تاریخ انتشار : ۰۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۳  ، 
کد خبر : ۲۸۶۶۱۰
بررسی هجرت امام (ره ) به نوفل لوشاتو در گفت‌وگو با سید‌محمد موسوی‌بجنوردی

انتخاب راهبردی امام‌(ره)

مقدمه: امروز سالروز هجرت امام خمینی(ره) از عراق به ترکیه است. امام خمینی(ره) در مدت تبعید به عراق و هجرت به پاریس، تاثیرگذاری بسیاری بر شیعیان شهر نجف و افزایش وجهه بین‌المللی انقلاب ایران داشت. از این رو این دو شهر، یعنی نجف و نوفل لوشاتو دو شهر تاثیر‌گذار در انقلاب و تاریخ ایران هستند. از جمله کسانی که در این شهرها امام‌(ره) را همراهی می‌کرد سید‌محمد موسوی‌بجنوردی بود. موسوی‌بجنوردی فقیه و حقوقدان است. او هم‌اکنون استاد‌تمام دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تربیت معلم تهران و رئیس دانشکده معارف دانشگاه آزاد اسلامی است. وی از همراهان امام خمینی(ره)در مبارزات سیاسی ایشان بود. او نه‌تنها نقش موثری در انقلاب داشت، بلکه بعد از انقلاب هم از چهره‌های شاخص و فعال در مباحث حقوقی، قضایی و مدنی بود. در این‌باره با این چهره نزدیک به امام راحل به گفت‌وگو نشسته‌ایم.
پایگاه بصیرت / زهرا سلیمانی‌اقدم

(روزنامه فرهيختگان - 1394/07/13 - شماره 1775 - صفحه 10)

* شما در نجف به دنیا آمد‌ه و تا سنین نوجوانی آنجا زندگی کرده و از شاگردان امام (ره)بود‌ه‌اید. از اولین مواجهه‌های خود با امام‌(ره)و نوع فعالیت‌های ایشان در این شهر بگویید.

** وقتی امام‌(ره) در سال 43 از ترکیه به نجف آمدند، از روز دوم حضور خود تدریس را شروع کردند. من هم از همان روز اول در کلاس‌هایشان حضور داشتم تا 12 سال متمادی که طول کشید. کتاب «البیع» که درباره شئون و اختیارات ولی‌فقیه است و در حال حاضر در پنج جلد چاپ شده، مباحث همان کلاس‌ها است. بعد از این دوره ایشان بحثی را به‌عنوان «خلل در صلاة» شروع کرد که بحثی بسیار فنی‌ بود. این جلسات یک سال و نیم طول کشید تا اینکه پهلوی دوم با صدام در الجزایر قرارداد بست. شاه از صدام خواسته بود امام‌(ره)را مقید کند که اعلامیه ندهد و سخنرانی نکند و فقط درسش را بدهد. صدام که از الجزایر برگشت، نماینده‌ای خدمت امام‌(ره) فرستاد تا به ایشان اطلاع دهد، از این به بعد نه ‌سخنرانی کند و نه اعلامیه بدهد. امام‌(ره) فرمود هم سخنرانی می‌کنم و هم اعلامیه می‌دهم. این مساله به یک تنش تبدیل و باعث شد که امام‌(ره)یک هفته در خانه محاصره باشد. از آن به بعد کلاس‌های امام‌(ره) هم تشکیل نشد. از این رو امام‌(ره) تصمیم گرفت به خارج برود.

نماینده ایشان در کویت، آیت‌الله سیدعباس مهری از ایشان دعوت کرد و پسرش را فرستاد تا امام‌(ره)را به کویت ببرد. بعد از آن امام‌(ره) و مرحوم حاج‌احمد آقا راه افتادند تا به کویت بروند. از ایران، عوامل شاه با کویت تماس گرفتند که ایشان را راه ندهید. آنها هم به امام‌(ره)گفتند که ما از پذیرش شما معذور هستیم. امام‌(ره) هم به اجبار دوباره برگشت. بعد از آن ما فهمیدیم که در این بازگشت حکمتی وجود داشته است؛ چون بعدها در اسناد ساواک دیده شده بود که آنها قصد داشتند در یک صحرا که بین کویت و عراق قرار دارد امام را بربایند. بنا بوده چتربازها با هواپیما پیاده شوند و امام‌(ره)را بدزدند و به جایی نامعلوم ببرند؛ که با قدرت خداوند موفق نشدند. امام‌(ره) شب را در کاظمین خوابید و فردا تصمیم گرفت به پاریس برود. امام‌(ره) درنهایت در نوفل‌لوشاتو که در 30-20 کیلومتری پاریس است، مستقر شد.

* بعد از رسیدن به فرانسه و با توجه به جو اجتماعی و فرهنگی آنجا امام‌(ره)چگونه به مبارزات خود ادامه داد‌ه‌اند؟

** بعد از اینکه امام‌(ره) به شهر نوفل‌لوشاتو رسید، ما هم بعد از مدتی خدمت ایشان رسیدیم. به نظر من این سفر امام‌(ره) خدمت بزرگی به انقلاب بود؛ چون پاریس فضای بازی داشت. از همه‌جا مثل آمریکا و اروپا به پاریس می‌آمدند تا با امام‌(ره) ملاقات کنند؛ از خبرنگارها و تلویزیون‌های مختلف گرفته تا دانشجویان ایرانی. مثلا هر شب در تلویزیون پاریس، مردم می‌توانستند ملاقات‌های امام‌(ره)را ببینند. به نظر من این خدمتی بود‌ که موجب شد امام‌(ره) به چهره‌ای بین‌المللی تبدیل شود. این جریان ادامه داشت تا اینکه تاسوعا و عاشورا شد و امام‌(ره) اطلاعیه معروف خود مبتنی‌بر پیروزی خون بر شمشیر را درباره امام حسین (ع) داد.

هم در روز تاسوعا و هم عاشورا، راهپیمایی بسیار عظیمی در تهران و شهرهای دیگر انجام شد و از آن زمان بود که دیگر بین مردم شعار مرگ بر شاه آغاز شد. مردم اصرار می‌کردند که امام‌(ره) به ایران بیاید. امام‌(ره) هم گفتند تا شاه بیرون نرود، من نخواهم آمد. درنهایت شاه مجبور شد از ایران برود و امام‌(ره) به ایران بازگشت.

* شما که با امام‌(ره) بازنگشتید؟ زمان انقلاب کجا بودید؟ و چرا بعد از آن به سرعت خود را به تهران رساندید؟

** من به نجف بازگشتم، چون همسر و مادرم نجف بودند. امام‌(ره) هم به ایران آمدند. هدفم این بود که خانم و مادرم را به ایران بیاورم. 22 بهمن که انقلاب پیروز شد، ما نجف بودیم. من دیدم در نجف هم نمی‌توان ساکت نشست، پس شروع به فعالیت کردم. حدود صد عکس امام‌(ره) از کرمانشاه برای من آمد. شب اول، با سازماندهی محرمانه، کاری کردیم که یک‌مرتبه، 100تا 200 دانشجو عکس امام‌(ره) را به دست بگیرند و به صحن بیایند و شعار بدهند.

ماموران عراقی با این حرکت رودست خوردند. فردا هم دوباره همین برنامه را در جایی دیگر انجام دادیم. ماموران گیج شده بودند که این افراد از کجا می‌آیند و چه کسی پشت این برنامه‌ها است. در برنامه شب سوم ماموران توانستند یک نفر را بگیرند. وقتی او را کتک زده بودند، او گفته بود محرک اصلی فلانی است و این عکس‌ها را هم او به ما می‌دهد و تمام نقشه‌ها را هم برنامه‌ریزی کرده است. همان شب بود که به من خبر دادند، امشب از بغداد می‌خواهند بیایند و شما را دستگیر کنند. اگر ما را می‌گرفتند همان شب می‌کشتند.

یادم است ما هم همان شب یک چمدان لباس برداشتیم و با خانمم و همراه دو بچه‌ام و مادرم ساعت 11 شب زدیم بیرون و به سمت بغداد آمدیم و یکسره به فرودگاه رفتیم. ما واقعا نمی‌دانستیم اصلا هواپیمایی برای بازگشت به ایران هست یا نه. لطف خدا بود که وقتی به فرودگاه آمدیم دیدیم یک هواپیما آماده است تا به تهران بیاید. سریع بلیت خریدیم و به فاصله نیم ساعت نشده در هواپیما نشستیم، هواپیما هم به تهران آمد. اگر این اتفاق نمی‌افتاد‌، حتما کشته می‌شدیم؛ چون بعثی‌ها آدمکش‌‌‌های عجیبی هستند. بدون خبر به تهران آمده بودیم و از آنجا زنگ زدیم تا برادرها آمدند و ما را از فرودگاه به منزل بردند.

* یکی از مهم‌ترین اقدامات امام‌(ره) بعد از ورود به ایران اعلام عفو عمومی بود. از چرایی و دلیل فقهی این مساله بگویید.

** من وقتی به ایران رسیدم، بلافاصله به قم رفتم و دست امام‌(ره)را بوسیدم. همانجا بود که امام‌(ره) به من فرمودند برو دلیلی برای من پیدا کن که عفو عمومی دهم. من خدمت‌شان گفتم؛ چون شما ولایت مطلقه را قبول دارید و می‌توانید به همین مساله تکیه کنید که پیامبر اکرم‌(ص) وقتی وارد مکه شد، عفو عمومی داد؛ حتی برای آدمکش‌ها.

ایشان گفتند، برای آدمکش‌ها نمی‌توان عفو داد، باید فکر کنم. فردای آن روز، ایشان به استثنای آدمکش‌ها به همه عفو عمومی داد؛ چون ایشان عقیده داشت که این جزء حقوق مردم است؛ حق‌الناس است و باید ولی‌دم اجازه دهد. بنابراین عفو عمومی داد و زندان‌ها خالی شد. من قم خدمت امام‌(ره) بودم، تا زمانی که امام‌(ره) ناراحتی قلبی پیدا کرد و مجبور شد به تهران بیاید بعد از مدت کمی من هم مجددا به تهران آمدم و آنجا ماندم.

http://www.farheekhtegan.ir/newspaper/page/1775/10/53037/0

ش.د9402697

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات