(ماهنامه موعود - بهمنماه 1392 - شماره 156 - صفحه 4)
تا وقتي كه مقاله آثار شوم ديدن عكس و فيلم مستهجن بر صفحه اول سايت موعود بر شبكه جهاني اينترنت ظاهر نشده بود، گمان نميبردم مراجعهكنندگان و خوانندگان آثار موعود اقبال گسترده و قابل توجهي به اين قبيل مطالب داشته باشند. خواندن يادداشتهاي (كامنت) خوانندگان زير مقاله، نشان ميداد كه سؤالات بسياري در ذهن جوانان ما نقش بسته است كه نميتوان از كنار آن به سادگي گذشت؛ از اينجا بود كه پرونده گفتوگو از هرزهنگاري و مستهجنپردازي گشوده شد.
پرواضح است، وقتي درها را بر خود بسته باشيم يا رفت و آمد و نشست و برخاستهايمان را محدود به چند خانواده يا دوست همگن و به قول جوانان امروزي، پاستوريزه و بچهمثبت كرده باشيم، از آنچه كه در فضاي بيروني ميگذرد، بيخبر ميمانيم، جغرافياي آسيب و ابتلاي به آفتها را محدود به جماعتي بزهكار و شهوتران تعريف ميكنيم و پي به ژرفا و وسعت واقعهاي كه بخش بزرگي از پيرامون ما را دربرگرفته، نميبريم.
رواج هرزهنگاري و مستهجنپردازي و ابتلاي بخش بزرگي از جامعه مسلمانان در شرق اسلامي به اين بلا نيز از همين دست مباحثي است كه تا پنجرهها را نگشاييم و با خروج از خلوت امن خودساخته، دردمندانه به كميت و كيفيت ترويج اين آفت ننگريم، پي به جايگاه مسئله و ضرورت پرداختن به آن نميبريم. آن وقت تازه متوجه ميشويم كه تنها راه خلاصي از اين آفت مسري و همهگير، بگير و ببندهاي مقطعي، آن هم با بسيج دادن به نيروهاي انتظامي و امثال آن نيست.
هيچ پزشك و درمانگري تا وقتي به نوع بيماري و گستره سرايت و نفوذ آن به اعضا و جوارح پي نبرده باشد، قادر به پيچاندن نسخه و معالجه بيمار نخواهد بود.
پيشتر نوشتهام كه بيماريها و معضلات فرهنگي به درد دندان شبيه هستند؛ در مراحل اوليه، وقتي كه تنها نقطه سياه كوچكي است كه بر دندان نشسته، چارهاي برايش انديشيده نميشود. وقتي در سكوت و بيخبري، سياهي به ريشه زد و امان از انسان بريد، فريادها به آسمان بلند ميشود؛ هيهات كه ديگر دير است.
تا اينجا، ميخواستم عرض كنم؛ ابتلاي بخش قابل توجهي از جامعه، در ردههاي مختلف سني از كودك تا پير، به تصاوير و فيلمهاي مستهجن و هرزهنگاري منتشر، موضوع و مسئلهاي نيست كه به ناگهان رخ نموده باشد يا لكه سياه كوچكي نيست كه امروز بر طرح دندان ما نمودار شده باشد. چنانچه با سهلگيري و فرافكني با آن مواجه شويم و گمان كنيم با شناسايي چند مصداق بارز، از آلوده شدهها و آلودهكنندهها و حذف آنها، ميتوانيم آسودهخاطر به كار و بار عادت شده شبانهروزي مشغول شويم، زهي خيال باطل!
انقلاب جنسي
گفتوگو از ناهنجاريهاي جنسي و مناسبات به ابتذال كشيده شده مربوط به آن، به رغم آنكه چونان سونامي از جاي خود كنده شده و مرزهاي بسياري را در شرق و غرب عالم درنورديده، در جوامع شرقي سخت مينمايد. بسياري ترجيح ميدهند دربارهاش سكوت كنند يا زير پوششهايي زيبا، پنهانش سازند؛ اما واقعيت اين است كه بايد بياموزيم كه بهترين راه مقابله با هر ناهنجاري و يورش خصمانه، برخورد صميمانه و صادقانه با آن است.
آنكه وظيفه ديدباني را در جبهه عهدهدار است، ضرورتا ميبايست در ارائه گزارش مشاهداتش، در جبهه خودي صميمي و صادق باشد؛ صادق از آنرو كه خبر كذب ارائه نكند يا با كوچكنمايي يا بزرگنمايي، باعث فريب فرماندهان خود نشود؛ صميمانه از آن رو كه با ترك اجتهادي بيوجه، خارج از هرگونه سوگيري مغرضانه، در اولين فرصت و بياتلاف وقت، مشاهدات را گزارش نمايد تا مجال تصميمگيري به موقع، سريع و صحيح فراهم آيد.
به دو شرط ضروري ديدبان صالح، شجاعت را بايد افزود.
تنها مردان زبونانديش و جبون هستند كه به رغم آگاهي از جغرافياي حضور خصم و عِدّه و عُدّه آنان، با وارد كردن ملاحظاتي نامعقول و ناپسند و گاه از روي ترس و حتي جلب خشنودي و رضايت فرمانده خود، از گزارش صميمانه و صادقانه مشاهدات، خودداري ميورزند. از اينجا، فرماندهان به ناگاه، با يورش و شبيخون روبهرو شده و همه مجال را براي بازدارندگي و عمل به موقع از دست ميدهند.
از آنرو ناهنجاريهاي جنسي را به سونامي تشبيه كردم كه پيش از آنكه جوامع شرقي و سنتي بدان درگير و مبتلا شوند، اروپاي غربي و آمريكا با آن مواجه بودند. از اين واقعه در غرب با عنوان انقلاب جنسي ياد ميشود.
پژوهشگران غربي اين واقعه را مربوط به تحولي تاريخي در مناسبات جنسي دهه پنجاه ميلادي در اروپا و آمريكا ميشناسند. در اين ديگرگوني، حسب شرايط اجتماعي و فرهنگي شكل گرفته، از مباحث و مسائل جنسي تابوزدايي شد. بدين معني كه به صورت گستردهاي زمينههاي خودمختاري انسانها، بيهيچ مانع و رادع، براي برطرفسازي نيازها و نوع گرايش جنسي فراهم آمد و همه اقتدار نهادهاي مذهبي و رسمي، را در هم شكست.
از وجه نظري، اصطلاح انقلاب جنسي، ساخته روانكاوي به نام ويلهلم رايش اتريشي است. وي در سال 1936 م. كتابي با عنوان «سكسواليته. در نبرد فرهنگي» نوشت و پس از مهاجرت به «آمريكا»، آن را به زبان انگليسي و با عنوان «انقلاب جنسي» منتشر ساخت.
فمينيسم، پيشتاز انقلاب جنسي
طي دهههاي اخير، پژوهشگران مستقل و مؤسسات بسياري درباره پيامدهاي اين انقلاب جنسي در اروپا و آمريكا پژوهش كرده و آثار بسياري را منتشر كردهاند. اينان، با گذشت دهها سال از اين واقعه، نتايج وحشتناك حاصل را برملا ميسازند؛ در حالي كه هيچ نشاني از سلامت اخلاقي در اين سرزمين فراخ قابل مشاهده نيست. فروپاشي اخلاقي و انحطاط تمدني، سادهترين عبارتي است كه درباره نتايج اين واقعه ميتوان اعلام كرد.
مايكل اسنابور در پايگاه «اينفو وارز» نوشت: آيا انقلاب جنسي نتايج خوبي براي زنان در آمريكا به همراه داشته است؟ به هيچوجه. در حقيقت با نگاه به واقعيتهاي موجود، مشخص ميشود كه انقلاب جنسي، پيامدهاي فاجعهباري را براي زنان آمريكا در پي داشته است.
همه همت پيشتازان اين انقلاب جنسي، مصروف آن بوده تا به زنان و دختران، نوعي احساس آزادي در معاشرت و همخوابگي با مردان مختلف را القاء كند.
پس از جنبش فمينيسم كه اولين موجش در اواخر قرن هجدهم ميلادي (1792م.) برانگيخته شد و اولين بيانيهاش، توسط مري ولستون كرافت در «انگلستان» صادر شد و در موج دوم، توسط آثار سيمون دوبووار و ويرجينا وولف، «فرانسه» را هم درگير ساخت، انقلاب جنسي بزرگترين نقطه عطف در تاريخ حركتهاي اجتماعي، سياسي براي باز كردن همه بند و بستها و شكستن همه سنتها در مناسبات فردي و جمعي زنان قابل شناسايي است.
اگرچه اين جنبشها، مقاصد غايي را زير عباراتي چون احقاق حقوق زنان، رفع ستم و نابرابريهاي رواداشته شده بر زنان، پوشيده ميدارند و بر ايجاد بسترهاي دفاع از حقوق سياسي، اقتصادي و اجتماعي زنان پاي ميفشارند؛ اما اين جنبش در قالب مجموعهاي از حركات و ايدئولوژيها، نمودار شد كه تمامي ساختارهاي اجتماعي را به چالش كشيده و آنها را دگرگون ميساخت. به همين جهت، اين دگرگوني به سرعت در همه عرصههاي سياست، هنر، اقتصاد، حقوق و حتي انسانشناسي و جامعهشناسي نمودار شد. در حقيقت، فمينيسم همه نظم موجود در مناسبات و معاملات فردي و جمعي جوامع سنتي را به مبارزه طلبيد و تا حدود بسياري بر آن فائق آمد.
عوامل مؤثر در انقلاب جنسي غرب
آقاي نوئل هورنور (Noel Hornor) نويسنده مقاله «غرب و فساد جنسي» مينويسد:
همه چيز آغشته به شهوت و مسائل جنسي شده است. تمدن جديد و كشورهاي غربي، به خصوص ايالات متحده، الگوي بسياري از ملتها حتي در كنار گذاشتن اخلاق و رو آوردن به مسائل جنسي شدهاند و جدا شدن از اخلاق تا آنجا پيش رفته است كه ديگر خوب از بد و رفتار نامناسب بازشناخته نميشود. جوانان، خانوادهها، اجتماع و... در فساد غوطهور شدهاند و در چنين شرايطي، پيام خدا براي بازگشت به سلامتي و كسب قدرت اجتماعي توبه است.
مسائل جنسي همه جا را فراگرفته است... به نظر ميرسد كه جامعه به واسطه مسائل جنسي اشغال شده است.2
در بررسي مجموعه عوامل مؤثر در بسط دگرگوني و انقلاب جنسي در غرب و دامنگير شدن هرزهنگاري، پژوهشگران غربي اينترنت، ماهواره، تلويزيونهاي كابلي، فيلمها، سريالها، نشريات، كتب و موسيقي هرزهنگار را در زمره عوامل و ادوات توزيع و نشر اين واقعه معرفي ميكنند؛ اما اينها، همه در زمره ادوات و ابزاري قابل شناسايياند كه تصاوير و مطالب مستهجن و هرزه را در ميان جامعه منتشر ميسازند؛ جز اين، در كندوكاو عوامل پشت پرده، اما مؤثر، پژوهشگران حوزه مطالعات اجتماعي و فرهنگي، انگشت اتهام را به سوي اشخاص و جماعتي دراز ميكنند كه به صورت هدفمند و برنامهريزي شده، سعي در نشر آثار هرزه و دامن زدن به انقلاب جنسي كردند.
ويليام مورجيسون (William Murchison) طي مقالهاي درباره رابطه جنسي مدرن در ايالات متحده مينويسد:
در سال 1963م. كه من از دانشگاه فارغالتحصيل شدم، نظم گذشته همچنان پابرجا و سالم به نظر ميرسيد. در اواسط دهه 70م. اين نظم از ميان رفته و كاملا تغيير كرده بود و اساسا متحول شده بود. جامعه ما از دختراني كه به دانشگاه ميرفتند تا مدرك فوقليسانس بگيرند، به دختراني تبديل شده بود كه با هدف رسيدن به روابط جنسي دسته جمعي به دانشگاههاي غرب يا مدارس حقوقي پا ميگذاشتند. ما از روابط جنسي كنترل شده ميان زن و شوهر (روابط جنسي هستهاي و متمركز) به ايدز و بيماريهاي مقاربتي رسيدهايم. از ازدواج كردن براي زندگي، به طلاق به عنوان راهي براي زندگي رسيدهايم. از ديدگاهي كه سقط جنين را فاجعهاي به همراه يك جرم ميدانست، به ديدگاهي رسيدهايم كه سقط جنين را جزو حقوق بشر و نشانه افتخارآميز شخصيت و آزادي ميداند و در حقيقت سقط جنين به يك انتخاب بدل شده است.3
يهوديان پرچمدار انقلاب جنسي
پژوهشگران غربي، آلفرد چارلز كينزي4 (1894-1956م.)، زيستشناس و جانورشناس آمريكايي را بنيانگذار رشته مطالعات جنسي و پدر انقلاب جنسي (سكسولوژي مدرن) معرفي ميكنند. وي در سال 1947م. «انستيتوي تحقيقات سكس» را در ايالت «ايندينا» راهاندازي كرد. كينزي، با تجربه و تأييد همه آنچه كه نزد مردم و در ميان همه سنتها قبيح جلوه ميكرد، به فحشا (زنا و لواط) رسميت داد و موضوع و مفهوم پورن5 (روسپي و سكس) را تئوريزه كرد و بدان اصالت بخشيد. به جز كينزي و نظرات جنجالبرانگيزش، از مثلث شوم، ويلهلم رايش6 (1957 - 1897م.) هربرت ماركوزه7 (1979 - 1897م.) و پاول كودمن يهودي، به عنوان پرچمداران انقلاب جنسي دهه 60م. غرب ياد ميكنند.
اينان، با تئوريزه كردن ناهنجاريهاي جنسي، سنتهاي رايج ميان مردم را حقير دانستند و با ممدوح جلوه دادن همه قبايح و زشتيها، باعث ترويج بيبند و باريهاي جنسي در جامعه غربي شدند. در واقع، پژوهشهاي ميداني (قبيح، ظالمانه و مذموم) كينزي و انتشار آن در ميان جامعه، به تئوريهاي شيطاني ويلهلم رايش و امثال او وجاهتي بخشيد كه ميتوانست مجوزي براي قانوني كردن بسياري از اعمال ناپسند سكسي در جامعه آمريكايي باشد. صدور مجوز بيش از بيست و پنج ميليون سايت پورن، تأسيس هزاران كلوپ، شبكههاي تلويزيوني كابلي پورن، رسميت يافتن همجنسبازي، آزاد و قانوني شدن سقط جنين و... تنها بخشي از نتايج تئوريزه شدن فحشا و انقلاب جنسياند. از همين مسير و به تدريج، حذف مجازات كيفري و قوانين مرتبط با آن و ليبراليزه ساختن مجازات كيفري مربوط به مناسبات جنسي، تبديل به معالجه عمومي منحرفان جنسي و رفع محدوديتها شد.
در سايه اين وقايع، سرمايهداران يهودي، همه امكانات و توان خود را براي ترويج صنعت پورنوگرافي و هرزهنگاري وارد ساختند.
در حال حاضر شهر «لسآنجلس» در ايالات متحده آمريكا، مركز تجارت چند ميليارد دلاري صنعت پورنوگرافي (هرزهنگار) است و همه ساله تهيهكنندگان و دستاندركاران صنعت پورن آمريكا، طي مراسمي در شهر «لاس وگاس» كه به جوايز AVN مشهور است، از بهترين توليدات فيلمهاي پورنو، تقدير و قدرداني ميكنند.8
اگر كمي به تاريخچه اولين مجلات و كتابهاي مستهجن و به نوعي شهواني دقت كنيم، متوجه خواهيم شد كه اكثر نويسندگان اين مطالب، در بين سالهاي 1940 - 1890م. يهودياني هستند كه تازه به آمريكا مهاجرت كرده بودند. حتي آنها در اين امر آنقدر بياستعداد بودند كه پس از مدتي مجبور شدند براي جذب مخاطب، در كنار نوشتههاي خود كه اكثرا اوروتيك9 و داستانهاي غيراخلاقي بود، عكسهاي فوقالعاده مستهجن را به چاپ برسانند؛ اما به هر صورت اين موضوع با حمايتهاي گستردهاي ادامه يافت تا اينكه به مرور زمان، يهوديان به دو دسته توليدكنندگان و عرضهكنندگان محصولات پورنو تبديل شدند.10
تجربه مدرنيته، گام نخست در انقلاب جنسي
از منظر معلمي كه مطالعات فرهنگي و پژوهش در حوزه تاريخ فرهنگي غرب را وجهه نظر خويش قرار داده است، عرض ميكنم: غرب، در سير تدريجي و تكويني فرهنگي و تمدني خود و تجربه سكولاريسم، ليبراليسم و مدرنيته تمام عيار، دير يا زود در حوزه مناسبات و معاملات اجتماعي به اين نقطه ميرسيد و يهوديان، با رويكرد دنيوي، فاسد و تاجرمآب خود به اين روند سرعت بخشيدند و باعث شدند تا موريانه انقلاب جنسي با سرعت بيشتري پايههاي فرهنگي و اخلاقي ساكنان غرب را مضمحل سازد.
اين موضع از اين حيث اهميت دارد كه عموم جوامعي كه با تأخير يكصد و اندي ساله بر قطار مدرنيته (يا هر عنوان ديگري، همچون توسعهيافتگي، پيشرفت و...) سوار شدند تا علاج درد عقبماندگي از كاروان تمدن و پيشرفت (به سبك غربي) را بياموزند، از اين نكته غفلت ميورزند كه تجربه لغزان و ژلهاي شدن مناسبات فرهنگي، مرتبه نخست از نتايج قهري سير در مدرنيته و ليبراليزه شدن جميع قواعد سنتي و در هم شكستن همه آنچه كه ممدوح و پسنديده جوامع مذهبي است، در مرتبه ديگر آن قرار دارد.
نگارنده ترديدي ندارد كه برخي به انكار اين دريافت ميپردازند.
سر بر تافتن از قواعد ممدوح و رحماني قبيله رحمت (انبيا و اوصياي الهي) و گردن نهادن بر نظامنامه قبيله لعنت (شيطان و اعوان و انصارش در حوزههاي فرهنگي و تمدني)، دير يا زود همه اقوام را بر آستان عصيان و گناه به قربانگاه ميكشد.
طي قريب چهارصد سال گذشته از تاريخ غرب مدرن، حتي يك جامعه كوچك را نميتوان سراغ گرفت كه در تجربه فرهنگي و تمدني غرب، مراحل پيدرپي تجربه شده اروپا و آمريكا را به تجربه ننشسته باشد يا قادر به كنترل تبعات ضروري (و نه عارضي) آن شده باشد.
گوييا، جملگي اين اقوام، با استقرار بر ريل تمدن مدرن در پي غرب، ايستگاه به ايستگاه، پيش ميروند؛ اما از آنجا كه برخي اقوام خود را در ايستگاه پانزدهم و ايالات متحده آمريكا را در ايستگاه بيست و يكم ملاحظه ميكنند، خود را مصون از مقتضيات و شرايط در حال تجربه ايستگاه بيست و يكم فرض ميكنند و به نكوهش آن، خود را دل خوش ميدارند. همه اقوامي كه بر ريل اين تمدن سكولار سير ميكنند، سرانجام به ديدار و تجربه آب و هوا و خاك ايستگاههاي فرار و نائل خواهند آمد.
از روي انصاف و تنها براي يك مرتبه به قواعد تعريف شده سازمانهاي ههاني براي كشورهاي طالب توسعهيافتگي يا همان اصطلاح Development نظر كنيد و بند به بند مفاد آن را مرور كنيد تا مجال كشف موقعيت و شماره ايستگاه هر يك از اين اقوام را حاصل كنيد.
ابتذال، بحران، بنبست و انحطاط تمامعيار حوزههاي فرهنگي و تمدني، روزي ناگزير و خودساخته بشر غربي است كه با پشت پا زدن به آسمان، سير در اين تاريخ بيخدا را آغاز كرد. سرنوشت همه اقوامي كه خود را در آيينه تاريخ غربي ميبينند و آينده خود را ذيل تاريخ غرب تعريف ميكنند، جز آنچه كه غرب بدان نائل آمده است، نخواهد بود.
يك بار ديگر پيام آقاي نوئل هورنور، نويسنده مقاله «غرب و فساد جنسي» را مرور ميكنيم. او نوشته بود:
... در چنين شرايطي پيام خدا براي بازگشت به سلامتي و كسب قدرت اجتماعي، توبه است.
والسلام
پينوشتها:
1. واژه فمينيسم و فمينيست براي اولين بار در «فرانسه» و «هلند» در سال 1872م. ظاهر شد، «بريتانيا» در 1890م. و «ايالات متحده» در سال 1910م. و «فرهنگ انگليسي آكسفورد» ليست 1894م. را به عنوان سال ظهور براي اولين بار از فمينيست و 1895م. براي فمينيسم استفاده كردند.
Oxford English Dictionery (2nd ef.) Claerndon press. 1989
2. سياحت غرب، شماره 7، به نقل از مجله The good News، 2000م.
3. همان، شماره 17، به نقل از www.looksmart.com
4. Alfred Charles Kinsey.
5. Porne.
6. Wilhelm Riich.
7. Herbert Mareuse.
8. ويكيپديا، دانشنامه آزاد، ذيل عنوان فيلم پورنوگرافي.
9. قبيح و غيراخلاقي.
10. «موجهاي جنسي اولين ابداع صهيوني»، Semitar.
ش.د920077ف