صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۲  ، 
کد خبر : ۲۸۶۹۸۸

یادداشت روزنامه‌های 17 بهمن ماه

روزنامه کیهان **

مختصات میدانی پیروزی اخیر سوریه/ سعدالله زارعی

عملیات «نصر2» سوریه که در روز چهارشنبه گذشته با آزاد شدن شهرهای «نبل و «الزهرا» به اوج خود رسید، تاثیر تعیین‌کننده‌ای در روند تحولات نظامی و سیاسی سوریه داشت. این عملیات به خوبی نشان داد که سرنوشت نهایی جنگ در سوریه چگونه است. در این رابطه نکات مهمی وجود دارد:

1- منطقه عملیاتی نصر، منطقه وسیعی است و چون در حد فاصل چهار استان حلب، ادلب، لاذقیه و حما قرار دارد و بخش وسیعی از اتصالات سرزمینی ترکیه به سوریه را نیز پوشش می‌دهد، «استراتژیک» به حساب می‌آید. به این معنا که این عملیات تاثیر تعیین‌کننده‌ای در وضع امنیتی استان‌های یاد شده و مرز ترکیه با سوریه خواهد داشت. به همین دلیل شاهد حساسیت ویژه‌ای علیه این عملیات از سوی ائتلاف ضد سوریه با محوریت آمریکا بودیم.

2- منطقه عملیاتی نصر، مرکز فرماندهی و لجستیک «جبهه النصره» و گروه‌های مرتبط با آن بود و در واقع فرماندهی النصره در این منطقه ارتباط بسیار فعالی با اتاق عملیات «هاتای» در جنوب ترکیه داشت و در واقع تحت امر آن عمل می‌کرد. اتاق عملیات‌ هاتای از اواخر سال 2012، با حضور افسران آمریکایی، انگلیسی، سعودی و ترکیه شکل گرفته و در آن افسران اسرائيلی نیز تحت پوشش افسران آمریکا حضور دارند. وظیفه این اتاق بررسی وضعیت میدانی سوریه و هماهنگ‌سازی، مدیریت و تجهیز نیروهای تروریستی در سوریه است. در طول این دوران اتاق فرماندهی جبهه النصره تحت امر اتاق عملیات هاتای قرار داشت ولی به دلیل ملاحظاتی که آمریکایی‌ها داشتند این ارتباط ذیل دو عنوان «احرارالشام» و «جیش‌الاسلام» صورت می‌گرفت که در واقع این دو همان جبهه النصره به حساب می‌آیند. جبهه النصره به طور رسمی در فهرست گروه‌های تروریستی یا لیست سیاه آمریکا قرار دارد! عملیات نصر 2 از این حیث که از یک سو مرکز فرماندهی النصره را بهم زد و از سوی دیگر ارتباط گروه‌های تروریستی مزدور در سوریه را با اتاق‌ عملیات‌ هاتای مختل نمود، حائز اهمیت ويژه می‌باشد.

3- پیروزی رزمندگان اسلام در جبهه عملیاتی نصر 2 تا حد بسیار زیادی وضعیت آینده جنگ در سوریه را مشخص کرد. غرب و کشورهای منطقه‌ای مرتبط با آن برای به دست گرفتن سوریه، خیلی روی جبهه النصره و به‌خصوص دو گروه پوششی آن یعنی «احرارالشام» و «جیش‌الاسلام» حساب باز کرده بودند چرا که عناصر تشکیل دهنده این گروه و شاخه‌های آن از نیروهای خاص انتخاب شده و آموزش‌های ویژه‌ای دیده بودند به‌گونه‌ای که دو هفته پیش یک فرمانده ارتش رژیم صهیونیستی گفته بود «یکی از اینها حریف 10 نظامی اسرائيلی است». جبهه النصره- به خصوص پس از چند رشته عملیات موفق در جنوب ادلب، منطقه حلب و استان‌های جنوبی قنیطره و درعا- غرب، ترکیه، عربستان و... را به این نتیجه رساند که آینده سوریه از آنِ این جبهه است و از این رو غرب میز گفت‌وگوی وین را با محوریت النصره چید و بر محوریت‌بخشی به آن تاکید داشت. به‌عنوان مثال وقتی در مذاکرات دور دوم وین صحبت از قرار دادن احرارالشام در لیست تروریزم شد، جان کری خطاب به دکتر ظریف گفت: در این صورت باید حزب‌الله لبنان را نیز در لیست گروه‌های تروریستی قرار داد! غربی‌ها در حد فاصل گفت‌وگوهای وین 2 و وین 3 به این جمع‌بندی رسیده بودند که تا پایان دوره اسد زمان زیادی باقی نمانده است. از سوی دیگر گستره وسیع تحت سیطره النصره در حلب، ادلب، درعا، قنیطره، سویدا و نقاطی از لاذقیه، حما و حمص به این گروه تروریستی مزدور موقعیت ممتازی داده بود. شکست همزمان این جریان در شمال و جنوب سوریه طی روزهای اخیر به موقعیت النصره آسیب زیادی وارد کرد و امیدها به آن را تا حد زیادی به یأس تبدیل نمود. شکست سنگین النصره در منطقه استراتژيکی نصر 2 که در شش فلش مجزا روی داد و به سیطره ارتش سوریه بر قلب این منطقه منجر گردید، اثر خردکننده‌ای برای این گروه داشت. به دلیل سیطره یافتن ارتش در قلب این منطقه، هم اینک نیروهای این جریان تروریستی تحت‌الحمایه در مناطق شمالی، جنوبی و غربی در محاصره افتاده‌اند و دسته‌دسته تسلیم شده یا فرار می‌نمایند به‌گونه‌ای که در فاصله دو روز گذشته عدد متواریان فقط در منطقه شمالی که عمق آن تا مرز ترکیه حدود 30 کیلومتر می‌شود، از مرز 10 هزار نفر گذشته است. به موازات آن، بازگشت ساکنان به مناطق آزاده شده در همین دو روز از مرز 20 هزار تن گذشته است. در واقع با این تحولات، غرب و رژیم‌های منطقه‌ای وابسته به آن ناگزیر به جمعبندی تازه‌ای خواهند بود.

4- با عملیات نصر2، امکان عملی شدن بسیاری از برنامه‌های غرب در سوریه از بین رفت. پیش از این گاهی از ایجاد «منطقه ممنوعه پروازی» در شمال سوریه صحبت می‌شد و گاهی هم از انجام عملیات نظامی زمینی از سوی ترکیه و آمریکا سخن به میان می‌آمد.

اگرچه پیش از این هم در راه اجرایی شدن این طرح‌های مبتنی بر «مداخله مستقیم» موانع جدی وجود داشت ولی عملیات نصر 2 این طرح‌ها را بطور کامل روانه بایگانی کرد. منطقه پرواز ممنوع باید با محوریت حلب و حسکه ایجاد می‌شد وضع فعلی حلب با این عملیات به گونه‌ای است که کفه ترازوی قدرت نظامی را به نفع دولت سوریه سنگین کرده است. اگر موقعیت دولت پیش از این بینابین بود هم اینک نزدیک به 80 درصد این منطقه و بخصوص موقعیت‌های استراتژیک آن تحت سیطره دولت درآمده است. استان حسکه که قبلاً نیز یک میدان مین پرخطر برای منطقه ممنوعه پروازی به حساب می‌آمد، با عملیات نصر، عملاً به یک میدان تحت تصرف دولت تبدیل گردید. چرا که پیش از این حزب pyd به رهبری «صالح مسلم» که عمده‌ترین جریان کردی سوریه به حساب می‌آید، به سمت آمریکا گرایش داشت و بخصوص در زمان‌هایی که معارضه مسلح به دستاوردی دست می‌یافت رابطه آن با آمریکایی‌ها قوت بیشتری می‌گرفت. در عملیات نصر2 کردها تقریباً موقعیت را دریافتند و از این رو در بخش نهایی عملیات نصر 2 کمک‌های مؤثری به رزمندگان کرده و در این پیروزی هم سهیم شدند. تجاوز مستقیم نظامی ترکیه و آمریکا نیز با وضع جدید عملاً امکان‌پذیر نیست چرا که راههای ورود زمینی آنان بجز در منطقه ادلب مسدود می‌باشد و این در حالی است که به دلیل کوهستانی و جنگلی بودن ادلب امکان عملیات زمینی در این استان نیز با دشواری زیاد مواجه است. بنابراین می‌توان گفت علیرغم اینکه آمریکا و ترکیه در همین دو روز گذشته نیز از انجام عملیات زمینی مشترک علیه سوریه حرف زدند ولی واقعیت این است که بعد از نصر 2 اجرایی کردن چنین آرزوهایی عملی نیست.

5- النصره و گروههای مرتبط با این شبکه برای حفظ این منطقه همه کوشش خود را بکار بستند به گونه‌ای که از حدود دو ماه اخیر که مراحل عملیاتی نصر شروع گردید، حدود 4000 نیروی ورزیده جدید به این منطقه اعزام شدند. سعودی‌ها و آمریکایی‌ها نیز برای حفظ این منطقه سلاح‌های فراوان از جمله انواعی از موشک‌های حساس و هوشمند را در اختیار آنها قرار دادند بعنوان مثال تا پیش از این آمریکایی‌ها بصورت خیلی محدود و تحت شرایط خاص موشک تاو را در اختیار جبهه‌النصره و گروههای مرتبط با آن می‌گذاشت در حالی که در یک ماه گذشته لااقل 600 موشک تاو 2 به این سازمان تروریستی تحویل شده است. فراخوان نیروهای النصره از سایر مناطق سوریه و اعزام آنان به منطقه عملیاتی نصر از حساسیت ویژه آنان نسبت به این منطقه خبر می‌دهد. با این وجود تروریست‌ها در یک دوره حدود دو ماهه با دادن دستکم 3000 نفر تلفات و شکست سنگین، منطقه را تسلیم کرده‌اند. با این وصف ارتش سوریه و نیروهای مرتبط با آن در این عملیات به دو پیروزی بزرگ دست یافته‌اند، پیروزی بر نفرات و پیروزی بر تسلیحات دشمن.

6- درباره نیروهای شرکت کننده در این عملیات پیروزمند، سخنان زیادی گفته می‌شود و هر کسی از ظن خود در این رابطه اظهار نظر می‌کند. واقعیت مطلب این است که بار اصلی عملیات نصر 2، بر روی دوش ارتش سوریه و نیروهای سوری مرتبط با آن بوده و در عین حال نقش گروههای مقاومت مظلوم شهرهای «نبل» و «الزهرا» هم بعنوان بخشی از نیروهای دولت سوریه در این عملیات بسیار برجسته است. بدون تردید اگر نیروهای مقاوم نبل و الزهرا از سمت غرب منطقه عملیاتی وارد عمل نمی‌شدند، امکان الحاق عملیاتی از شمال شهر حلب به این منطقه وجود نداشت. گفتنی است که نبل و الزهرا قبل از جنگ حدود 70 هزار نفر جمعیت- عمدتاً شیعه- داشتند که در جریان جنگ عدد جمعیت این دو شهر به حدود 30 هزار نفر کاهش یافته بود ولی این 30 هزار نفر علیرغم آنکه حدود 3 سال و 8 ماه و به عبارتی 44 ماه در محاصره شدید بودند و در این مدت لااقل هر 2 ماه یک بار در معرض هجوم جبهه النصره که با هدف تسخیر این دو شهر صورت می‌گرفت، قرار داشتند اما مردانه مقاومت کردند و منطقه را ترک ننمودند در این عملیات آنان نقش مهمی داشتند. پس از آنان نقش حزب‌الله لبنان نیز در فلش غربی جبهه عملیاتی تأثیرات مهمی بر جای گذاشت و البته کار حزب‌الله در این فلش به نسبت سایر نیروها سخت‌تر بود. پس از آن نوبت به سازمانهای دیگری می‌رسد که در طول دو سه سال اخیر به یاری مردم مظلوم سوریه شتافته‌اند. نقش ایران در این میان در طراحی عملیات و مراقبت از نقشه راه عملیاتی و تأمین اطلاعاتی عملیات، آموزش و توجیه نیروهای عمل کننده بسیار مؤثر بود که البته به شیوه تماس مستقیم با میدان و راهنمایی حین عملیات صورت گرفت ولی جنبه تأمین نیروی رزمنده میدانی نداشت. نقش روسیه در این عملیات پشتیبانی آتش بود که در چارچوب تشخیص و درخواست فرماندهی میدان صورت گرفت و البته در جای خود مؤثر هم بود البته غربی‌ها با اهداف خاص نقش روسیه و تسلیحات آن را در موفقیت عملیاتی نصر برجسته کرده‌اند. هدف آنان این است که نقش مقاومت جانانه مردم و جانبازی آنان تحت‌الشعاع قدرت جنگ‌افزار و قدرت نظامی خارجی قرار گیرد.

***************************************

روزنامه قدس **

دستاوردهای انقلاب را به خوبی به دنیا معرفی نکرده‌ایم

مقام معظم رهبری بارها بر شناخت اولویت‌ها و اصلی و فرعی‌کردن مسائل تأکید کرده‌اند. هیچ کدام از جریانات سیاسی نه تنها در ایران حتی در جهان اسلام مشکلی روی اصول کلی ندارند. مشکل زمانی ایجاد می‌شود که از اصول به فروع تنزل پیدا کرده و فرع را اصل کنند. اولویت‌ها را تشخیص نداده و بدون در نظر گرفتن آن عمل شود.

بی توجهی به اصل و فرع و اولویت‌بندی مشکل اصلی همه ماست چه در داخل و در چه در جوامع اسلامی. وقتی دشمن اصلی داریم نباید مسائل قومی و قبیله‌ای را اصلی کنیم. وقتی با یک جنگ صلیبی روبرو هستیم باید ببینیم صلاح‌ الدین ایوبی سردار سپاه اسلام بوده است.

در حوزه داخل متاسفانه قدر انقلاب اسلامی، دستاوردهای آن، امام خمینی(ره) و رهبر انقلاب دانسته نمی‌شود. از این رو، بر سر کوچکترین مسأله‌ای که مطرح شده، اختلاف نظر به وجود آمده و مسائل فرعی به مسأله اصلی تبدیل می‌شود. بسیاری از اختلافات داخلی در خارج از کشور انعکاس‌های مسأله‌سازی دارد.

ما امروز بحث داخلی نداریم، در خصوصی‌ترین محافل هم که حرف زده می‌شود باید این تلقی وجود داشته باشد که در کمتر از نیم ساعت بعد در سطح جهانی تکثیر و تبلیغ شده است. عدم توجه به فضای جهانی و نتایج آن در سطح بین‌الملل باعث می‌شود که مشکلات جدی پیدا کنیم.

علی رغم همه توانمندی‌هایی که در داخل کشور ایجاد کردیم، هنوز در برخی حوزه‌ها حجم دستاوردهایمان پایین بوده و در سطح دستاوردهای دیگر نبوده است. البته نتوانستیم دستاوردهای موجود را هم به خوبی ارائه کنیم. باید نظریه پردازی شده و این دستاوردها به گفتمان تبدیل شود تا بر اساس آن الگوی مناسبی طراحی و به جهان عرضه شود.

در سال های اخیر در حالی که کشورهای منطقه در حال قیام و انقلاب بودند، اگر می‌خواستیم دستاورد علمی و فرهنگی انقلاب اسلامی و یا تجربه مدیریت اجتماعی، فرهنگی و یا بحران را به این کشورها ارائه کنیم، چیزی نداشتیم.

مسأله نظام سازی که رهبر انقلاب چند سال پیش در اجلاس جهانی بیداری اسلامی و اساتید دانشگاه مطرح کردند، نکته‌ای است که بسیار اهمیت دارد. صدور پیام انقلاب نیاز به زبان دارد که ما در این حوزه هم مشکل داریم. پاسخ به شبهات و اینکه متولیان اندیشه انقلاب اسلامی در حوزه‌ها، دانشگاه‌ها و اتاق‌های تولید فکر در ایران بتوانند جهانی فکر کرده و در سطح جهانی پاسخ دهند تا الگوی انقلاب اسلامی را در یک اشل جهانی عرضه کنند، در جای خود محفوظ است. ساز و کارهای لازم هم برای این امر باید فراهم شده و امکانات لازم نیز در نظر گرفته شود. نهادها و روش‌ها برای چابک‌سازی این نهادها باید در نظر گرفته شود.

فشارهای میدانی آنقدر زیاد است که همیشه اولین محفل برای تحت تأثیر قرار گرفتن، همین محافل فرهنگی است. رایزن‌های فرهنگی باید فعال‌تر عمل کنند چون یکی از ابزارهای صدور انقلاب همین رایزن‌های فرهنگی هستند.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

پیروزی‌های مقاومت در سوریه ورشکستگی سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا

بسم‌الله الرحمن الرحیم

پیروزی بزرگ ارتش سوریه و نیروهای مقاومت در آزادسازی دو شهرک شیعه‌نشین «نَُبل» و «الزهرا» ضربه بزرگی به تکفیریها و حامیان خارجی آنها وارد کرد و کمر آنها را شکست. شکستن حصر چهارساله این دو شهرک سوق‌الجیشی در حومه شمالی حلب و آزادسازی شیعیان مقاوم و محاصره شده را بی‌شک می‌توان مقدمه پاکسازی کامل منطقه حلب که قطب اقتصادی سوریه محسوب می‌شود و در مجاورت مرز ترکیه قرار دارد دانست.

بدون تردید این پیروزی بزرگ، تاثیر زیادی بر تحولات سیاسی سوریه گذاشته و می‌تواند سرنوشت نهایی بحران این کشور را به نفع دولت رقم بزند. این دستاورد بزرگ نظامی از حیث ارزش استراتژیک با پیروزی بزرگ آزادسازی شهر «القصیر» در غرب سوریه در سال 92 برابری می‌کند، با این تفاوت که آزادسازی القصیر، موازنه قوا میان گروههای تروریستی و ارتش سوریه را در اوج حمایتهای بین‌المللی غرب و ارتجاع عرب از این گروهها، برابر کرد اما آزادسازی «نبل» و «الزهرا» موازنه قوا میان طرفین درگیر را هم درعرصه میدانی و هم سیاسی به نفع جریان مقاومت تغییر داده است. همانگونه که آزادی القصیر گلوگاه ارتباطی تروریستها را با لبنان مسدود ساخت، عملیات اخیر نیز راههای کمک‌رسانی آنها از ترکیه را قطع کرد.

علاوه بر این، نبرد حیثیتی آزادسازی دو شهرک شیعه‌نشین «نبل» و «الزهرا» از چند جهت دارای اهمیت و ابعاد گسترده‌ای می‌باشد.

1- نخست آنکه این دو شهرک شیعه‌نشین در شمال غربی حلب قرار دارند که به مرکز اقتصادی سوریه معروف است و از اهمیت جغرافیایی و راهبردی بالایی برخوردار می‌باشند. این دو شهرک در منتهی‌الیه جاده بین‌المللی سوریه به ترکیه واقع شده‌اند و به عنوان گلوگاه ارسال کمک‌های تسلیحاتی از ترکیه و تامین نیازهای شورشیان مورد استفاده قرار می‌گرفتند. این پیروزی ضربه مهمی به روحیه گروههای تروریست و حامیان خارجی آنها وارد و خطوط ارتباطی و امدادی آنها را با ترکیه قطع کرده که منجر به فروپاشی مراکز فرماندهی و کنترل گروههای تروریستی در مرز ترکیه گردیده است.

2- این دو شهرک به دلیل بافت جمعیتی، از مردمی بسیار مقاوم و سلحشور برخوردار است. به همین دلیل، تروریستها علیرغم 1277 روز محاصره و گلوله باران سنگین، نتوانستند سد مقاومت وپایداری مردم را بشکنند و آنها را وادار به تسلیم کنند. به خاطر همین مقاومت، مردم این دو شهر را باید علیرغم محاصره سخت و دردناک چهارساله و تحمل وضعیت دشوار دوران محاصره سمبل مقاومت در برابر تروریستهای تکفیری به حساب آورد. این مقاومت قهرمانانه در تاریخ ثبت خواهد شد و به نسل‌های آینده درس‌های بزرگ آزادمنشی خواهد داد.

3- آزادسازی دو شهرک «نبل» و «الزهرا» در نزدیکی مرز ترکیه این پیام قاطع را به ژنو رساند که این مردم سوریه هستند که می‌توانند سرنوشت خود را تعیین کنند و هیچ نیروی خارجی قادر نیست سرنوشت آنان را در بیرون از مرزها برای آنها رقم بزند.

کارشناسان منطقه این عملیات را به منزله برگ برنده بزرگ دولت، ملت و ارتش سوریه در میدان نبرد و در پشت میز مذاکرات تلقی کردند به گونه‌ای که توانست زلزله‌ای در ارکان گروههای تروریستی و حامیان غربی و عربی آنها ایجاد کند. دستپاچگی عوامل داخلی و خارجی بحران سوریه در پی این عملیات به حدی بود که صدای شکستن استخوانهای آنها نه تنها در میادین نبرد بلکه در ژنو نیز به گوش رسیده و آنها به دلیل از دست دادن تمام برگ‌های برنده خود، میز مذاکره را ترک کرده و خواستار توقف عملیات نظامی ارتش سوریه شدند.

این عملیات ضربه شدید روحی و روانی بر تروریستهای سوریه و حامیان آنها وارد کرده به طوری که سران و رهبران سیاسی کشورهای غربی و عربی خواستار پایان دادن به عملیات پیروزمندانه ارتش سوریه شدند و عربستان نیز اعلام کرد اکنون که عمق استراتژیک مواضع تروریستها در مخاطره افتاده و نظام سوریه برتری راهبردی را در اختیار گرفته، به همراه ترکیه به عنوان بازندگان اصلی این جنگ اقدام به اعزام رسمی نیروهای نظامی به سوریه خواهد کرد. روشن است که این یک موضع انفعالی است و ارتش عربستان که در نبرد زمینی با مردم یمن زمین‌گیر شده، جرات حضور در سوریه را نخواهد داشت و اگر مرتکب چنین اشتباهی شود، در مدت بسیار کوتاهی توسط ارتش باتجربه سوریه و نیروهای مقاومت، نابود خواهد شد.

اکنون شرایط در سوریه بگونه‌ای در حال رقم خوردن است که به نظر می‌رسد عمر تروریست‌های تکفیری به مرحله پایانی خود رسیده است. پیش‌بینی‌ها اینست که بحران سوریه تا چند ماه دیگر به پایان می‌رسد و بدین ترتیب شکست دیگری در انتظار سیاست‌های مداخله‌جویانه آمریکا در خاورمیانه است، شکستی که می‌تواند ورشکستگی کامل واشنگتن در این منطقه را رقم بزند.

***************************************

روزنامه خراسان**

تنگ شدن قافیه شام و توهمات سعودیها/ دکتر علیرضا رضاخواه

اوضاع در سوریه چه در بعد میدانی آن و چه در بعد دیپلماتیک به ضرر تروریستها و همپیمانان منطقهای آنهاست. شکسته شدن محاصره شهرهای «نبل» و «الزهراء» کفه ترازوی جریان امور سوریه را به گونهای برگرداند که مخالفین متفرق دولت سوریه دیگر طاقت نیاوردند و عطای مذاکرات را به لقای آن بخشیدند. استفان دی میستورا، نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه میگوید: مذاکرات صلح بین نمایندگان دولت سوریه و مخالفان آن تا 25 فوریه متوقف شده است. تحلیلگران میگویند ائتلاف معارضین سوری در حال فروپاشی است.

علاوه براین موقعیت استراتژیک این دو شهر هم حلقه محاصره تروریستهای موجود در اطراف شهر حلب را تنگتر میکند و هم اینکه راه عبور آذوقه و مهمات برای آنها از طریق ترکیه را میبندد. با این پیروزی ارتش و نیروهای مردمی در سوریه به هدف استراتژیک خود یعنی بستن همه مرزهای سوریه و ترکیه نزدیکتر میشوند واز این پس فقط راههای صعب العبور برای رساندن آذوقه و مهمات برای تروریستها میسر میباشد. از سوی دیگر براساس گزارشی که دفتر ریاست جمهوری آمریکا برپایه گزارشهای محرمانه سرویسهای اطلاعاتی منتشر کرده است، گروه تروریستی داعش از سال ٢٠١4 یک پنجم نیروهای خود در عراق و سوریه را از دست داده است. همه این اخبار حاکی از تنگ شدن قافیه برای سعودیها در سوریه است. البته اردوغان و هم حزبیهایش در ترکیه نیز حال و روز بهتری ندارند، تمام رشتههایی که در طول چند سال گذشته برای پیشبرد تئوری عثمانی گرایی در سیاست خارجی بافته بودند در حال پنبه شدن است.

فرار به جلوی ائتلاف ریاض- آنکارا

استراتژی این دو کشور در چنین شرایطی فرار به جلو با بهرهگیری از اهرمهای فشار بینالمللی در کنار جنگ روانی و رسانهای خواهد بود. ترکیه تلاش خواهد کرد با توجه به بحران مهاجرت در اروپا، از این اهرم بیشترین استفاده را ببرد. همزمان با پیروزیهای میدانی جریان مقاومت، آنکارا از حرکت موج جدید مهاجران سوری به سمت مرزهای این کشور خبر داده است. به عبارت دیگر اردوغان تلاش میکند تا این پیام را به کشورهای اروپایی منتقل کند که چنانچه برای حمایت از تروریستهای دست پرورده ریاض و آنکارا حرکتی معنا دار انجام ندهند، بار دیگر این کشور دروازههای خود را برای حرکت مهاجران به اروپا خواهد گشود. از سوی دیگر عربستان هم اعلام کرده است که به دنبال اعزام نیروی زمینی به سوریه است.

روزنامه «گاردین» با استناد به منابع خود در عربستان سعودی دیروز نوشت: ممکن است مقامات این کشور چند هزار نفر از نیروهای مسلح ویژه خود را برای اجرای عملیات زمینی به سوریه اعزام کنند. علاوه براین منبع گاردین اطلاع داده است که مسئله اجرای عملیات زمینی در سوریه با همکاری نزدیک با ترکیه تحت بررسی قرار دارد. ریاض و آنکارا چند هفته قبل نهاد هماهنگی نظامی خود را تشکیل داده اند. در همین راستا روسیه روز گذشته از قصد ترکیه برای مداخله در سوریه خبر داد. وزارت دفاع روسیه اعلام کرده است که شاهد «افزایش نشانهها از آماده‌سازی پنهانی نیروهای مسلح ترکیه برای عملیات در خاک سوریه» است. پیشنهاد اعزام نیروی زمینی عربستان به سوریه با واکنش وزارت دفاع آمریکا روبهرو شده است. اشتون کارتر، وزیر دفاع آمریکا قصد ریاض را مثبت ارزیابی کرده است.

توهمات نظامی

واقعیت این است که سرخوردگیهای سیاسی ترکیه و عربستان سعودی در میدان بازیهای ژئوپلتیکی عراق و سوریه این دو کشور را وادار به تغییر مشی کرده و آنها را به سوی برنامهریزی عجولانه برای وارد شدن به دوران پر مخاطره درگیریهای زمینی تشویق میکند. با این حال نه عربستان و نه ترکیه از نیروی زمینی مناسب برای حضور در یک جنگ تمام عیار برخوردار نیستند. ارتش ترکیه ماه هاست که نتوانسته برمخالفان کرد در مناطق شرق و جنوب شرق این کشور فائقآید ، حضور مستقیم نیروی زمینی آن در سوریه به منزله باز کردن یک جبهه جدید خواهد بود، لذا چنین ریسکی میتواند امنیت ملی این کشور را از داخل و خارج مرزها با مخاطره جدی مواجه سازد. از سوی دیگر عربستان سعودی همین حالا هم در گرداب یمن در حال غرق شدن است، ریاض برای تامین نیروی زمینی در یمن تاکنون چند بار دست به دامان پاکستان شده است که البته راه به جایی نبرده و سرانجام مجبور شده است از مزدورانی چون نیروهای بلک واتر و یا مزدوران سودانی و اریترهای بهره بگیرد. از همین رو است که کارشناسان نظامی اظهارات اخیر مسئولان سعودی، مبنیبر اعزام نیروی زمینی به سوریه را نوعی تهدید هیجانی توصیف کردهاند که امکان تحقق آن بسیار بعید است.

***************************************

روزنامه ایران**

حق انتخاب، دستاورد بزرگ انقلاب/ سید رضا صالحی امیری

در ایام خاطره انگیز دهه فجر و در آستانه سیوهفتمین سالگرد انقلاب اسلامی قرار داریم. روزهایی که آحاد ملت ایران از زن و مرد و پیر و جوان، با هر قومیت و گرایش، از دور افتاده ترین روستاها تا بزرگترین شهرها، همدل و یکصدا برای رسیدن به استقلال و آزادی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در پاسخ به ندای رهبر خود به صحنه آمدند. یکی از مهم ترین اهداف انقلاب اسلامی، رهایی از استبداد و زور و سلطه و جایگزینی نظام مشارکتی و حق انتخاب و دخالت در تعیین سرنوشت کشور از طریق مراجعه به آرای عمومی بود. جامعه انقلابی سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب، از همان ابتدا میل به برقراری عدالت در همه شئون آن و حاکمیت اخلاق در همه ابعاد جامعه داشت. در واقع اهداف جامعه انقلابی سال 57 تحقق نظام سیاسی عادلانه و اخلاق گرا و زدودن مظاهر بی‌عدالتی و بی‌اخلاقی از چهره حکومت و اجتماع بود. از همین منظر شعارهای انقلاب اسلامی فراتر از یک گفتمان و خواست حداکثری، به عنوان یک ارزش و فضیلت انسانی مطرح بود و همین نگرش باعث شد در دوران دشوار پس از انقلاب، سرمایه اجتماعی عظیمی که از رهگذر ارزش‌های انقلابی سال 57 به دست آمده بود، برای دفاع از خاک میهن در برابر متجاوزان، به مثابه سدی محکم و نیرویی خارق العاده عمل کند.

به گمان من «عدالت» جمع متعادل مطالبات تاریخی ملت ایران است که در کلام و گفتار بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران طنین انداز بود. اسلامی که امام خمینی(ره) منادی آن بود و انقلاب بر اساس آن شکل گرفت، اسلامی مردمسالار و اخلاق مدار بود و در پی آن بود که به نیازهای مادی و معنوی انسان عصر حاضر پاسخی درخور دهد. در اندیشه انقلاب و راه امام قرار بود در پرتو جمهوری اسلامی، گام هایی بلند به سوی آزادی و استقلال برداشته شود. از این‌رو ایام سالگرد انقلاب فرصت مناسبی است که به بررسی نتایج و دستاوردهای انقلاب و میزان تحقق وعده‌ها و اهداف انقلاب نگریست. بویژه که امسال ایام سالگرد پیروزی انقلاب با ایام انتخابات خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی مقارن شده است. در منظومه فکری امام که مقوم انقلاب و شالوده نظام سیاسی برخاسته از آن است، اخلاق، عدالت، آزادی و استقلال چارچوب اصلی نظام جمهوری اسلامی محسوب می‌شود و انتخابات مظهر تجلی جمهوریت این نظام است. امام به صراحت اعلام نمود که جمهوری مورد نظر وی از لحاظ شکلی تفاوتی با جمهوری‌های مرسوم دنیا ندارد و در مورد آزادی تصویری ترسیم کرد که در آن همه گروه‌ها می‌توانند در چارچوب قانون به بیان دیدگاه‌ها و نظرات خود بپردازند.

امروز باید از خود سؤال کنیم که وضعیت جامعه کنونی از منظر ارزش‌های اخلاقی و نیز رفتار مسئولان و دست اندرکاران نظام اسلامی، چه میزان با کلام امام و اهداف انقلاب انطباق دارد یا خدای ناکرده چه حد از آن منحرف گشته است. نگاهی به آمار پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان و نیز آماری که از سوی نهادهای رسمی در رابطه با ناهنجاری‌ها و آسیب‌های اجتماعی مطرح می‌شود، نسبتی با ارزش‌های انقلاب و اهداف آن ندارد. از سوی دیگر محدودیت‌ها و راندن نیروهای انقلاب با انواع تهمت‌ها و تخریب‌ها و تنگ کردن دایره دوستان و دلسوزان انقلاب تا جایی که حتی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را که شناسنامه انقلاب ماست، داخل آن نداند، تطابقی با گفتمان امام خمینی ندارد.

مشکلات از آن جا آغاز شد که عنصر اخلاق که اصل گفتمانی امام بود در جامعه کمرنگ شد. تجربه 37 ساله جمهوری اسلامی نشان می‌دهدکه هرگاه گفتمان و راه امام، معیار عملکرد ما قرار گرفته، نتایج بهتری برای جامعه و حکومت حاصل گردیده است. انقلاب امام و اسلام امام، انقلاب و اسلام عدالتجو، اخلاق گرا و آزادیخواه است. در انقلاب برخاسته از اندیشه امام، مردم محور تحول‌اند و رأی مردم قوامبخش پایه‌های نظام است. تبلور این اندیشه امروز در کلام رهبری معظم انقلاب متجلی است که از یک سو مشارکت حداکثری مردم را ضامن بقا و دوام نظام اسلامی می‌دانند و از سوی دیگر صیانت از صندوق رأی و انتخاب مردم نزد ایشان از چنان اهمیتی برخوردار است که آن را در زمره «حق الناس» بر می‌شمرند. سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با معیار قرار دادن به خط امام و عمل به سیره او شیرین تر می‌شود و با همین رویکرد می‌توان در تداوم جشن 22 بهمن، جشن هفتم اسفند را به انتظار نشست. چنان که پیش از این شادی ملت را در 24 خرداد 92 شاهد بودیم. به شرط آنکه دایره یاران انقلاب را محدود نکرده و به مردم اجازه انتخاب نه از بین گزیده ها که از میان گزینه‌ها داده شود.

***************************************

روزنامه شرق**

هاشمی سیاست‌ورزی غریزی/احمد غلامی

هاشمی چه می‌گوید یا چه می‌تواند بگوید؟ از این گزینه‌ها، دو نوع طرز تلقی از سیاست شکل می‌گیرد. اولی معطوف به وظیفه است و وظیفه‌مندی را توصیه می‌کند و تسری می‌بخشد؛ دومی معطوف به تعهد است. این دو گزینه در طیف‌های سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب و چهره‌های آنها نیز مصادیقی عینی دارد. برخی از اصولگرایان و اصلاح‌طلبان همواره در وضعیت «چه باید گفت» و «چه باید کرد» قرار دارند و برخی دیگر در وضعیت «چه می‌توان کرد». تلقی گروه نخست، وظیفه‌مندی نسبت به وضعیت موجود است، اینکه در قبال وضعیت موجود چه چیزی بر دوش ماست که باید به نحو احسن آن را انجام داد. مثل کارمندی کوشا که نمی‌گذارد در از پاشنه خارج شود. در وظیفه‌مندی کنش سیاسی جریان‌ها و چهره‌ها به شکل مهندسی‌شده قابل تشخیص و پیش‌بینی است. اما آنچه گزینه دوم -«چه می‌توان گفت» و «چه می‌توان کرد»- را جذاب می‌کند، پیش‌بینی‌ناپذیری آن است. این نحو از سیاست‌ورزی بیش از آنکه معطوف به رعایت چیزی باشد، حول تعهد به کنش سیاسی مشخصی شکل می‌گیرد. در بین چهره‌ها و جریان‌های سیاسی درون نظام، برخی بیش از آنکه وظیفه‌مند باشند، به کنش سیاسی خود متعهداند. هاشمی رفسنجانی غالبا در وضعیت دوم به‌سر می‌برد و بیش از آنکه به وظیفه سیاسی خود عمل کند، به کنش‌های سیاسی خودش وفاداری نشان می‌دهد. تعهد به این کنش‌ها سویه‌های متفاوتی دارد که گاه منفعت‌طلبانه به نظر مي‌رسد.

اما با همه اینها، تعهد به کنش سیاسی، از هاشمی چهره‌ای رشک‌برانگیز ساخته است؛ سیاستمداری پیشرو که منتقدانش را به موضع‌گیری وامی‌دارد. زمان در سیاست هاشمی معنای دیگری دارد. زمان در سیاست او خطی نیست و انگار که از لولا درآمده است و اوست که با کنش‌های سیاسی خود و تعهد به آنها در هر شرایطی واکنش‌های متفاوتی را برمی‌انگیزد. همین ویژگی، حیات سیاسی هاشمی را دستخوش فرازونشیب‌های بسیاری کرده است. از همین‌رو، هاشمی دوران‌های متفاوتی در سیاست دارد. از سنت برخاسته، پای تکنوکرات‌ها را به دولت باز کرده و با اصلاح‌طلبان هم‌رأی شده است. از چشم هاشمی، سیاست همواره دری است که هیچ‌وقت روی یک پاشنه نمی‌چرخد. همین‌هاست که او را در جایگاه متناقضی می‌نشاند.‌ همان‌گونه که دیدگاه‌های این شخصیت با سابقه تغییر می‌کند، در قبض و بسط دوستان و مخالفانش نیز تأثیرگذار است و مدام به ائتلاف‌ها و اختلاف‌هایی نابهنگام در بین آنها منجر می‌شود. جابه‌جایی و تحرک موافقان و مخالفان هاشمی کاملا مشهود است. در این روزگار کمتر کسی مثل هاشمی می‌تواند طیف‌های سیاسی را این‌گونه به تحرک وادارد. او در دوره دولت موقت، محبوب راست سنتی و انقلابیونی بود که از او انتظار داشتند با زیرکی در برابر سیاست‌پیشگان درس‌خوانده دولت موقت، حافظ منافع آنها باشد. در دوران هشت‌ساله ریاست مجلس، برآن بود چهره‌ای فراجناحی باشد تا بتواند دوش به‌دوش قوه مجریه سیاست‌آفرین باشد و در لحظه‌های خطیر نقش‌آفرینی کند. هاشمیِ رئیس‌جمهور، با ایده «سازندگی» پا به میدان گذاشت و تکنوکرات‌های درس‌خوانده را وارد دولت کرد، آنها که در نحوه سخن‌گفتن و طرز لباس‌پوشیدن آشکارا با دیگران متفاوت بودند. در همین دوران است که او بی‌شمار موافق و مخالف پیدا می‌کند. اما نکته مهم این است که مکان‌های نمادین سیاست پیوسته در حال جابه‌جایی است و تنها امری که ثابت می‌ماند و هیچ دستخوش تغییر نمی‌شود، اصل تغییر است. مرکز ثقل همه تغییر رویکردهای هاشمی، تعهد به کنش سیاسی یا بهتر است بگوییم به میل سیاسی‌اش است. هاشمی رفسنجانی با این شیوه از سیاست‌ورزی غریزی، چهره‌ای از خود ساخته است که چه در قدرت باشد و چه نباشد، از اتوریته لازم برای تأثیرگذاری برخوردار است و می‌تواند در جهت منافع و اهداف خود در فرایند تولید و تحول قدرت مداخله کند. شاید بشود گفت هاشمی، همواره از منتقدانش جلوتر است و این چیزی است که منتقدان او برنمی‌تابند.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

جانش را بسیجی بدهد طلبکارش شما باشید!/حسین قدیانی

ما که قابل این ناسزاها نبودیم اما ناسزاگویان، سالیان نه چندان پیش، از شعار «بسیجی واقعی...» دقیقا علیه همین شهدای انقلابی و حزب‌اللهی مدافع حرم چماق بلند کرده بودند؛ «بسیجی یعنی بسیجیان زمان جنگ که جلوی اسلحه‌شان دشمن بعثی بود، نه جوان ایرانی!» این جمله، دیالوگ فیلم‌های سینمایی شد، روی سن تئاتر رفت، سر از سرمقاله روزنامه‌ها درآورد و خلاصه! جایی نبود که طعنه‌زنان باشند و این جمله نباشد! انصافا طعنه جمله هم استخوان‌گداز است؛ «بسیجی یعنی بسیجیان زمان جنگ که جلوی اسلحه‌شان دشمن بعثی بود، نه جوان ایرانی!» مثلا سال 88 از جمله جاهایی که سبزها خرکیف می‌شدند، دست می‌زدند و سوت می‌کشیدند، بعد شنیدن همین جمله بود و ایضا جملاتی مثل «بسیجی‌های این دوره و زمانه، از بسیجی بودن فقط ریش توپی گذاشتن آن را یاد گرفته‌اند و بیسیم و موتور!» روضه را بازتر کنم؟! «توپ، تانک، بسیجی دیگر اثر ندارد»، «آزادی اندیشه با ریش و پشم نمی‌شه»، «ما اهل کوفه نیستیم، پول بگیریم بایستیم» و... آن سال‌ها هر چه ما می‌پرسیدیم «گناه بسیجی امروز چیست که فتنه‌گر علیه انتخابات، شناسنامه ایرانی دارد؟» و هر چه می‌گفتیم «حتی بسیجیان زمان جنگ هم در مقطع اول انقلاب، درگیر با فتنه‌گرانی بودند که جملگی شناسنامه ایرانی داشتند» و هر چه می‌نوشتیم «اصلا لازم به این طعنه‌ها نیست، که بسیجی امروز، خود قائل به جلودار بودن بسیجی روزگار جنگ است و هیچ عنوانی را برای خود زیبنده‌تر از «خادم‌الشهدا»یی نمی‌داند که مزارشان به فرموده امام، زیارتگه عشاق است» باز افاقه نمی‌کرد!

***

خیلی شمال شهر نمی‌روم اما نادیده پیداست که شهدای مدافع حرم، اغلب مال همین مناطق جنوب شهرند. اغلب هم بسیجیانی دور و بر سن 25 و 26 یعنی که به قول طعنه‌زنندگان؛ «بسیجی جنگ ندیده» و از این حرف‌ها! از خیابان انقلاب، هر چه پایین‌تر می‌روی، در و دیوار شهر، پر است از تصویرشان! از بس زیاد که گاهی فکر می‌کنم شده حکایت زمان جنگ! و یاد حرف دوست خوبم برادر اکبری می‌افتم که در بهشت زهرای تهران «خادم‌الشهدا» است! او هم یک بسیجی

جنگ ندیده است البته! و وقتی هم‌الان به او زنگ زدم که می‌خواهم به آن جمله‌ات که گفتی، در مطلبم اشاره کنم و راستش نمی‌دانم دقیقا چه سمتی داری در بهشت زهرا، گفت: «بنویس خادم‌الشهدا»! القصه! پنجشنبه رفته بودم بهشت زهرا که دقایقی با ایشان هم‌سخن شدیم. برادر اکبری می‌گفت: «اولین شهید مدافع حرم، شهید محرم ترک است که ما مزار این شهید و شهدایی مثل رسول خلیلی و محمدخانی را عمدتاً براساس وصیت خودشان، در قطعه 53 کنار شهدای دوران دفاع مقدس قرار دادیم. شهید اسداللهی قطعه 50، شهید جوانمرد قطعه 40، چند تایی قطعه 26 تا اینکه دیدیم هفته‌ای چند تا شهید مدافع حرم می‌آورند. گاه می‌شود که هر روز هفته، شهید مدافع حرم داریم. سر همین تصمیم گرفتیم یک جایی از قطعه 50 را کامل اختصاص دهیم به این شهدا که این قطعه و آن قطعه پراکنده نباشند و یکجا باشند. اصلش را بخواهی بهشت زهرا شده مثل زمان جنگ!»

***

یکی ـ دو شب بعد از عاشورای امسال، در خانه‌مان میزبان مداح مراسم ظهر عاشورای فکه بودم که خود، از رزمندگان مدافع حرم است. می‌گفت: «قیافه این داعشی‌ها را از رسانه‌ها دیده‌ای دیگر! از فرط کریه‌المنظری، حتی نگاه کردن از نزدیک هم به این جماعت ترس دارد، چه رسد به جنگ با ایشان! آن هم در یک کشور غریبه! آنهم با یک زبان غریبه! آنهم با قلت نیرو! آنهم در شرایطی که همه کشورهای طرف توافق دولت محترم، پشت این

تروریست‌های وحشی هستند! ما در بین‌مان عزیزانی را داریم که تجربه دفاع مقدس هم در کارنامه‌شان هست. خود این بزرگواران می‌گویند که بعثی‌ها در قیاس با داعشی‌ها مصداق آدم بودند، از بس که شیطان‌صفت هستند این داعشی‌ها!»

***

پنجشنبه در بهشت زهرا متوجه شدم بعضی از شهدای افغانستانی مدافع حرم را در ضلع شمالی قطعه 50 دفن کرده‌اند. حالا البته عدد قطعه را شک دارم! همان قطعه‌ای مدنظر است که آرامگاه پدران، مادران و همسران شهداست. آن قطعه رفته بودیم فاتحه‌خوانی برای یکی از اقوام از این دست که صدای گریه پیرزنی توجه‌مان را به خود جلب کرد! مادرم رفت و با آن بنده خدا گرم گرفت. اندکی بعد، ما هم. فهمیدیم که مادر یک شهید افغانستانی است. من از آن پیرزن سوال کردم: «بسیجیان ایرانی که می‌روند در کشور غریبه، با این لعین داعشی می‌جنگند، یک استدلال کاملا منطقی این است که دشمن را در همان بیرون مرزهای جمهوری اسلامی نگه‌ دارند، آیا جوانان افغانستانی هم همین نیت را برای کشور افغانستان دارند؟» خنده بلندی تحویلم داد و گفت: «افغانستان که همیشه خدا در جنگ است و الان هم در جنگ است! اینکه بچه‌ من با اختیار و انتخاب خودش رفت سوریه، اول به خاطر خدا و اسلام و حریم اهل بیت پیامبر و دفاع از ولایت‌فقیه بود، بعد هم به خاطر همان دلیل که شما گفتی! جمهوری اسلامی آبروی همه مسلمانان است. مرز ایران برای همه مسلمین حرمت دارد. امام خامنه‌ای، امام همه مسلمانان جهان است. ایران اگر امنیت نداشته باشد که نمی‌شود! پای داعش اگر به ایران باز شود که نمی‌شود! شهید من هم رفت برای امنیت ایران! خدا را هم شاکریم، الحمدلله!»

***

اگر «خمینی» نام خانوادگی خیلی‌ها هست و نیست، «ایرانی» هم عنوان شناسنامه خیلی‌ها نیست و هست! و اگر قرار بود توپ تانک بسیجی دیگر اثر نداشته باشد، یعنی اگر قرار بود بسیجی آن‌همه ایمان، غیرت و روحیه وطن‌دوستی و ملی‌گرایی واقعی نمی‌داشت که خبیث‌ترین دشمن ممکن را در همان بیرون مرزها نگه دارد، واقعا چه می‌شد؟! حقا که تصور «حضور داعش در ایران» هم سخت است، چه رسد به تصویرش! یکی مثل بسیجی امروز، بدهی خود به امام را با تقدیم غریبانه جان در دیار غربت ادا می‌کند، یکی مثل آن پیرزن افغانستانی، یکی هم حکایت جناب عالیجناب فکر می‌کند تنها راه پرداخت بدهی خود به امام، فتنه و فتنه‌آفرینی است! اگر قرار بود بدهی ما به نوادگان امام «اصالت ذاتی» می‌داشت، اولی‌تر بود ما خود را بدهکار جناب سیدحسین خمینی بدانیم چرا که بزرگترین نوه امام بود! پس حرف‌های خنده‌دار نباید زد، که خمینی آمد، یکی هم از آن‌ رو که خاک بریزد بر سر این مسخره‌بازی‌ها! نواده امام و یادگار امام، آن بسیجی جنوب شهری است که از خمینی، «خط خمینی» را به ارث برده، توهین هم بشنود از بعضی مثلا هموطنان خود و آن‌ همه شعر و شعار را متحمل شود، باز جانش را کف دست می‌گیرد به عشق امنیت وطن. آقای محترم! شما بفرمایید برای خمینی چه کار کرده‌اید؟! گیرم بعضی‌ها بنا به هر علتی دوست دارند به شما «علامه» بگویند! شما که آن روز نیمه خرداد، خودت هم پای سخن خمینی کبیر بودی، چرا خاک نمی‌ریزی بر دهان کسانی که می‌خواهند از نام مقدس خمینی «استفاده عنوانی» بکنند؟! گیرم بعضی‌ها بنا به هر علتی دوست دارند به شما «علامه» بگویند! شما چرا با مدد از خط خمینی، تکذیب نمی‌کنی؟! و اگر این حداقل کار ممکن هم از شما ساخته نیست، من دقیقا چرا باید فکر کنم آن پدر شهید مدافع حرم که جگرگوشه‌اش طعنه شنید و تحفه نبرد یا آن مادر شهید هسته‌ای که ناجوانمردانه سیمان ریختند در قلب دسترنج فرزندش یا اصلا خواننده عام همین سطور، به حضرتعالی بدهکارند؟! فحشش را بسیجی بشنود، جانش را هم بسیجی بدهد؛ آن وقت شما طلبکار از او و او بدهکار به شما؟!

***************************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات