تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۹  ، 
کد خبر : ۲۷۷۸۳۳
علی تاجرنیا در گفت‌وگو با «آرمان»:

توافق‌ کلید ورود اصلاح‌طلبان به مجلس‌ است

احسان انصاری- مقدمه: دکتر حسن روحانی در یکی از مهم ترین مقاطع تاریخ معاصر ایران قرار دارد. شاید کمتر کسی گمان می‌کرد نام شخصی که فردای 24خرداد از صندوق آرای ریاست‌جمهوری بیرون می‌آید با پیروزی در «توافق قرن» فصل نوینی را در عرصه دیپلماسی و روابط بین‌الملل رقم بزند. با این وجود دولت روحانی را باید به دوران روحانی متقدم(پیش از توافق هسته‌ای) و روحانی متأخر(پس از توافق هسته‌ای) تقسیم بندی کرد. نکته مهم اینکه مختصات فکری و عملکردی هر کدام از این دوره‌ها با یکدیگر متفاوت است و روحانی نمی‌تواند از همان سیاست‌هایی که در دوسال گذشته استفاده کرده در آینده نیز استفاده کند. علی تاجرنیا در این‌باره متذکر می‌شود: «تا قبل از توافق نهایی مردم مشکلات را ناشی از سیاست‌های دولت گذشته و همچنین وجود تحریم‌ها می‌دانستند. اما در شرایط کنونی که توافق نهایی صورت گرفته است انتظارات مردم از دولت تدبیر و امید بالاتر رفته و مردم امیدوارند که دولت خدمات بیشتر و باکیفیت‌تری به آنها ارائه بدهد. در نتیجه اگر دولت نتواند پس از توافق نهایی با کشورهای 1+5 انتظارات مردم را برآورده کند با یک چالش بزرگ مواجه خواهد بود». با تاجرنیا نماینده مردم مشهد و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم درباره اقدامات داخلی دولت روحانی پس توافق بزرگ هسته‌ای سخن گفتیم؛ اینکه روحانی پس از توافق هسته‌ای چه باید بکند و چه سیاست‌هایی را اجرا کند. در ادامه متن گفت‌وگوی علی تاجرنیا را با «آرمان» از نظر می‌گذرانید.

* با حصول توافق نهایی بین ایران و 1+5 مساله پرونده هسته‌ای ایران به نوعی به سرانجام رسید. به نظر شما پس از این مرحله دولت آقای روحانی چه مسائلی را باید در اولویت کاری خود قرار بدهد؟

**‌ مسائل سیاست داخلی در ایران به‌رغم اینکه مورد توجه مردم و شخصیت‌های سیاسی است اما بعضا کمتر از سوی دولت‌ها مورد توجه قرار گرفته است. براساس قانون اساسی احزاب به عنوان نهادهای سازمان‌یافته دموکراسی حق فعالیت آزادانه در فضای سیاسی کشور دارند. با این حال تاکنون کمتر دولت و مجلسی به صورت جدی به این بحث ورود کرده و راهکارهای جدیدی را برای تقویت احزاب به کار گرفته است. قانون احزاب در ایران که در سال1360 تصویب شده است تاکنون مورد بازنگری و تجدیدنظر قرار نگرفته است و همچنان از همان آموزه‌های قدیمی استفاده می‌کند. به همین دلیل من فکر می‌کنم یکی از مسائلی که آقای روحانی باید آن را دنبال کند شفاف‌سازی فعالیت‌های سیاسی در کشور است.

آقای روحانی باید اصلاح قانون احزاب را در اولویت‌های اصلی خود قرار بدهد تا جریان‌ها و گروه‌های سیاسی بتوانند با انگیزه و جدیت بیشتری دغدغه‌های خود را پیگیری کنند. در شرایط کنونی250حزب ثبت‌شده در کشور وجود دارد اما از این تعداد حتی یک حزب نیزدر فضای سیاسی تأثیرگذار نیست و به صورت سازمان یافته فعالیت نمی‌کند. نقش و رویکرد احزاب باید به گونه‌ای نهادینه شود که بتوانند به طور محسوس در فضای سیاسی فعالیت کنند. باید به نهادهای مدرن سیاسی مانند احزاب و مطبوعات اهمیت کافی داده ‌شود. نکته دومی که آقای روحانی پس از فراغت از مذاکرات هسته‌ای باید در دستور کار خود قرار دهد بحث اصلاح قانون انتخابات است.

اصلاح قانون انتخابات باعث می‌شود رأی‌دهندگان و انتخاب‌شوندگان به شیوه‌های صحیح‌تری به فعالیت بپردازند و فضا برای ورود نهادهای دموکراتیک مانند احزاب و تشکل‌های سیاسی برای تأثیرگذاری به فرهنگ سیاسی مردم بیشتر باز شود. اغلب افرادی که مردم به آنها رأی می‌دهند پس از مدتی از مردم فاصله می‌گیرند و ارتباط آنها با مردم قطع می‌شود. در نتیجه مردم نمی‌توانند مطالبات خود را پیگیری کنند. به همین دلیل ساختارهای حزبی ما دچار مشکلات زیادی است و هیچ حزبی وظیفه نظارت جدی بر تحقق مطالبات مردم را برعهده ندارد. برخی از این مشکلات به عملکرد مجلس و لوایحی که تصویب می‌کند بازمی‌گردد و بخش دیگر نیز به دستورالعمل‌هایی است که دولت می‌تواند در این زمینه صادر کند مربوط می‌شود. نکته مهم دیگری که آقای روحانی باید در دستور کار خود قرار دهد بحث مطبوعات است.

در شرایط کنونی مطبوعات ما به‌دلیل«خودسانسوری» کارکرد واقعی خود را از دست داده‌اند. این سبب می‌شود مطبوعات کشور به صورت ناخودآگاه به سمت برخی از مسائل که به نوعی دغدغه مهم مردم است کشیده نشوند. اقدام آقای روحانی در برگزاری افطاری سیاسی بین دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا نقطه عطفی است که بنده امیدوارم این گونه اقدامات به یک فرهنگ تبدیل شود. ما باید این فرهنگ سیاسی را بپذیریم و تقویت کنیم که در عرصه سیاسی درباره مسائل مختلف نظریات و دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد.تا زمانی که گروه‌های سیاسی اساس نظام سیاسی را قبول دارند و خود را مقید و ملتزم به قانون اساسی می‌دانند باید به صورت آزادانه فعالیت کنند. در قانون اساسی التزام به قوانین نظام سیاسی درج شده است.

* مسائلی که شما مطرح کردید همه به نوعی به عملکرد وزارت کشور باز می‌گردد. این در حالی است که در دوسال گذشته برخی انتقادات نسبت به عملکرد این وزارتخانه وجود داشته است. آیا شما معتقدید برخی از مدیران دولت با سیاست‌های آقای روحانی همراهی نمی‌کنند؟

**‌ آقای روحانی به‌دلیل اینکه خاستگاه اصلاح‌طلبی نداشتند در ابتدای تشکیل کابینه تلاش کردند از همه جریان‌های سیاسی در کابینه خود استفده کنند. بنده به‌عنوان یک اصلاح‌طلب معتقدم که آقای روحانی در مجموع کابینه خوبی را تشکیل دادند و کابینه وی را قابل دفاع می‌دانم. با این وجود معتقدم اگر آقای روحانی دوباره به دو سال پیش بازگردند و قصد داشته باشند یک وزیر کشور را انتخاب کنند حتما در نظر خود تجدیدنظر خواهد کرد. مساله انتخاب وزیر کشور به دو دلیل قابل «نقد» است؛ اول اینکه انتخاب فردی که در دایره اصولگرایی تعریف می‌شود، به نوعی میل تغییر برای نشاط و طراوت سیاسی را تا حدودی کمرنگ می‌کند.ضمن اینکه با نگاهی به گذشته آقای رحمانی فضلی متوجه می‌شویم که ایشان سابقه ممتازی در زمینه تحولات و نشاط سیاسی ندارند.

اگر آقای روحانی قصد داشت وزیر کشور خود را از دایره اصولگرایی انتخاب کند می‌توانست شخصیتی را انتخاب کند که توانایی تغییرات و مدیریت فضای سیاسی را داشته باشد. آقای رحمانی‌فضلی حتی در جریان اصولگرایی هم به‌عنوان یک چهره ممتاز سیاسی که در بزنگاه‌های سیاسی ایفای نقش کند، شناخته نمی‌شود. تنها سابقه سیاسی ایشان به معاونت صداوسیما بازمی‌گردد که این سمت هم نمی‌تواند وجه ممتازی در کارنامه سیاسی وی به شمار برود. به همین دلیل معتقدم آقای روحانی تا دیر نشده باید در زمینه انتخاب وزیر کشور تجدیدنظر کند.

به هر حال یکی از شعارهای مهم آقای روحانی در دوران تبلیغات انتخاباتی تقویت آزادی‌های سیاسی و مدنی بود. این درحالی است که وزارت کشور وظیفه اجرایی کردن سیاست‌های دولت را در مسائل سیاست داخلی دنبال می‌کند. با این وجود ما چنین توانایی‌هایی در مجموعه کنونی وزارت کشور مشاهده نمی‌کنیم. به همین دلیل آقای روحانی باید در انتخاب کادر وزارت کشور خود تجدیدنظر کند.

* شما این ناهماهنگی را تنها در وزارت کشور مشاهده می‌کنید یا اینکه این مساله درباره برخی دیگر از مدیران آقای روحانی نیز صادق است؟

**‌ به نظر من در بدنه دولت آقای روحانی یک مساله بسیار مهم مغفول مانده و آن احساس نیاز به بدنه اجتماعی دولت بوده است. پس از اینکه آقای روحانی به ریاست جمهوری انتخاب شد عده‌ای فکر کردند که دیگر به مردم و پشتوانه اجتماعی آنها نیازی نیست. اگر شرایط آقای روحانی را با دولت اصلاحات مقایسه کنیم متوجه می‌شویم که جایگاه رئیس دولت اصلاحات علاوه براینکه در مدت زمان ریاست‌جمهوری وی در بین افکار عمومی جامعه تثبیت شده بود،بلکه تا مدت‌ها پس از دوران ریاست‌جمهوری ایشان شخصیت‌های مختلف سیاسی و مردم از ایشان و عملکرد ایشان به نیکی یاد می‌کردند.

به همین دلیل انتقاد از دولت اصلاحات کار زیاد ساده‌ای نبود و با اقبال عمومی مواجه نمی‌شد.این درحالی است که این مساله درباره آقای روحانی وجود ندارد و افکار عمومی و حتی حامیان آقای روحانی احساس دلبستگی خاصی به دولت تدبیر و امید دارند. بخشی از این مساله نیز به عملکرد بدنه دولت بازمی‌گردد که در طول دوسال گذشته به جای اینکه اقدامات قاطع و جلوبرنده انجام بدهد، برای جلوگیری از هجمه مخالفان دولت به سمت جریان اصولگرا تمایل پیدا کردند. برخی از وزرای آقای روحانی گمان می‌کنند برای اینکه همچنان در کابینه باقی بمانند باید با جریان مقابل بیش ازحد مدارا کنند. این تحلیل اشتباهی است که متأسفانه گریبان گیر برخی از مدیران دولت شده است.این مدیران در تحلیل خود به این نتیجه رسیده‌اند کسانی که به آقای روحانی رأی داده‌اند به هر حال از دولت حمایت می‌کنند در نتیجه ما باید تلاش کنیم مخالفان دولت را راضی نگه داریم تا میزان مخالفت‌های آنان را کاهش بدهیم.

این یک خطای استراتژیک است که مدیران آقای روحانی مرتکب شده‌اند. در انتخابات ریاست‌جمهوری حتی یک تشکل اصولگرا حاضر نشد از آقای روحانی حمایت کند.پس از پیروزی آقای روحانی هم هیچ کدام از تشکل‌های اصولگرا حاضر نشدند در مقابل تخریب تندروها از آقای روحانی حمایت کنند.در نتیجه اصولگرایان هیچ‌گاه به‌صورت علنی از دولت آقای روحانی حمایت نخواهند کرد. این درحالی است که بسیاری از حامیان آقای روحانی ممکن است با مشاهده برخی سیاست‌ها و رفتارهای برخی مدیران دست از حمایت آقای روحانی بردارند.برخی از نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که مطالبات مردم به خصوص در حوزه سیاست داخلی از دولت آقای روحانی برآورده نشده است. به نظر من این مساله ممکن است در آینده برای دولت آقای روحانی مشکل‌ساز شود. متأسفانه آقای روحانی به تنهایی بار کم‌کاری و استقامت در مسیر اعتدال برخی از مدیران کابینه را به دوش می‌کشد. اعضای کابینه نباید اجازه بدهند شخص رئیس‌جمهور در سیبل انتقاد مخالفان و منتقدان قرار بگیرد. بخشی از این وظایف را باید اعضای کابینه و همراهان رئیس‌جمهور برعهده بگیرند.

وزرای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی باید در این زمینه حضور موثرتر و پرنفوذتری داشته باشند. برای مثال وزیر علوم و تحقیقات در بسیاری از مسائل قافیه را به مخالفان باخته است. به همین دلیل بیشتر وظایف سنگین این وزارتخانه به دوش آقای روحانی افتاده است.در مسائل داخلی مشاهده می‌کنیم که بسیاری از سخنرانی‌ها و همایش‌ها به دلایل غیرقابل قبول لغو می‌شود و هیچ‌گونه واکنش و اقدام موثری از سوی مسئولان مربوطه صورت نمی‌گیرد و آقای روحانی مجبور می‌شود شخصا به آن رسیدگی کنند. متأسفانه برخی از استانداران برای برگزاری مراسم‌ها و سخنرانی‌های معمولی در مقابل برخی که دارای اختیارات قانونی نیستند کوتاه می‌آیند و هیچ‌گونه ایستادگی به خرج نمی‌دهند.

اینکه رئیس‌جمهور در تمامی این مسائل دخالت کند در درازمدت به سود آقای روحانی نیست. اگر مدیران دولت حداقل پنجاه درصد از توانشان را به کمک به آقای روحانی در این زمینه‌ها اختصاص بدهند آقای روحانی تا به این اندازه از توانایی خودش هزینه نمی‌کند. آقای روحانی نباید بیش از این هزینه مدیران خود را بپردازد.به نظر من آقای روحانی برای اجرای سیاست‌هایی که به مردم وعده داده است باید تیم اجرایی خود را تقویت کند.

* آیا می‌توان عملکرد آقای روحانی را به دو قسمت قبل و بعد از توافق هسته‌ای تقسیم کرد. مختصات مدیریتی هر کدام ازاین دوره‌ها چه خواهد بود؟ آیا ما باید قائل به «روحانی متقدم» و «روحانی متأخر» باشیم؟

**‌ دولت آقای روحانی در ابتدای راه خود میراث‌دار دو مشکل عمده بود: مشکل اول به مدیریت ناکارآمد دولت گذشته بازمی‌گردد که با برخی تصمیمات اشتباه خود بسیاری از سرمایه‌های کشور را به هدر داد و مشکل دوم این است که به دلیل سیاست‌های نادرست و غیرکارشناسی دولت احمدی‌نژاد در عرصه بین‌المللی یک فضای سنگین علیه کشور در فضای بین‌المللی شکل گرفته بود که کار را برای آقای روحانی بسیار دشوار می‌کرد.خوشبختانه به مرور و با توجه به تدبیری که در دولت آقای روحانی شکل گرفت وضعیت گذشته تا حدودی بهبود پیدا کرد. با این وجود معتقدم که توافق هسته‌ای ایران با کشورهای1+5 نقطه عطف دولت آقای روحانی است.

در عین حال توافق هسته‌ای هم یک فرصت برای آقای روحانی به وجود می‌آورد و هم یک تهدید.فرصت از این نظر که با برداشته شدن تحریم‌ها یک فضای جدید در عرصه بین‌المللی هم از نظر روانی و هم از نظر سیاسی در مقابل ایران گشوده خواهد شد. دولت آقای روحانی می‌تواند از این ظرفیت برای رشد و شکوفایی اقتصاد داخلی استفاده کند. با این وجود توافق نهایی با1+5 یک تهدید هم برای دولت آقای روحانی به‌شمار می‌رود. تا قبل از توافق نهایی مردم مشکلات را ناشی از سیاست‌های دولت گذشته و همچنین وجود تحریم‌ها می‌دانستند. اما در شرایط کنونی که توافق نهایی صورت گرفته است انتظارات مردم از دولت تدبیر و امید بالاتر رفته و مردم امیدوارند که دولت خدمات بیشتر و باکیفیت‌تری به آنها ارائه بدهد.

در نتیجه اگر دولت نتواند پس از توافق نهایی با کشورهای1+5انتظارات مردم را برآورده کند با یک چالش بزرگ مواجه خواهد بود. بنابراین دولت آقای روحانی که پس از موفقیت در مذاکرات وجهه بالاتری در عرصه بین‌المللی به دست آورده است باید با یک عزم جزم‌تری درجهت پاسخگویی به مطالبات مردم حرکت کند. بخشی از اعضای دولت که با سیاست‌های آقای روحانی در دولت هماهنگ نیستند یا دچار محافظه‌کاری‌هایی هستند در ادامه راه هم نمی‌توانند خود را با سیاست‌های جدید و احتمالا جدی آقای روحانی هماهنگ و همراه کنند.بنابراین دولت باید چشم‌انداز جدیدی را طراحی کند تا بتواند از فرصت جدید به خوبی استفاده کرده و تهدید‌ها را نیز کاهش بدهد.

* یکی از نکات مهم پس از توافق بین ایران و 1+5چگونگی تفسیر و ترجمه این موفقیت در سطح افکار عمومی است. این درحالی است که منتقدان دولت به برخی از تریبون‌ها دسترسی دارند و از سوی دیگر تیم رسانه‌ای دولت تاکنون کارآیی لازم را در این زمینه از خود نشان نداده است.به نظر شما آقای روحانی چه تدبیری باید در این زمینه بیندیشد؟

**‌ تیم رسانه‌ای دولت در دو موضوع عملکرد ضعیفی از خود نشان داده است: اول در بیان این مساله که دولت آقای روحانی چه میراثی را از دولت آقای احمدی‌نژاد تحویل گرفت، تیم رسانه‌ای دولت حتی موفق نشد نارکارآمدی تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای دولت آقای احمدی‌نژاد را نیز به خوبی به افکار عمومی منتقل کند. به همین دلیل برخی از اصولگرایان مدعی شده‌اند که پیشرفت در مذاکرات هسته‌ای نتیجه اقدامات تیم مذاکره‌کننده دولت احمدی‌نژاد بوده است. این در حالی است که اصلأ چنین مساله‌ای صحت ندارد و ما در دولت آقای احمدی‌نژاد هیچ‌گونه پیشرفتی در مساله پرونده هسته‌ای ایران نداشتیم.

سیاست‌های دولت احمدی‌نژاد نه‌تنها سبب هجمه جهانی علیه ایران شده است بلکه سبب اخلال در نظام اقتصادی و برهم خوردن نظم معیشتی مردم هم شده است. دومین مساله که تیم رسانه‌ای دولت آقای روحانی به خوبی از عهده تفسیر آن برنیامده است انتقال دشواری‌ها و مشقاتی بوده که در مسیر تیم مذاکره کننده دولت آقای روحانی وجود داشته است.مردم باید با این نکته آگاهی داشته باشند که دولت آقای روحانی به نوعی ناگزیر به انجام توافق بوده است.

خوشبختانه تیم مذاکره کننده هسته‌ای ایران به خوبی از ظرفیت‌های خود استفاده کرده است. با این وجود توافقی که دولت آقای روحانی آن را امضا کرده است با در نظر گرفتن عزت و اقتدار ملی انجام شده و هیچ‌گونه کم‌کاری در آن صورت نگرفته است. متأسفانه تیم رسانه‌ای دولت آقای روحانی فاقد توانایی‌های لازم برای مقابله با هجمه‌هاست. بخشی از علل ناکارآمدی تیم رسانه ای دولت نیز به حلقه اولیه این تیم بازمی‌گردد. حلقه اولیه تیم رسانه‌ای دولت بیش از آنکه از افراد وفادار به آرمان‌های دولت اعتدال و اندیشه‌های تحول خواهانه تشکیل شود بر مبنای «روابط نزدیک» شکل گرفته است.به همین دلیل تیم رسانه‌ای دولت فاقد استراتژی مناسب برای مقابله با هجمه‌ها علیه دولت و تفسیر موفقیت‌های دولت در بین افکار عمومی بوده است.

* به نظر شما جریان‌های سیاسی چه واکنشی به توافق هسته‌ای نشان خواهند داد؟ تندروها و نیز مخالفان دولت چه واکنشی نسبت به این مساله خواهند داشت؟

**‌ همان طور که نهادهای عالی نظام حمایت خود را از تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای اعلام کرده‌اند، اصلاح‌طلبان و حامیان دولت نیز به صورت جدی از این موفقیت حمایت می‌کنند. افکار عمومی که از تنش‌های مکرر و مذاکرات پی‌درپی در ده سال اخیر کلافه و خسته شده‌اند نیز از توافق استقبال خواهند کرد. جریان سنتی اصولگرایان مانند دو سال گذشته بسیار محافظه‌کارانه با این مساله برخورد می‌کند. این جریان تلاش می‌کند از مواهب این توافق بهره‌مند شوند اما برای آن هیچ گونه هزینه‌ای متحمل نشوند. این جریان از این توافق حمایت علنی و شفاف نخواهد کرد اما علیه آن موضع‌گیری هم نمی‌کند. با این وجود جریان تندرو اصولگرایی و باقیمانده‌های دولت گذشته با نهایت توان خود به انتقاد از این توافق خواهند پرداخت و در این زمینه هیچ گونه کوتاهی نخواهند کرد.

دلیل این مساله هم این است که این جریان از افرادی تشکیل شده که کشور را به این نقطه رسانده‌اند. دلیل دیگر که این جریان با توافق دولت آقای روحانی با کشورهای1+5 مخالفت می‌کنند این است که این عده و به‌خصوص آقا جلیلی حسرت روزهای گذشته را می‌خورند که چرا خودشان نتوانستند به این موفقیت دست پیدا کنند تا این دستاورد بزرگ به نام آنها تمام شود. تیم مذاکره‌کننده دولت آقای احمدی‌نژاد و آقای جلیلی در برخی از مقاطع مانند مذاکرات ترکیه مورد سوال هم قرار گرفته است.به نظر من این توافق می‌تواند نقطه عطفی برای دستاوردهای آینده دولت آقای روحانی باشد. توافق هسته‌ای همچنین کلید اصلاح‌طلبان به عنوان جریان اصلی حامی آقای روحانی برای ورود به مجلس آینده خواهد بود.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات