تخریب زیرساختهای فنی، عمرانی، صنعتی و خدماتی کشورهای بحرانزده جهان اسلام از سوی بازیگران جبهه غربی-عربی صرفا در چارچوب پیروزی در جنگ قابل تحلیل نیست. به نظر اهداف مهمتری را باید در پسِ این تخریبها مشاهده کرد.
پایگاه بصیرت:
1. مقدمه
هر چقدر که اوضاع منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا ناامنتر و پیچیدهتر میشود، بر حجم خرابیها افزوده میگردد. اگرچه عمدتا خونریزی و کشتارهای وسیع در بحرانهای امنیتی منطقه خودنمایی میکند اما واقعیت این است که وقتی از صدای گلولهها کاسته شد و ثباتِ حتی شکننده حاکم گردید، بیشتر از خون و خونریزی، زیرساختهای ویرانشده در جنگ است که به وضوح اثر منفیاش را در حکومتداری بروز میدهد و حداقلهای رفاه اجتماعی و یک زندگی طبیعی، کمیاب و نایاب میشود. برای کشوری که سطح گستردهای از زیرساختهایش تخریب شده و منابع مالی قابل توجهی برای بازسازی آنها ندارد، این ابتدای مشکل خواهد بود چرا که دولت چنین کشورهایی عمدتا سعی در جذب منابع مالی و کمکهای بینالمللی خواهد کرد. آیا جذب این کمکها بدون یک سیاست خارجی منعطف نسبت به کشورهای کمککننده امکانپذیر است؟ آنچه در ادامه میآید نگاهی است به اهداف تخریب زیرساختهای صنعتی و عمرانی لیبی، سوریه و یمن توسط بازیگران منطقهای و بینالمللی.
2. اهداف تخریب زیرساختهای کشورهای جهان اسلام در حملات نظامی
یکی از مهمترین پیامدهای جنگها، تخریب زیرساختها است. شریانهای حیاتی یا همان زیرساختها جزء بنیانهای اصلی و چارچوبهای پایهای هر جامعه به شمار میآیند که دربرگیرندهی تمامی تاسیسات، خدمات و تسهیلات مورد نیاز آن جامعه است. در زندگی مدرن، با افزایش وابستگی سریع به این امکانات، این نیاز روزافزون شده است. شریانها همواره دارای جذابیت خوبی برای حمله هستند. آنها به نوعی مرکز ثقل یک کشور محسوب میشوند که در صورت انهدام هر یک، پیکره و کالبد کشور مورد تهاجم فلج میگردد و قادر به ادامه فعالیت طبیعی مانند گذشته نخواهد بود. از طرف دیگر، بر اساس طرح جنگ بیقاعده، از بین رفتن خدمترسانی شریانها منجر به کاهش رفاه اجتماعی و در انتها موجب سلب مشروعیت دولت مرکزی خواهد شد.[1]
اما به نظر میرسد تخریب زیرساختهای برخی کشورهای جهان اسلام که از سوی بعضی بازیگران منطقهای و بینالمللی صورت میگیرد، فراتر از نگاههای کوتاه مدت بوده و صرفا در چارچوب پیروزی در جنگ قابل تحلیل نیست. به عنوان مثال در سوریه، آمریکا که ائتلاف بینالمللی علیه داعش را رهبری میکند، به بهانه تضعیف اقتصادی داعش، زیرساختهای نفتی تحت اشغال سوریه را هدف قرار میدهد در حالی که هیچگاه کامیونهای حامل نفت که وارد ترکیه میشد را مورد هجوم قرار نداده است. در لیبی نیز این حملات با تفاوتهایی توسط ناتو صورت گرفت. یمن البته متفاوت است و این بار یک کشور عربی-اسلامی یعنی عربستان سعودی تخریب گسترده زیرساختهای این کشور را برعهده گرفته و اهداف خاصی را در دستور کار دارد.
به نظر میرسد علاوه بر وادارسازی به پذیرش تسلیم و تغییر رفتار، اهداف زیر را میتوان در خصوص چرایی تخریب زیرساختهای کشورهای اسلامی توسط بازیگران منطقهای و بینالمللی مطرح کرد؛
1-2. تضعیف کشورهای اسلامی
تلاش برای تضعیف کشورهای اسلامی در شرایطی که بحران امنیتی بر این کشورها حاکم است، یکی از دلایل تخریب زیرساختها محسوب میشود. تخریب زیرساختها باعث میشود تا حتی در بهترین حالت یعنی پایان بحران بدون تغییرات مطلوب غرب، دولتهای حاکم بر این کشورها بیشترین تلاش خود را صرف بازسازی زیرساختها برای کسب رضایت شهروندان خود سازند. این امر، عملا آنها را تضعیف کرده و از حضور موثر در برخی پروندههای منطقهای باز میدارد. تضعیف کشورهای اسلامی یک راهبرد کلان برای غرب است و برخلاف برخی ادعاها مبنی بر حمایت از توسعه این کشورها، غرب صرفا نوع خاصی از توسعه یعنی توسعه وابسته به خود را برای این کشورها میپسندد.
2-2. برقراری رابطه هدفمند به بهانه بازسازی، بهرهگیری اقتصادی و ایجاد وابستگی
یکی از مواردی که به صورت مشخص میتواند پس از بحرانهای کنونی منطقه نمود پیدا کند، حضور برخی قدرتهای غربی در کشورهای بحرانی به بهانه بازسازی است. طبیعی است که پس از پایان بحرانها، تلاشهایی برای ارائه کمکهای مالی به این کشورها از سوی بازیگران منطقهای و بین المللی صورت میگیرد. بخش قابل توجهی از این کمکها باید در بازسازی زیرساختها هزینه شود و همین مساله باعث میشود تا برخی قدرتها آمادگی خود را برای این امر اعلام نمایند. عقد قراردادهایی جهت حضور و بازسازی این زیرساختها میتواند زمینهساز حضور جدی قدرتها در کشورهای بحرانزده و جنگزده باشد. به عنوان مثال، با توجه به تخریب برخی آثار باستانی در سوریه، دولت این کشور- فارغ از اینکه پس از پایان بحران، چه کسی و چه جریانی در سوریه حکومت کند- ناچار است بازسازی این آثار تخریب شده را در دستور کار قرار دهد. الزام این امر ناشی از سود سرشاری است که این آثار از طریق جذب توریست عاید دولت آینده سوریه- که در اینجا کشوری امن تلقی میشود - میسازد. طبیعی است که بازسازی این آثارِ حساس، باید از سوی متخصصان این امر صورت گیرد و همین مساله میتواند زمینه را برای حضور برخی شرکتهای غربی فراهم سازد. به عبارت دیگر، نیاز دولت پس از بحران سوریه به سود حاصل از توریسم، او را وادار میسازد تا با طرفهایی قرارداد منعقد کند که شاید اکنون در صفِ بحرانسازان در این کشور قرار دارند. این نیاز، نوعی وابستگی را ایجاد میکند. همین مثال را میتوان برای زیرساختهای آبرسانی در لیبی نیز مطرح کرد؛ کشوری که ناتو با چشمداشت به نفتش در آن ایفای نقش کرد و اکنون هم خانم موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از بسته حمایتی صد میلیون یورویی به این کشور در صورت تشکیل دولت وحدت ملی در آن خبر داده.[2] لذا میتوان نوع دیگری از تلاش برای همسوسازی و وابستهسازی کشورهای بحرانزده را در مشروط سازی کمکهای مالی دید. ذکر این سوال میتواند راهگشا باشد؛ اگر دولت وحدت ملی در لیبی شکل گرفت و همسو با غرب نبود، آیا باز هم بسته حمایتی صد میلیون یورویی اتحادیه اروپا نصیب این دولت خواهد شد؟!
3-2. تلاش برای تغییر رفتار از مسیر وابستهسازی کشورهای بحرانزده
طبیعی است که کسب منافع اقتصادی تنها بخشی از اهداف برخی بازیگران برای حضور در کشورهای بحرانزدهی جهان اسلام است. هدف مهمتر، بهکارگیری این کشورها در معادلات منطقهای به سودِ خود است. به بیان دیگر، تخریب زیرساختها منجر به تضعیف کشورهای اسلامی خواهد شد، دولتهای پس از بحران برای برطرف کردن این ضعفها و پاسخگویی به نیازهای شهروندان خود ناگزیر از ارتباط با سایر بازیگران برای بازسازی زیرساختها هستند، این ارتباط میتوان زمینهساز نوعی وابستگی در حوزههای اقتصادی، فنی، عمرانی، صنعتی و خدماتی باشد و در نهایت این وابستگی میتواند دولتها را نسبت به خواستههای سیاسی دیگران آسیبپذیر سازد و نوعی تغییر رفتار در عرصه سیاسی اعم از سیاست داخلی و خارجی را فراهم سازد. به نظر میرسد این عالیترین هدفی است که برخی از تخریب زیرساختها در کشورهای جهان اسلام در دستور کار قرار دادهاند. در اینجا تغییر رفتار و سبک زندگی مردم که میتواند ناشی از حضور هدفمند برخی بازیگران باشد، ذیل سیاست داخلی قابل تشریح است.
3. بررسی تخریب زیرساختها در سه کشور لیبی، یمن و سوریه
سه کشور لیبی، یمن و سوریه طی سالهای اخیر با بحرانهای گسترده امنیتی و جنگهای داخلی و خارجی مواجه بودهاند. در این میان، زیرساختهای این سه مورد تخریب قرار گرفته است. آنچه در ادامه میآید بررسی تحلیلی اجمالی این تخریبها است.
1-3. لیبی
تحت قوانین بین المللی و کنوانسیون ژنو، حمله نظامی به زیرساختهای غیرنظامی، به ویژه منابع آب، جنایت جنگی است ولی این همان کاری ست که ناتو در لیبی انجام داد. بر اساس گزارشات بسیار زیاد از لیبی، در حالی که مصرف آب از تولید آن سبقت می گیرد، بحران آب در سراسر لیبی افزایش می یابد. برخیها دلیل کمبود آب منطقه را تغییرات آب و هوائی محیط زیست ذکر کردهاند. اما آنچه را که آنها در نظر نمی گیرند، این واقعیت است که سیستم آبیاری ملی پیچیدهای که با دقت ساخته و بیش از چند دهه جهت غلبه بر این مسئله از آن نگهداری شده بود، توسط ناتو مورد هدف قرار گرفت و ویران شد. در واقع این ناتو بود که با هدف قرار دادن تأسیسات حیاتی آب دولتی، منابع آب لیبی از جمله کارخانه لوله آب را در بریگا تخریب کرد. این کارخانه، یکی از تنها دو کارخانه کشور و سازنده لولههای سلندر بتنی پیش استرس جهت پروژه رودخانه بزرگ ساختِ دستِ انسان (رودخانه مصنوعی - گ ام آر) بود که با یک سیستم آبیاری ماهر، آب را از سفرههای زیر صحرای جنوبی لیبی به منازل حدود 70 درصد جمعیت انتقال میداد. در 18 ژوئیه 2011 ، یک فرمانده شورشی ادعا کرد که برخی از پرسنل نظامی قذافی تأسیسات صنعتی بریگا را در دست گرفتهاند، اما شورشیان دسترسی آنها را به آب مسدود ساختهاند.[3] ناتو که با هدف اعلامی دفاع از «انقلابیون» علیه قذافی به لیبی حمله کرده بود، به بهانه اینکه این تاسیسات، مرکز «ذخیره نظامی» مخفی راکتاندازهای قذافی است آن را تخریب کرد. وقتی که از مقامات ناتو پرسیده شد که مدارک واقعی و عینی ارائه دهند که وفاداران قذافی از داخل کارخانه لوله آب تیراندازی کردهاند، پاسخی نداشتند. در عوض تصاویر ماهوارهای ناتو که به روزنامهنگاران نشان داده شد، راکت انداز بی ام - 21 را در نزدیکی تأسیسات تائید کرد که چند روز قبل از حملات ناتو وجود داشت و روز بعد از حملات هم کاملا دست نخورده باقی مانده بود![4] نیروهای ناتو پیش از آن تأسیسات آب را در سرت بمباران کرده بودند.[5]
اما علاوه بر تخریب زیرساختهای آب در لیبی، نفت یکی از اصلیترین دلایل حضور ناتو در لیبی بود. مدیر مرکز پژوهشهای جهانیسازی در مونترال کانادا و محقق روزنامه «موندیالیزاسیون»[6] در مقالهای به بررسی تاثیر ذخایر نفتی این کشور در جنگ لیبی پرداخته است.[7] او مینویسد تهاجم به لیبی با مأموریت بشر دوستانه، در خدمت همان منافع خصوصی است که در تهاجم به عراق در سال 2003 بود. از نظر او اهداف پشت پرده این حمله چیزی به جز تصاحب ذخیره نفتی لیبی و بیثبات ساختن شرکت ملی نفت به نفع خصوصیسازی ثروت نفتی لیبی و منتقل کردن آن به دست شرکتهای خارجی نیست. شرکت ملی نفت لیبی بین صد شرکت از مهمترین شرکتهای نفتی جهان، مقام بیست و پنجم را کسب کرده بود. جالب آن است که در جریان حملات ناتو به لیبی که با ادعای سرنگونی رژیم دیکتاتوری قذافی، انجام شد حتی یکبار هم تاسیسات نفتی و گازی لیبی مورد حمله هواپیماهای نظامی و جنگندههای کشورهای عضو ناتو قرار نگرفت.[8] اما در همین مقطع زمانی آنگونه که در بالا ذکر شد، منابع آبی و برخی زیرساختهای دیگر لیبی به بهانههای مختلف مورد هدف جنگندههای ناتو قرار گرفت.
طبق آخرین گزارش دفتر اطلاعات انرژی ایالات متحده تنها 30 درصد از میادین نفتی لیبی کشف شده و این کشور بستری عظیم از منابع نفتی را در خود جای داده است.[9] بسیار طبیعی و واقعی است که هدف اصلی ناتو از حضور در لیبی، چشمداشتن به این ثروت عظیم نفتی باشد.
2-3. یمن
عربستان سعودی همراه با برخی کشورهای عربی در 26 مارس و در عملیاتی با نام «عاصفه الحزم» به یمن حمله کرد. این حمله که چند روز بعد با قطعنامه شورای امنیت و وارونه نشان دادن تحولات همراه شد، همچنان ادامه دارد و ریاض طی این مدت، علاوه بر کشتار انسانهای بیگناه، اقدام به تخریب وسیع زیرساختهای کشور یمن نموده است. دکتر عبدالرحمن راجح رییس مرکز مطالعات سیاسی و روابط بین الملل در صنعا در این خصوص میگوید: «هدف عربستان از تجاوز نظامی به یمن تنها تخریب زیرساخت های آن و تحت فشار قرار دادن مردم است.» او معتقد است جنایاتی که عربستان در یمن انجام میدهد، حتی رژیم صهونیستی در زمان حمله به غزه نیز انجام نداده است، به عنوان مثال رژیم صهیونیستی در تجاوز نظامی اخیر خود به غزه، نیروگاه برق این منطقه را هدف قرار نداد اما عربستان نیروگاههای برق، تاسیسات زیربنایی و حتی تاسیسات آب شیرین کن را هدف قرار میدهد و این خود نشان میدهد که هدف اصلی عربستان نابودی یمن و زیرساختهای آن و در هم شکستن روحیه مقاومت مردم است.[10] تخریب زیرساختهای باعث میشود تا کشور یمن که از فقر بسیار رنج میبرد، پس از پایان جنگ- با هر نتیجهای که حاصل شود- نیازمند کمکهای منطقهای و بینالمللی باشد و همین امر میتواند زمینه وابستگی به سعودی را افزایش دهد.
برخی از اقدامات عربستان در تخریب زیرساختها و اماکن غیرنظامی در یمن به شرح زیر است[11]: حمله به کارخانه لبنیات که در 100 متری پادگان انصارالله بوده و برای اهداف غیرنظامی استفاده میشده است[12]؛ بمباران بیمارستان «صرواح الریفی» در استان «مأرب»[13] بمباران یک ورزشگاه و چندین خانه مسکونی در استان «إب» و کشتار غیرنظامیان از جمله کودکان و زنان و حمله به سیلوهای گندم[14] ؛ حمله به زیرساختهای غیرنظامی یمن از جمله نیروگاه برق صنعا[15]؛ تنها نیروگاه برق استان صعده[16] و حمله به فرودگاه صنعا و انهدام هواپیماهای مسافربری جهت ممانعت از ارسال کمکهای بشردوستانه ایران[17]. علاوه بر اینها برخی خطوط گاز و نفت و بنادر دریایی هم مورد حمله عربستان قرار گرفته است.
3-3. سوریه
همانطور که یک ائتلاف بینالمللی به لیبی وارد و با هدف اعلامی مبارزه با قذافی و حمایت از «انقلابیون» دست به تخریب زیرساختهای این کشور زد، در سوریه هم این مساله البته با شدت بیشتری در دستور کار آمریکا و برخی متحدانش که در قالب ائتلاف بینالمللی علیه داعش عمل میکنند، قرار گرفته است. این بار البته شعار، مبارزه با تروریسم و داعش است. در ادامه مواردی از تخریب این زیرساختها و اماکن غیرنظامی مهم ذکر میشود؛
وزارت خارجه سوریه در در اواسط آبان 94 دو نامه جداگانه خطاب به بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد و رئیس شورای امنیت اعلام کرد که در راستای ادامه تجاوزهای جنگندههای ائتلاف بین المللی به سرکردگی آمریکا به تمامیت ارضی سوریه به بهانه مبارزه با داعش، این جنگندهها منطقه الرضوانیه در شرق حلب را بمباران کردند که در این حمله دو نیروگاه حرارتی برای تولید برق هدف قرار گرفت و موجب تخریب گسترده این دو نیروگاه و وارد آمدن خسارتهایی به مبلغ دو میلیارد و دویست میلیون یورو به آن شد، همچنین در پی این بمباران این دو نیروگاه تعطیل و برق منطقه نیز قطع شد.[18] علاوه بر این موارد که در نامه وزارت خارجه سوریه مورد اشاره قرار گرفته، جنگندههای ائتلاف ضد داعش با نقض حریم هوایی سوریه طی یک سال اخیر، زیرساختهای شهری مارع، تل شاعر و الباب در حومه حلب را مورد هدف قرار دادهاند. آثار باستانی از جمله موارد دیگری بوده که در سوریه تخریب شده است که البته داعش و گروههای تروریستی اصلیترین عاملان آن بودهاند و به ظاهر آمریکا و متحدان غربیاش در این ماجرا دستی نداشتهاند.
اما جنجالیترین اماکنی که از سوی ائتلاف بینالمللی علیه داعش در سوریه مورد هدف قرار گرفته، زیرساختهای نفتی این کشور است که در اختیار داعش بوده. در همان هفته اول حمله ائتلاف به مواضع داعش در سوریه، حداقل 12 پالایشگاه وحلقههای چاه نفتی سوریه که در مناطق تحت اشغال داعش قرار داشت، مورد هدف جنگندههای آمریکایی قرار گرفت. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا ضمن بیان این خبر اظهار داشت: به زودی از مرحله حمله به زیر ساختهای سوریه عبور خواهیم کرد و هدف این است که منابع درآمد و قدرت راهبردی داعش را در سوریه از بین ببریم. وی تصریح کرد که 10 جنگنده عربی و 6 جنگنده آمریکایی در این حملات مشارکت داشتهاند.[19] تخریب تاسیسات نفتی بعدها هم ادامه پیدا کرد.
اما سوال مهمی که مطرح میشود این است که چرا آمریکا برخی خطوط انتقال نفت را مورد هدف قرار میدهد؟ سایت گلوبال ریسرچ به این سوال پاسخ داده است. این پایگاه خبری تحلیلی در گزارشی با اشاره به عدم قابلیت داعش در استفاده از خط لوله برای انتقال نفت سرقتی خود در سوریه، نوشت که آمریکا به بهانه مبارزه با درآمدهای نفتی داعش، در حال بمباران زیرساختهای نفتی سوریه است. این سایت ادامه داده: آمریکا وانمود میکند که در کمپین هوایی خود علیه داعش در سوریه، در تلاش است تا سود عظیم این گروه تروریستی از میدان های نفتی تحت تصرفشان در سوریه را قطع کند، اما در حقیقت داعش بهانه است و آمریکا در حال تخریب زیرساختهای نفتی سوریه است. این در حالی است که روزنامه انگلیسی «ایندیپندنت» با نقل قول از «جولیتا والس نویس» دستیار معاون وزیر خارجه آمریکا در امور امور اروپا و آسیا نوشت که داعش روزانه 2 میلیون دلار از فروش نفت سوریه درآمد دارد و آمریکا حملات هوایی علیه برخی از این خط لولههای نفتی در سوریه را در مسیر متوقف کردن درآمد داعش عملی میکند. گلوبال ریسرچ در مقام پاسخ به این ادعای ایندیپندنت نوشت که مشکلی که در این توجیه برای تخریب خط لولههای نفتی سوریه توسط آمریکا وجود دارد، این است که داعش قابلیت استفاده از خط لوله را برای انتقال نفت ندارد و نفت سرقتی خود را از طریق کامیونها جا به جا میکند و آن را در بازار سیاه ترکیه به فروش میرساند. این پایگاه خبری تحلیلی نوشت که اگر هدف واقعی آمریکا متوقف کردن سود نفتی داعش در سوریه بود، می توانست کاروانهای نفتی داعش را بمباران کند؛ کاروانهایی که شناسایی آنها در پروازهای جاسوسی آمریکا به راحتی میسر است؛ دستور کار آمریکا برای تخریب خط لوله های نفتی سوریه ربطی به مهار سودهای نفتی داعش ندارد و بیشتر به تخریب زیرساخت های نفتی سوریه مربوط می شود. این پایگاه خبری در نهایت به هدف اصلی آمریکا از چنین اقدامی اشاره کرده و نوشت: «تخریب زیرساختهای نفتی سوریه این امکان را برای شرکتهای نفتی آمریکا و انگلیس فراهم میکند تا قراردادهایی را برای بازسازی این زیرساختها امضا کنند و به این ترتیب، شرکتهای خارجی که مسئول اداره تولیدات نفت و گاز سوریه خواهند شد، مانع از این میشوند که سوریه منابع نفت و گاز خود را ملی کند و به یک کشور مستقل تبدیل شود.»[20]
4. جمعبندی
تخریب زیرساختهای فنی، عمرانی، صنعتی و خدماتی کشورهای بحرانزده جهان اسلام از سوی بازیگران جبهه غربی-عربی صرفا در چارچوب پیروزی در جنگ قابل تحلیل نیست. به نظر اهداف مهمتری را باید در پسِ این تخریبها مشاهده کرد. تضعیف کشورهای اسلامی، وابستهسازی به بهانه بازسازی و بهرهجویی از این طریق و در نهایت تغییر رفتار با بهرهگیری از روابط هدفمند ایجاد شده، سه هدف عمده غرب از تخریب زیرساختها در لیبی و سوریه تلقی میشود. در یمن نیز، عربستان سعودی چنین اهدافی را البته با شدت کمتر پیگیری میکند. طبیعی است که کسب منافع اقتصادی تنها بخشی از اهداف برخی بازیگران برای حضور در کشورهای بحرانزدهی جهان اسلام است. هدف مهمتر، بهکارگیری این کشورها در معادلات منطقهای به سودِ خود است. به بیان دیگر، تخریب زیرساختها منجر به تضعیف کشورهای اسلامی خواهد شد، دولتهای پس از بحران برای برطرف کردن این ضعفها و پاسخگویی به نیازهای شهروندان خود ناگزیر از ارتباط با سایر بازیگران برای بازسازی زیرساختها هستند، این ارتباط میتوان زمینهساز نوعی وابستگی در حوزههای اقتصادی، فنی، عمرانی، صنعتی و خدماتی باشد و در نهایت این وابستگی میتواند دولتها را نسبت به خواستههای سیاسی دیگران آسیبپذیر سازد و نوعی تغییر رفتار در عرصه سیاسی اعم از سیاست داخلی و خارجی را فراهم سازد. به نظر میرسد این عالیترین هدفی است که برخی از تخریب زیرساختها در کشورهای جهان اسلام در دستور کار قرار دادهاند. در اینجا تغییر رفتار و سبک زندگی مردم که میتواند ناشی از حضور هدفمند برخی بازیگران باشد، ذیل سیاست داخلی قابل تشریح است. این موارد ذیل برنامهریزی غرب قابل طرح است و طبیعی است که موانعی در مقابل تحقق آن قرار دارد و از سوی دیگر، ایران و متحدانش نیز توان ایفای نقش در فضای بازسازی پس از پایان بحرانها را متناسب با توانمندیهای خود دارا هستند.
پی نوشت ها:
[1] . محمد اسکندری و بابک امیدوار. «تحلیل خسارت شریان های حیاتی با درنظرگرفتن اثرات وابستگی در اثر حملات هدفمند». دوفصلنامه علمی و پژوهشی مدیریت بحران. 1393.
[2] . http://www.farsnews.com/QXNI62
[3] . http://www.aljazeera.com/news/africa/2011/07/2011718131010939797.html
[4] . http://humanrightsinvestigations.org/2011/07/27/great-man-made-river-nato-bombs/
[5] . نفیس مصدق احمد. «چگونه ناتو زیرساخت آب لیبی را عمداً نابود ساخت؟». ترجمه آمادور نویدی.amadornavidi.wordpress.com
[6] . Mondialisation
[7] . http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9001132538
[8] . مرضیه الکتریک. «طمع ورزی اعضای ناتو به نفت لیبی». سایت خبر و تفسیر برون مرزی صداوسیما. شهریور 1392. news.irib.ir
[9] . سکینه ببری. «آمریکا و نفت لیبی». پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه. آذر 1390. fa.cmess.ir
[10] . http://www.irna.ir/fa/News/81601058/
[11] . طهمورث غلامی. «بررسی تجاوز عربستان به یمن از منظر حقوق بینالملل». اندیشکده راهبردی تبیین. اردیبهشت 94.tabyincenter.ir
[12] . http://www.tasnimnews.com/Home/Single/712780
[13] . http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940115001152
[14] . http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940115001152
[15] . http://yon.ir/7WXk
[16] . http://www.ana.ir/news/20275
[17] . http://fa.alalam.ir/news/1696163
[18] . http://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/08/19/912059
[19] . http://alef.ir/vdchxxni623nkvd.tft2.html
[20] . http://www.defapress.ir/Fa/News/32884
منبع: فارس