(روزنامه جمهوري اسلامي - 1394/06/23 - شماره 10405 - صفحه 10)
نیویورک تایمز نوشت: شعارهای زیبای غرب در مورد «حقوق بشر» و «مراقبت از مهاجران» در قبال بحران مهاجران سوری فراموش شده و شیوخ عرب هم گویی وظیفه شان فقط تامین سلاح برای مخالفان سوری است و وظیفهای در قبال حمایت از پناه جویان سوری ندارند.
در این نوشتار به قلم «مایکل ایگناتیف» استاد مدرسه کندی وابسته به دانشگاه هاروارد آمده است: ما همه روزه از رسانههای جمعی شاهد صحنههایی دلخراش از وضعیت مهاجرانی هستیم که وارد مرزهای اروپا میشوند. ازدحام جمعیت مهاجران در ایستگاه راهآهن «کله تی» مجارستان، جسد کودک غرق شده در آبهای ترکیه که آب آن را به ساحل آورد، خانوادههای رنجدیده سوری که با به خطر افکندن جان خود شبانه عازم جزایر یونان هستند، نمونههایی از این وقایع تکان دهنده است. ما پس از مشاهده این وقایع دلخراش خیلی راحت از آن شانه خالی میکنیم و میگوییم این مشکل اروپایی هاست، نه آمریکا.
نگارنده مطلب سپس میافزاید: جنگ و درگیری در سوریه بیش از 4 میلیون آواره به بار آورده و سهم آمریکا در پذیرش این مهاجران فقط پذیرش تعداد محدود 1500 تن است. آمریکا ومتحدانش در سوریه به ظاهر درگیر جنگ با داعش هستند. آیا واقعا ما در قبال سیل مهاجرت از این میدان بیحد و مرز نبرد میگریزیم و مسئولیتی نداریم؟
آیا این ما نبودیم که مخالفان سوریه را مسلح کردیم و آیا اینک در کمک کردن به مردمی که میکوشند از این مهلکه بگریزند هیچ وظیفهای نداریم؟
اگر ما تا به این لحظه نتوانستهایم در راه ایجاد صلح در سوریه وساطت کنیم، آیا از کمک کردن به مردمی که نمیتوانند صبر کنند تا در کشورشان صلح برقرار شود هم عاجزیم؟ آین فقط آمریکا نیست که مدعی است فاجعه مهاجران و پناه جویان مشکل اروپایی هاست؛ سایر کشورهای غیر اروپایی همچون کانادا، برزیل و استرالیا هم که به خود میبالند مامن و پناهگاهی امن برای بیخانمانها هستند نیز چنین طرز تفکری دارند.
کانادا از ماه اوت (مرداد) تعداد 1074 مهاجر سوری را پذیرفته است و سهم استرالیا فقط 2200 تن و برزیل هم کمتر از 2 هزار نفر بوده است.
بد سابقهترین کشورها در احساس مسئولیت در قبال پناه جویان سوری، کشورهای متمول نفت خیز هستند.
واقعا فکر میکنید طبق گزارش سازمان عفو بین الملل تا به حال کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان به چه تعداد از پناه جویان سوری پناه داده اند؟
پاسخ، صفر است. اکثر این کشورها سالهاست که برای مخالفان سوریه سلاح ارسال میکنند اما برای 4 میلیون انسانی که میکوشند راه فرار از مهلکه را بیابند، کاری انجام ندادهاند.
در منطقه تمام سنگینی بار این مهاجرت بر دوش کشورهایی مانند ترکیه، مصر، اردن، عراق و لبنان تحمیل شده است.
کمکهای مالی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل هم کفاف مخارج هنگفت اسکان این مهاجران را نمیدهد. آلودگی و کثافت وحشتناک اردوگاههای پناهندگان در این کشورها حقیقتا غیر قابل تحمل است.
حال، پناهجویان تصمیم خود را گرفتهاند. آنها شاهدند که جامعه بین الملل ابدا به فکر آنها نیست؛ آمریکا و روسیه هم کاری برای خاتمه دادن به جنگ سوریه انجام نمیدهند. خوب، بدیهی است که دیگر منتظر نمیمانند و راه کشورهای ما را در پیش میگیرند و ما هم از دیدن این وضعیت شگفت زده میشویم.
در قبال این بحران، سرزنش کردن اروپاییان و عذر آوردن مبنی براینکه اوراق هویت پناه جویان قانعکننده نیست صرفا یک بهانه تراشی است.
رهبران سیاسی در خارج از اروپا میتوانند این از کارافتادگی و واماندگی را درمان کنند و از فرافکنی مشکل بپرهیزند. سیستم سازمان ملل برای ثبت نام از پناه جویان دیگر منسوخ است.
کشورهایی مانند مجارستان میگویند که قادر نیستند به تنهایی پذیرای همه این پناه جویان باشند.
نگارنده مطلب سپس پیشنهاد میدهد: بهترین راهکار این است که کشورهای کانادا، استرالیا، آمریکا، برزیل و سایر کشورها تیمهای پردازش به شهرهای بوداپست، آتن و دیگر شهرهای بزرگی که مبداء ورود پناهجویان به اروپا هستند اعزام کنند تا از آنها ثبت نام به عمل آورده و ترتیباتی برای اسکان این پناهجویان در این کشورها نجام دهند.
در این منظر، هر کشوری اهداف خود را میجوید. آمریکا و کانادا به عنوان مثال میتوانند به عنوان شروع کار دست کم تعداد 25 هزار مهاجر سوری را پذیرش کنند. وعدهای که آمریکا اخیرا برای پذیرش 5 هزار تا 8 هزار مهاجر سوری در سال آینده میلادی داده ابدا قانعکننده نیست و پذیرش این تعداد پناهجو بسیار کم است.
کلیساها، مساجد، اماکن عمومی و خانوادهها میتوانند قیمومیت وسرپرستی و اسکان اجباری مهاجران را برعهده گیرند.
اغلب کشورهایی که متحمل این بار سنگین هستند مانند مجارستان، یونان، ترکیه، ایتالیا هرگونه کمک سایر کشورها و سازمانها در این زمینه را میپذیرند. مشارکت غیراروپاییان در امر پناه دادن به مهاجران سوری به واقع اسباب شرمساری سایر کشورها از جمله کشورهای مستبد و خودکامه حاشیه خلیج فارس که با کمال تاسف در قبال این معضل بیتفاوت ماندهاند را فراهم خواهد ساخت.
چرا رهبران کشورهای آمریکا، کانادا، برزیل و استرالیا اینقدر در برخورد با این بحران کوتاهی میکنند؟
بازگرداندن پناه جویان به وطنشان معضل مهاجرت را تبدیل به بحران میکند و حامل تبعات و پیامدهای ناگوار پیشبینی نشدهای است که در آن صورت تیمهای پردازش آنها قادر به کنترل اوضاع نخواهند بود. عواملی همچون، مدیریت مبتکرانه و قاطع توزیع شفاف پناه جویان سوری به خصوص خانوادههای جوان روشهای ساده در پذیرش آنها و اقدام برای انتقال فوری پناه جویان با هواپیما به خارج میتواند حلال مشکلات باشد.
یکی از علل انفعال و خنثی ماندن رهبران غیر اروپایی در قبال معضل مهاجران سوری؛این است که داخل کشور هیچ فشاری بر روی این رهبران برای مشارکت در امر اسکان این پناه جویان وجود ندارد.
شکی نیست که پدیده مهاجرت و فرار از مهلکه جنگ، عملی است منطبق با شرع کتب مقدس آسمانی و این پدیده پاسخی جهانی را میطلبد. اگر کشورهای جهان در امر فرار پناه جویان سوری از کشور کمک نکنند دلالان و قاچاقچیانان انسان این کار را انجام خواهند داد و بالطبع آمار تلفات مهلک این پدیده سیری صعودی پیدا خواهد کرد. اما اگر اروپاییان متوجه شوند که دوستان دمکرات آنها هم آمادهاند سهمی در رفع این معضل داشته باشند، آنها هم با خاطری آسودهتر در این زمینه اقدام خواهند کرد. با این جنبش « کنوانسیون پناهندگان » مصوب سال 1951 نیز اصلاح خواهد شد تا به موجب آن همه شهروندانی که از بحرانهای داخلی نظیر جنگ،سقوط دولتها و یا حملات و کشتار شبه نظامیان میگریزند از همان مراقبتی برخوردار خواهند شد که شهروندان گریخته از ستم و سرکوب داخلی بهره مندند.
تاریخ ثابت کرده است که ما همواره هر کاری را به اقتضای موقعیت آن انجام دادهایم. در اواخر سال 1956 (1235ش) که اتحاد جماهیر شوروی ستم و سرکوب را در مجارستان حاکم کرد دولت کانادا بلافاصله یکی از وزرای کابینه را عازم وین کرد تا در آن شهر، مرکزی برای انجام روند اداری پذیرش از صدها مهاجر مجارستانی دایر کند. این مرکز این مهاجران را با هواپیما به کانادا منتقل کرد و امروز مجارها ابدا احساس مهاجر بودن در کانادا را ندارند.
در اواخر دهه 1970 و اوائل دهه 1980 کشورهای استرالیا، زلاند نو، کانادا و آمریکا صدها هزار ویتنامی را که با قایق به سواحل این کشورها آمده بودند پذیرفتند. اما همان زمان هم صداهای اعتراض در داخل این کشورها شنیده شد که هشدار میداد ورود این مهاجران به کشور تبدیل به سیل غیر قابل کنترل مهاجرت خواهد شد. البته همینطور هم شد اما ویتنامیها و مجارها تبدیل به شهروندانی فوقالعاده مقبول در این کشورها شدند. ویتنامیها و مجارها از شر حاکمیت کمونیسم در کشورهایشان فرار کردند.
پس چرا امروز در این کشورهای غیر اروپایی حس همدردی با مهاجران سوری احساس نمیشود؟
این مهاجران شاهد روزگار هولناکی در کشورشان بودهاند. برخی به دست گروههای بسیار متنوع و بیرویه جهادی و شبه نظامیانمخالف دولت شکنجه، ربوده و قتل عام شدهاند. آنها مدتها ست که در اردوگاههای پناهندگان زندگی میکنند و به خیال واهی منتظرند جامعه بین الملل به کمک آنها بشتابد.
اینک آنها سوار بر قایق و قطار در جاده مهاجرت افتادهاند و پاسخ رهبران سیاسی کشورهای مقصد به این پدیده، حصار کشی، نصب سیمهای خاردار و افزودن بر تعداد ماموران پلیس در مرزهاست.
واقعا مهاجران سوری که در اطراف ایستگاه راه آهن بوداپست چادر زدهاند تصورشان از تعابیر خوش آهنگ ما در مورد «حقوق بشر » و «مراقبت از مهاجران » چیست؟ اگر ما حرف و عملمان یکی نباشد و در انجام وظیفه در قبال این بحران قصور کنیم، نسلی را خواهیم آفرید که بذر کینه را در قلبش افشاندهایم و این کینه در سینه او ماندگار خواهد ماند. اگر عاطفه و وجدان در اینجا خاموش است، شاید از تدبیر و بیدارباش کاری ساخته باشد. اگر سوریها ما را بابت کوتاهیمان نبخشند، خداوند به فریادمان برسد.
http://jomhourieslami.net/paper/?newsid=61765
ش.د9402677