(روزنامه بهار - 1394/07/14 - شماره 15 - صفحه 4)
از دل انشقاق اصولگرایان و 11روز خانهنشینی احمدینژاد متولد شدند تا خود را سومتیریهایی بدانند که از احمدینژاد بهاضافه مشایی اعلام برائت کردهاند. اصولگرایان البته در ساختن القاب و انگهای متفاوت سابقه طولانی دارند و شاخه هوادار مشایی دردارودسته احمدینژاد را «انحرافی» لقب دادند. با همین پرچم بود که سال 1390 جبههای با اعلام برائت از جریان انحرافی بهنام پایداری اعلام موجودیت کرد تا برکناری مصلحی، وزیر وقت اطلاعات، و خانهنشینی رئیس دولت دهم بهانهای باشد برای عیانشدن انشقاقی دیگر در اردوگاه اصولگرایی؛ آنهم در آستانه انتخابات مجلس نهم هیچ رقیبی در میدان نبود و اصولگرایان با خودشان وارد رقابت شدند.
آنها با مشورت مرحوم خوشوقت و مصباح یزدی، ساز جدایی را کوک کردند و جبهه پایداری را به راه انداختند. مرداد1390 روحالله حسینیان، یکی از نوازندگانساز مخالف اصولگرایی، در موسم اعلام موجودیت جبهه پایداری گفته بود: «آنان كه همه آرمانهاي خود را در احمدينژاد ولايي ميديدند اكنون تاب تاخير در اجراي فرمان را نداشتند. خلأ عظيمي در بين نيروها كاملا مشهود بود. عدهاي از همان همراهان كه بار عظيم رسالت برآمده از حماسه سوم تير را بر دوش داشتند، با اين سؤال مواجه شدند كه «چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما؟» چهار سال بعد همان حسینیان آرزوی بازگشت احمدینژاد را مطرح کرد و گفت امیدواریم او وارد عرصه انتخابات شود.
بازخوانی اختلافات
موسم انتخابات مجلس نهم، اصولگرایان برای رقابت میان خودشان کمیته سهنفرهای با حضور حدادعادل، ولایتی و عسگراولادی با هدایت احمدینژاد تشکیل دادند تا فهرست واحدی را ارائه دهند. البته همان زمان مهدویکنی و محمد یزدی منشوری 12بندی را آماده کردند که به عنوان منشور اصولگرایی لقب گرفت و تا اندازهای برای پروژه انتخاباتی اصولگرایان تعیینتکلیف میکرد. از طرف دیگر همان زمان ماجرای خانهنشینی 11 روزه احمدینژاد تا اندازه مشروعیت کمیته سهنفره را زیر سوال برده بود. همین مسئله باعث شد تا آنها سراغ جامعتین بروند و با پیشنهاد مهدویکنی و یزدی و با بهرهگیری از تجربه 6+5 در انتخابات مجلس هشتم سازوکار جدیدی با عنوان 8+7 را دنبال کنند.
بهاین صورت که دو نماینده از جامعه روحانیت مبارز و دو نماینده از جامعه مدرسین به کمیته سهنفره اضافه شدند تا گروه هفت نفرهای شبیه گروه حکمیت پنج نفره در انتخابات مجلس هشتم تشکیل شود و نقش کمیته داوری و حل اختلاف بین اصولگرایان را ایفا کند.
اما ماجرای گروه هشتنفره که نقش اجرایی و تعیین فهرستها را برعهده داشت داستانهایی را رقم زد. این گروه به این صورت شکل گرفت که محمدرضا باهنر و منوچهر متکی بهعنوان نمایندگان جبهه پیروان خط امام و رهبری، علیرضا زاکانی و حسین فدایی بهعنوان نمایندگان جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی و اصولگرایان تحولخواه، کاظم جلالی بهعنوان نماینده رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس، حجتالاسلام خاموشی بهعنوان نماینده قالیباف، و علیاصغر زارعی و کامران باقریلنکرانی بهعنوان نمایندگان جبهه پایداری در آن حضور داشتند.
اما جبهه پایداری که حول مصباحیزدی شکل گرفته بودند، ساز مخالف را زدند و با آنکه آنها دو نماینده در کمیته هشتنفره داشتند خواهان آن بودند که یک نماینده هم در کمیته هفتنفره داشته باشند. البته یاران مصباح به این خواسته هم اکتفا نکردند و معترض بودند که چرا لاریجانی و قالیباف بهعنوان فرد باید در کمیته هشتنفره نماینده داشته باشند. درنهایت مدل 7+8 با انشقاق روبهرو شد تا اصولگرایان با دو فهرست جبهه متحد و جبهه پایداری، در غیاب اصلاحطلبان در انتخابات مجلس نهم با هم رقابت کنند.
موتلفه و پایداری
حزب موتلفه اسلامی که باسابقهترین حزب اصولگراست در ماجرای ائتلاف برای مجلس نهم، جبهه پایداری را عامل اصلی انشقاق میدانستند. اسدالله بادامچیان، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه، همان زمان گفته بود: جبهه متحد از همان اول بنا داشت با جبهه پایداری به وحدت برسد، اما آقایان قبول نکردند و مدام به این نکته تاکید میکردند که ما فقط برای انتخابات نیامدهایم. بادامچیان تاکید کرده بود: اعضای جبهه پایداری مدام از جبهه متحد اصولگرایان میخواستند تا در ساختار ۸+۷ آقایان لاریجانی و باهنر حضور پیدا نکنند؛ درصورتیکه من باهنر را بهخوبی میشناسم و میدانم که او از همان ابتدای انقلاب با موسوی مشکل داشت.
این عضو حزب موتلفه آن زمان، جبهه پایداری را تشکلی مطلقگرا معرفی کرد و گفته بود: آنها اصلا به دنبال وحدت نبودند، اما برای ما مقوله وحدت مهم بود بههمین جهت تلاش کردیم که از اکثر نیروهای اصولگرا در ساختار جبهه متحد اصولگرایان استفاده کنیم.
اما موتلفه بعد از عسگراولادی بیش از آنکه به جریان معتدل اصولگرایی نزدیک باشد، ترجیح داد با گروههای تندرو اصولگرا بر سر یک میز بنشیند. هر چند اواخر عمر عسگراولادی هم این تغییر رویکردها عیان شده بود تا جایی که وقتی او درمورد موسوی و کروبی اظهارنظر کرد، حملات بیشتر شد تا جایی که عسگر اولادی گفت: «اگر اظهارات او برای حزب مؤتلفه اسلامی مشکلساز شده، حاضر است از این حزب برود، اما اظهاراتش براساس یک وظیفه الهی مطرح شده و خواسته است که قبل از مرگ به وظیفهاش عمل کند و ناگفتههای باقیمانده را بگوید.»حالا اما جبهه پایداری توانسته است خودش را به موتلفه نزدیک کند و در یک سال گذشته، پایداریها همراه با جمعیت ایثارگران بیش از 40جلسه با موتلفه داشتهاند تا برای انتخابات مجلس دهم، به فهرستی واحد برسند.
اختلاف با احمدینژاد، از حرف تا عمل
پایداریها اگرچه خاستگاه خود را نقد به احمدینژاد میدانستند، پررنگترین پایگاه خود را در مجلس نهم بر محور حمایت بر احمدینژاد و برخورد با لاریجانی بنا کردند تا یکشنبه سیاه مجلس که احمدینژاد فیلمی مخفیانه از دیدار فاضل لاریجانی و سعید مرتضوی پخش کرد، پایداریها لبخند بر لب داشته باشند و از فشار بر لاریجانی اعلام رضایت کنند. یاران وی در مجلس هر روز بر طبل مخالفت با لاریجانی و حمایت از احمدینژاد کوفتند تا جایی که حمید رسایی حتی در صحن علنی، رئیس مجلس را دیکتاتور بداند.
طرح سوال از احمدینژاد هم که به صحن علنی آمد، دوباره پایداریها بودند که از در حمایت از رئیس دولت دهم بر آمدند. تا روزی که احمدینژاد از پاستور رفت و پایداریها از همان تاریخ تیر حملات خود را روانه پاستور و ساکنان جدیدش کردند. بااینحال پایداریها در آن روزها نمیتوانستند بهطور صریح حمایتشان از احمدینژاد را اعلام کنند. روزهای نخست سال 92 روحالله حسینیان عضو جبهه پایداری و نماینده تهران در مجلس نهم با تاکید بر اینکه بنده به مشایی و دولت احمدینژاد تعصبی ندارم، گفت: مشایی کیست که من از او دفاع کنم، دولت احمدینژاد چیزی باقی گذاشته که من از آن دفاع کنم؟
او همان زمان صراحتا گفت که بنده دیگر از احمدینژاد دفاع نخواهم کرد، من از کسی که بهجای شعار زنده باد اسلام، زنده باد بهار را شعار خود قرار داده اعلام برائت میکنم.
حسینیان تاکید کرده بود: نزدیکی من به افراد براساس نزدیکی آنها به رهبر انقلاب است. در شأن من نیست که از چنین فردی دفاع کنم. حالا بعد از دو سال، این عضو جبهه پایداری حرفهای خود را فراموش کرده و میگوید: اگر احمدینژاد بخواهد به قدرت بازگردد حتما از او حمایت خواهم کرد. بهدلیل عملکرد بسیار عالی و آبادکردن و نوسازی کشور که در طول تاریخ سابقه ندارد.پایداریها اگرچه کمتر مانند حسینیان صریح از تمایل به بازگشت احمدینژاد حرف میزنند اما تحرکات آنها در راستای بازگشت به او طراحی میشود به طوریکه چندی پیش هم محسن غرویان درباره برگزاری جلسات حزب موتلفه با جبهه پایداری گفته بود: من جبهه پایداری را بیشتر با آقای احمدینژاد میشناسم تا با آقای مصباح. جبهه پایداری همان جبهه آقای احمدینژاد است و موتلفه میخواهد با نزدیک شدن به جبهه پایداری دوباره آقای احمدینژاد را به صحنه بکشاند.
در حقیقت زمین انتخابات ر ا برای آقای احمدینژاد باز کند. پایداریها که در دوران احمدینژاد بیشترین منافع و پایگاههای مالی و سیاسی را در اختیار داشتند، حالا دوبارهساز بازگشت او را کوک میکنند؛ زیرا با توجه به رغبت جامعه به گروههای اصلاحطلب و اعتدالی، نیروهای میانهرو اصولگرا نیز ترجیح میدهند هرچهبیشتر از نیروهای تندروی خود فاصله بگیرند. حالا مخالفت میانهروهای اصولگرایی، مثل لاریجانی، برای ائتلاف با پایداریها، هرچهبیشتر این جبهه را متقاعد میکند که سبد آنها تنها در باغ احمدینژاد پرمیوه میشود؛ آن همدرحالیکه احمدینژاد نهتنها از جریانی که اصولگرایان انحرافی میدانستند، اعلام برائت نکرد، تنها حلقه باقیمانده برای مردی با کاپشن بهاری، حلقه همان افرادی است که پایداریها آنها را عامل جدایی خود میدانستند؛ بااینحال سودای بازگشت به احمدینژاد در غیاب چهرهای از اصولگرایان که بتواند بدنه تودهای داشته باشد، گزینهای وسوسهانگیز برای پایداریها و دیگر پیروانشان، مانند جمعیت ایثارگران و رهپویان، حول محور مصباحیزدی باشد.
http://www.bahardaily.ir/fa/Main/Detail/1522
ش.د9404119