سیاسی >>  اندیشه سیاسی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۱  ، 
کد خبر : ۲۸۳۳۶۸

شاخص سازي سيرت و صورت انقلاب اسلامي ايران

گفتمان استکبارستيزي خاستگاهي فطري - انساني و معنايي قرآني دارد و در عين حال کارکردي مبارزاتي و انقلابي. اساساً مبارزه با ظلم و نفي استکبار، از اصول اساسي انقلاب اسلامي بوده و همواره مورد تأکيد قرار گرفته است. ظلم زدايي و مبارزه با استکبار به عنوان يک مسؤليت ديني - سياسي، جدي ترين آثار را در قيام ملل مستضعف عليه نظام ظالمانه حاکم بر جهان از خود به جاي گذاشته است. چنانکه امام راحل سلامت و صلح جهان را بسته به انقراض مستکبرين مي‌دانند و مي‌فرمايند: «تا اين سلطه طلبان بي فرهنگ در زمين هستند مستضعفين به ارث خود که خداي تعالي به آن‌ها عنايت فرموده است نمي‌رسند».
پایگاه بصیرت / حسن خدادی

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي / حسن خدادی/  بدون شک مي توان انقلاب اسلامي ايران به عنوان مهم ترين و بزرگ ترين پديده سياسي و اجتماعي را يك انقلاب بنيادين و فراگير محسوب کرد که از يكسو داراي ايدئولوژي عظيم بوده و در تمامي عرصه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي، صاحب نظريه و طرح مي باشد و از سوي ديگر تمامي اجزاء ضروري يك انقلاب پايدار يعني رهبري توانا، ارتباط عميق با توده مردم، انگيزه براي براندازي رژيم گذشته و قدرت خلق نظام سياسي تازه با همه نهادهاي مرتبط با آن را در خود دارد. ضمن اين که انقلاب اسلامي به عنوان يكي از انقلاب هاي برجسته قرن بيستم، آثار متعددي را نيز به دنبال داشت و براي همين نيز از همان ابتدا همواره مورد توجه بسياري از پژوهشگران و دانشمندان، متخصصان علوم سياسي و كارشناسان علوم اجتماعي و جامعه شناسان و علاقه مندان به تحليل انقلاب ها، قرار داشته است.

اين که چرا انقلاب اسلامي که انقلابي ساخته شده بر مباني اصيل ديني و اسلامي است مورد توجه دانشمندان و انديشمندان بسياري بوده از منظري خاص در اين نکته نهفته است که ظهور آن، ناتواني بسياري از نظريه هاي انقلاب در تحليل و تبيين انقلاب هاي سياسي و اجتماعي را نمايان كرد. براي همين شايد وقوع آن را بتوان نقطه عطفي در نظريه پردازي هاي انديشمندان علوم سياسي و اجتماعي دانست، به طوري كه بسياري از آنان را به بازنگري و بازانديشي در نظريه هاي خويش وادار نمود و حتي برخي آشكارا به ضعف نظريه هاي خود در رويارويي با انقلاب اسلامي ايران اعتراف كردند. کوتاه آنکه فرضيه هاي كهنه و رايج كه براي تحليل انقلاب هاي مدرن غيرمذهبي و ضدمذهبي ارائه شده، توانايي تحليل اين پديده منحصر به فرد و استثنايي و بي نظير را که از سيرت و صورتي متمايز از مقام مقايسه با ساير انقلاب هاي جهان را دارد و اهداف و مباني متفاوتي از بقيه انقلاب ها را در خود جاي داده است، ندارند. در مقالة پيش رو به بررسي شاخص هاي سيرت انقلاب از منظر رهبري مي پردازيم و در مقاله بعدي به بررسي شاخص هاي صورت انقلاب اسلامي خواهيم پرداخت.

 

سيرت و صورت انقلاب اسلامي و اهميت آن ها

همانطور که ذکر شد وجود سيرت و صورتي متمايز از مقام مقايسه با ساير انقلاب هاي جهان يکي از شاخصه هاي اصلي و وجوه بارز انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام راحل (رض) مي باشد که آن را متفاوت از ديگر انقلاب هاي بزرگ جهان نموده است. در اينجا منظور از سيرت همان اهداف، مباني، هويت و اصولي مي باشد که انقلاب اسلامي ايران مبتني بر آن ها شکل گرفته و جريان يافته که به قول رهبر معظم انقلاب مي توان از آن ها تحت عنوان "ساخت حقيقي و روح انقلاب" نيز ياد نمود و منظور از صورت همان ابزارها و راهبردها و ملزوماتي اعم از نهادي و غيرنهادي مي باشد که در خدمت و در جهت تحقق سيرت بوده و به آن ها حيات و معنا بخشيده است که از منظر رهبر انقلاب، مي توان بر آن ها "ساخت حقوقي و رسمي"، قالب و جسم انقلاب نام نهاد.

براي همين است که رهبر انقلاب اسلامي در تشريح سيرت و صورت انقلاب اسلامي و اهميت آن با تأکيد بر اين نکته که «هميشه در دل ساخت حقوقى، يک ساخت حقيقى، يک هويت حقيقى و واقعى وجود دارد؛ او را بايد حفظ کرد» مي فرمايند:

«اين ساخت حقوقى (صورت) در حکم جسم است؛ در حکم قالب است، آن هويت حقيقى (سيرت) در حکم روح است؛ در حکم معنا و مضمون است. اگر آن معنا و مضمون تغيير پيدا کند، ولو اين ساخت ظاهرى و حقوقى هم باقى بماند، نه فايده‏اى خواهد داشت، نه دوامى خواهد داشت؛ مثل دندانى که از داخل پوک شده، ظاهرش سالم است؛ با اولين برخورد با يک جسم سخت در هم مي شکند. آن ساخت حقيقى و واقعى و درونى، مهم است؛ او در حکم روح اين جسم است. آن ساخت درونى چيست؟ همان آرمان هاى جمهورى اسلامى است: عدالت، كرامت انسان، حفظ ارزش ها، سعى براى ايجاد برادرى و برابرى، اخلاق، ايستادگى در مقابل نفوذ دشمن؛ اينها آن اجزاء ساخت حقيقى و باطنى و درونى نظام جمهورى اسلامى است. اگر ما از اخلاق اسلامى دور شديم، اگر عدالت را فراموش كرديم، شعار عدالت را به انزواء انداختيم، اگر مردمى بودن مسئولان كشور را دست‌كم گرفتيم، اگر مسئولين كشور هم مثل خيلى از مسئولين كشورهاى ديگر به مسئوليت به عنوان يك وسيله و يك مركز ثروت و قدرت نگاه كنند، اگر مسأله‌ خدمت و فداكارى براى مردم از ذهنيت و عمل مسئولين كشور حذف شود، اگر مردمى بودن، ساده‌زيستى، خود را در سطح توده‌ مردم قرار دادن، از ذهنيت مسئولين كنار برود و حذف شود؛ پاك شود، اگر ايستادگى در مقابل تجاوزطلبى‌هاى دشمن فراموش شود، اگر رودربايستى‌ها، ضعف هاى شخصى، ضعف هاى شخصيتى بر روابط سياسى و بين‌المللى مسئولين كشور حاكم شود، اگر اين مغزهاى حقيقى و اين بخش هاى اصلى هويت واقعى جمهورى اسلامى از دست برود و ضعيف شود، ساخت ظاهرى جمهورى اسلامى خيلى كمكى نمي كند؛ خيلى اثرى نميبخشد و پسوند «اسلامى» بعد از مجلس شورا: مجلس شوراى اسلامى؛ دولت جمهورى اسلامى، به تنهائى كارى صورت نمي دهد. اصل قضيه اين است كه مراقب باشيم آن روح، آن سيرت از دست نرود، فراموش نشود؛ دلمان خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سيرت توجه داشته باشيد. اين، اساس قضيه است».

 

شاخص سازي سيرت هاي انقلاب اسلامي

بدون شک نمي توان انقلاب اسلامي ايران را چه قبل از پيروزي و چه پس از آن، بدون توجه به بنيادهاي اساسي و معنا و مضامين آن يعني سيرت انقلاب که اهداف و مباني انقلاب نيز مبتني بر آن هاست، فهميد و درک کرد. بنابراين در اينجا ضروري است تا به شاخص سازي اين مفهوم يعني هويت و سيرت انقلاب اسلامي پرداخته شود.

 

1.     گفتمان شهادت و ايثار

بدون ترديد فرهنگ شهادت طلبي و ايثار که به عنوان يک هدف، اصالت و مسؤليت بزرگ در انقلاب شناخته مي شود، يکي از ويژگي هاي بسيار مهم و عناصر بنيادين مي باشد که در هويت و سيرت انقلاب اسلامي ايران موج مي زند. در حقيقت انقلاب اسلامي به پشتوانه خون شهيدان هميشه زنده و ايثار و شهادت طلبي مردان و زنان شجاعي است که با ايمان، توکل و صلابت با شعارهاي الله اکبر و استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي در مقابل رگبار مسلسل رژيم 2500 ساله ايستادند، به پيروزي رسيد. در واقع ايمان و عمل به گفتمان ايثار و شهادت سه عنصر اساسي در پيداش و تداوم انقلاب اسلامي بوده است و در سايه ايمان و صبر در مشکلات و مصائب و مبارزه و ايثار و گذشت تا مرز شهادت و جهاد در راه خدا مشعل انقلاب اسلامي هميشه فروزان مانده است.

ايثار به عنوان يک امر ديني، اخلاقي و انساني بسيار نيکو پسنديده در لغت به معناي برگزيدن، عطاکردن، مقدم داشتن غرض ديگران بر غرض خويش و مقدم دانستن منفعت غير بر مصلحت و منفعت خود است و شهادت هم به مجموعه باورها، آگاهي ها، آداب و اعتقادات و اعمالي گفته مي شود که موجب وصل انسان به عالي ترين درجه کمال يعني مرگ آگاهانه در راه خدا مي شود. به عبارت ديگر شهادت انتخاب آگاهانه و در عين حال شجاعانه مرگ است. يعني يک شهيد در آن زمان شهيد مي شود که تصميم مي گيرد براي دفاع از ايمان و آرمانش و براي پاسداري از حق و عدالت تا سر حد جان بايستد و نه آن زمان که کشته مي شود و کشته شدن فعليت بخشيدن به اين انتخاب آگاهانه و شجاعانه است.  

زمينه هاي شکل‌گيري گفتمان ايثار و شهادت به‌عنوان يکي از ابعاد اصلي جهاد و مبارزه عليه باطل، به صدر اسلام و شايد همزمان با تولد اسلام بازگردد. اما اين گفتمان در زمان هايي بازتوليد و بازسازي شده است. اگر ابتداي شکل‌گيري آن را از زمان درخشش اسلام و جنگ‌هاي پيامبر عظيم الشأن (ص) و بعد از آن جنگ هاي امام علي(ع) بدانيم، نقطه اوج و تاريخي ترين لحضات اين گفتمان نيز، عاشوراي سال 61 هجري است که اين گفتمان رسميت يافت و نهادينه شد و بعد از آن در عاشورا‌ي هر سال، بستر استمرار آن فراهم گشت. از آن زمان به بعد، اين گفتمان فرودي طولاني داشت ولي دوباره جرقه هايي از آن در انقلاب مشروطيت روشن شد و پس از وقفه‌اي نسبتاً طولاني، در ‌نهايت در خرداد سال 1342 شمسي (در تاريخ ايران معاصر و تاريخ تشيع) اوج گرفت. اين گفتمان در ‌نهايت پس از يک وقفه کوتاه 15 ساله، دوباره در انقلاب اسلامي بازتوليد شد و تاکنون نيز ادامه داشته است. 

شايان ذکر است ويژگي مهم استبداد که هميشه متکي به ظلم و اختناق است، يکي اين است که مردم را در ناآگاهي نسبت به اعمال، تصميمات و خصوصاً جناياتش نگه مي دارد. ديگر اين که با کمک ابزارهاي تبليغاتي، جاسوسي و پليسي اش آن چنان توهم قدرتي بوجود مي آورد که استقلال، شخصيت و شجاعت مردم را يکسره فرو مي کشد، تا بدانجا که زيستن در آن شرايط نکبت بار را سرنوشت محتوم و تغييرناپذير خود مي داند. اصولاً رژيم هاي خودکامه با اتکاء به اين دو اصل به حکومت استبدادي خود ادامه مي دهند و نه با اتکاء به قدرت نظامي و پليسي شان. اينجاست که شهادت به عنوان حربه اي براي متزلزل کردن اين دو رکن پا به ميدان مي گذارد و انسان مؤمن و پاکباخته اي که براي دفاع از دين و پاسداري از آزادي، عدالت، شرف و حيثيت انساني بدون ترس و واهمه، فرياد عدالت و آزادي خواهي بر مي آرود و بدون هيچ علتي بي مهابا به گلوله بسته مي شود و او هم شجاعانه و با سينه سپر در برابر گلوله مي ايستد و سخت و شعار خود را تکرار مي کند. اولاً بدين وسيله نقاب از روي چهره کريه و صد انساني رژيم بر مي کشد و با عمل قهرمانانه اش نشان مي دهد که رژيم براي حفظ حکومت غاصبانه اش به هر جنايتي دست مي زند، ثانياً از اين راه به مردم، جسارت و شهامت مي بخشد تا به خود و نيروي خود ايمان آورند و در برابر ظلم و استبداد بايستند و سرنوشت خود را بدست گيرند که همين جريان به عينه در انقلاب اسلامي ايران به معرض نمايش در آمد.(مرتضوي امامي، 1389: 132)

لذا بايد تأکيد داشت همين شهادت هاي مظلومانه و دلاورانه بود که چهره زشت و ضد بشري رژيم شاه را عليرغم فريبندگي ظاهري اش، به مردم نشان داد و مهمتر از آن زمينه را براي اطلاع از جنايات وحشتناک و غيرقابل تصور رژيم فراهم ساخت و همه بويژه ارتش و ساير نهادهاي ديگري که رژيم به آن ها تکيه داشت را نسبت به ظلم ها، شکنجه ها و وطن فروشي هايش آگاه ساخت و از آن مهمتر به مردم جسارت بخشيد و تهييج شان ساخت تا براي پاسداري از دين، عدالت و آزادي به پا خيزند و بر ظلم و استبداد و اختناق بشورند و اين جريان آنچنان سريع پيش رفت که ناگهان سراسر ايران را فرا گرفت بطوري که جاي هر شهيدي که به خون مي غلطيد را صدها بلکه هزاران نفر گرفت و اين عامل گذشته از آنکه به بسيج همگاني منجر شد، به وحدت و همبستگي هر چه بيشترشان انجاميد که اين خود نقش بسيار مؤثري در پيروزي سريع انقلاب داشت و به اين ترتيب انقلاب اسلامي ايران به پشتوانه همين شهادت ها در مقابل چشمان نگران و حيرت زده جهانيان به پيروزي رسيد و ايمان، فداکاري و ايثار بر نيرومندترين و باسابقه ترين ديکتاتور زمان که از حمايت ابرقدرت ها برخوردار بود غلبه کرد و نظريه پيروزي خون بر شمشير به بهترين وجه تحقق يافت.

بنابراين شهادت نه تنها عظيم ترين نقش را در پيروزي انقلاب داشت بلکه بزرگترين سهم را در رشد و گسترش انقلاب نيز داشته است. همين جريان موجب شد تا ملت ايران اسلام را تجلي تمامي ايده آل ها و آرمان هايشان بداند و به انگيزه آن به پا خيزد و در برابر وحشي گري ها و توطئه هاي رژيم ستمشاهي مقاومت کند. در اين ميان بايد به رهبري امام خميني (ره) که به چيزي جز اسلام و تحقق اهداف اسلامي نمي انديشيد اشاره کرد، زيرا همين رهنمودهاي هوشمندانه بود که انقلاب ايران را جهت داد و سامان بخشيد. (طاهري، 1371: 167)

در واقع در سايه ايمان به خدا به عنوان يکي از ارزش هاي بنيادين انقلاب اسلامي پيوند امام و امت به يک پيوند عاطفي عميق تبديل شد و در سايه ايمان، هدايت و رهبري انقلاب محقق شد و در پرتو ايثار و گذشت و فداکاري، پيروزي انقلاب اسلامي پيروزي به معني اصلي و کامل آن بدست آمد و در سايه شهادت طلبي و جهاد في سبيل الله به عنوان عنصر سازنده و رهايي بخش، انقلاب اسلامي بيمه شد و توانست در مقابل هجوم و توطئه ها و فشارهاي بيروني و دروني مقاومت نموده و با سرافرازي نقشه هاي دشمنان را نقش بر آب نمايد و محکم و استوار تا به امروز استمرار يابد.        

2.     عدالت خواهي

عدالت خواهي يکي از منحصر بفردترين ويژگي هاي انقلاب اسلامي ايران است. عدالت خواهي به عنوان يك امر كمالي، مطلوب و مقصود بشر است و انسان به طور فطري گرايش به آن دارد و از ظلم و بي عدالتي مي گريزد؛ زيرا كمال خواهي آدمي موجب مي شود تا به عدالت به عنوان مهم ترين سازوكار رشد و تعالي و كمال بنگرد و تحقق و اجراي آن را بخواهد. از اين رو كساني كه هم چنان بر فطرت الهي باقي مانده اند و به وسوسه هاي نفساني و شيطاني، فطرت و طبيعت خدادادي خود را دگرگون نساخته اند، گرايش به عدالت داشته و با ستم به مبارزه برمي خيزند و از آن بيزاري مي جويند. بر اين اساس خداوند در آياتي از جمله 135 سوره نساء و 8 سوره مائده و 85 سوره اعراف، اجراي عدالت و گرايش و گواهي به آن را به عنوان يك حق، مقتضاي ايمان انسان مي شمارد. به اين معنا كه انساني كه بر فطرت سالم و عقل سليم است، به خداوند ايمان دارد و همين ايمان، وي را به سوي كمال ديگري چون عدالت مي كشاند و اجراي آن را خواهان مي شود.

در زمينه رابطه عدالت به عنوان يک سيرت و انقلاب اسلامي بايد بگوييم با بررسي مختصر موضوع عدالت و مقايسه آن با موضوع انقلاب اسلامي به نظر مي رسد نوعي رابطه دو سويه ميان اين دو موضوع مطرح باشد: به عبارتي از يك سو انقلاب اسلامي برآمده از يكي از مهمترين خواست هاي اصلي مردم ايران در تاريخ معاصر به نام "عدالتخواهي" بود و از سويي ديگر انقلاب اسلامي تأثيرات فراواني بر موضوع عدالت و عدالتخواهي در جامعه اسلامي ايران گذاشته است. به تعبيري ديگر يكي از انگيزه ها و نيز اهداف انقلاب اسلامي تحقق عدالت اجتماعي و ريشه كن نمودن ظلم و ستم در تمامي ابعاد و از بين بردن فاصله طبقاتي بوده و هست و اهميت اين اصل تا جايي است كه تحقق عدالت اجتماعي به عنوان غايت حركت جامعه اسلامي معرفي شده است. مقام معظم رهبري در اين زمينه معتقدند: «اساس اداره تشكيلات كشور عدالت اجتماعي است در تمام آثار ديني كه شما نگاه مي كنيد، هدف و غايت براي حركت جامعه اسلامي، تشكيل جامعه عادله است راجع به امام زمان (عج) اين همه اثر است ولي در اغلب اينها گفته مي شود كه اين بزرگوار تشريف مي آورند تا اين كه جهان را پر از عدل كنند. (دفتر جريان شناسي تاريخ معاصر، 1384: 24)

از سويي ديگر نيز تحقق جامعه اسلامي بدون عدالت اجتماعي غير ممكن است و هدف بزرگ انبياء تامين عدالت اجتماعي بوده است. بر اين اساس اولين و مهمترين ارزش در نظام جمهوري اسلامي از نظر عملي تحقق عدالت اجتماعي است چنانکه رهبر فرزانه انقلاب در اين باره فرموده اند: «اولين ارزش در نظام ما از لحاظ عملي بايد تأمين عدالت اجتماعي باشد اين مهم بايد در تمام برنامه ريزي ها و عمل ها و امثال آن مورد توجه قرار بگيرد در نظام اسلامي عدالت مبناي همه تصميم گيري هاي اجرايي است و همه مسئولان نظام بايد به جد و جهد و با همه اخلاص در صدد اجراي عدالت در جامعه باشند. شهيد مطهري نيز عدالت اجتماعي را به عنوان يكي از اركان سه گانه (عدالت اجتماعي، استقلال و آزادي، معنويت) اصلي بقاء و تداوم انقلاب اسلامي مطرح نموده است كه اين مسأله گوياي اهميت اين امر در انقلاب اسلامي است. ايشان در اين خصوص فرموده اند: «در مورد وضع آينده انقلاب اسلامي خودمان يكي از اساسي ترين مسائل، همين مسأله عدالت اجتماعي است . . . انقلاب اسلامي ما اگر مي خواهد با موفقيت به راه خود ادامه دهد راهي بجز بسط روش هاي عدالت جويانه و عدالت خواهانه در پيش ندارد. (مطهري، 1390: 149)

لذا انقلاب اسلامي در طول حيات پربركت خويش تلاش نموده است تا زمينه عدالت اجتماعي را فراهم نمايد و در اين راستا اقدامات شايسته اي انجام داده است اما در عين حال ايجاد عدالت اجتماعي و ساختن جامعه اي اين چنين نيازمند تلاش و كوشش بيشتر و بي وفقه مسئولان نظام است و هنوز تا تحقق جامعه اي كاملاً اسلامي كه عدالت اجتماعي بر تارك آن بدرخشد و به عنوان الگويي براي ساير جوامع و كشورها مطرح گردد فاصله زيادي وجود دارد اما آنچه در اين راستا داراي اهميت است اين است كه انقلاب اسلامي اين راه را آغاز نموده و با جديت پيگيري و دنبال مي كند و دولت براي تحقق عدالت اجتماعي مصمم است. بنابر اين هم عدالتخواهي مردم ايران منجر به آغاز و پيروزي انقلاب اسلامي شد و هم پيروزي انقلاب اسلامي به گسترش عدالت در جامعه كمك شاياني نمود.

 

3.     استکبار ستيزي

واژه "استکبار ستيزي" که بخشي از هويت و سيرت انقلاب اسلامي است، در ادبيات سياسي انقلاب اسلامي به طور مکرر به بهره برداري مي رسد از تعاليم قرآن کريم مايه مي گيرد. اين واژه که مفهوم آن اظهار علو و برتري در زمين و بر ديگران بزرگي فروختن و خود را قاهر و مسلط دانستن است در آيات مختلف قرآني و براي نماياندن ماهيت قدرت هاي استکباري و دشمنان در هر عصر و زمان و معرفي خصال و صفات و روحيات و عملکردهايشان مطرح مي گردد.

استكبار از ديدگاه فرهنگ سياسي اسلام، وجود نوعي سلطه گري و سلطه جويي و استعمار و بهره كشي فرهنگي، سياسي و اقتصادي توسط اقليت محدودي زورگو و نفع طلب بر خيل عظيم توده هاي محروم مي باشد. اين عمل مي تواند داخلي باشد به همان طريق كه يك عده ديكتاتور و زورگو بر ملت هاي محروم تحت سلطه خود حاكميت داشته و آن ها را تحت فشار و ظلم قرار دهند و همچين مي توانند بين المللي باشد، بدين معنا كه دولت و يا كشوري ساير جوامع و ملت ها را استثمار و به استضعاف بكشاند كه نمونه بارز آن در گذشته و حال اعمال سياست هاي استعمارگونه و امپرياليستي قدرت هاي بزرگ شرق و غرب در جهان مي باشد. (محمدي، 1385: 33)

استكبار همواره در صدد تجاوز به حقوق ديگران است و اصولاً با تجاوز به حقوق ديگران رشد مي كند. ديگراني كه حقوق آن ها پايمال شده است درصدد بازگرداندن حقوق از دست رفته خود و ضربه زدن انتقامجويانه به مستكبران اند. از اين رو، مستكبر همواره در خوف و اضطراب به سر مي برد. از سوي ديگر، تلاش روز افزون استكبار در به دست آوردن هر چه بيشتر منافع و منابع ديگران، خواب راحت را از چشمان آنان خواهد ربود. از اين جهت همواره دلهره و نگراني با مستكبران همراه است. (انديشه هاي فقهي _ سياسي امام خميني(ره)، كاظم قاضي زاده، 1377، ص 609) استكبار جهاني جهت دستيابي به اهداف شوم خود از زمينه ها و راهكارهايي نظير، ايجاد اختلاف بين مردم كشورهاي مستضعف، ترويج فساد و فحشا، منزوي كردن نيروهاي كارآمد و متعهد يا همان استفاده از عناصر داخلي وابسته و روشنفكران غرب گرا استفاده مي كنند.

در همين راستا بايد اذعان داشت گفتمان استکبارستيزي خاستگاهي فطري - انساني و معنايي قرآني دارد و در عين حال کارکردي مبارزاتي و انقلابي. اساساً مبارزه با ظلم و نفي استکبار، از اصول اساسي انقلاب اسلامي بوده و همواره مورد تأکيد قرار گرفته است. ظلم زدايي و مبارزه با استکبار به عنوان يک مسؤليت ديني - سياسي، جدي ترين آثار را در قيام ملل مستضعف عليه نظام ظالمانه حاکم بر جهان از خود به جاي گذاشته است. چنانکه امام راحل سلامت و صلح جهان را بسته به انقراض مستکبرين مي‌دانند و مي‌فرمايند: «تا اين سلطه طلبان بي فرهنگ در زمين هستند مستضعفين به ارث خود که خداي تعالي به آن‌ها عنايت فرموده است نمي‌رسند».

هر فرد مسلمان و هر دولت اسلامي بر اساس منطق و آموزه هاي ديني، موظف به مقابله با ظلم و استكبار جهاني است. چرا که از نظر عقلي نمي توان براي حيات زير سلطه غير ارزشي قائل شد زيرا ارزش حيات به آزادي و استقلال است. از نظر شرعي نيز در آيات و روايات متعدد، مستضعفين يعني كساني كه مورد ظلم و تهاجم استكبار، قرار گرفته اند، موظف به دفاع و مقابله با مستكبرين شده اند.

از سوي ديگر مهمترين موضوع در روابط سياست خارجي ايران نيز پس از پيروزي انقلاب اسلامي را مي‌توان رابطه سياسي با ايالات متحده آمريکا نام برد. بررسي تاريخ روابط سياسي ايران و آمريکا و نفوذ 25 ساله آن‌ها تا قبل از22 بهمن ماه 1357 نشان از يک حضور تحقيرآميز و مخرب داشت که ظهور انقلاب اسلامي به رهبري امام نويدبخش پايان اين روابط تحقيرآميز و ناعادلانه گرديد، چرا که انقلاب اسلامي ايران در ذات و ماهيت خود نه تنها با نظام سلطه آمريکايي بلکه با هرگونه زياده خواهي بين‌المللي، تعارضات اساسي و آشتي‌ناپذير داشته است. اين ادبيات در کلام و بيان خلف صالح ايشان، يعنيمقام معظم رهبري هم به عنوان يکي از سياست‌هاي راهبردي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران ادامه يافته است. از منظر رهبر معظم انقلاب راز عداوت ديرينه نظام اسلامي با آمريکا در اين نکته نهفته است که آمريکا بي‌ترديد بارز‌ترين مصداق براي مفهوم استکبارگري در دوران معاصر به شمار مي‌آيد. پس آنچه آمريکا را به خصمي غير قابل معاشرت بدل مي‌سازد، همانا روح استکباري نهادينه‌شده در ذات آن مي‌باشد.

نکته ديگر اينکه استکبار ستيزي، اهداف متعددي را دنبال مي كند كه اصلاح رفتارهاي مستكبران و يا نابودي آن ها بخشي از اهداف آن مي باشد كه البته هدف مهمي نيز به شمار مي آيد اما آنچه در حال حاضر و در مرحله نخست مهم است نه اصلاح رفتار استكباري آمريكا بلكه صرفاً دفاع از منافع و حقوق انقلاب اسلامي و حمايت از حقوق ملت هاي ديگر مي باشد. به عبارتي آنچه در حال حاضر در جريان استكبار ستيزي انقلاب اسلامي اهميت دارد بيش از آنكه اصلاح رفتار استكباري غرب و به ويژه آمريكا باشد، نيل به حقوق اوليه خود مي باشد. به ويژه اينكه تجربه نشان مي دهدكه رفتار استكباري آمريكا به راحتي قابل تغيير نمي باشد و با توجه به اين مسأله، اگر استكبار ستيزي و رسيدن به حقوق اوليه ملت ها منوط به اصلاح آمريكا بود در آن صورت هيچ ملتي نبايد به فكر به دست آوردن حقوق اوليه اش باشد و سخن گفتن از حقوق اساسي ملت ها نيز بي معنا بود. اين در حالي است كه از طريق استكبار ستيزي اگر چه شايد نتوان به اين زودي غرب و آمريكا را اصلاح كرد اما مي توان آن ها را مجبور به تغيير حداقل بخشي از رفتارهاي خود نمود و از اين طريق به حقوق خود دست يافت. چنانكه در پيش گرفتن همين رويه باعث شده است تا غربي كه روزي حاضر نبود حتي اصل دستيابي ايران به فناوري هسته اي را بپذيرد مجبور شود تا اصل اين حق و بخشي از فرايند مربوط به اين فناوري را بپذيرد و بارها آن را در رسانه هاي خود اعلام نمايد هر چند هنوز بر سر به رسميت شناختن بخش هاي ديگري از حقوق ايران در اين زمينه همچنان مقاومت مي كند.

   

4.     استقلال، آزادي جمهوري اسلامي

در جريان نهضت انقلاب اسلامي از ۱۹ دي ۱۳۵۶ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شعارهاي زيادي مطرح شد كه مهمترين، تأثيرگذارترين و ماندگارترين آن ها شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي است که البته اين شعار از همان ابتدا نه تنها در قانون اساسي ثبت شد بلکه روند عملياتي به خود گرفته و به عنوان يکي از ويژگي هاي هويت و سيرت انقلاب اسلامي ايران مطرح مي باشد. به اعتقاد كارشناسان، "استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي" عصاره آرمان مبارزان انقلاب اسلامي است و ماهيت انقلاب را تشكيل مي دهد و ساختار سياسي جمهوري اسلامي به مقدار زيادي متأثر از شعار مذكور مي باشد.

اولين واژه شعار ياد شده استقلال است که منظور از آن نيز اين مي باشد حاكميت خارجي ادامه و مكمل حاكميت داخلي است كه به موجب آن دولت انحصارا ابتكار تعيين سرنوشت كشور را بدون دخالت ساير دولت ها و قدرت هاي استکباري داراست. ضمن اين که با قاطعيت، مي‌توان گفت يکي از مهم‌ترين اهداف امام (ره) هم استقلال همه جانبه‌ کشور اعم از استقلال سياسي، اقتصادي، فرهنگي و . . . بوده است. بگونه اي که ايشان هم در دوران مبارزه و هم بعد از آن به‌شدت بر اين مفهوم و تلاش براي نيل به آن تأکيد داشته‌اند. تأکيد امام از جهات مختلف متفاوت است و براي تبيين ابعاد گوناگون آن، لازم است مقاله و حتي کتابي مفصل نوشته بشود. ساير پيروان امام و رهبران فکري و سياسي انقلاب اسلامي نيز بر محوري بودن ارزش استقلال تکيه کرده‌اند.

دومين واژه شعار مذكور آزادي است،كه يكي از مهمترين خواسته هاي مردم ايران در يك قرن اخير بوده است و در جريان نهضت مشروطيت و نهضت ملي شدن صنعت نفت نيز مطرح شد و در جريان پيروزي انقلاب اسلامي مردم با صداي رساتري آزادي و رهايي از بند نظام استبدادي را فرياد زدند.

شايان ذکر است قانون اساسي جمهوري اسلامي در اصول متعددي به جايگاه رفيع استقلال و آزادي اشاره دارد. "طرد كامل استعمار و جلوگيري از نفوذ اجانب" و "تقويت‏ كامل‏ بنيه‏ دفاع‏ ملي‏ از طريق‏ آموزش‏ نظامي‏ عمومي‏ براي‏ حفظ استقلال‏ و تماميت‏ ارضي‏ و نظام‏ اسلامي‏ كشور" به عنوان يكي از برنامه هاي سياسي دولت در قانون اساسي آمده است.(بند ۵ و ۱۱ اصل سوم) اصل نهم قانون اساسي نيز استقلال و آزادي را لازم و ملزوم يكديگر دانسته و اجازه نمي دهد فرد يا گروهي به نام آزادي به استقلال كشور لطمه وارد كند يا برعكس به نام حفظ استقلال، آزادي هاي مشروع را سلب كند. در اصل نهم قانون اساسي هم چنين آمده است: «در جمهوري اسلامي ايران، آزادي و استقلال و وحدت و تماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آن ها وظيفه دولت و آحاد ملت است. هيچ فرد يا گروه يا مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادي، به استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي و تماميت ارضي ايران كمترين خدشه اي وارد كند . . . »

همچنين در فصل سوم قانون اساسي اصول ۱۹ تا ۴۲ حقوق ملت درجلوه هاي مختلف بيان شده و آزادي افراد تا آن حد كه به حقوق و آزادي ديگران و ارزش هاي جامعه ضرري نرساند وسيعا مورد تأكيد قرار گرفته است. استقلال بدون آزادي، دوام نخواهد داشت و آزادي بدون استقلال، نيز بردگي و وابستگي است و اين هر دو،تنها در سايه وحدت و حفظ تماميت ارضي جمهوري اسلامي ايران، قابل دفاع و حمايت است.

اما عبارت جمهوري اسلامي كه جزيي از شعار مذكور مي باشد نيز يكي از مهمترين خواسته هاي مردم در جريان پيروزي انقلاب اسلامي بوده كه اين خواسته، بعدها در جريان تعيين نظام سياسي جايگزين رژيم سلطنتي در ۱۲ فروردين ۱۳۵۸ مورد تأييد اكثريت ملت قرار گرفت.

در اين باره جمهوري بيانگر شكل حكومت است كه آن را از نظام هاي سلطنتي و جمهوري هاي ظاهري متمايز مي سازد و بيانگر نقش مردم در تعيين زمامداران مي باشد. واژه اسلامي نيز نظام سياسي ايران را از ساير نظام هاي جمهوري رايج درجهان متمايز مي سازد. اسلامي بودن نظام به معناي حاكميت ارزش هاي اسلامي برتمامي امور كشور است و ولي فقيه، ولايت امر و امامت امت را برعهده مي گيرد. در باره اسلامي بودن امور در جمهوري اسلامي در اصل ‏۴ قانون اساسي آمده است: «كليه‏ قوانين‏ و مقررات‏ مدني‏، جزايي‏، مالي‏، اقتصادي‏، اداري‏، فرهنگي‏، نظامي‏، سياسي‏ و غير اينها بايد بر اساس‏ موازين‏ اسلامي‏ باشد. اين‏ اصل‏ بر اطلاق‏ با عموم‏ همه‏ اصول‏ قانون‏ اساسي‏ و قوانين‏ و مقررات‏ ديگر حاكم‏ است‏ و تشخيص‏ اين‏ امر برعهده‏ فقها شوراي‏ نگهبان‏ است».

امام خميني (ره) رهبر و بنيانگذار جمهوري اسلامي نيز قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در پاسخ به سوال خبرنگار فاينشنال تايم انگليس كه پرسيد، دنياي غرب شناخت صحيحي از حكومت اسلامي شما ندارد، فرمود: «ما خواستار جمهوري اسلامي مي باشيم. جمهوري، فرم و شكل حكومت را تشكيل مي دهد و اسلامي يعني محتواي آن فرم ، كه قوانين الهي است».

بنابراين مي توان گفت، شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي يكي از مهمترين شعارها و از عناصر اصاي سيرت انقلاب است كه در جريان پيروزي انقلاب اسلامي مطرح شده و با قرار گرفتن در اصول مختلف قانون اساسي به يكي از مهمترين و ماندگارترين شعارهاي انقلاب تبديل شد. در واقع اين شعار ماهيت انقلاب و روح حاكم بر قانون اساسي جمهوري اسلامي است و در يك جمله مي توان گفت: نظام جمهوري اسلامي تبلور شعار «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» است و اهداف و آرمان هاي انقلاب نيز در جهت اين مؤلفه مهم قرار دارند.

 

5.     کرامت انسان

يکي ديگر از خصوصيات هويت و سيرت انقلاب اسلامي ايران توجه به کرامت انسان و احياي آن مي باشد که به مفهوم بزرگي ورزيدن، جوانمرد گرديدن، بزرگي و بزرگواري، جوانمردي و بخشندگي  و نيز بزرگي و ارجمندي، بخشندگي و امر خارق العاده که از کسي ديده شود است. اين مقوله به عنوان مسأله اي مهم در چه در ابعاد فردي و چه در ابعاد اجتماعي در قانون اساسي تبلور يافته و يکي از ارزش هاي بنيادين انقلاب اسلامي ايران مي باشد.

در باره اهميت و جايگاه کرامت انسان و احياي آن در انقلاب اسلامي ايران همين بس که گفته شود توجه به اين اصل و تحقق آن همواره يکي از اهداف و آرمان هاي اصلي امام در طول دوران مبارزاتي شان بر عليه رژيم ستمشاهي بود. توضيح اين که در رژيم پهلوي، مردم جايگاهي در حاکميت نداشتند و تنها در بعضي موارد، آن هم به صورت کاملاً نمايشي و تصنعي، به مردم اجازه خودنمايي مي‌دادند.

بنابراين، مبارزات متناوب گروه‌هاي مبارز، شخصيت‌هاي مذهبي و سياسي، افراد آگاه و متعهد، به ويژه پس از قيام 15 خرداد 1342 حضرت امام (ره) که نقطه عطفي در مبارزات مردم ايران عليه استبداد و خودکامگي شاه بود و نيز به بهاي شهادت‌ها، شکنجه‌ها، مرارت‌ها و اسارت‌هاي بسيار، در 22 بهمن 1357 به بار نشست و انقلاب اسلامي ايران، با شکوه تمام و با آرمان‌هايي بس والا، به پيروزي رسيد، لذا تحقق کرامت و جايگاه واقعي انسان در جامعه که بايد از آن برخوردار و بهره مند باشد به منصه ظهور رسيد. 

 

6.     اخلاق اسلامي

بي شک انقلاب اسلامي در پاسخ به بحران هاي حاصل از نظام فلسفي، ارزشي و همچنين ساختارهاي غيراخلاقي تمدن جديد، به آفرينش گفتمان آييني تازه‌اي مبادرت ورزيده است که با اخلاق نوين خويش ارزش‌هاي پيشين را به چالش مي‌کشد. اين گفتمان با وام‌گيري از مباني انديشه‌‌ سياسي شيعي، به اصلاح و جايگزيني ارزش‌هاي ديني پرداخته است و با تحول بنيادين در نظام ارزشي کشور، نظام فکري و فرهنگي خاصي را که ملهم از ارزش‌هاي متعالي اسلامي است، به صورت رسمي و گسترده، در قالب دولت اسلامي برقرار ساخته است. اما رابطه انقلاب و اخلاق در ابعاد گوناگو سياسي، اجتماعي، فرهنگي و . . . آن، به مسأله رابطه رسالت انبيا و اخلاق در اين حوزه ها باز مي‌گردد. چنانکه اخلاق به معناي عام آن در دوران هر انبياء بازخورد داشته و توفيق هر يک از پيامبران نيز، بيش از هر چيز، مديون اخلاق بوده و مردم را مجذوب ساخته است.

اخلاق به عنوان مجموعه‌ قواعد و هنجارهايي است که کردار انسان را راهنمايي و مهار مي‌کند و به بيانحضرت امام، حلّال مشکلات اجتماعي است. ايشان در مورد اخلاق مي فرمايند: «آن‌ها به کره‌ مريخ هم بروند، به کهکشان ها هم بروند، باز از سعادت و فضايل اخلاقي و تعالي رواني عاجزند و قادر نيستند مشکلات اجتماعي خود را حل کنند؛ چون حل مشکلات اجتماعي و بدبختي‌هاي آن‌ها محتاج راه‌حل‌هاي اعتقادي و اخلاقي است . . . ثروت و قدرت مادي و تسخير فضا، احتياج به ايمان، اعتقاد و اخلاق اسلامي دارد تا تکميل و متعادل شود و در خدمت انسان قرار گيرد». (امام خميني، 1360: 14)

با توجه به احياي وجه اجتماعي اسلام با وقوع انقلاب اسلامي، بالتبع آن وجه اجتماعي اخلاق نيز مورد توجه قرار مي‌گيرد، به گونه‌اي که مي‌توان اخلاق را با توجه به جايگاه اجتماعي هر فرد به دو شق اخلاق فردي و اخلاق سياسي تقسيم نمود. در مورد اخلاق سياسي نيز با توجه به نسبت افراد در حکومت و جامعه اسلامي، مي‌توان هم براي آحاد مردم و هم کارگزاران حکومت اخلاقي سياسي (حکومتي) تعريف نمود.

اما در يک ديد کلان بايد گفت در عصر ما نيز، امام خميني (ره) به عنوان رهبر انقلاب بزرگ اسلامي اسطوره عملي اخلاق به معناي اسلامي و اصيل آن و يکي از سياستمداراني بود که اقتدارش، هيمنه ظالمان را در هم شکست و تبعيت از آموزه هاي اخلاقي ايشان بود که انقلاب اسلامي را به پيروزي رساند. در همين پيوند بايد گفت يکي از عملکردهاي بسيار بزرگ و ارزشمند و راهگشاي حضرت امام اين بود که اخلاق را از حصار خلوت ها و راز و نيازهاي فردي بيرون آورد و به حوزه ها و عرصه هاي سياست و حکومت وارد کرد و به اين ترتيب آن را از يکسويه بودن و محدوديت حضور و تأثيرگذاري خارج نموده و در فضاي وسيع و گسترده اي به نقش آفريني واداشت کما اينکه اخلاق را به عنوان يکي از ساخت هاي حقيقي انقلاب اسلامي قرار داد. بي شک يکي از آثار اصلي اخلاق در انقلاب اسلامي اين بود که اخلاق سياسي اسلام را از مهجوريت و غربت درآورد و تعاليم و دستورالعمل هاي تحول زلي آن را در حوزه هاي مديريت سياسي حاضر و به نقش آفريني هاي مکرر درآورد تا به اين ترتيب اخلاق سياسي و حکومتي در کنار اخلاق فردي احياء گردد و از هر مدير و حاکم و کارگزار شخصيتي جامع و سالم پرورش يابد.

در حقيقت بايد گفت نگاه امام به سياست، نگاهي اخلاقي است و جايگاه خاصي در نظام فکري امام دارد. چرا که آن را به مثابه امتداد اخلاق مي نگريست و آن را از منظر اخلاقي مي ديد و معتقد بود سياست با همه پيچيدگي هايي که دارد، مي تواند و بايد اخلاقي باشد. چرا که اخلاق از نظر ايشان، منحصر به آموزه هاي فردي و فرعي نيست بلکه زير ساز زندگي فردي و اجتماعي و اساسي سعادت دو جهاني است.

 

7.     اسلام سياسي

پيدايش و ترويج اسلام سياسي هم يکي ديگر از مواردي که از ويژگي هاي هويت و سيرت انقلاب اسلامي مي باشد. به عبارت ديگر يک عنصر اصلي که در هويت انقلاب موج مي‌زند عنصر "اسلام سياسي" با مؤلفه هاي جهاد و شهادت است يعني اگر جهاد و شهادت را از انقلاب اسلامي جدا کنيم کاملاً ابتر مي‌شود و بايد گفت اساساً سياسي بودن انقلاب اسلامي در همين انقلاب مشاهده مي‌شود. توضيح اينکه انقلاب اسلامي ايران پديده اي بود که در جهان رخ داد و در جهان اسلام درخشيد و باعث بوجود آمدن واژه جديدي به نام اسلام سياسي شد. پيدايش اين واژه جديد همزاد با انقلاب اسلامي بود. اما براي مشخص شدن رابطه اين دو يعني انقلاب اسلامي ايران و اسلام سياسي به تبيين و بررسي اين مفهوم مي پردازيم.

آنچه که انگيزه اصلي مردم در تظاهرات خونين چند ماهه را تشکيل مي داد تضاد و دشمني رژيم با اصول اسلامي بود و اين اسلام سياسي بود که محرک و مشوق مردم در تظاهرات بود. در مورد واژه اسلام سياسي بايد گفت که حاکميت سکولار در غرب باعث استعمال اين واژه شده است. غربي که دين و دنيا را از هم جدا مي ديد به خيال خود مي خواست اسلام را هم به سرنوشت مسيحيت دچار کند و غافل از اينکه سياست با اسلام عجين شده است و در دوران اوليه اسلام اصلاً مفهوم سياست و دين ر ا از هم جدا نمي دانستند و اين نگاه جدا ديدن دين و سياست نگاهي است که از غرب به اسلام آمده است. مفهوم اسلام سياسي مفهومي است که بيشتر براي افرادي به کار مي رود که خواستار تشکيل حکومتي بر مبناي اصول اسلامي هستند و در حقيقت مي توان هدف نهايي آنان را بازسازي جامعه بر اساس اصول اسلامي دانست و در اين راه بدست آوردن قدرت سياسي براي آنان مقدمه اي ضروري تلقي مي شود و هواداران اسلام سياسي اسلام را به مثابه يک ايدئولوژي جامع در نظر مي گيرند و اين نوع طرز تفکر را نبايد با افرادي که به کلي با تجدد مشکل دارند و به نوعي به بنيادگرايان معروف هستند يکي دانست بلکه اسلام سياسي در پي ايجاد نوعي جامعه مدرن اسلامي است که در کنار بهره گيري از دستاورد هاي مثبت جامعه بشري، از آسيب هاي آن به دور باشد و از نظر اسلام گرايان چنين جامعه اي انسان امروزي را به سر منزل مقصود مي رساند و سعادت دنيا و آخرت او را فراهم مي کند.

در همين راستا بايد گفت جنبش هاي اسلامي در کليه جوامع و کشورهاي اسلامي، اسلام را تنها راه حل براي غلبه بر وضع نابسامان موجود مي دانند و راه اندازي طرحي نوين و تأسيس جامعه اي مطلوب ( حکومت اسلامي ) را از اهداف خود مي دانند. در برهه اي که اين نهضت ها در دوران انفعال و رکود به سر مي بردند و درمانده از تلاش خود براي تشکيل جامعه اي اسلامي بودند جنبش اسلامي ايران به عنوان بخشي از نهضت هاي اسلامي موجود، با تبديل شدن به يک انقلاب ، فرصت پيش آمده را به نفع جنبش هاي اسلامي مصادره کرد و با پيش افتادن از ساير جنبش هاي اسلامي به بن بست و رکود موجود پايان بخشيد. لذا انقلاب اسلامي ايران توانست بر استبداد داخل و استعمار خارج پيروز شود و حکومتي بر مبناي اصول اسلامي بوجود بياورد و اين يعني تولد يک پيشاهنگ براي جنبش هاي اسلامي که سال ها بود دچار رکود و درجا زدگي شده بود و اين انقلاب اسلامي ايران بود که اين حرکت ها و نهضت هاي جهان اسلام اميد و انسجام بخشيد و به باور هاي فکري و نظري اين جنش ها عينيت بخشيد و به آنان فهماند که مسلمان نيز مي توانند.

از اين مهم تر، انقلاب اسلامي چيزي را اعلام کرد و به آن پايبند ماند که آرزوي ديرينه جنبش هاي اسلامي بود. اول اينکه جامعه ايراني بخشي از امت جهان اسلام است، دوم ارائه يک الگو و نمونه جديد حکومتي که شعار آن نه شرقي و نه غربي بود، سوم محتواي حکومت تشکيل شده اسلامي بود، چهارم استقللا طلبي در سياست خارجي، پنجم اصول گرايي و دين گرايي در سياست داخلي، ششم خودکفايي و خود اتکايي در اقتصاد، هفتم مبارزه با دولت هاي سرکوبگر و فاسد و مبارزه با استکبار و هشتم منادي وحدت و اتحاد مسلمين و تشکيل بلوک اسلامي مستقل در سطح بين الملل بود.

بنابراين با استقرار يک چنين نظام سياسي اسلامي در ايران است که غرب عنوان اسلام سياسي و رهبري آن را به ايران نسبت مي دهد و اهميت انقلاب اسلامي براي جنبش هاي اسلامي از آن جهت است که انقلاب ايران مثل انقلاب فرانسه که کل اروپا را تحت تاثير قرار داد ،انقلاب ايران هم کل جهان اسلام را تحت تاثير قرار داد. از اين بايد تأکيد داشت امروز اگر دو کالاي فکري و فرهنگي و سياسي در جهان اسلام مدنظر باشد يکي مردم سالاري است و ديگر اسلام سياسي که هر دو با انقلاب اسلامي در ايران پديدار شد. به هر حال امروز ايران کانون اصلي و نقطه مرکزي دايره اسلام سياسي در جهان است و الگوي تمام عياري براي گروه هاي اسلام گرا و جنبش ها اسلامي است.

علاوه بر موارد فوق الذکر به عنوان شاخصه ها و ويژگي سيرت انقلاب اسلامي، موارد ديگري نيز وجود دارند که هر يک به گونه اي خاص ويژگي هاي سيرت انقلاب اسلامي را تشکيل مي دهند که عبارتند از: توحيد، امامت و ولايت مطلقه ولي فقيه، همبستگي و وحدت ملي، بالا بردن سطح آگاهي‌هاي عمومي در همه زمينه‌ها، حمايت‏ از مسلمانان، مظلومان و مستضعفان‏ جهان، حاکميت احکام و مقررات اسلام بر تمام شئون کشور، مردم‌سالاري و مشارکت مردم در اداره‌ي کشور، اتحاد ملل‏ اسلامي‏ و وحدت‏ سياسي‏، اقتصادي‏ و فرهنگي‏ جهان‏ اسلام‏ و مبارزه با فساد و موضوعاتي از اين دست.

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات