هر پنجره شكسته اي به معناي گشودن يك پنجره فرصت براي دشمن جهت رصد كردن و سرمايه گذاري روي شكاف ها و انشعابات سياسي درون تشكيلات دانشجويي است. تمام انديشكده ها و بنيادهاي تحقيقاتي سرويس هاي اطلاعاتي با رصد كردن تفكرات دانشجويان به عنوان ميزان الحراره تضاد هاي سياسي در جامعه، سعي در مهندسي ذائقه سياسي آنان دارند.
پایگاه بصیرت،وحدت صفری / عدم درك درست از پنجره فرصت ها و رصد نكردن معادلات سياسي و تحركات دشمن بايد منتظر پنجره شكسته جديدي شد و از طرف ديگر هر پنجره شكسته در اين تشكيلات به معناي باز شدن پنجره فرصت ديگري جهت سرمايه گذاري و تعميق آن از طرف دشمن به حساب مي آيد و اين فرايند بي پايان باز توليد اين دو پارامتر مسائل حاد امنيتي را در پي دارد.
وقتي از جريان شناسي صحبت به ميان مي آيد، معمولا رويكردهاي تاريخي يك جريان، موضوع بحث و بررسي قرار مي گيرد. چگونگي شكل گيري يك جريان، بانيان و سرچشمه هاي فكري آن و انتسابشان به كدام متفكر و ايدئولوژي و نسبت آن با كلان جريان هاي سياسي صد سال اخير و حوادث سياسي، تبارشناسي مي شود. گويي غبار قدمت بر چهره جرياني نشسته و به صرف «گردگيري»، از آن جريان شناسي كرديم.
حال آنچه مغفول مي ماند «روند شناسي» و «فرايند پژوهي» است. چهره نگاري تاريخي از جريان ها و تقطيع تاريخي حوادث آن و همچنين عدم درك پيوسته جريانات سياسي، يكي از آفات جدي متدولوژيك در فهم جريان شناسي است. از سوي ديگر نسبت جريان هاي سياسي با مكاتب سياسي و كاويدن در زمينه و زمانه جريان ها با رويكرد فلسفي- سياسي و جامعه شناختي خود موضوعي است كه در مجال ديگري نياز به شرح و بسط دارد. اما موضوع نوشتار حاضر به بررسي پرسشواره چرائي و چگونگي زايش و زوال جرياني خاص در درون تشكلات دانشجوئي از منظر "پنجره احتمالات سياسي اورتون" و "پنجره شكسته جيمز ويلسون" مي پردازد..
قبل از ورود به بحث لازم است نكاتي به اختصار در باب پنجره فرصت اورتون توضيح دهيم. اورتون در نظريه پنجره احتمالات سياسي چگونگي تغير احتمالات يك راه حل يا ايده سياسي غير ممكن به يك راه حل سياسي اجتناب ناپذير را مورد بررسي قرار مي دهد. به ظاهر نظريه اورتون از قدرت توصيفي خوبي براي بسياري از روند هاي سياسي در جريان شناسي كاربرد فراواني دارد. از نظر اورتون يك طرح و يا ايده سياسي شايد زماني طرح غير قابل تصور به نظر آيد، ولي با گذشت زمان و تغیير در معادلات سياسي اين طرح به يك سياست غير قابل اجتناب تبديل شود.
توضيح اينكه طرح غير قابل تصور(unthinkable) پس از گذشت زماني به يك طرح مترقي و در مرحله بعد به يك طرح قابل پذيرش و در مرحله بعد به يك طرح معقول و در گام بعدي به يك طرح محبوب و آخر امر به يك سياست غير قابل اجتناب تبديل مي شود. از فوايد نظريه فوق در رويكردهاي امنيتي، مي توان از سنجش و رصد تحركات و درك درست از معادلات سياسي از يك طرف و از طرف ديگر موضوعيت يافتن اهميت تفكرات استراتژيك در مواجهه با دشمن در بازه زماني مشخص است. با استفاده از نظريه فوق به درستي مي توان اوج و حضيض و فراز و فرود تحركات سياسي رگه هاي فكري چون: پان تركيسم، پان كرديسم، ملي- مذهبي و سلطنت طلب و گسترش تفكرات احزاب منحله اي چون حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و حلقه هاي عرفان كيهاني و گرايشات فمينيستي، فرقه هاي ضاله ای چون بهائيت و وهابيت را در دانشگاه رصد كرد و نسبت آن را با معادلات سياسي و نحوه تقويت و تضعيف گروهي به گروهي ديگر را و همچنين پيشرفت آنان طبق جدول اهداف دشمن، رصد و مورد ارزيابي مستمر قرار داد؛ و از رسيدن اين جريانات به نقطه بي بازگشت و اجتناب ناپذير جلوگيري به عمل آورد و با آسيب شناسي دقيق در هر مرحله رويكردهاي امنيتي متناسب با آن مرحله اتخاذ كرد.
به طور مثال در اوايل شكل گيري دفتر تحكيم وحدت شايد به فكر كسي خطور نمي كرد كه جرياني خاص در درون اين دفتر از پارادايم استكبار ستيزي به پاردايم استكبار پذيري و از گفتمان عدالت خواهي به گفتمان آزادي خواهي منطبق با مفاهيم ليبرال دموكراسي غرب تغيير ماهيت دهند. گرچه دلايل جامعه شناختي سياسي اين تطورات خود شرح مفصلي مي طلبد كه از حوصله اين نوشتار خارج است.
مثال آشكار آن تابو تلقي شدن رابطه و مذاكره با آمريكا از درون اين جريان با گذشت زمان چنان تغیير ماهيت داد كه بخشي از اين جريان به عنوان ستون پنجم آمريكا تبديل شد و همسو و همنوا با اپوزيسيون خارج نشين در مقابل نظام جمهوري اسلامي ايران قد علم كردند و كار به جايي رسيد كه بر طبق پنجره فرصت اورتون از يك سياست غير قابل تصور به يك سياست غير قابل اجتناب تبديل شد و اين مسئله را نمي توان امري پايان يافته تلقي كرد و تاريخي به بحث و بررسي آن نشست كه اين امر منافات جدي با مدعاي ما در بحث جريان شناسي دارد. در مقابل "پنجره فرصت "جوزف اورتون نظريه امنيتي ديگري كه از جرم شناسي اخذ شده است به نام "پنجره شكسته "جيمز ويلسون مي باشد. اين دو نظريه به نوعي لازم و ملزوم يكديگر به حساب مي آيند. به اين معني كه هر پنجره شكسته اي به معناي گشودن يك پنجره فرصت براي دشمن جهت رصد كردن و سرمايه گذاري روي شكاف ها و انشعابات سياسي درون تشكيلات دانشجويي است. جيمز ويلسون در شرح و بسط نظريه خود مي گويد: اگر پنجره اي شكسته شود و مرمت و تعمير نگردد، كسي كه تمايل به شكستن قانون و هنجارهاي اجتماعي را دارد با ديدن بي تفاوتي جامعه به اين امر دست به شكستن شيشه ديگري مي زند و ديري نمي پايد كه شيشه هاي زيادي شكسته مي شوند و اين احساس هرج و مرج از زمينه ای به زمينه ديگر و از موردي به موردي ديگر و از بخشي به بخشي ديگر سرايت مي كند و اين تز را به عنوان يك علامت با خود به يدك مي كشد كه "هركار مخرب ديگري مي تواند به انجام برسد بدون آنكه كسي مزاحم باشد." تئوري فوق به زيبايی " اپيدمي زوال" و همه گير شدن فروپاشي و انشقا ق و انشعابات را نشان مي دهد.
به زبان ديگر هر گونه انشعاب و انشقاقي در درون تشكيلات دانشجويي درست به مثابه پنجره شكسته اي است كه اگرچه فضاي پلوراليستي و كثرت گرايانه را ترسيم مي كند ولي نتايج آن اختلافات درون تشكيلاتي و گمراه شدن از مسير اصلي و دور شدن از جدول اهداف و تعميق شدن اختلافات و بي تفاوتي جامعه نخبگان در عدم شناخت اين اختلافات درست به مثابه آحاد بي تفاوت جامعه در قبال آسيب هاي اجتماعي است و همه گير شدن آن نتيجه محتوم آن مي باشد.
از اين رو عدم درك درست از پنجره فرصت ها و رصد نكردن معادلات سياسي و تحركات دشمن بايد منتظر پنجره شكسته جديدي شد و از طرف ديگر هر پنجره شكسته در اين تشكيلات به معناي باز شدن پنجره فرصت ديگري جهت سرمايه گذاري و تعميق آن از طرف دشمن به حساب مي آيد و اين فرايند بي پايان بازتوليد اين دو پارامتر مسائل حاد امنيتي را در پي دارد. نقل قولي از "فريدمن" در كتاب "كاپيتاليسم و آزادي" تكميل كننده بحث فوق مي باشد. فريدمن مي گويد: به اعتقاد من وظيفه اساسي ما اين است كه براي تغیير فكر يك جامعه دست به توليد آلترناتيو بزنيم سپس اين آلترناتيو كه در ابتدا ابداً مورد قبول جامعه نيست آنقدر در زندگي مردم نگه داريم كه يك راه حل سياسي غير ممكن به يك راه حل سياسي اجتناب ناپذير تبديل شود و اين درست به معني مهندسي ذائقه سياسي يك ملت است.
نتايج حاصل از نوشتار فوق نشان مي دهد كه دشمن هنوز رويكرد استراتژيك خود را در قبال مردم ايران علي الخصوص دانشجويان حفظ كرده است و تمام انديشكده ها و بنيادهاي تحقيقاتي سرويس هاي اطلاعاتي با رصد كردن تفكرات دانشجويان به عنوان ميزان الحراره تضاد هاي سياسي در جامعه، سعي در مهندسي ذائقه سياسي آنان دارد و آنان را به سمتي سوق مي دهند كه مصرف گر تفكرات آنان باشند و اين با توليد آلترناتيو سازي مستمر به زبان فريدمن انجام مي گيرد؛ تا جايي كه يك جريان را به نقطه بي بازگشت سوق دهد و در آن لحظه آن جريان آنچه را كه روزي غير قابل تصور مي انگاشت را به يك سياست اجتناب ناپذير بدل مي سازد.
مثال هاي روشن آن بررسي تحولات و تطورات جرياني خاص در دفتر تحكيم وحدت، خاصه در هشت سال دولت به اصطلاح اصلاحات و فراز و فرودها و جار و جنجال هاي سياسي، جنگ نيابتي بر عليه نظام اسلامي و شكل گيري انشعاباتي چون: مدرن، روشنگر، دموكراسي خواه ملي و انواع و اقسام طيف و دسته و جناح و مجمع، هركدام پنجره شكسته اي است كه براي دشمن به منزله يك پنجره فرصت به حساب مي آيد.
*دانشجوی دکترای علوم سیاسی