(روزنامه جوان - 1394/06/22 - شماره 4625 - صفحه 10)
امامِ ديپلمات، امامِ انقلابي!
نهاد رهبري رفيعترين ركن نظام و رهبري بالاترين مقام جمهوري اسلامي ايران است. ولايت فقيه مظهر حاكميت الهي و اسلاميت جمهوري اسلامي است، به گونهاي كه مشروعيت نظام از ولي فقيه عادل منتخب مردم نشئت ميگيرد. از اين رو، «بر اساس ولايت امر و امامت مستمر، قانون اساسي زمينه تحقق فقيه جامعالشرايطي را كه از طرف مردم به عنوان رهبر شناخته ميشود... آماده ميكند. همه جوامع بشري در دوران مختلف حيات اجتماعي خود به دليل نداشتن آبشخور فكري مطمئن راه انحراف در پيش گرفتند و شور انقلابي و اهداف آرماني خود را گم كردند و به جمعي بيروح و عاري از محتوا تبديل گشتند. در ايران هم خيزشهاي متعدد مردمي به دليل رهبري مقتدر و الهي با شكستهاي سنگيني مواجه شده است.
بدين ترتيب مشاهده ميشود كه نقش رهبري در هدايت جامعه و پيشبرد امور كشور در عرصههاي داخلي و خارجي تا چه حد گرانسنگ است و به همين دليل است كه معاندان سعي در تاريك كردن اين چراغ نوراني دارند. يكي از ابعاد تحريف امام خميني به عنوان بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، تحريف ديدگاه ايشان در مورد مسائل بينالمللي و روابط خارجي است. دشمنان چون نميتوانند مستقيماً امام راحل را از صحنه زندگي اجتماعي حذف كنند، امام را آنگونه كه ميپسندند و امكان سوءاستفاده دارند معرفي ميكنند. رهبر معظم انقلاب اسلامي در سخنراني تاريخي و حكيمانه خود در 14 خرداد در حرم امام راحل نكات ارزشمندي در مورد تحريف امام فرمودند.
ايشان فرمودند:«امام را به صورت يك آدم ليبرال كه هيچ قيد و شرطي در رفتار او در زمينههاي سياسي، حتي در زمينههاي فكري و فرهنگي وجود ندارد معرفي ميكنند.» دشمنان خارجي انقلاب اسلامي ايران، به شدت نگران تكثير امام و راه و انديشه او در جهان اسلام هستند. تكرار تجربه انقلاب اسلامي در كشورهاي منطقه كابوس هميشگي آنان است. امامي كه اهل جهاد نيست، امامي كه در برابر توهين به اسلام سكوت ميكند و صلح كل است و مدام به دشمنان لبخند ميزند، امامي كه اهل مبارزه نيست و سياستمداري عافيتطلب و قدرت طلب است، امام مطلوب آنان است.
جمهوري اسلامي بهعنوان دولتي برآمده از آرمانهاي انقلاب اسلامي، تعريف ديگري از جبهه نبرد ارائه و بر نقش عوامل غيرمادي در اين رويارويي تأكيد كرده است. انقلاب اسلامي و باورهاي آن متأثر از فرهنگ غني عاشوراست. عاشورا در واقع نماد رويارويي دو تفكر با قدرت مادي نابرابر است كه جبهه ضعيفتر (به لحاظ مادي) با ايمان به باورها و ارزشهاي ديني، تعريفي ديگر از پيروزي ارائه ميدهد و عقلانيت ابزاري را زير سؤال برده و به استقبال آن پيروزي ميرود. تكليفگرايي در عين نتيجهگرايي، جاري ديدن عاشورا در زمان و مكان و دوري از ذلت، مبناي رفتار جمهوري اسلامي است. انقلاب اسلامي ايران نخستين انقلابي محسوب ميشود كه آشكارا شريعت و تعاليم اسلامي را بهعنوان قانون اساسي خود برگزيده است. به همين دليل هم هيچگونه توهيني به دين اسلام و مقدسات آن را بر نميتابد.
انقلاب اسلامي ايران كه ميتوان آن را بهصورت گفتمان تجلييافته در نظام جمهوري اسلامي ايران تعريف كرد، بهلحاظ داشتن ويژگيهاي خاص غيرمادي در قالب يك انقلاب فرهنگي، اصول و ارزشهايي متفاوت از هنجارها و مرسومات رايج كه در نظم ليبرال تعين يافته، به نمايش گذارده است. اين اصول باعث موضعگيريهاي انقلابي ميشود. اين موضعگيريها از ديد بسياري از افراد كه با مباني اسلامي انقلاب آشنا نيستند، نوعي اقدام غيرديپلماتيك تلقي شده و به همين دليل است كه آنها سعي ميكنند اين اصول و افراد عملكننده به اين اصول (ولي فقيه) را از عمل به اين اصول بازدارند.
برخي افرادي كه به ظاهر با انديشههاي امام همراه بودند، همچنان رگههايي از مخالفت در تفكرات آنها وجود دارد؛ اما ابهت و عظمت شخص امام و هژموني و سلطه امام بر فضاي سياسي – اجتماعي كشور به آنها اجازه مخالفت نداد، چراكه مخالفت با انديشههاي امام به معناي طردشدن از فضاي عمومي جامعه و از دست دادن مقبوليت عمومي بود كه اين افراد نميخواستند دچار آن شوند. پس از رحلت امام همچنان اين هژموني فكري و سياسي بر جامعه باقي بود، بنابراين باز هم اين افراد جايي براي مخالفت با انديشههاي امام نداشتند و ميدانستند كه اگر با انديشههاي امام مخالفت كنند، جايگاه اجتماعي خود را در ميان نخبگان و عموم جامعه از دست خواهند داد.
بر همين اساس يا بايد از تفكرات و ايدههاي خود ميگذشتند يا به مخالفت صريح با انديشههاي امام ميپرداختند و جايگاه سياسي و اجتماعي خود را از دست ميدادند. اين افراد براي اينكه دچار هيچ يك از دو محذور فوق نشوند، از فقدان بنيانگذار انقلاب استفاده كرده و بهترين راه را «تحريف انديشه امام» دانستند تا به اسم انديشه امام، تفكرات و ايدههاي خود را مطرح كنند. بر همين اساس بحث تحريف انديشه امام در فضاي سياسي – اجتماعي كشور كليد خورد. اين تحريف در حيطههاي مختلف انديشه امام يعني سياست داخلي، سياست خارجي، مسائل فرهنگي و... انجام شد.
تلاش براي تفسير امام در چارچوب عرف بينالملل
آنان بر اين باورند كه فرآيند مواجهه انقلاب اسلامي با جهان خارج در ابتداي انقلاب انتزاعي، آرماني و غيرواقعي بوده است لذا به جاي اينكه به تغيير و تصحيح افكار و باورهاي خود اعتراف كنند، تلاش ميكنند امام را به «عرف بينالملل» برگردانند، بنابراين مواضع استكبارستيزانه امام را پنهان ميكنند، مثلاً از حكم اعدام سلمان رشدي دم نميزنند، فرار از موفقيتانقلابي را با روتوش «تنشزدايي» زراندوده ميكنند و پشت سر «زندگي مردم» و «مواهب جهاني شدن» مخفي ميشوند.
بنابراين تلاش مينمايند فلسفه انقلاب اسلامي را سرنگوني پهلويها و جغرافياي آن را در فلات ايران محصور كنند و براي موجه جلوه دادن اين تفكر در پشت مفاهيمي مانند «لزوم توسعه كشور» و «تعامل سازنده با دنيا» مخفي ميشوند. اينان تلاش مينمايند بين رويشهاي نسلهاي دوم و سوم و آنچه مدنظر امام بود، فاصله ايجاد نمايند. براي اثبات اين مسئله نيز به سخن و قلم امام مراجعه نميكنند بلكه با استناد به سيره خصوصي امام كه قابل قضاوت براي همه نيست، تلاش مينمايند نسلهاي بعدي انقلاب را ناپخته و نامناسب براي مديريت كشور جلوه دهند؛ حال آنكه انقلاب امام در سطح ايران، جهان اسلام و عالم مستضعفين مطرح و استمرار يافت. عناصر كليدي گفتمان سياست خارجي امام همچون «استكبارستيزي»، «مستضعفنوازي»، «جهانخواران» و «قدرتهاي پست مادي»، «دنياي كفر و بربريت» و... را براي يك بار هم به كار نميبرند.
علاوه بر آن استانداردهاي حيات سياسي – اجتماعي غرب كه مورد هجوم امام بود را به عنوان «تجربه بشري» پذيرفتهاند و تلاش ميكنند با تفسير و كتمان امام، سطح توقعات غرب از رفتار ايران انقلابي را برآورده نمايند و به غرب بگويند ما هم مثل شما هستيم و استانداردهاي شما را قبول داريم. امام در پايان حياتشان به همين نكته اشاره دارند و معتقدند آنان (غرب) زماني ما را به رسميت ميشناسند كه آنان آقا باشند و ما فرمانبردار و جيرهخوار آنان و زماني ما را به رسميت ميشناسند كه شناسنامه ما را آنان صادر كرده باشند. معني اين شناسنامه يعني هويت خود را در هويت آنان ادغام كنيم و بين خود و آنان فاصلهاي در فلسفه حكومت و سياست و حيات اجتماعي نبينيم.
اين رويه و مشي اكنون به عنوان پرستيژ نيز محسوب ميشود و برخي از مسئولان جمهوري اسلامي فرزندان خود را براي زندگي يا تحصيل به غرب ميفرستند تا اثبات خود به غرب را تسهيل كنند. مواجهه با سالگرد صدور حكم امامخميني(ره) براي سلمان رشدي در دولت اصلاحات و هماكنون نمونههاي بارزي از سكوتي است كه تلاش مينمايند چهره انقلابي امام را به عنوان «مهربان رحماني» كه در غرب «تساهل ليبرالي» ترجمه ميشود، منحرف نمايند.
اين ديدگاه و صاحبان آن توسعه را در پذيرش هژموني غرب معني ميكنند و به همين خاطر است كه سعي دارد هر نوع عملي را كه مخالف هژموني غرب و امريكا است از سيره امام بزدايد. از ديدگاه آنان كه هژموني و سلطه غرب را قبول كردهاند، جمهوري اسلامي بايد به عنوان بازيگري معمولي در قالب نظم بينالمللي كنوني (كه ظالمانه است و بر اساس مباني اومانيستي بنا شده) ظاهر شود و از هر نوع كنشي كه در برابر اين نظام چالش ايجاد ميكند، بپرهيزد. از ديد اين افراد قواعد ديپلماسي براي حفظ موازنه قوا در جهاني صورت گرفته است كه ايالات متحده امريكا و چند قدرت غربي سعي دارند بر آن سيطره داشته باشند.
اين سيطره بعد از فروپاشي شوروي سابق كه از باورهاي كمونيستي حمايت ميكرد، اين تفكر را به وجود آورده است كه تنها ابرقدرت جهان امريكاست. لذا كشورهاي ديگر جهان در مناسبات خود بايد اصل را بر پذيرفتن هژموني امريكا قرار دهند. اما از ديد امام خميني(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامي، ديپلمات بايد علاوه بر حفظ قواعد عادلانه بينالمللي، اولويت را به پيروي از اصول اسلام و انقلاب اسلامي و اسلام سياسي دهد. ديپلماسي اسلامي، موازين ديپلماتيك و سياست بينالملل را تا آنجا قبول دارد كه با اصول اسلام ناب محمدي و آرمانهاي انقلاب اسلامي تعارض نداشته باشد. نظام جمهوري اسلامي ايران و نفيها و اثباتهاي آن، مكاتب فكري و انديشهاي در غرب و مناسبات حاكم بر سياست و روابط بينالملل را با تأكيد بر اصل هستيشناختي «نفي سلطهگري و سلطهپذيري» و عزت مسلمين و اسلام ناب محمدي (چه از نوع غربي يا شرقي آن) به چالش كشانده است.
لازم به ذكر است كه يكي از راهبردهاي امام خميني (ره) (برخلاف آنهايي كه منطق ظالمانه نظام كنوني را پذيرفتهاند) تكليف محوري است. منطق اقدام كنشگرانه در روابط بينالملل اسلامي را ميتوان منطق تكليف ناميد. اين منطق از منطق تناسب و نتيجه و توجيه متفاوت ميباشد زيرا منطق بازيگر اسلامي، بيشينهسازي سود مادي در روابط بينالملل نيست، بلكه عمل به تكليف و دستورات الهي ميباشد. همچنين منطق اسلامي روابط بينالملل (تكليف) از منطق تناسب و توجيه هم فاصله دارد زيرا در منطق تناسب و توجيه، ارزشهاي بيناذهني اجتماعي مبتني بر اعتبار و توافق انساني حاكم بر جامعه صورت ميگيرد.
بر همين اساس، منطق اسلامي روابط بينالملل، نه به دنبال افزايش سود مادي به بهاي ناديده گرفتن دستورات الهي است و نه در پي پيروي بيچون و چرا از قوانين بينالمللي كه كشورهاي غربي به دروغ قوانين بينالمللي را قوانين جامعه بينالمللي توصيف ميكنند. در منطقهاي غيراسلامي روابط بينالملل، ممكن است مسئول، رهبر و كشوري با زير پا گذاشتن اصول اسلامي به مشروعيت دروغين دست پيدا كند كه اين مشروعيت از ديد اسلام ارزش ندارد.
در يادداشتهاي بعد به بررسي بيشتر تحريف شخصيت امام (ره) و ذكر مصاديقي خواهيم پرداخت كه خط تحريف امام(ره) به منظور تفسير ايشان ذيل عرف بينالملل صورت گرفته است.
http://javanonline.ir/fa/news/739480
ش.د9402616