی از روابط پنهانیشان با بعضی از کشورهای عربی را تشدید و آشکارتر کردند. صهیونیستها برای همراه ساختن کشورهای مرتجع عرب با طرحهایشان از برخی مسائل جاری در منطقه مانند، خطر حزبالله، خطر گروههای مبارز فلسطینی، خطر حاکمیت شیعیان در عراق، خطر قدرت گرفتن حوثیها در یمن، خطر فعالیتهای هستهای ایران و ... حداکثر استفاده را کردند. این کشورهای عربی با نزدیکی هر چه بیشتر به رژیم صهیونیستی، از خط مقاومت و آرمان و حمایت از فلسطین دور میشدند. این همگرایی با صهیونیستها برای برخی از این کشورها آنقدر جذابیت داشت که گویا در این باره با هم مسابقه گذاشته بودند.
عربهای مرتجع در خدمت صهیونیست
صهیونیستها با تحمیل تصور توهمی منافع مشترک حیاتی با تعدادی از کشورهای عربی، راهی را که برای مصون ماندن از تحولات منطقه به آنها القا کردند، تحکیم روابط بود که بخشی از آن تاکنون آشکار شده است پس از مصر و اردن که رسماً پیشتر در دام صهیونیستها افتادند و خود را به آنها نزدیک کردند، مسابقه اصلی بین قطر و عربستان آغاز شد.
«سامی ریفیل» رئیس اولین دفتر نمایندگی منافع اسرائیل در قطر که از سال 1996 میلادی تا سال 1999 این سمت را برعهده داشت، در قالب کتابی، پرده از روابط سری این رژیم با قطر برداشت. خلاصهای از مسائل مطرح شده در این کتاب به شرح زیر است:
به عقیده نویسنده صهیونیستی، کوتایی که حمدبنخلیفه، وزیر دفاع وقت قطر در سال 1995 بر ضد پدرش انجام داد، با مناسبات قطر با رژیمصهیونیستی مرتبط بود، علاوه بر اینکه این کودتا، اولین کودتا از نوع خود نبود و پیش از آن شیخ خلیفه نیز در سال 1972 بر ضد پدرش کودتا کرده بود. نویسنده، کودتای مذکور و تحولات زیر را مرتبط میداند: اول، توسعه میدان گازی قطر با همکاری شرکتهای رژیمصهیونیستی و آمریکایی. دوم، پروژه صهیونیستی - آمریکایی معروف به خاورمیانه جدید. سوم، انتقال پایگاههای پیشین آمریکا در عربستان سعودی به قطر و ایجاد پایگاههای جدید برای حمله به عراق در سال 2003. چهارم، پروژه صهیونیستی ارائه شده از سوی شیمون پرز با عنوان صلح اقتصادی که وی برای ایجاد زیرساختهای مثلث رژیمصهیونیستی ـ اردن- فلسطین مطرح کرد و مبنای آن پروژههای گازی و کشیدن خط لوله از قطر به ایلات و العقبه بدون عبور از کانال سوئز بود. این کتاب یادآوری میکند که امیر جدید قطر در سال 1995 از پروژه گازی بین طرفهای مذکور سخن گفته و روزنامههای رژیمصهیونیستی و قطر اخبار پروژه تأسیس نیروگاه مشترک تولید برق با استفاده از گاز قطر را منتشر کردند. پنجم، مهمتر از همه اینها یادداشت تفاهمی بود که در جریان کنگره اقتصادی دوم خاورمیانه و شمال آفریقا که در اکتبر 1995 در عمان برگزار شد، به امضا رسید. موضوع آن انتقال گاز طبیعی از قطر به رژیمصهیونیستی بود. این یادداشت تفاهم از سوی حمدبنجاسم، نخستوزیر قطر و شیمون پرز، وزیر خارجه وقت رژیم صهیونیستی و جونین ساجیف وزیر انرژی این رژیم به نمایندگی از شرکت انرون و ربکا مارک به امضا رسید. علاوه بر مناسبات قطر با رژیمصهیونیستی و دیدگاههای شیمون پرز در مورد صلح اقتصادی و خاورمیانه جدید و منابع گازی موجود در قطر و همچنین انتقال و توسعه پایگاههای نظامی آمریکا در این کشور، کودتای اتفاق افتاده در سال 1995 میطلبید که تمرکز ویژهای پیرامون نقش سیاسی قطر در همکاری با اسرائیل ایجاد شود تا حامل پیامهای تبلیغاتی متعددی باشد که عبارتند از: اول، در عرصه نقش سیاسی، مناسبات قطر و رژیمصهیونیستی تا حد ائتلاف پیش رفته است، دهها دیدار و انواع متعددی از هماهنگیها در سطوح سیاسی و اقتصادی بین دو طرف برقرار شد که نمایندگان آن شیمون پرز از طرف رژیمصهیونیستی و حمدبنجاسم به نمایندگی از دولت وقت قطر بوده است، ایهود باراک و زیپی لیونی نیز در این راستا نقش اساسی داشتند.
برخی از این دیدارها عبارتند از: دیدار حمدبنجاسم، وزیرخارجه قطر با ایهود باراک همتای صهیونیستی خود در پاریس در سال 1996. استقبال از شیمون پرز در دوحه و نواختن سرود رژیمصهیونیستی در فرودگاه دوحه. هیئتی اطلاعاتی و اقتصادی در این دیدار پرز را همراهی میکردند. مشارکت رژیمصهیونیستی در نمایشگاه امنیتی در دوحه در سال 1996. مشارکت رژیمصهیونیستی در کنگره اقتصادی دولتهای خاورمیانه و شمال آفریقا در دوحه در سال 1997.
دیدار شیخ حمدبنجاسم از زیپی لیونی، وزیر خارجه رژیمصهیونیستی در نیویورک در سال 2007 و سفر لیونی به دوحه در سال 2008. همچنین امیر قطر و وزیر خارجه وی با شیمون پرز برای تلاش جهت مذاکره رژیمصهیونیستی با حماس دیدار کرده و دیدار مشابهی بین این دو و باراک نیز برگزار شد.
سردبیر یک وبگاه آمریکایی در گزارشی به افشای روابط نزدیک و محکم عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی از جمله کمک 16 میلیارد دلاری ریاض به این رژیم پرده برداشت. باری به نقل از یک منبع نزدیک به تحلیلگران اطلاعاتی آمریکایی نوشت: «عربستان در خلال دو سالونیم گذشته 16 میلیارد دلار به اسرائیل داده است و این انتقال پول از طریق گذاشتن آنها در حساب ویژه توسعه اسرائیل توسط یک کشور عربی و بهمنظور کمک به طرحهای زیرساختی اسرائیلی صورت گرفته است. مقام نزدیک به اطلاعات آمریکا گفته است که مبالغ ذکر شده برای شهرکسازی در کرانه باختری تخصیص داده شده است.»
«مناحیم ناحیک نفوت» معاون رئیس سابق موساد که از دهه 60 قرن گذشته در این سمت خدمت کرده و ریاست بخش روابط غیررسمی با کشورهای عربی و خارجی در موساد موسوم به «تفیل» را برعهده داشت، در گفت وگو با شبکه دوم تلویزیون رژیم صهیونیستی گفت که دوستان و شرکای زیادی در عربستان داریم که آنها به ما نگاه دشمن را ندارند. وی افزوده است: «سعودیها دشمن اسرائیل نیستند، بلکه دوست هستند و برای رابطه با ما ارزش قائل هستند.» نفوت افزود: «این برداشت ما که کشورهای عربی خواهان نابودی و ویرانی اسرائیل هستند، نادرست است و بهطور قطع امروز وجود ندارد.»
فلسطین مسئله اول جهان اسلام
واقعیت امروز این است که توطئه گسترده و خطرناک صهیونیستی ـ عربی و غربی سبب شده قضیه فلسطین به حاشیه رانده شود. به رانده شدن قضیه فلسطین اولین هدف رژیم صهیونیستی است که در ظاهر تا حدودی محقق شده است، هدف دوم عمق یافتن حاشیه امن این رژیم منحوس است که با وضعیت سوریه آن هم تا حدی حاصل شده است؛ اما آنچه که خیال صهیونیستها را میآزارد و باعث ادامه تلاش آنها است و ضعف این قضیه هم محسوب میشود، تثبیت نشدن این دو هدف و آسیبپذیری جدی آن است که با یک حادثه میتواند در نقطه مقابل خواست رژیم صهیونیستی قرار گیرد. احتمال چنین اتفاقی زیاد است و در مقدمه آن «روز قدس» پیش رو قرار دارد که باید با شکوه هرچه بیشتر برگزار شود. در ادامه این روز نیز انتشار موضع روشن و صریح ایران درباره فلسطین و تحلیل آن از زوایای مختلف است که در بیانات امام خامنهای در سالگرد رحلت حضرت امام(ره) به آن اشاره شده است که فرمودند: «هر جا ظلم هست دو طرف وجود دارد: ظالم و مظلوم؛ ما طرفدار مظلومیم، مخالف با ظالمیم؛ این موضعگیریای است که امام بهصراحت انجام میداد و این یکی از خطوط اصلی است. امروز هم به همین دلیل مسئله فلسطین برای ما یک مسئله اصلی است؛ این را همه بدانند. مسئله فلسطین از دستور کار نظام جمهوری اسلامی خارج نخواهد شد. مسئله فلسطین، عرصه یک مجاهدت واجب و لازم اسلامی است، هیچ حادثهای ما را از مسئله فلسطین جدا نمیکند. ممکن است کسانی در صحنه فلسطین باشند که به وظایفشان عمل نکنند، حساب آنها جدا است، اما مردم فلسطین ملت فلسطین، مجاهدان فلسطینی مورد تأیید و حمایت ما هستند.»
از بیانات فوق معلوم میشود، فلسطین باید مسئله اول جهان اسلام باشد و باقی بماند و نباید چیزی جای آن را بگیرد همانگونه که هیچ یک از رویدادهای مهم جاری نتوانسته جای آن را در سیاستهای ایران بگیرد و آن را به حاشیه براند.