* به نظر شما چه انحرافاتی در مورد مبارزه با اسرائيل تاکنون صورت گرفته است؟
** پس از 25 سال از روند سازش، برای همگان آشکار شده که حاصل سالهای توهم و تاثیر آن در مبارزه ملی چه بوده و رفتار سیاسی مایوسانه چه شکاف عمیقی در ساختار ملی مبارزه ایجاد کرده است. ما همچنان تاوان آن سالها را تا به امروز و تا زمانهای دور میپردازیم و خواهیم پرداخت. اینها همگی از زمان تشکیل کنفرانس بینالمللی مادرید ظهور و بروز یافت. در این کنفرانس رژیمهای رسمی عربی، بر گزینه «صلح» و تغییر روند مبارزه استراتژیک به گزینه «گفتوگو» بهعنوان تنها راه ح�� پایان کشمکش تاکید کردند. بر این اساس معاهده اسلو شکاف استراتژیک در روند مبارزه ایجاد کرد و زمینه اشغال و تجاوزگری و نژادپرستی بیشتر را برای دشمن فراهم کرد.
بدون تردید «اسرائيل» با تبدیل اندیشههای نژادپرستانه خود به واقعیتها در زمینه ایجاد یک امپریالیسم کوچک با کمک کشورهای امپریالیستی جهان، بیش از پیش ماهیت تجاوزکارانه خود را نشان داده است.
امید بستن کشورهای عربی به اوهام آمریکاییها، نشان داد که وقایع اسلو چیزی جز اشغال فریبکارانه با همراهی رسانههای فریبکار نیست، والا چرا دشمن صهیونیستی در سایه پیمان اسلو 5 جنگ را به راه انداخت. 2 جنگ را در کرانه باختری آغاز کرد و در جریان آن رهبران مردم فلسطین را به قتل رساند و آنهایی هم که زنده مانده بودند را بازداشت کرد و 3 جنگ را هم در غزه پیاده کرد که تا به امروز شاهد آثار این جنگها هستیم. اینها نتیجه پیمانهایی است که توسط آمریکایی ها، کمیته چهارجانبه و رژیمهای عربی همسو با آنها برای ما تدارک دیده میشود و از ما میخواهند به این قراردادها احترام بگذاریم و تداوم فریب و محدود کردن اراده مردم فلسطین و پایان دادن به مقاومت مشروع آنان و قرار دادن آنها در خارج از دایره مبارزه و در صف گفتوگوهای بیهوده جدید را محترم بشماریم.
گفته میشود که روند سازش مرده است و برای تکریم مرده، باید آن را دفن کرد، اما تاثیرات و پیامدها و منطق و ارزشهای سازش، همچنان به شکل شهرکسازی و ایجاد موانع و تقسیم مناطق به درجه الف و ب و ج افزایش تعداد اسیران قهرمان در زندانها نمایان است. این مسئله نشان میدهد که صلح ادعایی، چیزی جز افزایش اشغالگری نیست.
شاید منطق و روند تاریخی مبارزه میگوید که آنچه در جریان است یک استثناء میباشد و آینده در دستان کسانی است که بتوانند خوب وارد مبارزه و چالش شوند و این از طریق مقاومت مسلحانه و مقاومت مردمی و سیاسی و قانونی برای برملا ساختن ماهیت و حقیقت این رژیم نژادپرست امکانپذیر است.
* چرا گروههای داخلی فلسطین نمیتوانند در یک جبهه متحد علیه اسرائيل فعالیت کنند؟
** اگر به روند مبارزه مردم فلسطین خوب نگاه کنیم درمییابیم نتایج غمبار حاصل از به وجود آمدن شکاف جدی در ساختار حرکت ملی فلسطین زمانی بهوجود آمد که روند سازش سیاسی بهعنوان یک راهکار، شکل گرفت و یک دولت فلسطینی در سایه اشغالگری به وجود آمد. درباره حرکت همه جانبه برای اصلاح انحراف جاری و نبود یک استراتژی جامع، سخنهای بسیاری گفته شده گویا مصالحه ملی یک امر شبه محال به نظر میرسد اما ما میتوانیم یک حرکت ملی جدید با استراتژی مشترک میان تمام احزاب و گروهها و تشکلهای مردم فلسطین ایجاد کنیم. به وجود آوردن وحدت ملی، همان مقاومت است چون خواسته اسرائيل تجزیه ملت فلسطین از نظر جغرافیایی، سیاسی و طایفهای است. اسرائيل بهدنبال جدا کردن نوار غزه از کرانه باختری و جدا کردن آن دو از قدس و جدا کردن سرزمینهای اشغالی سال 1967 از سرزمینهای اشغالی سال 1948 از طریق ایجاد دیوار حائل و ایجاد تفرقه در خارج از مرزهای فلسطین است. کنار گذاشتن توهمات و فریب، و رفتن به سمت حقیقت، راه رسیدن به وحدت و عبور از تفرقه و تشتت است و این امکان ندارد مگر با بیتوجهی به توافق اسلو و متوقف کردن گفتوگوهای بیهوده و عدم اعتماد به آمریکا و کشورهای منطقهای دنبالهرو آن، و تشویق و تحریک مقاومت در تمام زمینههای فکری، سیاسی، فرهنگی، مردمی و مسلحانه آن.
* تحلیل شما از شهادت نوزاد 18 ماهه در نابلس (دوابشه) و تاثیرات و پیامدهای آن چیست؟
** این جنایت فاشیستی، یک حادثه فردی یا جنایتی استثنایی یا یک رفتار غیرارادی از یک شهرکنشین صهیونیست و یا اقدامی بیخردانه نیست بلکه ما در برابر یک رژیم غیرعادی و فریبکار قرار داریم. خود اشغالگری فینفسه یک جنایت است. از طرفی این جنایت، نخستین حادثه هم نیست فراموش نمیکنیم که اسرائيل در قالب تروریسم دولتی چه جنگهایی به راه انداخت که آخرین آن جنگ علیه غزه بود. این رژیم با هواپیماهای خود خانوادههایی را به کشتن داد و با سلاحهای کشتار جمعی اهدایی از سوی آمریکا و با فسفر سفید کودکان فلسطینی را در آتش سوزاند.
سیاست ریشهکن کردن مردم فلسطین و به راه انداختن کشتار، ماهیت وجودی این رژيم است. این روش، تنها گزینه آشکار رهبران صهیونیستی برای جامه عمل پوشاندن به خواستهها و امیال خود و تنها راه تحقق بخشیدن به وعدههای تورات است.
حادثه سوزاندن کودک شیرخوار فلسطینی (علی دوابشه) دلیل روشن دیگری است بر اینکه دولتی که برعکس تاریخ حرکت میکند و روز به روز بر خوی نژادپرستی و ستمگری خود می افزاید آیندهای ندارد. این حادثه دلیلی است بر اینکه این رژیم دچار بحران اخلاقی و بحران موجودیت است و نشانهای روشن از انزوا و سقوط و شکست آن است، آنان هر چه در سرکوبهای جنونآمیز افراط کنند، دلیلی بر نقطه ضعف آنان و ارزشهای پست و نژادپرستانه و قرون وسطاییشان است. این رژیم از بین رفتنی است، چون بر ضد منطق و تمدن و انسانیت است. مسلما اقدامات وحشیانه آنان و مبارزه مشترک ما و مقاومت مداوم ما زمینهساز انزوا و زوال این رژیم خواهد شد.
* آیا صحبتهایی که در مورد مذاکرات حماس و اسرائیل برای آتشبس بلندمدت منتشر شده است صحت دارد؟ نظر شما چیست؟
** علنا گفته شده که واسطههایی از کشورهای خلیج فارس مانند قطر و کشورهای منطقه مانند ترکیه و هیئتهایی مانند آقای تونیبلر رئيس سابق کمیته چهار جانبه و آقای جیمی کارتر رئيس جمهور اسبق آمریکا و هیئتهایی از آلمان به نوار غزه سفر کردهاند و پیشنهادات و نظراتی ارائه دادهاند و کسی هم این خبرها را تکذیب و انکار نکرده است. همه اینها پیشنهادها و راهحلهایی برای شکستن محاصره غزه مطرح کردهاند.
ما معتقدیم این تلاشها با نیت خیر انجام نمیشود و اینطور نیست که ایدهها و پیشنهادهایشان به طور ناگهانی به ذهنشان خطور کرده باشد بلکه آنان عرضهکننده اندیشهها و ایدههای دیگران هستند.
آنچه اهداف پنهانی از این رفت و آمدها را برملا میکند این است که میخواهند موضوع رفع محاصره غزه را با آتشبس درازمدت با رژیم اشغالگر مبادله کنند. اصلا هدف جنگ صهیونیستها علیه غزه همین موضوع یعنی پایان بخشیدن به مقاومت بود.
به عبارت دیگر رژیمی که نتوانست با زور به هدف خود برسد اکنون با دادن امتیازهای سیاسی، میخواهد آن را به دست آورد.
ما معتقدیم که پایان محاصره غزه عزیز باید از خارج آن صورت گیرد نه از داخل، مگر آنکه بهای رفع محاصره، رنجآورتر و سختتر از خود محاصره باشد و ما نسبت به افتادن در دامی به نام تشکیل دولت غزه هشدار میدهیم.
همان کشورهایی که حمایت کردند و پول دادند و غزه را محاصره کردند، همانها اکنون پیشنهاد جدا کردن غزه از کرانه باختری در قبال پایان دادن به محاصره غزه را مطرح میکنند. اما غزه زمانی در محاصره واقعی است که آن را از بقیه مناطق فلسطین جدا کنند. آنان میخواهند غزه تلهای برای بستن دست مقاومت در قبال آزادی عمل یک دولت با دستورالعملهای موهوم باشد.
به نظر ما هر تشکیلات سیاسی خارج از طرح ملی فلسطین، چه در غزه و چه در کرانه باختری در آینده دوام نخواهد داشت و محکوم به شکست است.
* شما به عنوان یکی از رهبران مبارز علیه اسرائيل چه راهکارهایی را برای آزادی فلسطین پیشنهاد میدهید؟
** به نظر من باید یک بازنگری در ایده مبارزه صورت گیرد تا براساس آن به یک آلترناتیو حقیقی مقاوم بر مبنای مولفههای قدرت دست یابیم. این مولفهها عبارتند از:
1- داشتن نگاه و دیدگاه روشن از مبارزه مطابق با یک هدف شرافتمندانه که استحقاق فداکاری داشته باشد.
2- ابزارهای مبارزه که برپایه یک استراتژی نوین و اصیل استوار باشد و پایبندی به ارزشهای آزادیبخشانه و استفاده از ابزارهای جنگی جدید.
اگر فرد مقاومتکننده نتواند به خوبی از عهده وظیفه آزادیبخشی برآید، مقاومت دچار شعارزدگی خواهد شد. اما ما در نهایت به آینده، خوشبین هستیم و ایمان به حتمی بودن پیروزی داریم.
* به نظر شما چه پتانسیلهایی در مردم فلسطین وجود دارد که میتوان با فعال کردن آنها مقاومت را به نتیجه رساند؟
** من فقط توانمندیها و پتانسیل مردم فلسطین را نمیگویم. دشمن صهیونیستی تنها فلسطین را هدف قرار نداده. فلسطین یک تابلو است. آنچه دشمن به دنبال آن است تسخیر اراده مردم و تغییر دادن هویت آنان و جلوگیری از پیشرفت و مصادره آیندهشان و حتی محو آنها از صفحه تاریخ است. سمبل بودن فلسطین و قدس، نشانگر این موضوع است که دایره مبارزه، گستردهتر از جغرافیای فلسطین و عمیقتر از آن چیزی است که خیالپردازان فکر میکنند. مقاومت، ارزش و شاخص مردم فلسطین و صحنه دفاع ملتهای عربی و امت اسلامی از خویشتن است. ما در برابر دشمنی قرار داریم که انواع خصومت را حتی درمورد همپیمانان خود به کار میبرد. تجربه نشان میدهد که این رژیم پس از 67 سال از نکبت به وجود آمدن آن، ناتوان از نابود کردن حقیقت فلسطین بوده است. فلسطین همچنان ریشه در دلها و جانهای فرزندان فلسطین و آزادگان و مخلصین امت دارد و مردم آن، ریشهشان در سرزمین فلسطین پابرجاست و این وطن با ایده آزادی و عدالت، در وجود مردم خود در داخل و خارج فلسطین ریشه دوانده و متکی به ایمان این مردم و تجارب تاریخی آنها در مبارزه طولانی با ظلم و توانایی فوقالعاده و فداکاری بیشائبه و ایثار جانانهشان است.
* رهبر انقلاب اسلامی اخیرا از تسلیح کرانه باختری برای مبارزه با اسرائيل سخن گفتهاند. نظر شما در این مورد چیست؟
** ما این دعوت و این فراخوان صادقانه رهبر را تبریک گفتیم، چون اولاً یک نگاه شرافتمندانه و تیزبینانه به مبارزه و اقدامی مخلصانه در حمایت از مبارزان و حرکتی آگاهانه در شناخت ماهیت و جوهره این دشمن وحشی به شمار میرود. ما در برابر دشمنی قرار داریم که با تمام سلاحهایش با ما میجنگد و همهگونه قدرت نظامی در اختیار دارد و هر روز کمکهای نظامی ما فوق تصور به او داده میشود و دستش روی ماشه سلاحهای هستهای است و امنیت و حیات منطقه و مردم آن را در معرض خطر قرار میدهد. ما در برابر چنین دشمنی آیا باید گریه و گدایی و بسنده کردن به یادبود شهدا داشته باشیم؟
ما به کسانی نیاز داریم که با انتقام گرفتن خون شهدا، راه آنان را ادامه دهند و وارث آنان باشند، از این رو تنها گذاشتن چنین ملتی که دلهایشان به آرمان فلسطین و حق ایمان دارد اما دستشان خالی است و با سلاح سرد و سنگ و کوکتل مولوتوف به رویارویی با خطر میپردازد و به خاطر نداشتن سلاح به مقاومت مردمی و غیرارادی روی میآورد کاری زشت است.
در کرانه باختری که دیوار حائل نژادپرستانه و موانع دیگر و سرطان شهرکسازی زمینهای مردم را میبلعد و آن را تبدیل به شهرکها و مناطقی شبیه شهرکهای ویژه سیاهان در آفریقای جنوبی (باندوستان) میکند، جوانان بر مقاومت تأکید میکنند.
در کرانه باختری قهرمانان آزاده از نسلی هستند که زیربار برنامههای سازمانهای غیردولتی و هماهنگی امنیتی و برنامههای امنیتی دایتون نمیروند. آنان از سلاح ایمان برخوردارند ولی فاقد سلاحی هستند که دشمن، زمانی که بیمحابا و بدون هیچ مانع اخلاقی آتش میزند و میکشد، از آن حساب ببرد.
فراخوان رهبر ایران یک چالش در برابر هرگونه تسلیم و ناتوانی و توطئه و چاپلوسی است. ما اگر بخواهیم، میتوانیم و مقاومت، توان انجام کارهای غیرممکن را دارد. این راه، کوتاهترین راه و عزتمندترین شیوه برای کسب آزادی است.
* شما موضع کشورهای عربی در برابر مسئله فلسطین را چگونه ارزیابی میکنید؟
** نمیتوان در مورد همه کشورهای عربی یک تعبیر و صفت واحدی به کار برد و واقعیتهای هر کشور با کشور دیگر فرق میکند. برای ما معیار مشترک، میزان توجه آنها به مسئله فلسطین است. سؤال اساسی که جبهه خلق فلسطین از ابتدای تأسیس خود مطرح کرده این است که دوستان ما چه کسانیاند و دشمنان ما چه کسانی هستند؟ ما گفتیم دشمن اول و مستقیم ما اسرائیل و پشت سر او متحد امپریالیستی غربیاش و پایههای او یعنی ارتجاع عرب است. از این رو معیار ثابت ما در ارتباط با هر نظامی، آرمان فلسطین و میزان حمایت از مبارزه فلسطینیها بوده است.
سوریه در صدر کشورهای حامی فلسطین است که نهتنها از آن حمایت کرد بلکه بهای این حمایت را نیز پرداخت و همچنان نیز میپردازد. تاکنون جنگهایی علیه مقاومت از اردن گرفته تا لبنان به وقوع پیوسته و جنگهایی برضد سوریه به راه افتاده و فراموش نمیکنیم آن جنگهایی را که اسرائیل علیه مصر و چند کشور عربی به راه انداخت تا مبارزه عربی صهیونیستی را تجزیه کند و مبارزه فلسطین را به یک بار سنگین بر دوش هر دولتی تبدیل کند. حتی پیمانهایی را امضاء کرد تا کشورهایی را از دایره مبارزه خارج کند همانند مصر و اردن. سپس مسئله فلسطین را از صحنه واقعیت رسمی عربی خارج کرد. وضعیت بیمارگونه غیرعادی حاکم بر منطقه عربی همان جدا کردن ملتهای عرب از فلسطین است. اسرائیل برای هر ملت عربی یک مسئلهای ایجاد کرده تا با آن مشغول باشد و الان آماده میشود تا میوههای این اقدام خود را بچیند. اسرائیل تلاش کرده مسئله فلسطین را در سایه تفرقه میان صفوف اعراب به یک مسئله انفرادی تبدیل کند و در این راه هم از تمام ابزارهای سلطه استفاده کرده تا از به وجود آمدن حرکتهای آزادیبخش عربی جلوگیری کند.
مسئله فلسطین یک مسئله دینی و یا مذهبی یا نژادی نیست بلکه جزئی از مسئله آزادی انسانی است.
* اخیراً مدیر کل وزارت خارجه اسرائيل اعلام کرد عربستان همپیمان اسرائيل است. خبرهایی نیز در مورد ملاقات سران اسرائيل و عربستان منتشر شده است. آیا این اقدام عربستان خیانت به آرمان فلسطین نیست؟
** کاربرد اصطلاح عادیسازی روابط با دشمن، روش فریبکارانهای بود که یک حس سیاسی چنین القاء میکرد که روال کارها طبیعی نبوده و حالا با عادیسازی، به وضعیت طبیعی آن برگشته است، درحالی که قطع رابطه با این رژیم یک وضعیت طبیعی بود. درس «عادیسازی» به عنوان یک روند سیاسی شکستپذیر، باید روشن بوده باشد و ملتهای عربی خصوصاً در کشورهای سازشکار با دشمن صهیونیستی نظر خود را اعلام کردهاند و مردم مصر و اردن بهترین مثال این مطلب هستند. آنچه امروز مشاهده میشود چراغ نشان دادن اسرائیل به عربستان است و این بیانگر آن است که این اقدام نه در پشت پرده انجام میشود بلکه وجهه قانونی هم میگیرد و علنی صورت میگیرد و نشانهاش هم این است که مقاماتی از سرزمین حرمین تماسهایی را با غصبکننده قدس، این نخستین قبله، دومین مسجد و سومین حرم شریف برقرار کردهاند. سکوت در برابر این اقدامات، موجب افزایش خسارتها خواهد بود. چون صرفاً یک اشتباه یا لغزش ساده نیست. سکوت در برابر هتک حرمت مقدسات به معنی نشان دادن چراغ سبز به دشمن است که یک امیرنشین چشم خود را در برابر اقدامات صهیونیستها برای ساخت هیکل سلیمان ادعایی در محل مسجد الاقصی میبندد.
* نقش ایران را در حمایت از مقاومت فلسطین چگونه ارزیابی میکنید؟
** پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آرمان فلسطین، به عنوان نگین تاج انقلاب اسلامی مطرح شد و جمهوری اسلامی به پشتیبان اساسی مقاومت فلسطین تبدیل شد. منشأ این حمایت عبارت است از احساس وظیفه مقدس در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و آرمان آنها و عمل به وصیت امام خمینی(ره) و تحقق اصول انقلاب. انقلاب با این اقدام در واقع به یاری خود و حمایت از هویت خویش و اثبات سلامت فکری و اخلاقی خود میپردازد. ما میدانیم که ایران چه بهای سنگینی بابت این حمایت پرداخت کرده و میکند و در برابر تحریمها و محاصره ظالمانه و تلاش برای شکستن این پشتیبان مهم آرمان فلسطین، مقاومت کرده است.
اصولاً هرکس که عشق قدس را داشته باشد و قدس قبله او باشد حتماً مددکار و پشتیبان و حامی مقاومت خواهد بود.
* آیا میتوان دورنما و افق روشنی برای آزادی فلسطین متصور بود؟
** نگاهی به طبیعت رژیم صهیونیستی و آگاهی از تاریخ مبارزه و چالش با آن، بیانگر این واقعیت است که پیروزی، حتمی است و ما را به این نگرش سوق میدهد که این مبارزه با رژیم صهیونیستی، یک مبارزه تاریخی فراگیر در زمینه سیاسی اقتصادی و نظامی میان امت و آزادگان جهان و ایدههای صهیونیستی است. هدف این چالش صهیونیستی نه فقط هویت و موجودیت تاریخی فلسطین بلکه به زیر سلطه آوردن امت و بازداشتن آنها از حرکتهای پیشروانه است. سخن گفتن از مبارزه گسترده با دشمن صهیونیستی سخن گفتن از مبارزه با امپریالیسم و طرحهای آن در منطقه نیز میباشد. ما شاهد آن هستیم که کشورهای غربی برای به دست آوردن امنیت استراتژیک و برتری اسرائیل با یکدیگر رقابت میکنند. درعین حال مانع قدرتمند شدن مقاومت و ملتهای مبارز برای کسب پیشرفت و آزادی میشوند. بدون تردید این روند، روندی پیچیده است و در بروز حوادث سیاسی و نظامی و اقتصادی، موازنههای قدرت استراتژیک تداخل دارد، از این جهت اهمیت طرح نهضت مقاومت و حفظ پایههای موثر آن آشکار میشود.
* مردم ایران احساس مشترکی با مردم فلسطین در برابر جنایتهای اسرائيل دارند. پیام شما به ملت ایران چیست؟
** ما به مردم کهن ایران که ریشه در امتی بزرگ دارند میبالیم، امتی که پرورش دهنده قهرمانان هستند و آینده و تاریخ را رقم میزنند، تاریخی که ما را نه براساس منافع مشترک بلکه بر پایه فرهنگ و تمدن پویا و اهداف والای انسانی و برادرانه به هم پیوند میدهد. پایداری و شکیبایی و دستاوردهای این ملت را گرامی میداریم و قدرت تصمیمگیری آنان را در پیمودن راههای سخت و ناهموار درک میکنیم.
مسلماً اگر اراده سهمگین آنان و رهبری قاطعانه و مستحکم و دیدگاههای جدی آن نبود نمیتوانستند این مسیر را طی کنند. هنگامی که فریاد فلسطین بلند میشود انعکاس آن را در خیابانهای شهرهای ایران و از دلهای پاک و راستین مردم ایران میشنویم؛ مردمی که خود مدرسهای در عشق به فلسطین هستند و قدس مقدس را فراموش نمیکنند و در راه مبارزه برای فلسطین از تنگنظری و بیتفاوتی و توجه به خود به دورند همه ما اطمینان داریم که این صرفاُ یک احساسات و عواطف شورانگیز نیست بلکه حقیقتی تجربه شده است. حمایتهای مردم ایران، قدرتی افزوده شده در عرصه مبارزه برای آزادی فلس��ین به شمار میرود و موجب کرامت و عزت امت مسلمان و ملتهاست.