(دوماهنامه اطلاعات سياسي و اقتصادي - مردادماه 1382 - شماره 191 - صفحه 22)
بخش نخست: دخالت و رقابت قدرتهاي بزرگ در ايران تا دوران مشروطيت
تاريخ سدههاي گذشته اين باور را در مردم ايران ايجاد كرده است كه دولتهاي خارجي از ايران براي رسيدن به منافع و مقاصد خود استفاده كردهاند و مداخله آنها در امور كشور همواره به بهاي از دست رفتن منافع جمعي مردم ايران تمام شده و از سوي ديگر بدگماني و سوءظن به آنها را در اذهان ايراني تقويت كرده است. مداخله و رقابت تقريبا پيوسته قدرتهاي خارجي در امور ايران از سال 1177 هجري شمسي (1798 ميلادي) آغاز شد؛ يعني از زماني كه ناپلئون هيأتي را به ايران اعزام كرد. از آن تاريخ به بعد، ايران ميدان برخورد سياستهاي قدرتهاي بزرگ و صحنهاي شد كه نخست اروپاييها و سپس آمريكاييها در آن به رقابت پرداختند و سوداي اعمال سلطه بر اين كشور را در سر پروراندند.
يك هيأت فرانسوي در پي گفتگو با فتحعلي شاه، توانست با دادن وعده كمك مالي، موافقت او را جلب كند. به دنبال اين ماجرا در سال 1186هـ.ش (1807م) پيمان فينكنشتاين19 ميان ايران و فرانسه بسته شد كه براساس آن، هر يك از طرفين تعهداتي پذيرفت.20 پس از امضاي اين پيمان، به دستور ناپلئون، يك افسر فرانسوي به نام ژنرال گاردان، با عدهاي از مستشاران نظامي براي تعليم سپاه ايران و آموختن شيوه ساخت توپ در اصفهان و نقشهبرداري از راهها به ايران آمد، اما در شرايطي كه دربار ايران چشم اميد به ناپلئون دوخته بود، ارتش روسيه از ناپلئون شكست خورد و روسيه در سال 1807 ميلادي، به امضاي عهدنامه تيلسيت21 با فرانسه تن در داد؛ از اينرو، ناپلئون عهدنامه فينكنشتاين را زير پا نهاد و با پيمانشكني، ايران را در جنگ با روسيه تنها گذاشت. در نتيجه، ارتش تزار كه پس از انعقاد قرارداد صلح با فرانسه از جبهه اروپا آزاد شده بود، به جبهه قفقاز گسيل شد تا جنگ با ايران و عثماني را با شدت بيشتر ادامه دهد.22
به اين ترتيب، در نيمه اول سده نوزدهم، ايران سه جنگ مصيبتبار را با ناكامي بسيار پشت سر گذاشت. روسها كه به سلاحهاي جديدي مجهز بودند نيروهاي ايران را به آساني شكست دادند و معاهدههاي گلستان (1192 هـ.ش و 1813 ميلادي) و تركمنچاي (1209هـ.ش و 1828 ميلادي) را به فتحعلي شاه تحميل كردند. انگلستان نيز كه نميخواست از روسها عقب بماند و درصدد بود از افغانستان بعنوان منطقهاي حايل در برابر تزارها و پادشاهان قاجار استفاده كند، نواحي جنوبي ايران را اشغال كرد و قرارداد پاريس (1857م) را به شاه قبولاند.
از بين اين عهدنامهها، عهدنامه تركمنچاي زيانبارترين قراردادي بود كه بر ايران تحميل شد و حتي ميتوان گفت كه با استقرار رژيم كاپيتولاسيون ناشي از آن، مبناي قانوني و منطقي براي مداخله قدرتهاي بزرگ در امور ايران پديد آمد. به همراه آن، وجود استبداد سياسي در كشور باعث پيدايش رسم ناپسند سرسپردگي و تحتالحمايگي در ميان رجال ايراني شد و اين نيز به نوبه خود بر بدگماني ايرانيان به قدرتهاي خارجي افزود و ذهنيت معطوف به توطئه آنان را سخت تقويت كرد.
پيمان تركمنچاي دربردارنده چنان تعهدات مالي سنگيني بود كه ايران ناگزير شد براي نخستين بار وام خارجي دريافت كند تا به روسيه غرامت بپردازد. براساس رژيم كاپيتولاسيون مقرر شد اتباع روسيه كه در ايران متهم به ارتكاب جرم هستند، در دادگاههاي روسيه محاكمه شوند و به اين ترتيب، اتباع روسيه در ايران يكسره بيرون از حوزه حاكميت حكومت ايران قرار گرفتند. براساس ماده 8 عهدنامه تركمنچاي استقلال قضايي ايران هنگام رسيدگي به جرايم اتباع روسيه از ميان رفت و اختيار اجراي كيفرهاي تعيين شده به مقامات روسي واگذار شد. بدينسان، اگر يك تبهكار روس يا يك تروريست قفقازي يكي از رجال ايران را در روز روشن ميكشت و سپس در دادگاه شرع ايران محكوم به اعدام ميشد، دولت ايران حق اجراي كيفر قانوني او را نداشت، بلكه جنايتكار محكوم شده ميبايست به مقامات روسي در تهران تحويل داده ميشد تا او را به روسيه بفرستند و حكم در خاك روسيه به اجرا درآيد و بديهي بود كه هرگز آن حكم اجرا نميشد.23
براي نمونه، ميتوان به جريان قتل مرتضي قليخان هدايت (صنيعالدوله) وزير دارايي مستوفيالممالك در چهارراه مخبرالدوله اشاره كرد كه دو نفر گرجي از اتباع روسيه او را به تحريك سفارت روسيه كشتند. روسها، قاتل را پس از آنكه محكوم شد، از دولت ايران تحويل گرفتند و به روسيه بردند و در آنجا آزادش كردند.24 هنگامي كه روسيه اين امتياز را به دست آورد، ديگر دولتهاي اروپايي نيز خواستار امتيازات مشابه شدند. انگليسيها در زمان سلطنت محمدشاه قاجار، پس از پايان يافتن اختلافي كه بر سر بازداشت يكي از چاپارهاي سفارت پيش آمده بود، عملا مشمول مزاياي كاپيتولاسيون شدند و آن را بعدا بطور رسمي در ماده 12 عهدنامه پاريس گنجاندند. به اين ترتيب ملاحظه ميشود كه عهدنامه تركمنچاي شالوده منطقي لازم را براي مداخله قدرتهاي بزرگ در امور ايران فراهم ساخت كه پيامدهاي سنگينش دامنگير ايرانيان شد.
در پي واگذاري اين امتيازات بود كه در زمان سلطنت ناصرالدين شاه، مداخلات و رقابتهاي دو كشور بزرگ روسيه و انگليس در ايران بيش از پيش افزايش يافت و آنها از نيمه دوم سده نوزدهم ميلادي براي گسترش نفوذشان اقدام به گرفتن امتيازات اقتصادي در سطح گسترده كردند.
انگلستان در سال 1863 امتياز كشيدن سيم تلگراف خانقين - تهران - بوشهر را به دست آورد؛ در سال 1875 امتياز كشيدن خط تلگراف از انگليس به هندوستان از خاك ايران را گرفت و در سال 1872 امتياز معروف رويتر را به دست آورد، اما اين امتياز با مخالفتهاي شديد داخلي و خارجي به اجرا درنيامد و لغو شد. پس از آن، در سال 1890 ناصرالدين شاه امتياز خريد و فروش انحصاري توتون و تنباكو را كه «امتياز رژي» ناميده شد، به ماژور تالبوت يكي از اتباع انگلستان داد25 كه اين امتياز هم با مخالفتهاي سخت داخلي به رهبري ميرزاي شيرازي لغو شد؛ اما دربار ايران به كمپاني رژي 500 هزار ليره غرامت پرداخت. البته، براي پرداختن اين مبلغ ناگزير شد كه از بانك شاهنشاهي وام بگيرد؛ وامي كه بهره آن 6 درصد بود.26
در اين دوره روسها نيز از گرفتاري و ضعف شاه و دولت ايران نهايت استفاده را كردند و به نوبه خود امتيازات بسيار به دست آوردند. تشكيل بريگاد قزاق ايران، به فرماندهي افسران روس در سال 1879 در واقع موفقيت بزرگ روسها براي اعمال نفوذ در ايران بود.27
روسيه همچنين در رقابت با انگليسيها در سال 1895 توانست امتياز تأسيس يك بانك را در ايران به دست آورد. اين بانك را كه به بانك استقراضي روس معروف شد، دو نفر از اتباع روسيه تأسيس كردند.28 پيش از آن نيز يك سرمايهدار روسي ديگر امتياز صيد ماهي در سواحل درياي خزر را به دست آورده بود.
در سال 1889 روسها حق ويژه تدارك و مطالعه طرحهاي احداث خطوط راهآهن ايران را به مدت 5 سال از ناصرالدين شاه گرفتند. نتيجه مطالعات و بررسيهاي سرمايهداران روسي آن بود كه امتياز احداث خط آهن سراسري ايران از رشت تا سواحل جنوبي ايران به روسيه واگذار شد، اما اين كار با مخالفت شديد انگلستان روبهرو شد و به انجام نرسيد. مظفرالدين شاه در سال 1900 با دريافت وامي به مبلغ 22/5 ميليون روبل از روسيه، همه درآمدهاي گمركي كشور (به استثناي گمركات منطقه فارس و بنادر خليجفارس) را در گرو ضمانت بازپرداخت آن وام نهاد.
او در سال 1901 باز با دريافت 10 ميليون روبل وام، با واگذاري امتياز ساختن راه سوسه جلفا - قزوين و تغيير تعرفه گمركي به سود روسيه موافقت كرد كه در پي آن، روسيه بر امور گمركي كشور مسلط شد و از اين ناحيه نيز آسيبهاي سنگيني بر اقتصاد كشور وارد آمد. به دنبال اعطاي اين امتياز،دولت انگليس هم به فكر بستن قرارداد گمركي خفتبار ديگري با دولت ايران افتاد و چون روسها را در اين زمينه جلوتر از خود ديد، كوشيد سياست موازنه امتيازات دو قدرت را اعمال كند.
سر آرتور هاردينگ، وزير مختار انگليس در تهران، درخواست اعطاي امتياز استخراج نفت را به نام ويليام ناكس دارسي را از دولت ايران مطرح كرد و انگليسيها با نيرنگبازي و دسيسهچيني، روسها را فريب دادند و امتياز نفت دارسي را در سال 1901 گرفتند. چگونگي گرفتن اين امتياز و ترفندي كه انگليسيها براي فريفتن روسها به كار بردند، از مصاديق بارز و عيني توطئهچيني و توطئهگري انگليسيهاست و اينگونه موارد به نوبه خود زمينهساز بدگماني بيشتر نسبت به انگليسيها (دستكم در ميان آگاهان از اعطاي چنين امتيازي) بوده است. پس از اين كه وزير مختار انگليس زمينهسازي لازم را انجام داد و صدراعظم وقت را تطميع كرد، تنها مانع كار در راه گرفتن امتياز، مخالفت روسها بود.
از اينرو، براي جلوگيري از اشكالاتي كه ممكن بود روسها در آينده ايجاد كنند، قبلا نامهاي به امضاي وزير مختار انگليس، اما به زبان فارسي نوشتند و آن را به دفتر صدراعظم فرستادند؛ نامهاي كه در آن رئوس امتياز موردنظر تشريح شده بود. صدراعظم هم ميدانست كه وزير مختار وقت روس نميتواند نامههاي فارسي را بخواند، بويژه اگر با خط شكسته نوشته شده باشد؛ همچنين، جاسوسانش به او اطلاع داده بودند كه دبير شرقي سفارت روس، يعني تنها كسي كه در آن سفارت ميتوانست خط فارسي را بخواند، در سفر است؛ از اينرو، صدراعظم نامه درخواست امتياز انگلستان را با نامه خود به سفارت روسيه فرستاد زيرا ميدانست كه اين نامه به مدت يك هفته روي ميز سفير روسيه ميماند تا دبير شرقي سفارت از سفر برگردد و مضموننامه را به آگاهي مافوقش برساند.
در اين ميان، همه اعضاي حكومت ايران سكوت وزير مختار روسيه را نشانه رضايت او تلقي كردند و سرانجام امتياز نفت به دارسي داده شد! روسها نيز با توجه به اين وضع، ناچار به پذيرش آن امتياز شدند؛ امتيازي كه پس از آن زمينهساز تأسيس شركت مهم نفت ايران و انگليس شد.29
با توجه به دخالتها و رقابتهاي روس و انگليس در صحنه سياسي ايران، تلاش آنها براي گرفتن امتيازهاي خانمانسوز و تحميل رژيم كاپيتولاسيون به ايران، درمييابيم كه با اين پيشينه، ايرانيان به نقش بيگانگان در فرهنگ و سياست خود سخت بدگمان شدهاند و سرسپردگي برخي دولتمردان و رجال سياسي ايران در گذشته و وابستگي آنان به سفارت روس و سفارت انگليس و احساس ناامني سياسي سبب پيدايش و گسترش انواع تئوريهاي توطئه در فرهنگ سياسي ايرانيان شده و اين مسئله با توطئهچينيها و توطئهگريهاي بعدي روسها و انگليسيها در امور ايران ريشههاي عميقتر يافته است.
بخش دوم: نفوذ قدرتهاي بزرگ در ايران از دوران انقلاب مشروطه تا آغاز دوره پهلوي و تأثير آن در تكوين و رواج «تئوري توطئه»
از زمان انقلاب مشروطه تاكنون در ميان نويسندگان تاريخ جديد و پژوهشگران در زمينه مسائل سياسي و اجتماعي و نيز روشنفكران، در مورد منشأ و ماهيت انقلاب مشروطه اختلافنظر وجود داشته است. گروهي آن را يك نهضت اصيل و مستقل دانسته و دخالت و سوءاستفاده بريتانيا را مايه انحراف و شكست نهضت شناختهاند. گروهي نيز معتقدند كه مشروطه سوغات و دستپخت انگلستان بوده است. هر يك از اين دو گروه براي اثبات نظر خود، شواهد و مداركي ارائه ميكند.
استدلال گروه اول براي اثبات اصالت و مردمي بودن انقلاب مشروطه اين است كه مردم مظلوم، ستمديده و كساني كه از حكومت مطلقه و استبدادي به ستوه آمده بودند، متوسل به انقلاب شدهاند و بسياري از علماي ديني و مراجع تقليد نيز از آن حمايت كردهاند. باور گروه دوم اين است كه نهضت مشروطه با پشتيباني مردم آغاز شده و نيز علماي اسلام لزوم محدود شدن قدرت شاه و دربار و تأسيس دولت مشروطه را تأييد كردهاند، ولي آنچه در عمل با دخالت انگليسيها رخ داد، موردنظر مردم نبوده و برخي مشروطهخواهان بعنوان عامل انگليس عمل كردهاند.
هدف ما در اينجا بررسي و مطالعه دقيق علل و عوامل رويدادها و جريان مشروطه و ارزيابي درستي و نادرستي اين مطالب نيست، بلكه منظور نشان دادن دخالت انگليسيها در اين رويداد و تأثير آن در افزايش توطئهباوري ايرانيان است. آنچه از مواضع و اظهارات دو گروه استنباط ميشود، اين است كه هر دو گروه در اين باره كه انگليس دخالت مؤثر و حتي آشكار در نهضت مشروطه داشته است، ترديدي ندارند؛ اما نتيجهاي كه مورخان از مطالعه اسناد و مدارك مربوط به دخالت انگليس ميگيرند، متفاوت است.
پيشينه دخالت انگليسيها در ايران پيش از مشروطيت هم نشان ميدهد كه آنان براي رسيدن به منافع و تحكيم موقعيتشان در ايران، از هيچ ترفند و حيلهاي فروگذار نكردهاند. از اينرو، با توجه به سابقه مداخلات و توطئههاي انگليس و حوادثي كه بر اثر آنها در تاريخ معاصر رخ داده است، توطئهباوران، انقلاب مشروطيت را يكسره ناشي از دسيسه و توطئه انگليس دانستهاند. خواجهنوري در مورد منشأ پيدايش تئوري توطئه، آنهم از نوع انگليسياش، مينويسد اين ذهنيت زماني پيدا شد كه پدر مشروطه دنيا، يعني انگليس، در تكوين و توليد مشروطه به ايران كمك كرد.30
ملكالشعراي بهار با اشاره به حمايت محرمانه سياست انگليس از مشروطه مينويسد: «در آن روزها مناسبات دولت بريتانيا با زعماي مردم تهران و آزاديخواهان ولايات و ايرانيان خارج از مملكت بسيار دوستانه بود و جرايد با مشروطهخواهان همراهي زيادي داشتند.»31
ابرهيم صفايي از جمله علل و عوامل پيروزي انقلاب مشروطه را مداخله آشكار دولت انگليس براي كمك به استقرار مشروطه، كاستن قدرت پادشاهان قاجار و جلوگيري از نفوذ روزافزون روسها در ايران ميداند.32 احسان نراقي نيز با تأكيد بر مردمي بودن مشروطه و شكلگيري زمينههاي آن از زمان جنبش تنباكو، به نقش عاملان سياست انگليس در مراحل بعدي اشاره ميكند و مينويسد: «بعضي گفتهاند كه واژه مشروطيت اولينبار در تلگرافي از لندن براي سفير انگليس به كار برده شده است كه متن آن در باغ سفارت انگليس براي مردم خوانده شد.»33
يكي از مسائلي كه در جريان مشروطهخواهي رخ داد و توطئهباوري ايرانيان و بدگماني آنان به انگليسيها را تقويت و تشديد كرد، بستنشيني و تحصن چند هزار نفري مشروطهخواهان در سفارت انگليس براي مصون ماندن از استبداد حاكم بود. البته، در اينكه چه كسي اين تصميم را گرفته و چه كساني با او همراه بودهاند، مورخان اختلافنظر دارند34، ولي گستردگي نفوذ انگليسيها در ميان تحصنكنندگان ايراني در سفارت انگليس در تهران و نيز در كنسولگريهاي آنها در شهرستانها، مسئلهاي شايان توجه است؛ به گونهاي كه ويليام گرانتداف35 كاردار سفارت انگليس در تهران بين مشروطهخواهان و دربار نقش واسطه و ميانجي را بازي ميكرد.
هدف اصلي مردم از مشروطهخواهي رهايي از جنگ استبداد بود، ولي برخي بر اين نظرند كه انگليسيها اين جريان را در مجراي ديگري انداختند و آن را از «عدالتخانهخواهي» به «مشروطهخواهي» كشاندند و نيز پس از آن كوشيدند روسها را كنار بزنند و جايگاه خود را بعنوان قدرت اول حاكم بر صحنه سياسي ايران تثبيت كنند.36
از قرارداد 1907 تا قرارداد 1915 روس و انگليس
پس از پيروزي انقلاب مشروطه، انگليسيها با توطئهها و نقشههاي گوناگون، ازجمله بستن قرارداد 1907 ايرانيان را در رسيدن به اهداف مشروطهخواهانه ناكام گذاشتند و بدبيني شديد آنان را نسبت به خود برانگيختند. ادوارد براون در اينباره مينويسد: «ايراني قادر است كه بنياد زندگي خود را در مسير مشروطه پي بريزد...، ولي من تصور نميكنم كه هيچ پژوهشگر با انصاف تاريخ ايران بر اين باور باشد كه بيگانگان هرگز به مشروطه ايران فرصت پيشرفت و موفقيت دادهاند.»37
اعتقاد به توطئهگري قدرتهاي استعماري در ايران و در دوران حكومت قاجار به طور مشخص از سال 1907 آغاز شد؛ سالي كه ايران براساس قرارداد 1907 روس و انگليس، در واقع به صورت نيمهمستعمره درآمد و تا دو دهه عرصه تاخت و تاز نيروهاي بيگانه و رقابت آنها شد. در بررسي زمينه و محتواي قرارداد 1907 و پيامدهاي آن ميتوان گفت:
تا اواخر سده نوزدهم، روسها كه سوداي تصرف كامل ايران و رسيدن به آبهاي گرم خليجفارس را در سر داشتند، به هيچ قيمت حاضر نبودند انگلستان يا هر دولت اروپايي ديگر را در تملك نهايي ايران سهيم سازند و در اين راستا به حيلههاي گوناگون متوسل ميشدند، ولي روسها در رسيدن به اين هدف ناكام ماندند؛ زيرا، از اوايل سده بيستم به بعد، افزايش قدرت نظامي و صنعتي آلمان از يكسو و ضعف نسبي روسها در آسيا و خاور دور به سبب شكست تاريخي آنها از ژاپن در سال 1904 از سوي ديگر، باعث شد كه روسيه و انگلستان، بعنوان دو نيروي رقيب، سرانجام با هم كنار آيند38 و با ميانجيگري فرانسه، سه قرارداد با يكديگر امضاء كنند.
به موجب قرارداد اول، افغانستان در منطقه نفوذ انگلستان قرار گرفت و طبق قرارداد دوم، تبت نيز از مناطق تحت نفوذ انگلستان شناخته شد؛ اما بر پايه قرارداد سوم ايران به سه بخش تقسيم شد: بخش شمالي، از خط فرضي بين قصر شيرين، اصفهان، يزد، خواف و مرز افغانستان، منطقه نفوذ روسيه شناخته شد؛ بخش جنوبي، از خط فرضي بين بندرعباس، كرمان، بيرجند، زابل و سرحد افغانستان كه براي دفاع از هند ارزش استراتژيك داشت، منطقه نفوذ انگلستان به شمار آمد و بخش سوم كه دربرگيرنده كوير و بيابانهاي بيآب و علف بود و بياهميت دانسته ميشد، منطقه بيطرف متعلق به دولت ايران شناخته شد؛ آنهم براي آنكه دو دولت تا اندازهاي از هم فاصله بگيرند و از برخوردهاي احتمالي و اختلافاتشان در اين منطقه جلوگيري شود.39
در ارزيابي اين قرارداد، برخي مورخان مانند محمد تركمان بر اين باورند كه ترور ميرزاعلي اصغرخان اتابك كه در روز انعقاد قرارداد 1907 رخ داد، ناشي از توطئه انگليسيها براي ايجاد اغتشاش در دولت و كشور و انحراف اذهان عمومي از اين فاجعه ملي مربوط به حاكميت و استقلال كشور به سوي قتل يك رئيسالوزراء بوده است.40
در 16 سپتامبر 1907 سفراي روسيه و انگليس رسما دولت ايران را از قرارداد تقسيم ايران آگاه ساختند و به رغم مخالفتهاي مردمي و اعتراض نمايندگان مجلس و دربار و روزنامهها به اين قرارداد، دولتهاي روسيه و انگلستان با توافق و هماهنگي كامل، شمال و جنوب ايران را به اشغال خود درآوردند و اين مخالفتها را ناديده گرفتند.41
در اين دوره كه تماسهاي خارج از مجراي صحيح ديپلماسي ميان محمدعلي شاه و روسيه آشكار شده بود، جرايد تهران از اين امر به شدت انتقاد كردند؛ به گونهاي كه يكي از اين جرايد نوشت: «نبايد بيمحابا و در پنهاني با نابودكنندگان اين سلطنت و نمايندگان دول بيگانه به مشورت پرداخت، زيرا دزد بازار آشفته ميخواهد و بيگانه در بند پيشرفت سود خويش است. ايشان بايد دريابند كه ميان اتباع اين دولت و رعاياي ساير دول فرقي نيست. بايد ذلت اينها هم به عزت تبديل گردد.»42
درباره اينكه با انعقاد قرارداد 1907 كدام يك از دو كشور روسيه يا انگلستان بيشترين سود را برده، ارزيابيهاي متفاوت شده است. برخي از نويسندگان و تحليلگران ميگويند كه انگليس زيانديده و روسيه سود برده است.43 برخي ديگر بر اين باورند تحليلگراني كه پنداشتهاند با عقد قرارداد 1907 روسيه بيشترين سهم را به خود اختصاص داده و انگلستان در اين معامله زيان ديده است، بيشتر تحتتأثير تبليغات و جنگ زرگري انگليسيها بودهاند؛ زيرا، پرهيز از تفاخر و تظاهر و نعل وارونه زدن، از ويژگيهاي سياستمردان انگليس است.44
به هر حال، با انعقاد قرارداد 1907 صفحهاي تاريك در تاريخ روابط خارجي ايران رقم خورد و امكان تنفسي كه از رقابت دو كشور براي ايران پيشبيني ميشد، بسيار محدود و دشوار شد. دو كشور روسيه و انگلستان نيز در آن شرايط با بهرهبرداري از ضعف روزافزون دولت مركزي و سرسپردگي رجال كشور، به گونهاي بيسابقه و گسترده در امور داخلي ايران دخالت ميكردند و بيگمان اين دخالتها و تقسيم كردنها، بدبيني و بياعتمادي ايرانيان را به اين كشورها، بويژه نسبت به انگلستان سخت افزايش ميداد.45
پس از انعقاد قرارداد 1907، روسها فقط به امتياز ناشي از آن قانع نشدند، بلكه براي رهايي از شر مزاحمت بريتانيا در مناطق شمالي ايران، خواستند در همه شهرها و استانهايي كه در منطقه تحت نفوذ اختصاصي آنها بود، حاكميت سياسي اعمال كنند. از سوي ديگر، روسيه كه رژيم استبدادي داشت، به هيچوجه حاضر نبود حكومتي مشروطه و قانوني را در همسايگي خود تحمل كند؛ از اينرو، روسها از همان آغاز كار به مشروطهخواهي ايران به شكل «حادثهاي مزاحم» كه بيرضايت آنها رخ داده بود، مينگريستند.
آنان بر اين عقيده بودند كه اين پديده نوعي ترفند و حيله ماهرانه براي از ميان بردن نفوذ سنتي روسيه در ايران است كه وزارت خارجه انگلستان آن را طراحي كرده و به دست مشروطهخواهان ايران به اجرا درآمده است. در نتيجه، نخستين كار غيرمستقيم آنان براي از ميان برداشتن اين «پديده مزاحم»، يعني حكومت مشروطه ايران، كشيدن نقشه كودتاي 1908 بود كه به دست محمدعلي شاه قاجار (عامل و طرفدار سياست آنها در ايران) اجرا شد و رژيم مشروطه را برانداخت و استبداد صغير46 را در 23 ژوئن 1908 ميلادي (1326 هـ.ق) جانشين آن كرد.47
پس از پيروزي مشروطهخواهان و استقرار مشروطيت دوم، روسها ناگهان متوجه شدند كه نقشه قديمي آنها براي اعمال حاكميت سياسي در مناطق شمالي ايران، دوباره به خطر افتاده و براي بازگرداندن نفوذ و حيثيت روسيه در اين منطقه اقداماتي قاطعتر و ملموستر لازم است. درست در همان موقع كه عمال حكومت تزاري در ميان بهانهاي بودند كه تا مجلس را دوباره تعطيل كنند، پيشنهاد استخدام مستشاران مالي از آمريكا به رياست مورگان شوستر مطرح شد و به رغم مخالفت باطني روسها به تصويب رسيد.
اقدام شوستر در مورد به تصويب رساندن قانوني براي تمركز درآمد گمركات، خشم و مخالفت سخت دولت روسيه را در پي داشت. از اينرو، در 11 نوامبر روسها اولتيماتومي به دولت ايران دادند تا در ظرف 48 ساعت همه اقدامات شوستر را متوقف كند و از دولت روسيه نيز معذرت بخواهد در غير آن صورت، روابط سياسي دو كشور قطع ميشد.48 آنها همچنين در آن شرايط به دولت ايران يادآور شدند كه هزار سرباز روسي ديگر از مرز جلفا وارد آذربايجان شدهاند و به سوي قزوين شروع به پيشروي كردهاند.49
دولت ايران در برابر اين اولتيماتوم به انگلستان متوسل شد، از آن كشور ياري طلبيد، ولي انگليسيها كه در برابر اتحاد روسيه و آلمان محظور سياسي داشتند و نميخواستند در اين باره واكنش نشان دهند، خود را از اين ماجرا كنار كشيدند. روسها كه گستاختر شده بودند، در 29 نوامبر 1911 اولتيماتوم ديگري به ايران دادند مبني بر اينكه شوستر بايد در ظرف 48 ساعت از ايران اخراج شود و دولت ايران متعهد گردد كه از اين پس بيموافقت روسيه و انگلستان مستشار خارجي استخدام نكند و نيز هزينه انتقال قشون روسيه به ايران را بعنوان غرامت بپردازد! به رغم مخالفت افكار عمومي با اين اولتيماتوم، سرانجام دولت آن را پذيرفت و مجلس شوراي ملي را منحل و مورگان شوستر را از ايران اخراج كرد.50
پس از آن، ماجراي قيام تبريز و اعلام ثقةالاسلام و ديگر آزاديخواهان محلي كه با اعمال حاكميت روسها در آذربايجان مخالف بودند، پيش آمد و قساوت قزاقان روسي در سركوب اين نهضت، جاي پاي آنان را بيش از پيش در تبريز و ديگر مناطق آذربايجان محكم ساخت. در مرحله بعد، روسها كوشيدند محمدعلي شاه قاجار را كه در شهر اودساي روسيه به سر ميبرد، به ايران برگردانند كه ناكام ماندند.51
در پي آن، ماجراي به توپ بستن حرم مطهر حضرت رضا(ع) پيش آمد و روسها با شليك گلولههاي توپ به داخل حرم، صدها انسان بيگناه را كه آن حرم را مأمن و پناهگاه خود يافته بودند، به قتل رساندند. اينگونه فشارها و اقدامات روسيه سرانجام حكومت ايران را واداشت كه خواستهاي روسيه را در آذربايجان و نواحي شمال كشور بپذيرد. دولت انگلستان هم در منطقه زير نفوذ خود در جنوب ايران نيرو پياده كرد و آنجا را به اشغال درآورد و نيز به تقويت شركت نوبنياد نفت ايران و انگليس پرداخت.
با آغاز جنگ جهاني اول، ايران بيطرفي خود را در جنگ اعلام كرد، اما نيروهاي بيگانه بيتوجه به بيطرفي ايران، كشور ما را اشغال كردند، با شروع جنگ جهاني اول در دوازدهم مارس 1915 همچنين يك توافق سري در مورد قسطنطنيه و تقسيم خاك ايران ميان دولتهاي روس و انگليس انجام گرفت. بر پايه اين توافق (مارس 1915) دولت انگلستان پذيرفت كه روسيه، بندر قسطنطنيه (استانبول كنوني) و تنگههاي بسفر و داردانل را پس از جنگ تصرف كند روسيه هم در مقابل رضايت داد كه منطقه بيطرف ايران پس از جنگ رسما به منطقه نفوذ بريتانيا ملحق شود.
دولت انگلستان در عين حال آزادي عمل كامل روسها را در منطقه نفوذشان تأييد كرد.52 انقلاب اكتبر 1917 روسيه نقشه تقسيم ايران را از بين برد و همه عهدنامهها و قول و قرارهاي سري حكومت تزار كه جنبه امپرياليستي و جهانگشايي داشت (از جمله قراردادهاي 1907 و 1915 روسيه و انگلستان) ملغي و كانلميكن اعلام شد.
به گفته دكتر شيخالاسلامي «طنابداري كه به گلوي حاكميت ايران گره خورده بود و نزديك بود كشيده شود، به يك گردش چرخ نيلوفري از هم گسست و كابوس تسلط روسها بر قسمتي از نصف خاك ايران كه به آستانه تحقق عيني رسيده بود، مانند غباري كه در مقابل تندباد معدوم شود، زايل شد و رفت.»53
قرارداد 1919 ايران و انگليس
در پايان جنگ جهاني اول، رقباي سنتي انگلستان، يعني روسيه، آلمان و عثماني (هر يك به گونهاي) مغلوب و از ميدان جنگ خارج شده بودند؛ از اينرو، انگلستان در آن هنگام فعال مايشاء در خاورميانه بود، ميدان رقابت با آن كشور خالي از حريف مينمود و چرخ سياست در همه آن كشورها به ميل و با اشاره لندن ميچرخيد. به اين ترتيب، زمينه از هر حيث براي پيشبرد اغراض و مطامع سياسي انگلستان در ايران هموار شده بود و دولتمردان انگلستان و در رأس آنها لرد كرزن54 درصدد برآمدند كه با استفاده از خلأ ناشي از انقلاب شوروي، كشور خويش را حاكم بلامنازع ايران سازند.
با تمهيد مقدمات و آماده ساختن زمينهها، بهترين و بزرگترين فرصت براي اجراي نقشه استعماري انگليس در تاريخ معاصر، يعني تصرف غيرمستقيم ايران براساس استقرار نظام مستشاري، به دست آمد. بر پايه اين نقشه، انگليسيها درصدد بودند بيآنكه خاك ايران را مستملكه خود كنند، حاكم بيرقيب ايران شوند.55 انگليسيها براي رسيدن به اين هدف به فكر بستن قرارداد 1919 با دولت وثوقالدوله افتادند.
انعقاد قرارداد 1919 از جمله مسائل نادر تاريخ سياسي ايران است كه همه طيفهاي سياسي ايران (از هواداران قاجار گرفته تا هواداران پهلوي، محافظهكارها، ليبرالها، دموكراتها، ماركسيست - لنينيستها و اسلاميها) در آن همسخن هستند و معتقدند كه اين قرارداد را دولت انگليس براي تحتالحمايه ساختن ايران تمهيد كرده بوده است. به نوشته دكتر كاتوزيان «اين عقيده صرفا زاده تئوري مشهور توطئه نيست، بلكه نتيجه اين واقعيت است كه كرزن، كاكس56 و وثوقالدوله و دو همدستش، مذاكرات مربوط به قرارداد را با پنهانكاري كامل پيش بردند و انگليس، براي روان كردن گردونه امور، پولهايي پرداخت.»57
عاقدان قرارداد، با بياعتنايي كامل به افكار عمومي ايرانيان و نيز حسدورزي و بدگماني ديگر قدرتهاي جهاني، از آن دفاع كردند، ولي با رنجيده خاطر شدن رهبران افكار عمومي ايران و ديگران قدرتهاي جهاني، بدگماني به انگلستان بيشتر شد و اينگونه توطئههاي واقعي، تجزيه و تحليلهاي توطئهباورانه را گسترش داد.
انعقاد قرارداد 1919 نشأت گرفته از اجراي نظام مستشاري در مصر و براساس دكترين لرد گرنويل58 بود. در آن نظام، مستشاران انگليسي بعنوان معاونان وزارتخانهها، موظف بودند توصيهها و رهنمودهاي لازم را در اختيار مافوق خود قرار دهند؛ توصيهها و دستورهايي كه واجبالاطاعه بود و سرپيچي از آنها و اجرا نشدنشان پيامدهاي شديد سياسي، از جمله بركناري از مقام را داشت. خلاصه، به موجب قرارداد 1919 نظارت بر تشكيلات نظامي و مالي ايران منحصرا در دست مستشاران انگليسي قرار ميگرفت و در مقابل، دولت انگلستان متعهد ميشد كه وامي به ايران بپردازد، خسارات وارده به ايران در زمان جنگ جهاني اول را جبران و در احداث راهآهن كمك كند و نيز در تعرفههاي گمركي تجديدنظر نمايد.59
گفته ميشود كه انگليسيها براي تسهيل امضاي قرارداد، مبلغ 131 هزار ليره، معادل 400 هزار تومان به سه وزير عاقد قرارداد پرداختهاند: 200 هزار تومان به وثوقالدوله، يكصد هزار تومان به نصرتالدوله و يكصد هزار تومان به صارمالدوله.60 حتي تضمينهاي رسمي از طرف دولت انگليس به اين افراد داده شد تا آنان را در برابر خطرهاي احتمالي بيمه كند و زير چتر حمايت دولت انگليس قرار دهد.61 در اين ميان مبالغي هم به مديران جرايد، از جمله سيدضياءالدين طباطبايي كه با انتشار سلسله مقالاتي در روزنامه رعد از آن قرارداد حمايت ميكرد، پرداخت شد.62
انعقاد قرارداد ايران و انگليس با واكنشهاي خارجي و داخلي روبهرو شد و طوفاني از خشم و غضب در ميان ايرانيان برانگيخت و سوءظن و بياعتمادي آنان به انگليسيها را تشديد كرد. واكنش مردم ايران نسبت به قرارداد 1919 ايران و انگليس و ديگر مخالفتها به صورت يك قيام تجلي يافت و بسياري از رجال، روحانيون، روزنامهنگاران و سخنرانان در آن حركت شركت كردند و وظيفه ديني و ملي خويش را به بهترين وجه ادا نمودند؛ اما در ميان مخالفان قرارداد، حق مرحوم مدرس بر گردن ملت ايران از همه بيشتر است.
پس از تصويب قرارداد و اوجگيري مخالفتها، نماينده سفارت انگليس به ديدار مرحوم مدرس رفت و در گفتگو با او، علت مخالفتش را با قرارداد كه در ماده اول آن «استقلال و حاكميت» ايران آشكارا تضمين شده بود، جويا شد. پاسخي كه مدرس به وي داد، بعدها در يكي از نطقهاي مشهورش در مجلس، به آگاهي نمايندگان مردم رسيد. او گفت: «... هي ميآمدند به من ميگفتند اين قرارداد كجايش بد است؟ كدام يك از موادش بد است؟ هر كجايش بد است، موردش را ذكر كنيد تا برويم اصلاح بكنيم. من جواب ميدادم: آقايان من رجل سياسي نيستم. يك نفر آخوندم و از رموز سياست سر در نميآورم. اما آن چيزي كه استنباط ميكنم در اين قرارداد بد است، همان ماده اولش ميباشد كه ميگويد: ما [انگليسيها] استقلال ايران را به رسميت ميشناسيم. اين مثل اين است كه يكي بيايد و به من بگويد: سيد، من سيادت تو را به رسميت ميشناسم.»63
در نتيجه اينگونه مخالفتها، قرارداد 1919 بعنوان يكي از توطئههاي انگليس در ايران، با شكست روبهرو شد و به اجرا درنيامد. ادامه دارد...
پينوشتها:
1. براي اطلاع بيشتر از تعاريف توطئه نگاه كنيد به:
The Encyclopedia Americana, Internationaled, (New York: Americana Corp, 1990), p.642; Daniel Pipes, The Hidden Hand: Middle East Fear of Conspiracy (New York: Martin's Press, 1998), p. 9; Charles Pigden, "Papper Revisited, or What is Wrong with conspiracy Theories", Philosophy of the Social Sciences, 1993, Vol. 25, No. 1, p. 4.
2. paranoid style
3. conspiracy thinking
4. conspiracy mentality
5. the hidden hand mentality
6. براي نمونه نگاه كنيد به:
Marvin Zonis, Craig M. Joseph, "Conspiracy Thinking in the Middle East", Palitical Psycology, Vol. 15, No. 3, 1994. P. 444; Pipes, The Hidden Hand…, p. 10.
7. Richard Hofstadter, The Paranoid Style in American Politics and Other Essays (Cambrige, 1996), p. 4-14.
8. Zonis and Joseph op. cit., pp.444-445.
9. Pipes, op.cit., pp. 251-257.
10. Ibid, pp. 257-262.
11. در اين باره نگاه كنيد به: گراهام فولر، قبله عالم، ترجمه عباس مخبر (تهران، نشر مركز، 1373)، ص 25. همچنين رجوع كنيد به:
Ervand Abrahamian, Khomeinism: Essays on the Islamic Repubic (Berkelery: University of California Press, 1993), p. 112; Pipes, op. cit., p. 79.
12. The world's most conspiracy minded country.
13. همان، صص 103-102.
14. احمد اشرف، «توهم توطئه»، گفتگو، شماره 8، تابستان 1374، صص 40-38.
15. مهدي بازرگان، بازيابي ارزشها (تهران: انتشارات نراقي، 1374)، صص 99-98.
16. Zonis & Jozeph, op. cit., p.5.
17. گراهام فولر، پيشين، صص 27-23.
18. Pipes, op.cit., pp. 76-77.
19. The Treaty of Finkenstein.
20. نگاه كنيد به: عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تاريخ روابط خارجي ايران (تهران: اميركبير، 1369)، صص 212-210.
21. Tilsit
22. همان، ص 214.
23. جواد شيخالاسلامي، افزايش نفوذ روس و انگليس در ايران عصر قاجار، مجموعه مقالات (تهران: انتشارات كيهان، 1369)، صص 9-8.
24. مهديقلي هدايت (مخبرالسلطنه)، خاطرات و خطرات (تهران: زوار، 1344)، صص 288-287.
25. نگاه كنيد به: ايرج ذوقي، تاريخ روابط سياسي ايران و قدرتهاي بزرگ (تهران: پاژنگ، 1368)، صص 20-19.
26. براي اطلاع از جزئيات اين وام نگاه كنيد به: ابراهيم تيموري، عصر بيخبري يا تاريخ امتيازات در ايران، چاپ چهارم (تهران: انتشارات اقبال، 1363)، صص 370-368.
27. نگاه كنيد به: جهانگير قائممقامي، تاريخ تحولات سياسي نظام ايران از آغاز قرن يازدهم تا سال 1301 هجري شمسي (تهران: انتشارات كتابخانه اعلمي و شركاء 1326).
28. تيموري، پيشين، صص 339-337.
29. سر آرتور هاردينگ، خاطرات سياسي سر آرتور هاردينگ، ترجمه جواد شيخالاسلامي (تهران: انتشارات كيهان، 1370)، صص 189-186.
30. ابراهيم خواجهنوري، بازيگران عصر طلايي، داور، تيمورتاش و... (تهران: انتشارات جيبي، 1357)، ص 36.
31. بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، جلد اول، (تهران: اميركبير، 1363)، صص 5-2.
32. ابراهيم صفايي، راهبران مشروطه، دوره اول و دوم (تهران: انتشارات جاويدان، 1362)، ص 4.
33. احسان نراقي، آزادي، حق و عدالت، گفتگوي اسماعيل خويي و احسان نراقي (تهران: انتشارات جاويدان، 1356) ص 204.
34. رسول جعفريان، بستنشيني مشروطهخواهان در سفارت انگليس (تهران: مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1378)، صص 88-77.
35. William Grant Duff
36. همان، ص 57. براي اطلاع بيشتر نگاه كنيد به: مهدي، پيشين، صص 319-317.
37. عبدالهادي حائري، تشيع و مشروطيت در ايران (تهران: انتشارات اميركبير، 1364)، ص 327.
38. جواد شيخالاسلامي، اسناد محرمانه وزارت خارجه بريتانيا درباره قرارداد 1919 ايران و انگليس (تهران: مؤسسه كيهان، 1368)، ص 8.
39. مهدوي، پيشين، ص 320.
40. محمد تركمان، «پيشينه ترور در تاريخ معاصر در گفتگو با محمد تركمان»، روزنامه صبح امروز، شماره 26 و 27. براي اطلاع بيشتر از تجزيه و تحليلهاي مربوط به قتل اتابك نگاه كنيد به: جواد شيخالاسلامي، قتل اتابك و شانزده مقاله تحقيقي ديگر (تهران: انتشارات كيهان، 1368)، صص 66-3.
41. مهدوي، پيشين، صص 321-320.
42. علياصغر شميم، ايران در دوره سلطنت قاجاريه (تهران: كتابخانه ابنسينا، 1342)، ص 398. براي اطلاع بيشتر از موضع جرايد نسبت به قرارداد 1907 رجوع كنيد به: محمد تركمان، اسنادي درباره هجوم انگليس و روس به ايران (تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، 1370)، صص 53-52.
43. براي نمونه نگاه كنيد به: محمود افشاريزدي، سياست اروپا در ايران، ترجمه ضياءالدين دهشيري. (تهران: بنياد موقوفات دكتر افشار، 1358)، ص 309؛ ابراهيم باستاني پاريزي، تلاش آزادي (تهران: انتشارات نوين، 1356)، صص 110-108.
44. تركمان، اسنادي درباره هجوم انگليس و روس به ايران، صص 67-65.
45. نگاه كنيد به: ادوارد براون، انقلاب مشروطه ايران، ترجمه مهري قزويني، (تهران: انتشارات كوير 1376)، ص 171.
46. دوران سيزده ماهه ميان پيروزي قواي استبداد (در كودتاي 23 ژوئن 1908) و سقوط محمدعلي شاه (در شانزده ژوئيه 1909) را اصطلاحا دوره استبداد صغير مينامند. اين دوره با فتح تهران به دست مشروطهخواهان در سيزدهم ژوييه 1909 و خلع محمدعلي شاه از سلطنت در شانزدهم همين ماه به پايان رسيد.
47. مهدوي، پيشين، صص 333-331 و جواد شيخالاسلامي، سيماي احمدشاه قاجار، جلد اول (تهران: نشر گفتار، 1368)، صص 72-71.
48. براي اطلاع بيشتر نگاه كنيد به: سعيد مير محمدصادق، گزيده اسناد اولتيماتوم روسيه به ايران (تهران: مركز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1380).
49. مهدوي، پيشين، ص 340.
50. همان، صص 341-340. براي اطلاع بيشتر از تجزيه و تحليل واقعه اخراج شوستر رجوع شود به: كاتوزيان، دولت و جامعه در ايران، صص 99-91.
51. شيخالاسلامي، سيماي احمدشاه قاجار، جلد اول، ص 73.
52. شيخالاسلامي، اسناد محرمانه وزارت خارجه بريتانيا، ص 9.
53. شيخالاسلامي، سيماي احمدشاه قاجار، جلد اول، ص 103.
54. Lord Curzon
55. نگاه كنيد به: جواد شيخالاسلامي، «نظري به كودتاي سوم اسفند 1299»، اطلاعات سياسي - اقتصادي، سال پنجم، شماره 5-4، بهمن و اسفند 1369، ص 9.
56. Sir Percy Cox.
57. محمدعلي همايون كاتوزيان، تضاد دولت و ملت: نظريه تاريخ و سياست در ايران (تهران: نشر ني، 1380)، ص 316.
58. L.D. Granville
59. مهدوي، پيشين، ص 360.
60. شيخالاسلامي، اسناد محرمانه وزارت خارجه بريتانيا، صص 223-222.
61. ايرج ذوقي، تاريخ روابط سياسي ايران و قدرتهاي بزرگ (تهران: پاژنگ، 1368)، صص 293-292.
62. در اين باره نگاه كنيد به: زاهد غفاري هشجين، سيدضياءالدين طباطبايي و نقش او در تحولات سياسي ايران، پاياننامه كارشناسي ارشد، دانشگاه امام صادق(ع)، شهريور 1370، صص 42-27.
63. شيخالاسلامي، اسناد
محرمانه وزارت خارجه بريتانيا، ص 13. هرچند اين اظهارنظر شهيد مدرس ظاهرا مطابق با
عرف ديپلماسي نيست، ولي نيات پليد و مقاصد شوم انگليسيها در اين باره در قالب
آييننامههاي اجرايي قرارداد عملا درستي موضع شهيد مدرس را نشان داد.
ش.د820417ف