روزنامه کیهان **
انقلاب اسلامی و عملیات «رینو»/ محمد صرفی
جمهوریخواهان محافظهکار در آمریکا برای تحقیر کسانی که به ادعای آنان به اندازه کافی به اصول حزب جمهوریخواه پایبند نیستند از یک عبارت تحقیرآمیز استفاده میکنند؛ رینو (RINO مخفف عبارت Republican In Name Only) به معنای: جمهوریخواه فقط در نام.
تاملی در رویکرد آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی نشان میدهد آنان تمایل دارند جمهوری اسلامی را وارد فاز «رینو» کنند، یعنی «انقلابی فقط در نام» (revolutionary in name only) کشوری که شاید در حرف و مواضع رسمی، انقلابی باشد اما در عمل و بزنگاه مانند یک کشور عادی- و به عبارت دقیقتر کشوری که نظم بینالمللی مبتنی بر هژمونی آمریکا را پذیرفته است- رفتار کند. این خط قابل تامل که نسبت به انقلابیگری، رویکردی موریانهوار دارد با صفات به ظاهر پسندیدهای مانند عقل و عملگرایی توسط برخی جریانات سیاسی و رسانهای در داخل کشور نیز دائما مورد ترویج و تبلیغ قرار میگیرد.
برخی مواضع و رفتارهای مسئولان کشور نیز غربیها را نسبت به این قضیه - انقلابی بودن ایران فقط در نام- به طمع انداخته است. از نظر آنان تنش اخیر میان ایران و عربستان یک فرصت بالقوه برای تمیز کردن چهره «شیطان بزرگ» و جایگزین کردن آن با عربستان است. تبلیغات ریشهدار غرب درباره دوقطبی کاذب عرب- عجم در این مسیر یک پشتوانه و ابزار کارآمد برای نیل به چنین هدفی است. از منظر واشنگتن، تشدید اختلافات میان ریاض و تهران میتواند عاملی برای سوق دادن و تمایل ایران به سوی آمریکا باشد.
دشمنی و خصومت میان آمریکا و ایران بیش از آنکه با معادلات سیاسی در روابط بینالملل قابل توضیح باشد، یک مسئله ایدئولوژیک است. روزنامه انگلیسی کریستین ساینس مانیتور چند روز پیش در این رابطه نوشت؛ «سؤالی که مطرح میشود این است که آیا ایران میتواند به کشور متفاوتی تبدیل شود؟ جواب این سؤال به تقابل و جنگ قدرت داخلی در میان نخبگان ایران بر سر این موضوع بستگی دارد که آیا رهبر معظم ایران که اکنون آیتالله علی خامنهای است همچنان میتواند از قدرت سیاسی تقریبا مطلق برخوردار باشد و همچنان به عنوان «ابزار خدا» در امور سکولار باشد یا خیر.» همانگونه که این روزنامه اذعان دارد، آنچه برای غربیها از اهمیت ویژه برخوردار است و طی 37 سال گذشته هرگز از حد و مرز آرزوی آنان تجاوز نکرده است، فقط در سکولاری عمل کردن رهبر است.
مذاکرات طولانی و به دنبال آن توافق هستهای – مبتنی بر تاکتیک نرمش قهرمانانه- غربیها را دچار این توهم کرده است که جمهوری اسلامی در حال گذار از دوره انقلابیگری به دوره پساانقلابی است. روزنامه لسآنجلس تایمز در این خصوص مینویسد؛ «مشکل اینجاست که ایران هنوز نتوانسته درباره آنچه هنری کیسینجر چندین سال پیش مطرح کرد، تصمیمگیری کند، اینکه یک کشور است یا یک آرمان - یک کشور معمولی است یا یک کشور انقلابی.»
اعطای مدال فتح به فرماندهان، تقدیر چند باره و حتی حضوری رهبر معظم انقلاب از پاسداران جوانی که تفنگداران آمریکایی را –علیرغم وجود ریسک تنشی فراگیر- در خلیج فارس تحقیر کردند، پیامی در این زمینه است. اینکه ایشان میفرمایند این حرکت باید الگوی همه مسئولین سیاسی نیز باشد، پاسخی به طرف غربی و جریان داخلی است که جمهوری اسلامی نه فقط در حرف و نام، که در عمل نیز انقلابی است و خواهد ماند، پاسخی که پیش از این نیز به صراحت از حضرت آقا شنیده بودند، آنجا که فرمودند؛ من دیپلمات نیستم، انقلابیام.
نگرش و عملکرد انقلابی در برهههای مختلف کارایی خود را نشان داده است و اساساً جدال جمهوری اسلامی و حریف بر سر همین مسئله است. دشمن و در راس آن آمریکا، درصدد القای این گزاره است که انقلابی بودن پرهزینه، بیفایده، غیرعقلانی و مغایر منافع ملی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هفته گذشته دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، حضرت امام(ره) را به عنوان شاخص اصلی انقلاب اسلامی و موارد تکرارشونده در بیانات ایشان را «مبانی انقلاب» معرفی کردند. اضلاع اصلی این مبانی به فرموده ایشان عبارت است از؛ «مردم»، «استقلال کشور»، «تدین و پایبندی به مبانی اسلامی»، «مبارزه با استکبار و زورگویی»، «مسئله فلسطین»، «موضوع معیشت مردم»، «توجه به مستضعفین و رفع فقر»، که ترکیب آنها «هندسه انقلاب» را ترسیم میکند.
تکاپوی عجیب و غریب دشمن و بازوی داخلی آن برای تحریف حضرت امام(ره) نیز دقیقاً از همین مسئله ناشی میشود. از دل محکمات امام(ره) نه تنها سازش با دشمن و وطنفروشی و معامله بر سر ارزشها و... بیرون نمیآید، بلکه این خط و مکتب، پرورشدهنده سیدحسن نصراللهها، شیخ زکزاکیها، شهید نمرها و امثالهم است که میلیونها نفر را بیدار کرده و علیه استکبار و عمالش، به خروش میخواند. راز عصبانیت روزافزون غرب از بنیانگذار انقلاب اسلامی نیز به همین مسئله بازمیگردد. اول همین ماه بود که روزنامه کریستین ساینس مانیتور در قامت دلسوز اسلام و شیعهشناس! ظاهر شده و نوشت؛ «این ایده که یک امام شیعه میتواند حاکم سیاسی هم باشد هنوز برای بسیاری از متکلمان شیعه قابل پذیرش نیست. اما در دهه 1970، آیتالله روحالله خمینی ایده ولایتفقیه را مطرح کرد و توسعه داد. بر اساس مفهوم سنتی که از مدتها پیش رایج بود ملاها راهنماییها و ارشادات معنوی خود را به یتیمان، بیوهها و دیگران ارائه میکردند و نقشی در سیاست نداشتند.(امام) خمینی این ایده را تغییر داد و به روزرسانی کرد تا بتواند حاکمیت اسلام را بعد از انقلاب سال 1979 در ایران تایید کند.»
اولین گام برای تهی کردن انقلاب اسلامی از معنا، تحریف خط امام(ره) است. روی کار آمدن جماعتی که در زبان به حضرت روحالله ابراز ارادت میکنند اما در عمل خلاف سیره ایشان را میپیمایند. هشدارهای موکد و متعدد رهبر معظم انقلاب درباره خطر تحریف امام راحل(ره) ناظر به این پروژه است. ایشان بیستم مهرماه سال جاری در دیدار مدیران و دستاندرکاران صدا و سیما تحلیل عمیقی درباره این پروژه دشمن ارائه کرده و هدف از این « جنگ نرمِ فکرشده و حسابشده» را « استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن» بیان کردند. این نبرد چنان پیچیده است که حتی «باقی ماندن نام جمهوری اسلامی و حضور یک معمم در رأس آن نیز مهم نیست». اینکه دولت آمریکا مدعی است دیگر به دنبال براندازی جمهوری اسلامی نیست از جهتی درست است. بله! آمریکاییها دنبال براندازی جمهوری اسلامی نیستند چون همه راههای ممکن برای این هدف را پیموده و به در بسته خوردهاند. آنها فقط دستور کار خود را عوض کردهاند؛ باید کاری کرد از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، تنها نامی باقی بماند؛ خالی از هرگونه معنا و موج. نبرد سنگین و پیچیدهتری در راه است و هوشیاری مضاعفی میطلبد.
***************************************
روزنامه قدس **
راهبرد روابط ایران و فرانسه در پسا برجام/دکتر علی اصغر زرگر
سیاست خارجی فرانسه را در مقایسه با سایر کشورهای اتحادیه اروپا، سیاستی فعال و تهاجمی در صحنه بین المللی لقب داده اند.علاوه بر این در زمینه سیاست خارجی، فرانسویان سعی کرده اند که در جهت گیریها وسیاست های فعال خود نسبت به منطقه خاورمیانه، شمال ومرکزآفریقا، بعنوان بازیگری مستقل نقش آفرینی کنند. بنابراین حتی در مواردی که ظاهرا فرانسه میبایست در هماهنگی با اتحادیه اروپائی و یا با آمریکا اقدام کند، سیاست و عمل دولت فرانسه بگونه ای متفاوت ظاهر میشود. این تجلی متفاوت درسیاست خارجی فرانسه از رویکرد هماهنگ اروپائی-آمریکائی تا حدودی نشان از تمایل سنتی استقلال طلبانه فرانسویان و تظاهر اقتدار و وزن فرانسه بعنوان یک بازیگر بین المللی تاثیر گذار و مستقل دارد.
ولی جهت گیری ها و سیاست های فرانسه نسبت به ایران اسلامی و بطور کلی جهان اسلام را نباید بدون در نظر گرفتن سابقه ذهنی دولت مردان فرانسه که خود از تاریخ بلند مدت رابطه فرانسه با دنیای اسلام نشئت میگیرد تحلیل و بررسی کرد. تاریخ سیاست خارجی فرانسه صرفا تاریخی اروپائی نیست، بلکه تاریخ کهن اختلافات، امپراطوری و جنگ های مذهبی، عصر استعمار فرانسه، برتری جوئی ها و تحقیر نسبت به مسلمانان، نژاد پرستی و تجاوز در روابط بین فرانسه و دنیای اسلام است. لذا برای اینکه ما در روابط ایران با فرانسه دچار سرخوردگی ها، رفتار دوگانه و گاها منافقانه فرانسویان وحتی مواضع سرسختانه آنان در مقایسه با سایر دول اروپائی نشویم، میبایست حقایق تاریخی و اصولی را که در ذهن دولت مردان فرانسوی وجود دارد و در رفتارشان نسبت به ایران تجلی می یابد فراموش نکنیم.
باید به یاد داشت که فرانسه سرزمین مرکزی برخورد بین اسلام و اروپای مسیحیت مذهبی-سیاسی برای یک دوره 1300 ساله بوده است. کسانی که با کتب درسی تاریخ سیاسی فرانسه آشنائی دارند به خوبی می دانند که به دانشجویان فرانسوی بطور عمیقی آموخته میشود که در شهر تورز(( Tours یا پوانتیه ، تاریخی ترین بر خورد و جنگ سرنوشت ساز بین اسلام و مسیحیت در سال 734 میلادی اتفاق افتاده است که طی آن شارل مارتل، رهبر نظامی فرانسه ( پدر بزرگ شارلمان کبیر) سپاه اسلامی بنی امیه به رهبری عبدالرحمان را ، که بر بخشی از سرزمین های اسپانیا . فرانسه حکومت میکرد، شکست داد. این شکست بطور قطعی گسترش و پیشرفت اسلام در اروپا را متوقف کرد و کم کم از قاره اروپا بیرون راند. دانشجویان فرانسوی این پیروزی تاریخی را می آموزند و به آنها تفهیم می شود که بخشی از خط فاصل بین دنیای اسلام و مسیحیت دراروپا در کشورشان فرانسه کشیده شده است. لذا یک احساس بر خورد فرهنگی، نظامی و سیاسی با اسلام و ترس از اسلامی شدن هرگز از وجدان تاریخی فرانسویان بیرون نرفته است. این احساس بر خورد تاریخی و تهدید طی 200 سال تاریخ استعمار فرانسه در شمال آفریقا و خاورمیانه تشدید گردیده است و نمونه های خشونت آمیز آن در الجزایر و بگونه ای دیگر در مراکش، تونس و لبنان بعد از جنگ جهانی اول نمود پیدا کرد. با توجه به تاریخ استعمار فرانسه، مهاجرت مسلمانان به فرانسه دور از انتظار نبود و اکنون فرانسه با جمعیتی حدود 7/4 میلیون مسلمان یا حدود 5/7 درصد کل جمعیتش رو بروست.
این پیشینه تاریخی، سیاست خارجی فرانسه را نسبت به دنیای اسلام و خصوصا جمهوری اسلامی ایران طی سه دههه اخیر تحت تاثیر قرار داده است. چه در داخل فرانسه و چه در خارج از آن، اسلام و مسلمین مورد احترام قرار نمی گیرند و بالندگی و پیشرفت آن تهدید تلقی می گردد و لذا به نظر می رسد تضعیف و آشفتگی دنیای اسلام در جهت منافع فرانسه است.
نمونه هائی از مصادیق سیاستها و نگرش های دولت های فرانسه نسبت به جمهوری اسلامی ایران طی سه دههه گذشته نشان از این سیاست خصمانه فرانسه دارد:
در جنگ ایران و عراق، دولت وقت فرانسه، با توجه به روابط خوب اقتصادی با کشور عراق و بدهی های عراق به فرانسه، با تحویل تجهیزات نظامی به یاری صدام حسین شتافت.بر خلاف عرف بین المللی، دولت فرانسه بجای حفظ بی طرفی، دخالت فعال و وقیحانه ای را به نفع عراق در پیش گرفت، تا آنجا که دولت فرانسه به بهانه بر قراری موازنه ، چندین فروند هواپیمای جنگی سوپر اتاندارد مجهز به موشک های اگزوست را به عراق اجاره داد تا عراق بتواند نفت کش ها و کشتی های غیر نظامی ایران را در خلیج فارس هدف قراردهد.
بعد از پایان جنگ تحمیلی و دوران سازندگی و سپس تنش زدائی، فرانسویان از فرصت ها استفاده کرده و در بخش های مختلف اقتصادی ایران از جمله نفت و گاز و پتروشیمی و خصوصا خودروسازی وارد شدند ولی به محض اینکه آمریکائیان و دنیای غرب موضوع تحریم ایران را مطرح ساختند، زودتر از دیگران ایران را مورد بی مهری خود قرار داده و تنها گذاشتند. در بخش خودرو سازی علیرغم اینکه اساسا مشمول تحریم ها نمیشد، رفتارشان بهتر نبود. تلاش همه جانبه ای انجام داده بودند تا با برند های قدیمی خود بازار خودرو ایران را انحصاری کنند، ولی بدون اینکه این بخش از صنعت را قادر سازند که راه استقلال را طی کند، و حتی مدتی همین همکاری را نیزبه حال تعلیق در آوردند.
در دوره مذاکرات هسته ای اروپائی-آمریکائی با ایران، بدون استثنا نمایندگان دولت فرانسه ، خصوصا وزرای امور خارجه یهودی تبارشان، نقش پلیس بد را بطور منافقانه ای بازی کردند و بجای گره گشائی از مشکلات مذاکره و مسائل فیمابین، برای خوشایند رهبران صهیونیستی به گره ها افزودند و به خوبی نمایندگی دولت یهودی فلسطین را ایفا کردند.
اکنون بعد از امضاء و اجرائی شدن فرجام، فرانسویان فرصت طلب، جزء اولین هیئت های اروپائی بودند که راه ایران را در پیش گرفتند و اکنون بطور فعالانه جهت کسب فرصت های اقتصادی مذاکره میکنند. بدیهی است، که بر اساس روابط خوب سیاسی با فرانسه، ایران می تواند امتیازات اقصادی از جمله نوسازی ناوگان هوائی خود را کسب نماید و از نظر سیاسی نیز از نفوذ فرانسه در خاورمیانه به نفع منافع خود استفاده کند، ولی این پیشینه تاریخی سیاست خارجی فرانسه و سیاست های دوگانه میبایست درسی باشد برای اتخاذ راهبردی نوین توسط دولت جمهوری اسلامی ایران در روابط اقتصادی اش با فرانسه. جا دارد که در مذاکرات تفصیلی آتی برای نهائی کردن قراردادهای اقتصادی، از ذوق زدگی و تعجیل پرهیز شود و طی مذاکرات در بخش های مختلف اقتصادی، به فرانسویان تفهیم گردد که زمان فرصت طلبی و رفتارهای دوگانه سپری شده و ملت ایران اینگونه رفتارهای دوگانه را بر نمی تابد. ایران به شرطی میبایست حاضر به مذاکره و توافق با فرانسویان باشد که بخش های دولتی و خصوصی فرانسه حاضر به سرمایه گذاری ملموس در ایران باشند و همراه با این سرمایه گذاریها انتقال تکنولوژی و دانش فنی مربوطه نیز در کوتاه ترین زمان ممکن انجام گیرد. ضمنا این موضوع میبایست به فرانسویان تفهیم شود که بازار ایران صرفا بازار کالاهای فرانسوی و یا کالاهای مونتاژ شده آنان در ایران نیست، بلکه میبایست جایگاهی برای سرمایه گذاریها، تحقیق و توسعه مشترک، دانش فنی ساخت و صادرات کالاهای با کیفیت به کشورهای همجوار باشد.راهبرد کارآمد در روابط آتی ایران و فرانسه میبایست بدور از تعجیل و با دعوت از رقبای دیگر جهانی در زمینه های مختلف اقتصادی و فنی و در یک جو رقابت آمیز انجام شود تا فرانسویان در میز مذاکرات شرایط به حق ایران را آنگونه که باید باشد بپذیرند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
این هشدار امام را جدی بگیرید
بسمالله الرحمن الرحیم
تهذیب نفوس و متخلق ساختن جامعه به اخلاق اسلامی، یکی از مهمترین اهداف انقلاب اسلامی بود. به همین دلیل، امام خمینی در طول 10 سال رهبری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همواره درباره ضرورت تهذیب نفس و رعایت اخلاق اسلامی به ویژه در سطوح مسئولین نظام جمهوری اسلامی سفارش میکردند و همگان را از عواقب غفلت از این مهم برحذر میداشتند.
ایران در یک قرن اخیر صحنه انقلابهای ناتمامی شد که علت ناکامی آنها اختلاف رهبران و دو دستگی پیشگامان بود. نمونه روشن این اختلاف که عامل اصلی شکست شد را میتوان در نهضت مشروطیت شاهده کرد. رهبران اصلی مشروطیت، علمای بزرگ نجف و ایران بودند و دشمنان مشروطیت نیز درست بر روی همین نقطه تمرکز کردند و با ایجاد اختلاف میان رهبران، مانع به نتیجه رسیدن مشروطیت شدند. اینکه نهضت مشروطیت درست در نقطهای که میبایست به نتیجه برسد، سر از استبداد در آورد و کشور بار دیگر به کام دیکتاتوری و استبداد و استعمار فرو رفت، به این دلیل بود که دشمن موفق شده بود میان علما اختلاف ایجاد کند و با بهرهبرداری از تفرقه و دو دستگی مردم، نهضت را به محاق ببرد.
امام خمینی، که نگاه دقیقی به تاریخ معاصر داشتند در همین زمینه میگویند:
«تاریخ یک درس عبرت است برای ما. شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید میبینید که در مشروطه بعد از اینکه ابتدا پیش رفت، دستهائی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیمبندی کرد. نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت یک دسته دشمن مشروطه، علمای خود ایران یک دسته طرفدار مشروطه یک دسته مخالف مشروطه. اهل منبر یک دسته بر ضد مشروطه صحبت میکردند یک دسته بر ضد استبداد. در هر خانهای دو تا برادر اگر بودند مثلاً در بسیاری از جاها این مشروطهای بود و آن مستبد. و این یک نقشهای بود که نقشه هم تاثیر کرد و نگذاشت مشروطه آنطور که علمای بزرگ طرحش را ریخته بودند عملی بشود. به آنجا رساندند که آنهائی که مشروطه خواه بودند به دست یک عده کوبیده شدند تا آنجا که مثل مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری در ایران برای خاطر اینکه میگفت باید مشروطه مشروع باشد و آن مشروطهای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران بهدار زدند و مردم هم پایدار او رقصیدند یا کف زدند...»
با استفاده از این قطعه تاریخی، امام خمینی مسئولان نظام جمهوری اسلامی به ویژه علما را از اختلاف برحذر داشتند وبارها خطر برباد رفتن تمام زحماتی که برای انقلاب اسلامی و تاسیس نظام جمهوری اسلامی کشیده شده است را گوشزد کردند. امام، حتی بر این نکته نیز تاکید کردند که دشمن خارجی هرگز نمیتواند به این انقلاب و این نظام آسیب برساند و اگر روزی آسیبی به آنها برسد فقط از داخل و در نتیجه اختلاف و تفرقه خواهد بود.
در جامعه اسلامی ما از همه انتظار میرود برای حفظ وحدت و جلوگیری از اختلاف و تفرقه تلاش کنند، اما از علما به ویژه آن دسته از علما که مسئولیتهائی در نظام حکومتی بر عهده دارند این انتظار بیش از دیگران است. این، انتظار کاملاً درست و بجائی است و قوام و دوام نظام و انقلاب نیز بستگی به عمل به آن دارد. اقتضای جنس علم نیز همین است که از اختلاف و تفرقه فاصله دارد و با وحدت و انسجام عجین است. این خصلت خداجویانه در میان علمای ما از سابقهای درخشان برخوردار است و یکی از زیباترین جلوههای آن را میتوان در اجماع فقها بعد از رحلت فقیه و اصولی بزرگ شیخ مرتضی انصاری بر مرجعیت میرزای شیرازی مشاهده کرد. مردم به این فقها برای تقلید مراجعه میکردند و آنها را به مرجعیت قبول داشتند ولی آنها امتناع میورزیدند و با مشورت همدیگر، به این نتیجه رسیدند که میرزا محمدحسن شیرازی را به عنوان مرجع عام به مردم معرفی کنند و خود نیز در تقویت میرزا بکوشند. میرزا حاضر نمیشد مرجعیت را بپذیرد و این منصب را حق سایر فقها میدانست اما فقها متفقاً بر وجوب تصدی مرجعیت توسط میرزا حکم کردند و میرزای شیرازی در حالی که گریه میکرد این منصب را به عنوان یک وظیفه شرعی پذیرفت و قسم یاد کرد که «هیچگاه به فکرم خطور نکرده بود که روزی به مسئولیت عظیم مرجعیت دینی مردم دچار شوم».
همین قدرت ایمانی ناشی از تهذیب نفس بود که موجب شد حکم کوتاه و یک جملهای میرزای شیرازی در ماجرای تحریم تنباکو، ناصرالدین شاه قاجار و دولت انگلیس را به زانو در آورد و بساط استثمار ایران توسط کمپانی انگلیسی رژی را برچیند. امام خمینی نیز با چنین قدرت معنوی بالائی بود که توانست مردم را به صحنه انقلاب بیاورد و رژیم 2500 ساله شاهنشاهی را ریشهکن کند و دست قدرتهای استعماری غرب و شرق را از ایران قطع و نظام جمهوری اسلامی را تاسیس نماید.
اکنون کشور و ملت ایران برای حفاظت از نظام جمهوری اسلامی و تداوم آرمانهای انقلابی و راه امام خمینی به نفس گرم و نافذ علمای مهذب نیاز دارد، علمائی که همچون میرزا حبیبالله رشتی، میرزا حسن آشتیانی، آقا شیخ حسن نجمآبادی و میرزا عبدالرحیم نهاوندی، به اقبال دنیا بیاعتنائی کنند و با وحدت و همدلی در تقویت اساس اسلام بکوشند و نفس اماره را در این راه قربانی کنند. اگر علمای صاحب منصب امروز ما همانند میرزا حبیبالله رشتی که بعد از شیخ انصاری بزرگان علما به او مراجعه کردند و پذیرش مرجعیت را از او خواستند ولی او آیه شریفه «تلک الدار الآخره نجعلها للذین لایریدون علوا فیالارض ولافساداً والعاقبه للمتقین» را برای آنها خواند و گفت «میرزای شیرازی برای مرجعیت مناسب است به ایشان مراجعه کنید» عمل کنند، هیچ قدرتی نمیتواند بانظام جمهوری اسلامی معارضه کند و اصول و آرمانهای انقلاب را زیر سئوال ببرد. اینکه امروز میبینیم متاسفانه زبانها و قلمهای مسموم جرات پیدا کردهاند بزرگان اسلام و انقلاب و نظام را زیر سئوال ببرند و آرمانهای امام را هر طور که خواستند تفسیر کنند و جامعه اسلامی و انقلابی ما را دچار تفرقه و تشتت نمایند، به این دلیل است که به اختلاف علما امید بستهاند. اینان، آگاهانه یا ناآگاهانه و عمداً یا سهواً در حال فراهم کردن زمینه برای تکرار ناکامی مشروطیت در ایران هستند. تکرار تاریخ، همواره امری محتمل است و امروز زمان توجه دقیق به هشدار امام خمینی است که نگذاریم انحراف مشروطه تکرار شود. علما این هشدار امام را جدی بگیرند و راه سوءاستفاده را بر بدخواهان و فرصتطلبان ببندند.
***************************************
روزنامه خراسان**
چرا و چگونه می توان به لیست های انتخاباتی اعتماد کرد؟/مصطفی طاهری
در ایام انتخابات یکی از سؤالات متداول مردم چگونگی شناخت نامزدهای اصلح برای رأی دادن است. دامنه این مباحث نیز هرچه به روز انتخابات نزدیکتر می شویم گسترده تر می شود و به یک پای ثابت گفت و گوهای رسمی و غیررسمی در رسانه ها و حتی محافل خانوادگی تبدیل می شود. این مباحث نشان دهنده اهمیت این موضوع برای مردم و احساس دغدغه نسبت به انتخاب افرادی است که تصمیمات آنها تأثیر زیادی بر فرهنگ و اقتصاد مردم دارد. بدیهی است بدون شناختی مناسب و با دلایل ناموجهی مانند رفاقت، نسبت خانوادگی، هم محله ای بودن، هم صنفی بودن و. . . برای رأی دادن نمی توان اکتفا کرد. اکنون سوال اینجاست که افراد چگونه می توانند انتخابی داشته باشند تا در برابر این انتخاب «دلیل موجه» و «حجت متقن» داشته باشند؟ یکی از موضوعات مرتبط با این مسئله، اصل «حجت قطع»است.
معنای این اصل این است که فرد هنگامی که به یک یقین برسد و به آن یقین عمل کند در صورت صحت مأجور و در صورت خطا شایسته عقوبت و ملامت نخواهد بود. یعنی هنگامی که فرد از هر طریقی اطمینان یابد، که شایسته ترین فرد برای اتخاذ مسئولیت را شناخته است می تواند به او رأی دهد. بهترین راه برای کسب این یقین یا ظن قوی، «بررسی و تحقیق شخصی» است. ولی تعداد زیادی از مردم به دلیل مشغله و عدم تخصص در موضوعات مختلف ممکن است توانایی شناخت این افراد را نداشته باشند. یکی از پیشنهادها و راهکارهای متداول در این زمینه رجوع به معتمدین و متخصصین برای ارزیابی نامزدهاست. در این روش افرادی که آشنایی بیشتری با عرصه ها و نیازهای مختلف کشور دارند، با بررسی نامزدها آنها را به مردم معرفی می کنند. در خصوص این روش، این نکته را باید مدنظر قرار داد که شخصیت های ارزیابی کننده نامزدها خود نیز باید صلاحیت کافی برای این کار را داشته باشند.
در برخی از کشورها این کار طی فرآیندی در احزاب شکل می گیرد و اساساً افراد به احزاب رأی خود را منتقل می کنند و آنها را از طرف خود برمی گزینند تا افراد مدنظرشان را وارد مجلس نمایند که البته این روش مزایا و معایبی را همراه خود دارد که مجال بسط آن نیست. از سوی دیگر نیز یکی از مزایای اتکا به لیست های انتخاباتی، «تشخص دادن به احزاب» است.
در فضای موجود کشور که تحزب به شکل صحیح و واقعی شکل نگرفته است، رجوع به این لیست ها و اعتماد به آنها، علاوه بر «وزن دهی»به این جریان ها، حس«مسئولیت پذیری»را نیز در آنان تقویت می کند و جایگاه احزاب را از فضاسازی و جریان سازی صرف ارتقا می بخشد. در این روش مردم پس از روی کار آمدن نامزدها علاوه بر مطالبه از شخص نماینده، می توانند از نهاد، حزب و جریان معرفی کننده او نیز بازخواست و مطالبه داشته باشند و در انتخابات آتی، عملکرد آن حزب را مدنظر خود قرار بدهند.
علاوه بر آنچه گفته شد، در این روش پشتوانه مردمی منتخبان نیز افزایش می یابد. در مجلس شورای اسلامی و حتی سایر مسئولیت ها هرچه فرد منتخب با رأی بیشتری روی کار آمده باشد قدرت و پشتوانه بیشتری برای مطالبه حقوق مردم خواهد داشت. حضرت امام (ره) نیز با اشاره به این موضوع فرمودند: «بهتر این است که آنهایی که میدانند که[برنده] نمیشوند، آنها متصل بشوند به بعض آنهایی که میدانند میبرند. تا اینکه ان شاء ا. . . یک رای کافی تحقق پیدا کند. » (صحیفه امام(ره)، ج 12، ص 126).
در روش رجوع به متخصصین و معتمدین(برای معرفی نامزدهای پیشنهادی) آنچه بیش از همه اهمیت دارد سابقه و صلاحیت آن گروه، حزب، جریان و معرفی کنندگان است. اگر بخواهیم در میان ویژگی های «معرفی کنندگان» یکی را برگزینیم، «تدین»از اولویت بیشتری برخوردار خواهد بود. زیرا فرد و جریانی که متدین واقعی باشد، به دنبال منافع شخصی و جناحی خود نیست و معرفی نامزدهای پیشنهادی به مردم را «مسئولیتی» بزرگ می داند که برای انجام آن خود را موظف به بررسی همه جانبه و به دور از حب و بغض ها و معیارهای ناصحیح می داند. مردم نیز با مراجعه به سابقه و عملکرد جریان ها و گروه ها می توانند به لیست های ارائه شده توسط آنها رجوع کنند و در آینده نیز به جریان ها و گروه های ارائه دهنده لیست ها در خصوص معرفی نامزدهای اصلح مطالبه و بازخواست کنند.
***************************************
روزنامه ایران**
سرمایه گذاری فناوریمحور و اشتغالزا در پسابرجام/ ابوالحسن فیروزآبادی
به فرجام رسیدن مذاکرات هستهای اتفاق میمون و مبارکی است که با مقاومت مردم ایران و هوشمندی مقامات عالی رتبه نظام و زحمات شبانهروزی دستگاه دیپلماسی کشور بهدست آمد. جمهوری اسلامی ایران هم اکنون در نقطه عطفی تاریخی درباره ساختن و توسعه کشور قرار دارد. امروز میتوانیم با پیروی از بیانات رهبر معظم انقلاب در قالب راهبردهای اقتصاد مقاومتی و برنامه سند چشم انداز، حرکت روبه جلو و پایداری را برای این کشور ترسیم کنیم. همچنین دولت محترم گامهایی که در این مدت زمان کم در پسابرجام برداشته است نشان داده که به دنبال حرکت در این مسیر و سربلندی ایران اسلامی است.
در دوران پسابرجام و در جهت رسیدن به توسعه پایدار در کشور باید به چند نکته توجه داشت: اول اینکه پسابرجام میتواند باعث توسعه و پیشرفت ایران شود، دوم، این توسعه میتواند توسعه فناوری محور باشد، سوم، از ورود کسانی که بازیگران اصلی فناوری نیستند و به نوعی دلال و یا دارای تکنولوژی سطح پایین هستند جلوگیری شود و چهارم، دولت باید تلاش کند تا تکنولوژیی وارد کشور شود که این فناوری بتواند ایجاد اشتغال نماید. همانطور که در ابتدای شروع دولت تدبیر و امید تورم بزرگترین چالش اقتصاد بود و دولت بخوبی آن را مدیریت کرد، شاید بتوان گفت هم اکنون بیکاری جوانان و بویژه جوانان تحصیلکرده، بزرگترین چالش اقتصاد امروز ایران است. دولت باید تلاش کند سرمایه و تکنولوژی را به سمت توسعه صنعتی اشتغال محور هدایت کند تا بتواند میزان بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی را که در سطح نامناسبی است، کاهش دهد.
بخش خدمات یکی از بخشهای اقتصادی در کشور است که با توسعه آن میتوان نیروی کار تحصیلکرده بیکار را بکار گرفت. در کشور ما توسعه شهرنشینی در کشور حدود 72 درصد شهرنشین و 28 درصد روستانشین است. بخش خدمات زاییده توسعه شهرنشینی است ولی بخش مزبورتوسعه متناسب پیدا نکرده است. هم اکنون بسیاری از مشاغل در این بخش قابل ایجاد هستند و این در صورتی است که ما بخش خدمات را توسعه ندادهایم و شهروندان نیز حاضر هستند برای دریافت این خدمات هزینه پرداخت کنند. استفاده از فضای ICT و کاربردهای روزافزون آن در زندگی روزمره یکی از زیرمجموعههای بخش خدمات است که متأسفانه توسعه چشمگیری در کشور نداشته است.
به طور مثال وقتی نیاز به اینترنتی داریم که خدمات مورد نظر را دریافت کنیم ولی به دلیل سرعت پایین اینترنت این امر برای ما محقق نمیشود یعنی اینکه مردم به اینترنت سرعت بالا نیاز دارند و ما توانایی ارائه این خدمت را به مردم نداریم. یا وقتی به دلیل ترافیک بالا امکان ارتباط همراه لحظهای وجود ندارد، نیاز به توسعه شبکه و زیرساختهای لازم داریم که توسعه پیدا نکرده است. یا کمبود دستگاههای ATM که به شهروندان اجازه نمیدهد تا خدمات بانکی را بتوانند در همه جا و بسرعت در اختیار داشته باشند. یا استفاده از امکانات و تسهیلاتی که از طریق اینترنت همراه هماکنون میتواند کارهای روزمره ما را راحتتر کند. همه این موارد و موارد دیگر نشان میدهد که بخش خدمات بهاندازه کافی رشد نکرده است و یا خدمتهای جایگزینی که میتوانستند امور شهروندان را تسهیل کنند، شکل نگرفتهاند. این موضوع نیازمند بازنگری در ساختار اقتصادی داخل کشور متناسب با توسعه بخشی است که مدلها و سازوکارهای جدیدی را ارائه دهیم و جامعه را به سمت این مدلها هدایت کنیم. به عبارت دیگر نوعی اطمینانبخشی در شهروندان ایجاد کنیم که اگر در حوزه اقتصاد و کسب و کار از این مدلها تبعیت کنند، متضرر نخواهند شد. بر این اساس نحوه تعامل با کشورهای خارجی در پسابرجام باید به نحوی باشد که سرمایه خارجی به کشور وارد شود و از مزایای نیروی کار تحصیلکرده و ارزان داخل کشور استفاده کنند و این به این معنا نیست که نیروی تحصیلکرده ما را به بیگاری ببرند بلکه برعکس ورود سرمایه خارجی باید از طریق تکنولوژی باشد تا بتواند در نیروی کار داخل کشور ایجاد توانمندی کند و به نحوی باشد که ما بتوانیم بعد از مدتی شاهد این تحول باشیم که بنگاههای قدرتمند اقتصادی در داخل کشور شکل بگیرد. بنابراین باید از ورود شرکتهای خارجی فاقد تکنولوژی برتر به بازارهای داخلی جلوگیری کنیم. همچنین ورود سرمایه و تکنولوژی خارجی در ایران باید بتواند باعث افزایش توانمندی نیروی کار جوان و تحصیلکردهکشور شود و باعت این شود که جوانان ما بتوانند در آینده خالق ارزش باشند و اقتصاد مقاومتی را تقویت نمایند.
***************************************
روزنامه جام جم**
مردمیترین انقلاب دنیای معاصر / دکتر مصطفی ملکوتیان
انقلاب اسلامی ایران مردمیترین انقلاب دنیای معاصر است. حضور گسترده مردمی نهتنها در روزهای حماسهساز انقلاب، رژیم مستبد و وابسته پهلوی را سرنگون ساخت، بلکه انقلاب با حمایت مردمی توانست به سرعت، با تدوین و تصویب قانون اساسی جدید (با رای بیش از 98 درصد) نظام نوین جمهوری اسلامی را بنیاد گذارد. بهطور کلی، این توانایی و سرعت عمل را باید در ویژگیهای نیروی اجتماعی یا نیروی انقلابی یعنی آرمانهای انقلاب، رهبری الهی و قاطع حضرت امام و حضور همگانی مردم در صحنه انقلاب جستوجو کرد.
حضور مردمی در 37 سال گذشته نیز ادامه یافته و توانسته است انقلاب را در برخورد با توفان حوادث ناشی از فتنهها و توطئههای داخلی و خارجی حفظ کرده از کشتی انقلاب محافظت کند.
برخلاف تعدادی از انقلابهای معاصر مانند انقلاب فرانسه (1789) که از اصالت فرهنگی و تاریخی آرمانی برخوردار نبوده و با رهبری پراکنده و متفرق که هر زمان انقلاب را به سمت و سوی خاص و حتی متعارضی میبرد (از جمله میرابو، دانتون و روبسپیر)، و نیز با حضور پراکنده و ضعیف مردم همراه بود، انقلاب اسلامی ایران دارای اصالت آرمانی تاریخی و فرهنگی (که از آن با عنوان بازگشت به خویشتن نیز یاد میشود)، جامعیت در آرمانها، رهبری قاطع واحد و وحدتبخش (که با راهبردهای حسابشده و دقیق انقلاب را به سرمنزل مقصود هدایت کرد) و حضور همهجانبه و گسترده مردمی بود و این موارد نهتنها زمان دستیابی به پیروزی را کوتاهتر کرد و تلفات را کاهش داد، بلکه برخلاف انقلاب فرانسه که بعد از پیروزی، دورهای بسیار طولانی از بیثباتی و درگیری و خشونت را طی کرد، بهسرعت نظام نوین را ایجاد کرده و کشور را به ثبات رساند.
همین عوامل در دوره بعد از پیروزی انقلاب نیز ایفای نقش کرده، دشمن بعثی را که به نیابت از اردوگاههای سلطه جهانی ـ شرق و غرب ـ به مبارزه با انقلاب نوظهور اسلامی پرداخته بود، در میدانهای نبرد به شکستی رسوا کشاند و تلاشهای ضدانقلابی مجموعه آنها را نقش بر آب و تهدید را به فرصت تبدیل کرد و با تحمل فشارها و تهدیدهای کوچک و بزرگ, راه پیشرفتهای کشور در زمینههای مختلف از جمله در حیطه علم و فناوری را هموار کرد. بنابراین در تمام 37 سال گذشته، نیروی نامبرده ضامن تداوم حرکت در مسیر دستیابی به آرمانهای انقلاب بوده است.
انقلاب اسلامی ایران بانی ایجاد نظام مردمسالار دینی در دنیای معاصر و شرکت عمومی در انتخابات یکی از ثمرات گرانبهای این انقلاب است. هماکنون همگان معترفند که نظام اسلامی به یکی از باثباتترین نظامهای سیاسی جهان تبدیل شده و حضور مردمی در صحنههای مختلف را باید از رازهای این امر دانست.
حضور مردمی در سالیان پس از پیروزی انقلاب به اشکال مختلف ادامه یافته است؛ از جمله شرکت منظم در انتخابات مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا، ورود به صحنه در زمان بروز و ظهور توطئهها (مانند حضور عمومی در مراسم 9 دی 1388 و نیز حضور به دلیل اقتضائات منطقهای و بینالمللی در راستای مصالح انقلاب. از آن میان، حضور در صحنه انتخابات به ویژه انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی ـ که این دو انتخابات امسال با دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی نیز تقارن یافته است ـ از مهمترین شکلهای حضور مردمی است.
حضور گسترده مردمی و رای قاطع به نامزدهای اصلح در این انتخابات نیز راهگشا و هموارکننده راه برای دستیابی انقلاب به آرمانهایش خواهد بود.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
کدام «یادگار امام»؟/سیدهآزاده امامی
همه به امام بدهکاریم، بر منکرش لعنت! اصلا «این انقلاب بینام خمینی در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست»، منتها وقتی به «اسم» خمینی کمر به برانداختن «رسم» خمینی میبندند، داستان جور دیگری میشود! یعنی خمینی را هر جور بخوانی، با افاضات یا به تعبیر بهتر با اضافات بعضیها جور درنمیآید!
حتما اثرات کهولت سن است، اگرنه حقتعالی که تکلیف «اشبهالناس» را روشن کرده است: «إن اولی الناس بابراهیم للذّین اتّبعوه»، حالا این استدلالهای محیرالعقول را از توبره کدام عطار بیرون آوردهاند، بماند! خمینی و این مرامهای طاغوتی؟ استغفرالله!
اما آب که اینگونه سربالا برود، بعضیها هم ابوعطا میخوانند! همانها که تا دیروز داعیه فرستادن خمینی به «موزههای تاریخ» را داشتند که قابش کنند بزنند روی دیوار تا فقط به درد بزرگداشتهای فانتزی بخورد نه اینکه نقشه راهی باشد برای تمام جهتگیریها و برنامهریزیهای خرد و کلان نظام، حالا رگ گردنی شدهاند برای «یادگار امام»!
همانها که در برابر پاره شدن عکس امام سکوت کردند و هیچ نگفتند که نه، پای آن کف زدند و هورا کشیدند، حالا رگ گردنی شدهاند برای «یادگار امام»!
همانها که...!
این سیاهبازیها را جایی در بیاورند که پرونده سیاهشان رو نشده باشد! رگ گردنی شدهاند برای «یادگار امام»؟ کدام «یادگار امام»؟
یادگار امام «اصل ولایت فقیه» است؛ بفرمایند در روزگار فتنه که عروسک کوکیهای شیطان علیه آن شعار میدادند، کجا تشریف داشتند؟
یادگار امام «جمهوری اسلامی» است؛ در روزهای پنجه کشیدن به رخسار آن و فریاد کردن «جمهوری ایرانی»، غیرت حضرات تکان خورد؟
یادگار امام «روز قدس» است؛ در روزهای سیاه فتنه که حرمتش را شکستند، آقایان گریبان چاک کردند؟ مگر خمینی نگفت: «فلسطین پاره تن اسلام است»، افتضاح «نه غزه، نه لبنان» را چگونه رفع و رجوع میکنند؟
یادگار امام «نظام اسلامی» است؛ در روزگار دهنکجی سران فتنه به نظام که علفهای هرز فتنه شعار «تقلب بهانه است، اصل نظام نشانه است» میدادند، صدایشان درآمد؟
یادگار که هیچ، «محرم» همه هست و نیست امام بود، روز عاشورا که مشتی آشوبگر هلهلهکنان خیمه عزای اباعبدالله را آتش زدند، خون آقایان به جوش آمد؟ حالا رگ گردنی شدهاند برای «یادگار امام»؟!
این تازه سویه خوشبینانه ماجراست که در همه این داستانها سادهلوحانه بخواهیم منکر سر و سرّ آنها با اینها شویم و الا سرنخ فتنه را که بگیریم عبای بعضیها بدجور نخکش میشود!
یادگار امام «خط امام» است، «خط امام» که هیچ، اینان طاقت خواندن «دستخط امام» را هم ندارند! میگویید نه! بسمالله! این گوی و این میدان! این حضرات و این آفتاب «صحیفه امام»! آمار بدهند در روزگار «روحانی مچکریم» چندبار به شیوه خمینی آمریکا را «شیطان بزرگ» خواندهاند و ایده «محو اسرائیل از صحنه روزگار» را تبیین و از آرمان «فلسطین» دفاع کردهاند؟
بفرمایند در روزگار «مذاکره» و «دیپلماسی» با «ما آمریکا را زیر پا میگذاریم» چه معاملهای کردهاند و نسبت به «ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم» چه موضعی دارند؟
آنها که 2 سال و اندی است هرچه فریاد و فحش داشتهاند نثار منتقد کردهاند، در برابر «هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید» چه میگویند؟
در قبال این آرمان خمینی که «از خدا میخواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نهتنها از کعبه مسلمین که از کلیساهای جهان نیز ناقوس «مرگ بر آمریکا و شوروی» را به صدا درآوریم»، چه حالی میشوند؟
چه حالی میشوند وقتی مؤلفههای «اسلام آمریکایی» از منظر امام را برایشان فهرست کنیم؟
چه حالی میشوند وقتی توصیه امام به «فرزندان انقلابی»اش را بشنوند که فرمود: «بغض و کینه انقلابیتان را در سینهها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید»، آنها که خنده و شادی و روی خوششان سهم آمریکا بوده و اخم و تخم و روی ترششان نصیب منتقد!
سیاهه کنیم «خط امام» را، حضرت ایشان در قاموس این حضرات «اعتدالی» میشود سردسته «افراطیها» در این روزگار «پیادهروی» و «لبخند» و معلوم است که باید به «موزههای تاریخ» برود تا مبادا مواضع قاطع و انقلابیاش احیانا گوشه «توافق قرن» آقایان را بخراشد!
اصلا معتکفین بارگاه «کدخدا» را چه کار با مرام و مسلک «روح خدا»؟ مگر میشود از خمینی بگویی و با دشمن قسمخورده انقلاب خمینی دست بدهی و قدم بزنی و فالوده بخوری و شوخی کنی و لبخند بزنی و...؟
یادگار امام «وصیتنامه امام» است و جمله طلایی «میزان حال فعلی افراد است» که چونان چتری بر سر همه تاییدها و تنفیذهای امام سایه افکنده است، باید هم «دغلبازانی» که مصداق تام و تمام این گزارهاند دست و پا بزنند برای تغییر و تحریف آن!
یادگار امام «انقلاب» است و «نهادهای انقلابی»، «قانون» است و توصیه به «قانونگرایی»، طرفهتر از این نمیشود که به نهادهای انقلابی بتازی و از روی قانون چهارنعل رد بشوی و به شیوه شاهان و طواغیت بخواهی مناسبات را بازگردانی به همان دوران خان و خانبازی، رویش هم برچسب «امام» بزنی و...! خدایی اعتماد به نفس بعضیها ستودنی است، اصلا نابغه باید باشی که چنین خوانشی از خمینی ارائه بدهی که با هیچ جای خمینی نمیخواند. وقتی «خواب» و «خاطره» میشوند ملاک، «خوانش» هم بهتر از این نمیشود! اینها که بیگمان اثرات کهولت سن است و طرف «عرض خود برده و زحمت ما داشته است»، اگر نگوییم «خمینی کوچک» را علَم کرده که «خمینی بزرگ» را بزند!
اما زنجیرهایها را بگو که در این گیر و دار سربالا رفتن آب چه ابوعطایی میخوانند! کسی نداند خیال میکند عمری است برای خاطر امام و «خط امام» گریبان چاک کردهاند. لابد به همین خاطر است که میان دشمنان امام این همه خاطرخواه دارند! اصلا متر و معیار خمینی برای تشخیص صدق و صلاحیت خلقالله همین تعریف و تمجید دشمنان انقلاب است اما قد و قواره بعضیها را بخواهی با این معیار متر کنی، خدایی یک چیزی هم به «صفر» بدهکار میشوند، حالا رگ گردنی شدهاند برای «یادگار امام» که چماق کنند بزنند سر فدائیان امام؟ ای بسوزد پدر سیاست بعضیها که سیاستشان اینقدر بیپدر و مادر است!
***************************************