اما راز آرامش و امنیت حاکم بر ایران اسلامی چیست؟ جمهوری اسلامی چه تفاوتی با کشورهای منطقه و حتی کشورهای اروپایی دارد که این روزها شاهد انفجار، رگبار گلوله و مرگ هستند. ایرانی که نهتنها ما، بلکه همه جهان میدانند که مردمش از اولین و مهمترین اهداف گروههای تروریستی تکفیری هستند.
«النعمتان مجهولتان؛ الصحه و الامان» دو نعمت ناشناختهاند و تا از دست نروند، آشکار نمیشوند؛ سلامتی و امنیت! تعبیر این سخن حضرت علی(ع) اکنون بیش از همیشه در جهان احساس میشود چرا که فقدان نعمت امنیت در جای جای جهان لمس میشود. وقتی از شهرهای عراق و کوچههای شام تا خیابان پاریس در قلب اروپا صدای انفجارهای تروریستی به گوش میرسد، ارزش این نعمت بیش از همیشه برای بشر روشن میشود. وقتی تصاویر جنازه «آیلان» سه ساله که همراه خانوادهاش برای یافتن مأمنی امن از سوریه گریخته است، جهان را تحت تأثیر قرار میدهد و خبر مرگ دهها نفر با تیر کینه تروریستها در لبنان، سوریه، افغانستان، پاکستان، فرانسه، اسپانیا و... در رسانهها منتشر میشود، نعمت امنیت را بیشتر احساس میکنیم؛ احساسی که بیش از هر جای دیگر جهان، این روزها در ایران بروز و ظهور یافته است و مردم ما با تمام وجود قدر و منزلت و ارزش این نعمت را درک میکنند؛ چرا که همه ما ایرانیان خوب میدانیم که کشورمان درست در میانه آتش است، خوب میدانیم که در سرزمینهای همجوار ایران تروریستها چگونه جولان میدهند، دور تا دور ایران مردمانی زیست میکنند که از وحشت تروریسم خواب از چشمانشان ربوده شده است و دهها نفر هر روز به کام مرگ فرستاده میشوند...
اما راز آرامش و امنیت حاکم بر ایران اسلامی چیست؟ جمهوری اسلامی چه تفاوتی با کشورهای منطقه و حتی کشورهای اروپایی دارد که این روزها شاهد انفجار، رگبار گلوله و مرگ هستند. ایرانی که نهتنها ما، بلکه همه جهان میدانند که مردمش از اولین و مهمترین اهداف گروههای تروریستی تکفیری هستند. کینه داعش با ایران و ایرانی آنقدر واضح است که جای هیچ انکاری را باقی نمیگذارد.
بهترین پاسخ به این پرسش را نه کارشناسان مسائل سیاسی دادند و نه جامعهشناسان در بیان آن پیشقدم بودند، بلکه مردم خود پیش از همه پرده از راز برقراری امنیت برداشتند. مردم ایران وقتی در پایان سال 1393 حاج قاسم سلیمانی را شخصیت اول این سال برگزیدند ـ گزینشی که اگر چه به مذاق برخی جریانات خوش نیامد ـ یک بار دیگر هوش و ذکاوت خود را به نمایش گذاشتند و نشان دادند به خوبی مسائل را رصد میکنند و درجه اهمیت مسائل را میدانند.
البته آن زمان هنوز صدای رگبارهای گلوله در پاریس نپیچیده بود و انفجارهای تروریستی، فرانسویان را عزادار نکرده بود و جهان هنوز تصویر جنازه دختر بچه سوری را در میان سنگهای ساحلی مدیترانه ندیده بودند.
اتفاقاتی که همه پس از آغاز سال 1394 خورشیدی به وقوع پیوسته است، نه تنها، محبوبیت سپاهیان ایران اسلامی را چندین برابر کرده، بلکه موجب شده زبان هنرمندان و اهالی رسانه نیز به ستایش از امنیت کشور باز شود و از پاسداشت پیکرهای خونین که این روزها از خط مقدم مبارزه با تروریسم به آغوش وطن باز میگردند، سخن بگویند. «ستاره اسکندری» که در ساعات پر التهاب اروپا در پاریس به سر میبرد، در مصاحبهای از احساس غرور خود در هنگام حوادث خونبار فرانسه، به دلیل برقراری امنیت در ایران تعریف میکند و میگوید: «اینکه یک نفر با کلاشینکف وارد سالن کنسرت شود و ۸۰ نفر را به رگبار ببندد بسیار تلخ است. اما اتفاق جالب احساس امنیتی بود که برای اولین بار در من پدید آمد. دوستان فرانسوی من نگران بودند و میگفتند داعش؛ ایران را هم تهدید کرده و گفته به زودی آنجا بمبگذاری میکند. اما من با خیال راحت و غرور عنوان کردم؛ جرئت نمیکنند.» وی در بیانی بغضآلود، در ادامه میافزاید: «آن لحظه به این فکر کردم که کشورم برای این احساس امنیت، چه بهایی پرداخته و چه جوانانی جان خود را فدای امنیت کشور کردند.»
«حمید گودرزی» از بازیگران سینما و تلویزیون نیز عکسی از سرلشکر سلیمانی را در اینستاگرامش منتشر میکند و مینویسد: «با نگاه به امروز جهان قدر اين مردان را بيشتر بدانيم. امنيت در كشوری كه ناامنی در اطرافش بيداد ميكند، مديون زحمات اين مردان است.»
«رضا رشیدپور» مجری تلویزیون هم متنی دیگر را در صفحه خود در فضای مجازی همراه با تصویر حاج قاسم سلیمانی منتشر میکند و مینویسد: «با کمال میل و افتخار میگویم که امن ماندن خانهام را مدیون قاسم سلیمانیها میدانم. او یک شخص نیست. یک فرهنگ است؛ فرهنگی که حرمت خانه را از جان عزیزتر میداند. من هرگز حاج قاسم سلیمانی را از نزدیک ندیدهام، اما به صراحت میگویم که هر وقت ملاقاتشان کنم به احترامشان تعظیم کرده و دستشان را خواهم بوسید .سایهات مستدام سردار!»
و صدها پیام دیگر با همین مضامین که مردم ایران فارغ از جایگاه اجتماعی، میزان شهرت و رویکردهای اعتقادی و سیاسی خود آنها را نشر دادند.
اما میان این همه احساس امنیت و غرور و افتخار و تقدیر، گروهی نیز وجود دارند که خود را به آن راه میزنند و گویی اصلاً در جریان آنچه در جهان میگذرد، نیستند و به روی مبارک خود نمیآورند که امنیت امروز ما نتیجه و حاصل کدام اتفاق است. آنها همان کسانی هستند که در انتخابات سال 1388 با خیانت نمایی از سرمایهگذاری راهبردی جمهوری اسلامی در آن سوی مرزها و تکرار مکرر این مفهوم که مسائل فلسطین و لبنان، مسئله ما نیست، بلکه باید به داخل مرزها توجه کنیم، قصد فریب مردم و کسب رأی را داشتند که البته، هرگز به آن دست نیافتند. همان کسانی که پس از دست رد ملت بزرگ ایران بر سینهشان درصدد انتقام از مردم بر آمده و تهران را به آشوب کشیدند و شعار «نه غزه، نه لبنان...» را در روز قدس فریاد زدند.
ای کاش امروز این عده جرئت داشتند، مانند تحلیلگران غربی به هوش و دور اندیشی ایران در منطقه و کشاندن جنگ به کیلومترها آن طرفتر از مرزهای جغرافیایی اذعان کنند! و به دلیل سخنان نسنجیده خود از مردم ایران طلب بخشش کنند. اما حقیقت این است؛ هرگز نمیتوان کسی که خود را به خواب زده بیدار کرد.