صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۷:۲۴  ، 
کد خبر : ۲۸۶۷۹۵

یادداشت روزنامه‌های 13 بهمن ماه

روزنامه کیهان **

معارضه سوریه، پرچم سفید وین/ سعدالله زارعی

شرکت دوگروه عمده تروریستی (موسوم به احرارالشام و جیش‌الاسلام) در مذاکرات یا به تعبیر درست‌تر گفت‌وگوهای وین و مواجهه سیاسی آنان با نمایندگان رسمی دولت سوریه در این شهر، یک اتفاق مهم به حساب می‌آید البته نه به این معنا که این دو گروه و یا موضعگیری آنان درباره مسائل سوریه اهمیت دارد. این دو گروه در عداد گروههای درجه 2 و حتی 3 سوریه به حساب می‌آیند. اهمیت این رویداد در این نکته است که آمریکا و کشورهای منطقه‌ای وابسته به آن نظیرترکیه، عربستان و قطر، 4 سال پس از درگیری امنیتی و نظامی علیه دولت سوریه، با مشارکت در گفت‌وگوهای ژنو، اعتراف می‌کنند که برنامه نظامی و امنیتی علیه دمشق به نتیجه نرسیده است.

دو گروه تروریستی احرارالشام و جیش‌الاسلام در گفت‌وگوهایی که طرف دیگر آن مقامات رسمی سوریه بوده‌اند، در متن اتفاقات دیگر قرار دارد و با آنها عمق و اهمیت این ملاقات‌ها معلوم می‌شود. در همین روزها وزارت خارجه آمریکا رسماً اعلام کرد که دوره (18 ماهه) گذار با محوریت اسد سپری می‌شود و در عین حال او حق دارد بار دیگر کاندیدا بشود. این در حالی است که مقامات رسمی آمریکا بارها اعلام کرده بودند که بشار اسد هیچ جایگاهی در آینده سوریه ندارد! در همین روزها ترکیه پروسه بستن مرزهای جنوبی- مشترک با سوریه- را آغاز کرد و تاکنون بیش از 50 کیلومتر از مرزهای مشرف به منطقه حلب را بسته است و حال آنکه تا همین چند ماه پیش مقامات ارشد این کشور از لزوم ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال سوریه- شامل حلب، ادلب و حسکه- صحبت می‌کردند که به معنای ایجاد امکان اتصال هوایی و زمینی ترکیه به عمق حدود 100 کیلومتری سوریه بود. ترکیه با بستن مرزهای مشترک خود با سوریه در واقع از یک طرف اعلام می‌کند که از موفقیت پروژه اسقاط حکومت دمشق و به قدرت رسیدن گروههای تروریستی وابسته به خود ناامید شده و از طرف دیگر بیانگر نگرانی آنکارا از سرازیر شدن گروههای تروریستی به ترکیه است.

همزمان با اقدام دولت ترکیه در بستن بخش‌هایی از مرزهای جنوبی خود، دولت اردن نیز که نگرانی‌های مشابهی دارد، از روش گذشته در حمایت از معارضه سوری در جوار مرزهای خود دست کشید و در جریان عملیات اخیر ارتش سوریه در منطقه شیخ مسکین واقع در شمال استان درعا که در مجاورت مرزهای اردن قرار دارد، مانع رفت و آمد نیروهای شبه نظامی وابسته به «جبههًْ النصره» به اردن شد. علاوه براین ارتش اردن اطلاعات گسترده‌ای از موقعیت‌های نظامی جبههًْ‌النصره را در اختیار ارتش سوریه قرار داد که این اطلاعات، کمک مهمی به ارتش سوریه بود. البته در جریان مسایل امنیتی چهار سال گذشته، اردن هیچگاه به دلخواه خود با گروههای تروریستی که علیه بشار اسد وارد عمل شدند، همکاری نکرد چرا که سلفی‌ها در اردن بسیار قوی هستند و میدان یافتن گروههایی نظیر داعش و النصره در اردن، این کشور را در کام بحران شدید امنیتی قرار می‌دهد و حال آنکه در مقایسه با دولت دمشق، امان قادر به مقاومت نیست. در سالهای گذشته از یک سو آمریکایی‌ها و از سوی دیگر سعودی‌ها فشار شدیدی به دولت اردن برای ایفای نقش در پازل ضد سوری آمریکا وارد کردند و دولت اردن بی‌آنکه ایفای چنین نقشی را به نفع کشور خود بداند، با آن همکاری می‌کرد، از این رو وقتی اردن از حمایت از جبههًْ‌النصره دست برمی‌دارد به منزله کم شدن فشار آمریکا و عربستان روی اردن است و این خود برآوردی از وضعیت عمومی جبهه و طرح‌های آمریکایی به دست می‌دهد.

موضوع دیگر این است که طی ماههای اخیر به وضوح وضعیت میدانی سوریه تغییرات مهمی کرده است. طی ماههای اخیر روند میدان و آنچه خارج از میدان اتفاق می‌افتد ولی ماهیت میدانی دارد، کاملاً به ضرر معارضه بوده است. در این ماهها معارضین مسلح عضو احرارالشام و جیش‌الاسلام ناچار شدند حومه دمشق را ترک کنند و زبدانی که موقعیت استراتژیکی دارد را تقریباً به طور کامل تخلیه نمایند. این دو اقدام از یک سو موقعیت امنیتی دمشق را تثبیت کرد و از سوی دیگر مرزهای لبنان و موقعیت حزب‌الله را بهبود بخشید. علاوه بر این طی هفته‌های گذشته ارتش و نیروهای مرتبط با آن منطقه وسیعی در حد فاصل حلب، حما، ادلب و لاذقیه را به محاصره درآورده و ارتباطات گروههای معارض را مختل کرده‌اند. کما اینکه در استان حمص، منطقه باستانی تدمر به محاصره ارتش سوریه درآمده است. ارتش همچنین در منطقه جنوب با آزادسازی منطقه شیخ مسکین که در مجاورت جولان و شمال استان درعا قرار دارد، ضربه سنگینی به تروریست‌ها و حامیان آن وارد نمود. مشارکت نیروی هوایی روسیه یک محور دیگر در تغییر شرایط و وضعیت سوریه بود. ورود فعال‌تر روسیه به پرونده امنیتی سوریه، اعتماد به نفس ارتش را بالا برد، نگرانی‌های تسلیحاتی آن را برطرف کرد و در سطح منطقه‌ای هم سبب تغییر معادله گردید. پس از آن اتفاق دیگری که افتاد این بود که معارضین با عقب‌نشینی مدافعین منطقه‌ای خود مواجه شدند و این در تضعیف روحیه آنان بسیار مؤثر بود. درگیری‌های به وجود آمده بین گروههای معارض که در هفته گذشته به کشته شدن بیش از 50 نفر از آنان منجر شد، عمق نگرانی‌های معارضین از شرایط پیش آمده را نشان می‌دهد.

در این شرایط مذاکرات وین که به شکل گفت‌وگوهای جداگانه و واسطه‌ای برگزار گردید، یک پیروزی بزرگ را برای مردم سوریه رقم زد. آمریکا طی سالهای گذشته روی تغییر دولت سوریه تمرکز کرد و با تشکیل ائتلافی از کشورهای غربی، عربی و منطقه‌ای تلاش کرد تا سرنوشت سوریه را در دستان خود و در خارج از محیط جغرافیایی سوریه رقم بزند. مذاکرات ژنو که عمدتا مذاکرات دولت با بخشی از معارضین بود و با مدیریت نماینده دبیرکل سازمان ملل انجام شد، از یک طرف اعتراف جهانی و منطقه‌ای به مشروعیت و تداوم دولت سوریه را در پی داشت و از سوی دیگر سرنوشت تحولات سوریه را به جمعی از نیروهای مختلف سوریه و با محوریت دولت سپرد که این هم به معنای کاهش مداخلات خارجی در امور سوریه محسوب می‌شود.

تن دادن غربی‌ها به مذاکراتی که در آن ایران، سوریه و روسیه در کنار هم قرار دارند و گروههای ستیزه‌جو را به پذیرش دولت وادار می‌کند. یک پیروزی درخشان برای جبهه مقاومت و به خصوص سوریه به حساب می‌آید و این در حالی است که در یکی دو سال اخیر به دلیل مداخلات قلدرمابانه آمریکا و بازی جنایتکارانه ترکیه، عربستان، قطر و بعضی دیگر از کشورهای منطقه، پرونده سوریه به شدت پیچیده شده بود در این مدت جبهه مخالف سوریه با هزینه‌های فراوان بارها موج‌های سنگینی را با هدف انهدام دولت سوریه و قطع ارتباط آن با جبهه مقاومت به راه انداخت و کار هم بر دولت سوریه و حامیان آن سخت شد اما استقامت آنان در نهایت بر آن موج‌های سنگین فایق آمد. وقتی پس از این همه تلاش، بشار جعفری به عنوان رئیس هیئت نمایندگی سوریه در پشت میز وین می‌نشیند و شرایط دولت سوریه را برای شنیدن حرف‌های معارضین مطرح می‌کند، همه می‌فهمند که جبهه آمریکایی-سعودی دست‌های خود را به علامت تسلیم بالا برده است.

در این میان دولت ترکیه تنها کاری که توانست انجام بدهد این بود که مانع مشارکت گروه کردی PYD به رهبری صالح مسلم در گفت‌وگو می‌شود که این ممانعت معادله را تغییر نمی‌دهد ضمن آنکه نوعی برانگیختگی کردی علیه دولت ترکیه را در پی می‌آورد کما اینکه مشارکت دادن دو گروه معارض مسلح یعنی «احرار الشام» و «جیش الاسلام» که با اصرار عربستان در لیست گروه‌های شرکت‌کننده در گفت‌وگوها گنجانیده شد، مسئله را تغییر نمی‌دهد. این دو گروه معارض برای شرکت در گفت‌وگوها دو شرط را مطرح کرده بودند آزادی بعضی از زندانی‌‌هایشان توسط دولت و رفع محاصره از آنان در مناطقی که در محاصره ارتش قرار دارند که دولت زیر بار شرط دوم نرفت و تنها بخشی از زندانیان آنان را آزاد کرد. البته حتی اگر دولت دمشق به این دو شرط کاملا عمل می‌کرد هم این مابه‌ازای زیادی در قبال پذیرش مشروعیت دولت دمشق از سوی معارضه محسوب نمی‌شد.

بحران سوریه با مذاکرات وین به نقطه پایان نمی‌رسد. هنوز هم سوریه در انتظار لایه‌های جدید بحران خواهد بود و لذا اعتراف بخشی از معارضه به دولت دمشق و یا اذعان آمریکا، ترکیه، عربستان و... به عدم امکان اسقاط نظام سوریه به معنای دست کشیدن آنان از توطئه نیست اما مهم این است که حالا هیچ کسی در سوریه تردید ندارد که تهاجم علیه دولت و ارتش سوریه به نتیجه نمی‌رسد هر چند هزینه‌های زیادی را به مردم سوریه تحمیل می‌کند. مردم سوریه هم‌اکنون با روحیه آماده‌تری با تروریزم مقابله می‌کنند و امیدشان به بازگرداندن شرایط زندگی در کشور بالا رفته است و این پیروزی بزرگی است.

***************************************

روزنامه قدس **

بازی پکن و توکیو با کارت پیونگ یانگ!

دی ماه گذشته، کره شمالی یک بمب هیدروژنی را آزمایش کرد. آزمایشی که در نوع خود بی‌سابقه بود. این رفتار بشدت کشورهای غربی و بویژه آمریکاییها را عصبانی کرد. اما کار به همینجا ختم نشد. جمعه گذشته اخباری تأیید نشده از آزمایشی دیگر و این باردر بخش موشکهای بالستیک سبب شد بار دیگر موجی از نگرانی در منطقه حاکم شود. بطوریکه پس از وصول این اخبار بلافاصله مقامات کره جنوبی مواضع تندی گرفتند. ارتش ژاپن به حالت آماده باش درآمد و سخنگوی کاخ سفید نیز هشدار شدید اللحنی به «پیونگ یانگ» دادند. کاخ سفید مدعی است کره شمالی برخلاف تعهدات بین‌المللی خود، به سمت ایجاد یک زرادخانه بزرگ اتمی پیش می‌رود و انباشت انبوهی از سلاحهای اتمی خطرناک باعث بی‌ثباتی شبه جزیره کره و کل منطقه خاور دور خواهد شد. در حالی که «پیونگ یانگ» بدون توجه به هشدارها و عکس العملهای احتمالی قدرتهای منطقه‌ای و بین‌المللی سرگرم تداوم آزمایشات اتمی خویش است، دو کشور چین و ژاپن در سایه این اقدامات، سیاستهای موردنظر خویش را پیش می‌برند. هفته گذشته «جان کری» در سفری دو روزه به پکن رفت تا چینی ها را برای تشدید فشار بر کره شمالی تحت فشار بگذارد. پکن با کاخ سفید و نیز سازمان ملل برای اعمال تحریمهای بیشتر علیه کره شمالی مخالفت کرده و آن را تحریک آمیز خوانده است. «وانگ یی» وزیر خارجه چین به کری گفته است باید این مشکل از مسیر افزایش گفت‌وگوها حل شود.

در حال حاضر هر بار که کره شمالی خبرساز می‌شود، غرب انگشت اتهام را بسوی پکن گرفته و بسراغ چینی‌ها می‌رود. البته به نظر نمی‌رسد که چینی‌ها از این اتفاق ناراحت باشند. آنها عملاً به تنها راه ارتباط

پیونگ یانگ با جهان خارج بدل شده و با مهارت تمام در حال بازی با این کارت ارزشمند در عرصه بین‌الملل هستند. پکن از نفوذ خود بر

کره شمالی برای تعاملات مهم با آمریکا و ژاپن در منطقه دریای جنوبی چین بهره مناسبی می‌برد. از سوی دیگر رفتارهای این کشور به ابزار فشار غیررسمی پکن بر رقبای منطقه‌ای و بین‌المللی‌اش بدل شده و لذا چشم بادامی‏های چینی حاضر نیستند بسادگی این گوهر ارزشمند را از کف داده و همچنان در مجامع بین‌المللی از این کشور حمایت می‌کنند.

در سمت دیگر این معادله پیچیده ژاپنی ها قرار گرفته‌اند. توکیو در سالهای اخیر با بزرگ نمایی خطر کره شمالی توانست فعالیتهای نظامی خود را بهبود بخشیده و بدون جلب توجه قدرتهای بزرگ به تجهیز ارتش خویش بپردازد. بر همین اساس است که با اعلام هر شایعه‌ای درباره فعالیتهای موشکی و اتمی کره شمالی، ژاپنی ها حتی بیشتر از کره جنوبی حساسیت به خرج داده و پیامد آن فعالیت های نظامی خویش را به این بهانه ارتقا می‌بخشند! از ماجراجویی‌های رهبر جوان کره شمالی، همه سود مورد نظر خود را می‌برند و اما باید دید این آزمایشات در نهایت چه نفعی برای خود این کشور خواهد داشت؟

***************************************

روزنامه شرق **

تأملی در برنامه ششم و سرمایه اجتماعی/مرتضی ظفرزاده

توسعه‌یافتگی، صرف‌نظر از هر قرائتی از آن، امر دشواری است؛ چون در ذات خود از مسیر غلبه بر بسیاری از «وضع موجودها» می‌‌گذرد. «وضع موجودها»یی که اینرسی فراوانی برای بقا دارند. توسعه، امری بین‌الاذهانی و سیال است که در هر مرحله (از طراحی تا اجرا و بازخورد) مدام شکل عوض می‌‌کند و در قالبی نو ظاهر می‌‌شود و در مسیر توسعه هر مرحله‌ای پس از تحقق، به یکی از همان «وضع موجودها»یی تبدیل می‌‌شود که باید تغییر یابد. اگرچه برنامه‌ریزی برای توسعه با هدف‌گذاری آغاز می‌‌شود، «اهداف» برخلاف آنچه در نگاه اول به نظر می‌‌رسد نقاطی ثابت و در دسترس نیستند، بلکه مدام درحال تغيیر شکل و وضعیت‌اند.

با این وصف، دست‌یافتن به اهداف متغیر نیازمند تحرک و تلاش مضاعف است. تمرکز و رصد مستمر و سنجش‌های دائمی و شروع‌های تمام‌نشدنی، تنها راه تحقق اهداف‌اند و این امر مستلزم داشتن انرژی، انگیزه و روحیه خستگی‌ناپذیر در کسانی است که دست‌اندرکار این فرایند انرژی‌بر و دشوارند.

اجرای موفق برنامه‌های توسعه در هرجای دنیا، نیازمند فهم و درک مشترک و توافق بر معنا و مفهوم توسعه و ازسویی اتحاد و انسجام و عزم و اراده منسجم و هماهنگی و خستگی‌ناپذیری در تصمیم‌سازان، مدیران و مجریان است؛ همان چیزی که در ایران نقطه‌ضعف اساسی و سست‌ترین حلقه زنجیر است.

برنامه‌ریزی در ایران فرایندی سترون، محدود به جلسات و جداول و احکامی است که فقط قابلیت خواندن از سوی نویسندگانش را دارد و سند برنامه مجموعه‌ای ناخوانا و دیرفهم برای بدنه دولت و نهادهای خارج از آن است. درصورتی‌که برنامه توسعه، به‌مثابه عهدی ملی برای همه مجریان و دست‌اندرکاران در همه سطوح است که باید مشارکت جدی در تبیین دقیق و درست وضع موجود و همچنین مشارکت فعال و مؤثر در هدف‌گذاری‌ها داشته باشند تا برای رسیدن به اهداف، هم‌راستا و هم‌جهت شوند و در مسیر اجرا با تعهد و پایبندی کامل به جهت‌گیری‌های کلان، مستمرا مسیر حرکت و اجرای برنامه را تا تحقق اهداف تعقیب و پیگیری کنند؛ درغیراین‌صورت، اجرای برنامه فرایندی ملال‌آور و نامفهوم برای سطوح درگیر در اجرای آن است که عدم همراهی و تلاش آنها را به دنبال خواهد داشت.

هرچند گفته می‌شود تصویب برنامه ششم توسعه پس از انقلاب به تعویق افتاده اما با اینکه دولت به‌دلیل رفتار خردمندانه و جلب اعتماد متخصصان و کارشناسان در حوزه‌های مختلف، فرصت‌های بسیاری برای طراحی و اجرای برنامه‌ای متفاوت و کارآمد دارد، به نظر می‌‌رسد کماکان، در بر همان پاشنه سابق می‌‌چرخد.

در موقعیت کنونی، اگرچه شرایط پسابرجام و ارتباطات بین‌المللی افق روشنی برای بسترسازی مناسب اجرای برنامه ششم توسعه در بعد بیرونی را به‌وجود آورده، بسیاری شاخص‌های اجتماعی، به‌دلیل رفتارهای نادرست و مخرب دو دولت گذشته، نشانگر خوبی برای بالابودن سرمایه اجتماعی کافی برای آغاز اجرای این برنامه در کشور نیست.

درواقع اجرای برنامه‌های توسعه در هر کشوری ارتباط مستقیمی با وضعیت سرمایه اجتماعی در آن کشور دارد. سرمایه اجتماعی، سوخت موتور توسعه در کشور است و نیز عامل انگیزه بخش و پیشران نهادها و دستگاه‌های اجرائی و متخصصان و کارشناسان برای برنامه‌ریزی و اجرای آن.

دولت در شرایطی برنامه ششم را به مجلس ارائه کرده که توانسته است با رفتار عقلانی در حوزه بین‌المللی آرامش و امید را به بخش مهمی از کشور بازگرداند؛ اما ارتباطات ساختاری و رسانه‌ای دولت با نهادهای اجتماعی مؤثر مثل دانشگاه‌ها، بخش خصوصی، اتاق‌های بازرگانی و انجمن‌ها و صنوف و سایر سطوح اجتماعی به‌ویژه در مراکز استان‌ها و شهرستان‌ها هنوز در نقطه مطلوبی قرار ندارد.

از آنجایی‌که یکی از بزرگ‌ترین آفات و آسیب‌های برنامه‌ریزی در کشور، الزام به «برنامه جامع» و بی‌توجهی به برنامه‌ریزی در سطح محلی و منطقه‌ای است، تمرکزگرایی از مهم‌ترین دلایل پیشرفت‌نکردن برنامه‌ها در سال‌های گذشته بوده است. برنامه‌ریزی محلی و منطقه‌ای نیز ازجمله امور مهمی است که رابطه وثیقی با سرمایه اجتماعی دارد. بی‌اعتمادی به توانایی و درک درست کارشناسان مناطق، با تعریف مناطق همگون و مشترک‌المسائل و منافع شامل یک یا چند استان...... ازجمله دلایل تشدید رابطه مرکز- پیرامون در طراحی برنامه‌های توسعه کشور بوده است که خود به‌عنوان یکی از عوامل کاهنده سرمایه اجتماعی در ایران عمل کرده است. با این اوصاف، بهتر است دولت یازدهم با تأمل بیشتر در درک شرایط انگیزشی و توجه کافی به بخش مقدمات و زیرساخت‌های اجرای برنامه توسعه در کشور، در گام اول بتواند ارتباط ساختاریافته و ارگانیکی با لایه‌های مؤثر در کل کشور را به‌وجود آورده و سپس با بازخوانی فرایندهای مشارکت‌محور، رویکرد برنامه‌نویسی متمرکز را به برنامه‌نویسی غیرمتمرکز و محلی تبدیل کند. به شکلی که در برنامه ششم توسعه با توزیع قدرت در سطوح منطقه‌ای، زمینه ارتقای سرمایه اجتماعی در خلال طراحی و اجرای برنامه به‌وجود آید.

***************************************

روزنامه خراسان**

خطرات پسا تحریم، کمی مراقب باشیم!/دکتر علی ماروسی رئیس شورای مدیران مرکز حقوقی و داوری لاهه

چند گاهی است که جامعه ایرانی، خصوصا فعالان اقتصادی، برای استفاده بهینه از دوران پسا تحریم و افزایش همکاری های تجاری بین المللی به تکاپو افتاده اند. بدیهی است که رفع موانع تجارت و سرمایه گذاری خارجی از جمله مهمترین نتایج مذاکراتی است که با سخت کوشی و درایت تیم مذاکرات هسته ای به دست آمده است. البته با توجه به اینکه طرفین مذاکرات همیشه به دنبال تضمین منافع خویش هستند، طبیعی است که سند و یا حاصل مذاکرات نمی تواند مطلقا مطلوب طرفین و خالی از نقص باشد.

اکنون باید ضمن نقد و بررسی منصفانه نتایج مذاکرات، به این سوال جواب داد که، آیا زمینه سازی برای دوران پسا تحریم انجام شده است؟

پیشتر، در نوشتار های زیادی به این موضوع پرداخته ایم که مدیریت پسا تحریم بسیار مشکل تر از مدیریت دوران تحریم است. اشاره شد که رفع تحریم مانند شکستن سد آبی در بالادست است که اگر صحیح مدیریت نشود منجر به سیلابی خواهد شد که تمام محصولات و نتایج زحمات صورت گرفته در مسیر خود را از بین خواهد برد! شوق پیوستن به اقتصاد جهانی و همکاری با شرکای بازرگانی، امری است بسیار نیکو؛ ولی مسلم این است که این امر مقید به رعایت اصول و قواعدی است که حاصل صدها سال مراودات فراملی است. تحلیل کارشناسی وضعیت مذاکرات تجاری بین نهادها و شرکت های ایرانی و غیر ایرانی، تا حدودی این نگرانی را تقویت می کند که در بسیاری از موارد بخش خصوصی و گاه دولتی، توجه کافی را به نتایج عقد قراردادهای تجاری با شرکای خارجی ندارند.

این در حالی است که می توان گفت شرکای خارجی، سال ها است که با تشکیل تیم های کارشناسی برای مرحله به مرحله پسا تحریم و همکاری با ایران برنامه ریزی کرده اند. مطلوب این است که این موضوع را با یک مثال ساده ترسیم کنیم. چندی قبل پس از آن که در جمعی از مدیران ارشد شرکت های بزرگ اقتصادی اروپایی در خصوص همکاری های تجاری با ایران به سخنرانی پرداختم، پس از جلسه یکی از مدیران ارشد شرکتی چند ملیتی نکته بسیار جالبی را قید کرد. او گفت چندی است که شرکت آن ها هر روزه به رصد همه موضوعات حقوقی ایران می پردازد. وی افزود: شرکت آن ها سابقه چندین دهه فعالیت در ایران را دارد و اظهار کرد برای بررسی آخرین تحولات حقوقی در ایران جمعی از وکلای زبده را به استخدام در آورده اند.

در نتیجه این شرکت هم اکنون تمام زوایای بازار ایران را می شناسد و بیش از یک سال است که با کمک تیم های تخصصی حقوقی و جامعه شناسی در حال ترسیم برنامه همکاری 10 سال آینده با ایران است؛ آن هم برنامه ای که در آن کلیه مسائل مربوط به ورود به بازار، ماندگاری و حتی خروج از بازار به دقت ترسیم شده باشد.

این موضوع در عرف و اصول حاکم بر مراودات بین المللی امری کاملا مرسوم است، ولی نگاهی به وضعیت تجارت خارجی کشورمان، ما را با نگرانی ها و سوالات بسیاری رو به رو می کند. واقعاً ما چه کرده ایم؟ آیا برای بررسی وضعیت حقوقی و اقتصادی مراودات تجاری بعد از تحریم ها اتاق فکری ایجاد کرده ایم؟

آیا به این نکته توجه کرده ایم که هنوز شرکت ها و موسسات زیادی از جمله بانک ها و دانشگاه ها در لیست تحریم هستند؟ آیا تیم های حقوقی با تجربیات بالای بین المللی را به کار گرفته ایم تا در روند مذاکرات و نهایی کردن اسناد تجاری، همان دقتی را به کار ببرند که تیم های طرف مقابل از سال ها قبل به کار می برند؟ آیا صرف امضای قرارداد و مشارکت خارجی دوای درد اقتصاد ایران است؟ جایگاه تولید ملی و اقتصاد مقاومتی کجاست؟

در نتیجه؛ با این که بخش عمده سد تحریم ها شکسته است، بهره مندی از نتایج این موضوع با شعار و آمار اصلا ممکن نیست. همانطور که در نوشته های قبلی ذکر شده است ما هنوز در مرحله گذار هستیم که سخت ترین مرحله است. در عرف مدیریت قراردادهای بین المللی به این مرحله بین تاریکی و روشنایی می گویند که در آن نقش نیازها و هیجانات دوران جدید که معمولا هم با مذاکرات واسطه ای و کلی همراه است بسیار محسوس است. در حالی که سرمایه گذاران واقعی هرگز با هیاهو وارد عرصه نمی شوند و تا اطمینان حاصل نکنند که بستر حقوقی و اقتصادی برای ورود، فعالیت وخروج از بازار ایران آماده است دست به ریسک نمی زنند.

بازار ایران در حال حاضر جذابیت های خاصی دارد، ولی در عین حال عطش بازار و عدم توانایی مدیریت موضوعات توسط بخش خصوصی ایران گاهی باعث سوء استفاده شرکای خارجی می شود. در حال حاضر ما با حضور بسیار برنامه ریزی شده شرکای خارجی مواجه هستیم. اگر دقت نداشته باشیم این وضعیت باعث انعقاد قراردادهایی می‌شود که نسل های بعدی باید هزینه آنها را بپردازند. بنابراین، اگر بخواهیم واقع گرایانه به موضوع نگاه کنیم، اقتصاد ایران در مرحله ارزیابی و ورود به بازارهای جهانی است، لذا، در عصر ارتباطات و مبادلات که بحث از ثانیه است، باید با نگاه سنتی در همکاری های فراملی و عقد قراردادها و تعهدات تجدید نظر اساسی کرد.

اکنون زمان آزمون وخطا نیست، بلکه زمان همت مضاعف برای استفاده بهینه از شرایط جدید است. این امر فقط و فقط نیازمند تدبیر و ارائه یک تصویر شفاف و مطمئن از بازار ایران و به کار گیری کارشناسان خبره در جهت تدوین برنامه ها و حتی قراردادهای بین المللی است.

در عین حال اقتصاد و تولید ملی ما در معیارهای جهانی هنوز نوپا است و متاسفانه در بعضی حوزه ها هنوز قدرت رقابت ندارد؛ لذا، اگر مراقب نباشیم، ورود رقبای خارجی که قبلا مطالعات کارشناسی زیادی انجام داده اند، نه تنها باعث تحمیل قراردادهای یک طرفه خواهد شد بلکه باعث به حاشیه رفتن اقتصاد ملی و مظلوم واقع شدن سیاست های مبتنی بر اقتصاد مقاومتی می شود. اقتصاد ملی و بها دادن به تولیدات داخلی در عین همکاری با شرکای خارجی به معنی افزایش قدرت و رشد اجتماعی بیشتر و به حداقل رساندن آسیب های اجتماعی از جمله بیکاری و فقر در جامعه است. بنابراین رفع تحریم در هر زمان و به هر شکلی که باشد نباید باعث شود تا توجه مدیران اقتصادی از تولیدات ملی و برنامه ریزی های تخصصی منحرف گردد.

***************************************

روزنامه ایران**

عزت، حکمت و مصلحت در یک سفر(2)/حسام‌الدین آشنا

رئیس جمهوری ایران از همان ابتدای فرآیند مذاکرات هسته ای تأکید کرد که با ایران باید به زبان تکریم سخن گفت؛ برجام در مرحله اجرایی خود فرصتی فراهم کرد که ما از زبان خشک و به شدت فنی و فیزیکی دوره قبل،که به هرحال ضروری هم بود، قدری فاصله گرفته و به زبان آرمانی گفت‌وگویی نزدیک ترشدیم.ما اندک اندک از فیزیک به سیاست منتقل شدیم، لحن گفتارها چه در واتیکان که از ضرورت گفت‌وگوی بینا-ادیانی سخن به میان آمد وچه در دیدار یونسکو که بر مناسبات بینا- فرهنگی تأکید شد،عموماً همدلانه بود. اگر بخواهم همین فضا را با دوران پیش از حصول توافق نهایی هسته ای مقایسه کنم باید بگویم که ما از گفت‌وگو «با جهان» به فضای گفت‌وگو «در جهان» منتقل شدیم. اگر در مرحله مذاکرات هسته ای سخن از گفت‌وگوی ایران با 1+5 می رفت، اکنون در مرحله بازی های برد-برد، ایران بخشی از جهان با همه چالش ها وفرصت های آن است ونه در برابر جهان. در این دیدارها مشخص شد که همه ما سر نشینان یک کشتی واحد وساکنان یک کوی واحد هستیم.این همان فضایی است که از نظر ما یک فضای مناسب برای عملیاتی کردن آرمان جهانی عاری از خشونت وافراطی گری به شمار می‌رود.ما البته خوش خیال وخام اندیش نیستیم،مخاطراتی که از ناحیه بازیگران افراطی غیر دولتی متوجه جامعه جهانی شده کاملا جدی است وپاسخ عاجل ومبرم خود را می طلبد،اما برای اولین بار طی سالهای اخیر است که می بینیم یک نوع اجماع وتفاهم اعلام نشده در سطح بازیگران دولتی برای برخورد با تهدید های مشترک وجود دارد که ما نمونه بارز این تفاهم را در ایتالیا وفرانسه دیدیم.حل بحران هایی که خاورمیانه باید برای عبور از آن تلاش بکند شاید چندین نسل طول بکشد اما دست کم می توان گفت که جهان اکنون بر سر اینکه «مسئله چیست» به یک تفاهم نسبی نایل آمده.در این دوران نوین که ما به یمن پایان خوش وپیروزمندانه مذاکرات هسته ای قدم در آستانه آن گذاشتیم ایران دیگر نه «مسئله» که بخشی است از «حل مسئله» وپاسخی است به چالش های نوینی که بشر در مرحله کنونی جهانی شدن با آن مواجه شده.روشن است که بدون کنار رفتن پرده های تیره وضخیم «مسئله نمایی» ومسئله سازی وامنیتی سازی ازبرنامه هسته ای ایران ما نمی توانستیم به آستانه این مرحله برسیم.

این دیدارها برای ما فرصتی بود که از نزدیک با دغدغه های جهانی طرف‌های اروپایی آشنا بشویم.در یک کلام باید بگویم که برجام به عنوان یک الگوی تعمیم پذیر برای حل سایر مسائل واختلافات جهانی راه خودش را گشوده.اروپایی ها بر این باور هستند که همانگونه که برجام فرصتی برای پیوند های بینا-تمدنی و بینا-فرهنگی میان حوزه تمدن اسلامی وتمدن غربی گشوده، فرصتی هم برای ادامه همین مسیر گفت‌وگویی با امریکایی ها، تا منتهای منطقی آن فراهم ساخته است. رئیس جمهوری در آنجا تصریح کرد که اکنون توپ در زمین امریکا است او به اشاره گفت آن کلیدی را که به یمن انتخابات 24 خرداد از سوی ملت شریف ایران به من واگذار شده بود به کار بردم و قفل مذاکرات را گشودم.کلیدی دیگری مانده که دیگر در دست من نیست، در دست پرزیدنت اوباماست. اکنون این امریکا است که اگر می خواهد الگوی برجام به حوزه تازه ای از مناسبات گسترش یابد،باید از سنت وعادات کهنه خود دست بردارد و مسیر تازه ای را برگزیند.اکنون پس از برجام،این یک گزینه تئوریک ونظری نیست،برجام راه را نشان داده.آقای اوباما با دفاع همه جانبه از توافق هسته ای یک «نه» قاطع ومحکم به لابی صهیونیستی و به تندروان داخلی امریکا گفت،ما می توانیم در امتداد راهی که برجام پرتوی تازه بر آن مسیر افکنده یک گام جلو تر برویم اگر که امریکایی ها یک «نه»ی دیگر به صهیونیست ها بگویند.

دیدار با پاپ در یک فضای معنوی وصمیمانه انجام شد. در اینجا مایل هستم برای ملت عزیز ایران توضیح بدهم که خوشبختانه جهان مسیحیت اکنون در سیمای پاپ فرانسیس یک رهبری کاملا متفاوت، نواندیش و عدالت خواه و صلح‌طلب می بینند.به نظر من این یک فرصت است برای صلح جهانی و منطقه‌ای که بخصوص جهان اسلام باید آن را قدر بداند.

اجرایی شدن برجام واثبات مقاصد صلح آمیز ایران در برنامه هسته ای خود فرصت بی نظیری برای اجرایی ساختن فتوای درخشان مقام معظم رهبری در خصوص ممنوعیت کامل وهمه جانبه همه ی انواع سلاحهای کشتار جمعی در سطح جهانی فرآهم آورده واین همان سخنی بود که پاپ هم به بیانی دیگر در سخنرانی سازمان مللی اخیر بر آن تاکید کرده بود.گفتگوی دو روحانی در باره ضرورت امحای کامل سلاح های هسته ای ونقشی که ادیان بخصوص ادیان ابراهیمی در این باره می توانند برعهده بگیرند تمرکز یافت.روحانی در این دیدار تصریح کرد به عنوان کسی که بنا بر وظایف ذاتی خود در همه ایام دفاع مقدس از نزدیک وبه گواهی تجربه ی زیسته خود، شاهد پیامدهای هولناک وضد بشری کاربرد سلاح های شیمیایی از سوی رژیم صدام بوده است،می فهمد که سلاح کشتار جمعی یعنی چه ؛اوتوضیح داد ایران به عنوان قربانی سلاح های کشتار جمعی بیش از هر کشور دیگر جهان صلاحیت آنرا دارد که پرچمدار امحای کامل سلاح های اتمی باشد.

پاپ از موضعی همدلانه از مواضع بیان شده ما در این گفتگو حمایت کرد ونشان داد آنجا که سخن از انباشت سلاح های اتمی می رود چیزی به نام "محل امن" نداریم وهستی نوع بشر همواره در معرض مخاطرات وریسک های پیش بینی نشده قرار خواهد گرفت. همه ما در این دیدار به وضوح دریافتیم که مشترکات میان پیروان ادیان ابراهیمی به مراتب فراتر از آن اختلافاتی است که سوداگران جهانی بازار جنگ وتفرقه سعی در برجسته ساختن آن دارند.

***************************************

روزنامه جام جم**

10 شاخص انقلابی بودن / حمیدرضا مقدم‌فر

اهمیت دهه فجر و بزرگداشت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در این است که دهه فجر را می‌توان به نوعی بیعت با اسلام و پیامبر گرامی اسلام (ص) دانست و این مطلبی است که بتازگی از سوی رهبر معظم انقلاب مورد اشاره قرار گرفت. بر این اساس، شاید اگر قرار باشد عظمت پاسداشت و بزرگداشت انقلاب اسلامی و 22 بهمن را در کوتاه‌ترین جملات خلاصه کرد، باید گفت بزرگداشت و بیعت با انقلاب، بیعت با اسلام است.

بر این اساس، انقلاب اسلامی در طول انقلاب پیامبر و مکتب امام(ره) در طول مکتب اسلام است و این، عظمت انقلاب اسلامی و عظمت این بزرگداشت را نشان می‌دهد. دوام، بقا و حیات این انقلاب هم متصل به نیروهایی است که به عنوان انسان‌های انقلابی، بار اصلی انقلاب را به دوش می‌کشند و باعث مانایی و دوام انقلاب بوده و هستند. شاید یکی از ممیزه‌ها و تفاوت‌های اساسی انقلاب اسلامی با سایر انقلاب‌ها این باشد که بر خلاف روند متعارف و معمول که معروف است و می‌گویند انقلاب، فرزندان خودش را می‌خورد و آنها تغییر می‌کنند و دچار دگردیسی می‌شوند، انقلاب اسلامی این‌گونه نبوده و بعد از چهار دهه، نه‌تنها نیروهای انقلابی دچار تغییر و فروپاشی نشده‌اند بلکه در کنار خود، رویش‌های جدیدی داشته‌اند و شاهد پرورش نسل‌های جدید انقلابی هستیم.

شاخصه‌های انقلابی بودن و انقلابی زیستن را نیز می‌توان در ده مورد مهم خلاصه کرد و اینها مواردی است که می‌توان گفت انقلابی بودن متکی به این مولفه‌هاست:

1-‌ التزام به اسلام: انقلابی بودن متصل به اسلام است و یک انسان انقلابی باید به مکتب اسلام، پیامبر و مکتب امام، اعتقاد عملی و واقعی داشته باشد.

بر این اساس می‌توان گفت یک انقلابی، یک مسلمان واقعی است.

2- مرزبندی پررنگ در برابر دشمن: یک انقلابی واقعی، استکبارستیز، سلطه‌ستیز و در یک کلمه آمریکا‌ستیز است.

3- بصیرت دینی و سیاسی: یک انقلابی لزوما باید بصیرت دینی و سیاسی داشته باشد و از آگاهی‌های غفلت‌زدا و معرفت نافذ برخوردار باشد. انسان انقلابی، قدرت تحلیل درست حوادث و رخدادها را دارد و دشمن شناس است و می‌تواند معادله دوستی و دشمنی را تفکیک کند.

4- تقوای فردی و جمعی: یک فرد انقلابی، حدود الهی را رعایت می‌کند و از فساد، اعم از اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و... پرهیز می‌کند. همچنین تقوای جمعی دارد و در حوزه‌های امر به معروف و نهی از منکر و مرجح دانستن مصالح اجتماعی به مصالح فردی و پرهیز از دشمن، به صورت فعالانه عمل می‌کند.

5- پایبندی به مکتب امام و شناخت درست اصول و شاخص‌های مکتب: یک انقلابی در انقلاب اسلامی نمی‌تواند انقلابی باشد اما به اصول و مبانی مکتب امام پایبند نباشد.

6- ولایتمداری و تبعیت خردمندانه از ولی فقیه: طبق این اصل، همواره باید برای تحقق منویات ولی فقیه به عنوان نایب امام عصر (عج)، تلاش و مجاهدت کرد.

7- پاسداری مومنانه و غیورانه از اصل ولایت فقیه: این اصل، بزرگ‌ترین یادگار امام (ره) است و یک انقلابی باید خود را همواره پاسدار و حافظ این یادگار بزرگ امام بداند و با ایمان و غیرت در حفاظت و حراست از اصل ولایت فقیه بکوشد، زیرا امام فرمودند اگر چنین کنید، مملکت شما آسیبی نخواهد دید.

8- مردمگرایی و اعتقاد واقعی به نظر و رای مردم: باید به جمهوریت و اسلامیت نظام اعتقاد داشت و جمهوری اسلامی را یک حقیقت واحد دانست. نباید این دو اصل را از یکدیگر تفکیک کرد و این همان مردم‌سالاری دینی است که مقام معظم رهبری نیز از آن یاد کرده‌اند.

9- عدالتخواهی و مبارزه با ظلم و فساد: یک انقلابی باید عدالتخواه و ظلم‌ستیز باشد و با انواع و اقسام فساد مبارزه کند.

10- دفاع از محرومان و مستضعفان در تمامی نقاط عالم: یک انقلابی باید مدافع مستضعفان و محرومان چه در داخل کشور و چه در سایر نقاط جهان باشد. امروز مردم سوریه، عراق، لبنان، یمن و بحرین زیر بار ظلم هستند و یک انقلابی نمی‌تواند نسبت به این ظلم بی‌تفاوت باشد. انقلابی باید طرفدار و دادرس مستضعفان باشد و برای کمک به مظلومان تلاش و مجاهدت کند.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

آخرین قربانی عالیجناب!/سید‌عابدین نورالدینی

درباره صحبت‌های آقای هاشمی رفسنجانی علیه شورای نگهبان به بهانه عدم احراز صلاحیت سیدحسن خمینی، یک موضوع فرعی نیز وجود دارد که در کنار مسائل اصلی مربوط به این اظهارنظر، باید به آن پرداخته شود. از زمانی که آقای هاشمی تصمیم گرفت از ظرفیت نام «خمینی» برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده کند، این نگرانی ایجاد شد که سوءاستفاده و برداشت‌های بی‌حساب و کتاب از ظرفیت «خمینی»، به وجهه و تصویر امام‌(ره) آسیب وارد کند و متاسفانه تا حدودی - البته نه چندان زیاد - این موضوع رخ داده است. خاطرات 2 نفره و خواب، 2 مستمسک هاشمی برای سوءاستفاده از ظرفیت بی‌پایان محبوبیت امام‌(ره) برای پیشبرد اهداف سیاسی بود. به فراخور هر برنامه و هدف سیاسی، این خاطرات 2 نفره و غیر قابل استناد و نیز خواب‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت و متاسفانه هر بار برخلاف ذهنیت عمومی از دیدگاه‌های حضرت امام‌(ره)، جمله‌ای به ایشان نسبت داده می‌شد. در همین ماجرای مذاکره با آمریکا نیز خاطرات 2 نفره و غیرقابل استناد هاشمی از حضرت امام‌(ره) مطرح شد و او مدعی شد امام طرفدار مذاکره با آمریکا بود! حال آنکه ده‌ها و صدها جمله و اظهارنظر صریح حضرت امام(ره) وجود دارد که نشان می‌دهد مبنای سیاست خارجی ایدئولوژیک ایشان، بر دشمنی و ضدیت و عدم رابطه با آمریکا استوار بوده است.

چه هدف هاشمی باشد؛ چه نه، سوءاستفاده سیاسی از ظرفیت «خمینی»، منجر به آن می‌شود که روایت اصلی و رایج از امام خمینی(ره) و دیدگاه‌ها و افکار ایشان، در جامعه مخدوش شود. شاید برای آنهایی که به دنبال سازگار کردن مبانی اسلام با مبانی غرب بوده و هستند، سازگار کردن امام خمینی(ره) با سکولاریسم و لیبرالیسم، چندان مشکل نباشد! کما اینکه اکنون جریان لیبرال در ایران خود را مرجع تشخیص پیروی از خط امام می‌داند! آنچه اینها با سوءاستفاده از نام امام(ره) به دنبال آن هستند برای همه مشخص است. اما آن چیزی که بویژه رهبر انقلاب را راغب می‌کند درباره خطوط درست و روشن و مستند خط امام روشنگری کنند، تبعات این سوءاستفاده، یعنی مخدوش شدن تصویر واقعی امام خمینی(ره) و در نتیجه از معیار افتادن راه اصیل امام(ره) در رفتار و گفتار جمهوری اسلامی است.

پروژه «خمینی جوان»، پس از تلاش برای مخدوش کردن تصویر اصیل امام خمینی آغاز شد. «خمینی جوان» کسی است که «خمینی سازگار با لیبرالیسم» را تایید می‌کند! البته آنان که هاشمی را می‌شناسند، می‌دانند «خمینی جوان» یک اهرم سیاسی – تبلیغاتی است. کما اینکه در همین انتخابات 7 اسفند، کارکرد آن برای هاشمی رفسنجانی، هم برای زمان احراز صلاحیت‌ها بوده است و هم برای دوران تبلیغات.

اگر قاعده «خمینی جوان» را در قواره همین ابزار سیاسی، فهم کنیم، تنها گوشه‌ای که درباره آن وجود دارد، همان افسوس خوردن به خاطر سوءاستفاده از نام امام برای اهداف لیبرال‌هاست.

امام اگر آنگونه باشد که هاشمی در ظاهر می‌گوید؛ خب! اینکه اساسا غیرقابل پذیرش است و جامعه پذیرای این حرف‌ها نیست! آقای هاشمی چه چیزی را می‌خواهد به جامعه ایرانی با مختصات فکری فعلی ارائه دهد! وراثت؟ این دیگر چه شترگاوپلنگی است که جریان مدعی اصلاحات و لیبرالیسم به مردم پیشنهاد می‌دهد؟

آن هم در سالگرد ورود رهبر انقلاب اسلامی57 به ایران! انقلاب 1357 بر مبنای عدالت اجتماعی و برای ریشه‌کن کردن خان و خاندان بود! انقلاب اسلامی 57 برای به قدرت رسیدن مستضعفان بود! این جمله صریح امام است که فرمودند «مستضعفان وارثان انقلابند!» و خود تا لحظه عروج به آن وفادار ماندند!

آنچه هاشمی به عنوان بدهکار بودن مردم به امام و خانواده امام می‌گوید، به هیچ عنوان از سر ارادت و احترام و خضوع در برابر امام(ره) و خانواده امام(ره) نیست بلکه برای چاق کردن ابزار سیاسی خود است!

بله! ما خود را مدیون امام می‌دانیم چراکه اسلام را روی دست گذاشت، بالا برد و به کمک مردم، به جامعه ایرانی عزت و استقلال داد! نسل‌های جدید باید خود را مدیون امام بدانند چراکه مانع پرورش یافتن آنها در جامعه طبقاتی و خاندانی رژیم گذشته شد. ما مدیون امامیم چون پرچم عدالت و برابری را برافراشت. مستضعفان را حاکم کرد و خود هم تا آخر بر این میثاق ماند. و مردم نیز چون مدیون امام خمینی هستند؛ بر میثاق خود برای حراست از انقلاب او پایبندند. ما مدیون امامیم اما ملاک، انقلاب است و قانون. همان انقلابی که امام(ره) درباره آن فرمودند: «انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد» (منشور روحانیت) و همان قانونی که ایشان درباره آن تصریح کرده‌اند: «اگر می‌خواهید از صحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را.» [صحیفه امام؛ ج14، ص378]

سفارش و توصیه به تبعیض آن هم به نام امام(ره) جفای بزرگی به انقلاب است! سیدحسن خمینی که احترام او به واسطه نسبتش با امام(ره) برای همه ما واجب است نیز باید نشان دهد فرزند همان امام است. موضوع احراز صلاحیت سیدحسن واقعا چیزی نیست که بتوان با یدک کشیدن نسبت خونی با امام، حقی فراقانونی درباره آن قائل شد! چراکه باعث ضایع شدن حقوق دیگر کاندیداها می‌شود! این با بدیهی‌ترین اصول انقلاب اسلامی سازگاری دارد.

اگر قرار باشد شورای نگهبان برای نوه امام(ره) تبعیض قائل شود، این یک اتفاق خوب در سالگرد انقلاب اسلامی نیست! آنچه آقای هاشمی به بهانه دفاع از نوه امام می‌گوید، به مرور باعث رسوب یک ذهنیت منفی نسبت به بیت امام در افکار جامعه ایرانی خواهد شد! آقای هاشمی آنچه را برای فرزند مجرم خود می‌خواهد، برای نوه امام هم می‌خواهد! و آن «تبعیض» است! خانواده امام باید از این مسائل مبرا بمانند! باید بدانند هاشمی از بیت امام دفاع نمی‌کند! بلکه آتش پروژه خودش را چاق می‌کند! این وسط قربانی کیست؟

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات