روزنامه کیهان **
سایکس- پیکوی2 نقش بر آب / جعفر بلوری
اغراق نیست اگر گفته شود شرایط امروز منطقه غرب آسیا شبیه شرایط سالهای 1918 تا 1921 شده است. پس از پایان جنگ جهانی اول و به دنبال فروپاشی امپراتوری عثمانی، دولتهای وقت فرانسه و انگلیس که قدرتی یافته بودند، طی توافقی محرمانه که بین «مارک سایکس» دیپلمات انگلیسی و «جرج پیکو» دیپلمات فرانسوی منعقد شد، کشورهای منطقه را بین خود به مناطق تحت نفوذ تقسیم کردند. نحوه ترسیم مرزها بسیار حساب شده بود. حاصل مرزکشیهای جدید، کشورهای «کوچک» و «وابسته»ای بودند که، بر اساس مذهب و قومیتها شکل گرفته بودند تا اولا، «ضعیف» باشند و ثانیا امکان اتحاد مجددشان به حداقل ممکن برسد.
انگلیسیهای متخصص در تفرقهافکنی، پیش از این«کشورسازی» با «دینسازی» و تشکیل وهابیت و صهیونیسم- مسیحی، مقدمات تشکیل «خاورمیانه» مد نظر خود را آماده کرده بودند. اکنون 95 سال از آن دوران میگذرد و مرزهای امروزکشورهای منطقه غرب آسیا، تقریبا همان مرزهاست. اما شرایط، همان شرایط نیست و اندکی تغییر کرده است.
امروز در این منطقه، کشور مستقل و قدرتمندی مثل ایران ظهور کرده و مقاومتی شکل گرفته که هدف آن نابودی رژیم جعلی صهیونیستی است؛ جنبشهای قدرتمندی مثل حزبالله لبنان، حماس، جهاد و انصارالله روی کار آمدهاند که تبدیل به کابوس اسرائیل و آلسعود شدهاند. رژیم صهیونیستی و آلسعود به علاوه برخی کشورهای میکروسکوپی حاشیه خلیج فارس، یعنی همان رژیمها و کشورهایی که از دل طرحهای سایکس-پیکو زائیده شدهاند، با ملغمهای از بحرانهای رنگارنگ روبه رو شده و در شرایط خطرناکی قرار گرفتهاند. خلاصه این که، طرح سایکس-پیکو تقریبا «هوا» شده و منافع غرب را در این منطقه با بحران جدی مواجه کرده است. به این دو خبر توجه کنید:
-«سه هفته بعد از اینکه اوباما، در ژانویه 2009، لئون پانتا را به عنوان نوزدهمین رئیس سازمان سیا معرفی کرد، وی طی گزارشی فوق محرمانه که روی آن نوشته شده بود «فقط رئیس جمهور بخواند» اعلام کرد، اسرائیل در حال نابودی است و تا سال 2022 از هم فروخواهد پاشید.» (فارین پالیسی/ دهم اکتبر سال 2011 )
- «آل سعود در حال سقوط است. این رژیم هر چقدر هم که رژیم بدی باشد، سقوط آن برای ما بدتر خواهد بود. اوباما باید جلوی سقوط سعودیها را بگیرد.» (چهارم ژانویه 2016 /روزنامه انگلیسی ایندیپندنت)
از قبیل این اخبار که به شکل انبوه منتشر میشود میتوان فهمید اوضاع در منطقه به نفع غرب نیست. رژیم صهیونیستی و آل سعود جزو سرمایههای ارزشمند غربیها هستند. سعودیها برای نفت بیپایانشان و صهیونیستها برای نفوذ عجیبشان در غرب. اما این دو رژیم منحوس که از قضا هر دو ساخته و پرداخته انگلیس هستند، اکنون با خطر موجودیت آن هم از سوی مقاومت مواجه شدهاند.
فرانسه و انگلیس و سایر کشورهای غربی اینبار، به سرکردگی آمریکا وارد معرکه شدهاند تا فرمول سایکس - پیکو را مجددا پیاده کنند، معادلات را تغییر داده و اوضاع را به حالت قبل بازگرداند. برای این منظور، میبایست ایران را مهار کنند. برای این کار نیز ابتدا باید از کشورهایی که به سمت ایران متمایل شدهاند شروع کرد. کشورها هر چه کوچکتر و ضعیفتر، مطلوبتر. این کشورها باید براساس قومیت و مذهب تجزیه شوند تا ضمن تشدید اختلافات مذهبی و قومی، آتش جنگ در جهان اسلام همچنان روشن بماند. کشورهای مرتجع عربی نیز ناخواسته قربانی این بازیاند.
سال 2001 بود که به بهانه حملات 11 سپتامبر، این طرح عملا کلید خورد اما عقیم ماند. طرح «خاورمیانه بزرگِ» بوش اگرچه به نتیجه نرسید اما هرگز رها نشد... امروز داعش مسئول پیش بردن این طرح شده است. داعش اکنون همان کارایی را دارد که حملات 11 سپتامبر داشت. چهار سال است این گروه تروریستی وسیلهای شده برای احیای همان طرح 95 سال پیش فرانسه و انگلیس. غرب صراحتا اعلام میکند، برای مقابله با تروریستهای تکفیری باید ارتش سنی، ارتش کُرد و ارتش ترکمن تشکیل داد! غربیها قباحت را به جایی رساندهاند که طرح تجزیه این کشورها را به عنوان یک راه حل علمی برای نجات منطقه پیشنهاد میکنند. آنها ظاهرا این توطئه علمی! را مدتی است در عراق کلید زدهاند.
گفته میشود غربیها با هزینه سعودیها و احتمالا طرح صهیونیستها، شروع به حفر خندقی عجیب و عمیق در اطراف کردستان عراق کردهاند. تحلیلگران زیادی تاکید کردهاند این پروژه عظیم که با حضور 120 مهندس و کارشناس فرانسوی، انگلیسی، آمریکایی و آلمانی (به ترکیب کشورها دقت شود) در حوزههای مختلف نظامی و تاسیساتی در حال اجراست، یکسالی است که دور از چشم رسانهها آغاز شده است. مسیر این خندق را نیز منطقه «بدره» در استان «واسط»، شهرهای «بلدروز» و «خانقین» در استان «دیاله»، «کفری» و «طوزخورماتو» در شمال شرق استان «صلاحالدین»، شهرستان «حویجه» در جنوب «کرکوک» و «سنجار» در استان «نینوا» اعلام کردهاند.
با این توصیفات، خندق مزبور در واقع، خط مرزی حد فاصل میان منطقه خودمختار و سایر خاک عراق را ترسیم میکند. دیروز مسعود بارزانی ادعا کرد «وقت جدایی کردستان عراق فرا رسیده و برای این منظور به زودی یک همهپرسی برگزار خواهد کرد»، تا بدین ترتیب این احتمال که حفر خندق برای تجزیه عراق است، باز هم تقویت شود. منابع نزدیک به کردهای عراق میگویند، این خندق را که 65 درصد پیشرفت داشته، برای محافظت از خود در برابر داعش کندهاند! اینجا نیز کارکرد داعش معلوم میشود.
اما به نظر میرسد سایکس پیکو 2016 نیز همچون طرح سپتامبر 2001 عقیم است. درست است که انگلیس و فرانسه در سال 1921 و پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی موفق شدند این طرح را پیاده کنند اما همانطور که در ابتدای این یادداشت اشارتی رفت، شرایط، امروز فرق کرده است. در آن دوره مقاومتی نبود که جلوی استعمارگران را بگیرد. ضمن اینکه انگلیسِ امروز هم، آن انگلیسِ سابق نیست و فرانسه هم با ملغمهای از مشکلات اقتصادی و بحران بیکاری و شورشهای اجتماعی رو به رو است. از طرفی یال و کوپال آمریکا هم ریخته و داعش نیز از نفس افتاده است. اکنون متحدان ایران در حال قلع و قمع تکفیریهای تا بن دندان مسلح در دو شهر شیعهنشین نبل و الزهرا(س) سوریه هستند. دو شهری که حدود 70 هزار شیعه ساکن آن به برکت مقاومت، 4 سالِ تمام بدون آب و غذا و سلاح، و با ابتداییترین امکانات دوام آوردند. ساکنان این شهر چند ماه آخر با مشقت کامل سرکردند اما مقاومت را رها نکردند تا پیروزی اخیر به دست آمد. در عراق نیز وضعیت مشابهی برگروههای تروریستی وابسته به غرب حاکم است.
نتیجه این که، تا وقتی مقاومت هست، سایکس پیکوها عقیم خواهند ماند. چنین طرحهای شیطانی تنها زمانی کارگر میافتد که دست از مقاومت برداشته و دم از سازش با عاملان بیثباتی در منطقه بزنیم. نزدیکی به کشورهایی مثل انگلیس، آمریکا و فرانسه، فقط باعث کارگر افتادن چنین طرحهای شومی خواهد شد.
تصور کنید اگر مردم در نبل و الزهرا مقاومت نمیکردند، نتیجه چه میشد؟ تسلیم شدن در برابر استکبار، همین نتیجه را به دنبال دارد.
***************************************
روزنامه قدس **
جهان، برای حل بحران منطقه به«ایران» نیازمند است
نظام دو قطبی حاکم بر جهان که دو بلوک غرب و شرق بودند قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با تقسیم دنیا بین خود همچنان بر سلطه گری و تجاوز به حقوق ملتها بر هم پیشی گرفته و سهمی از کشورهای منطقه را برای خود داشتند.
خاورمیانه نیز از این تقسیم جغرافیایی بی نصیب نمانده بود. بلوک غرب کشورهایی چون عربستان، ایران، پاکستان و... را در حیطه قدرت خود قرار داده و بر آن حکمرانی می کرد. کشورهای تحت تسلط بلوک شرق که شامل یمن، سوریه،عراق و مصر بودند نیز در این تقسیم قدرت، تحت سلطه قدرتمندان جهان روزگار می گذراندند. تزلزل پایه های قدرتهای بزرگ غرب و شرق با پیروزی انقلاب اسلامی کلیدخورد.
ایران که یکی ازمهمترین پایگاه های بلوک غرب بود عملاً رو در روی ارباب پیشین خود قرار گرفت و تمامی معادلات غرب را برای آینده منطقه که بسیار به ایران امیدوار بود در هم پیچید از آن سو بحران های به وجود آمده در ستون شرقی نیز ضربات سنگینی را بر بدنه نظامهای دیکتاتوری وارد کردند.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران برنامه های امنیتی و سلطه جویی دیکتاتوران منطقه و بین الملل را به چالش کشیده و معادلات قدرت را تغییر داد. عمدتا تحولاتی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در نظام بین الملل و در منطقه رخ می داد بر اساس میل و اراده دوابرقدرت مسلط بر جهان صورت می گرفت، بنابراین پیروزی انقلاب اسلامی ایران به کاهش سلطه سلطهگران منطقه دامن زد.
افول دو قدرت و بازیگر اصلی جهان به حدی نمایان شد که سردمداران حکومتهای غربی و شرقی متوجه این مسأله شدند که جهان دیگرتحت مدیریت آنها اداره نمی شود.
گفتمان انقلاب اسلامی تضعیف ایدئولوژیهای دو ابرقدرت سویالیسم و لیبرالیسم را در سطح جهان رقم زد و آنها عملاً با چالشهای جدی مواجه شدند.
ابرقدرتهای جهان شاهدبرخوردهای اسلامی وجهاد گرایی بودند که متأثرازانقلاب اسلامی و گفتمان اسلامی انقلاب ایران است. گفتمانی که ایدئولوژی های شرق و غرب را به چالش کشیده و در نهایت به فروپاشی شوروی و ارتش سرخ منتهی شد.
گفتمان انقلاب اسلامی همچنین گفتمان لیبرالیسم را با چالشهای محتوایی قابل توجهی رو برو کرد که این مسأله یکی از بارزترین تأثیرات پیروزی انقلاب اسلامی بر جهان را به نمایش گذاشت.
امروز پس از گذشت 37 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، گفتمان انقلاب فراگیرشده، به نحوی که ایران یکی از اصلی ترین پایگاه های مقاومت شناخته می شود وغربی ها آن را با عنوان هلال شیعی مطرح می کنند. عدم همسویی ایران با غرب موجب شد غرب چاره اندیشی کند تا در برابر نیروی عظیم انقلابی ایران قرار بگیرد. تحمیل جنگ تحمیلی به ایران در آغازین سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از مهمترین
واکنشهای غرب به روند تداوم جمهوری اسلامی ایران بوده است.
غربیها بر این باور بودند که انقلاب ایران دوره کوتاهی خواهد داشت دوره شش ماهه یا یک ساله ای که بعد از آن از حالت تأثیر گذاری عبورکرده و به سمت جریانهای محافظه کارو سازشکار متمایل می شود. کما اینکه این مساله در بسیاری از کشورها رخ داده بود. تسخیر لانه جاسوسی ضربه مهلکی بر امیدواری و خوش خیالی غرب به فروپاشی نظام سیاسی اسلامی در ایران بود.
جنگ تحمیلی که توطئه غرب علیه انقلاب اسلامی ایران بود نه تنها منجر به فروپاشی بنیان های انقلابی ایران نشد بلکه موجب گسترش دامنه نفوذ انقلاب ایران در بین مردم داخل؛ منطقه و حتی در کشورهای حوزه های آمریکای لاتین و آفریقا شد.
از همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی فشار فرهنگی و تحریم یکی از برجسته ترین واکنش های غرب به انقلاب اسلامی ایران بود. تحریم و فشار فرهنگی هدفی جز مهار انقلاب اسلامی ایران نداشت در حالی که گفتمان انقلاب اسلامی به دیگر کشورها صادر شده بود. توطئهها و محافظه کاریهایی که دشمن در سالهای اخیر از خود نشان داده توطئه هایی که هدفی جز شورش و تشویش افکار عمومی و بسیج مردم بر ضد نظام اسلامی نداشته نیز در راستای عنادورزی است که از ابتدای انقلاب با ایران اسلامی داشته است.
نفوذ فکری و فرهنگی آخرین واکنش و ترفند دشمن برای ضربه زدن به نظام اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی است که با برنامه ریزی ها و طراحی های بسیار پیچیده نسل جوان را هدف قرار داده است.
رسانههای دیداری و شنیداری، ماهواره ها، شبکه های اجتماعی و اینترنت ابزار نوین به چالش کشیدن مبانی، اصول انقلاب و اسلام سیاسی است تا با تشکیک، تزلزل و به هم ریختگی نسل جوان هر آن چه دشمن در این سالها بدان دست نیافته را عملی کند.
مسلماً تدابیر بنیانگذار انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری موجب خنثی شدن نقشه های دشمن شده و امید می رود حرکت شتابان گفتمان انقلاب اسلامی همچنان پشت قدرتمندان و سلطه طلبان جهان را لرزانده و کاخهای آنها را ویران نماید.
جایگاه و محوریت امروز ایران اسلامی به عنوان یک قدرت منطقه ای و بین المللی به قدری رفیع شده که غربیهایی که در تمامی سالهای بعد از انقلاب به فکر فرو پاشی بنیانهای انقلاب اسلامی بودند امروز بدون هماهنگی و تعامل با ایران اسلامی قادر به حل مسایل و مشکلات منطقه ای نیستند.
اگرایران زمان پهلوی کشور حاشیه ای و فاقد اقتدار سیاسی بود امروزه ایران اسلامی یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان است که حل بحران های دنیای اسلام در کشورهایی نظیر یمن، لبنان، سوریه و عراق به حضور سیاسی ایران نیازمند است.
جنبش اسلامی، بیداری اسلامی و گرایش به اسلام سیاسی وبرخورداری ازحکومتی که اسلام در آن نقش موثری داشته باشد یکی از مهمترین کارکردهای انقلاب اسلامی ایران بود که غرب به شدت از آن می هراسید. پاکستان، افغانستان؛ و بسیاری از کشورهای اسلامی با آشنایی با گفتمان اسلامی انقلاب ایران مسیر عدالت خواهی و اسلام گرایی و مقابله با استعمارگران را سرلوحه فعالیتهای سیاسی خود قرار داده اند از این رو می توان گفت ایران اسلامی علی رغم همه تلاش ها، توطئه ها و
واکنشهای غرب همچنان به تداوم مسیر اسلامی و انقلابی خود اندیشیده و با قدرت تر از همیشه در راه اعتلای ارزشهای انسانی و اسلامی حرکت میکند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تحلیل سیاسی هفته
بسمالله الرحمن الرحیم
این روزها و در ایامالله سی و هشتمین دهه فجر انقلاب اسلامی، مردم مقاوم و وفادار ایران خود را برای برپایی بزرگترین مانور مردمی و نمایش اقتدار نظام در روز 22 بهمن آماده میکنند. هر چند سالهاست از روزهای فجر بهمن 57 فاصله گرفتهایم و بعضیها ممکن است نعمت بزرگ و معنوی یکرنگیهای وحدتآفرینی که منشاء پیروزی انقلاب بودند را فراموش کرده باشند، ولی باید دانست انقلابی ماندن نظام منوط به احیای همان خصلتها و روحیههای ایثارگرانه و همدلیهای برادرانه و در پیش گرفتن راه و روش عدالتجویانه و اخلاق مدارانه است و امروز نیز بیش از پیش با همه اختلاف نظرهایی که ممکن است در سطوح مختلف وجود داشته باشد، برای پاسخگویی به توطئههایی که دشمنان انقلاب متوجه این سرزمین کردهاند، همه با هم باید یکدل و یکزبان، فصل همدلی را مرور کنیم و مشتهای گره کرده را به سوی دشمن واحد نشانه بگیریم.
در این هفته رئیس جمهوری اسلامی ایران به مناسبت دهه فجر، انتخابات پیشرو و تشریح دستاوردهای دولت تدبیر و امید پس از برجام با مردم گفت و گوی تلویزیونی داشت. وی گفت دولت یازدهم معتقد است که در طول سالیان گذشته به ملت بزرگ ایران ظلم شده و صهیونیستها و مستکبران جهان یک چهره خشن و غیر واقعی از مردم ایران ترسیم کرده و چهره مخوفی از آن ارائه کردهاند. آقای روحانی افزود یکی از اهداف ما این بود که چهره واقعی مردم ایران را به جهانیان معرفی کرده و کاری کنیم که ملت با فرهنگ و اخلاقمدار ایران را به جایگاه واقعی خود برسد. همچنین دولت تدبیر و امید تلاش میکند در مسیر سازندگی ملت از هر مانعی عبور کرده و بر مشکلات فائق آید.
آقای روحانی همچنین اظهار امیدواری کرد همه نهادها و کسانی که مسئولیت انتخابات متوجه آنهاست، کاری کنند که یک انتخابات شکوهمند، رقابتی، با حضور حداکثری و بدون شائبه برگزار شود.
طی روزها گذشته اخبار ضدونقیضی درباره نتیجه شکایت گازی ترکیه از ایران به دیوان داوری بینالمللی منتشر شد. آنکارا در دی ماه 1390 به دلیل اختلاف با ایران بر سر قیمت گاز وارداتی به دیوان داوری بینالمللی شکایت کرد. وزیر انرژی ترکیه روز دوشنبه ادعا کرد حکم دیوان داوری بینالمللی شامل تخفیف 3/13 تا 8/15 درصدی بهای گاز خریداری شده از ایران از سال 90 به بعد است و ایران ملزم با بازگرداندن حدود یک میلیارد دلار میباشد. بر این اساس رسانههای ترکیه روز سهشنبه ادعا کردند داوری بینالمللی حکم نهایی خود را در خصوص شکایت ترکیه صادر و بر لزوم کاهش نرخ گاز صادراتی ایران به ترکیه تاکید کرده است.
در این میان معاون وزیر نفت کشورمان در امور گاز گفت: «ترکیه خواستار کاهش قیمت گاز از سال 89 شده بود که دادگاه، سال 90 را پذیرفته است. این در حالی است که ترکیه در شکایت نخست خود با ادعای کم فروشی گاز برای سالهای 94 تا 73 ادعای خسارت کرده بود که در صورت محکومیت باید 20 میلیارد دلار پرداخت میکردیم، اما دادگاه به نفع ایران رای داد و آنکارا در شکایت دوم ادعا کرد قیمت گاز صادراتی ایران به ترکیه در مقایسه با گاز صادراتی سایر کشورها گرانتر است و برای تایید ادعای خود به کاهش قیمت جهانی گاز و سایر سوختها استناد نمود.»
وی با تاکید بر اینکه مبلغ دقیق جریمهای که به ترکیه باید پرداخت شود، هنوز مشخص نشده است، افزود: «شاید مبلغ جریمه یک میلیارد دلار باشد که البته هنوز نهایی و تعیین نشده و درباره چگونگی پرداخت جریمه نیز توافق نگردیده است.»
در این هفته وزیر خارجه آلمان به منظور دیدار و گفتوگو با مقامات کشورمان به تهران آمد. آقای والتر اشتاین مایر را در این سفر یک هیات بزرگ تجاری همراهی میکرد که ضمن دیدار و گفتوگو با محمدجواد ظریف همتای ایرانی خود با دیگر مقامات کشورمان از جمله رئیسجمهور و رئیس مجلس شورای اسلامی ملاقات و درباره مناسبات دوجانبه تهران و برلین و همچنین اوضاع منطقه و عرصه بینالملل به رایزنی پرداخت. آنگونه که قبلا اعلام شده بود، اشتاینمایر پس از تهران، به ریاض رفت.
اشتاینمایر قبل از سفر به تهران در گفتوگو با یک روزنامه آلمانی گفته بود: «با توجه به منافع خود باید تمام تلاش کنیم که تنشها را متوقف و از تواناییهای خود استفاده نمائیم که راههای گفتوگو را ایجاد و به اعتمادسازی بپردازیم. هرگونه تنشجدیدی بین تهران و ریاض اوضاع را تشدید میکند و هر گونه تلاش برای دستیابی به راه حل در منطقه را دشوارتر میکند.»
واقعیت اینست که حرکتهای غیر منطقی و جنونآمیز حکومت جدید عربستان و تضاد و تناقضی که آلسعود درگیر آن است باعث اعتراض و نارضایتی متحدین و همپیمانان غربی ریاض شده و آنرا عامل اصلی گسترش ناامنی در جهان میدانند. حسادت و کینهتوزی رژیم سعودی نسبت به مقبولیت روزافزون جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان و اصرار آنها برای حمایت از گروههای تروریستی و تکفیری، چیزی است که حامیان غربی آل سعود را به تکاپو واداشته و باعث شده که آنان خواستار پایان دادن به این سیاستها شوند.
در روزهای پایانی هفته دبیرشورای عالی امنیت ملی و کارشناسان دبیرخانه این شورا با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند. در این ملاقات ایشان با اشاره به پیچیدگی و ابعاد مقوله امنیت در دنیای امروز، وظیفه شورای امنیت ملی را تصمیمگیری در چارچوب نگاه کلان و چندبعدی به مقوله امنیت و تصمیمسازی درست و منطبق برتفکر صحیح و خالص و انقلابی و حزباللهی دانستند.
حضرت آیتالله خامنهای در توضیح هندسه انقلاب اسلامی، موارد تکرارشونده در بیانات امام از جمله موضوعات مردم، استقلال، تدین و پایبندی به مبانی اسلامی، مبارزه با استکبار، فلسطین، مستضعفین، رفع فقر و معیشت مردم را از اصول و مبانی هندسه نظام دانستند.
بررسی تحولات بینالمللی را با مسئله سوریه آغاز میکنیم. کشور سوریه از پنج سال قبل هدف توطئهای شوم قرار گرفت و دستهای مداخلهگر خارجی با اهدافی تعیین شده، جنگ را به این کشور تحمیل کردند و در راه تحقق این اهداف شوم از هیچ اقدامی فروگذار نکردند، به گونهای که این کشور اکنون به یک سرزمین ویران شده تبدیل گشته و صدها هزار نفر نیز قربانی این توطئه شدهاند.
تازهترین تحول در بحران سوریه، برگزاری اجلاس ژنو است که میان دولت سوریه و مخالفان در جریان است و سازمان ملل و شماری از کشورها نیز بر این نشست نظارت دارند. دیگر تحول، پیروزیهای ارتش و نیروهای مردمی سوریه در برابر جبهه تروریستهاست که این هفته نیز تداوم یافت. روز جمعه گذشته طبق برنامه، روز آغاز نشست صلح سوریه در ژنو بود ولی این نشست قبل از شروع تحتالشعاع پیش شرطها و کارشکنیهای مخالفان قرار گرفت به گونهای که پس از گذشت شش روز، هنوز عملا و رسما مذاکرات آغاز نشده و طرفین نتوانستهاند در برابر هم بنشینند و مسائل مورد اختلاف را مطرح سازند زیرا مخالفان سوری که از سوی خارج و به ویژه کشورهای عربستان، ترکیه و قطر هدایت میشوند با پیش کشیدن بهانهها و شرطهایی، راه را بر هر گونه پیشرفت در مذاکرات بستهاند.
زیادهخواهی مخالفان موجب شد تا روسیه به عنوان یکی از طرفهای موثر حاضر در مذاکرات در آستانه برگزاری نشست تهدید کند که این گروه مخالفان ممکن است به کلی از مذاکرات کنار گذاشته شوند. «دی میستورا» نماینده سازمان ملل در مذاکرات نیز روز گذشته نسبت به تبعات عدم موفقیت این نشست هشدار داد و اعلام کرد ممکن است این آخرین فرصت برای برقراری صلح در سوریه از دست برود.
این هفته عراق نیز شاهد رویدادهای تازهای، از جمله ضربات سنگین ارتش و نیروهای مردمی به تروریستهای تکفیری در استان نینوا و همچنین در اطراف رمادی بود. تلفات تروریستها در روز گذشته بسیار سنگین بود به گونهای که منابع عراقی از آن به عنوان "روز سیاه داعش" نام بردند.
ارتش عراق چند روز قبل اعلام کرد برای آزادی شهر موصل، که از سال گذشته در اشغال عراق است آمادگی دارد و منتظر تصمیم دولت است. گروههای تکفیری در عراق نیز همچون سوریه متحمل شکستهای پی در پی شدهاند به گونهای که به اذعان منابع بینالمللی، تروریستها توان تهاجمی خود را از دست داده و به سراشیبی انفعال و عقبنشینی افتادهاند. در چنین شرایطی که ملت عراق برای وارد کردن آخرین ضربات بر تروریسم تکفیری نیاز به وحدت و انسجام دارد متاسفانه برخی جریانها بر طبل تفرقه میکوبند که کاملا در جهت خدمت به تروریستهاست.
دراین ارتباط، روز گذشته «بارزانی» رئیس تشکیلات اقلیم کردستان عراق بار دیگر سخن از تجزیه این کشور به میان آورد و گفت زمان برگزاری همهپرسی استقلال کردستان عراق فرارسیده است. این اظهارات بارزانی درست پس از آن مطرح میشود که سفیر عربستان از منطقه کردستان دیدار کرد و مقرر شد به زودی کنسولگری عربستان در اربیل گشایش یابد.
این هفته تصاویر تازهای از ویرانی صنعا مرکز یمن انتشار یافت که اوج قساوت و وحشیگری دولت عربستان در حملات غیرانسانی به این کشور را در برابر دید جهانیان قرار داد. حملات هوایی عربستان به یمن که از حدود 10 ماه قبل آغاز شده، این کشور را به سرزمین سوخته و ویرانه تبدیل ساخته است.
مردم یمن به جرم اینکه میخواهند مستقل باشند و از زیر یوغ قیمومیت عربستان خارج شوند در طول 10 ماه گذشته آماج شدیدترین حملات ارتش ریاض بودهاند. هزاران نفر قربانی شده و میلیونها نفر آواره گشتهاند. زیر ساختها و مراکز اقتصادی و حتی بیمارستانهای این کشور ویران شدهاند.
پس از آنکه نهادهای بینالمللی و مراکز حقوق بشری اعتراف کردند اقدامات عربستان در یمن جنایت جنگی است، دولت عربستان به تکاپو افتاد تا این اتهام را خنثی کند از جمله در هفته جاری اعلام کرد کمیته تحقیقات برای بررسی جنایات رخ داده در یمن تشکیل میدهد. در مقابل، جنبش انصارالله اعلام کرد این اقدام عربستان، فریب تبلیغاتی است، چرا که عربستان که خود عامل جنایت است، کمیته تحقیقات از خود را تشکیل میدهد و این اقدامی مضحک است. انصارالله خواستار ایجاد کمیته تحقیقاتی بیطرف شد.
***************************************
روزنامه خراسان**
مسئولان بخوانند/ کورش شجاعی
«شما سوار مقام شوید، مقام سوار شما نشود این دو تا مثل راکب و مرکوبند». این عبارت به ظاهر ساده اما صریح و پرمغز، بخش کوتاهی از سخنان بنیان گذار و رهبر انقلاب اسلامی در جلسه تنفیذ حکم ریاست جمهوری محمدعلی رجایی است گر چه در آن جلسه، مخاطب این سخن بس «درس آموز»، رئیس جمهور بوده اما کاملاً بدیهی و روشن است که مخاطب امام(ره) همه مسئولان آن روز، امروز و آینده این کشور بوده، هستند و خواهند بود. همچنین پر واضح است وقتی که رئیس جمهور به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشور مخاطب این سخن «سرنوشت ساز» امام امت قرار می گیرد به طریق اولی همه مسئولان در تمامی سطوح و رده های مسئولیتی، مخاطب این کلام راهبردی، نصیحت و توصیه موکد هستند، پند و توصیه حکیمانه ای که عمل به آن ضامن اصلی «خوش سرانجامی» و عاقبت بخیری مسئولان و صاحبان قدرت است. مردم در همین سال های گذشته بر انقلاب با چشم خود دیدند و می بینند عاقبت نیک و قابل افتخار مسئولانی را که «راکب» خوبی بودند و هستند برای مرکوب مقام و مسئولیت، همان طور که «بدسرانجامی» مسئولان و به قدرت رسیده هایی که «مرکوب» مقام شده اند را دیده اند و می بینند.
بی گمان هر مسئولی در هر رده و سطح مدیریتی اگر به جایگاه مسئولیتی خود به دیده «فرصت خدمت» نگاه کند، خدمت به مردم با انگیزه اساسی و بنیادین جلب رضای حق تعالی، خدمت به وطن در راستای توسعه و پیشرفت و آبادانی و امنیت و منافع ملی کشور، خدمت به ارتقاء دانش و بینش و فرهنگ جامعه و... و نه با نگاه «طعمه» و فرصتی برای میدان دادن به خواست ها و منیّت ها و قدرت طلبی و ثروت اندوزی و برخورداری از امتیازات و رانت های گوناگون برای خود و وابستگان نسبی و سببی و فکری و جناحی خود آن گاه می تواند مدعی امیری و سواری بر مرکب قدرت و مقام باشد.
نشانه های «طعمه دیدن» و «مرکوب» مقام شدن
و اما مرکوب مقام شدن نشانه هایی دارد. خود برتر بینی و خود بزرگ بینی «دیگران را کوچک و کم مقدار شمردن»، تکبر و نخوت و غرور در مواجهه با مردم و همکاران، خود را همه چیز فهم و دانای کل دانستن، خودمحوری و استبداد رأی، اهل مشورت نبودن و مشاوره نگرفتن از صاحبان اندیشه و نظر، نداشتن روحیه انتقاد پذیری و قبول اشتباه، علاقه مندی به خدم و حشم و تشریفات و تجملات، میل به ثروت اندوزی و تکاثر، جاه طلبی و میل به افزایش قدرت و تنوع طلبی در عرصه های گوناگون، وابستگی و دلبستگی به مقام و قدرت، به دنبال امتیازات ویژه و رانت های گوناگون بودن، خود را تافته جدا بافته دانستن، ریاکاری و دورویی، دیگران را «بدهکار» دانستن و خود را «طلبکار» پنداشتن، خود را در قله و اوج دیدن و دیگران را به هیچ انگاشتن از جمله نشانه های «طعمه» دیدن مقام و مسئولیت و مرکوب مقام شدن است.
عواقب مرکوب مقام شدن
آن هنگام که دستیابی به مقام و قدرت و حفظ آن برای برخی هدف می شود و «طعمه»، وقتی مزه ریاست و پست و مقام زیر زبان و دندان بعضی ها خوش می آید گاه آنچنان وابسته و دلبسته می شوند که هیچ گاه نمی خواهند از قدرت و مقام عاریتی خود دل بکنند و گویا اساساً فراموش می کنند که اگر مقام و منصب ها پایدار و ماندگار می بود به آن ها نمی رسید! دلبستگی به کسب قدرت و وابستگی به پست و مقام، در اولین گام حریت و آزادگی را از شخص می گیرد، او را کوچک و حقیر و «بله قربان گو» در مقابل مقام های بالادستی می کند و گاه کار را به ذلت و حقارت، تملق و چاپلوسی می رساند دلبستگی به قدرت و مقام نه تنها چنین افرادی را از چشم مردم می اندازد بلکه بین انسان و «معاد اندیشی» که لازمه خوش سرانجامی و عاقبت بخیری است فاصله ای بس معنادار می اندازد و بدیهی است که وقتی عمر کوتاه پست و مقام به چشم آید و «ابدیّت» و زندگی جاوید نادیده گرفته شود، حق جلوه دادن ناحق ها، بریدن از باورها، پشت کردن به اصول، فروختن منافع مردم و کشور به منافع ظاهری و زودگذر فردی و گروهی و بیان حرف های عوام فریبانه و پوپولیستی برای فریفتن و «دور زدن» مردم برای چنین افرادی آسان بلکه گاه به «رویه» تبدیل می شود و همه این ها آیا معنایی جز خودخواهی، اسیر نفس بودن، شیفتگی به دنیا و مرکوب پست و مقام شدن دارد؟پس آیا هر مسئولی در هر رده ای و در هر زمانی نباید خود را به محک و سنجه این سخن و توصیه حکیمانه بنیان گذار جمهوری اسلامی بسنجد که «شما سوار مقام شوید، مقام سوار شما نشود».
***************************************
روزنامه ایران**
پشت پرده منتقدان سفر اروپایی روحانی/ حسین واله
انتقادهای اخیر از سفر رئیس جمهوری به اروپا، بیش از آنکه ناظر به سمتگیری گامهای دیپلماتیک پسافرجام باشد، ادامه مخالفت با «برجام» و اصل سیاست تعامل با جهان خارج به نظر میرسد. هم وسواسهای افراطی درخصوص تشریفات سفر و هم بدبینی در باب دستاوردهای آن ریشه در مفروضات پایهای دارد که مبنای مخالفت با برجام بوده است. اگراین مفروضات وجود نمیداشت، انتقادهای مطروحه این شکل را به خود نمیگرفت. آنها را میتوان چنین خلاصه کرد:
1- از نگاه مخالفان برجام، جهان غرب واقعیتی یکپارچه است که انقلاب اسلامی ایران اساساً در دشمنی با آن هویت مییابد. بر این اساس، هر حرکتی که به افزایش فاصله بین ایران و غرب منجر شود، در راستای آرمانهای انقلاب اسلامی و هر رفتار و سیاستی که به کاهش تنشها و نزدیکی بیشتر جمهوری اسلامی ایران با غرب منجر شود، در تقابل با آرمانهای انقلاب اسلامی قرار دارد.
2- از نگاه مخالفان برجام، جهان غرب یعنی امریکا و اروپا. روسیه و چین و شاید ژاپن در این نگاه غرب شمرده نمیشوند، لذا نزدیکی و همکاری استراتژیک با این کشورها مخاطراتی برای انقلاب و نظام و کشور و اقتصاد و استقلال به همراه ندارد.
3- از نگاه مخالفان برجام، جمهوری اسلامی ایران نظام ضعیفی است که ورود غربیها به آن تا هر حد اندازه که رخ دهد، آن را تهدید میکند. برای حراست از نظام باید منافذ ورود نامحرمان را مسدود کرد.
4- از نظر مخالفان برجام، برای جلوگیری از آلوده شدن اشخاص به ویروس باید ویروسها را نابود کرد در غیر این صورت ویروسها اشخاص را لامحاله آلوده و نابود خواهند ساخت. عالم اقتصاد و سیاست بینالمللی میدانی برای این کشمکش حیات و مرگ است.
این ذهنیت البته تازگی ندارد. اولین گام سیاستگذاران جهان دوقطبی در قرن بیستم تلقیح این نگرش به اتباع خود برای حفظ بسیج روانی آنان در جنگ سرنوشت بود. امریکا در آن دوران از کمونیسم دیوی ساخت که برای نجات بشریت از چنگال آن هر کاری مجاز بود حتی کودتا در ایران علیه انقلاب استقلالطلبانه ملت و دولت ملی مصدق و استقرار یکی از تاریکترین دورههای استبداد سیاسی که سرانجام سر خاندان پهلوی را به باد داد و پیوندهای نیرومند درونی شده بین ایران و امریکا را گسست. شوروی از سرمایهداری غولی ساخت که برای مهار آن اشغال چکسلواکی، لهستان و کودتاهای خونین هر جا شدنی باشد، مجاز بود. جا دارد اضافه کنیم هنوز هم در سیاست داخلی امریکا و در معدودی دموکراسیهای دیگر رگههایی از تمایل به ادامه همان منش جنگ سردی در قرن بیست و یکم مشاهده میشود.
اما موافقان برجام در نقاط بسیار واضحی تفاوت نگاه دارند: جهان غرب مجموعهای متکثر است با انواع گرایشها در آن که برخی همسو و برخی در برابر منافع و ارزشها و آرمانهای ما سیر میکنند. صفبندی قدرتها براساس منافع آنهاست و از مسیری بسیار پیچیده شکل میگیرد. جهان صنعتی به طور کلی با جهان در حال توسعه به شمول ایران، در پارهای قضایا تضاد منافع دارد و بیاحتیاطی در تشخیص این نقاط بحران میزاید. در مقابل، مانورهای دقیق میتواند راه کشور را به اهداف ملی در میان همه این پیچیدگیها بگشاید. جهان غیر صنعتی نیز مشکلات و مشکلسازیهای خود را دارد که برای آن تدبیر لازم است. نه ایران کشوری چنان ضعیف است و نه قدرتهای غربی قدرت مطلق. ما قادریم در چارچوب منافع خود با همه جهان خارج وارد معامله شویم و برد خود را طوری رقم زنیم که باخت دیگران محسوب نشود. با این حال، عناصر خطرساز و مخرب و خودمحور و قدرتجوی بیاندازه و گردنکش همچنان وجود دارند چنان که همیشه بودهاند اما این خطر نباید ما را به انزوا سوق دهد، دستکم به یک دلیل بسیار روشن: همان نیروهای گردنکش خواهان انزوای ما هستند. متناسب با تفاوت مواضع اعضای جامعه جهانی باید تغییر موضع داد تا بتوان از دامهایی که دشمن ذاتی ایران و نیروهای متحد آن میگسترند، جست. گسترش دامنه ارتباطات و همکاریهای خارجی برای ایران امروز بهخودی خود موضوعیت دارد و سبب تحکیم ثبات و امنیت و تسریع فرآیند توسعه میشود. حفظ الگوهای رفتاری جنگ سردی چه از جانب دولتهای دیگر و چه از جانب ایران بیشتر ناتوانی از تشخیص دگرگونیهای عینی حیات بینالمللی و گرفتاری در عادات ذهنی پیشینمان را نشان میدهد.
***************************************
روزنامه جام جم **
آلسعود دستبه دامن وام شد / حاکم قاسمی
عربستان سعودی برای اولینبار در تاریخ مجبور شده است برای جبران کسر بودجه خود و جلوگیری از ورشکستگی اقتصادی، به استقراض خارجی متوسل شود. این کشور در مرحله اول میکوشد پنجمیلیارد دلار وام از منابع خارجی دریافت کند. پادشاه عربستان هفته گذشته در شورای وزیران، کسر بودجه این کشور را حدود 87 میلیارد دلار اعلام کرد، اما بنابر اعلام مقامات وزارت اقتصاد و دارایی عربستان، این کشور در سال 2016 حدود 98 میلیارد دلار کسر بودجه دارد.
کسر بودجه عربستان که این کشور را مجبور به دریافت وام خارجی کرده، ریشه در عملکرد بحرانزای سعودیها دارد. علل کسر بودجه عربستان متعددند؛ اما مهمترین آنها عبارت است از:
1ـ سقوط قیمت نفت که عربستان در آن نقش اساسی داشت. در یک سال گذشته عربستان برای کاهش قیمت نفت تلاش کرد از همکاری با کشورهای صادرکننده نفت برای جلوگیری از سقوط قیمت نفت خودداری کند. هدف از این اقدام عربستان اعمال فشار بر ایران و روسیه بود. اقدام سعودیها نتیجهای که داشت این بود که موجب کاهش درآمدهای نفتی این کشور و در نتیجه کسر بودجه آنها شد.
2ـ توسل به مداخله نظامی و حمله به کشورهای همسایه. سعودیها بعد از بروز جنبشهای انقلابی در منطقه از ترس از دست دادن متحدان خود و سرایت این جنبشها به درون عربستان، کوشیدند با مداخلات نظامی، جنبشهای مردمی را سرکوب کنند. مداخله نظامی در بحرین، و حمله نظامی به یمن از موارد بارز این اقدام سعودی هاست. نتیجه این سیاست بالا بردن هزینه نظامی و امنیتی سعودیها و در نتیجه تحمیل کسر بودجه به این کشور است.
3ـ حمایت از گروههای تروریستی و تکفیری. در پی بروز بیداری اسلامی و قدرت گرفتن جنبشهای مردمی، عربستان کوشید با حمایت از گروههای تروریستی و تکفیری و با تجهیز آنها به مقابله با جنبشهای مردمی منطقه بپردازد. این سیاست سعودیها نیز علاوه بر هزینههای سیاسی، هزینههای سنگین اقتصادی بر این کشور تحمیل کرد.
کاهش درآمدهای نفتی عربستان بر اثر کاهش قیمت نفت از یکسو و افزایش هزینههای نظامی و امنیتی این کشور از سوی دیگر، موجب شد سعودیها با کسر بودجه سنگین مواجه شوند و برای اولینبار در تاریخ به سوی استقراض میل پیدا کنند. تبعات این وضعیت برای عربستان تنها در محدوده اقتصادی باقی نخواهد ماند، بلکه تبعات منفی سیاسی عمیقی برای سعودیها به همراه خواهد آورد.
در شرایطی که سعودیها دیگر منابع مشروعیت و نفوذ خود را در منطقه از دست دادهاند، از دست رفتن منبع قدرت اقتصادی آنها میتواند زنگ خطری برای سعودیها باشد.
کسری بودجه سعودیها این پیام را برای آنها بههمراه دارد که منابع قدرت و نفوذ یک به یک از دست میرود. از این روست که سعودیها میکوشند قبل از آن که آثار سیاسی این بحران اقتصادی خود را نشان دهند، راهی برای برونرفت از آن بیابند.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
رولت روسی آل سعود/ پپه اسکوبار*
هفته پیش بود که در ستون خود در اسپوتنیک فاش کردم عربستان سعودی به موازات راه انداختن جنگ نفتی و در هم ریختن بازارهای نفتی، یک تریلیون (هزار میلیارد) دلار از اوراق بهادار آمریکایی را هم مفت فروشی میکند. تحلیلهایی عالی درباره آنچه واقعا در بازارهای نفتی میگذرد یا نقش والاستریت در زمینهچینی سقوط نفت وجود دارد که البته کماکان قطعه اصلی پازل، مفتفروشی وحشتناک سعودی خواهد ماند.
حال همه آن کاری که صندوق ذخیره فدرال (بانک مرکزی آمریکا) باید بکند این است که خزانه ایالات متحده را از عربستان سعودی بازخرید کند. این همان کاری است که سعودیها با اعتبارهایی در قالب دلارهای آمریکاییشان میکنند. آنها در عوض میتوانستند طلا بخرند تا در صورت بیارزش شدن دلار حفظشان کند، البته اگر اربابان جهانیشان میگذاشتند.
اگر در بورس 8 تریلیون دلار اوراق بهاردار و قرضه – شامل اموال خزانه - موجود باشد، آنگونه که سوداگران ورشکسته خلیج فارس در عربستان تضمین میدهند، آنوقت واشنگتن دیگر هیچ مشکلی با کسری بودجه عظیم خود نخواهد داشت.
مشکل اینجاست که فقط اندکی از اطلاعات در این باره که سعودیها حقیقتا دارند چه میکنند به رسانههای شرکتی غرب درز کرده است. ارقام بشدت دست پایین هستند. اگر رقم 8 تریلیون دلار درز کرده بود، رسانههای شرکتی غرب مطمئنا صدایشان درمیآمد و احتمالا این به نارضایتیهای داخل عربستانسعودی دامن میزد.
نشانههایی عمومی وجود دارد که نیروهایی در واشنگتن به طور مداوم به خاطر تحولات درون خاندان سعودی آشفته هستند. یک بازیگر جدی، مدیر سابق بخش مالی بینالملل در صندوق فدرال از 1977 تا 1998، صریحا گفت گروگانگیری خزانه ایالات متحده توسط آلسعود نباید بیش از این مخفی بماند.
این به معنای پیامی تشرآمیز به ریاض است. با این وجود وزیر خارجه [جان کری] اخیرا به ریاض رفت تا خیال خاندان سعودی را جمع کند که در اتوبان کمربندی– ریاض به واشنگتن- هیچ چیزی برخلاف میل آنها وجود ندارد. پس خاندان بیش از پیش مالیخولیایی سعودی دیگر میخواهند حرف چه کسی را باور کنند؟
به نظر میرسد سناریویی در حال نوشته شدن است که طایفهای از اربابان جهانی [به رهبری راکفلرها (مترجم)] دستور در هم شکستن بازار سهام را دادهاند. این دستهبندیهایی را در سطوح بالاتر قدرت نمایان میکند. مدیر سابق مورد وصف صندوق فدرال، بخشی از قدرت سپریشده است. او یک نومحافظهکار نیست. سعودیها هم فکر میکردند که به آنها چراغ سبز داده شده تا ـ سهام راـ بفروشند، اما در حقیقت اینطور نیست.
یک انجماد دارایی کوچک؟
یک بانکدار شبکه سرمایهگذاری نیویورک چنین دیدگاهی دارد: «خاندان سعودی از دهه 1970 مازاد فاحشی تولید کردهاند». یعنی از وقتی که اوپک قیمت نفت را به طوری چشمگیر افزایش داد. «خزانهداری ایالات متحده میخواست این سونامی نقدی صرف خرید اوراق قرضه خزانه شود و سعودیها همیشه وحشت داشتند از اینکه نشان دهند سونامی در حرکت است». پس معاملهای کردند که به آنها اجازه میداد تریلیاردها دلار اوراق قرضه آمریکا را به صورت مخفی نگاه دارند اما «هیچگاه سوالی در این باره نشد که آیا سعودیها اجازه دارند قرضهها را به طور عمده بفروشند یا نه؟»
سعودیها دارند سهامشان را در بازار آزاد به طور عمده میفروشند بویژه در نخستین هفتههای ماه ژانویه 2016، این وحشتی در سراسر جهان پدید آورده و به طور جدی طایفه دیگری از اربابان جهانی [به رهبری روتشیلدها (مترجم)] را ناخشنود کرده است. این طایفه ممکن است در نهایت بگذارد همه راز موقعیت سعودیها در خزانه ایالات متحده را بفهمند. به یاد داشته باشید ما داریم درباره دستکم 8 تریلیون دلار صحبت میکنیم.
قابل پیشبینی است که آلسعود در وحشت مطلق به سر برند. تصور این افشاگری را کنید که آنها در همان حال که از فقرای عربستان درخواست فداکاری اقتصادی برای حمایت از جنگ بهای نفت و علاوه بر آن جنگ غیرقابل پیروزی با یمن توسط مزدوران گرانقیمت خود را دارند، روی 8 تریلیون دلار نشستهاند. غوغایی جهانی اجتنابناپذیر خواهد بود، با این ادعا که از فریز کردن داراییهای سعودی برای نابودی بازارهای جهانی سوءاستفاده شده است. این راز به هیچوجه سر به مهری نیست که آلسعود در مکانهایی کلیدی از مسکو تا واشنگتن و برلین اصلا محبوب نیست.
خاندان سعودی خودشان هم احتمالا نمیتوانند باور کنند به خاطر تلاشهایشان برای نابودی روسیه– از جمله حمایت از تروریستهای چچنی- مورد علاقه FSB (سرویس اطلاعات خارجی روسیه)، SVR (سازمان اطلاعات سیاسی روسیه، جایگزین کاگب) و GRU (سازمان اطلاعات نظامی روسیه) باشند یا اینکه تگزاسیها- از جمله خانوادههای بوش و چنی- بعد از اقدامات عربستان برای نابودی صنعت نفت صخرهای هنوز هم عاشقشان باشند یا آلمان و ایتالیا آنها را بهرغم مفتفروشی یکتریلیون دلار سهام دوست داشته باشند، آن هم پس از درهم شکستن بازاری که «ماریو دراگی»، رئیس بانک مرکزی اروپا با تزریق عمده نقدینگیهای آسان– میلیاردها یوروی چاپ شده به پشتوانه اقتصادهای شکننده اروپایی (مترجم)- به منطقه یورو برای نجاتش تقلا میکند.
روش استاندارد دولت آمریکا در چنین مواردی– یعنی برخورد با مفتفروشی سهام و اوراق قرضه به قصد بیثبات کردن بازار– منجمد کردن داراییهای مورد اشاره و اقدام برای تغییر رژیم– در ریاض– است. این بار آلسعود فکر میکرد حمایت یکپارچهای در واشنگتن را به خاطر جنگ بهای نفت که علیه روسیه راه انداخته پشت سر خود دارد اما در حقیقت خیر؛ واشنگتن در حال حاضر هشداری سرپوشیده حواله آنها میکند که دیگر از دست عربستانسعودی خسته شده است. این روشن میکند که آلسعود باید قبل از اینکه خیلی دیر شود خطمشی خود را به صورت اضطراری تغییر دهد.
آلسعود کماکان منکر قضیه است. اگرچه سوداگران خلیجفارس نمونه سوئد را بیان میکنند که چگونه سعودیها نیمی از سهام سوئدی تحت مالکیتشان را فروختند و مشکلی جدی برای بورس سوئد پدید آوردند. این یک روند طبیعی محسوب میشود که وقتی واقعا در حال فروش هستی به بازار بگویی داری میخری. شاید حتی سعودیها با استفاده از طرفهایی که به واسطه ارتباط با آنها شناخته نمیشوند، در همان حال که مخفیانه در حال تخلیه سهام در بازار بودهاند، به صورت علنی چیزی هم خریده باشند.
زمان تاکسی گرفتن؟
در چنین شرایطی روسیه به دیپلماسی تهاجمیاش ادامه میدهد. سقوط روبل برای صادرات روسی خوب است و در همان حال میزان واردات را میکاهد. شرکتهای روسی بدهیهایشان را کاهش دادهاند و دیگر از ذخایر ارزی خارجی تغذیه نمیکنند، نرخ رکود اقتصادی این را نشان میدهد. تحریمها– دستکم از جانب اتحادیه اروپایی– احتمالا در همین سال 2016 برداشته میشود.
پس حالا زمان آن است که علاجی برای مصیبت بازار انرژی پیدا شود. همانطور که رئیسجمهور پوتین به شکلی سیاستمدارانه عنوان کرد روسیه و قطر نیاز به هماهنگی سیاستهایشان در حوزه انرژی را احساس میکنند، بویژه در صنعت گاز.
به نظر میرسد قطر پیام را دریافت کرده باشد. رویای «داعش نفتی» یا همان خط لوله انتقال گاز طبیعیشان برای تغذیه بازار اروپایی آن هم از طریق- بخشی تجزیه شده از- سوریه حالا دیگر مرده است. زمان واقعگرایی فرارسیده است. باند شورای همکاری خلیجفارس در اوپک به رهبری عربستانسعودی هنوز پافشاری میکند که اوپک تولیدش را کاهش نمیدهد، چرا که این را به منزله باختن سهم بازار به رقبا میداند. ولی حالا قطر، ریاست فعلی اوپک پس از مذاکره با مسکو واقعا دارد حقیقت را درک میکند و چنین تفسیری دارد که نفت میتواند تا پیش از پایان سال 2016 دوباره تبدیل به تجارتی سودآور شود. سرمایهگذاریها در صنعت انرژی به سرعت سقوط میکنند بهرغم اینکه تقاضای جهانی به رشد خود ادامه میدهد.
محمدبن صالح الساده، وزیر انرژی قطر قانونی وضع کرده: «قیمت فعلی نفت پایدار نبوده و لاجرم باید تغییر کند».
کرملین به سهم خود میگوید که هنوز هیچ برنامه منسجمی برای کاهش خروجی نفتش در هماهنگی با اوپک ندارد. دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین فقط اعتراف میکند که روسیه «فعالانه درباره بیثباتی بازارهای نفتی در حال بحث با اوپک است». آخر سر؛ اگر اوپک کاهش دهد روسیه هم چنین میکند.
حالا توپ در زمین خاندان سعودی است. رقص عربی شکستن بهای نفت و مفتفروشی سهام به نظر رو به پایان است. آنها بهتر است با هم چارهای بیندیشند اگرنه ممکن است بزودی هر شاهزادهای پشت فرمان یک تاکسی در لندن باشد. با این حال تردیدهای جدی وجود دارد که شاهزاده محمد بن سلمان جنگافروز– پسر پادشاه- آیکیوی کافی برای راندن در همه خیابانها را به منظور قبولی در امتحان داشته باشد.
* سرشناسترین نویسنده و تحلیلگر بینالمللی ضد جهانیسازی آمریکایی. این برزیلی 62 ساله، سابقه همکاری با شبکههای راشا تودی، پرستیوی و الجزیره و همچنین تجربه زیستن در چهارگوشه دنیا را دارد. او که یک بار توسط طالبان اسیر شده، هر دو حادثه مهم سال 2001، واقعه یازدهم سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان را کمی پیش از وقوع پیشبینی کرده بود.
***************************************