* منظور از شکاف نسلی در جامعه و میان نسلهای مختلف چیست؟
** معانی مختلفی در مورد شکاف نسلی وجود دارد. گاهی گفته میشود شکاف نسلی، گاهی انقطاع و گسست نسلی و گاه واژگان دیگر. باید گفت در تعریف و واژهشناسی این موضوع، چند معنی بهوجود آمده است که خود محل مناقشه است. معمولا گفته میشود نسلها عموما با یکدیگر دارای تفاوتهایی هستند و مانند یکدیگرنیستند زیرا ممکن است شرایط زندگی نسلهای مختلف متفاوت باشد. مثلا شخصی چهل سال قبل بهدنیا آمده است و شخص دیگر یک دهه قبل، باید توجه شود هر سنی اقتضای مخصوص به خود را دارد. کسانی که امروز پدران و مادران جامعه هستند، روزگاری جوان بودند و در دوران جوانی ویژگیهای مخصوص به خود را داشتند که امروز در سن میانسالی و سالمندی آن ویژگیها برای همان نسل هم فرق کرده است. زمانی که سن بالا میرود خواسته یا ناخواسته ملاحظات دیگری هم مطرح میشود. بعضا بعد ازعبور از سن جوانی افراد میانسال بهشدت محافظهکار میشوند و دیگر جسارت و بیپروایی جوانی را ندارند. هر سنی اقتضائات مخصوص به خود را دارد. گاه همین تفاوتهایی که میان فرزندان و پدران موجود است ناشی از همان تفاوتی است که در اقتضائات که در هر زمانی وجود دارد، است. بخشی از آنچه ما به آن شکاف بین نسلها میگوییم به تفاوت سنی دو نسل برمیگردد.
بالاخره کودکی و جوانی و میانسالی هر کدام اقتضائات مخصوص به خود را دارند. بنابراین گاهی موضوع بحث تفاوتهای دو نسل است. مفهوم شکاف بیننسلی مفهومی است که جامعهشناسان به آن اعتقاد دارند. در دوران معاصر هر مقدار جلوتر میرویم بیشتر این مفهوم معنی پیدا میکند. از آنجا که تغییرات دوران معاصر بیش از گذشته شده است و در گذشته تغییرات میان نسلها بسیار کند بود، بنابراین عملا تفاوت نسلها در گذشته بیشتر به اقتضای سن آنها بود ولی در دوران فعلی هر آنچه به سمت جلو حرکت میکنیم چون سرعت تحولات زیادتر میشود در کنار تفاوت نسلها از لحاظ سنی تفاوت در بحث نگرشها، هنجارها، عادات و سبکهای زندگی شدت میگیرد به گونهای که گاهی اوقات این تفاوتها بعضا برای نسل قبلی نامفهوم است.
مثلا نسل قبلی همواره فکر میکرد کوچکترها و جوانترها باید به بزرگترها و افراد سالمند احترام بگذارند ولی امروزه به دورهای وارد شدهایم که گاهی اوقات این اتفاق نمیافتد یعنی جوانان و کودکان آن انتظاری که پدران آنها دارند را مورد توجه قرار نمیدهند؛ ما بارها شنیدهایم که درقدیمالایام کسی جرأت نداشت جلوی بزرگترها جسارتی کند درحالی که امروز ممکن است جوانترها گاهی به میانسالها و سالمندان بیاعتنایی کنند و این ناشی از تغییرات زیادی است که در ابعاد مادی، معنوی ، ذهنی و اجتماعی جامعههای مدرن اتفاق افتاده است؛ به گونهای که عملا هم فهمی مشترک میان نسلها از بین رفته است. مثلا نسل پدران و مادران تا زمانی که بچه و جوان بودند با پدران و مادران خود نوعی مفاهمه داشتند یعنی پدران میتوانستند رفتارهای فرزندان خود را به دلیل اینکه رفتار آنها شبیه دوران جوانی خودشان است بهتر درک کنند و در واقع جوانان میتواستند مفاهمه خوبی با نسل خودشان داشته باشند.
اما در دورهای که شکافنسلی اهمیت پیدا کرد این مفاهمه در واقع دچار مشکل شد به این معنا که هر دو نسل نسبت به هم اعتراض دارند. نسل پدران اعتقاد دارند نسل جدید ناهنجار است و رفتارها و عادات غیر قابل تحمل دارند و متقابلا جوانان هم آن رفتارها و هنجارهای پدران و نسل قبل از خود را غیرقابل تحمل میدانند و خواهناخواه در اینجا یک عدم مفاهمه به وجود آمده است و نهایتا آنچه ما به آن شکافنسلی میگوییم به وجود میآید. شکافنسلی همین شرایطی است که میان دو نسل پدران و فرزندان مفاهمه انجام نمیگیرد و هیچکدام قدرت تحمل طرف مقابل را ندارند.
* شکاف نسلی فقط به شکاف میان پدران و فرزندان اختصاص دارد؟
** خیر. شکاف نسلی تنها به شکاف میان پدران و فرزندان اختصاص ندارد. بلکه میان دو نسل از نظر تاریخی اتفاق میافتد. مانند نسل کسانی که متعلق به دوران جنگ بودند یا نسلی که به دوران قبل از انقلاب تعلق داشتند با نسلی که امروز زندگی میکنند و به عبارتی نسل کسانی که در عصر فضای مجازی زندگی میکنند. کسانی که متعلق به یک دوران تاریخی متفاوت هستند و شرایط آنها به شدت متفاوت است. پژهشگران حتی نسلی که در دوران جنگ جهانی دوم بودند و نسلی که در دهه 60و 70 به عنوان فرزندان آنها زندگی میکردند را دارای تفاوت میدانند. نسل قبل یعنی نسل دوران جنگ دغدغه معیشت وامنیت داشتند ولی نسل دهه 60 و 70 تنوع طلبیها فراوانی دارند و برای این دهه مساله امنیت مساله نسلی نیست.
بنابراین شکاف نسلی بعضا به این شکل است که ضرورتهایی که برای افراد مطرح میشود با توجه به شرایط زندگی به لحاظ اقتصادی و اجتماعی تفاوت پیدا میکند. برای یک عده در دوران پیشین امنیت و معیشت ضرورت پیدا میکند و برای نسل بعدی تنوعطلبی و مد و سبک زندگی و گرایشهای فرهنگی و هنری ارزش پیدا میکند. گاهی ممکن است هر دوی این شکافها یعنی شکاف بین پدران و مادران و فرزندان با شکاف تاریخی همراه شود.
* وضعیت شکاف نسلی در ایران به چه شکل است؟
** هر مقدار جلو میرویم شکاف بین نسلها اهمیت بیشتری پیدا میکند زیرا سرعت تحولات در جامعه ما بیش از گذشته است و البته تاکیدی که در مورد ایران میشود این است که در حال حاضر با هر دو نوع شکاف روبهرو هستیم. هم شکاف بین نسلهای تاریخی یعنی نسل کسانی که متعلق به دوران انقلاب و جنگ هستند با نسلی که اساسا محصول دوران رفاه و مصرفگرایی و فضای مجازی هستند. درعین حال در ایران نوع دومی از شکاف یعنی شکاف میان پدران و مادران و فرزندان نیز داریم. در برخی از نقاط محروم ایران با مناطق کمتر توسعه یافته کشور این شکاف نسلی خیلی جدی است بهگونهای که گاهی باعث فرار کودکان و جوانان از دامن خانواده میشود و گاهی موجب بروز خشونتهایی در میان خانواده میگردد.
در حال حاضر مواردی را داریم که پدران و مادران با فرزندان خود درگیری فیزیکی پیدا میکنند و از طرفی گاه فرزندان با والدین خود درگیری فیزیکی پیدا میکنند و گاهی این درگیریها با اشکال خشنی از درگیری و خشونت و تا سر حد قتل نیز میرسد. بنابراین خشونت نسلی عمدتا در بخشهایی از جامعه که کمتر توسعه یافته است وجود دارد و شکاف نسلی بین نسلهای تاریخی در مناطق توسعهیافته کشور. در میان این دو گروه از افراد تقریبا به لحاظ سنی و جنسی تفاوت کمی برقراراست. البته طبیعی است نسلی که گرایش به سنت دارد در گروههای سنتی سالمندتر است. نسلهایی که به سبک زندگی جدید تعلق دارند عمدتا از جوانان هستند.
* برنامهریزی دولت تا چه میزان به کاهش و افزایش شکاف نسلی در ایران تاثیر میگذارد؟
** نظام سیاسی ما محصول یک انقلاب است. یعنی در سال 57 و سالهای بعد از آن نوعی شکاف نسلی بین نسل پدران و جوانان به وجود آمده است که محصول قبل از انقلاب است و آن ایدهها باعث انقلاب سال 57 شد. بعد ازپیروزی انقلاب کسانی که قبلا نسل جوانان بودند علیه نسل تاریخی بعد از خود برخاسته بودند. آن نسل با گذشت زمان تبدیل به نسل میانسال و سالمند شدند و نتیجتا ایران از بیست سال پیش تا به امروز با نسل جدیدی از جوانان روبهرو شده است.
برخی نوجوانان با توجه به اقتضائات زمان خودشان از برخی هنجارهای قبل فاصله گرفتند و کم کم ضرورتهای گذشته را ندارند. لذا عملا برنامههای گذشته زمینهساز شکاف نسلهای تاریخی شد و خود را به شکل مواجهه میان نسلهای تاریخی بروز داد. ما این بروزات را در تحولات دههای 70 و80 و90 در جامعه میبینیم. از اواسط دهه 70 اتفاقات بسیار وسیعی افتاده است و تا به امروز تداوم پیدا کرده است و عملا چنین مواجههای در حال حاضر با نسلهای تاریخی به صورت جدی و عمیق شکل گرفته است.
* عملکردهای دولت اصلاحات و دولت بعد از اصلاحات چه میزان در شکاف نسلی تاثیر گذاشت؟
** در واقع بسترهای شکاف اساسا مستقل از دولتهای مختلف است. اتفاقاتی که سال 76 به وجود آمد یک شبه نبود و از مدتها قبل به صورت خود به خود زمینههای آن فراهم شده بود. این عکسالعملها و اتفاقات گاهی مثبت و گاهی منفی است مثلا در سال 76 خواست نسل جدید همه را غافلگیر کرد، پذیرفته شد و دولتی نیز هم جهت با تغییر و تحولات عملکرد و نهایتا تحولات تقویت شد اما تحولات بعدی در دولت نهم و دهم در واقع نوعی مواجهه با خواستهای نسل جدید بود و سعی داشت در جهت خواست نسل جوان حرکت کند. نهایتا دولتی روی کار آمد و عملا در آن خواستهای نسل جدید تقریبا نادیده گرفته شد. یعنی اگر جوانی در دوران انقلاب و جنگ یک امتیاز و موجب تفاخر کشور بود، در دولت قبلی به جوانی مانند فرصت نگاه نمیشد، عملا خیلی از فرصتها از جوانها دریغ شد و به بدیهیترین نیاز جوانها مانند فعالیت فرهنگی و اجتماعی آن بها داده نشد و عملا یک اختلاف میان دو نسل تاریخی شکل گرفت تا سال 92 که اتفاقاتی افتاد و دولت جدیدی روی کار آمده است که انتظار میرود به انتظارات نسل جدید بعد از هشت سال واکنش مثبت داده شود.
به عبارتی نوعی همدلی و همزبانی میان نسلها صورت بگیرد ولی تاکنون مفاهمهای صورت نگرفته است و فرصتی به جوانان داده نشده است. جوانان بعضا در محیط مجازی واکنش نشان میدهند و گاهی تفاوت نسلها عملا خود را نشان میدهد. تفاوت نسلها را به صورت عملی نیز میتوان مشاهده کرد مانند به تعویق افتادن سن ازدواج و یا عدم اهمیت کافی به فرزندآوری و یا خانوادههایی که ازدواج کردهاند ولی فرزند ندارند و یا به عبارت بهتر کاهش میزان تولد و در واقع نمونههایی از این موارد قابل دیدن است. نمادها و هنجارها نیز در حال حاضر متفاوت شدهاند. این تمایزیافتگی میان نسل فعلی و گذشته میتواند نسل قدیم را یک روز غافلگیر کند، مثلا در قضیه تشیع پیکر مرتضی پاشایی این غافلگیری کاملا قابل درک بود یا در عرصههای دیگر این غافلگیری اتفاق افتد.
* این شکاف بیننسلی چگونه قابل اصلاح و کاسته شدن است؟
** برای کاسته شدن یا حل این شکاف باید دو نسل حاضر به مفاهمه با یکدیگر باشند و هر دو نسل به صورت افراطی دنیای خود را از هم متمایز نکنند وگرنه به نظر میرسد این شکاف استمرار پیدا خواهد کرد تا به نقطه بحرانی برسد و در آن زمان بحرانی هیچ چیز قابل پیشبینی نیست. بنابراین متاسفانه بسیاری از کسانی که میتوانند دراین صحنه کنشگر فعال باشند عملا متفکران هستند که به حاشیه رفتهاند و متفکران و کسانی که میتوانستند الگو باشند امروزه حضور ندارند و یا به حاشیه رفتند. درصورتی میتوان این شکاف را فرو کاست که افرادی از نسل قبل بتوانند میانداری کنند و میان هنجارهای گذشته و جدید میانداری کنند تا بتوان مفاهمه بین نسلها ایجاد کرد؛ متاسفانه این افراد که میتوانند نقش داشته باشند درگیر شکافنسلی عمیق هستند.