* چند وقت پیش نقل قولی از جنابعالی در رسانهها منتشر شد که به دنبال خود سر و صدای زیادی را به همراه داشت. شما در آن نقل قول گفته بودید که شورای راهبردی اصلاحات که به تازگی تشکیل شده، موجب انحراف اصلاحطلبان خواهد بود. دلیل اصلی این اظهارنظر شما چه بود؟
** از بعد از انتخابات 92 یک تجربه شیرین و موفقی را اصلاحطلبان به دست آوردند و آن وحدت و انسجام کل اصلاحطلبان بود. اعم از احزاب، شخصیتها و افراد. رای تعیین این مهم، شخصیتهای محوری مثل رئیس دولت اصلاحات و آیتالله هاشمی رفسنجانی حضور در صحنه پیدا کردند و یک شورایی هم به عنوان شورای مشورتی تشکیل شد که آنها مثل اتاق فکر به اصلاحطلبان مشورت دادند و نتیجه هم نتیجه خوبی بود. بعد از انتخابات ریاست جمهوری از همان سال اول این بحث مطرح شد که ما این تجربه شیرین را تکرار کنیم. یعنی هم بنابر اصل وحدت باشد و هم شورای مشورتی حفظ شود و آقایان هم براساس مشورت مشاورین عمل کنند. این کار خیلی پخته و سنجیده پیش رفت و حتی کیفیت و کمیت آن شورای مشورتی افزایش پیدا کرد و همه امیدوار بودند که این کار به بهترین وجه انجام شود. در این صحنه در یک مقطعی یک گروهی تحت عنوان شورای راهبردی انتخاب شدند و کارهای اجرایی انتخابات را در استانها بر عهده گرفتند. در حالیکه ما در مرکز شورای هماهنگی احزاب اصلاحطلب داریم که مرکب از بیش از 20 دبیرکل حزب است و در استانها شورای هماهنگی به نسبت احزابی که در استانها هستند، تشکیل شده بود.
به وضوح این مسئله احساس میشد که بین شورای راهبردی و شورای هماهنگی در نهایت اختلاف خواهد شد و تصمیمهای متضادی چه بسا بگیرند و کار مشکل شود. لذا عدهای از دوستان در صدد برآمدند که این مسئله را حل کنند که شورای راهبردی در مرکزیت نباشد و کارها سپرده شود به احزاب. منتها بعضی از شورای راهبردی اصرار بر این داشتند که همه کارها بر عهده آنها باشد. یعنی در واقع احزاب را کنار بزنند. این قضیه موجب نگرانی بود که من هم به نوبه خودم از این مسئله به شدت نگران شدم و تذکر دادم و بحمدالله بزرگان اصلاحطلب در صدد هستند که قضیه را حل کنند و امیدواریم که مسئله به خوبی حل شود و با اصل وحدت و انسجام اصلاحطلب بتوانند در انتخابات ورود پیدا کنند.
* یعنی در واقع همان شورای هماهنگی سر جای خود بماند یا به گونهای دیگر تغییر کند؟
** خیر؛ در حال حاضر بحث بر سر این است که یا با وجود شورای هماهنگی دیگر نیازی به شورای راهبردی نباشد و یا اگر شورای راهبردی میخواهد به کار خود ادامه دهد، فقط کار سیاستگذاری را انجام دهد و تمام کارهای اجرایی انتخابات به احزاب سپرده شود.
* با توجه به همین اختلاف نظری که شما با تشکیل شورای راهبردی داشتید، اما بعضی از اعضای حزب اعتماد ملی را میبینیم که عضو این شورا هستند مانند آقای نوروززاده.
** فقط یک نفر از حزب اعتماد ملی در این شورا عضویت دارد که آن هم فقط آقای نوروززاده است که او با سابقه شخصیتی خودش و نه به عنوان نماینده حزب وارد این شورا شده و از نظر من هم هیچ اشکالی ندارد.
* آقای منتجبنیا بهتر است وارد بحث نقش آقای روحانی در وحدت اصلاحطلبان شویم. در چند وقت گذشته اظهارنظرهای مختلفی از سوی چهرههای اصلاحطلب ایراد شده است که معتقدند آقای روحانی باید بیشتر از گذشته وارد مباحث اصلاحطلبان شود تا این طیف سیاسی کشور حمایت کامل او را در انتخابات مجلس داشته باشند. شما نقش آقای روحانی را به عنوان رئیس دولت در وحدت اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس چگونه میبینید؟
** آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور طبیعتا باید بیطرفی خودش را حفظ کند. نباید در انتخابات جانبداری از یک جناح یا حزب یا فرد خاصی داشته باشد و این طبیعی است. اصلاحطلبان از آنجا که روحانی را هم کاندیدای خود میدانند و مورد حمایت خودشان و هم اینکه دیدگاههای روحانی به اصلاحطلبان بسیار نزدیک است از این جهت تلاش بر این دارند که در انتخابات بین گروه هواداران رئیسجمهور مثل حزب اعتدال و توسعه و اصلاحطلبان انسجام و ائتلاف ایجاد شود و عقل سلیم هم در این است که لیست جداگانهای به عنوان هواداران دولت در مقابل اصلاحطلبان ارائه نشود و همه از یک لیست حمایت کنند تا احتمال برد اصلاحطلبان افزایش پیدا کند.
* شما به نزدیک بودن دیدگاههای روحانی به اصلاحطلبان اشاره کردید. در حالی که در همین دو سال روی کار آمدن دولت یازدهم، بسیاری از اصلاحطلبان در مورد موضوعاتی مانند استانداران، مسئله حصر و بعضی مسائل اجتماعی از روحانی راضی نیستند.
** آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتی شعارهایی داد که کاملا اصلاحطلبانه بود و به همین دلیل مردم به خاطر وعدهها و شعارهای او به او رای دادند. مثلا یکی از شعارهای او فضای باز سیاسی بود. بعد از 8 سال انسداد سیاسی در کشور یا مقابله با افراطیگری. یکی از وعدههای ایشان مسئله آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر بود. روحانی تا به حال بخشی از مطالبات مردم را جامه عمل پوشیده مثل باز شدن حدودی فضا. ولی در بعضی از مسائل هنوز موفق نبوده است. مانند مسئله رفع حصر و یا آزادی زندانیان سیاسی یا برخورد ریشهای با مسئله افراطیگری و افراطیون. میبینیم که در دولت او خیلی از سخنرانیها لغو میشود و یا به آشوب کشیده میشود. شاید این هم به دور از انتظار باشد که یکی، دو ساله بتواند با همچین پدیدهای که دهها سال ریشه در کشور دوانیده برطرف کند. اما همین که تلاش کند این مسائل را برطرف کند، جای تقدیر و تشکر دارد. در عزل و نصبها در وزارت کشور به او گلایههایی وارد است به لحاظ اینکه چنین تلقی شده که وزیر کشور با روحانی کاملا هماهنگ نبوده است یا وزیری بوده که تحت شرایط رودربایستی وارد مجموعه دولت شده است و به خاطر همین بوده که خود من بارها از رئیسجمهور خواستهام که در وزارت کشور یک خانهتکانی انجام دهد.
* پس شاید نتوانیم بگوییم شعارهای روحانی کاملا هم اصلاحطلبانه بوده است!
** آقای روحانی همچنان شعارهای اصلاحطلبانه میدهد، تا به حال یک شعار اصولگرایانه از او شنیده نشده است چه برسد به اینکه شعارهای افراطگرایانه بدهد. در عمل هم درصد قابل توجهی از کارهای او اصلاحطلبانه بوده است ولی درصد قابل توجهی از مطالبات مردم باقی مانده است.
* شما در اظهاراتتان در همین گفتوگو و مصاحبههای قبلیتان به 80 تا 90 درصد اصلاحطلب بودن روحانی اشاره کردید. پس چرا از همان زمان انتخابات در هر مصاحبهای از چهرههای اصولگرا به اینکه تاکید میشود که اصلاحطلبان بیهوده روحانی را به خودشان نسبت میدهند در حالی که او هیچ گونه سابقه اصلاحطلبی نداشته است؟ به نظر آنها روحانی عضو روحانیت مبارز بوده است و جزو طبقه اصولگرایی طبقهبندی میشود.
** دلیل این اظهارات روشن است. گروهی که در انتخابات شکست خورده و به رغم تمام تدابیری که اندیشیده مانند ائتلافهای متعدد، در انتخابات شکست قطعی خوردند. وقتی یک گروه سیاسی شکست میخورد طبیعی است که میخواهد شکست خود را توجیه کند. آنها از همان اول این سیاست را اتخاذ کردند که بگویند روحانی اصلاحطلب نیست فلذا ما شکست نخوردیم و پیروز شدهایم! ولی روشن است که روحانی اولا نه اصولگرا است نه اصلاحطلب. درست است که او عضو جامعه روحانیت مبارز بوده، اما هیچ گاه در احزاب سیاسی حضور فعال نداشته و شخصی عمل میکرده است. ثانیا هیچ کسی از اصلاحطلبان نگفته که او قطعا اصلاحطلب است. مطلب ما این است که روحانی ضمن اینکه اصلاحطلب نبود، ولی شعارهایش اصلاحطلبانه بود. چرا بعد از هر سخنرانی او در حال حاضر، روزنامه کیهان با بعضی نمایندگان مجلس علیه او موضعگیری میکنند؟ اگر او اصولگرا است این جبههگیریها چیست؟ پس معلوم است که موضع او موضع اصولگرایی نیست. ما کاری به این نداریم که او عضو چه حزبی است. ما اهداف و آرمانهای اصلاحطلبانه را میخواهیم که او بر درصد قابل توجهی از مواضع اصلاحطلبانه اصرار دارد.
* آقای منتجبنیا الان که وارد مبحث اصلاحطلبی شدیم بد نیست که نظرتان را درباره رنگبندی این روزهای اصلاحطلبان داشته باشیم. مخصوصا با توجه به بعد از اتفاقات سال 88 و خاموش شدن بیشتر طیفهای اصلاحطلبی و حالا وارد شدن دولتی که به گفته شما داعیه اصلاحطلبی دارد.
** اصلاحطلبی یک عرصه بسیار گستردهای در گذشته داشته است. در دوران دولت اصلاحات و مجلس اصلاحات و حتی اوایل دولت گذشته اصلاحطلبان با نگرشهای مختلف تحت عنوان اصلاحطلبی با یکدیگر همکاری و گاهی هم رقابت داشتند. ولی بعد از اتفاقات سال 88 بسیاری از اختلاف نظرها از سوی اصلاحطلبان نادیده گرفته شد و بنا را بر این گذاشتند که روی وجوه اشتراک تاکید کنند تا همکاری داشته باشند. الان هم این فاصلهها به حداقل رسیده و دیگر آن تندرویهای دوران اصلاحات کمتر به چشم میخورد. همه اصلاحطلبان جریان اصلاحطلبی را قبول دارند. شخصیتهای محوری اصلاحطلبان را قبول دارند و بنای آن بر این است که در چارچوب قوانین حرکت کنند. دیگر رفتارهای ساختارشکنانه در بین آنها خریدار ندارد. میشود جریان اصلاحات را با حفظ اصول انقلاب و چارچوبهای نظام و آرمانهای حضرت امام دنبال کند. درست است که شعار روحانی در انتخابات اعتدالگرایی بود اما اصلاحطلبان از قبل این اعتدالگرایی را دنبال میکردند و ماهیت اصلاحات ماهیت اعتدالگرا است و از رادیکالیزم دور است. معنای اصلاحات هم در مقابل براندازی و ویرانگری است. اصلاحات یک چارچوبی را قبول دارد و میخواهد کاستیها را تقویت کند.
* به تندرویهای زمان اصلاحات اشاره کردید. منظورتان از این تندرویها چیست؟
** در دولت اصلاحات نه به عنوان یک جریان بلکه در بین افراد گاهی حرکات ساختارشکنانه ابراز شده است و همین باعث شده که اصلاحطلبان هزینه سنگینی را بپردازند. بسیاری از هزینههایی که ما بعد از دولت اصلاحات پرداختیم و الان هم میپردازیم بر اثر تندروی بعضی از افراد بوده است که بهانه را به یک دست رقیب دادند و باعث شد که حساسیتهایی را برانگیزند.
* شما مهمترین نقاط ضعف را در همان زمان دولت اصلاحات تاکنون در چه میبینید؟
** یکی از ضعفهای مورد توجه این بود که اصلاحطلبان در همان زمان دولت اصلاحات یک تعریف جامعی را از اصلاحطلبی برای جامعه ارائه نکردند. دوم اینکه بعضی از چهرههای اصلاحطلب به جای اینکه در بعضی زمانها در کنار یکدیگر باشند در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. مثلا در سال 84 و 88 کاندیداهای مختلفی را اصلاحطلبان ارائه کردند. تندروی بعضی از افراد هم یکی از اشکالات بود. این سه محور موجب ضعف اصلاحطلبان شد و شاید همین بود که ما به سرعت بعد از هشت سال دولت اصلاحات و چهار سال مجلس اصلاحات، دو قوه را که در اختیار داشتیم که تحویل رقیب کردیم. آن هم نه تحویل رقیب سنتی، تحول رقیبی که با شعارهای پوپولیستی وارد عرصه شده بود. در مجلس هشتم هم اختلافات بین اصلاحطلبان باعث پیروزی اصولگرایان شد که در حال حاضر در صدد از بین بردن تمام این اختلافات هستند.
* در سالهای اخیر انتقادهای زیادی درباره ارتباط نگرفتن اصلاحطلبان با قشر مذهبی یا قشر پاییندست جامعه به این طیف سیاسی کشور وارد شده است. انتقادی که به گفته گویندگان باعث از دست دادن دو قوه مهم کشور و تحویل دادن قوه مجریه به کسی بود که با شعارهایش با طبقه ضعیف جامعه بیشتر ارتباط گرفت. شما با این انتقادها موافقید؟
** یکی از آسیبهای اصلاحات در زمان دولت اصلاحات شعارهای تندروانهای بود که ناظر به بخش متدین جامعه نبود. در آن زمان اظهارنظرهایی از سوی افرادی گفته میشد به نام اصلاحات که ناظر به بخش دینی جامعه نبود. ما باید توجه داشته باشیم، در جامعهای زندگی میکنیم که جامعهای دینی است. الان اصلاحطلبانی که در این زمینه تندروی میکردند به شناخت رسیدهاند و دیگر تندروی نمیکنند. اما میماند مبحث توده جامعه. آیا اصلاحطلبی معطوف به طبقه متوسط یا بالای جامعه است یا ارتباط با بدنه جامعه دارد؟ نخبگان، تحصیلکردگان و افراد تحصیلکرده تودههای جامعه ایران را تشکیل میدهند. قطعا اصلاحات فقط به طبقه متوسط و رو به بالا تعلق ندارد. اصلاحات جدای از نظریه یک جریان عملی و خطمشی زندگی است. اکثریت قوی جامعه از جریان اصلاحات استقبال میکنند. چون اصلاحات میگوید تندروی و پارتیبازی و فساد در جامعه نباشد. افراد شهری و روستایی این ایدهها را دوست دارد. بنابراین به اعتقاد من اکثریت حتی روستاها، مانند روستاهای مرزی و محروم شعار اصلاحطلبی را میپذیرند و شعارهای اصولگرایانه را رد میکنند. فقط اشکال در این است که بعضیها این شعار را میدزدند و استفاده ابزاری از آن میکنند. در انتخابات سال 84 و 88 احمدینژاد شعار اصلاحطلبی میداد. میگفت میخواهم با فساد مبارزه کنم، عدالت ایجاد کنم، نفت را سر سفرهها میآورم. او با این دزدی شعار اصلاحطلبان مردم را فریب داد. مردم فکر میکردند که رجایی دوم آمده است. حالا شهید رجایی با آن سلامت فکری و عملی و زندگی سختش کجا و احمدینژاد کجا؟! الان دولت هم گرفتار این فسادهای دولت نهم و دهم است و اگر بخواهند آنها را بیان کنند آبرویی برای هیچ کس در آن دولتها نمیماند. فرق روحانی و احمدینژاد هم همین بود که روحانی اگر شعار اصلاحطلبانه داد پای آن ایستاده است اما احمدینژاد اعتقادی نداشت. بنابراین اگر احمدینژاد با این حربهها رای مردم را جمع کرد به این معنا نیست که اصلاحطلبان با طبقه ضعیف جامعه ارتباط خوبی ندارند.
* با توجه به اشتباهات گذشته اصلاحطلبان که به آن اشاره کردید و تلاش اصلاحطلبان برای از بین بردن اختلافات، انسجام آنها برای رسیدن به اکثریت کرسیهای مجلس آینده در مقابل اصولگرایان چگونه است؟
** اصلاحطلبان با اصولگرایان از نظر شرایط متفاوت هستند. اصولگرایان تنها یک مشکل دارند و آن عدم انسجامشان با هم است. یعنی اگر آنها منسجم شوند یک درصدی از آراء مردم را که به نظر من 20 درصد است، میتوانند به خود اختصاص دهند. اما نگرانی از سوی شورای نگهبان و هیات نظارت ندارند. اما اصلاحطلبان اولین گامشان این است که وحدت و انسجام ایجاد کنند و بعد کاندیداهای مطلوب خودشان را شناسایی و معرفی کنند که این اول گرفتاری است. اینکه آیا هیاتهای نظارت آنها را تایید میکند یا خیر؟ اما امیدواریم الان با حضور رئیسجمهور و نگاه دقیق او به مسئله انتخابات، مسئله هیدت اجرایی حل شود و قانونمند عمل شود. اما یکی از مشکلات حاد ما شورای نگهبان و هیات نظارت است. آنها معتقدند که بیشتر کاندیداهای اصلاحطلب به حوادث سال 88 مربوط هستند. در حالی که طبق قانون برای احراز صلاحیت کاندیداها باید از چهار منبع پرسوجو شود. دادستانی، تشخیص هویت، اداره آمار براساس و نیروی انتظامی. اما متاسفانه چنین عمل نشده است. این مشکلی است که ما در همه انتخاباتها با آن مواجه بودهایم. من بارها از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درخواست کردهام، حالا که وارد سیاستگذاری انتخابات شدهاند این مسئله را روشن کنند.
* نقش آیتالله هاشمیرفسنجانی را در سازماندهی نیروهای اصلاحطلب چگونه میبینید؟
** آیتالله هاشمی نقطه اتکا و امید همه مردم است؛ به ویژه برای اصلاحطلبان اعم از آنهایی که اصلاحات را به عنوان یک نظریه و تئوری قبول دارند یا به عنوان یک تاکتیک. ایشان یک شخصیت محوری است. امروز آیتالله هاشمی غیر از هاشمی 10 یا حتی پنج سال پیش است. همه به ایشان اتکا دارند. البته کارگزاران چون مولود تصمیم آقای هاشمی هستند ارتباطشان بیشتر از سایر احزاب با ایشان است. آیتالله هاشمی شخصیتی هستند که تا چندی قبل همیشه فراحزبی عمل میکردند. بعد از قضایای 88، وارد جریان منتقدان و اصلاحطلبان شدند و به عنوان یک محور برای اصلاحطلبان مطرح هستند.
* آقای منتجبنیا شما نقش تکنوکراتها یا همان کارگزارانیها را بین اصلاحطلبان چگونه میبینید؟
** تکنوکراتها جمعیتی هستند که از زمان بنیادگزاری بنا نداشتند که براساس یک ایدئولوژی مشخص، خطمشی سیاسی و فرهنگی مشخص یک تشکلی را ایجاد کنند. آنها بنا داشتند که به وسیله چند چهره مشخص و پرنفوذ بخشی از نظام را تحت تاثیر خود قرار دهند و این کار را هم کردند و در خیلی از دورهها موفق بودند. در انتخابات 92 هم، آیتالله هاشمی رفسنجانی که پدر معنوی این جریان و تکیهگاه این حزب است، چون حامی روحانی بود، اعضای این حزب هم به حمایت از روحانی پرداختند. فعلا با نگرشی که آیتالله هاشمی دارند آنها صلاح میبینند که با اصلاحطلبها باشند. نه به این معنا که جریان اصلاحات را به عنوان یک تئوری و ایدئولوژی پذیرا باشند؛ آنها به صورت تاکتیکی از دوم خرداد 76 چنین خط مشیای را اتخاذ کردهاند که با اصلاحطلبان باشند. در مجلس آینده هم نقش موثری را میتوانند ایفا کنند.
* انسجام اصولگرایان را برای انتخابات مجلس چگونه میبینید؟
** اگر جریان سنتی اصولگرایان، جریان مدرن، جریان افراطی و حتی هواداران احمدینژاد با یکدیگر متحد شوند، میتوانند 20 درصد از آرا را به خود اختصاص دهند. یعنی تودههای مردم پذیرای آنها نیستند. ولی هرگز به اتحاد هم موفق نمیشوند. جامعه روحانیت مبارز خط مشیای داشتند که از زمان رحلت آیتالله مهدویکنی ادامه میدهند. این جریان با جریان افراطی هرگز نمیتواند کنار بیاید.
* آخرین سوال را به حزب اعتماد ملی اختصاص دهیم. شما قائممقام این حزب هستید؛ فعالیتهای شما در این روزها چگونه است و آیا کاندیدایی برای انتخابات معرفی خواهید کرد؟
** حزب اعتماد ملی با یک روش معتدل حرکت کرد و از سال 85 تا 88 خوب به حرکتش ادامه داد. در جریان حوادث 88 جلوی حرکت حزب گرفته شد و ما چارهای جز این ندیدم که حرکتمان را متوقف کنیم تا فضا بهتر شود. در انتخابات 92 ما بیشترین فعالیتهای تشکیلاتی را بدون تابلوی حزب در انتخابات داشتیم. بعد از روی کار آمدن روحانی بهانهای برای تعطیلی حزب نبود و فضا هم مساعد بود، ما در مجالس مختلف شرکت کردیم و دست به بازسازی حزب زدیم. طبیعی است که راه انداختن حزب برای دومین بار سخت بود اما ما در استانها فعالیتهایمان را آغاز کردیم و به سمت سالهای قبل از 88 برمیگردیم. برای انتخابات هم تلاش بر حضور گسترده داریم و اصرار داریم که به همراه دیگر اصلاحطلبان باشیم. تلاش هم داریم که با دیگر احزاب اصلاحطلب به ائتلاف برسیم و وحدت و انسجام را در بین اصلاحطلبان حفظ کنیم.