تأکید ویژه امام خمینی(ره) بر اصل استقلال
استقلالطلبی و نفی وابستگی و مقابله با استعمار و سلطه خارجی در کنار مقابله با استبداد و ظلم داخلی بهعنوان رکن دوم مبارزه، در طول انقلاب اسلامی، بارها و بارها در بیانات امام راحل مورد تأکید ایشان بوده است و ایشان بدون هیچ مبالغه و اغراقی، بیش از هزار بار در مواضع سیاسی سه دهه مبارزه و رهبری خویش (سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۶۸)، در سخنرانیهای مختلف، مستقیماً به مسئله استقلال بهعنوان یکی از اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی و البته بهعنوان یک نیاز اصلی برای سایر کشورهای جهان اسلام پرداختهاند.
حتی نگاهی سطحی و آماری به وصیتنامه سیاسی/ الهی حضرت امام نیز بهخوبی مبین میزان اهمیت استقلال و عدم وابستگی مسلمین در اندیشه ایشان است. واژه استقلال، سیزده بار در وصیتنامه امام خمینی به کار رفته است و این مفهوم و زیرمجموعههای آن نزدیک به چهل بار در وصیتنامه حضرت امام مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. از جمله مفاهیم و تعابیری که در ادبیات امام خمینی در تبیین استقلال مورد استفاده قرار گرفته است، میتوان به خودکفایی، نفی وابستگی، نفی سلطه غرب و شرق، نفی شرقزدگی و غربزدگی اشاره نمود.
استمرار استقلالطلبی، نقطه آغازین قیام امام خمینی(ره)
رهبر نهضت اسلامی ایران، در دوران مبارزه با رژیم پهلوی، یکی از عوامل و دلایل مهم مخالفت خود با آن رژیم را وابستگی شاه به ابرقدرتها و اربابان خارجی خود عنوان میکردند و خواستار پایان دادن به رابطه ذلتبار رژیم پهلوی با ابرقدرتها و دولتهای زورگو و زیادهخواه و بازگرداندن عزت و مجد اسلامی به کشور بودند. حضرت امام صراحتاً استقلال و آزادی را از آرمانهای اساسی و اولیه قیام از همان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ معرفی میکنند و آغاز مقابله آمریکا با انقلاب را به همین ریشه نفی سلطه و استقلالطلبی بازمیگردانند.
ایشان میفرمایند: «وقتی که فریاد اسلامخواهی مردم کشور ما در ۱۵ خرداد به گوش آمریکا رسید و وقتی که برای اولینبار غرور آمریکا و اقتدار و ابرقدرتی او در اعتراض به مصونیت کارگرانش در ایران شکسته شد و آمریکا متوجه اقتدار و رهبری علما و روحانیت اسلام و عزم جزم و اراده پولادین ملت ایران برای کسب آزادی و استقلال و رسیدن به نظام عدل اسلامی گردید، به نوکر بیاراده و وطنفروش و فرومایه خود، محمدرضاخان دستور داد که صدای اسلامخواهی ملت ما را خاموش کند و از او پیمان گرفت تا همه افرادی که در برابر آمریکا قد علم کردهاند را نابود کند.»
ایشان از همان ابتدای قیام، یکی از علل اصلی مقابله شاه با علما و روحانیون انقلابی و مردم را وابستگی رژیم به غرب و در مقابل، تلاش انقلابیون برای قطع سلطه اجانب و تحقق استقلال ایران میدانند و در همان ابتدای سرکوب مردم و علما توسط رژیم شاه، صراحتاً میفرمایند: «اراذل و اوباش را تحریک میکنند که به علما و روحانیون اهانت کنند ... با ما معامله بردگان قرون وسطا میکنند. به خدای متعال، من این زندگی را نمیخواهم. إِنّی لَا ارَی المَوْتَ إِلّا سَعادةً وَ لَا الحَیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلّا بَرَماً. کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم. فقط جرم علمای اسلام و سایر مسلمین آن است که دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملکت مینمایند و با استعمار مخالفت دارند.»
مقابله با کاپیتولاسیون، نماد استقلالطلبی امام خمینی(ره)
یکی از مهمترین مصادیق مبارزه امام خمینی با سلطه بیگانگان، مبارزه با لایحه ننگین و استعماری کاپیتولاسیون بود که براساس آن، به مستشاران و تبعه آمریکایی، مصونیت قضایی داده میشد و پای آمریکا را به امور داخلی ایران باز میکرد و عزت و استقلال کشور را، که پیش از آن نیز دستخوش تعرض مستمر بیگانگان بود، بهکلی نابود میکرد.
یکی از آتشینترین سخنرانیهای امام خمینی علیه رژیم شاه، در آبانماه ۱۳۴۳ در اعتراض به این قرارداد منافی استقلال رژیم شاه با آمریکا بود؛ سخنرانی تاریخی امام که نتیجه آن فشار آمریکا به شاه بود و نهایتاً موجب تبعید امام به ترکیه شد.
امام در این سخنرانی کوبنده، پس از شروع سخن با آیه استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) به بیان اثرات قرارداد ننگین کاپیتولاسیون و پایمال شدن عزت و عظمت ملت ایران اشاره کردند و فرمودند: «من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام، خوابم کم شده است [گریه حضار]. ناراحت هستم. قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید [گریه شدید حضار]. ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کردهاند. عزا کردند و چراغانی کردند.
عزا کردند و دستهجمعی رقصیدند [گریه حضار]. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند. اگر من بهجای اینها بودم، این چراغانیها را منع میکردم، میگفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریه حضار]، بالای سر خانهها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد. عظمت ایران از بین رفت. عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند ... ما را جزو دول مستعمره حساب کرد. ملت مسلم ایران را پستتر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند؟»
حضرت امام در این سخنرانی، پذیرش ذلت وابستگی و چوب حراج زدن به استقلال مملکت بهخاطر کمک اقتصادی آمریکا به رژیم شاه را بهشدت تقبیح میکند و دولت و مجلس رژیم شاه را، که خلاف اراده ملت ایران عمل کرده است، بیارتباط به ملت میداند و میفرماید: «سایر ممالک خیال میکنند که ملت ایران است؛ این ملت ایران است که اینقدر خودش را پست کرده است. نمیدانند این دولت ایران است. این مجلس ایران است. این مجلسی است که ارتباط به ملت ندارد.»
نفی وابستگی به شرق و غرب در طول نهضت
در جریان نهضت شکوهمند اسلامی، مردم ایران و نیز حضرت امام در جایگاه رهبری نهضت، همواره بر عدم وابستگی قیام مردمی ملت ایران به ابرقدرتهای شرق و غرب تأکید مینمودند. این امر در مقطعی که تصور غالب بر محال بودن وقوع انقلابهای اجتماعی بزرگ بدون یاری جستن از دو بلوک شرق و غرب (آمریکا و شوروی) بود، با مخالفت بسیاری از مبارزان کمونیست و ملیگرا روبهرو شد؛ چراکه آنها معتقد بودند غلبه بر نظام مسلح پهلوی با دست خالی و بدون حمایت حامیان خارجی امکانپذیر نیست.
اما این مسئله ذرهای از اتکال امام خمینی به خداوند و اعتماد به قدرت درونی ملت در مقابله با ابرقدرتها نکاست؛ بهگونهای که در سختترین شرایط مبارزه نیز ایشان به انتقاد از عملکرد ابرقدرتها در دفاع از رژیم ظالم پهلوی و تجهیز وی به سلاحهایی جهت سرکوب نهضت اسلامی پرداخته و صراحتاً از عدم وابستگی نظام سیاسی آینده ایران به دو بهاصطلاح ابرقدرت شرق و غرب خبر میدادند. ایشان میفرمودند: «تمام انقلاباتی که واقع شده است، یک وابستگی به شرق و غرب داشته است... لکن انقلاب ایران، انقلاب غیروابسته است ... نظیر انقلاباتی که در طول تاریخ به دست انبیا انجام میگرفت که وابستگی در کار نبود، الّا یک وابستگی و آن وابستگی به مبدأ وحی و وابستگی به خدای تبارک وتعالی.»
تداوم اصل استقلال پس از پیروزی انقلاب
همانگونه که شکلگیری انقلاب اسلامی بر نفی استبداد داخلی و ایجاد آزادی و نفی سلطه و استعمار خارجی و ایجاد استقلال استوار بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همواره نفی دخالت بیگانگان و حفظ استقلال کشور و تحقق شعار «نه شرقی، نه غربی» مورد توجه امام خمینی قرار داشت. لذا ایشان در پیام چهارده مادهای خویش در هنگام بازگشت از تهران به قم پس از استقرار دولت موقت، متذکر میشوند که «ملت شجاع باید توجه داشته باشد که گرچه استبداد داخلی فرو ریخت و مردم آزادی را لمس کردهاند، ولی هنوز ریشههای استعمار آمریکا، شوروی، انگلستان و صهیونیسم و سایر دول چپاولگر از این مرز و بوم کاملاً قطع نشده است.
باید همه بدون کوچکترین توقف و رکودی در از بین بردن نفوذ کشورهای اجنبی با هم متحد شویم. باید توجه داشت که شاه، این مملکت را چنان در دست اجانب قرار داده است که باید سالیان دراز با عوارضش مبارزه کرد و ما اگر بخواهیم استقلال حقیقی به دست آوریم، باید سعی کنیم تمامی اشکال نفوذ آمریکا، چه اقتصادی و چه نظامی، چه سیاسی و فرهنگی، را از بین ببریم و من امیدوارم که ملت ایران به این مهم هرچه زودتر برسد.»
این مسئله تا حدی اهمیت داشت که ایشان تسخیر لانه جاسوسی را انقلابی دیگر دانستند؛ چراکه در انقلاب سال ۱۳۵۷ رکن اول یعنی نفی استبداد متبلور گردید و در تسخیر لانه جاسوسی، رکن دوم یعنی نفی سلطه آمریکا تبلور و ظهور بیشتری یافت. لذا بلافاصله پس از تسخیر لانه جاسوسی فرمودند: «[در مسئله تسخیر لانه جاسوسی]، استقلال هست. الان این بساطی که آمریکا درآورده است و این هیاهویی که این شیطان بزرگ فریاد میزند و شیاطین را دور خودش جمع میکند، این برای این است که دستش کوتاه شده است. دستش از ذخایر ما، از منافعی که در اینجا داشت، کوتاه شده است و ترس این را دارد که دیگر تا آخر، این کوتاهی باشد. از این جهت توطئه میکند و آن مرکزی هم که جوانهای ما رفتند گرفتند (آنطور که اطلاع دادند) مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است.»
استقلال بر مبنای موازنه منفی یا اصل «نه شرقی، نه غربی» در سختترین شرایط تحریم و فشار اقتصادی، ناشی از مقابله آمریکا و غرب در سالهای پس از تسخیر لانه جاسوسی و سالهای سخت جنگ تحمیلی نیز ادامه داشت، در شرایط جنگ تحمیلی، گرایش ایران به شوروی و شرق میتوانست باعث حمایت جدی مالی و نظامی شوروی از ایران گردد، اما حضرت امام بر مبنای این اصل ثابت، هیچگاه به شوروی چراغ سبز نشان ندادند و در ماجرای حمله شوروی به افغانستان، در سختترین شرایط بحرانی ایران بهخاطر درگیری با کومله و دموکراتها و تجزیهطلبان داخلی و درگیری با منافقین و آغاز تجاوز عراق به ایران، در حالی که شوروی تمایل به همراهی ایران داشت، امام خمینی در مقابل شوروی موضع گرفتند و فرمودند: «ما میل داریم [در] افغانستان، که یک مملکت اسلامی است، مسائل اسلامی حل شود. دخالت شوروی در آنجا در ایران هم اثر خواهد گذاشت و ما از شوروی میخواهیم در افغانستان دخالت نکند. باز تکرار میکنیم که ما خواستار روابط دوستانه هستیم. اینکه جوانان ما میگویند نه شرق و نه غرب، معنایش این است که هیچکدام در ایران دخالت نکنند و این کاملاً بجا و بحق است.»
توجه به اصل استقلال مهمترین و آخرین وصیت امام خمینی(ره)
از مجموع آنچه در بیانات امام خمینی برداشت میشود، مهمترین اصل در سیاست خارجی امام و در ارتباط با سایر کشورها، اصل حفظ استقلال و ارتباط بر مبنای احترام متقابل با کشورهایی است که خوی سلطهگری و استکبار ندارند. ایشان بارها میفرمودند که «در آینده، سیاست خارجی ما بر مبنای اصل حفظ آزادی و استقلال کشور و احترام متقابل خواهد بود. آنها با رعایت این اصل باید تصمیم بگیرند.»
ایشان رابطه با همه کشورهای شرق و غرب را بر مبنای اصل استقلال بهعنوان اصل اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی جایز میدانستند و هرگونه قراردادی که موجب سلطه بیگانگان شود و رابطه با هر کشوری که اصل استقلال جمهوری اسلامی را مورد خدشه قرار دهد، نمیپذیرفتند. لذا بارها میفرمودند: «روابط ما با تمام خارجیها براساس اصل احترام متقابل خواهد بود. در این رابطه، نه به ظلمی تسلیم میشویم و نه به کسی ظلم خواهیم کرد و در زمینه تمام قراردادها، ما براساس مصالح سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملت خودمان عمل خواهیم کرد.»
بر همین اساس، در وصیتنامه سیاسی/ الهی ایشان، که مهمترین توصیههای رهبر و معمار کبیر انقلاب اسلامی به ملت ایران و مسئولان آینده کشور است، ایشان میفرمایند که وظیفه وزرای خارجه بسیار زیاد است: «وصیت من به وزرای خارجه در این زمان و زمانهای بعد آن است که مسئولیت شما بسیار زیاد است، چه در اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانهها؛ و چه در سیاست خارجی حفظ استقلال و منافع کشور و روابط حسنه با دولتهایی که قصد دخالت در امور کشور ما را ندارند. و از هر امری که شائبه وابستگی با همه ابعادی که دارد بهطور قاطع احتراز نمایید و باید بدانید که وابستگی در بعض امور هر چند ممکن است ظاهر فریبندهای داشته باشد یا منفعت و فایدهای در حال داشته باشد، لکن در نتیجه، ریشه کشور را به تباهی خواهد کشید.»
روشن است که وصیتنامه امام خمینی در جایگاه ولیفقیه و رهبر و معمار کبیر انقلاب اسلامی، موعظه صرف نیست، بلکه اوامر حکومتی ایشان است. لذا این وصیت، وظیفه شرعی و الهی مسئولان وزارت خارجه را در همه دورانها روشن مینماید.